زبان فارسی یا دری و حقیقت فرهنگی
سخنی با جناب عبدالسمیع رفیع صافی/ اگر با دید منطقی و با عقلانیت و بدون تعصب زبانی، مذهبی، قومی، نژادی و بدون تنفر ، کینه و عقده مندی ناشی از هر عاملی که باشد به این قضیه نگاه کنیم، بدون تردید همین چهار نام فارسی، دری، فارسی دری و دری فارسی امروز و در این عصر بر این زبان ها در سه کشور افغانستان، ایران و تاجکستان نام بر یک زبان است.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
نوشته های جناب رفیع صافی و جناب رحیل را پیوسته مطالعه می کنم. من همیشه مقالات نویسندگان فارسی و یا دری نویس را در مورد زبان فارسی و دری می خوانم. بسیاری از این نوشته ها که در محور یگانگی یا دوگانگی زبان فارسی و دری می چرخند در واقع در پی اثبات همین تفاوت و یا همسانی دو زبان به نام فارسی و دری هستند. برخی معتقد اند که زبان فارسی، زبان ایران و زبان دری زبان افغانستان است. یا بهتر گفت یکی از زبان های رسمی و ملی افغانستان و هر دو از هم متفاوت اند و دو زبان متفاوت محسوب می شوند.
جناب عبدالسمیع رفیع صافی در آخرین مقاله ی خویش که آنرا در کابل پرس خواندم این بحث را با عنوان "گریز از حقایق فرهنگی به سود ما نیست" مورد تحلیل و تفسیر قرار داده اند. ایشان در بخشی از مقاله ی خویش می نویسند:«دری، فارسی، فارسی دری و یا دری فارسی، ما از چهار اسم نام می بریم و اما می خواهیم بگوییم که مراد ما، یک زبان است؟ یعنی چه؟ مگر، نصواری، جگری، سرخ و نارنجی ، یک رنگ است؟؟ »
صرف نظر از محتوا و مفهوم جمله ی بالا که جای بحث فراوان دارد و نمی توان برای اثبات تفاوت زبان فارسی با دری به تفاوت رنگ استدلال کرد، این حقیقت از جناب رفیع صافی پوشیده نیست که زبان به حیث یک پدیده ی اجتماعی و فرهنگی در بستر زمان با به پای تحولات جامعه ی انسانی متحول می شود و دگر گونی می یابد. زبان شناسی خود یک علم جداگانه است که دانشمندان متخصص این عرصه با دید تخصصی و مسلکی می توانند رشد و تکامل تاریخی یک زبان را مورد مطالعه قرار دهند و سیر تحول و تغیر زبان را در مقاطع متفاوت تاریخ بررسی کنند. آنچی که مسلم است و جناب رفیع صافی به یقین که در این مورد با من هم نظر هستند، تفاوت یک زبان در مسیر حیات آن است. مثلاً حتا همین زبان های بسیار مهم امروز از آغاز حیات خود که شاید هزاران سال را در بر بگیرد حالت امروز خود را نداشته اند. هالند یک کشور کوچک اروپایی محسوب می شود که زبان امروز آن بیشتر از دو سه قرن سابقه ندارد. یک هالندی هر چند دانشمند و دارای تحصیلات عالی نمی تواند اولین متن نوشتاری زبان هالندی را در آغاز تاریخ کتابت این زبان بخواند و معنی آن را بفهمد. جناب رفیع صافی هم اگر یک متن هزار و یا دو هزار سال قبل زبان خود را که امروز به آن صحبت می کنند و می نویسند چه آنکه آنرا دری بنامند یا فارسی، پیدا کنند به یقین که نه خوانده می توانند و نه معنی آن را می فهمند. من هم ، همین طور و جناب رحیل هم و هر فارسی و دری زبان دیگر. نا گزیر برای خواندن متن قدیمی زبان به دانشمندان زبان شناس مراجعه کرد که در این رشته تحصیل و تخصص دارند.
منظور من از توضیحات بالا این است که وقتی ما ادعا کنیم که زبان فارسی و یا دری که امروز در ایران، افغانستان، تاجکستان بگونه ی رسمی و ازبکستان بصورت غیر رسمی صحبت می شود در طول حیات خود تا اکنون یکسان و غیر قابل تغیر باقی مانده اند مسلماً یک ادعای نادرست است. در این جای بحث نیست که زبان باستانی و قدیمی فارسی و دری که امروز در کشور های نام برده به آن سخن می زنند از هم متفاوت بوده است. شناخت این تفاوت، تحول و تغیر زبان مذکور در گفتار و نوشتار در زمان و مکان مختلف آن کار علمی و تخصصی دانشمندان زبان، تاریخ و جامعه است. از طریق تحقیق و پژوهش و مراجعه به اسناد و آثار تاریخی زبان می توان این تفاوت و اختلاف را پیدا کرد که زبان فارسی و یا دری در مناطق مختلف منطقه از آسیای میانه، تا ماورای قفقاز و دریای سند و خلیج فارس ا زهم چه فرق داشتند؟
اما نکته ی اصلی مورد بحث و اختلاف که مایه ی کشمکش بر سر زبان دری و فارسی به خصوص در افغانستان است، تفاوت امروز زبان فارسی و دری می باشد. آیا زبان فارسی که در ایران به این نام یاد می شود با زبانی که آن را در افغانستان دری می خوانند و در تاجکستان تاجکی تفاوت دارد؟ و به قول جناب رفیع صافی این دیگر چه معنی دارد که وقتی چهار نام فارسی، دری، دری فارسی و فارسی دری می گوییم باز آن را یک زبان می خوانیم؟
من تأکید می کنم که تنها به تفاوت و اختلاف امروز در میان این زبان های چهار نامه باید نگاه کرد و آنرا دریافت نه به تفاوت آنها در صد ها و هزاران سال پیش.
اگر با دید منطقی و با عقلانیت و بدون تعصب زبانی، مذهبی، قومی، نژادی و بدون تنفر ، کینه و عقده مندی ناشی از هر عاملی که باشد به این قضیه نگاه کنیم، بدون تردید همین چهار نام فارسی، دری، فارسی دری و دری فارسی امروز و در این عصر بر این زبان ها در سه کشور افغانستان، ایران و تاجکستان نام بر یک زبان است. چه آنکه آنرا در ایران فارسی و در افغانستان دری و در تاجکستان تاجکی بگویند. اینکه در گذشته این زبان ها چه تفاوتی از هم داشته و فارسی از دری متأثر بوده یا بالعکس به آن کاری نداریم. اما امروز که همه یک زبان هستند. اصلاً بحث بر سر تردید و عدم تردید این ادعا که زبان امروز ما در افغانستان دری است و زبان ایرانی ها فارسی و هردو یکی نیستند و از هم فرق دارند یک بحث غیر منطقی و نادرست است. همان کسانی که این بحث را به میان می آورند و به تفاوت امروز فارسی و دری معتقد هستند، فارسی را زبان ایران و دری را زبان افغانستان می پندارند باز برای دریافت معنی یک واژه و لغت زبان دری به فرهنگ عمید فارسی ایرانی مراجعه می کنند. قفسه های الماری شان پر از کتاب چاپ ایران و به زبان فارسی است.
اگر زبان امروز تاجکی تاجکستان، دری افغانستان و فارسی ایران سه نام بر یک زبان نیست و هر کدام سه زبان جداگانه اند، تفاوت در دیوان شعر کمال خجندی تاجکستان، استاد خلیل الله خلیلی صافی افغانستان و حافظ شیرازی ایران در چیست؟ زبان مختلف، زبانی را می گویند که گویندگان آنها برای فهمیدن گپ یکدیگر به ترجمان نیاز پیدا کنند. آیا وقتی مردم در افغانستان برنامه های تلویزیون فارسی ایران و فارسی بی.بی.سی را می شنوند به تر جمان نیاز پیدا می کنند؟ آیا بر عکس ایرانی ها هم برای فهمیدن برنامه های تلویزیون افغانستان در ایران و خارج از ایران به ترجمان نیاز دارند؟
گریز از حقایق فرهنگی، به سود ما نیست
دری، فارسی، فارسی دری و یا دری فارسی، ما از چهار اسم نام می بریم و اما می خواهیم بگویم که مراد ما، یک زبان است؟ یعنی چه؟ مگر ، نصواری، جگری، سرخ و نارنجی، یک رنگ است؟؟
جمعه 19 فوريه 2010, نويسنده: عبدالسمیع رفیع صافی
مشکل اساسی استاد سميع رفيع و همگنان!
ظاهر شاه هرچند به « لسان دری ! » تکلم ميکرده، اما همواره دشمن شماره يک انکشاف اين زبان بوده است ، چنانکه ايجاد پشتو تولنه و کورس های مضحک تحميلی لسان پشتو و ده ها خدعه و خيانت ديگر نه بخاطر جلو کشاندن زبان پشتو ، بلکه سنگ اندازی در برابر گردونه طبيعی پيشرفت فرهنگ و زبان فارسی بوده است!
چهار شنبه 17 فوريه 2010, نويسنده: نثار احمد
پيامها
20 فبروری 2010, 10:11, توسط afrasiab
آقای انديشمند ! شما از هواداران احمد شاه مسعود و عبدالله عبدالله هستيد و البته اغلب مباحث سياسی می نگاريد نه فرهنگ و ادب. بهرحال مطلب مهم اين هفته پيشنهاد جناب نثار احمد بود که زبان فارسی را اصطلاح جهان شمول دانسته بود ، وگفته بود ، آيا بايد بخاطر گل روی بابای ملت که اصرار داشت ، لسان دری(!) زبان تاجکان افغانستان است، از تمام مصالح ملی و امروز و فردای فرهنگ و مليت و افتخارات خود چشم بپوشيم و اسمی که هفتاد مليون ايرانی و هزار ويک رسانه معاصر، ازان صحبت ميکند رها کنيم و مثل برخی ها همين که ديديم فلان رسانه ايرانی ، سنايی يا جلال بلخی را شاعر فارسی زبان گفته ، به داد و واويلا و لعن و طعن ايرانی ، روی آوريم ! يا اينکه فقط « زبان فارسی » را بکار ببريم نه يک حرف کم، نه زياد. احترام . افراسياب
20 فبروری 2010, 10:17, توسط قاضی زاده
نمی دانم چرا شرمتان می آید که فارسی را بدون اضافات به کار ببرید؟ زبان فارسی در همه دنیا شناخته شده. دری را کسی نمی شناسد.
21 فبروری 2010, 00:11, توسط اپریل
قاضی زاده !
اگر تو قاضی زاده را غازی زاده نه خواندی و غازی زاده را قاضی زاده . باشه ما گپ تره قبول مندیم . ولی اگر مدعا بودی که یقین یغین است . ترا باید نه غازی و نه قاضی دانست .
20 فبروری 2010, 10:17, توسط ابراهیم ادهم
چه کنیم اندیشمند صاحب! خدا همین روز را آورده است، وقتی وبا و یا آفت در یک کشور آمد، همانند مزرعه همه چیزش را خراب می کند. امروز هرکس در هر رشتهء که خواست نظر می دهد، می نگارد و...
آقای سمیع رفیع هم یکی از همین هاست. ایشان که نه در رشتهء ادبیات درس خوانده اند و نه هم در رشتهء دین؛ از عرفان بحث می کنند و زبانشناسی می کنند. من اولین باری است که کسی را می بینم که معنای قرآن را نمی داند ولی از عرفان سخن می گوید و آنهم بنام استادی در عرفان؟؟!!
من با این دانش قاصرم همین قدر میدانم که فرق است میان لهجه و میان زبان. چند مثال برای آقای رفیع کافی خواهد بود که بدانند که فرق لهجات با زبان در چه است:
1ـ مردم المغرب و مردم الجزائر و مردم تونس عربی صحبت می کنند، ولی بحدی لهجه دارند که اگر یک کس از سعودی به آنجا برود هفته را در بر می گیرد که تا درست بداند که مردمان آنجا چه می گویند.
2ـ همچنان سائر ممالک عربی با یکدیگر این تفاوت ها را دارند. ولی هیچگاه یک سعودی نمی گوید و نخواهد گفت که زبان مردم الجزائر عربی نیست. منتها می گویند؛ عربی عامی و عربی فصیح.
3ـ وقتی در داخل خود ایران مردم بندر عباس و بندر بوشهر صحبت کنند، برای مردم تهران هفتاد درصد ناآشناست، یعنی بواقعیت نمی دانند که آنها چه می گویند. ولی هیچگاه یک تهرانی نمی گوید که مردم بندر عباس فارسی نمی گویند. منتها می گویند لهجهء بندری.
4ـ در داخل خود افغانستان و حتی در داخل یک ولایت مردم با چنان لهجات متفاوت صحبت می کنند که بزودی یکدیگر را نمی فهمند. مردم درواز در بدخشان چنان صحبت می کنند که؛ مردم فیض آباد مرکز بدخشان به مشکل زبان و گویش دروازی را می فهمند و علی هدالقیاس، ولی هیچگاه یک فیض آبادی نمی گوید که دروازی ها فارسی نمی گویند.
هر چه تفاوت لهجه ها میان ایران، افغانستان و تاجکستان چنان نزدیک است که هیچ ایرانی و افغانی در فهمیدن لهجهء تاجیکی مشکل ندارند و بر عکس. من که در هر سه کشور زندگی کرده ام اصلا مشکلی ندیدم، بجز از زیبایی که کویشی.
هر در نگارش دیگر تفاوتی وجود ندارد. اینکه در افغانستان بعضی از نابخردی که در هر عرصه صورت گرفته است واز جمله در ساحهء فرهنگ و زبان این دیگر عیب زبان نیست.
امری مهم دیگر اینکه اصل زبان از محلات بادیه گرفته می شود و اصالت زبان را از آنها باید بدانیم. ما که روز های اول در دهات خود به گفتن زبان شروع کردیم برایمان گفتند که این زبان فارسی است.اولین بار من نام دری را در پشت کتاب صنف اول مکتب دیدم و حتی برایم نا آشنا بود که دری یعنی چه؟ قسم بخدا مادران ما کلمهء دری را نمی دانند و می گویند ما فارسی بان هستیم! مگر جایگاه بادیه و ا صل مردم زبان کجا می شود که آقای رفیع و امثالهم بر می خیزند و برای زبان ما نام می گذارند. مادر منی بیچاره و ملیون ها نفر مثل او که مکتب نرفته اند، یعنی عوام هستند فطرتا نام این زبان را فارسی م گویند و می گویند ما فارسی زبان هستیم! پس جایگاه ما در این زبان کجا میشود؟ ما فارسی زبان هستیم، چون ماد و پدر مان از روز اول در هنم مان گذاشته اند.
من به عنوان یک فارسی زبان، دری زبان تاجک اشهد شاهدی می دهم از برای خدا نه از برای رها که؛ زبان فارس تاجی و دری یک زبان است، ولی مشکل آقای رفیع قبل از همه اینست که نمی دانند که نمی دانند. طور مثال چنان به ارواح بیدل بی حرمتی کرده است که اگر به فرض امروز بیدل دوباره زنده شود برای آقای رفیع خواهد گفت که؛ به لحاظ خود این چیز های که تو گفته ای اصلا مورد نظر من نبوده و تو از خود چیز های بی سرو ته گفته ای.
اشهد شاهدی می دهم از برای خدا که سمیع رفیع قرآن نمی داند، عربی نخوانده است، ولی در عرصهء عرفان سخن پردازی می کند و تا حال نمی فهمد که عرفان بخشی از علوم اسلامی است که قبل از همه به دانستن عربی و قرآن نیازمند است.
ایشان هم نه به فاکولتهء ادبیات فارسی رفته اند و نه هم در این امر سر رشته دارند و صرف از روی ذوق و خود پرستی در این عرصه گام بر می دارند و دارند تیشه بر ریشهء هر چه عرفان و هر چه زبان و ادبیات است می زنند.
حالت ایشان حالت بسیاری های دیگران است که آب ندیده موزه می کشند و یا بی گذر به آب می زنند.
آخر به لحاظ خدا این ملک صاحب ندارد؟ این علوم بی صاحب شده اند؟ این ملک دیگر دارد همه چیزش نابود می شود، حتی ادبیات، هنر و موزیکش! امثال شما آقای اندیشمند و امثال آقای دولتشاهی بدادش برسید و این عرصهء فنی شماست ونگذارید که سر رشته اش بدستان امثال دپلوم انجنیر معروفی و سمیع رفیع بیافتد. این بدین می ماند که سیاست را به ملا عمر و ترکی واگذار کنی! حی علی النجاة!!!
20 فبروری 2010, 13:28, توسط مزاری
دوستان عزیز را سلام ! زبان دری با چوچه های مصطلحات ملی اش یگانه زبانیست که با فارسی و تاجکی فرق دارد . زبان دری اوغانستان ویژۀ اوغانستان است ، دست هرچی ایرانیست و تاجکی از دامان زبان ملی دری ما کوتاه بادا . زبان دری اوغانی ما الحمد الله از پهلوی زبان فخیم ، جامع ، فصیح ، شیرین ، همه فهم و با گرامر فوق العاده ظریف و نحیف و ( ی ) های چپ و راست پشتو به مدارج عالیی از رشد و تکامل خود رسیده است .
اگر دانشمندانی چون علامه حبیبی ، ریشتیا ، کاکر ، خرم ، یون ، چاچا ماروفی ، لایق و دیگران نمی بودند ، حالا ما به جایکه پسران و دختران میروند و پشت چوکی ها بخاطر یادگرفتن پته خزانه می نشینند چی خطاب میکردیم . اگر همین دانشمندان نمی بودند فعلأ ما به پوهنتون ، پوهنزی ، لوی سارنوالی ، سارندوی ، ولسی جرگه ، مشرانو جرگه ، دعامی روغتیا ، ریاست برشنا ، درملتون ، پلورنزی ، ورکتون ، زیژنتون ، مینه ، هوایی دگر ، دگروال ، دگرمن ، جگرن ، جکتورن ، تورن ، بریدمن ، بریدگی ، سارن ، لوی سارن ، پوهاند ، پوهنمل ، پوهنیار ، لوی درستیز ، درستیز وال ، پیژند ، لوژستیک و غیره چی میگفتیم ؟ سرود ملی خود را به کدام زبان پیش جهانیان می خواندیم ؟ قومانده عسکری را به کدام زبان میدادیم ، حالت تلویزیون ملی غت مغتول میشد . زبان دری اوغانی با این کلمات مانوسی که از دامان پر عطوفت پشتوی فخیم به عاریت گرفته ، چنان پربار و با ارزش گشته که دیگر فارسی زبانان را یارای فهمیدن زبان ما بدون ترجمان نیست ! زبان فارسی که پر از کلمات غیر اسلامی و نامأنوس است . شهنامه سراسر تعریف و توصیف کبران و بت پرستان ، مولانا که فقط نی گفته و خلاص ، سعدی و حافظ و خیام که بوی شراب و مستی ساقی از فرد فرد شعر شان بالا شده ، دیوان شعری و صد پند مولانا ذاکانی را باید به آتش سوختاند ، از لوده گی ها و چرندیات بیدل که ساپی صیب هم در همین نزدیکی ها نوشته های ارزشمند داشتند . از هرزه نویسی ، یاوه سرایی و چرندیات واصف باختری ، زریاب ، روئین و و که حرفی نداریم .
ما باید معیاری و ارزشی باشیم و بدانیم که اگر زبان ، ادب و فرهنگ پته خزانه و زبان پشتوی پربارو فرزانه نمی بود ، حالت زبان دری اوغانی ما بد و بدتر میبود و میشد . حال که قبول میکنید و یا نی به ریش بابا ملاعمرکور!!
25 فبروری 2010, 16:59, توسط رسا
دوست محترم مزارى صاحب صميمانه ترين سلام هاى بنده را قبول نمايد..
بسيار زياد خوشحال شدم كه دوست خوبم مزارى صاحب راهمانطوريكه داشتم يافتم وباكمال افتخار همه نوشته هاي شما را ثبت نموده وانشاالله همان مهمانانم را يكجا ميطلبم وجوابيه شما را ميخوانم براستى دوست محتر م مزارى صاحب خدمات بعضى ها كه در حفظ وامان هر كجاى ميهن ما اهم از ولايات ولسوالى ها وقريه ها انجام دادند قابل قدر است جنايات جنايت كاران هم برملا شده اكنون دوست مهربانم ميشود كه كندم را ازجو جدا كرد بيايد بجاى تعريف وتوصيف ها عملا دست بكار شويم وويرانه خويش را بسازيم اين ويرانه ما وشما نيازمند ى زيادى دارد كه به هوا خواهى ها أباد نميشود تا مدتى هر قوم دنباله رو يك كروه خاصى بودن وهمين اكنون نيز همانست بيايد اين بيمارى را از بين مردم ما برداريم بيايد با اغوش هاى باز همديكر را ببوسيم بيايد جنايكاران را به سزاى اعمالشان برسانيم بيايد خشتى را بالاى خشتى بمانيم تا خانه اى اباد شود بيايد بيكانكان را را از خانه مشتر ك ما برانيم وفضاى صلح را در هر جاى از ميهن حكمفرما كنيم رسا تاجك است هزاره است بشتون است تركمن است ازبك است نورستانى است وووو بامن همصدا شويد نهال محبت را همه به قلب هاى تا ن بكاريد در طول عمر دوست اعمال بد ودوست شيطان بوديم اكنون دشمن اعمال بد دشمن كردار بد دشمن كفتاربد ودشمن شيطان شويم دشمن منافقان شويم . .
دوست مهربانم مزارى صاحب دليل غيبت بنده كار هاى شاقه ميباشد بايد مصافاتى طولانى را طى نمايم . دنبال لقمه هستم كه بافرزندانم حلال وبى منت بخوريم . از اينكه ىر نوشته ها كمى فرق ميايد كمبيوترم بعضى حرف فارسي را ندارد
أنقدر وقت كافى ندارم كه بركرام نمايم مرا ببخشيد همينكه وقت يافتم درست ميكنم .
دوست محترم هروقت مزارشريف رفتم احوال شما را ميكرم . ومزارى صاحب مهمانانم ازهيج كروهى تنظيمي نيستند همه غريبكار ميباشند وانسان هاي محترمى هستند اينها در زمان دوستمى ها رنج هاي را ديده اند همينكه كسى از دوستم وهمراهانش ياد ميكنند نا راحت ميشوند بيايد دوست مهر بان اين اشخاص را دلجوى نمايم واز دل ودماغ شان نفرت را دور نمايم كزشته كسى را دوباره نمتوان أورد اما ميتوانيم أينده خوبى را با عطوفت ومهربانى بياوريم . شاد وموفق باشيد
20 فبروری 2010, 23:30, توسط عصر
بخش دوم "نوای خوابیده در سرمه" از قلم فردوس مقدس در رد تعبیر های سمیع رفیع از شعر بیدل را در وبلاگ گردراه بخوانید.
www.garderah.persianblog.ir
21 فبروری 2010, 09:11, توسط Mahmud Sadiq
سلام به آقای اندیشمند
پس از عرض سلام، یادداشت های شما را خواندم، آنچه که استاد رفیع مفصل در مورد زبان پرداخته است، دانشمندانه و از روی تحقیق است که اشارات شان از زبان مورخین نیز می باشد. اما اینطور که شما در مجموع پرداخته اید و همه را به یک زبان میخوانید، تکلیف را روشن نمی کند.
استاد رفیع دیدگاه بسیار ژرف و بالا در مورد زبان و فرهنگ افغانستان دارد که اصالت زبان دری را به کرسی می نشاند و ایشان گفته اند که این زبان، زبان مشترک سه کشور است و زبان ادبی نیز میباشد. من نمیدانم که چرا تشریحات و منظور استاد رفیع درک و فهمیده نمی شود؟؟ همه میدانند که استاد رفیع شخصیت صاحب نظر در مورد فرهنگ و ادبیات است و ما بگفته ء چند نفر محدود از شورای نظار که مولانا و بیدل و ادبیات را با منطق شورای نظاری بررسی می کنند، کار نداریم. این کار آنها نیست.
من یقین دارم که در سریال پانزده قسمتی، استاد رفیع بسیار مسایل گنگ نیز واضح خواهد شد. فقط منتظر بمانیم. من ایمان دارم که استاد رفیع، کوله بارش نهایت سنگین است و بسیار حرف هخا دارد.
به امید سلامتی شما
داکتر محمود صادق
21 فبروری 2010, 11:58, توسط عصر
استاد رفیع تنها برای بیسوادان "استاد" است. شما میتوانید بروید در وبلاگ گردراه نقد هایی را که روی کارهای رفیع شده است بخوانید. آنگاه در خواهید یافت که این ایشان مشکلات زیادی در ادبیات دارند. چه رسد به تحقیق درزمینهء فرهنگ و ادب. سمیع رفیع حتی دریک نوشته اش هم منبع و ماخذ نمیدهد. همهء کارش "کت" و "پیست" است از گوگل و ویکی پیدیا. کسی با گوگل و ویکی پیدیا نویسنده محقق نمی شود. اگر چنین باشد، هرکسی که صاحب یک کمپیوتر، یک لین انترنت و اندکی هم تایپستی بلد است، میتواند محقق شود. نویسنده و و نویسندگی را بدنام و بی ارزش نباید کرد. کتاب نوشتن و دیدگاه تازه در مورد مساله یی ارائه کردن کار ساده یی نیست که آقای رفیع بتواند به سر برساند.
21 فبروری 2010, 12:36, توسط سهراب سپهر
داکتر صاحب صدیق!
ببینیم که از این کلوخک شما(استاد هاهاهاها رفیع سمیع) چه آتش خواهد پرید. ضمنا! با استاد خواندن سمیع رفیع و انسان هایی از این قیبل خودرا ذلیل نسازید.
21 فبروری 2010, 12:10, توسط سهراب سپهر
o من نمیدانم کسانی که زبان فارسی افغانستان و ایران را جدا میدانند انسانهای عاقل اند یا اینکه از دارالمجانین مینویسند. چه منطقی وجود دارد که بگوییم زبان افغانستان و ایران دو زبان جدا گانه اند؟ واقعاً خیلی احمقانه است! آقای سمیع رفیع با همه دانش چگونه چنین می اندیشد؟ عجیب است. آیا میتوانیم زبان انگلیسی انگلستان را ازانگلیسی امریکایی جدا بدانیم؟ آیا حماقت نیست اگر چنین قضاوت کنیم؟ تفاوت بین انگلیسی انگستان و انگلیسی امریکایی بیشتر از تفاوت بین به اصطلاح دری افغانستان و فارسی ایران است. یک کابلی به مراتب لهجهء تهرانی را بهتر از لهجهء زنده جان هرات میفهمد. هیچ افغانی پیدا نمیشود که بیشتر از 90 فیصد متن ایرانی را نفهمد و هیچ ایرانی نیز پیدا نمیشود که متن به اصطلاح دری افغانستان را نداند. نمیدانم وجه تفاوت در نظر آنانیکه زبان فارسی افغانستان و ایران را جدا میدانند چیست؟ مگر غیر از یک گوسالهء فاشیست و یا جاهل نشنلیست کسی دیگری چنین برداشت خواهد داشت. مگر میشود انگلیسی کانادایی، امریکایی و استرالیایی را زبان های جداگانه دانست؟ مگر میشود زبان عربی عربستان، الجزایر، و مراکش را زبان های جداگانه دانست؟ مگر میشود پشتوی پشاوری و افغانی را زبان های جداگانه دانست؟ مگر غیر از یک احمق فاشیست و یا خودخواه نشنلیست کسی دیگری چنین فکر خواهد کرد؟ فقط احمق ها و جاهلون به جدایی زبان فارسی افغانستان و ایران میتوانند باورد داشته باشند. معیار این گوساله ها فقط چند ضرب المثل و اصطلاحاتی است که بخواهیم نخواهیم در محدوده های سیاسی واداری و خورده فرهنگ ها به قسم متفاوت شکل میگیرد و این طبیعی است و چنین موارد هیچ گاه وجه تمایز یک زبان به دو زبان شده نمیتواند.
21 فبروری 2010, 15:54, توسط اپریل
از این احمقانه این است که ایرانی ها قبلاء بر اثر ( تتله ) بودن و یا کدام مشکلات عصبی و یا روحی و یا مزاجی و یا زبانی مثلاء کلمه ( قاف ) را ( غین ) تلفظ میکردند و میگفتند که اصولاء باید ( قاف - یا - ق ) خوانده شود , ولی از روزی که اخوند ها بر مسند نبووت در ایران نشسته اند نه تنها قاف را غین تلفظ میکنند بلکه عقیده مند هستند که این غاف با ان قاف فارسی فرق دارد . و ایرانی باید قاف را غاف تلفظ کند و افغانها در تلفظ درست قاف از ق در اشتباه هستند . برای این ما عرضمندیم که ایرانی های اخوند نه تنها احمق کودن خر دماغ , الاغ نصب , مرتد بی هوش جاهل هستند و از فارسی هیچ چیزی نمیفهمند . بلکه یک عده ترک و یا کرد های هستند که از در و دیوار ایران به شهر های ایران سرازیر شده اند و از بوی بد شان ایرانی های اصیل که میدانستند فارسی یعنی چه از کشور در رفته اند . ولی ما برای صواب هم که شده نمیخواهیم با فارسی ایرانی حرف بزنیم اول ایرانی های اخوند انسان شوند باز ما راجع به ایشان فکر میکنیم . انگلیسی امریکایی و انگلیسی بریتیش ها زمین تا اسمان فرق دارد . انگلیس ها درین دور مانند دهاتی ها ی زمان رابن هود حرف میزنند و امریکایی ها و کانادایی ها زبان انگلیسی شسته و تمیز و صاف و پاک با کلمات مدرن و جدیدی که در زبان انگلیسی وارد کرده اند حرف زده تکلم میکنند . از ایرانی ها تاجیک های تاجکیستان فارسی را بهتر با گرامر خرف میزند . ولی اگر سگ من فارسی ایرانی حرف بزند از سری شوق باید دم در مسجدی ایرانی ها ببندمش تا برای ایشان اذان بدهد .
22 فبروری 2010, 13:04, توسط سهراب سپهر
اپریل جان!
عجب فکاهی میگی!
25 جون 2011, 08:48, توسط آرین
امروز درجهان بیش ازدوازده مملکت به زبان فارسی مقدس سخن میگویند.این را مغز انسان باشد که درک کند. پیش ازمیلاد مسیح کشورهای فدراتیف روسیه که امروز تجزیه شده اند به زبان پارسی یا فارسی مقدس سخن میگفتن درآخر به تمام دوستان که در مورد ابراز نظر میکنند باید بگویم ابتدا درمورد هویت نژادی، زبانی ،فرهنگی وبالاخره درمورد هویت انسانی خویش تحقیق وبرسی نمایند وسپس ابراز نظر نمایند .
21 فبروری 2010, 12:37, توسط Haidar Badakhshi
جناب محترم اندیشمند سلام:
به امید سعادت و موفقیت بیشتر تان، به عرض برسانم که نبشتهء استاد رفیع را یک بار دیگر دقیق بخوانید، ایشان، علمی، تاریخی و پژوهشگرانه در مورد زبان و ادبیات مینویسند، جای افسوس خواهد بود اگر ما چشم را پت نموده، هرچه که مطابق ذوق ما است، بنویسیم. شما با یک دانشمند طرف استید نه کدام آدم مثل آقای رحیل که برای هرکس مرده باد و زنده باد میگوید. من از نوشتهء شما هیچ نفعهمیدم که مراد شما چیست؟؟
تفصیلات و اشاره های استاد رفیع ، در خور تفکر و تأمل است.
شما یکبار دیگر غور کنید
استاد رفیع گفته است که زبان مشترک افغانستان، ایران و تاجکستان، دری که زبان ادبی است، میباشد. آخر چرا نمیدانید؟؟؟؟؟
ایشان به خصوصیات زبان های بومی سه کشور اشاره کرده اند که از هم متفاوت میباشد. چرا نبشته های استاد رفیع را دقیق نمی خوانید؟؟؟
آقای رحیل، سایت گرد راه، و سرنوشت تان، به درد همان جمیعتی ها و شورای نظار میخورد که هر مسئلهء ادبی را با منطق شورای نظار بررسی میکنید. شما کارمند زراعت و مالداری که جز کاه و ینجه چیزی بیشتر را نمیداند، و استاد رفیع مانند یک دایرة المعارف است. آفتاب آمد دلیل آفتاب......
حیدر بدخشی
21 فبروری 2010, 15:09, توسط ابراهیم ادهم
هرکس که در پاسخ علمی دشنام سیاسی داد، نشانهء جاهلیت و ناتوانی اوست، شما آقای حیدر بدخشی که خود همان استاد؟ رفیع هستید، نباید سیاست را به علمی گره بزنید، این بدین معناست که شما دلیل علمی ندارید و پشت گرد سیاست پنهان می شوید! هر عاقل مکتب رفته می داند که اندیشمند صاحب درست ودقیق فرموده اند و هیچ شبهه ای در آن نیست!!
22 فبروری 2010, 01:59, توسط اپریل
بدخشی !
تو بسیار دهاتی هستی . اصلاء از خود هیچ نداری . تمام جل و پوستک دماغ تو مال هزار ها جیب بر و یا کیسه بر های سیاسی و اجتماعی افغانستان است . ما استاد اصلاء نداریم . مگر در کشوری که همه مردم سی سال است که در جنگ هستند , رفیع دمب سگ مدرک استادی از کجا بدست اورد . دارلمعلمین کابل و فاکولته ادبیات افغانستان که در سالهای اول جنگ بسته شدند . و ایرانی ها که مدرک و یا شهادتنامه بر معیار دانش فرهنگی افغنستان که برای افغان ها داد ه نمیتواند , پس این استاد رفیع شما سند و مدرک و یا گواهینامه استادی را از کدام گلخن حمام گرفته است و یا . . . شما مرض دنباله روی را دارید . اول شما به خود برگردید و با هر انچه در چانته و طبراق خود دارید با ما حرف بزنید بعداء شما قابل احترام خواهید بود و بر سوالات شما جواب خواهند داد . ورنه قمچین است و استادا. . .
21 فبروری 2010, 13:13, توسط Omar Paiman
محترم اندیشمند صاحب را سلام فراوان،
در این هیچ جای شکی نیست که شما مهربان نیز در فکر زبان و فرهنگ کشور تان استید و بالای آن فکر میکنید، اما از نوشته هایتان این چنین برداشت کردم که آدم می تواند بدون تعصب و تنگ نظری به تمام زبان ها، یک زبان را خطاب کند. این کار بسیار ساده و خوب است، اما محققین و پژوهشگران در این راه بسیار عمر ضایع کردند و کتاب ها نوشتند که خلاصهء آن را استاد گرانقدر رفیع بما عرضه کرد و چه زیبا و شفاف. استاد رفیع نیز خلاصه کرد که: زبان هر سه کشور، زبان ادبی دری است و ایشان بین خود مرز ندارند. خصوصیات زبان های دیگر را با روایت تاریخی بما بسیار واضح بیان کردند. در نوشته هایشان، تنها دلایل علمی، تاریخی و ادبی به چشم میرسید و بس. من یکجا هم چیزی از تفرقه و تعصب ندیدم.
امیدوارم که با یک نگرش دیگر در نوشتهء استاد به این حفقیقت ملتفت شوید.
جناب رحیل دولت شاهی بی جهت خود را بزحمت انداخته ، دنبال ناف زمین میگردند.
به امید سعادت شما
پیمان
21 فبروری 2010, 15:06, توسط ابراهیم ادهم
این را همه می دانند که این پیمان خود همان رفیع صاحب درس نخوانده بیدل شناس و اسلامی نخوانده عرفان شناس هستند! این آدم یکوقت خود را چنی آقای رفیع معرفی کرده بود و اخطار می داد که؛«می دانید که شاگردان آقای گویا استاد رفیع چقدر خطرناک هستند:» و حالا هم در نقش عمر پیمان برای تأیید خودش نقش بازی می کند!
لعنت الله علی الکاذبین. چقدر شرم آور است و وجدان به زحمت می افتد که کسی دیگر برای تأیید خودش بنام قلابی دست و پا کند؟!
22 فبروری 2010, 08:08, توسط قاضی زاده
این را هم همه میدانند که ابراهیم ادهم کسی نیست جز میرویس غیاثی ولی از ترس افشا شدن چهره خود از زیر چادری گپ میزند. بعضی انسان ها عجب موجوداتی هستند.
22 فبروری 2010, 07:52, توسط Omar Paiman
سلام به خوانندگان عزیز:
به هر رنگی که خواهی جامه میپوش ــ
من از طرز خرامت میشناسم
...........................
قاضی زاده صاحب، درسفتی بخدا..
رحیل با دوستان اخوانی و شورای نظاری شان، بیمار شده ، چون هم سیاف و هم ربانی، این معیوب ها را مثل کاغذ تشناب استفاده کرده به دور انداختند. میگویند هرکس را در آیینهء خود دیدن، باور کنید که این بزدل ها از بس در شیطنت غرق اند، زیر اسمای مستعار پیام میگذارند و فکر میکنند که دیگران نیز چنین خواهد کرد.
آقای رحیل:
جناب قاضی زاده صاحب را شاهد و گواه گرفته، حاضرید که همان اقطاب تان را پای یک صحبت رادیویی و یا تلویزیونی با استاد رفیع قرار بدهید. من یقین دارم که استاد رفیع می پذیرد، چرا ایشان شفاف روی حقایق بحث میکنند. شما که از زبان و ادبیات و نقد چیزی نمی دانید، هرگاه با اقطاب تان به تفاهم رسیدید، برای من ایمل بفرستید، این برنامه را من سازماندهی می کنم.
شما به هر علت که خود میدانید با استاد رفیع به دشمنی برخاسته اید، اما ایشان سر شما خبر هم نیستند و تاریخ حقایق فرهنگی تان را در پانزده قسمت پیش چشم تان در همین روز ها میگذارند. قضاوت به دست ملت افغانستان است نه به دست دو تا بیمار شورای نظاری..
اگر ابوجهل زنده می بود به شما تسلیم می شد.