سایه سنگین پاکستان در اطراف کرزی!
دراین تعامل یکی ازبازندگان اصلی آقای احدی بود که به دلیل رهبری افغان ملت مورد التفات پاکستان قرار نگرفت وهچنان آقای گیلانی که قربانی رقابت های آقای صبغت الله مجددی گردید.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
سرانجام پس ازیک هفته چانه زنیهاوعرقریزی آقای کرزی برای بار دوم وزیران پیشنهادی اش را به پارلمان معرفی کرد اما اینکه برای عبور این افراد از فلتر پارلمان تاکجا زمینه سازیهای قبلی صورت گرفته است، سوالی است که هنوز بصورت قطعی نمیشود به آن پاسخ گفت. اما رد هفده وزیر پشنهادی آقای کرزی توسط پارلمان، یکی ازحوادث مهم سیاسی روزهای اخیر درافغانستان بود که درحلقات سیاسی گمانه های متفاوتی را برانگیخت وازچشم اندازهای متفاوت مورد تحلیل وتفسیر قرار گرفت. هرچند عوامل، پیامد و تاثیرات این حادثه را در آرایش سیاسی و شکل گیری تحولات بعدی، بسیاری از مفسرین وتحلیگران سیاسی مورد دقت وتوجه قرار دادند اما عوامل خارجی به عنوان برخاستگاه و بستر اصلی پرورش این تصمیم همچنان درپرده پنهان ماند ومورد توجه قرار نگرفت.
تردیدی نیست که افغانستان جامعه قبیله ی است و آرایش افکار ورفتارسیاسی درصحن پارلمان شدیدآ تحت تاثیر گرایش های قومی قرار دارد. اما این بار تصمیم اکثریت اعضای پارلمان مبنی بر رد هفده وزیر پیشنهادی آقای کرزی، باید فراترازگرایشهای قومی وجناح بندیهای سیاسی مورد دقت قرار گیرد. گرایشهای قومی میتواند یکی ازعوامل این تصمیم باشد که درکنار سایر عوامل منجر به این تصمیم گردیده است.
افغانستان مرکز تصادم وتعامل منافع وخواسته های ناهمگون همسایگان وائتلاف بین المللی قرار دارد و تعاملات سیاسی دراین کشور هیچگاهی فارغ از اشارات و تاثیرات آنها صورت نمیگیرد. این تاثیرات را میتوان دراشکال وابعاد متفاوت ملاحظه کرد. همانگونه که انتخابات ریاست جمهوری متاثر ازاین تعاملات بود، سایر حوادث مهم سیاسی دراین کشور نیز برای سالهای طولانی ازاین تاثیرات فارغ نخواهد بود. لذا دوراز واقعیت نخواهد بود که اگر گفته شود که صحن پارلمان افغانستان عرصه تصادم وتعامل منافع اطراف درگیر قضایای افغانستان قرار دارد و ارگ ریاست جمهوری نیز چنین است. اما این بار دراین دومرکز تصادم وتعامل، مرغ اقبال برشانه پاکستان نشست وپاکستان برعلاوه انگلیسها توانستند که باتلاشهای گسترده و مصارف هنگفت مهره های خود را ازفلتر پارلمان عبور دهند وبرمسند وزارت های کلیدی بنشانند. البته چهره های که از فلتر پارلمان عبور کردند برعلاوه داشتن روابط نزدیک با پاکستان و انگلیس، از اعضای اصلی تیم ریس جمهور نیز میباشند که درجریان انتخابات ریاست جمهوری هرکدام به نوبه خود بااستفاده ازموقعیت دولتی شان تقلب های گسترده ی را به نفع کرزی انجام دادند. اما برغم تلاش های کرزی برای نشاندن آنها برمسند وزارت، تلاشهای استخباراتی پاکستان وانگلیس سبب گردید که بدون یک استثنا افراد مورد نظر آنها رای اعتماد بگیرند. کسانی هم که تبار پشتونی داشتند ونتوانستند ازفلترپارلمان عبورکنند، مانند احدی، امیر زی سنگین، اسمعیل خان که نتوانسته بودند وارد تعامل با پاکستانیها گردند ویا به دلایل وانگیزه های متفاوت نتوانستند وارد دایره اعتماد پاکستان وانگلیس گردند.
اما وزرایی که ازفلترپارلمان عبورکردند، عمدتآ کسانی هستند که درپاکستان تحصیل کرده اند و درگذشته رابطه نزدیک با دستگاه استخبارات پاکستان داشته اند ویا به دلیل تحصیل درانگلیس مورد توجه استخبارات انگلیس بوده اند. هرگاه زندگی نامه اینها مورد دقت قرار گیرد این واقعیت به خوبی محرز میگردد. آقای حنیف اتمر، فاروق وردک، رحیم وردک ازعناصر کلیدی درتیم کرزی هستند که مسیر بسیاری ازحوادث وتحولات سیاسی را به نفع پاکستان هدایت کرده اند. وحید الله شهرانی نیز درهمین کتگوری قرار دارد که تحصیلات ابتدایی، ثانوی و تحصیلات دانشگاهی اش را درپاکستان به اتمام رسانیده واز فلتر استخبارات پاکستان عبور کرده است. آقای شهرانی از دانشگاهی درانگلستان نیز فوق لیسانس دارد. لذا حضور اینها در دستگاه های کلیدی دولت همانگونه که منافع آقای کرزی را تامین می نماید، بااهداف پاکستان و انگلیس نیز همخوانی دارد.
فراموش نکنیم که پاکستان متحد سنتی انگلیس میباشد و حتی آشفته کردن وضعیت افغانستان توسط پاکستان بدون موافقت انگلیسها صورت نمیگرد. اما اینکه ظاهرقضایا به گونه دیگر رنگ آمیزی میگردد مسایلی اند که باید به آن با دید تاریخی و عمیق تر نگریست.
اما دراین تعامل یکی ازبازندگان اصلی آقای احدی بود که به دلیل رهبری افغان ملت مورد التفات پاکستان قرار نگرفت وهچنان آقای گیلانی که قربانی رقابت های آقای صبغت الله مجددی گردید. آقای کرزی درراستای انتخابات ریاست جمهوری همانگونه که ازنفوذ وعلایق قومی سایر متحدان سیاسی خود مانند، جنرال دوستم و حاجی محمد محقق بهره جست، از افغان ملتیها و نفوذ مذهبی خانواده گیلانی نیز بهره جُست و با سپردن وعده های بلند به آنها، علایق قومی و سیاسی آنها را درخدمت گرفت. همانگونه که اشاره شد آقای انورالحق احدی به دلیل گرایشهای ناسیونالیستی پشتونی مورد التفات پاکستان قرار نگرفت و آقای گیلانی هم ظاهرا طعم ضربه های رقابت با صبغت الله مجددی را با دل وجان لمس کرد. درحالیکه احدی وگیلانی هردو برای ریس جمهور شدن کرزی شدیدآ عرق ریزی کرده بودند. هرچند که آقای کرزی دراین روزها وشب ها به شدت تلاش میورزد تا دلهای بی تاب متحدین شکست خورده اش را دوباره به دست آورد اما دیده شود که جایگاه بعدی آنها درکجا قرار خواهد داشت.
درمیان شانزده نفری که جدیدآمعرفی گردیده است نقش حزب اسلامی آقای حکمتیار بیشتر ازهمه برجسته می نماید. هرچند که آقای ارغندیوال ظاهرا جماعت همراه خود را منشعب از حکمتیار میداند اما تاهنوز هیچ حرکت روشنی ازطرف وی صورت نگرفته است که دال بر جدایی او از حکمتیارباشد. بسیاری از تحلیگران سیاسی براین باورند که حضور یک جمعی از اعضای حزب اسلامی حکمتیار درکنار آقای کرزی بخشی از استراتیژی حکمتیار میباشد که وی در انجام این گونه بازیها دست بلند دارد. اما صرف نظر از این واقعیت، واقعیتی دیگری که درپیرامون این تعامل قابل تامل میباشد بازهم نقش وسهم پاکستان دراین بازی میباشد که دراین مرحله نیز دست بلند دارد. وفاداری ارغندیوال به حکمتیار وپاکستان دو واقعیت یک برابر میباشد که نیاز به استدلال بیشتر ندارد. آقای زلمی رسول که برای تصدی وزارت خارجه معرفی گردیده است نیز از تئوری پردازان فاشیست وضدارزشهای جهادومقامت مردم افغانستان میباشد که دردشمنی با جهاد ومقاومت مردم افغانستان شهره ء آفاق میباشد. آقای رسول مشاور ریس جمهور درامور امنیت میباشد که تاهنوز کارکرد ایشان بیشتر درجهت توسعه ناامنی بوده است.
باتوجه به آنچه که گفته آمد، سایه پاکستان همچنان برتصامیم سیاسی درافغانستان سنگینی میکند و ارگ ریاست جمهوری و صحن پارلمان افغانستان را مرکز تصادم وتعامل قرار داده است. هرچند که دراین بازار آشفته ومتعفن به خواسته های تعدادی انسانهای استفاده جو پاسخ گفته میشود اما حرکت افغانستان به سمت صلح وامنیت برای سالهای طولانی دچار اختلال میگردد. شاید آقای کرزی واعضای تیم ایشان براساس تفکر وگرایشهای شدید پشتونی ازفرجام این تعامل خوشحال ومغرور به نظر آیند، اما واقعیت این است که تمرکز قدرت وانحصار آن در محور یک قوم، افغانستان را بیشتر به پرتگاه سقوط میکشاند تا به صلح وامنیت.
البته به این واقعیت نیز باید اشاره کرد که اخلاق ورفتار سیاسی غیر عقلانی نخبه گان غیر پشتون نیز سبب گردیده است تا اوضاع این گونه آشفته گردد. رفتار این مجموعه در برابرحوادث وتحولات سیاسی سالهای اخیر مبیین این واقعیت میباشد که اینها هنوز ازگذشت روزگار نیاموخته اند ودرخیلی از تعاملات درجهت انزوای بیشتر خودشان گام برمیدارند. تعدادی ازاینها که از آموزه های شهید مسعود فاصله گرفته اند بیشتر دچار سردرگمی شده اند.
افغانستان جامعه کثیر الملیت میباشد که نظام سیاسی آن می باید بستر حضور منطقی تمام اقوام ساکن دراین سرزمین باشد تا ازیک طرف به شکل گیری رفتار واندیشه ملی کمک نماید وازطرف دیگر افغانستان را ازپرتگاه سقوط نجات بخشد.
اما متاسفانه واقعیتی راکه حوادث ورخدادهای سیاسی این کشور درمعرض قضاوت میگذارد، هنوز مردم افغانستان با این واقعیت فاصله طولانی دارند و ارگ ریاست جمهوری و صحن پارلمان آن که خانه مشترک این مردم میباشد مرکز دادوستدهای ویرانگر قرار میگیرد.
پيامها
10 جنوری 2010, 13:08, توسط atlas
بسم الله نام خدا !
پاکستان کشور مسلمان و برادر ما هستند و مانند همیشه در قسمت ساختن افغانستان یاید با ما همکاری داشته باشند . زرداری صاحب همیشه به کرزی صاحب خرچه پانی پیشنهاد نموده اند . من نمیدانم کرزی صاحب به جای پاکستان چرا از امریکا پول میگیرند .
10 جنوری 2010, 19:35, توسط haqbeen
زرداری صاحب گوه خورده که این پول را به کرزی پیشنهاد میکند. این پول را باید به تن فروشان هیرا مندوی لاهور اعانه کند که از احتیاج بی نیاز شوند. مردم افغانستان پاکستان را فقط و فقط دشمن خونی خود دانسته و از ان بمثابه یک سگ کثیف متنفر اند. و شما هم کوشش نکنید که از نام چتلستان پارس کنید ورنه ما بلدیم که چگونه به دهانت بکوبیم تا دمت را لای پایت گذاشته و فرار کنی. اینجا محلی برای پارس سگان پاکستانی نیست.
11 جنوری 2010, 00:07, توسط atlas
بسم الله نام خدا !
برادر حق بین خانه !
ما افغانها نه تنها مهمان نواز هستیم بلکه مهمان نوازی دیگران را با تشکر خواهیم جواب داد . همی شش میلیون افغان از دره خیبر تا کراچی تمام سیستم ملکی پاکستان را به خاک مالیده اند . ولی هنوز هم دولت پاکستان به خود شرم میداند که افغانها را از اونجا بیرون کند . ایران کشور هم زبان و هم دین شما هستند حتی قزلباش های که از زمان حکومت صفوی ها و بعداء نادر افشار که به افغانستان امده بود و از زور ابدالی دوباره فرار کرد و اولاده خوده به افغنستان جای ماند . همو اولاده شاه حسین صفوی و یا قزلباش های که از زمان های قدیم در دررکاب های پشتونوالی میرزایی میکردند وقتی از افغانستان به خاطر هرچه که بود به ایران فرار کردند . حکومت اسلامی ایران نه تنها با انها درست مراوده نکرد بلکه چندین بار میخواستن افغانها را از ایرا بیرون کنند . پاکستان هر کمک که امکان داشته باشد برای افغانها نموده است . ازادی کامل در پاکستان برای یک افغانی موجود است . زیاد تر از دو میلیون افغان تذکره پاکستانی دارند که با پاسپورت پاکستانی به دور دنیا میدوند . حتی دزدان هد خیل و کسیه بر های تپه شاشهید و ملنگ ها و گدایی گر های زیارت سخی و ابولفضل کابل با پاسپورت های پاکستانی نکتایی زده خوده پاکستانی میگویند . افغانستنان را فراموش نموده اند . باز هم هفتاده پنج در صد نفوس پاکستان یا بابر خیل است یا ابدالی ویا غلزی یعنی افغان است . هیرا مندی قبل از تقسیم هند و پاکستان ساخته شده بود توسط یکی از نوابهای لکنهو که متعلق به فامیلی همایون پادشاه بودند . حالا اگر ممکن است پاکستانی ها را ببخشید .
10 جنوری 2010, 18:39, توسط haqbeen
خانم حضرتی احترام تقدیم میدارم!
10 جنوری 2010, 19:13, توسط atlas
بسم الله نام خدا :
جهادیون کسانی اند که افغانستان را از زیر دست بیگانگان به کمک دوستان بیرون اورد و تا هنوز تنهای به مقابل بیگانگان میجنگند . غازی گلبدین حکمتیار تا هنوز در نبرد است و انشاالله کامیاب خواهد شد . نصر من الله ولفتح القریب.
10 جنوری 2010, 19:24, توسط haqbeen
با این بسم اله گفتن ها نمیتوانی به چشم کسی خاک بزنی ای اس ای جان قندول. پوستت را مردم در چرمگری میشناسند. تو دشمن این خاک هستی و ما بلدیم با دشمنان خاک خود چگونه برخورد کنیم.
10 جنوری 2010, 20:20, توسط شادولا
بعضی شخصیت ها تا چه حد پست وزبون وبی آبرو وحیثیت هستند که با همه تنفروبدبینی عدهء کثیر هنوز به پشتیبانی از جانی ترین و خاین ترین دشمنان وطن عزیز ومردم مظلوم آن به ثنا وصفت می پردازند. آیا اینها بنام وجدان وشرف و انسانیت چیزی را میشناسند؟
10 جنوری 2010, 23:46, توسط atlas
بسم الله نام خدا :
شما اشتباه میکنید . من در دفاع از افغانستان از هر وسیله ممکن استفاده خواهم کرد . شما تمام جریان را از نظر کسی که مسول دفاع کشور خود و در مجموع همسایه ها و هم دینان خود است ببینید . در سال های داخل شدن روس ها به افغانستان برای کمک مردم افغانستان و یا پیشروی به ابهای گرم بحیره عرب و یا بنا بر درخواست حکومت کمونیستی افغانستان روس ها به افغانستان امدند و کمک فراوان نیز نمودند به مردم . ولی به خاطر تاریخ سیاسی بدی که روس ها بعد از کامیابی انقلاب اکتبر داشتند و خاصتاء بعد از اختتام جنگ دوم جهانی در موقع برگشت به ماسکو و لینینگراد و استالینگراد از برلین اشغال شده توسط قوای سرخ . باید دست از کشور های مانند چک و سلواک و لیتوانیا و پولند و پوگوسلاویا وغیره میکشیدند . که این کار را نکردند و کشورهای اسلامی جنوب روسیه را نیز در دوران های متعددی اشغال نمودند . در اینجا سوانح اتحاد جماهیر شوروی از نگا سیاسی در نظر کشور های منطقه جنگ خاصتاء پاکستان که مدیون کمک افغانها بودند . در دوران ساختن و جدا شدن مسلمانان هند از هندوستان و در امر ساختن پاکستان افغانها کمک فروان نموده بودند و در دو جنگ اخیر پاکستان با هند نیز افغانها با فرستادن مردم خود پاکستان را کمک نموده بود و در لحظه که روس ها برای کمک به افغانستان داخل شدند مسولان پاکستانی نظر به اخلاق اشغال گرانه روس ها شروع به ایجاد شعبات خاص در دفاع از ملک نو ساخته خود شدند . و در طول یوه نیم کال پاکستان فقط خودش برای مجاهدین اسلحه او کمک چنگی فراهم مینمود تا اینکه کارتر چهارصد میلیون دالر به وزارت جنگ پاکستان فرستاد که از طرف ضیا الحق رد شد . تا سال اول جنگ داخلی افغانستان به خاطریکه روس ها داخل افغانستان برای کمک امده بودند و حکومت مرکزی افغانستان بدست سازمان خلق بود . امریکا کتاب افغانستان را بسته بود . ولی حمید گل و چند نفر دیگر از وزارت جنگ پاکستان به خاطر از ترس از دست دادن مملکت خود شروع به جنگیدن در خاک افغانستان در مقابل روس ها را نموده تفنگ های کهنه جنگ دوم را بدست پشتون و فارسی وان دادند تا همیگر و روس ها را بکشند . باقی را همه خبر دارید . اگر شما به جای جنرال های پاکستانی میبودید و در مقابل خود روس ها را که اعتماد خود را بعد از جنگ دوم جهانی از دست داده بودند چه میکردید . همین حالا در مقابل امریکا شما ها که نمیجنگید برای ازادی افغانستان . ورازت دفاع پاکستان میجنگد .
11 جنوری 2010, 03:57, توسط مزاری
با سلام و درود خدمت حقبین عزیز و شاولای محترم ! این آقای اطلس ، روبت و یا یک انسان ماشینیست . آیا متوجه شده اید که این ماشین گلبدین ، یا پیامهای شما را نمی خواند و یا اینکه اصلأ منطقی ندارد اگر منطق دارد هم شاید اوغانی باشد . فقط دارد اهداف ونظریات پیچاری شدۀ خود را طور اتومات به برگ تارنما مینویسد و پیام میدهد ، فقط همین . آنقدر غول است که نمیداند پیامش با نوشتار اساسی ارتباط و هماهنگی دارد یا نه بگفتۀ دوست قدیمی ام سرپلی صاحب همیتو سرسرخود دنگ دنگ کرده روان است و کتی کرته و ایزار ده چشمی مردوم می داریه . این عجوبه هم مانند دیگرانش درین تارنما بلاخره یا چارغوک خواهد کرد یا کونلخشک . اعصاب نازنین تانرا سریش خراب نه کنید ، در پایان هویدا خواهد شد که تخم میگذارد یا چوچه یا هردو ! ما که تجربه داریم .
11 جنوری 2010, 09:48, توسط atlas
سلام نام خدا !
ما داستان های تکراری شما را که در وصف همدیگر مسراید خوانده ایم و دیدیه ایم . معلوم ایتو میشود که از ترس فحاشی غیر مترقبه بدست یکی دیگر تان به همدیگر تملق میکنید تا با پرده باشید و چند صباحی درین لت خانه که میر هزار برای شما تیار کرده است بگذارنید . این حرف های که شما اینجا مینویسید باقی افغان های دانشمند را از کابل پرس? دات اورگ بیزار ساخته است . شما یا همدیگر را لعنت میکنید و یا از ترس لعنت شنیدن کسان دیگر در خوف هستید . بی مایه ترین شما زیر بیرق اسلام جنان اسلام را با دفاع مخفیانه اش بد نام ساخته است که مانند دوران طلبان بعضی شما حتی از ترس سنت های تان را مانند ریش تان دراز دراز گذاشته اید و در وصف ان شخص قصیده معذرت خواهی سروده اید . من به دل و درون شما کاری ندارم . هرچه میکارید درو هم همان را خواهید نمود . گندم ار گندم بروید >>>>>
11 جنوری 2010, 15:56, توسط khan
جناب اطلس یا اصیل کابلی و شاید هم ولی....چه شد که اسم جعلی اصیل کابلی ات را رها کردی...
میخواهم گفتار عالمانه خودت را برایت بنوسیم
برادر از قدیما گفتن بترس از کسانیکه از خداوند نمی ترسند مثل طالبان . دوره تره کی . دوره امین . حکمتیار ...
ازنوشته های بالایی تان بوی دفاع و همدری از دشمن قسم خورده ما پاکی ها یا بقول خودتان دال خور ها یا بقول ما فرزند نامشروع انگلیس و قبیله مربوط خودات اوغان میاد خودت هم اعتراف داری که از هر وسیله مکن در دفاع از اوغانستان استفاده خواهی کرد .... این دیگه مثل روز روشن وکدام حرف نو نیست پشتون از انگلیس و پاکستان همیشه دفاع کرده و میکنند ...... پاکستانی ها از جمله مشرف بار ها گفته است که از پشتون ها دفاع کرده اند ..... از زمان گویا جهاد تا طالب وتا امروز ,راکتباران کابل , غنیمت کرفتن مال بی صاحب !!!!= لین های برق دولتی وخانه های مردم ,تانک ها , توپ ها , کار خانه ها , وسایل وسامان الات منازل هموطنان ما ,امکانات یک دولت و اردو وپولیس و استخبارات قوی ان دزدی از پول جهاد اوغانستان ترور و کشتن مردم بیگاه در حال و گذشته....
نفاق را دامن میزدنندو تا حال هم ادامه دارد..... از جمله هفت گروه ساخته وبافته خودش شش ان پشتون یکی تاجک ویک گروهی از جامعه شیعه ما شامل ان نبود.... این است برادری و دوستی که خودت ادعا داری( مانند همیشه .......)ایا از کشتن و سوختن ترور و انفجار و تریاک پاکستانی ... سیر نشده یی که که هنوز هم تمنا داری پاکستان برادرتان باید مثل همیشه در اباد کردن اوغانستان ......
برادرحتا اطفال حلال زاده این وطن درک کردندکه دشمن قسم خورده ما پاکستان است تا جایکه که زن ومردما از مردم پاکستان نفرت پیدا کرده اند ومسووولیت این انزجارونفرت از مردم پاکستان ...بدوش سیاستمداران و نظامی ها و سیاست های دشمنانه انان در قبال سرزمین محمود بزرگ میباشد ...
خودت ادعا داری که قهرمان شکست روس پاکستان است چون نوشته یی بکمک دوستان... دوستان تان همین دوستان امروزی تان بودکه استنگر و بلو پایپ و مواد انفجاریه به اختیار تان قرار میداد تا مکاتب و شفاخانه ها را حریق پل ها و بند ها را تخریب ..... بلی درست فکرنوشته یی دوستان یکی شما ها را بچه خوانده قبول میکرد دیگری تان را به پارلمان خود دعوت و دست اش را بالا ومدال کشتار بی گناهان را بر گردنش می آویخت این دوستان تان از اسراییل شروع تا انگلیس ها ووووووووووووادامه پیدا میکردچنانچه امروز هم بیش از 90 گروه از جمع دوستان دیروزی تان را به وطن ما مهمان کرده اید...
ازاینکه چون آی اس آی از کمک های پولی و نظامی پاکستان برای جهاد افغانستان اگاهی دارید در تعجبم ....... چون سران هفت گروه مجاهدین ارقام دقیق کمک های که خارجی ها در هر بخش -نظامی و لوژستیکی... برای جهاد اوغانستان بمصرف رسانیده یا برای پاکستان داده اند اصلاعی ندارند اما اینک شما......
درست گفته یی برادر همین حالا پاکستان برای نجات صوبه پنجم خود اوغانستان در مقابل امریکا میجنگد این حرف جاب عالی بسیار دقیق است....
دوستی باری اینجا نوشته بود که خانه اصلی پشتون ها پاکستان است نه اوغانستان جناب شان بسیار دقیق فرموده بودند خودت مشت نمونه خروار از این رو در کتاب های اولاد این وطن نوشتن که ضیاالحق مومن مجاهد غمخوار پدر و برادر اوغان ها بود او شهید راه وطن ماست ...
یا در پارلمان کرزی پاچا -کاکاها و تربور تان گفتن زنده باد پاکستان ...
بدا بحال فرزندان ناخلف اوغانستان که برای دشمن فرق میشکنانند..
میگویند چند صد سالی از مرگ سلطان محمود غزنوی نگذشته بود که پادشاهی غزنه دچار نا بسامانیو هرج ومرج شد حاکم ان زمان وطن ما خواب دید که قبر محمود بزرگ را باز کرده وجسد سلطان غزنه را درحالی دید ه که همه وجود اش خاک شده اما دوچشم اش سالم مانده و به هر طرف خشمگینانه نگاه میکند .. حاکم از خواب بیدار شده روز ها دنبال تعبیر خوابش بود تا تا عالمی.
چنین تعبیر خواب کرد-سلطان محمود غزنوی نگران سرزمین و عظمت از دست رفته غزنه است چون هر روز قسمتی از سر زمینش از پیکر ان بواسطه اولاد نا خلف ان جدا میشود.
چگونه استخوان هایش در قبر ارام باشد که نمیی هند را او مسلمان ساخت از شرق تا غرب فرمان میداد او بود که به خلافت بغداد تن نمی داد حتا بغدا را تهدید میکرد او بود که نام سلطان را بر خود نهاد هیچ حاکم اسلامی تا انزمان خود را ازاد و مستقل از بغداد فکر کرده نتوانسته بودمگر محمود اگر به خلافت بغداد حمله ور نشد دلیل ان بنابر شرح مسایل دینی و مقید بودن به امر خلیفه بغداد بود .
از این رو چشمانش خاک نشده است.........
بسیار به عجله ,وقت کم, مستقیم نوشته ام بزرگان غلطی هایم را معاف بدارند ....چون نمیشود در برابر ناخلفی بخواب ارام رفت باید با این همه خسته گی کار و دیری شب چیزی نوشت...
11 جنوری 2010, 17:22, توسط Wali
اتلس خانه پښتانه پس له دومره دښمنیانو او ډغرو وهلو د غلیم څرمن په بازار کښی پیژنی۰ اوس هغه وخت ندی چه یو څوک راشی یا د ښایسته ښځو په وسیله یا د شیطنت په وسیله او یا هم د کوم بل رذالت په زور پښتون خطا باسی۰ غلیمان دی ډیری ټوپکی نه وهی چه ګټه اوس نلری۰
11 جنوری 2010, 19:18, توسط Wali
با عرض معذرت چون این مسًله بسیار مهم است باید بگویم که بنده در اوایل دههً بیستم عمرم یگان بدماشی کردیم و آن اینکه زمانیکه به شهر مزارشریف میرفتم زور مجردی مرا به ترکمن آباد مزار میکشاند. حتی بعضی اوقات هفته پر آنجا میرفتم. در این جریان با خواص و خاصیت باشنده گان ترکمن آباد آشنا شدم که بنام چلو مسما اند و چند تا آشناً چلو هم یافتم که خدمت گاران خوبی به خلق بودند و من هم بیپار خوب شان بودم۰ در سالهای اخیر این آشنایانم را در پشاور پاکستان دیدم که بنام مزاری و کابلی و نمیدانم قندوزی کار میزدند و در بین مردم شریف ما خود را به راحتی پنهان کرده بودند که با عث بد نامی مردم ما میشدند و میشوند. لذا من حالا وظیفهً خود میدانم تا اینها را افشا کنم تا مردم ما از شر ایشان در امان باشند. در این راستا طوریکه دیگر علم های عجیب و غریب مثل مسعود شناسی و بگیر و نمان ظهور کردند من با استفاده از تجربه هایم از دوران بیپار بودن چلو ها یک علم جدید را اختراع کردم که اسمش است (چلو شناسی) و خود را برای دوستان منحیث پژوهشکر علم چلو شناسی معرفی میکنم۰
حالا میخواهم در بارهً چلو ها و خاصیت ایشان برای تان نخستین معلوماتمرا بدهم۰
چلو ها اصلاً مردم هندوستان اند که کارو بارشان روسپیگری است و به زبانهای محلی ما خوب بلد اند.
نقاط برجسته در خاصیت ایشان اینها اند۰
۱. ایشان چون مردم اصل افغانستان نیستند از نام افغان خوش شان نمی آید و کوشش میکنند در گفتار و نوشتار شان به شکلی از اشکال کلمهً افغان را نیش بزنند۰
۲. در مقایل پشتونها عقده دارند ولی از ترس و بی غیرتی این عقده را نشان داده نمیتوانند ولی کسی اگر یک کمی به گفتار و نوشتار شان دقت کند به آسانی به این نقطه متوجه میشود. عقده را در وجود ایشان یک خدا ناترس بنام جمعه خان اڅک که پشتون بد خلق بود و در دوران مرحوم نجیب الله به فکرم مسًول نظامی سمت شمال بود ایجاد کرد و آن اینکه وی خانه های چلو ها را ویران کرد. خود شانرا متواری ساخت به عوض محل بود و باش شان که زمین دولتی بود چیز دیگری ساخت۰
بعضی معلومات دیگر هم در حصهً اصطلاحات لهجهً شان دارم که ضرور نیست برای دوستان شرح دهم۰ بر اساس معلومات همه جانبه و دقیقم میخواهم به دوستان خبر دهم که آقای ((مزاری)) از چلو های مزار شریف است.
فکر میکنم مزاری چلو کمی معلومات در بارهً ادبیات دری و سایر ساحه های علمی پیدا کرده و حالا کوشش دارد خود را در بین دیگران جای کند۰ اما به یاری خداوند بنده ویرا به این کار نخواهم گذاشت۰
خودم چون خاطرات خوبی از چلو ها دارم به مزاری جان چلو میگویم که آشنا کاشکی مرا اینقدر به زحمت نمیساختی و از اول خود را معرفی میکردی۰ مه میگفتم که طرز فکر گفتار و نوشتارت آشناست. اگر نام کلانتر هایت را بگیری شاید بشناسمت و اگر نام مکملت را برایم بگیری شاید خدمت مرا کرده باشی۰ مگر یک نا جوانی کردی همرای ما و آن اینکه برادران تاجیکمرا از من کمی آزرده ساختی. ولی خیر به پاس خدماتت میبخشمت چون چلو استی و سیال بوده نمیتانی۰ پس ازین از من و تو دوستی و من از هر قسم حرفهای خوب و بدت دفاع میکنم و نمیگذارم کسی ترا آزار دهد۰ و تو هم هر چیزیکه میخواهی برایم بگو هیچ فرق نمیکند. حلا دگه بعد از کشف هویتت به گفتهً مرحوم سرآهنگ ( سخن تلخ از تو شیرین است)۰
12 جنوری 2010, 03:10, توسط مزاری
ولی جان بدماشک ! با همین پیامت مجبور میسازمت مانند اچکک بدخلق و منوکیک بدماش که از مزار گریخته بودند از کابل پرس? بدخلقی نموده بگریزی . فعلأ نمیتوانم به خدمت برسم ، امیدوارم به این دو سوال جواب منطقی پیداکنی :
1 _ در ایام جوانی و شادابی که بدماشک بودی ترا مزار برده بودند یا خود بپای خویش رفتی ؟
2 _ اصطلاحات چلو ها را درکجا آموخته یی که معلومات داری ؟
کوشش کن مستند و منطقی بنویسی . بروگمشو ، بروگمشو را بدماشکای میگویند که دل شان یخ نکرده باشد ، فعلأ که اوایل قرن بیست و یک است یا اینکه خصلت های دوران شباب و بدماشی تا هنوز باقیست . بیاد داشته باش که ما مردم به کف دست تان مینگریم !! منتظر جواب هستم ، ناز نکنی و بروگمشو ، بروگمشو هم نگویی ! سخن تلخ نیست ، شیرین در شیرین است !
12 جنوری 2010, 03:45, توسط Wali
اینه دگه مزاری جان چلو وارخطاگک شدی. اگه نی خو جواب سوالهایت در پیامم است و شکر عقل افلاطونی هم داری. آلی چلو چی عیب داره که تو میشرمی؟ صرف کار و بارتان از دیگران فرق دارد. از رشوت خور و ملا ها خو بد تر نیستین که خون مردمه بخورین. صرف خدمت به خلق میکنید و پول کمایی میکنید۰ اینه وعده کدی که به خدمت میرسی. هوشت باشه که مه اگر کمی پیر هم شدیم ولی باز هم از دختر نلغهً ۱۸ ساله به بالا ره خوش ندارم۰ د قصی پیسیش نشو بیغم باش. آلی میرم سر کار بامانی خدا۰
12 جنوری 2010, 16:34, توسط مزاری
به اجازه دوستان نهایت ارجمندم آقایان میرهزار ، بابک ، حقبین ، سرپلی ، خان ، شادولا ، ر.صدر ، توفیق و متباقی دوستانی که شاید این پیام را بخوانند . بسیار معذورم دارید که باز خلاف میثاقی که بسته بودم این پیام را مینویسم . بسیار کوشیدم با آقای ولی از در قلم حرف بزنم . مظالم و حکام جبار را که ناشی از بیدانشی ، خود بینی ، یکته تازی ، قومپرستی ، انارشی ، سلطه خواهی و وطنفروشی میشد به مذاکره بنشسینم ، تا کدورت ها یکطرفه گردیده و نهایتأ به همان وحدت ملی نامنهاد به طریقی برسیم . ولی ایشان خلاف تمام پرنسیپ های قبول شده قلم به تأئید شمس ، اصیل سلیمانکوهی ، ودرین اواخر اطلس قلمفرسایی نموده اند . این پیام صرف برای ولی سلیمانکوهی است ، دیگران بطریقی چشم بپوشند .
ولی خان ! هر برگ و صفحه باغ کابل پرس? را چارغوک کرده رسوا نکو !
تشویش نکو حالا به خدمت میرسم . میخواهم بخیر که از کار آمدی بخوانی ، چشم هایت سیاهی کند ، دلک یخت بی حالی و دیگ بخارت گاز بگیرد وچین فیوزت بپرد . ناخودآگاه شعار بدهی و به دوران بدماشی خود صدها بار شکر کنی . گرچی باز ناز ها و بهانه های بچه گانه کردی ، خیر باشه از میان پیامت کوشش میکنم به مقصد برسم .
نوشتی بدماش بودی ! راستی ؟ این را خودت با فلم خودت نوشته یی ! میدانی مردم ما بدماش ها را کیها میدانند ؟ . بلی همان ! همانی که در زمان بچگی در بمیدان آمدن و جامن بستن افراط کرده باشد . میدانی آنهای که در بچگی به چلو خانه میروند ، کیها اند ؟ بلی !! انسان مفعول ! انسانهای خوب و با تربیه هرگز به این عشرتسرا ها نمی روند .
بخوان بدماشک که چی نوشتی ( بنده در اوایل دههً بیستم عمرم یگان بدماشی کردیم و آن اینکه زمانیکه به شهر مزارشریف میرفتم ) بدین معنی که در اوایل دهه بیستم عمرت یعنی در سنین ده الی چارده وقتی مزارشریف میرفتی بدماشی میکردی و به چلوخانه ها هفته یی اوتراق میکردی و به دیگر مناطق ایزک بودی . آیا غلط میگویم ؟ این مطلب را که بقلم و دستان لرزنده خود نوشته یی ! درین سن و سال بچه های پدرکده جایی نمیروند، تا کسی نبریدشان بجز مفعولین حشری ! بدین خاطر پرسیده بودم خودت رفته یی یا ترا کسی برده . شرمیده جواب پرسشم را ندادی .
باز چی جالب و حقیقت نوشته میکنی (در این جریان با خواص و خاصیت باشنده گان ترکمن آباد آشنا شدم که بنام چلو مسما اند و چند تا آشناً چلو هم یافتم که خدمت گاران خوبی به خلق بودند و من هم بیپار خوب شان بودم۰)(معنی بیپار را ندانستم ، حدس میزنم که اریکین گیر باشد .) درآن سن و سال نگفتید که آشنای چلوی تان از جنس مرد بود و یا زن ! فکر میکنم آشنایی تان در آن سن و سال با پسر بچه های چلو بوده باشد که بخاطر بیپاری (اریکین گیری ) مصروف بودند و گاهی شاید بخاطرمالش و پالش مراجعین .
درین سطور طشت رسوایی خود را از بام انداخته ای ، بخوان که چشمانت سیاهی و دلکت بیحالی کند : درسالهای اخیر این آشنایانم را در پشاور پاکستان دیدم که بنام مزاری و کابلی و نمیدانم قندوزی کار میزدند و در بین مردم شریف ما خود را به راحتی پنهان کرده بودند. یعنی اینکه این چلو ها خود را مزاری و کابلی و قندوزی جا میزدند در اصل که همان چلو بودند . آیا میتوانید زاغ ظلمت سرشت را طاووس باغ بسازید ؟ آیا میشود سلیمان کوهی رنگ کابلی بخود گیرد ؟ یک زبان چلوها پشتوست ! شاید مانند مسلی های باباشکسپیر، چلوها هم خود را مانند خان گلزمان خان اوغان بدانند که آشنایان شما شوند .
دراین سطر ناخودآگاه یک مطلبی را نوشتی که اصلیت ترا آشکارا کرده ، بخوان : ( فکر میکنم مزاری چلو کمی معلومات در بارهً ادبیات دری و سایر ساحه های علمی پیدا کرده و حالا کوشش دارد خود را در بین دیگران جای کند۰ ) این (جای کند) چی معنی دارد ولی زویه ؟ این طرزگفتار دری را صرف چلو ها بکار میبرند نه مردم شهری و چیزفهم !
باز مینویسی : ( به یاری خداوند بنده ویرا به این کار نخواهم گذاشت ) وای به آن خدایی که مانند تو بنده دارد . بندۀ که در بچگی به خاطر عشرت به زناخانه ها میرود و در زمان کهولت شملۀ بیغیرتی را بلند تر بسته فضولانه افتخار هم میکند که من دختر هژده ساله میخواهم ! شرم وننگ باد بر تو و امثال تو !
باز بی شرمانه مینویسی : ( خودم چون خاطرات خوبی از چلو ها دارم ... ) شرم داشته باش ، چی خاطراتی ولی زویه ؟ خاطرات زمان بچگی را در کهولت نشخوار کردن چی افتزاحست ! حتمأ با ایشان نشست و برخواست های همه جانبه داشتی . چلو چی دارد که خاطرات داشته باشد ! باید از چوری فروشان ، شادی بازان ، ناموس فروش های باجوری و دیورندی هم خاطرات خوشی داشته باشی که دربین شان بزرگ شدی . تو هم یکی ازین دیورندی های سلیمان کوهی هستی که خود را در بین ماران زده اکت ماران میکنی .
ولی زویه ! تو اگر پختانه باشی و ازنام پختانه ها مینویسی ، برایم واضح بنویس تا مرد و نامرد هویدا باشد . تو اوغان = افغان ( به احترام سرپلی صاحب ) نیستی ، تو هرزۀ هستی که هنگام بچگی مفعول و در هنگام کهولت عازمند دختر هژده ساله یی . باز بنویس تا به دهنت بکوبم که دیگ بخارت مانند اطلس در جمع عام انفلاق کند .
12 جنوری 2010, 17:57, توسط atlas
سلامونه !
خان مزار تو شاید در مزار زنده گی ننموده ایی انچنان که یک مزاری واقعی باید از مزار حرف یزند . خو ما در مزار مزاری های بسیاری را میشناسی. اول همی مرحوم سید حسین حاکم . بعدش میرزا محمد علی خان بعدش همین غلام حسین خان چغدک غلاسخی مالک کارخانه پخته مزار همرای شریف و حبیب یچه اشت که در ال ای فوت کرد مقیم بای و بالاخره ما مزار را از زمان نایب الحکومه پرماچ میشناسیم در سطح شخصیت های دانشمند و کسانی که سر شان به تن شان میارزید . ولی تا حال نشنیده ایم که کسی از کابل برای بدماشی به مزار رفته باشد . در سالهای اخیر حکومت ظاهر خان کاکو های قندهار در اطرف روضه کارو بار رخت ها و بوت های لیلامی را میکردند که انها چنان با تمکین و با غیرت و با احترام با مردم مزار رویه داشتند که نگو و نپرس . کینه مزاری مانند شتر های گور مار زمان های قدیم است . اگر یکبار از شما اشتباه در مجلسی و یا محفلس بین جمعی سر زد . به خاطریکه مردم مزار از دانش و رو حیه صوفیانه بهر دارند و شاعر مشرب و سلطنت دیده هستند . باید سالها کوشید تا ان اشتباه را در ذهن شخص و یا اشخاص از بین ببرید . به همین منظور قطغنی ها مردم درون دار هستند و به اسانی با بیگانه ها دوستی نمیکنند و اگر دوست شدند باز هم مانند شتر های دشت گور مار نیمه راه شما را تنها نخواهند گذاشت . ولی این حرف ها با خان مزار ربطی ندارد . من میخواستم بدانم که اسم مرا چرا در اخر با ناراحتی در جوابنامه که برای ولی خان مینویسی اورده ایی . من کدام دشمنی شخصی با هیچکس ندارم . اینکه تو از نوشته های من نتوانسته ای چیزی بفهمی تقصیر تو است . من توصیه میکنم که کتاب بخوان و خود را حد اقل از تاریخ مزار با خبر بساز .
12 جنوری 2010, 18:33, توسط مزاری
اطلس خان ! میدانی این حقیر نیز وارث یکی از همان اشخاصیست که به افتخار نام برده یی . تشکر از حسن نظرت . این حقیر با شما دشمن نیست ، بلکه با افکار طالبی و نوکرمنشی تان دشمن است .با معذرت که اکثر همان لیلامی فروشان قندهاری در زمان حکومت اسلامی طالبان یکشبه طالب شدند . مثلیکه فراموش کردید . فقط همین !
12 جنوری 2010, 18:37, توسط مزاری
مبخشی فراموشم شد که بنویسم ، اگر تا حال نشنیده اید که کسی بخاطر بدماشی به مزار رفته باشد . قومی شما جناب ولی خود به قلم خویش نوشته اند. ضرورت نمیدانم دوباره تکرار کنم ، زیرا بویش زیاد میشود .
12 جنوری 2010, 07:17, توسط atlas
تعدادی ازاینها که از آموزه های شهید مسعود فاصله گرفته اند بیشتر دچار سردرگمی شده اند.
سلام نام خدا !
مسعود خان کدام فیلسوف خاص افغانستان بود ؟ او فقط چند تا کتاب نیکولای گوگول را زیر متکای خود همیشه داشت . یکی از او کتاب ها نام داشت ( نفوس مرده ) . ما نفهمیدیم که این فارسی وان ها چه وقت از شخصیت پرستی بیرون میایند . یکی از او اموزه ها را نام بگیر تا ما روشن شویم . میخواستیم بدانیم که مسعود هیچ وقت به پشاور و یا اسلام اباد نرفته است ؟ و یا بعد از صلح که با روس ها نموده بود جنگ در افغانستان تمام شده بود . حضرتی اگر دروغ بگویی حمله فلبی سزت میایه . به همین خاطر به خوردن تابلیت له پیتور 40mg روز یک دانه کوشش کو تا کلسترول خونت کم شوه .اگر گردنته درد گرفت از خوردن تابلیت بر چند روز خود داری کو وبعد دوباره ادامه بته . ولی این نصایح بر تو بدرد نمیخوره . تو هر لحظه زنده گی ات خود را ملنگ و یا مجاور قبر مسعود فکر میکنی . دوای ذهن تو چیزی دیگری جز این است .
12 جنوری 2010, 10:08, توسط khan
خلیفه ولی
چرا شما ها در برا بر حقایق که دیگران برایت مینویسند جدی و احساساتی شده تا سرحد بی ادبی و دشنام پیش میروی ایا امکان ندارد که منطقی و انسانی و اسلامی جواب ویا دفاعیه تانرا بنویسی ...
تمام نوشته های تان پر از دشنام و بی ادبیست بگونه مثال دریکی از پا و رقی های تان نوشته بودید هر که نام افغانستان را قبول ندارد بی ناموس است - بی شرف است ...... واینک نوشته یی مزار میرفتم....... چلو روسپی.....
مزار باید بخاطر زیارت و عرض احترام و ادب و یا پوسی حضرت علی رض رفت نه ارضا شهوت حیوانی و حرام ....
خوب زن بد کاره و مردم بد کاره در همه جا در بین همه مردم و اقوام و ولایت وجود دارد اگر در مزار شریف کسانی چون ترکمن اباد یا عرب اباد یا تحت هر نام دیگری مصروف این کار های زشت اند این دیگه دلیل نشد که همه مزاری ها و ترکمن ها ازبک ها فارسیوان های بلخ بد اند خراب اند ...
دیگران نیز میتوانند برایت بنویسند که صحنه های جلال اباد و محلات بد در لغمان - صحنه های کندهار کوچه ناحیه دو کندهار لب جوی هلمند ....... نیز وجود دارد اما باز هم باید گفت که این دلیل نمی شود تا همه کندهاری ها را جلال ابادی ها را ....بد کاره جلوه داد
12 جنوری 2010, 10:15, توسط khan
ولی جان
استاد ادبیات اردو , پشتو,فارسی ,پنجابی ,انگلیسی نوشته اند - اول دهه بیستم عمرم به مزار غرض .......میرفتم
ههههههههههههههههههههه ایشان زمانیکه دوصد سال عمر داشتند... ...چون خوشحال بابا ...... رفته ارضا جنسی بکنه!!!!!!!!!!!!!!!!
12 جنوری 2010, 10:19, توسط haqbeen
اطلس گنگس ! تمام دری زبانان مسعود را تایید نمیکنند این درس را ای اس ای برایت غلط داده. ولی در دو مورد مسعود بر کلبدین برتری داشت:
12 جنوری 2010, 11:18, توسط atlas
جنگ با روس ها را ما از خوبی های مسعود نمیدانیم . در مقابل بیگانگان که با دریشی فوجی و تفنگ بدست داخل کشور میشوند که یک عده را کمک کنند و یک عده را نابود . وظیفه هر فرد این خاک است که همه کار های خود را ایلاه بدهند او ملک را ازاد بسازند . با رسوایی که مسعود داخل جنگ شد نه تنها زیاد تر به ضرر بعضی ها که میخواستند به افغانستان کمک کنند بود بلکه بنیه اصلی افغانستان را مسعود ضعیف ساخت . حکمتیار با دست خالی از لیسه رحمن بابا و خوش حال خان ختک در کابل در مقابل احزاب چپی شروع به مبارزه برای اسلام نمود نه برای خوشنودی پاکستان . در زمانی که حکمتیار در پوهنتون بود پاکستانی ها میخواستند ریس جمهور خود ذلفقار علی بهتو را اعدام کنند و خواهرش به هر دری که میزد کسی کمکش نمی نمود . ضیالحق و جنرال چشتی از او تقاضای معذرت خواهی نموده بودند که بهتو اصلاء به یک فوجی اهمیت سیاسی قایل نمیشد . درین کشمکش که تا هنوز در دنیا اعتبار دارد فوجی از اعتبار دست داشتن در سیاسیت مبرا است و سیاسی ها باید تصمیم بر سرنوشت ملک و مردم بگیرند که افغانستان فاقد انها است . بعداء که ح د خ ا قدرت را توسط فوجی های پاین رتبه به دست گرفت حکمتیار واضحاء بعد از کامیاب نشدن تقسیم اراضی و کورس های سواد اموزی و امثا الهم دولت خلقی سر به مقاومت بر داشت و اهسته اهسته با تیوری و دانش اسلامی مقابل با مشکلات اقتصادی مجبور به کمک گرفتن از کشور نوساخته پاکستان گردید . و تا حالا هیچ کس حکمتیار را به نام امیر و یا امیرالمونین ویا حضرت و یا سید نام نگذاشته است . در خانه او مانند خانه همه افغان ها دو تخته گلیم است و چند تا چارپایی به بیرون انداخته اند برای مهمان های ناخوانده . با دنده کی و او شلمبی از دوست و بییگانه و یا دوست و دشمن پذیرایی مینماید . و تا اخر هم تصمیم دارد که بجنگد برای شما و مردم کشور افغانستان .
12 جنوری 2010, 11:34, توسط khan
اطلسه وروره .
زه وخدایی واله که پوه شوی یم چه ته اوس د پیشور یی که د اوغانستان؟؟؟
پنجابیان خو ستا اخشیان به نه وی؟؟؟؟؟حکه چه یو تعداد اوغانان هغوی سره دوستی کری ده!!!!!!!!!!!!!!!
12 جنوری 2010, 11:47, توسط haqbeen
تشخیص شما از اطلس نمونه کاملا درست است. هر جه بگویی وی همان را میگوید که پروگرام شده. حرف سر پلی باز بیادم امد که سر بخود دنگ دنگ کده روان است. نوشتن برای وی بیهوده است نباید وقت خود را تلف کنیم.
12 جنوری 2010, 11:57, توسط haqbeen
برادر شما دارید از حد میگذرید. شما چطور بخود حق میدهید ؟ مهم نیست که کسی ما را نمی بیند که چه داریم مینویسیم.ولی وجدان خود ما ناظر است.. لطفا !
12 جنوری 2010, 12:40, توسط آصف سرپلی
به تمامی بیادرا و کابل پریسیان از طرفی سردبیری ای سایت که از حیا چیزی نمیگه خایش میکونوم از کابل پریسیش که بخاطری ای رقم گپا نیست بجای فکس و تیلگرام شخصی استفاده نکونین . اگه نی بزودی مردوم کار های شخصی و تجارتیشه ام از طریقی امی سایت انجام خات دادن . مثلن : او فلانی فلان کار ره بکو و یا د بچی خالیم ایقه پیسه بتی و یا فلان روز و سات د میدان بیا که فلانی جان آمدنی است و یا بخاطری دوشمنی شخصی دلی خوده سری کسی خالی کدن و غیره و غیره .
سایتی کابل پریس از خود مقاصدی عمومی و اجتمایی و فرهنگی داره . اگر چه باضی مردوم از پیشیش ایستفادی غیری مشرو کده عقایدی پوچی خوده به مردوم میشنوانن و د مابین ای وطن و وطندارای ما بی اتفاقی می پرتن . خو شوما میتانین آزادانه رد بکونین و مردانه وار دلیل و منطقیتانه بشنوانین . ای رقم تومت های بی دلیل د دانی خودیتان بد مالوم میشه . مثلن کسی ره بخاطریکه ام نظریتان نیست و یا از قومیتان نمیباشه چلو گوفتن و یا افتخار کده خوده یک نفری زنا کار و او باش و بد ماش نشان دادن . حیسیتی خودی آدمه کم میسازه و آبروی خودی آدمه میریزانه و سبوک میسازه . چه فرق میکونه مابین چلو و یک زنا کار ؟ بلکه زنا کار بود که چلو ها ره د میدان کشید . اگه ای مردومی زناکار نباشه چلو از کوجا میشه ؟ پس زنا کار ها بد تر از چلو ها شودن . باز امو گپیمه تکرار میکونوم . وقتیکه ما نمیتانیم فقط یک مزاری ره از مزار بکشیم و یا ولی ره از پکتیا بیرون بسازیم چطو میتانیم د مقابلی یک لشکری قومی پشتون و یا تاجیک ایستادگی بکونیم ؟ خراب خراب استیم آشنایانو خراب تریما نکونین . برباد برباد استیم بربادتریما نکونین . ولی جان آشنا خفه نشین وقتی ای مزاری ره برباد نسازین که او یگان یگان و یا بسیار بسیار گپای ارزشمند ام داره . میفاموم که امی یک گپی (اوغان) اونا سریتان بد خورده که بیادرانه از پیشیشان خایش میکونوم که باد از ای بخاطری بیادرای پشتونیشان ازی کلیمه ایتفاده نکونن . و شوما ام د کودام شقی که الاقه دارین مضمونکایتانه نویشته بکونین که ما بیسوادا از شوما با سوادا یگان چیزه یاد بگیریم . خدا بکونه که باز ترازوی قضاوتیم پیشیتان پانگ دار مالوم نشوده باشه . با احترام
12 جنوری 2010, 17:16, توسط atlas
سلامونه !
زه په پختو درته حواب و نوایم . زکه پشتو دی دوزخ ژبه دی . او زه په جنت کی دی پشتو سره زم . ورونو او خویندو . افغانستان را از چه وقتی یه این سرحدات جغراقیایی محدود ساختند . زیاد تر از دو قرن نمیشود . مگر پشاور پایتخت زمستانی پادشاهانی افغانستان نبود ؟ و برای سی سال لاهور یکی از قشلاق های افغانستان نبود ؟ . من همین حالا نیز همه این کشور های هند و پاکستان را از توابع افغانستان میبینم . البته برای این نیست که من ازادی اقوام این کشور ها را به رسمیت نمیشناسم ولی در رگ رگ اقوام این کشور ها خون افغانی موجود است و اگر جنگجویان افغان نمیبودند تا حال هنودستان یکی از شهر های فتح شده کرملین بود با پاکستان بیچاره ما کار نداریم . مانند جنوب ایتالیا خاصتاء جزایر سیسلی و ساردینا و نواحی شهر روم که رشته بندی با عربهای شمال افریقا دارند . من متیقن هستم که باشنده های پشاور در سال های قبل برای افغانستان راجع به مسایل سیاسی و اقتصادی در مقابل حکومت اسلام اباد ایستاده اند و از افغانها دفاع نموده اند . میتوان برای مثال از زدو خورد های چندین سال قبل کلا باغ نام برد . افغانستان فقط کابل نیست . من پشاور را نیز یکی از شهر های افغانستان میدانم . من اصلاء خط دیورند را قبول ندارم . مگر در هردو طرف خط دبورند افغانها زنده گی نمیکنند . مگر با دست خط نمودن چند نفر پادشاه بیسواد برای نجات خودشان میتوان مردم را از مردم جدا ساخت . وضع اقوام افغانها د دوطرف خط مانند قبل از جدا ساختن افغانستان است . هنوز ازاد تر شده اند . را جع به دوستی افغان ها با پنجابیان باید گفت که پنجابی افغان با هم دوست هستند و احترام غیرتموندانه به همدیگر از سالها بدین طرف دارند . اگر یاد شما باشد جناب مرحوم مغفور جنت مقام مرد حق ضیا الحق صاحب در مقابل حمله های تخریبی ام کیو ام که توسط سازمان استخباراتی هند تقویه میشد سازمان ( پنجابی پشتون اتحاد ) را نساخته بود ؟ . این ها مثال های همبسته گی پشتون با پنجابی ها است . امروز فوج پاکستان را اکثریت پنجابی پشتون زنده نگه داشته است . ما کاری به تشکیلات داخلی پاکستان و یا هندوستان نداریم ولی ما برای اینکه قدرت تسلیحاتی مقام عالی را داشته باشیم باید همسایه های خود را از درون وبیرون بشناسیم و برای مثال اگر شما خیال میکنید که زرداری بمب اتوم را به کابل خواهد انداخت در اشتباه هستید . ایشان هیچ وقت پشه را توب نخواهند زد . و ما برای داشتن قدرت هیچ وقت از زیر چکک خیسته به زیر ناوه نخواهیم نشست . میخواستیم عرض کنیم که برای مقابله با پاکستان که تا چند سال قبل قدرت دفاعی در مقابل تولی خاک باد فوج افغانستان را نداشت . امروز ما خود را به دامن امریکا بیاندازیم . په دره ناوی .
12 جنوری 2010, 18:07, توسط مزاری
دوست ارجمند آقای سرپلی ! در نخستین پیامهای تان باور نداشتم عقب این سرپلی بیسواد ، شخصیت دانشمند ، مهربان و دارای اوصاف حمیده پنهان است . بعد آنکه دانستم شوخی های خود را آهسته آهسته به صفر تقرب دادم تا نشود روزی نزاکتی خلق نشود وبا وجود داشتن شکیبایی و فراست کامل انسانی از من قلبأ آزرده شوید . باوجود شوخی ها و تضاد های فکری کم ، احترامی به شما داشتم و دارم که تا حال ادامه دارد . اینکه شما نیز مرا در این مدت دوست برادر خطاب میکنید باعث افتخار و مباهات منست .
یگانه دریچه باز کردن گره عقده ها ، کدورتها و افهام و تفهیم نگرش ها برای فعلأ همین کابل پرس? است که از گردانند فعال ، مستعد و پر کارش آقای میرهزار سپاس گذاریم . فکر میکنم باز گذاشتن فضای مجازی کابل پرس به روی همگان ، ما را به جهت دست یابی به یک اتحاد مجازی و فکری رهنمون میگردد . طبعأ در این میدان جدال و کارزار حرف از دین ، مذهب ، فرهنگ ، زبان ، قوم و قبیله به روی یکدیگرو به خوانش همدیگر گذاشته میشود .
این دریچه نه وزارت فرهنگ خرم صیب است و نه اداره بازجویی خاد که با دروغ پراگنی ، تهمت ، توهین نمودن ، تحقیر نمودن ، فحش دادن و ناسزا گفتن به هدف مطلوب دست یافت . این جا مکان هزاران بیننده و خواننده متفکریست که میخواهند از حقایق نهان و سانسور شده از دید همگان دسترسی پیدا کنند . وقتی حقیقتی ، واقعیتی به رخی کشیده میشود یا آنرا متأسفانه پذیرفت و یا خموشی گزید . با جفنگ سرایی بدون سند که نمیشود منطق را زیر پا کرد و قبولدار شد هرچی جفنگ سرا استفراق میکند بوئید و پذیرفت .
بلی مشکلات ما زیاد است ، دربدری ما زیاد است ، چی باید کرد ، خاموش نشست تا باز جعل کنند و شکمبه را گوشت نام نهند ؟ دستگاه های فیصدی سازی را فعال کنند و نان یتیمان پا برهنه را بنام وحدت ملی و مصطلحات ملی حیف و میل کنند ؟ هرقدر کوشیدیم تا پردۀ دپلوماسی را ندریده ، با کنایه های قلمی ، وسرزنش های روشنفکرانه ایشانرا متوجه خطای شان سازیم که نشد . اگرمثل گذشته ها جوانان ما ندانند که چی بودیم و چی هستیم ، باز این جعل پردازان فریب کار پته خزانه میسازند و سقاوی دوم نگارش میکنند تا باشد چسپک شان با چپ گرمکی بدیواری بچسپد . اگر خاموش بنشینیم گناه است !
خداوند تا وقتی سرنوشت قومی را تعغیرنمیدهد که جهاد و مبارزه نکنند . اگر مبارزه را از همین حالا اگر هم شده شروع کنیم بسیار دیر نشده است . تابکی فیصدی بشنویم ؟ تا بکی سرزمین های ما پا مال مواشی کوچی ها گردد ؟ تا بکی بنام وحدت ملی منحوس که هرگز نبوده ملی سازی کنیم ؟ آیا میشود با قبول نام چلو به وحدتی دست یافت که سلیمان کوهی ها به بومیان این سرزمین اطلاق میکنند ؟ آیا میشود با قبولکردن عشیره پختانه به حیث قوم بزرگ به برادری دست یافت ؟
نخیر دوست عزیز من ! تا حال مردم را چلو گفتند ، سقاو گفتند ، هزاره موشخور گفتند ، تاجوی گوسفندی گفتند ، عسکری کردیم ، نفرخدمتی کردیم ، نوکری کردیم ، جوالی گری کردیم ، حق ما را خوردند ، زمین ما را گرفتند ، مردم ما را به کنیزی و غلامی بردند ، سرزمین ما را بار ها و بار ها فروختند ، پادشاهی کردند ، صاحب منصبی کردند ، قبایلی گفته عسکری نکردند ، مالیات ندادند ، دیگر تکرار نخواهد شد !!
در بطن این اوغانستان نطفه منحوس عبدالرحمن ، نادر ، ظاهر ، داود ، تره کی ، امین ، نجیب ، حکمتیار ، ملاعمر ، سیاف ، یونها ، کر ها و کور ها بسته شده که جز خیانت و جنایت و وطنفروشی چیزی دیگری از ایشان سر نزده است . در بین این نجاست و گلخن هیولاهای دیگری هم از اقوام دیگری مانند ربانی ، عطا ، محقق ، خلیلی ، رسول ، شراف بیگ ، شیر عرب و غیره سرکشیده اند که ننگ و شرم باد بر همۀ این طفیلی های خفاش !
یک مطلب را بیاد داشته باشید حاجی صاحب که هر قدر وحدت ملی بگوئید ، همان قدر به شانه های تان بلند میشوند ، میدانید دوست عزیز که در هر صفحه رسمی اوغانستان در خارج از کشور زبان رسمی را پشتو نوشته اند ! چرا ؟ سرود ملی پشتو ، نام ادارات پشتو ، مهر های دولتی همه پشتو ، بدون زبان پشتو به دفتری مقرر نمی شوی آیا این وحدت ملیست ؟ این مصطلحات ملی چقدر و به صورتی شناخته میشود ؟ نامعلوم ! پس لعنت خدا به این وحدتی که وجود ندارد !! میبخشید که مزاحم وقت تان شدم .
12 جنوری 2010, 18:44, توسط haqbeen
باید اعتراف کنم که من هم به نظر شما نزدیک شده میروم. چیزی که نوشته یی حقایق انکار ناپذیریست که عقل سلیم از ان انکار کرده نمیتواند. خر چه داند ارزش قندونبات-توبره کاه باشدوکنج رباط
12 جنوری 2010, 20:11, توسط Wali
اطلس خانه ډیر زحمت مه باسه۰
د پښتنو عمل دومره غښتلی دی چه د دښمنانو دسیسی۰ ټګماریانی او وړیا خبری یی نشی د سیوری لاندی راوستی
۰
ما درته په پښتو څه ولیکل چه معلوم کړم ریښتیا پښتون یی۰ خو ځان دی تیر کړ۰ زه اوس پوه یم چه د مزاری له ډلی نه یی او ِغواړی د دوی اکټونه وکړی خو لږ په ټګماری سره۰
12 جنوری 2010, 20:15, توسط Wali
آغا شما یک حس همدردی با مزاری چ ببخشید۰ دارید که ازش نه گله میکنید و نه هم برایش نصیحت۰
میتوانم بدانم علتش چیست؟
12 جنوری 2010, 20:38, توسط آصف سرپلی
سلام عزیزوم ! یگانتا خابانده میزنه و یگانتا ام بالابورده یا شانه گردان کده میزنه . کودامیش بسیار تر اوگار میکونه ؟ حتمن میگین بالا بوردگی . تاید مه از شوما یک حقیقت بود و از روی دوستی که ایچ نوقصی مه د شوما نرسید . لاکن شوما خو مره خراب خراب کدین او آشنا جان کتی ای رقم تاریفیتان . نگوفتین که چطو؟ بیلی بیدستی بابک جانه دیسته دار ساختین . و مره یک لوفتک که نام از مه و نویشته از کسی دیگه . از گپیتان مالوم میشه گپایمه قایم قایم و پوخته پوخته میدانین که از لوطفیتان تشکر . لاکن چیرا باور نمیکونین که د مابینی بیسوادایتان ام استیداد های پوت و پینهان است . که مه از ترسی خودیم که لافوک ماریفی نشوم تاریفیشانه نمیکونوم . خی هر چه بود حالی خو شود . د قسمتی حق تلفی فارسی وان و اوزبک و هزاره از طرفی پشتون ها باید حقه بگویوم تا گردنیم بسته نشوه . ما مردومی بی اتفاق ارزشی ای پاچایی و حکومت چلاندنه نداریم چه پشتون باشیم و یا تاجیک (خدا د کی قدرت نداد که ظولم نکد و د کی دولت نداد که سود نخورد) یک قیصه گک . د امو روز های که ربانی صاحیبی تاجیکی ما پاچای افغانستان بود و با دوستوم پاچای اوزبک جنگ و جدل داشت بخاطری صول و صلا چند نفر از ریش سفیدا پیشی ربانی و دوستوم رفت و آمد کدن و یک نفریشه میشناسوم که میر ولی جان نام داشت و تازه از پیشی دوستوم آمده بود و میخاست ربانی ره ببینه میگوفت / گپای خودی دوستومه بریتان از زوبانی خودیش و الفازی خودیش میگوم . برین د ای اوستاذ ربانی بگوین که ما تو ره پدر خاندیم و ما مثلی بچیت استیم ما ناخان تو پروفیسر آسمان قری کد پاچایی د اوزبک و فارسی وان رسید . کتی ما بیرایی نکو که اوغانا د مفتی ای پاچایی ره از پیشیت میگیره .... ای بود قصی اوزبک و فارسی وان . اگر چی گپی ای دوستوم صحی برامد لاکن گپ د اینجه است که ای پاچایی ره ای مردوم میراثی بابیشان میدانن . یک وقتی پاچایی بود جمهوری شود دیمو کراسی شوده رایست انتخابات آخر صحی میشه ایقه غم نخورین و لیاقتی پاچایی ره پیدا بکونین و باد از ای نر واری بگیرین و مه فکر میکونوم فیلن تا وقتی وطن فروش و خاین نباشی پاچایی ره کسی بتو نمیته . د دوایری دولتی هر قدر از هر قومی که زیاد تر است امو قوم یک کمترک سوست عنصور تر است . لاکن د آینده که شاید مه یا شوما باشیم یا نباشیم ای رقم نمیشه هر قومی خدمت گاری وطن و مردومیش باشه د دولت میدراین و خدمت خات کدن . و الا از ای دربدری خلاصی نداریم که نداریم . تشکر
13 جنوری 2010, 02:20, توسط Wali
آلی اوو برادر. نام چلو ره خو کسی دگه مثل نام هزاربوز بالای تان نمانده. چلو خو خود تان خوده میگین۰
13 جنوری 2010, 03:28, توسط Wali
مزاری جان(چ)!
من چند روز پیشتر از ارسال پیامم که رسوایت کرد از هویتت خبر داشتم ولی باز صبر کردم که شاید از نیش زدن و منافقت پرهیز کنی یا از چلویی دست بکشی. چون بعضی چیزهایراکه مردمان شریف میدانند تو هم میدانی و اکت های دیگران را هم یاد گرفتی. در اول بعد از خواهشت برای بحث ادبی لبیک گفتم۰ ولی بعد دیدم که از چلو های بسییییااار پخته بودی و هیچ خود را کنترول کرده نمیتوانی. پس من هم کاری کردم که باید در حقت میشد۰ ما زمانی به یک چلو اجازه میدهیم که داخل معاشرهً دیگران شود. از چلو هم تقاضا میشود که از چلو گری بگذرد.
13 جنوری 2010, 13:42, توسط khan
دوستان همچنان اوغان ها.
یکبار به نوشته های مشر صاحب اتلس توجه نماید که چه نوحه های را برای هم خونی های پنجابی اش سر داده است. چه بی شرمانه است دزدی که با چراغ اید...
میگوید ( .....جناب مرحوم مغفور جنت مقام مرد حق ضیاالحق صاحب.....در مورد حمله ... هند... )ایا امکان دارد که کسی خود را غیرتی , شمشیرزن, وطن پرست ووطن دوست ....جا بزند و دشمن قسم خورده ملت خود را به چنین کلمات وصفات یاد بکند ..
در رابطه چیز های را از زمانیکه جنرال کودتاچی ضیا الحق به کمک وپشتیبانی دوستان غربی اش در اوج قدرت قرار داشت و یکتعداد خادیستان سر بکف در دراخل پاکستان مصروف کارو فعالیت بودند و انان از محفلی سخن رانی یک مولوی پاک نهاد که وجدان انسانی و اسلامی اش نمرده بود کستی را ثبت و بکابل فرستاده بودندمینویسم.
مولوی که هیچ ربطی به کابل نداشت از مظالم و دورویه گی پنجاب بستوه امده بود میگفت.... اگر مجموعه از انسان ها را از هر دین هر مذهب و هر عقیده چون یهود و نصارا... در جای قرار بدهند و دورا دور شان را یک دایره رسم کنند و برای هر جمعیت و هر مذهب جای را در بالای خط مشخص کنند همه به جا های مشخص شان قرار خواهد گرفت !!! تنهاو تنها جناب ضیاالحق در وسط دایره خواهد ماند یعنی جناب ضیا که دلش جون چهره اش سیاه است پابند هیچ آ ینی نیست مذکور شراب میخورد دورغ میگویند بین مذاهب اسلامی تفرقه ایجاد میکندمردم پاکستان را به یک چشم نمی بیند پنجاب اقارا و بادار پاکستان قرار داده نو کر غربی است......
یا در هر جای دیگری پاکستان ونظامیان(یا بگفته خوداش فوج) انرا با احترام و صفات نیک یاد میکند اما قوای مسلح ما را که فرزندان رشید و سربکف تمام اقوام این وطن شامل ان بودند واز مادر وطن در مقابل عرب ها و پاکستانی ها و نودوپنج کشور کافر و مسلمان هم پیمان وپشتیبان انان - از وجب وجب خاک خود مردانه از هر گوشه وکناران بلخصوص قندهار - زابل - کنر - جلال اباد.... دفاع میکردند ((( تولی خاک باد ))) خطاب میدهد...
حالا کجاست ولی و اصیل کابلی .... تا دهن ودندان این غلام غلامان را بشکنند[ بنابر اعترافات خود جنرالان استخباراتی پاکستان که در کتاب چاپ شده شان که در انترنت موجود است ذکر شده است که 60 هزار نظامیان پاکستان و 90 هزار عرب در مقابل قوا؛ مسلح کابل میجنگیدن ] حالا بگفته این اوغان وطن دوست کسی که با جنرالامریکایی به خیبر میاید و میل تنفگ را بطرف سرزمین شیران نشانه گرفته ومیگویند کابل باید بسوزد حریق شود خاکستر شود((( شد غازی ...)))و طرف مقابل انان هم (((شد تولی خاک باد)))...
یا مینویسند که گویا (مرده های اسماعیل خان از ....تا هرات افتاده و بوی گرفته بود ...) بلی برادر این همان قوای بود که بعد از امدن مجاهدین چون هلمند را خلقی ها تصرف کرده بودند میخواستن هسته قوی نظامی خود را در مقابل گویا کابل و مزار شریف داشته باشند و جهادی های هلمند توان مقابله با انان را نداشتندواز کمک قندهار نیز ناامید شده مجبور بدامان اسماعیل خان پناه بردند قوای هرات امدند هلمند را از خلقی ها گرفتن و به مجاهدین و تریاک فروشان هلمندی واگذار کردند.... حالا باید انان بکمک عرب و پاکستانی ها هلمندی و کندهاریها کشته و بر خلاف احکام دین اسلام اجساد شان به کنار جاده ها بو بگیرد وامروز هم قبیله یی دیگر اش به افتخار از ان یاد کند چون هموطن خود را بکمک اجنبی ها کشته و اجساد شانرا مسله کرده و به حیوانات درنده انداخته اند با ید اتن کند و کاکل بیندازد.....
یا جناب شان موضوع یک تعداد زنان بد کاره که در پشاور ....پاکستان که مصروف خود فروشی بودندیا از مجبوریت یا از هوس ویاشغل وپیشه همیشگی شان ....چون گذشته اینجا ذکر میکنند و در خاتمه خود را اوغان به حساب میاورند ... اینان همین گویا اوغان ها و مجاهدین !!!! انان را بنام فارسیوان ها و کابلی ها جا زدند حالانکه این قماش بد کاره ها از چندین ولایت چون جلال اباد لغمان خرابات کابل هلمند کندهار مزار .....بودند و افتخار صادر کردن انان را به پاکستان همین نوکران پاکستان داشتند .....
اما جناب شان در باره فلم های پشاوری که زنان هنر پیشه ان با شوردادن سرین و سینه دل هر عابد و زاهد اب میکند و از زمان داوود تا حالا بازار های ما را در تصرف خود دارند خاموشند.
ولی فلم و سریال های هندی که به فرهنگ و رسم و رواج ما برابرست را نباید مردم ببیندند ...
این است طرز, فکر, دشمنی شان با وطن و مردم ان ..
در این چند روز اخیر همین جا - در جر وبحث های شان به تمام یک ولایت یک سمت و یک قوم از هیچگونه دشنام دریغ نکردن.
من فکر میکنم جناب اطلس اوغان نیستد شاید پشتون باشند اما پشتون ماورا؛ سرحد ...از زمان داوود -تر ه کی - امین - کارمل - نجیب تعدادی زیادی از قبایلی ها و بلوچ ها در مکاتب و فاکولته های کابل وقندهار جلال اباد... رایگان درس میخوانند و تعدادی زیادی شان به جمهوریت های اتحاد شوروی سابق و کشور های سوسیالستی اعزام شده بودند از این رو انان فارسی را چون ما نوشته و خوانده میتوانند و نیمی از انان قاچاقچیان ( انسان )مشهور مسیراروپا شده اندچون نجیب دربلجیم سجادخان دراوکرایین.....شاید این مدافع ( پشتون پنچابی تولنه ساخت ضیاالحق)
اطلس یکی از انان باشدکه پشاور راجز لاینفک ویک ولایت اوغانستان اما مروه - پنج ده - مرعی- چار جوی............
را مال پدر عبدالرحمان خان نادر و ظاهر خان ....بحساب میاورندوعقل شتر مانند شاندر این مورد از کار می افتد..
13 جنوری 2010, 19:30, توسط Wali
اطلس خان ببخشی که باز مزاحمت شدم۰
برادر گل پشتونهایکه فارسی خوب نمیدانند پشتو را خوب صحبت میکنند.
ولی این فورمول در حصهً خودت صدق نمیکند۰ میتوانم علتش را بدانم.
چون چندین بار برایت پیام به زبان پشتو فرستادم. سوال کردم و حتی یک پیامم برایت چند حرف رکیک رساند. اما خودت هیچ جواب ندادی.
خدا کند که از منافقان نباشی. که باز شکل تصفیهً حساب مرا با منافقان خو میدانی.
13 جنوری 2010, 14:53, توسط atlas
سلامونه !
بعد از اغتشاش و شورشی که در تمام شهر های پاکستان به وقوع بسته بود جنرال چشتی از طرف چیف اف ستاف وظیفه گرفت که ذوالفقار علی بهتو را در بلاول هوس واقع کلفتن کراچی خانه قلف کند و بعداء به اسلام اباد فرستاده شود . ذوالفقار علی بهتو در قتل احمد رضا قصوری برای محکمه پاکستان مطلوب شده بود . این یک جریان دموکراسی است و باید کسی که قتل نموده است قصاص ببیند . در روزی که جناب محترم مرحوم ضیالحق عنان کشور اسلامی پاکستان را بدست گرفت امریکا 23 تا طیاره های اف 14 با مقدار پول پیش پرداخت پرزه جات ماشین الات تخنیکی را قید نموده بودند و هاکذا پاکستان در تحریم اقتصادی و سیاسی بسر میبرد . غلام اسحق خان که بعداء وزیر خزانه شد و که بعداء ریس جمهور شد در وزرات اقتصاد به کار مشغول بودند . ما میخواهیم عرض کنیم در جواب فداییان شما در در جنگ در جنوب افغانستان که از مجموعی جنگجویان که از طرف مرحوم نجیب میجنگیدیند . چند نفری در اخر باقی مانده بود که بعد از تسلیمی خوست در بین درخت ها دریشی های خود را به دور انداختند و خود را در خانه های محافظتی که در اطراف خوست دولت در دست داشت برای روز مبادا رسانیده بودند و با پول نقدی که مرحوم نجیب الله به دست یکی از نزدیکان خود فرستاده بود همه را مستعد برای فرار و خود را رسانیدن به کابل نمایند . که بعضی ها به پاکستان رفتند یا راه را غلط کرده بودند . یا مجبور شده بودند . ما حالا کاری نداریم . شما میتوانید همین چند نفر را که این چنان تا اخر در مقابل مجاهدین مقاومت کردند . فدایی و یا جان سپرده بنامید ولی باقی زیاد تر 11000 نفر شما که خود را با اسلحه به مجاهدین از ترس کشته شدن نه به خاطر رفتن به میان اسلام . تسلیم حقانی و فوج آی اس آی شده بودند . حتی از تولی خاک باد هم کمینه تر هستند. بدانید . ما میدانیم جنک یعنی چه . اول یا باید به کسی زنده گی خود را اعتماد کنی و یا زنده گی کسی دیگر را با اعتماد به دست خود بگیری . فوجی شما نه حیثیت ریس جمهور خود را که میگفت یا وطن یا کفن میدانست و نمیدانست که باید از مملکتی پر تاریخی در مقال عرب و عجم و انصار و اجنت های سی ای ای و آی اس ای و استخبارات سعودی بجنگند حتی اگر اسلام فتوا بدهد که همه در دوزخ جای دارند . ما میگیم که نول تفنگه آی اس آی سر شانه ملا عمر ماند تا فارسی وان بکشند و در اخر پشتون را هم بکشند . ولی شما از کجا دانش سیاسی و یا وطنی داشتی که پوسته های خود را به نرخ کچالو نفروشی و دد کده ایستاده شده و بجنگی و ابروی ریس جمهور کافرته نفروشی . مگر تو افغان نبودی اول وقتی زیر بیرق افغانستان کوری بسته , پنجه واز , سینه کشیده قسم نمیخوردی که تل دوی افغانستان . پس چرا از موردن ترسیدی و از خوست و ژاور فرار کردید . اصلاء طرح جنگی و حمله ژاور را برای شکست خوردن تهیه نموده بودند . حالا هر که مرد است به افغانستان بیاید . تا چند ما دیگر میدان شغالی میشود . به جا سی هزار امریکا میخواهد صدو سی هزار فوجی بفرستد .
13 جنوری 2010, 15:26, توسط مزاری
اطلس خان بخدا که قهرمان هستی . بیشک !!
14 جنوری 2010, 09:51, توسط khan
اتلس یا نسل نو مغل
زمانی متوجه شدم که پشتو نوشتنت قسمی دیگری بود ... برای من فرق نمی کند هزاره کویته و درانی فارسیوان کراچی.....باشی من دشمن وطنم را تشخیص داده ام
تو وامثالت با امدن به غرب و کیس هزاره اوغانستان تغیر نمیکنی تو پاکستانی خواهی ماند و دیگران ... من کدام فرق بین تو و جنرالان پشتون پاکی نمی گذارم....چون ده ها هموطن ما را درمحلات تان به هزاران مشکل سر دوچار ساخته بودید......از مجبوریت انان استفاده میکردین تعدادی شانرا در معادن ذغال سنگ کشتین...
پدارانت که از مظالم اوغان اواره دیار شده بودند چون پتان ها در فوج های انگلیسی وپنجابی شامل شدند ......
با عادی شدن شرایط هیچگاهی هم عزم امدن دوباره به وطن اصلی شان را نکردن ....وتا حالا چون تو برای ضیاالحق لامذهب سر میشکنانند فردی که اولین بار جنجال مذاهب بخصوص خصومت به مذهب خودت شیعه را در پاکستان بر پا کردو دامن زد گفت شیعه مسلمان نیست.. ..
بی نظیر بوتو نیز که چون خودات شیعه بود شیعه کشان را در اوغانستان(طالب و القاعده..) به میان اورد میخواستن نسل کهنه مغل و حتا نسل شیعه را در سر زمین ابایی ات از بین ببرد حالا تو باید از پنجابی ها دفاع کنی چون چند دختر هزاره کویته خواسته پیلوت بم افگن شوند وچند هزاره جنرالان و فوجی و شهردار و والی ...
مشرف هم ظاهرا شیعه بود اما چون بنیانگذار پاکستان محمد علی جناح که او نیز ظاهرا شیعه اما هر دو از دایره اسلام و شیعه عدول کرده بودند فقد به قدرت میاندیشیدن و بس و تا حالا مشرف گویا شیعه -چون تو از هزاره کشان, تاجک کشان ,ازبک ,ترکمن -فارس .........خانه نشین کردن زنان ومسدود کننده گان دروازه های علم وانش حمایه میکند که گویا امنیت وعدالت را اورده بودند ..
سردار اتلس سقوط...... خوست که به اندازه قندهار و جلال اباد زابل نورستان ...از مرکز دور نبود از سر تمبگی پتان ها هم پیمان شما سقوط کرد نه جنگ میدان چون نه خود دفاع کرده میتوانستن ونه میگذاشتن که قوای جوزجان ... از انان دفاع کنند و از سوی دگر در مقابل انان تنها پوج پاکیها نه بلکه اعراب عقانی گروه های پشتونی مجاهدین غربی ها با بلوپایپ و استنگر زمین به زمین ووووو قرار داشتند اما تا جایکه دقیق خبر دارم چند خوستی و پکتیا ول در سقوط خوست از داخل سهم داشتندو اکثر شان چند سال بعدمردار شدن چون عبدالگل جلبل مقام خاد ......
اگرگپ زور میبود چرا شما ها زابل و قندهار و جلال اباد نورستان ووو را گرفته نمی توانستید ..
در ان زمان دولت کابل از عمل بلمثل در مقابل پاکی ها کار میگرفت در مقابل سقوط طیاره ما اف 16 سقوط داده میشد در مقابل تخریب و انفجار در داخل خاک پاکستان از رویه خود شان استفاده میشد اگر انان مجاهدین را پشتیبانی میکردن ما بلوچ- پشتون - قادیانی ....... را مردار شدن ضیاالحق خود نمونه ان میباشد مارا مجبور
نسازید که به خط سرخ نزدیک شویم.
اگر پاکستان اینقدر قوی است اتم دارد فوج نیم ملیونی دارد روس را شکست داده است پس چرا کشمیر را آزاد کرده نتوانست ؟
چرا مشکل بلوچ ها را حل نتواست ؟چرا اتش که خود افروخته (وزیر یستان وطالبان )راخاموش کرده نتوانست ؟
کشوری که اتم دارد دولت دارد فوج دارد ... کشور دیگر کوماندو هایش را در داخل خاک پاکستان دیسانت میکند هر روز با راکت و بم افگن سرنشین دار و بی سر نشین حریم هوایی اش را نقض میکند لعنت به این اتم و زور و قوت .
گفته بودی پوسته های خود را به نرخ کچالو میفروختن .....عرض شود که یکتعداد مردم ما پول ایمان شان است تا وطن وحزب و عقیده...واز سوی هم سیاست را نمی فهمند چون ما و سیاست مثل جن و بسم اله هستیم پاکستان و ای اس ای نیزاز تجارب انگریز ها با خده و نیرنگ یک تعداد را اغوا میکردند از طریق قوم و جرگه وعده وحید
یا منافقت کسانیکه ایمان درست به وطن ارامانهای خود نداشتن شکار انان میشدند اما کسانی بودند که اخرین مرمی را نیز بطرف دشمن شلیک میکردن و خود به پیشواز مرگ بهتر از اسارات میرفتن..
ما هم بوزن کچا لو راکت های استنگر و بلو پایپ و زمین به زمین - زمین به هوا ... را از پاکستانی ها و مجاهدین میخریدیم.
تنها بار اول 300 بار دوم 700 راکت استنگر به مجاهدین داده شده بود پس باید هزار یا پنجصد طیاره را سقوط داده باشند . شاید بگویی نیم انرا دزدان نظامی پاکی به دیپو های شان برای خود حفظ کردن . خوب قبول پنصد راکت که به مجاهدین داده شده بود چه شد هنوز اولین فیر ان صورت نگرفته بود که ما چند دستگاه انرا به کابل رسانیدم واولین دستگاه خریداری شده ان را از شهر شما از داخل کویته کردیم...
هر قافله سلاح ومهمات مجاهدین که از دیپو های شما حرکت میکرد تا سرحد اوعانستان نیم میشد دوستان ما با پول ما وپول خودشان انرا برای خود میخریدن مگر این کچالو فروشی و دال فروشی نبود... این کار خادیستان سربکف بود که حواس دشمن را پراگنده میساخت وپاکی ها در وجود تنی و ..... خانه میکردن و ضدیت با انان را شعار میدانند.
بنابر محاسبات ما در ان زمان هم پاشی وپارچه پارچه شدن دشمن ( پاکستان ) فقد و فقد از صوبه سرحد و بلوچستان امکاان پذیر بودوبس پول ها و اسحله ما اینک اثرات اش را بر ملا و بر حق بودن ما شهادت میدهند....
خصمی که به اب وخاک ما تاخته است - دورم زدیار ومیهن انداخته است
شادم که نهاد نظم او رو به زوال است- بی بال شود که بی پرم ساخته است
...........................................فروغ جان هستی .........
از داخل زندان های سیاسی شما احوال و خط ..... پیلوتان و اسیران ما را به خانواده های شان میرسانیدم مگر این سمبوسه فروشی شما نبودکار ما به بسیار ساده گی پیش میرفت چون اختالافات مذهبی اختلافات صوبه ها رشوت در دیار ات حرف اول را میگفت....
اگر حالا این بی نظمی وپیش امدن تانه ها و دروازه های سرحدی بطرف وطن ما ادامه دارد ما نیستم اگر ما بودیم شب ها جنرالان تان جای خواب شانرا عوض میکردند ...
چپه نویان گل اخرین اندرز ... میگن زمانی گروه فوتبال اسراییل به یکی از کشور های اروپایی امده بودند تمام یهود های ان کشور میزبان با لباس های گروه فوتبال اسراییل داخل استدیوم شده و به تشویق فوتبالران یهودی پرداختند .... مردم ان کشور در شگفت شدند علت را پرسیدند که چرا هموطنان خودشان این همه رابرای اسراییل مکنند... .. در جواب گفته بودند ( درست که ما مثلا بلجیمی هستیم )اما ریشه ما در انجاست (اسراییل)
پس تو هم باید به غرجستان و خراسانت به بامیان غزنه ات .. فکر کنی نه به دال و پنجاب و جهنمی های فوجی و ای اس ای....
درخت را گفتن تبر داردکه ترا از ساقه جدا میکند درخت با آه و افسوس گفت دسته اش از خودم است این درباره خودت و شکست ما حتا شکست ربانی و دبیر کل مزاری خان و خلیلی خان و ملاعمر خان و اسماعیل خان وووو صدق میکند
4 نوامبر 2014, 10:54, توسط hamid
فرشته جان! همین قهرمانان توبودند که یکجا با فوج پاکستان ومشاورت امریکا وانگلیس برشهرجلال آباد حمله کردند که درآن وقت قوای روس ها درافغانستان وجودنداشت.که بهانه ای برای شان می بود ولی با بی شرمی تمام همین پاکستانی هارا برمردم افغانستان سردار ساخته بودند واکنون که ازپاکستان بد شان میآید این است که امریکا وانگلیس مادراین اولادهای نا اهل را طلاق دادند و ملاهای زورآورترازاینهارا که طالب ها می باشند به فرزندی گرفتند. مفاسدین که خطرناک ترین باندها را وارد افغانستان ساخته بودند ازقاچاقبران هیروئین گرفته تا آدم ربایان درزمان آنها وارد افغانستان گردیده بود که اکنون افتخار (مفسدترین کشوردنیارا ) افغانستان کماهی کرده وبه زعم فرشته جان واقعاً درفساد واعمال غیرانسانی قهرمانها بودند ویک تعداد شان هنوزهم هستند . بی سرپرست نمانده ای فرشته جان!