فاشیزم جسمی
من به این عقیده هستم ، ظاهر یک انسان یا رنگ و صورت آنرا برایش هویت نسازیم .
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
ما در افغانستان واژه هایی همچو ، فاشیزم قومی ، فاشیزم سیاسی و فاشیزم زبانی را شنیده و یا خوانده ایم ، مگر شاید تا هنوز کسی واژۀ «فاشیزم جسمی» را در این جامعه نشنیده باشد . این اصطلاح توسط یک داکتر انگلیسی بنام نبیل شبان ، برای اولین بار استفاده شده است. .داکتر شبان خود یک فرد معلول است ، که از مادر با معلولیت به دنیا آمده و ادعا میکند که : جامعۀ غربی تنها سر و صورت انسانها را قدر میدهد ، نه شخصیت انسانها را .داکتر شبان میگوید که در کشور های غربی زنها و مرد های که اندامهای زیبا دارند در صحنه های تلویزیونی و سینمایی پذیرفته میشوند. او مثال میدهد اگر فردی بخواهد در بخش مطبوعات تصویری درخواست وظیفه کند ، اولین امتحان ،صورت و ظاهرش خواهد بود که باید مقبول و اندام باریک و لاغری داشته باشد.
معلولین در کشور های غربی از بهترین امکانات مالی و تسهیلاتی برخوردارند. اما مشکل اجتماعی ایشان کمتر از کشورهای فقیر نیست.فرد معلول در غرب دچار مریضی های عمیق روانی است . آنها از نداشتن همسر ، دوست و حقوق مساوی در جامعه رنج میبرند. تنها فقر جسمی ایشان ، آنها را در اینچنین مشکل روبرو نموده است، و گر نه تحصیلات و اقتصاد شخصی ایشان مساوی به فرد غیر معلول است.
هر قدر حرف از حقوق بشر در غرب زیاد بلند میشود، همزمان ظاهر پرستی و تن پرستی هم اوج میگیرد.
فاشیزم جسمی در جامعۀ افغانی ما ، در مقایسه با غرب کمتر است ، چون این جامعه اسلامی است و پیش شرط های اسلامی باعث شده که زنها و مرد ها باید حجاب داشته باشند و از نمایش جسم و ظاهر خود در بین اجتماع و مردم خود داری کنند. باآنهم این شیوۀ تقلیدی غربی، دارد در بین مردم افغانستان کم کم گسترش می یابد. تن پرستی در درون جامعه ما کم است اما در درون خانواده ها به اوج خود رسیده است. مادر و پدر که دختر مقبول و زیبا دارند ، همیشه زیبایی و ظاهر آنان را به رخ ایشان میکشند ، در استفاده کلمات همچو ، دختر زیبا و پسر مقبولم نوازش میکنند. در افغانستان دختران که احساس زیبایی نمیکنند در محافل خوشی خویشاوندان و اقارب ایشان به دلگرمی شرکت نمی نمایند.و یا که توانمندی خریدن لباسهای زیبا را ندارند.این خود نماینده گی از فرهنگ تن پرستی است که دارد انسانها را در نظام اجتماعی تجزیه مینماید.
من منحیث یک دختر جوان معلول همیشه در این فکر هستم که اگر زیبایی و رنگ و پوست درین جامعه ارزش زیاد تر از داشتن دانش ، اخلاق و معرفت است پس ما معلولین که دچار فقر جسمی هستیم ، از این نظام رانده شده ایم .کارشناسان که در رابطه با جامعه و مشکلات ناشی از پرابلم های اجتماعی مصروف اند ، وحدت اجتماعی را مهمتر از وحدت سیاسی میدانند.
اگر یک جامعه وحدت و یکرنگی وجود نداشته باشد ، آن نظام احتمال نابودیش خیلی باورکردنی خواهد بود. پس ما نباید در بین مردم فرقه سازی نماییم.
من به این عقیده هستم ، ظاهر یک انسان یا رنگ و صورت آنرا برایش هویت نسازیم .مثلن من در خیابان شهر روانم با چوکی چرخدار خود ، مردم باید نگویند که آن دختر که روی چوکی چرخدار نشسته است ، آنرا میگویم. مردم نباید معلولیت من را آدرس بدهند. میشود گفت : آن دختر را که چادر سیاه دارد، یا آن دختر که حجاب خاکی دارد و یا آن دختر که کنار درخت ایستاده است.اگر بدن و یا جسم معلول را نشانه میسازیم ، این خود فرقه سازی و جدایی مردم در اجتماع است که میتوانیم آنرا تن پرستی ویا Discrimination نامید.
شخصیت و ارزش انسانی را باید پاس داریم و نگذاریم که انسانها احساس نا امیدی و حقارت کنند . به گناه اینکه زیبا نیستند و یا معلول هستند . باید دانش و مهارت انسان در نظر گرفته شود ، نه جسم و ظاهر آن. اگر ما به معرفت ارج بگذاریم، این خود یک جنبش بزرگ در جامعه ما خواهد بود.همه به علم رجوع خواهند کرد ، کسب علم باعث خودآگاهی مردم گردیده و حلال مشکلات عدیدۀ ازین دست میگردد .مردم آگاه و بهره مند از سواد تمیز حق خود وحق دیگران را مینمایند و همه دست به دست هم داده به عدالت اجتماعی در پرتو دموکراسی نایل میشوند . جوامع عقب مانده از کاروان مدنیت عقب مانده ، ظلم ، بی عدالتی بر جامعه سایه می افگند و دست آورد آن درد آور برای همه خواهد بود صرف نظر از آنکه معلولیت دارد و یا ندارد . اگر فرد معلول به درون جامعه برمیگردد و به فعالیت میپردازد، حتما توانمندی دارد. پس نبایدبا ترحم یا تمسخر خویش، هیاهوی زیبای بازگشت به زندگی را در او خاموش کنیم، بلکه باید او را بپذیریم و تشویقش کنیم تا کارهایش را درست انجام دهد و با کارخواستن از آنها، آنان را در میان خود نگه داریم .
به پاسخ آنانیکه معلولیت جسمی را کمبود شخصیتی میدانند ، و معلول را که از ناروای های روزگار رنج میبرند ، به تمسخر میگیرند و حقیر میشمارند با نقل از داستان کوتاه بهارستان جامی نوشته ام را به پایان میبرم :
* نابینایی در شب تاریک چراغی بدست و سبویی بر دوش در راهی می رفت. فضولی در راه به او دچار شد و گفت ای نادان ، روز وشب پیش تو یکسان است و روشنی وتاریکی در چشم تو برابر ،این چراغ را فایده چیست ؟ نابینا بخندید که این چراغ نه از بهر خود است ازبرای چون تو کوردلان بی خرد است تا به من پهلو نزنند وسبویم نشکنند.
فوزیه فرح
كميسيون مستقل حقوق بشر افغانستان
بلخ – مزار شریف
پيامها
22 فبروری 2010, 20:30, توسط اپریل
فوزیه !
یک مسله بسیار مهمی است که مردم ما تقربیاء سالهای درازی از ان دور هستند . من نمیدانم ما چند نسل درس خوانده در کشور داریم و چند در صد ما به تمام مشکلات زنده گی دانشمندانه نگاه میکنند . علاج این مرض در بین جوامع کشور های جهان سوم و جوامع که متیقن به ادیان مختلفی هستند به زمان احتیاج دارد تا افراد این جوامع توسط تدریس و افعام و تفهیم با همدیگر به حساب شما فاشیسم جسمی را از بین بردارند . در کابل وقتی میبینیم که برای عروسی هزار ها دالر ( نه پول افغانی ) خرچ میکنند و حتی از غذا های مفشن پنجاه در صد باقی مانده را در اشغال میاندازند و یا لباس های رنگارنگ و تزیین موهای سرو صورت عجیبانه , نازدانه گان به اشکال مختلف فیشن شمو ایجاد میکنند و یا موجودیت صد ها عروسی خانه به نام های ( پاریس و هیلتون و و ) در کابل , اصلاء تصورش برای من مثل خوابی وحشتناکی است . فوزیه جان از چهره شما معلوم است که واقعاء با خلوص و صمیمیت این مسله را نوشته اید و ما همه وظیفه داریم که این مشکل اجتماعی را در بین افراد خانواده خود نگذاریم که عوود کند و ریشه بداواند . اصلا این یک فقر حقیقی است .
22 فبروری 2010, 20:51, توسط اپریل
فوزیه جان بسیار خوش امدید . این جا همه با شما هم عقیده هستند . انسان باید احترام شود و معلول بودن دلیل بد بودند و بی ثمر بودن انسان نخواهد بود . اینده برای شما مزیت های به وجود خواهد اورد . و شما مطمین باشید که از بسیار انسان های سالم در افغانستان فعال تر و مفید تر واقع شده اید . به اجازه شما من مصاحبه شما را با لینا روزبه میخواهم به سمع همه برسانم . موفق باشید .
http://www.voanews.com/dari/ar...
12 فبروری 2012, 20:59, توسط +9364604277
سلام خانم
من يك معلول از ايرانم
واقعا مقاله زيبايي بود تا حدودي تجربه اش كردم اما در كشورهاي مسلمان مخصوصا ايران اين افكار وجود ندارد من خيلي دوست دارم با يه معلول آشنا شم خوشحال ميشم اگه بپذيرين!
29 سپتامبر 2012, 11:40, توسط مسلم
سلام دوستان . ادم وقت معلول شد یعنی یک مرده متحرک سر بار فامیل مزاحم برای همه بار دوش همه شرمنده و خجل هر چی که هم با سواد باشی باز هم یک معلول بدرد نخور هستیم به قول دوستان ما را خدا زده است ما گناه کار ان بزرگ هستیم که خدا ما را جزا می دهد مطمین باشید که ما هم به این سر بار بودن هیچ خوش نیستیم ولی چی کنیم که مرگ زنده گی دست خو د ما نسیت وگرنه بیش از این خود را دلغگ فکر نمی کردیم که مور تمسخر و دلسوزی مردم قرار می گرفتیم به هر حال منفی بافی نمی کنم هر ان چی پیش امد خوش امد.
م. معلول هر دم شهید از بلخ