افغانستان و معامله چهار ضلعی
گفتگویBernard Gwertzman با Stephen Biddle پژوهشگر امور دفاعی شورای روابط خارجی امریکا/ برگردان : ویس صدیقی
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
بازنگری استرتیژی جنگ افغانستان در 16 دسامبر 2010، ادامه تعهد سال گذشته رییس جمهور اوباما به منظور آغاز مسولانه کاهش نیروهای امریکایی از افغانستان در جولای 2011 بود.
هرچند حل و فصل قضیه افغانستان از طریق مذاکره وابسته به این است که برای طالبان ثابت گردد که ایالات متحده قصد اخراج یک جمع بزرگی از نیروهایش را در جولای 2011 از افغانستان ندارد.
Stephen Biddle بر این باور است که به دلیل تعهد اوباما در سال گذشته، بسیاری ها در منطقه به این نتیجه رسیدند که درسال آینده (2011) سربازان امریکایی به خانه های شان باز می گردند. "یک بار که برای طالبان ثابت گردد که نیروهای امریکایی در سال 2011 از افغانستان بیرون نمی شوند، آن ها ممکن تسلیم نشوند، ولی این امر منجر به این خواهد شد که با هم بگویند که، بیایید که ببینیم که آن ها(امریکایی ها) برای ما چه پیشنهادی دارند و بیایید که با هم روی یک معامله به توافق برسیم. من فکر می کنم که این راه حل خواهد بود."
هم چنان وی اضافه می کند که، تنها معامله پایدار و امکان پذیر، این خواهد بود که براساس توافق افغانستان، امریکا، حکومت پاکستان و عناصر طالبان صورت پذیرد.
پرسش: آیا هیچ نقطه تعجب آور و قابل ملاحظه در آخرین بازنگری اداره اوباما موجود بود؟
پاسخ: نخیر. مردم هم از آن کدام چشم داشت ویژه یی نداشتند. از این بازنگری توقع می رفت که بگوید" تا اکنون ما خوب پیش رفته ایم، اما هنوز برای پیروزی زود است." و این چیزیست که در آن یاد آوری گردیده است.
پرسش: در بازنگری آمده است که کاهش نیرو به گونه یی مسولانه صورت خواهد گرفت. بنا با در نظر داشت آن، آیا ممکن است که برنامه خروج طبق برنامه در جولای 2011 صورت گیرد. البته قابل یاد آوری می باشد که در همان وهله نخست که اوباما در سال گذشته این برنامه را اعلان کرد، یک تعدادی از متخصصان به شمول شما در این مورد ابراز نگرانی کردید، آیا نگرانی شما هنوز هم پا برجاست؟
پاسخ: تعداد زیادی از مردم به ویژه جمهوری خواهان بر این باورند که این تصمیم، یک تصمیم نا به جاست، اما این کاملا روشن است که در جولای 2011 بخشی از نیروها خارج خواهند شد.
اداره اوباما شدیدا بر این تعهد خود ایستاده است. ولی تنها چیزی که روشن نیست، این است که این کاهش یا اخراج نیرو در 2011 به چه پیمانه و سرعت صورت خواهد گرفت. برداشت من این است که اداره اوباما گرایش به خروج بطی و معدود نیروهایش به تناست آن چه که در سال گذشته فکر می شد، دارد، ولی هنوز هم برخی موضوعات در این زمینه باقی خواهند ماند.
پرسش: گزارش های در رسانه ها به نشر رسیده اند که نشان دهنده بد بینی اداره استخباراتی نسبت به قضایا به ویژه کم کاری پاکستان در این راستا است. آیا این باز نگری به این انتقادات توجه نموده؟
پاسخ: تا اندازه بله، اما این انتقادات باید به گونه یی باشند که هرکس آنها را فهمیده بتواند. مثلا در رابطه به پاکستان، ارزیابی امنیت ملی در این زمینه ظاهرا توسعه یافته و هر کس می داند که پناه گاه های طالبان در پاکستان قرار دارند و این مساله تلاش ها را برای مبارزه با طالبان مشکل تر ساخته است، اما در اکثریت این انتقادات که شما از آن یاد آوری کرده اید این درک یا مفهوم موجود است که ما یا آن ها را بمباران کنیم و یا هم اردوی پاکستان را وادار به تار و مار کردن شان سازیم. که به نظر من هیچ یک از این دو راهکار عملی نیستند.
در رابطه به از بین بردن پناه گاه های طالبان در پاکستان باید گفت که اگر ما امسال به این هدف مان پیروز گردیم، در این صورت به یک بخشی از راه حل رسیده ایم. زیرا اگر قرار باشد که ما از افغانستان خارج شویم، بهترین راه حل، مذاکره میان حکومت کرزی، امریکا، عناصرکلیدی طالبان و حکومت پاکستان خواهد بود. عنصر اساسی قابل پذیرش برای ما(امریکا) در هر راه حل، انحلال پناه گاه های طالبان در پاکستان می باشد. و حکومت پاکستان در آن صورت مجبور خواهد بود تا یک راه حلی را که منافع خالص ملی اش در آن باشد بپذیرد و مصمم گردد تا از استفاده ایادی اش برای دامن زدن به خشونت ها در افغانستان جلو گیری کند و آن ها را وادار به یک نوع معامله که کاملا به نفع شان هم خواهد بود، نماید. تا در نتیجه آنها(طالبان) اراده گذاشتن سلاح های شان به زمین را پیدا نمایند. خلاصه این که (پاکستان) بایست بر پناه گاه فشار بیاورد و رهبری هدفمند در این زمینه داشته باشد و از سوی دیگر، طالبان را تشویق به یک نوع معامله و مذاکره نماید. نتیجه این می شود که دیگر پاکستان طالبان را برای جنگ به افغانستان نخواهد فرستاد.
پرسش: این بازنگری روی سایر عوامل یا موضوعات مهم مانند فساد در حکومت افغانستان، هیچ توجه یی نکرده است. و این به نظر شما یک مشکل عمده نیست؟
پاسخ: دقیقا بله.در یک گزارشی که قبلا توسط Stanely McChrystalفرمانده نیروهای آیساف در افغانستان به نشررسید، آمده بود که اصلاحات در حکومت افغانستان باید دقیقا متناسب با پیشروفت های امنیتی صورت گیرند. این مساله هنوز هم یک حقیقت است. با گذشت زمان، یک سلسله تغییراتی تدریجی درپندار فرمانده نیروهای ناتو پیرامون اصلاحات حکومتی شکل گرفت. مثلا در زمینه توجه اساسی روی آن چه که فکر می شد اداره امریکا از حکومت افغانستان می خواست ویا هم تجهیز و آماده سازی حکومت افغانستان برای بدست آوردن اهداف مشترک در قالب یک سلسله اصلاحات حکومت که ممترکز بر کاهش فعالیت های ویرانگر بازیگران ملوث در حکومت افغانستان، می توانست باشد. زیرا این تنها ما نیستیم که آن را می خواهیم. موفقیت در کاهش افراد آلوده حکومتی و حکومتداری ویرانگر موضوعهای بسیار مهم هستند که در این شش الی هشت ماه، پیشرفت های قابل ملاحظه یی در این زمینه صورت گرفته است. که به صورت مشخص می توان یاد آور شد که در چوکات نیروهای بین المللی یا آیساف، یک هیات ویژه ای برای بررسی این موضوع به وجود آمده است.
در این اواخر انکشافات مهم به وقوع پیوسته اند که کمتر مردم به آن پرداخته واگر پرداخته اند، آن را دست کم گرفته اند، مثال روشن آن همین در لیست سیاه قرار دادن "شرکت مدیریت خطر وطن"(Watan Risk management) توسط امریکایی ها است. این شرکت یک کمپنی ترانسپورتی و امنیتی افغانی بود که بیشتر برای نیروهای امریکایی در قندهار فعالیت داشت، در مورد این شرکت این شک پیدا شد که با بازیگران فاسد حکومت در قندهار ارتباط دارد و از این طریق مبالغی گزافی را از قرار داد ها با امریکایی ها به دست آورده و به گونه یی رشوه و سهمیه میان شان تقسیم می کنند.
پرسش : اوباما تاکید کرد که این یک نبرد علیه القاعده است. و ما در یک وضعیتی دشواری قرار گرفته ایم. هدف امریکا از بین بردن القاعده است اما ما در عمل با طالبان می جنگیم. اینجا دشمن ما کیست؟
پاسخ: اداره امریکا همیشه یاد آور گردیده است که ما دو هدف امنیتی در افغانستان داریم، یک جلوگیری از تبدیل شدن افغانستان به پایگاه دهشت افگنان برای حمله بالای ما.
دوم، جلوگیری از تبدیل شدن این کشور به یک پایگاه و مرکز بی ثبات کننده همسایه هایش. هر دوی این اهداف مربوط می شود به القاعده. یکی از نگرانی های اداره امریکا در این راستا این است که در صورتی که کرزی ناکام گردد، القاعده دوباره به افغانستان بر می گردد و این کشور یک بار دیگرمانند 2001 به پایگاه دهشت افگنی مبدل خواهد شد.
نگرانی دیگر این است که اگر افغانستان سقوط کند، این کشوربه مرکز بی ثبات کننده همسایه ها به ویژه پاکستان مبدل می گردد. پاکستان کشوری که همین اکنون القاعده در آن قرار دارد. ممکن در نتیجه حمله بالای حکومت پاکستان، آن را سقوط داده و به تاسیسات هسته یی اش دسترسی پیدا کند.
پرسش: گزارش های اخیر نشان می دهند که در عملیات قندهار، پیشرفت های چشم گیری صورت گرفته اند، برداشت شما از این مساله چیست؟
پاسخ: در این مورد ممکن همه با من موافق باشند که قندهار امروز به مراتب مصون تر از قندهار یک سال پیش است.
این موضوع به دور از واقعیت نیست. فقط اگر کمی با بی طرفی به آن نگاه شود چنین می توان گفت که این (دست آوردهای عملیات قندهار) برای آینده چه معنا دارد.
یک بخش مشکل این است که ثبات و مبارزه با شورش به آهسته گی به پیش میروند. و نبرد در افغانستان به گونه یی غیر معمول در ذات خودش موسمی است. یک سلسله محدودیت های انکار ناپذیری در مورد دریافتن وضعیت امنیتی آن مناطقی که در تابستان گذشته در افغانستان صورت گرفته، وجود دارد. زیرا اکنون ما ملاحظات خویش را دراین مورد در اخیر خزان بیان می داریم(چون عموما در خزان و زمستان شورش ها در افغانستان کاهش می یابند).
بهترین چیزی که می توان در این مورد گفت این است که "تا کنون خوب پیشرفته ایم"، اما آزمایش واقعی در بهار و تابستان (سال آینده) هویدا خواهد گشت. و حتما طالبان در آن موسم، اقدام به باز پس گیری آن مناطق خواهند کرد. و این مساله کاملا روشن است که در بهار سال آینده شورش ها بیشتر خواهند شد.
موضوع مهم این است که آیا این عملیات طالبان موفقانه خواهد بود یا خیر، حملات وضد حملات دقیقا به آهسته گی پیش خواهند رفت. و مانند شبیخون که در جنگ دوم جهانی علیه جرمنی صورت گرفت و یا پاسخ جرمنی به آن، نخواهد بود. که در ظرف چند روز یا چند هفته حل گردد. این نبرد ها در بهار و تابستان سال آینده آغاز خواهند شد. و آن گاه است که ما در خواهیم یافت که ایا ما قادر به تامین امنیت آن مناطق هستیم یا خیر.
قابل یاد آوری است که، پی گیری راه کار مصالحه، بدون حضور پاکستان نباید صورت گیرد. زیرا آن کشور هر نوع معامله ای را که منافع اش در آن نباشد، بر هم خواهد زد.
به این معنا که برخی از موضوعات را به یک نحوی می توان اجرا کرد، به گونه یی مثال، اعزام نیروهای بیشتر امریکایی به قندهار و پیرامون آن، در اول، این نگرانی ها را بر اساس پیش گویی های به وجود آورده بود که، اعزام نیروهای امریکایی به این منطقه، ممکن از یک سو منجر به افزایش گرایش و پیوستن مردم به طالبان و از سوی دیگر منجر به افزایش مخالفت حضور خارجی ها در افغانستان گردد، ولی دیدیم که این چنین اتفاقی نیافتاد.
مشکلی این گونه عملیات این است که شما راه بسیار درازی را در پیش دارید تا به پیروزی برسید و خطرات زیادی برای ناکامی شما هم موجود هستند.
پرسش: در رابطه به موضوع خروج نیروها در جولای 2011 باید پرسید که آیا این خروج همزمان با افزایش حملات طالبان نیست؟
پاسخ: آنها(اداره اوباما) وقتی را برای خروج انتخاب کرده اند که دقیقا از لحاظ زمانی در وسط فصل جنگ می باشد. مگر این که ما به صورت فوق العاده موفق به از بین بردن ضد حملات طالبان با سرعت بیشتر باشیم. این مساله، ارزیابی (اداره اوباما) را در این زمینه مبهم و مشکل خواهد ساخت.
پرسش: از الفاظ بازنگری چنین بر می آید که تقاضا برای خروج معدود نیروها موجود است؟
پاسخ: بله، قسما چنین به نظر میرسد که اداره اوباما خواهان این چنین چیزی است.
پرسش: دوباره در مورد پاکستان، آیا شما کدام راهی را برای شکست بن بست سراغ دارید؟ زیرا افکار عامه در پاکستان شدیدا ضد امریکایی هستند، که این منجر به پیدایش مشکلات در عرصه همکاری های آن کشور برای مبارزه با دهشت افگنی می گردد.
پاسخ: راستش ضد امریکایی بودن در پاکستان یک موضوع آزار دهنده است. اما مساله کلیدی، ارزیابی رهبری پاکستان از منافع امنیتی شان در افغانستان است.
مشکل این است که ما در پی ایجاد یک نوع حکومت در افغانستان هستیم که پاکستان صریحا خود را در آن سهیم نمی بیند. اگر ما در صدد یک نتیجه ثابت یا صلح پایدار هستیم، بایست راهکار مذاکره را که در آن طالبان و حکومت پاکستان سهیم باشند، جستجو کنیم.
اگر ما این گونه به پیش برویم، این خود به نحوی برای پاکستان ضمانتی است که حکومت افغانستان دیگر از کنترول شان خارج نیست تا خود را با هندوستان یک جا بسازد. اگر به این شکل اعتماد پاکستان را جلب کرده بتوانیم، فکر کنم که ضد امریکایی گرایی پاکستان، دیگر به عنوان مانع حل قضیه افغانستان نخواهد بود.
ولی اگرما دراین روند ناکام شویم، ولو مردم پاکستان ما را دوست هم داشته باشند، به نظر من مساله حل نخواهد شد.
یک بار گفته شد که طالبان در پی مذاکره بدون دخالت و شمولیت پاکستان است. که این مساله منجر به دستگیری ملا برادر، یکی از بلند پایه ترین مقامات طالبان در پاکستان شد. دلیل دستگیری وی، مذاکره مستقیم با دولت افغانستان گفته می شود. زیرا در آن صورت منافع پاکستان تامین نمی گردید. بنا پاکستان خواست تا او را از صحنه بیرون بکشد.
نتیجه این شد که پاکستان یکی از مذاکره کننده های کلیدی را دستگیر کند.
این مساله نشان می دهد که ما نباید راهکاری را برای حل قضیه تعقیب کنیم که پاکستان در آن سهیم نباشد. آنها(پاکستان) در آن صورت هر نوع معامله یی را که منافع و امنیت لازمه منطقه در آن دیده نشود، بر هم خواهد زد.
پرسش: آیا چانس واقعی برا یک معامله مبتنی بر مذاکره، که در آن طالبان، حکومت افغانستان، پاکستان و امریکا دخیل باشند، وجود دارد؟
پاسخ: این چانس ممکن به این زودی ها نباشد، اما در میان مدت یا دراز مدت بله. من فکر می کنم که یک روزنه ی امید یا چشم انداز منطقی وجود دارد که برخی از گروه های کلیدی در درون طالبان هستند که می شود آنها را برای حل مساله تشویق کرد.
پرسش: منظور شما از میان مدت، چند سال است؟
پاسخ: این یک موضوع بسیار مشکل و پیچیده ای است، اما می توان گفت که در ظرف چند سال، منظورم از چند سال همین دو یا سه سال است.
یک بخشی از مشکل، ناشی از اعلان خروج در سال 2011 است، که این مساله یک نوع تصور را در منطقه به وجود آورد که امریکایی ها دراواخر 2011 به کشور شان بر می گردند.
این موضوع به گونه یی چشم گیری امید به راه حل کوتاه مدت را پیچیده ساخته است. زیرا طالبان حد اقل تا آن زمان انتظار خواهند کشید که چه واقع می شود. اگر ما تا 2011 بیرون نشویم که به یقین چنین هم خواهد شد، و فقط به صورت تدریجی و معدود نیروها به امریکا باز گردند، طالبان آن گاه این مساله را متوجه خواهند شد.
از سویی هم آن ها شدیدا با افزایش نیروهای که در تابستان امسال صورت گرفت، ضربه خوردند.
همه این موضوعات دست به دست هم داده و طالبان را به این وادار خواهد ساخت که تشخیص شان از مساله درست از آب در نیامده است و در دراز مدت این برای شان بهتر خواهد بود( تا مذاکره کنند). البته در این هنگام اگر حملات طیاره های بدون سر نشین و عملیات نیروهای ویژه امریکا هم کما کان به کشتن جمع کثیری از رهبران طالبان ادامه یابد، شما خواهید دید که طالبان بیشتر آماده گفتگو در مورد یک نوع معامله خواهند شد.
البته این به آن معنا نیست که آن ها تسلیم می شوند، بلکه حاضر به معامله خواهند شد که در این صورت این به نفع هر دو طرف است.
یک بار که طالبان به این نتیجه برسند که 2011 پایان حضور نیروهای خارجی در افغانستان نیست، حاضر به گفتگو و معامله می شوند و با خود می گویند که " خوب، بیا که ببینیم که برای ما چه پیشنهادهایی دارند، و بیا که در مورد یک معامله با آنها صحبت کنیم." من فکر می کنم که این است راه حل قضیه افغانستان.
پيامها
3 جنوری 2011, 20:48, توسط باآمد تغییرنام اوغانستان به خراسان
تجاوزی رژیم وحشی فاشیست دکتر نجیب به یک زن افغانستانی
http://www.youtube.com/watch?v...
جنانیت کا ر نجیب دو میلیون افغانستانی راه شهید ساختن هموطنان محترام لطفاً این فیلم نگاه کنند