صفحه نخست > دیدگاه > سلطۀ تئوری توطئه و تهی شدن مناسبات از ارزشهای اخلاقی

سلطۀ تئوری توطئه و تهی شدن مناسبات از ارزشهای اخلاقی

یعقوب ابراهیمی
يكشنبه 28 فبروری 2010

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

در لابلای تکرار رویداد ها، مشقت بار شدن روز افزون زندگی، اوجگیری قصاوت و وحشیگری و بالاخره دوام فاجعه ای که تا بیکران زندگی نفس میکشد، این تنها هزاران هزار انسانی نیستند که به مثابۀ سوژه های داغ رسانه یی و هیزم سیاست های عوام فریبانه هر روز بکام مرگ فرستاده میشوند که در کنار آن در فقدان نگرشهای روشمند، خلای تفکر و نبود درک واقعگرا از مقوله ها، ارزشهای اخلاقی و انسانی از مناسابات روزمرۀ زندگی ما تهی میشوند.

تحلیل گران و سخنوران پهنه ی بی سر و ته سیاست و رسانه، با تحلیل های ساده انگارانه، انتزاعی و خالی از مفهوم، با مشغول ساختن افکار عامه، در "همه پذیر" ساختن تئوری های امنیتی و استخباراتی که خود این نهاد ها از اجرای مستقیم آن عاجز اند، بصورت گسترده کمک میکنند.

"تئوری توطئه"، که به دنبال هر رویداد و فرایندی با چشم پوشی از ظاهر و واقعیت امر از موجودیت یک هیولای پنهانی، طرح و نقشۀ زیر زمینی و مخفی در عقب این رویداد حرف میزند، هدف عمده اش مغشوش ساختن افکار عامه، کور ساختن ناظران و دور نگه داشتن مردم از تصور فاجعه و درک فرایند های اجتماعی-تاریخی است.

این تئوری که در جهان امروز و بویژه در منطقۀ ما، سازمان های امنیتی و استخباراتی مولد آن اند، به همکاری آگاهانه یا نا آگاهانۀ رسانه های اطلاعات جمعی و عمدتا با عبور از غربال تحلیل های روزمره، زمینۀ تعمیم یافته و در افکار عامه به هژمونی و دیوار معافیتی در برابر همه ی فاکتور های موثر و مولد فاجعه مبدل میگردد.

سلطۀ این تئوری را در افکار عامه و نهاد های رسانه ای و "پژوهشی" افغانستان و کشورهای پیرامونش که در دام سیاست های روزمره، کوته نظری، درک سطحی از قضایا و فقدان سیستم روشمند تحلیل مسایل گرفتار اند، در لابلای هر رویدادی میتوان به بسیار سادگی مشاهده کرد.

حملۀ تروریستی 26 فبروری در کابل، آخرین مصداق روشنی است، بر سلطۀ اختاپوثی این تئوری که در هر سه کشور افغانستان، هند و پاکستان از طریق "تحلیل گران" و به کمک رسانه های اطلاعات جمعی بطور وسیعی به نمایش گذاشته شد. رسانه های افغانستان بلا استثنا از رقابت هندوستان و پاکستان در افغانستان حرف زدند و تحلیل گران مسایل نیز حرفی فراتر از همین سوژه نداشتند. در هندوستان نیز طبق معمول رسانه های جمعی با اتکا بر منابع استخباراتی برای فروزان نگه داشتن روحیۀ پاکستان ستیزی در افکار عامۀ خویش، با لحن داغ از حضور ارتش پاکستان بویژه استخبارات نظامی آن در عقب این رویداد حرف زدند. رسانه ها و تحلیل گران پاکستانی هم، که همواره نسبت به هر رویدادی، همان موضع واکنشی یا تهاجمی معمولی را در برابر نهادهای امنیتی هند و افغانستان بطور هنجارمندی دنبال میکنند و تحلیل های شان را با پیمانۀ ای اس آی و نهاد های وابسته به آن به افکار عامه سرازیر میسازند.

حالا صرف نظر از درستی یا نادرستی این طرز بینش، سوال اینجاست، که چرا مسئلۀ رقابت هند و پاکستان در افغانستان که بنا بر عوامل مشخصی از سالها بدین سو جریان دارد، هنوز حاصل جمع تمام بحث ها و تحلیل هاست و ذهنیت ها را از سوژه ی اصلی یعنی رونق فرهنگ کشتار انسان، اوجگیری قصاوت، بیرحمی، وحشگیری و واکنش در برابر آن به حاشیه میکشاند؟

در رویداد روز گذشته دیدیم، که هیچ رسانه و تحلیل گری نه در افغانستان و نه در هند، سوژه ی اصلی اش پرداختن به عمق فاجعۀ انسانی و داخل شدن کشتار و قصاوت در مناسبات روزمره ی انسانی نبود، همه عطش طرح های امنیتی را فرو نشاندند و به تئوری مسلط توطئه به نحوی "آری" گفتند.

حالا آن هندوستانی که در حیدر آباد منتظر برگشت شوهرش است و تابوت آن را تسلیم میشود، یا خانوادۀ آن بقالی که در چهار راهی انصاری آماج حملات تروریستی قرار گرفت، برایش چی اهمیتی دارد، که دستگاه جاسوسی کشورش چه کارکردی دارد و تحلیل گر یا رسانۀ سرزمینش ازین کارکرد چی برداشتی دارد. برای یک قربانی که فاجعه را تا مغز استخوان احساس میکند و در پرتگاه تباهی نشسته است، تکرار حرفهای غبار گرفته و روزمره چی معنی دارد؟

تئوری توطئه در سر زمین ما در برابر کشتار و بی رحمی، معافیت خلق کرده است، رسانه ها با چنین پرداخت کوته نظرانه و تهی از معنی به هر شکلی کشتار و بیرحمی را به مثابۀ یک بخش قابل قبول در فرایند سیاسی، داخل مناسبات روزمرۀ زندگی میسازند. به شهروندان تلقین میکنند، تا بجای پرداختن به ظاهر امر، که کشتار انسان و ویرانی و از دست رفتن ارزشهای اخلاقی است، به عمق مسئله یا به طرح های امنیتی واقع در عقب رویداد بیاندیشند و بدین طریق با جراحی وجدان عمومی در برابر واکنش های احتمالی عمومی دیوار های قطور معافیتی بلند میکنند.

فجایع انسانی در تاریخ دولتها، که همواره با مداخلۀ دستگاه های امنیتی و جاسوسی و ارجاع تئوری های توطئه آمیز آمیخته با فاشیسم روانی گسترش یافته است، حالا به کمک رسانه ها و تحلیل گرانی که در فقدان اندیشه به قضاوت نشسته اند به ناسور مبدل میگردد.

تئوری توطئه لبخند معنی داریست، در برابر بیرحمی، وحشیگری و کشتار که با به کرسی نشستن، اصول مناسبات بین الدول را به نمایشات مسخرۀ رسانه یی مبدل نموده و پیمان های بشری و ارزشهای اخلاقی-انسانی را از معنی تهی ساخته است.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • خردمندان افغان میتوانند آیندة افغانستان را حک نمایند.
    از جهل تا دانائی یک گام فاصله وجود دارد.

    www.98764211.persianblog.ir

    مردم افغانستان میتوانند با نه گفتن به جنایت کاران جنگی صفحه نوین را در تاریخ افغانستان باز کنند.

    در انتخابات ولسی جرگه به کسانی رای ندهند .که باز توسط آنها به روز سیاه بنشینند.

    رای تو سرنوشت تست هم وطن .

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس