شهید یوسفی را فراتر از حزب سیاسی و بیشتر از یک سیاستمدار باید شناخت!
ما بار بار استاد شدیم و خواهیم شد، بار بار حرکت را در هستی، جریان را در شیریان وآغاز را در زندگی آورده و خواهیم آورد. و شما نا انسان های وحشی و مرگ پرور، ازقتل و کشتن ما خسته و از نابودی ما نا امید خواهید شد.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
سخن تنها از شهادت شخص نیست و نه خواستیم مرثیه خوان این حادثه تلخ باشیم، سخن از خود باوری و شناخت هست، سخن از یک سوال هست و یک پرسش.......!
سا لگرد شهادت، سیاسیتمدار دلسوز، هنر مند با رسالت حسین علی یوسفی را به جامعه سیاسی، فرهنگی مردم ما، روشنفکران هنرمندان و داتشجویان همفکر، اعضای هزاره دموکراتیک پارتی، دوستان و یاران ایشان و بخصوص به خانواده محترم ایشان تسلیت و تبریک عرض میداریم.
سا لگرد شهادت، سیاسیتمدار دلسوز، هنر مند با رسالت و محبوب حسین علی یوسفی را به جامعه سیاسی، فرهنگی مردم ما، روشنفکران هنرمندان و داتشجویان همفکر، اعضای هزاره دموکراتیک پارتی، دوستان و یاران ایشان و بخصوص به خانواده محترم ایشان تسلیت و تبریک عرض میداریم.
خواهر و برادر هم سر نوشت!
دیروز اگرما را با شهادت عبدالخالق ها، شیرین ها و مزاری ها امتحان کردند. امروز بار دیگر شور و شعور، حوصله و شکیبای، توانایی و اعتماد به نفس ما را با کشتن یوسفی و کشتار وحشتناک زنجیرهء، در شرائط و محیط دیگر به امتحان گرفته اند. ما با ید به خود وشیوهء زیستن خود اعتقاد، به همد یگر اعتماد، به زندگی خود مصمم و به آینده امیدوار و شیکیبا باشیم. زمان آن فرا رسیده تا ا تحاد و تفکر را سر لوحه قرار داده، صفاو یک پارچگی را زندگی کنیم و با هم همکار و غم شریک و خوشی افزا باشیم. اگر امروز هزاره ها در کویته مورد کشتار و وحشت دنباله دار قرار گرفته اند به یقین که درد آنان، ما و همه نسل هم سر نوشتشان را رنج داده آزرد ه خواهند کرد. چون این مشکل و درد هزاره های کویته تنها نیست، این درد مشترک و سر نوشت جمعی همه هزاره ها و اقلییتهای هم سر نوشت هست، بلکه بشکل وسیعش درد مشترک انسانیت از نسل بشر هست. چناچه شاعر خوش کلام می سراید:
بنی آدم اعضای یکدیگرند = که در آفرینش ز یک گوهر اند
چو عضوی بدرد آورد روزگار = دیگر عوضها را نما ند قرار
این مهم نیست کجا زاده و پرورش یافته ایم؟ در سر زمین بلند کوهستانی هزاره زمین درافغانستان، یا در کوچه های تنگ مری اباد و بروری( کویته) و یا در کو چه های گلی شهرک های فراموش شده درگوشه و کنار ایران و یا در مکانهای دور و دورتراین کره خاکی. ما همه یکی و یک هستیم، ما شاید به لهجه های مختلف هزارگی فارسی صحبت کنیم ولی ما همه یکی و هم سر نوشتیم. هیچ راه بندی سیاسی و مرزهای جغرافیای نمیتواند ما را از هم جدا و دور نگهدارد، چون ما شاخه های یک درخت هستیم، شاخه های که شاید در موقعیتها و مکانهای مختلف قرار گرفته باشند و مسیر و سمت خودش را داشته با شند، ولی ما همه دارای سرنوشت، هوئیت و اندیشه مشترک هستیم و به یک ریشه میرسیم که برای حفظ آنها قرنهاست شکنجه دیده و قربانی داده ایم. پس در مقابل شغالهای شب و تروریستان گمنام و بی هویئت که مثل موش های زخم خورده از غارهای دین خرافات بار، با صلاح بی رحم عقیدهء کور عُقده سرطانی، مرگ میگسترانند و زندگی میگیرند، باید ایستاد و نگذاشت تا مرگ هستی را مصلوب و تاریکی نور را در بند کشد.
شهید یوسفی، فهیم و دلیر مرد با بصیرت بودند که با زندگی شان تاریخ کشور و مردم ما را تغییر دادند ، با مرگ شان تاریخ ساز گردیدند و تاریخ ساختند، تا خود تاریخ شدند. ما را میراث دار تاریخ مهم و حیاتی ساختند ، اگر بیخواهیم سر بلند و آزاد، و از عدالت اجتماعی و کشوری و حقوق شهر وندی برابر و عادلانه بر خوردار باشیم باید حفظ تاریخ کرد و درس ها از آن آموخت.
یوسفی کی بود؟
شهید حسین علی یوسفی سیاستمدار دلسوز و صادق که همیشه در فکر مردمش بود و با مردمش می زیست. سا لیان طویل وپر فراز و نشیب را برای دفاع از عدالت اجتماعی، حقوق شهر وندی و هو ئیت اقلیتی و کرامت مردمش تلاش کرد، با مبارزهء صلح آمیز در شگوفایی نمودن فرهنگ و باور عدالت اجتماعی، آزادی و حقوق اقلییتها، عزت مردمش و برابری همه زیر لوای قانون تا آخرین دقایق حیاتش ادامه داد و فعالیت کرد. مبارز مرد آزاد اندیش که به انسان و ارزشهای انسانی سخت معتقد بود و به دموکراسی و دخالت مردم در سر نوشتشان اهمییت زیاد قائل بود به مبارزه عدم خشونت عمیقا اعتقاد داشت و تا آخرین ایام عمرش به آن پا بند و بلاخره قربانی همین اهداف ولای انسانی اش گردید.
شهید یوسفی نه تنها یک سیاستمدار روشن ضمیر و مدبیر ویا رهبر یک حزب سیاسی بود، بلکه اویک اکادمیک و تحلیل گر، سخنور توانا، نویسنده و شاعر خوش ذوق ، هنر مند با استعداد و با رسالت با طبع شوخ بود . کسی که با اعتماد به نفس سر شارش اشخاص متعدد را در خود پرورانده بود، فردی چندین جنبهء، کسی که جهت های روشن و خوب را باز تاب میداد.
شهید یوسفی از سیاستها و احزاب تند رو و افراطی، سیاستمداران فرصت طلب وجزم اندیش واز قوم و دنگه و چنده گرای سخت بیزار بود. مفکوره های پوسیده را به مبارزه میطلبید، در راستا و شیوه سیاست باز و مدرن که بر بنای عقل و خرد ورزی و گفتگو استوار است، در جامعهء کویته تلاش میکرد، و تاکید بیشتر روی رویش سیاست باز و آزادانه داشت. شناخت و فهم سیاسی و اجتماعی میان احزاب سیاسی را تر غیب میکرد، تا همه در فضای آزاد به مبارزه سیاسی شرکت نمایند. اشتراک عادلانه مردم و احزاب را بدون هیچگونه تعصب لیسانی، مذهبی، و برتری قومی با شیوه عدم خشونت، در روند حکومت داری و زندگی مدرن شهری یک راهبرد درست و نیاز مبرم مردم آنشهر میدانست. چنانچه در راستای آن تلاشها کرد و میکرد. تا اینکه قُرعه تقدیر به نامش افتاد و داس مرگ بار دیگر زندگی را درو زد که به زندگی کردنش خیلی ها می ارزید، دریغ و افسوس که مرگ، دشمن قسم خورده آنانی هستند که برای زندگی کردن می ارزند ......
کار کرد های فرهنگی هنری!
کار کردها، دست آورد، استعداد ومیراث شهید یوسفی را نمی توان در سیاست و یا یک حزب سیاسی محدود کرد. یوسفی خیلی ها بزرگتراز یک حزب و فعال تر از یک سیاستمدار بود. او یک هنر مند خوش سلیقه و شوخ طبع، تیز هوش، با زوق عالی و پرتلاش بود. کسی که هنر و هنر پروری را در جامعه هزاره های کویته رشد و شگوفای بخشید، او اهمیت زیاد به هنر و هنرمندان میداد، بخوصوص به هنر و هنر مندان ، جوان و تازه کار. میتوان به جرائت گفت که او یکی از بنیان گزاران و هسته گذار، تراز اول هنر هزارگی بود. نه تنها خود هنر نمای میکرد بلکه درفن نوشتن و کار گردانی ید دراز و ذهن پر بار داشت. میراث ویادگار هنری آن هنر مند محبوب در قالب های از قبیل درامه، پارچه های تمثیلی، صحنه نمایشهای زنده، نمایش های انتقادی، اشعار انتقادی ونمایشهای مزاحیه در سراسر دنیا در هر خانه هزاره شور می آفریند و لبخند میبخشد. پر شیر و شکر تر از همه که، اکثر نمایش هابا اینکه جنبه های شدید انتقادی و اصلاحی داشت در قالب مزاحیه و شوخی به نمایش در می آمد که همزمان لب ها را میخنداند، چشم ها را می گریاند و مغز ها را به اندیشه و باز نگری وا میداشت، و این از ظرافت کاری ها و ویژگی های بخصوص کارهای عالی هنری، هنر پرور محبوب شهید یوسفی بود.
دوست من!
سخن تنها از شهادت شخص نیست و نه خواستیم مرثیه خوان این حادثه تلخ باشیم، سخن از خود باوری و شناخت هست، سخن از یک سوال هست و یک پرسش! نه حرف از آن هست که دموکراسی پاکستان را محکوم و ملت و مردم عامه پاکستان را به تهمت بسته و مقصیر بدانیم و نه شکایت گر به در گاه حق هستیم، بلکه با قامت راست و استوار تر از گذشته هستی را زندگی میکنیم.
نوشتم تا سوال های را مطرح کنیم
سوال زندگی!
سوال حق زندگی کردن!
سوال حق طبیعی و حق شهروندی، حقوق انسانها قبل و بعد از قانون!
آیا زندگی کردند بعنوان یک اقلییت قومی جرم است؟
آیا ما قاصیر و گناه کاریم، به خاطر که هزاره هستیم؟
آیا ما مقصریم، چرا که عقیده و مذهب ما با دیگران کمی متفاوت است؟
این سوالها را از دولت مردمی پاکستان میکنیم، از انجمن های حقوق شهروندی و فعالان حقوق بشر در پاکستان، از سیاستمداران با درک و آزاد منش، از نویسنده ها، هنرمندان، فرهنگییان و خبر نگاران مسُولییت پزیر و صادق و از تک تک پاکستانی های که به صلح و صفا، عدالت و آزادی عشق میورزند.
آیا نمی دانید که مردم صادق، علم پرور و صلح دوست هزاره تا چه حد پا بند به قانون و نظم شهروندی و وفا دار به کشور شان هستند؟ در رشد فرهنگی، اقتصادی، امنیتی، هنری، ورزشی و غیره کار های اجتماعی همیشه پیش گام و و در تلاش هستند؟ کوچه پس کوچه های هزاره نشین شهر کویته را با پارچه های رنگا رنگ همه سال زیبا و مزّین میبینیم! و آن جز ازبینرها، لوحه ها و تبلیغات فرهنگی،علمی، هنری، آموزشی، و ورزشی چیزی دیگر نیست، که در هر قدم و در هر کوچه، انسان را به کسب علم، فرهنگ، زبان و کامپیوتر و ورزش تشویق و رهنمای میکنند، اینها همه اثبات بر علم و فرهنگ دوستی مردم هستند. امن ترین، با صفا ترین و پاکترین نقاط شهر، مناطق هزاره نشین هست، که خود نمایانگر همت، سلیقه خوب ولی ساده ، صلح دوستی و تلاش مردمش هست.
آ یا مزد خدمت، صداقت، علم و صلح پروری هزاره ها همین هست که هر روز توسط وحشیان کور دل و علم ستیز و انسان کش، دسته دسته به شهادت برسند؟ ولی حکومت و دولت انگشت حیرت بجوند و تکرار غفلت بکنند!. تنها در سال 2009 میلادی صد ها نفر بیگناه قربانی یک دسیسهء شوم شدند؟ کجاست دولت و پولیس؟ کجاست انسانیت و وجدان انسانی؟
جهل پرستان سیاه دل، تروریستان علم ستیز و بشر کش باید بدانند!
طرف سخنم شغالهای تاریک نژاد و شب گشت هستند که مرگ و گریز را پیشهء ننگین، روز زیستی شان قرار داده و متاءسفانه که در گیر و دار این مرگ و گریز، گُلهای خوشرنگ و آرزومند زندگی پرپر میشوند. ولی باید بدانند که هزاره ها یکی از نسلهای پیروز، روشن و برجسته آینده ها خواهند بود و با کشتن نمی توان حرکت کاروان هستی را از بین برد. همانطور که با بر داشتن ظرفهای آب، جریان دریا را نمی توان کم و یا ساقط ساخت.
هزاره ها فرزندان و یکی از نسلهای پر تلاش، طفیلی ستیز، شکیبا و با شهامت زمین هستند، و یکی از زجر کشیده ترین ولی پیروز و سر بلند ترین نسل تاریخ بشریت، که در بد ترین شرائط روزگار، نبض زندگی را محرک و جریان حیات را دوامدار وکاروان حرکت را روان نگهداشتند. حتی قتل و کشتار بیش از شصت و دو (62) درصد هم این نسل را از پاه در آورده نتوانست. پس این شغالهای وحشی چند شبه چه خواهند توانست کرد؟ ما ظلم و خشونت را چشیده ایم، ماامتحان و شکنجه ها و درد ها کشیده ایم، فقط به خاطر هستی و زندگی خود. پس بدانید که راه ما ادامه خواهند داشت و جریان در شیریان هستی شاداب و داوم دار خواهد ماند و قدمهای ما ثابت تر و استوار تر از گذشته گام زن خواهند شد.
ما بار بار استاد شدیم و خواهیم شد، بار بار حرکت را در هستی، جریان را در شیریان وآغاز را در زندگی آورده و خواهیم آورد. و شما نا انسان های وحشی و مرگ پرور، ازقتل و کشتن ما خسته و از نابودی ما نا امید خواهید گردید. ولی ما هیچگاه از خون دادن برای هستی، آزاد زیستن، حیثیت و حق و حقوق خود خسته نخواهیم شد. شما یکی را بکشید ما به صدها و هزارها دوباره تولد خواهیم یافت، چنانچه صدها هزار مزاری و یوسفی زادهء مرگ آنانند.
درود برروح و روان همه شهدا و شهدای یک سال اخیر قتلهای زنجیرهء هزاره در کویته پاکستان.
درود بر روح زنده و روان سر شار شهید یوسفی
روحش شاد و یادش گرامی باد!
تقدیر و تشکر— حفیظ ا لله خرمی خرم — ۲۷-۱- ۲۰۱۰