صفحه نخست > دیدگاه > دستگیری مواد مخدر، بی گناهانی را در بدخشان قربانی گرفت

دستگیری مواد مخدر، بی گناهانی را در بدخشان قربانی گرفت

پاییز کهساری
سه شنبه 23 فبروری 2010

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

همانطوریکه همه گان میـدانند، مواد مخــدریکی از چالش های مهم وعمده واساسی جهان،بخصوص افغانستان بوده که ابعاد مختلف آن ازقبیل زرع، تولید هیروئین، قاچاق، فروش وترافیک دامنگیراین کشوربوده، وقاروحیثیت سیاسی افغانستان را درنزد جامعۀ بین المللی به خاک سیاه نشانده است.

مافیای مواد مخدردرکشور چنان قوی ومقتدراند، که نمیتوان به آسانی آنها را حتی کنترول نمود(دستگیری شان که کارآسان نیست!). گاهی هم اگرکارمندان کشفی – استخباراتی دولت درصدد تعقیب شان برآمده، برحسب تصادف رده های خیلی پائین شان را دستگیرکنند، چنان فعال میگردند که حتی تحمل آن را ندارند تا افراد استخدام شده ی شان هفته ی را دربازداشت سپری نمایند. اینکه این رشته ای بنیادی واساسی این شبکه ها تا کدام اعماق قوتها وقدرتها ریشه دوانده است، همه میگویند، بعضی ها خوب میدانند، اما کسیکه شواهدی ویا مدارکی مستندومعتبری را مبنی برکیها بودن این رده ها ارائه نماید، تا اکنون یا جرائت ننموده ویا هم نتوانسته است به این هدف دست یابد وطلسم سیاه ومخوف مافیای منطقه را افشاء نماید. گاهی این جرائت را فقط مطبوعات خارجی میکنند وافرادکلیدی را درسلک های قدرتمند ویا هم برخوردارازحمایت بیدریغ مالکان صلاحیت وزوروسرمایه درافغانستان افشاء مینمایند، اما کس را دردرون کشورتوان آن نیست که حتی به چهره های این آقایان که درکاروان مرگ تدریجی آدمان زندگی مفتخرانه را پیش میبرند، نگاه مرموزومبهومی نموده، تبسم معنی داری برآنها نماید.

هرچند نیروهای تا دندان مسلح خارجی درافغانستان که رقم شان به بیشترازیکصدهزارسربازمیرسد، درپهلوی ده ها هزارنیروی اردووپولیس افغانستان، شعارمبارزه با مخدرات را سرداده، متعهد به کنترول زرع، تولید، فروش، قاچاق، استعمال وترافیک آن میباشند، اما همه شاهد آن هستیم که شاخه های این شبکه ها درسرتاسرکشورفعالانه به این پیشه ی دین ستیزودالرسازخویش ادامه داده، با کمترین شانس مواجه شدن به تعقیب ودستگیری وتهدید، وظیفه ی را که ازمنابع مقتدرشبکه های مرتبط خویش میگیرند، آنرا موفقانه وسربلندانه عملی میکنند.

بدخشان که یکی ازمراکزعمده واساسی این تجارت میباشد، بعد ازولایات هلمند وننگرهار، شاید مقام سوم را دراین راستا ازآن خود ساخته باشد. زرع کوکنار، ذخیره های بزرگ تریاک، موجودیت شبکه های قدرتمند قاچاق مخدرات، دسترسی آسان وبی خطربه مراکزپروسس تریاک به هیروئین، داشتن راه های نزدیک وکم خطرترافیک این مواد به کشورهای پاکستان، تاجکستان وقسماٌ ازطریق مرزهای تاجکستان به ازبکستان، کوهستانی وصعب العبوربودن جغرافیای ولایت ومصئونیت زیاد توانسته اند، بازاراین عفریت قرن را دراین ولایت رونق هرچه بیشتربخشیده، تمایل بیشترین افراد حرام روزی را بخویش جلب نماید.

شبکه های قاچاق مواد مخدردراین ولایت با استفاده ازامکانات وسیع پولی وگاهی ساختاری چنان شجاعانه برنامه ریزی وعمل مینمایند که تا کنون کمترواقع گردیده است، گروهی ازاین شبکه با مواد مخدرشان عملاٌ دستگیرویا هم محاکمه شوند. هرچند بعضاٌ افرادی ازاین شبکه ها دستگیرگردیده اند، ولی همانطوریکه دربالا ذکرشد، مستخدمین رده های پائینی وحتی میتوان گفت کرایه کشان وجوالی های مافیایی اند که دچارتعقیب ودستگیری نیروهای کشفی شده اند.

اختاپوتهای مواد مخدردربدخشان، مانند سایرنقاط کشوروجهان، خیلی ها ماهرانه وزیرکانه عمل نموده، درحضورجامعه تقلای ایمانداری، دین پروری، غریب نوازی، سیاستمداری، وطندوستی، کفرستیزی، حج روی وحق جانبی میکنند، اما درخفا چهره ی دیگری شخصیت شانرا برملا ساخته، سپه سالارانی قدرتمندی درسرزمین قانون حرام پسندی وانسان سوزی میگردند. همانطوریکه درفلم نامه هاوداستانها دیده ایم، افرادی را استخدام مینمایند تا بوسیله ی آنها انتقال مواد مخدرخویش را انجام بدهند(بدون آنکه آن افراد بدانند، چه میکنند ومعموله ی که بردوش دارند، چیست؟). حتی این افراد گاهی ماهرانه معموله ی مخدرخویش را درموترها ویا برپشت حیوانات ویاهم بردوش افراد فقیروکراه کش افگنده، چنان نشان میدهند که گویا مواد معمولی چون چای، چاکلیت، صابون و... دارند که باید انتقال بدهند. درچنین حالات هرگاه مواجه به تلاشی تصادفی درکدام محلی گردند ومواد شان دستگیرگردد، مجرمش آن نگون بختی ست که نا خودآگاه به آن جنایت کارقرن کمک انسانی کرده است.

یکی ازحادثات مشابه تجربه ی فوق را که اکثریت بدخشی ها ازآن آگاهی دارند، میخواهم دراینجا بیان نمایم، تا همه خوانندگان گرامی بدانند که فروشندگان مرگ که ایمان فروشانی بیش نیستند، چگونه هموطنان ساده لوح و مومین صفت ما را قربانی میگیرند، تا به اهداف رزیلانه ی غیرانسانی وغیراسلامی شان نایل گردند:

چند ماه قبل، درولسوالی اشکاشم ولایت بدخشان، پولیس قوماندانی امنیه مقدارازمواد مخدررا دستگیرنمود که داستان اصلی اش چنین است:

هارون

مورخ 3/8/1388یک موترکرولای بی نمبرپلیت به سواری افرادی بنامهای؟... از ولسوالی جرم و؟...از ولسوالی وردوج حوالی ساعت سه بجۀ بعدازظهربه تانک تیل آموکه مالک اش رستم خان باشنده ی ولسوالی اشکاشم بود، سرمیزنند ودرغیاب مالک تانک(پدر)، پسرش هارون نام را که درسن خامی قرارداشته، تاکنون ازتلخی وشیرینی های روزگاروازنیله ونیرنگ های زمانه وزمانه داران اطلاعی نداشته، چرب زبانی یی همه را محبت وعطوفت پدروبرادرفکرمیکند، درمیابند.آنهاموترخویش را درتانک توقف داده، به تعداد چهارکارتن را ازآن موترپائین وبه هارون میگویند:

" ما ازبازار مشترک آمدیم ویکمقدارسودا خریده ایم. موترمان عوارض دارد که مجبوریم آنرا درمستری خانه بمانیم. لطف نموده سودای مانرا تا فردا محافظت کن، چون مبادا ازموترمفقود گردند...!"

هارون تازه جوان که زبان همه را مثل صدق وصفای زبان وقلب خویش می پندارد، درحالیکه خودش مصروف تخلیۀ تیل بوده، به اشاره ی سرمیگوید: "ببرید کارتنها تان ره ده دهلیزبمانین". آنها که به هدف شان درست رسیده بودند، کارتن ها را دردهلیزعقبی تانک تیل جابجا میکنند وخود موترشان را نزد مستری میبرند.

فردای آنروز، ساعت 8بجۀ قبل ازظهــر،گروه ازپولیس قوماندانی امنیه اشکاشم به تانک سرزده، هارون را احضاروبه اومیگویند:

دیروزکسی چیزی را نزد تان امانت ماند. درست است؟

هارون بیدرنگ میگوید: بلی، روزانه چندین نفرده ها چیزره ده تانک امانت میکنه، اما شما کدامشه میگین؟
پولیس میگوید: دونفریکه ازکرولا چیزی را... هارون سخن شان را قطع نموده میگوید: بلی، دونفر(باذکرنام شان)چندکارتن ره همی جا ماندن. پولیس میگوید: میشه کارتن هاره نشان مان بتی؟ هارون دست پولیس را گرفته مستقیم بالای کارتن ها میبرد. پولیس ازهارون میپرسد: میفهمی که دراین کارتن ها چیست؟ هارون میگوید: بلی، سودای بازارمشترک است، ازهمو بچه ها که گفتم تان.

پولیس میخواهد کارتن ها را تلاشی کند. هارون با اطمنان خاطرخودش کارتن ها را بیرون نموده، سرشان را بازمیکند. پولیس محتوای کارتن های امانتی درنزد هارون تازه جوان را بیرون میاورد. محتوای کارتنها، سودای بازارمشترک نه، بلکه مقدار123کیلو چرس بود. بیرون شدن چرس ازکارتن ها، هارون کم تجربۀ دنیا بیخبررا کا ملاٌ بهت زده ومتحیرمیسازدووقتی پولیس ازمالک اصلی آن مواد می پرسد، هارون میگوید: " بیایید بریم مه صاحب های اه کارتن هاره ده بازارنشان تان میتم" اما پولیس مدت بیشترازیکساعت را درآن تانک سپری مینماید که چون تانک مذکوردرسرراه قرارداشته، همه ازموضوع آگاهی حاصل میکنند، فرصت مساعدی به صاحبان آن مواد دست میدهد، تا اشکاشم را ترک گفته، دام پولیس بجای گرگ، پای موسیچه ی را دربند میاورد.

پولیس مواد مخدردستگیرشده را با هارون بیگانه ازتریاک وچرس وهیروئین وشراب ورضالت های زمان، به قوماندانی میبرد. هارون سرگذشت موضوع را با تفصیل وصادقانه، بدون کم وکاست بیان میدارد وبا پولیس یکجا شده، موترکرولای آن دو شخص را درنزدیکی مستری خانه های گوشۀ بازاراشکاشم درحالی پیدا میکند که مالکان اش، حضورنداشتند. ازمیان کرولا مقداری یک کیلومواد منفجره هم دریافت میشود.

صاحبان آن کارتن ها وموترکرولا، ازبازکوچک اشکاشم، اززیرچشم پولیس فرارکرده، هرگزدوباره برنگشته وادعای دریافت موترشان را نمیکنند. واماهارون امانت دارسودای بازارمشترک آنـهــا، به جرم قاچاقچی وعضومافیای منطقوی دستگیرمیشود! " میگویند: وقتی زوربه شیرجنگل نرسد، اقلاٌ خرگوش را ببندید"

آوازه های سرگذشت اصلی این مواد به گونه یست که مالکان آن مواد یک مقدارهیروئین را با کسی درماحول اشکاشم معامله نموده، ولی درنرخ چرس با شخصی دیگری توافق نکرده، اندکی خاطرخریداررا میرنجانند. خریدارناکام، آنها را به هروسیله ی که بوده، تا امانت ماندن کارتن هایشان درتانک تیل موصوف تعقیب وموضوع را ازطریق های غیرمستقیم، به قوماندانی پولیس ولایت راپورمیدهد. قوماندانی پولیس ولایت نشانی های آن مواد را به پولیس اشکاشم گفته وامردستگیری شان را صادرمیکند.

مالک تانک تیل با فرزندانش که گروهی ازروشنفکرانی سنتی اشکاشم بوده اند، همیشه درراه مبارزه با مخدرات وپدیده ی شوم اعتیاد درمناطق سرحدی پیش گام بوده، تلاشهای خطیری را بخرچ میدادند. بنابر صدق وصفای وجدان وایمان منزه خویش، فکرمیکنند که پولیس منطقه مارا با تمام معنی میشناسد وحقیقت موضوع را بزودی دریافت نموده، هارون بیگناه را رها مینماید. اما قضیه ی امانت داری سودای بازارمشترک هارون به تراژیدی خونینی مبدل میگردد.

پولیس اشکاشم، درراپورخویش ادعا میکند که، مقدار123 کیلوچرس درتانک تیل آموبا هارون ولد رستم خان باشنده ی ولسوالی اشکاشم دستگیرگردید. وعلی الرغم تلاشهای خطیرسران قوم وروشنفکران اشکاشم، نامبرده را با مواد مخدریکه نزد هارون "سودای بازازمشترک امانت گرفته ونزد پولیس مواد مخدریکه قصد قاچاق اش را داشت" تلقی میشد، به مرکزولایت انتقال میدهد.

مردم اشکاشم، همه ازعدم مبادرت رستم خان وخانواده اش به مخدرات وپاکی وطهارت وجدان آن درامرمبارزه برعلیه مخدرات، ضمن نامه ی به دولت تصدیق نموده، تعدادی ازنماینده گان شان به مرکزولایت غرض رهایی هارون سفرمیکنند که جواب همه ارگانهای دولتی وارونه بودن راپورپولیس اشکاشم را بهانه قرارداده، این نمایندگان را ناامید به اشکاشم وهارون بی گناه را به اتهام قاچاق این مواد به کابل جهت مجازات به عوض مجرمین اصلی و شناخته شده، اعزام میدارند!

دراین جریان یکی ازمالکان این مواد، ازطرف پولیس ولسوالی بهارک دستگیرشده، اما درمدت چند ساعت بوسیله شخصی ضمانت ورهاگردیده، که هنوزهم درخانه اش با خاطرآرام زندگی میکند. نفردوم هم آزادانه روزها درولسوالی وردوج بدون آنکه اندک تهدیدی متوجه اش گردد، گشت وگذار نموده، اما هیچگاه به فکرادعای بدست آوردن موترکرولا شان نمیگردند.

واما تراژیدی خونین وقربانی گیری این توطئه ی ناجوانمردانه ازاینجا آغازمیگردد:

وقتی هارون زنجیربند ازاشکاشم به فیض آباد وازآنجا به کابل انتقال میگردد، پدرش " رستم خان" وپسرکاکای تازه جوانش " احمد شاه" جهت تلاشهای جدی تربه منظورچیره گشتن حقیقت برباطل وبی گناه ثابت نمودن هارون، به کابل سفرکرده مدت بیشترازسه ما ه را آنجا سپری میکنند، تا آنکه لحظات محکمه ی ابتدائی هارون بی گناه به گناه قاچاقبری فرامیرسد وقاضی مدت ده سال حبس به هیچ جرمی ناکرده، به هارون پیشنهاد میکند که شنودنش تخریش شدید وغیرقابل تحمل را برروان پدرنا امید گشته ازسلطانی حقیقت برباطل وارد میکند.

بعد ازاین وضعیت، رستم خان ناامید گشته ازتلاشهای خطیربا برادرزاده اش احمد شاه تصمیم بازگشت به بدخشان را میگیرد تا یکباردیگردست امید مظلومانه به دامن مردم بپیچد وتعداد ازآنها را غرض تلاشهای بیشترجهت نجات آن جوان مظلوم به کابل ببرد. او که درخانه ی یکی ازاشکاشمی ها درکابل (شیرزمان) مهمان چندین ماهه بود، اعضای آن خانواده بنابرقرابت وخویشاوندی، درهمه رنجهای مستدام رستم خان شریک بوده، دوجوان این خانواده که یکی شان فارغ اکادمی پولیس(سیف الله) ودیگرش بخاطرسودای عروسی اش به کابل رفته بود(نازک میر - کاکا وبرادرزاده)، عزم سفربه بدخشان را داشتند، اما ترجیح میدهند تا درجریان محکمۀ هارون به امید آنکه شاهد رهایی اش خواهند بود، اشتراک کنند وبعد با آنها همسفربدخشان گردند. آنها بعد انتظاری چند روزه، بساعت 6 صبح مورخ 19/دلو/1388 سواربه یکی ازسرویس های 303 شده، راهی بدخشان میشوند.

آری! آنها سوارسرویسی بودند، که همه مسافرانش قربانی فاجعه ی سالنگ شدند. رستم خان که ازخاطرقلبش خون ماتم میچکید، اینبارجان اش قربانی حادثه شد، وآهسته آهسته درزیربرف سالنگ به یاد دانه های زنجیردست وپای فرزند بی گناه اش جان داد. دوجوان همسفرش (سیف الله ونازک میر) نیزشهید شدند. برادرزادۀ نوجوانش احمد شاه ، بعد 48 ساعت نیمه جان ازآن سرویس نجات داده شد که سوگمندانه چهارروزبعد درشفاخانۀ ایمرجنسی کابل شهید شد وغمخانۀ بازماندگان رستم خان شهید وآرمان آلود را تلخ ترودردآورترگردانید.

گفتیم، هارون قربانی ی توطئه شبکه های مافیای قاچاق مواد مخدروبرخورد کینه توزانۀ پولیس شد، که نتیجه ی نهائی اش به زندان افتیدن هارون تازه جوان، شهادت پدروپسرکاکا اش درسالنگ ووسیلتاٌ شهادت دوجوان دیگریکه همسفررستم خان بودند، گردید که اثرات آوردن جفت شهیدان به خانه هایشان، حالت روانی مادران شان را شدیداٌ خفقانی واظطرابی گردانیده که تا هنوزروزها نمیتوانند برتابوت ومزارفرزندان وشهیدان شان گریه کنند واشک بریزند. خلاصه این توطئه گونۀ که گفته آمدیم، باعث زندانی گشتن یک تازه جوان بی گناه، شهادت چهارجوان دیگر، تغیرحالت روانی چهارمادروبه ماتم نشاندن ده ها فامیل مربوط به آنها ورنجش روان وخاطرصدها انسان حق پرست ولسوالی های زیباک واشکاشم وواخان گردید.

آنچه شایان تذکرمیدانم اینست که، اگرحکومت واقعاٌ متعهد به تعقیب ودستگیری ومجازات قاچاقبران مواد مخدروشبکه های مربوطۀ شان است، واگرصادقانه درسنگرمبارزه برعلیه این شبکه های مقتدرمیرزمد، این قضیه را به عنوان یک مثال ازصدها موارد مشابه ونیمه شبیه،مورد بازنگری وتحقیق درست ترقرارداده، ریشه های اساسی آنرا دریابد، تا ریشه های اساسی شهادت آن نزدیکان نوجوان افتیده درچنگال قانون را به جرم که درنهادش هم نبوده است، دریافته، قاچاچیان اصلی را به دادگاه عدالت کشیده وشمۀ ازاجراآت پولیس را هم به ارزیابی بگیرد.
اگربدانیم وباورمند باشیم که این جوان نیتی درامرقاچاقبری وعلایقی اندکی به زراندوزی ازمدرک فروش مخدرات داشته باشد، واگریک تن هم درولسوالی اشکاشم وبدخشان شهادت برعلایق ومبادرت این جوان ویا خانواده اش برمخدرات دهد، دستهایمان درنبشتن این مطلب شکسته باد وقلب مان ماتم آلود ترازماتم خانوادۀ هارون. ولی خوب میدانیم وخدا هم شاهد ادعای ماست که رستم خان شهید وفرزندانش لقمۀ نانی را که بدست آورده اند، حلال ترین وپاکیزه ترین نانیست که خداوند این حق را براند ک کسانی نصیب گرداینده است. وتا اکنون آنچه دربرابر مخدرات کرده اند، فقط نفرت ومبارزه بوده وبس!

ازخوانندگان محترم وقلم بدستان حق پسند، مخلصانه تقاضا میکنم تا مکثی ولو اندک بالای این داستان خونین نموده، با ادای رسالت قلمی، گامهای را درجهت تنبیه ی ارگانهای کشفی – تحقیقی حکومت بردارند، تا باوجود قربانی گرفتن خونین بوسیلۀ این دستگیری مواد مخدر، هارون نوجوان بیخبرازهیچ حیله ونیرنگ ،عمرشیرین خویش را درگروزنجیروزندان نگذراند وغم شهادت پدروبرادررا درماتم خانۀ نا امیدی ها ننالد.
خــدای عزوجل یارحق پسندان باد وسرکوب کنندۀ حق تلفان.

واژه های کلیدی

مواد مخدر
آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • wakelane badakhshan dar shora bayad eqdam konand, az karzai kare sakhta neest, malom koneed ke qazi chand reshwa mekhwahad bad hama dast ba daste ham dada pole reshwa ra amada mekoneem ta een jawan az band reha shawad dar ghayre aan adalat dar een watan morda wa qazawat emanash ra az dast dada faqat reshawa har karaye een molk ast ok

    • از این گونه ظلم و ستم بر فرزندان بیگناه و بی نوای این سرزمین از ایران گرفته تا امریکا و از پاکستان گرفته تا به انگلستان بی شمار رفته است. شما برادر عزیز افسوس که غم نامه بر گوش کران میخوانی. این صاحبان قدرت که از خیرات سر فاحشه های غرب نان تازه به نان و نوای رسیده اند سوار بر موتر های لوکس از کنار فرزندان زجر کشیده و بخون غلطیده این مرز و بوم بینوایان میگذرند و حتا از تکبر خم به ابرو نمی آورند. زمان و زمانه ها از این دست خیانت ها و جینایات بسیار دیده. مطمئن باش که دست توانای قدرت لایزال پوزه فرعونان را بخاک سیاه ذلت میمالد. میکده.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس