تفسیر مواد قانون اساسی افغانستان درباره صلاحیت قضأ
تصادم قضأ با کمیسیون انتخابات، بحران قانون اساسی و نابکاری نظام دولتی است
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
تفسیر قانون می تواند حقوقی یا اکادمیک باشد. تفسیرحقوقی یا قانونی توسط نهاد های با صلاحیت دولتی تدوین ، تصویب و نشر می شود که آله خوبی برای تطبیق قانون می باشد. تفسیر قانون، قانونگذاری نیست، اقدام مسلکی است که به تطبیق قانون سهولت می بخشد.
تفسیر اکادمیک توسط افراد مسلکی مانند حقوقدانان، استادان دانشگاه حقوق در جریان تدریس و نهادهای حقوقی غیر دولتی صورت میگیرد که هدف اساسی آن ارتقا کلتور حقوقی مردم است تا بتوانند از حقوق شان دفاع نمایند. تفسیر اکادمیک جنبه تطبیقی ندارد، می تواند مورد استفاده نها های با صلاحیت قرار بگیرد و بعد از طی مراحل به تفسیر حقوقی تبدیل شود. تفسیری را که من در این مقاله کرده ام، از نوع دوم آن است. گرچه این یک تفسیر خالص قانون نیست، بیشتر جنبه تحلیلی و مقایسه یی دارد.
برنت روبین 1 حقوقدان امریکایی که گفته می شود نویسنده قانون اساسی افغانستان بوده، "رفیقم" در
فیسبوک" میباشد. روزی از او در باره نقش وی در قانون اساسی افغانستان پرسیدم. روبین انکار کرد که گویا این کار را نکرده است. اما از رابطه و همکاری اش با کمیسیون طرح قانون اساسی یادآوری کرد. من به وی گفتم که قانون اساسی افغانستان بمثابه بمی است که می تواند هر لحظه انفجار کند و همزمان به انفجار های بعدی آماده شود.
برنت خاموشی اختیار کرد و این ادعای مرا رد یا تایید نکرد.
اینقلم در سال 2003 پیش از تصویب قانون اساسی در مقاله تحلیلی بنام (اسلام سیاسی و لویه جرگه دو حربه کوبنده در ایجاد حاکمیت قانون در افغانستان) نوشته بودم که : "دیده می شود که مسوده نویسان قانون اساسی جدید پیروزی کهنه بر نو ، ظلمتگرایی بر عقل سلیم است. عدم مسلکی بودن مسوده نویسان در هر نورم ، ماده ، فصل قانون مشهود بوده و انستیتوت های حقوق نه تنها در مسوده جمعبندی نشده اند بلکه با کارد از یکدیگر شان بریده و بجای دیگری پیوند گردیده که از آنها خون می چکد. قصابی های که در نورم ها و انستیتوت های حقوق صورت گرفته ، شیوه های جدید دکتاتوری را در چوکات دموکراسی مورد آزمایش قرار میدهد. همان طوریکه کشور ما سال ها است به آزمایشگاه خارجی ها مبدل گردیده و هنوز هم این آزمایشات به شیوه های جدید ادامه دارد. اشتباهات گرامری ، ترکیب ناموزون جمله ها و تغییرات در اصول قانونگذاری افغان و حتی مداخله در اصول سنتی و بارز نمودن سنت ها بجای اصول زرین دموکرسی و سردرگم ساختن صلاحیت ها های ارگان های دولت نشان میدهد که متن از زبان خارجی ترجمه گردیده است.مترجمانی که مهارتی چندانی نداشته اند، خامه یی را بنام مسوده بیرون داده اند.گرچه تا اکنون متن رسمی مسوده به نشر نرسیده است، خدا کند این مسوده با اصل آن که از طرف کمیسیون به نشر می رسد متفاوت باشد."2
حالا تصادم میان دو نهاد دولتی یعنی قضا و کمیسیون انتخابات، بدون شک یکی از انفجارات نوبتی قانون اساسی است. مشکلات قانون اساسی آنقدر زیاد است که نوشتن کتاب ها برای بیان آن کافی نیست. لازم است به اصل موضوع برگشته و به توضیح مشکل کنونی بپردازم.
تفسیر قانون که یکی از مهمترین ضرورت های حقوقی، علمی و مسلکی در فعالیت های دولت و جامعه است. در افغانستان به ان توجه جدی صورت نمی گیرد. نهاد های حراست ، تصویب کننده و تطبیق کننده قانون و حتی نهاد های قانونگذار مانند پارلمان توان و شایسته گی آنرا ندارند که وظایف شان را انجام بدهند. برعکس کار های را که در دایره صلاحیت شان نیستند، انجام میدهند. مثلا: سنای افغانستان به رهبری صبغت الله مجددی بجای قانونگذاری مذاکره با طالبان را پیش می برد یا ژورنالیستان آزاد را تکفیر و به محکمه معرفی میکرد. خلاصه اینکه کار سنا را تابع منافع جنگ می ساخت و یا به صفت یک ملا "فتوا" صادر میکرد که حامد کرزی خلیفه مسلمین است.قانونگذاری که از عناصر مهم حاکمیت ملی است، نسبت فقدان حاکمیت ملی در حال قهقرایی اش قرار دارد.
تفسیر قانون باید قبل از وقوع واقعه صورت گرفته باشد و بعد از تدوین و تصویب قوای مقننه نشر شده باشد. تفسیری را که تا حال چند بار محکمه عالی به دستور رییس جمهور انجام داده، غیر قانونی، استفاده نامعقول از قدرت و نوعی از بیداد است. زیرا پر کردن خلأی قانونی از صلاحیت دادگاه نیست. پرکردن خلای قانون با افزایش ماده جدید صورت می گیرد که فقط صلاحیت نهاد تصویب کننده قانون اساسی است و بس.
اکنون به این مقدمه بسنده شده به اصل موضوع که تشریح و تفسیر مواد 120، 121، 122 قانون اساسی، در مورد صلاحیت قضا است،مکث می کنیم، تا دَین مسلکی خود را در شرایط دشوار کشورم ادا کرده باشم.
ماده يکصد و بيستم
"صلاحيت قوه قضاييه شامل رسيدگي به تمام دعاوى است که از طرف اشخاص حقيقي يا حکمي ، به شمول دولت ، به حيث مدعي يا مدعي عليه در پيشگاه محکمه مطابق به احکام قانون اقامه شود." 3
بخاطر تشریح بهتر نورم های این ماده، اصطلاحات حقوقی ذیل را باید تعریف و درک کرد:
اقامه: راست کردن، معتدل کردن، برپاکردن، به جایش گذاشتن.
اقامه دعوی: برپاکردن دعوا، سپردن ادعا به محکمه بخاطر آغاز پروسه تحریک دعوی جزایی و تامین عدالت.
اشخاص حقیقی و حکمی: شخص حقیقی عبارت از شهروند یک کشور که عامل و مستعد به پیشبرد اقامه دعاوی باشد. یعنی موانع سِنی و قانونی در برابر آن وجود نداشته باشد. شخص حکمی عبارت از موسسات، نهاد ها، جوامع، دولت ها هستند که می توانند در موقف مدعی یا مدعی علیه قرار بگیرند.
مدعی و مدعی علیه: کسانیکه بخاطر دادرسی وارد دعوی شوند. مدعی کسیکه ادعا دارد به حقوقش یا نورم قانون تخلف صورت گرفته و مدعی علیه کسیکه در موردش ادعای تخلف اقامه شده باشد.
رسیدگی: فعالیت قوه قضایی در مورد اتهام افراد یا ارگان ها بخاطر اثبات یا تردید ادعای اقامه شده و تامین عدالت مطابق قانون.
در این ماده صلاحیت قوه قضاییه چنین تعریف شده است: صلاحیت قوه قضاییه عبارت از رسیدگی به همه دعاوی که از طرف اشخاص حقیقی یا حکمی به محکمه اقامه شود.
چیزی که در این ماده مبهم است کلمات (مطابق به احکام قانون) است. اگر هدف از قانون اساسی بود، کلمه (این) باید پیشروی آنها اضافه می شد. به باور من هدف از قانون، قوانین عام افغانستان است. به بیان ساده، اقامه دعوی باید قانونی باشد و کسی نباید در مخالفت با نورم های قانون به محاکم اقامه نماید.
در مثال مناقشه دور دوم انتخابات پارلمانی افغانستان، ادعای تخلف از مواد قانون موجود است که گویا در انتخابات تقلب صورت گرفته است. تقلب در قوانین افغانستان جرم است. در تیوری حقوق تکرار جرم عمل خطرناک است که عواقب آن مناسبات جامعه را برهم می زند و اجرا کننده جرم تکراری بنام (مجرم متکرر) یاد می شود که در بسیار موارد از علایم مشدده مجازات است. در افغانستان تا اکنون چهار بار انتخابات انجام شده که هر بار آن با تخلف و تقلب گسترده همراه بوده است. در این تقلب متخلف یا متخلفین آشکار است. مثلا: کمیسیون انتخابات (من قصدا از نوشتن کلمه مستقل خودداری می کنم) از طرف رییس جمهور تعیین می شود. سوال در این جا است که : (چرا چهار کمیسیون انتخابات که از طرف رییس جمهور مقرر شدند، همه تقلب کردند؟)، (آیا در میان ملت بیش از سی میلیون نفوس چند انسان راستکار وجود ندارد؟)، چرا در نتیحه انتخابات اول، دوم و سوم رییس جمهور تقلبی و پارلمان تقلبی رویکار آمدد و حالا نمی تواند؟) ، (چرا دادستان کل از تقلبات گذشته چمپوشی و تقلب اخیر را به محکمه می کشاند؟). پاسخ این سوالات را به خواننده واگذار می شوم و یادآور می شوم که اگر آقای دادستان کل ماده 120 را در اقامه شان مورد استناد قرار بدهد، در آنصورت، انتخابات و اعلان نتایج آن (مطابق به احکام قانون) انتخابات صورت گرفته که این ماده نمی تواند اساسی برای ادعای وی مبنی بر اتهام وی بالای کمیسیون انتخابات گردد.
اگر موضوع فکت تخلف یا تقلب بصورت عام مطرح باشد، پس در انتخابات قبلی، تقلبات گسترده تر بوده است. از دیدگاه قانونی و اخلاقی نمی تواند یک تخلف دوامدار را تجزیه نموده و تنها یک قسمت آنرا قابل مجازات دانست.
تخاف یا جرم دوامدار اینست که مثلا: کسی می خواهد مبلغ یک ملیون دالر را از بانک دولتی بدزدد. خواست و نیت سارق یک ملیون دالر از بانک است، ولی انتقال پول یک مرتبه ممکن نیست، او پول ها را چهار تقسیم و در مدت چهار روز به تدریج از بانک بیرون می کشد. سارق در نوبت سوم حین اجرای عمل سرقت دستگیر می شود. در آنصورت او متهم به سرقت یک میلیون دالر از بانک دولتی است، نه متهم به آخرین بخش پول. هرگاه او در حین اجرای بخش های اول و دوم هم دستگیر شود، متهم به سرقت مجموع پول ها است. ریرا در این جا نیت و قصد جرمی مهم است.
حالا اگر غصب قدرت سیاسی افغانستان را یک ملیون دالر فکر کنیم، این کار چهار بار غصب شده و نادیده گرفتن تقلبات قبلی و به محاکمه کشاندن تقلب اخیر که دوام همان تقلب ها است، با حقوق، اخلاق و منطق در مغایرت قرار می گیرد. زیرا نیت یک نیت است که قدرت سیاسی در افغانستان غصب گردد. شیوه کار متخلفین تقلب است. هرگاه متخلفین تجربه کافی از انتخابات اول، ریاست جمهوری، انتخابات پارلمان اول، انتخابات دوم ریاست جمهوری نمیداشتند، تا این اندازه در تقلب موفق نمی بودند. پس اجزای انفکاک ناپذیر عمل تخلف که در این انتخابات استفاده شده است، از انتخابات قبلی بوده که بدون شک آنرا به تخلف دوامدار تبدیل کرده که هنوز هم ادامه دارد. گرچه بررسی انتخابات یک عمل برحق و فعلا غیر قانونی است، ولی نمی تواند مجزا از تقلب های قبلی مورد بررسی قرار بگیرد.
ماده يکصد و بيست و يکم:
"بررسي مطابقت قوانين ، فرامين تقنيني ، معاهدات بين الدول و ميثاق هاى بين المللي با قانون اساسي و تفسير آنها بر اساس تقاضاى حکومت و يا محاکم ،مطابق به احکام قانون از صلاحيت سترمحکمه مي باشد." 4
اصطلاحات:
فرامین تقنینی: عبارت از اسناد حقوقی اند که به امضای رییس جمهور نافذ میگردد. فرمان رییس جمهور هرگز نمی تواند مخالف با قوانین نافذه کشور باشد. رییس جمهور مطابق احکام قانون در مسایل جاری و عاجل اداره کشور فرامینی را صادر می نماید که حیثیت اسناد تقنینی را دارند. مثلا: قانون اساسی حکم می کند که تعیین اعضای محکمه عالی از صلاحیت رییس جمهور است. رییس جمهور اعضای این محکمه را با صدور فرمان معرفی می نماید. فرمان رییس جمهور در این جا حیثیت قانون را دارد و همه به نهاد های دولتی مرعی الاجرا می باشد. هرگاه رییس جمهور اعضای محکمه را در یک کنفرانس مطبوعاتی معرفی نماید، اعضای محکمه غیر قانونی است. رییس جمهور نمی تواند با صدور فرمان در قوانینی که از طرف پارلمان تصویب شده اند و یا در مواد قانون اساسی تغییرات وارد کند. ولی با صدور فرمان رییس جمهور معاهده گندمک باطل شده می تواند.
معاهدات بین الدول: عبارت از قرارداد های اند که توسط دولت افغانستان ، یک و چند دولت دیگر به امضا رسیده و پارلمان کشور آنرا تصویب کرده باشد. مثلا : موجودیت پایگاه نظامی دایمی ناتو در افغانستان.
میثاق های بین المللی: اسناد معتبر بین المللی بنام کنوانسیون نیز یاد می شود. میثاق های بین المللی از جانب مجمع عمومی ملل متحد تصویب و کشورهای در اجرای آن مکلف اند که آنرا امضا کرده باشند. مثلا: کنوانسيون ضد شکنجه و رفتار خشن، غير انساني يا تحقير کننده، کنوانسیون امحای هر نوع تبعیض علیه زنان، کنوانسیون جهانی حقوق اجتماعی و سیاسی، کنوانسیون جلوگیری و مجازات ژینوساید و غیره .
تفسیر قانون: طوریکه قبلا اشاره شد، تفسیر قانون از وجایب حتمی و مهم نهاد های دولتی از جمله محکمه عالی(ستره محکمه) شورای نمایندکان (ولسی جرگه) و در کشوریکه شورای قانون اساسی موجود باشد، از صلاحیت این شورا باشد. محکمه عالی ، دیوان عالی قضا (ستره محکمه) باید قانون های مهم را تفسیر و در توافق با نهاد تصویب کننده یعنی شورای نمایندگان تصویب و نشر می کرد. همانطوریکه هزاران خلای قانونی در متن قوانین افغانستان و منجمله قانون اساسی ، مانند عمل عمدی از جانب دولت سازان و مشاوران خارجی جاسازی شده، به همین ترتیب تغافلی در تفسیر قوانین از جمله درقانون اساسی کاریست عمدی. هرگاه تفسیر قانون اساسی موجود می بود، رییس جمهور نمی توانست بعد از ختم دوره اول، معیاد ریاست خود را تمدید نماید، اگر تمدید میکرد، مجبور نبود کار غیرقانونی کند. یا کمیسیون انتخابات نمی توانست انتخابات را معطل و عمدا برگزاری آنرا با ماه رمضان مصادف بسازد.
بعد از تشریح اصطلاحات مربوط به ماده 121 قانون اساسی برمیگردیم به اصل موضوع که تفسیر قانون است. هرگاه این ماده را به دقت بخوانیم دو نورم مهم در این ماده به نظر می رسد. اول بررسی مطابقت فرامين تقنيني ، معاهدات بين الدول و ميثاق هاى بين المللي با قانون اساسي و دوم تفسیر آنها. حرف (و) دو وجیبه یعنی بررسی مطابقت با قانون اساسی و تفسیر آنها را برجسته و هردو را در دایره صلاحیت محکمه عالی قرار داد است. نورم دیگر در این ماده این صلاحیت محکمه عالی را مشروط ساخته است. در سطر اخیر ماده 121 آمده است: " بر اساس تقاضاى حکومت و يا محاکم ،مطابق به احکام قانون". نورم قانون دو شرط را قید کرده که اول بر اساس تقاضای حکومت و یا محاکم، دوم، مطابق به احکام قانون.
در این ماده حرفی در باره تفسیر قانون اساسی وجود ندارد. موضوع مورد بحث بررسی مطابقت قوانین با قانون اساسی و تفسیر آنها است. زیرا کلمه (آنها) در این ماده مساوی است به (قوانين ، فرامين تقنيني ، معاهدات بين الدول و ميثاق هاى بين المللي)، نه قانون اساسی. هرگاه استدلال گردد که قانون اساسی هم از جمله قوانین است، پس نویسنده های قانون باید تا این اندازه سواد حقوقی میداشتند که نام قانون اساسی را حد اقل در خود قانون اساسی وضاحت میدادند. بی سوادی قانون نویسان دلیلی بر تغییر چنین یک امر مهم ملی بوده نمی تواند. زیرا ندانستن قانون ، مسوولیت متخلف را رفع نمی کند.
در آخرین تحلیل به باور من چیزی در باره تفسیر قانون اساسی در این ماده، دیده نمی شود.
ماده يکصد و بيست دوم
"هيچ قانوني نمي تواند در هيچ حالت ، قضيه يا ساحه يي را از دايره صلاحيت قوه قضاييه به نحوى که در اين فصل تحديد شده ، خارج بسازد و به مقام ديگرتفويض کند. اين حکم مانع تشکيل محاکم خاص مندرج مواد شصت و نهم ، هفتاد و هشتم و يکصد و بيست و هفتم اين قانون اساسي و محاکم عسکرى در قضاياى مربوط به آن نمي گردد. تشکيل و صلاحيت اين نوع محاکم توسط قانون تنظيم مي گردد."5
اصطلاحات:
قضیه یا ساحه: قضیه یعنی موضوع یا رویدادی که حل آن ایجاب فعالیت قضایی را کند. مثلا: قضیه تقلب در اتخابات. ساحه بخشی از مناسبات اجتماعی مثلا : تامین عدالت، تطبیق قوانین، تفسیر قوانین ساحاتی اند که در دایره صلاحیت قضا و تصویب قانون ساحه یی است که در دایره صلاحیت پارلمان و اداره اقتصاد کشور ساحه یی است که در دایره صلاحیت حکومت قرار دارد.
محاکم خاص: نهاد قضایی که تشکیل آن در مواد 69 ،78 و 127 قانون اساسی بخاطر محاکمه رییس جمهور، وزیران و اعضای محکمه عالی پیشبینی شده است. محاکم خاص بخاطر کار در قضیه معین تشکیل و بعد از حل قضیه منحل میگردد.
موضوع اساسی این ماده قانون اساسی تحدید صلاحیت قوه قضاییه و مرزبندی آن با ساحاتی است که از دایره صلاحیت قضا خارج ساخته شده است. مطالعه این ماده آشنایی صلاحیت های قضا و مرزبندی صلاحیت آن با صلاحیت های محاکم خاص است. همانطوریکه محکمه خاص را که در مواد 69، 78 و 127 استحکام حقوقی یافته است، که بطور جداگانه در ماده 69 قانون اساسی تشکیل محکمه خاص بخاطر محاکمه رییس جمهور، ماده 78 در باره محاکمه وزیر و ماده 127 در مورد محاکمه رییس جمهور و عضو محکمه عالی و تناسب و کمیت رأی پارلمان را تسجیل گردیده است.
بحران قانون اساسی کنونی که بخاطر تشکیل محکمه خاص در قضیه تقلب در انتخابات بوجود آمده، در این مواد وجود ندارد. محکمه عالی(ستره محکمه) حق افزودن ماده جدید در قانون اساسی را ندارد. و همچنان محاکمه رییس یا اعضای کمیسیون انتخابات و کمیسیون شکایات انتخاباتی در قانون وجود ندارد.
پس مطابق مواد قانون اساسی رییس جمهور هم استناد قانونی در تشکیل دادگاه خاص رادر قضیه کنونی ندارد و تشکیل دادگاه ویژه از طرف رییس جمهور یک اقدام مافوق قانون است که می تواند مورد پیگرد قانونی قرار بگیرد.
نتیجه گیری:
بحران کنونی انگیزه های داخلی و خارجی داردکه با دسایس سیاسی توأم شده است. انگیزه داخلی آن تشویش حامد کرزی در باره ورود اپوزیسیون است که تعداد آنها مطابق ماده 69 و127 قانون اساسی به یک ثلث اعضا نرسد که بتوانند محاکمه رییس جمهور را تقاضا کنند و یا به دو ثلث نرسد که رییس محکمه خاص را بخاطر مجازات رییس جمهور تشکیل داده، زمینه های سلب اعتماد و مجازات وی را فراهم آورند. زیرا حامد کرزی موارد زیاد قانون شکنی دارد که به آسانی موجبات محاکمه وی را فراهم می سازد. اینکه تا حال چرا محاکمه نشده، علت آن پارلمان ضعیف، موجودیت شماری از وکلای بی سواد و زدوبند های سازشکارانه و اداره نادرست پارلمان است.
انگیزه خارجی آن اینست که امریکا و انگلیس خواهان قانونی ساختن پایگاه نظامی شان در افغانستان هستند. پارلمان آینده باید طوری باشد که موجودیت پایگاه های نظامی خارجی در افغانستان را تصویب کند. حامد کرزی بعد از بازگشت از لزبن در باره "قانونمند"
شدن قوای خارجی سخن میگفت و آنرا دستاورد بزرگ خواند.
پس دادگاه وِیژه بخاطر بررسی تقلب در انتخابات نه، بلکه بخاطر کم ساختن مخالفین و تصویب موجودیت پایگاه نظامی خارجی تشکیل گردیده و این دادگاه هیچ کاری را انجام داده نمی تواند جز اینکه افغانستان را بسوی بی ثباتی، اضطرار و جنگ داخلی سوق بدهد تا زمینه را برای کودتای رییس جمهور علیه سیستم نیم بند و خام کنونی آماده نمایند.
در تقابل قرار دادن نماینده های معترض با نماینده های "برنده" ، در حقیقت افروختن آتش جنگ میان مردم افغانستان است که در عقب این گروه ها قرار دارند. این نیرنگ خود خیانت ملی است که مطابق ماده 127 قانون اساسی قابل مجازات است.
بهترین راه خنثی کردن این نیرنگ این بود که نماینده های برنده و معترض با هم متحد می شدند و در مقابل نیرنگ های ضد ملی مبارزه میکردند. هرگاه هدف خدمت به وطن می بود، این کار ممکن بود که متاسفانه در میان هردو جانب شاید مردمانی باشند که چوکی و موقف عضویت در پارلمان نسبت به فداکاری برای شان چربی کند و از دوراندیشی کار نگیرند.
اگر موضوع کاهش مخالفین دولت را بخاطر حفظ موقف رییس جمهور در ادامه بیداد و قانون شکنی های وی و قانونی ساختن پایگاه نظامی خارجی بدانیم، هدف دورنمایی این نمایشات مضحک و آشکار ادامه سیاست مافیای جهانی بخاطر محروم ساختن مردم افغانستان از سهمگیری در قدرت، اداره امور سیاسی و اقتصاد کشور شان، نابودی روحیه دولت سازی، و منافع واحد ملی و در آخرین تحلیل ایجاد نفاق، بدبینی و تقویه بنیادگرایی و تروریزم است. زیرا مافیای جهانی هنوز به تولید بنیادگرایی و رشد آن در منطقه نیاز دارند که پاکستان بهترین محل تولید و افغانستان بهترین محل آزمایش و نمایش آن است.
یادداشت: مقاله بعدی ام را در باره (خلأ در قانون) اختصاص خواهم داد. هزاران خلای عمدی در قوانین افغانستان و قانون اساسی آن وجود دارد که بد بختی های زیاد را دامنگیر مردم افغانستان کرده و یخن مردم افغانستان را بدست معامله گران داخلی و حمایت گران خارجی آنها داده است.
منابع و مأخذ
1. در باره برنت روبین (Barnett R. Rubin ) و رابطه وی با قانون اساسی 2004 به لینک های ذیل رجوع شود:
http://www.cic.nyu.edu/archive...
http://kabulpress.org/my/spip....
http://www.cic.nyu.edu/archive...
http://www.esalat.org/images/c...
http://www.facebook.com/#!/pro...
2. ثنا نیکپی ، اسلام سیاسی و لویه جرگه دو حربه کوبنده در ایجاد حاکمیت قانون در افغانستان ، صفحه 2 شماره اول اندیشه نو ، کانادا، 2003
3.
4. ماده 120 قانون اساسی 2004 افغانستان
5.
6. ماده 121 قانون اساسی 2004 افغانستان
7.
8. ماده 122 قانون اساسی 2004 افغانستان
ضمایم
ضمیمه شماره 1
مواد قانون اساسی که با این مقاله رابطه دارد:
ماده شصت و نهم
رييس جمهور در برابرملت و ولسي جرگه مطابق به احکام اين ماده مسئول مي باشد. اتهام عليه رييس جمهور به ارتکاب جرايم ضد بشرى ، خيانت ملي يا جنايت ، از طرف يک ثلث کل اعضاى ولسي جرگه مي تواند تقاضا شود. در صورتي که اين تقاضا از طرف دو ثلث کل آراى ولسي جرگه تاييد گردد، ولسي جرگه در خلال مدت يک ماه لويه جرگه را داير مي نمايد.
هرگاه لويه جرگه اتهام منسوب را به اکثريت دو ثلث آراى کل اعضا تصويب نمايد، رييس جمهور از وظيفه منفصل و موضوع به محکمه خاص محول مي گردد.
محکمه خاص متشکل است از رييس مشرانو جرگه ، سه نفر از اعضاى ولسي جرگه وسه نفر ستره محکمه به تعيين لويه جرگه ، اقامه دعوى توسط شخصي که از طرف لويه جرگه تعيين مي گردد صورت مي گيرد.
در اين حالت احکام مندرج ماده شصت و هفتم اين قانون اساسي تطبيق مي گردد.
ماده هفتاد و هشتم
هرگاه وزير به ارتکاب جرايم ضد بشرى ، خيانت ملي و يا ساير جرايم متهم گردد، قضيه با رعايت ماده يکصدوسي وچهارم اين قانون اساسي به محکمه خاص محول مي گردد.
ماده يکصد و بيست و هفتم
هر گاه بيش از يک ثلث اعضاى ولسي جرگه ، محاکمه رييس و يا عضو ستره محکمه را بر اساس اتهام به جرم ناشي از اجراى وظيفه ياارتکاب جنايت تقاضا نمايد و ولسي جرگه اين تقاضا را با اکثريت دوثلث کل اعضا تصويب کند، متهم از وظيفه عزل و موضوع به محکمه خاص محول مي گردد.
تشکيل محکمه و طرزالعمل محاکمه توسط قانون تنظيم مي گردد.
ماده يکصد و سي و چهارم
کشف جرايم ، توسط پليس و تحقيق جرايم و اقامه دعوا عليه متهم در محکمه از طرف ثارنوالي (دادگسترى ) مطابق به احکام قانون صورت مي گيرد. ثارنوالي جزء قوه اجراييه و در اجراآت خود مستقل مي باشد. تشکيل، صلاحيت و طرز فعاليت ثارنوالي توسط قانون تنظيم مي گردد. کشف و تحقيق جرايم وظيفه اى منسوبين قواى مسلح ، پليس و موظفين امنيت ملي ، توسط قانون خاص تنظيم مي گردد.
ماده پنجاه و ششم :
پيروى از احکام قانون اساسي ، اطاعت از قوانين و رعايت نظم و امن عامه وجيبه تمام مردم افغانستان است . بي خبرى از احکام قانون عذر دانسته نمي شود.
ماده پنجاهم :
دولت مکلف است ،به منظور ايجاد اداره سالم و تحقق اصلاحات در سيستم ادارى کشور تدابير لازم اتخاذ نمايد. اداره اجراآت خود را با بيطرفي کامل و مطابق به احکام قانون عملي مي سازد. اتباع افغانستان حق دسترسي به اطلاعات از ادارات دولتي را در حدود احکام قانون دارا مي باشند. اين حق جز صدمه به حقوق ديگران و امنيت عامه حدودى ندارد. اتباع افغانستان بر اساس اهليت و بدون هيچ گونه تبعيض و به موجب احکام قانون به خدمت دولت پذيرفته مي شوند.
ماده يک صد و هفدهم
سترمحکمه مرکب است از۹ عضو که از طرف رييس جمهور با تاييد ولسي جرگه و با ارعايت احکام مندرج فقره آخر ماده پنجاهم و ماده يکصد و هجدهم اين قانون اساسي در آغاز به ترتيب ذيل تعيين مي گردند : سه نفر براى مدت چهار سال، سه نفر براى مدت مدت هفت سال و سه نفر براى مدت ۱۰ سال. تعيينات بعدى براى مدت ده سال مي باشد. تعيين اعضا براى دوبار جواز ندارد.
رييس جمهور يکي از اعضا را به حيث رييس سترمحکمه تعيين مي کند.
اعضاى ستره محکمه به استثناى حالت مندرج ماده يک صد و بيست و هفتم اين قانون اساسي ، تا ختم دوره خدمت از وظايف شان عزل نمي شوند.
ماده يک صد و هجدهم
عضو سترمحکمه واجد شرايط ذيل مي باشد :
۱ - سن رييس و اعضا در حين تعيين از چهل سال کمتر نباشد،
۲ - تبعه افغانستان باشد،
۳ - در علوم حقوقي و يا فقهي تحصيلات عالي و در نظام افغانستان تخصص و تجربه کافي داشته باشد،
۴ - داراى حسن سيرت و شهرت نيک باشد،
۵ - از طرف محکمه به ارتکاب جرايم ضد بشرى ، جنايت و يا حرمان از حقوق مدني محکوم نشده باشد،
ماده يکصد و پنجاه و ششم
کميسيون مستقل انتخابات براى اداره و نظارت بر هر نوع انتخابات و مراجعه به آراى عمومي مردم در کشور مطابق به احکام قانون تشکيل مي گردد.
ماده يکصد و پنجاه و هفتم
کميسيون مستقل نظارت بر تطبيق قانون اساسي مطابق به احکام قانون تشکيل مي گردد. اعضاى اين کميسيون ازطرف رييس جمهور به تاييد ولسي جرگه تعيين مي گردند.
ضمیمه شماره 2:
مقالات و منابع نزدیک به این موضوع
1. ثنا نیکپی تحلیلی از انتخابات پارلمانی و مشکلات بعدی پارلمان افغانستان ، ص 1 ، 2 و 22 ، ش 26 اندیسه نو ، کانادا 2005 (مقاله)
2.
3. . ثنا نیکپی ، آخرین تذکرات در طرح قانون اساسی افغانستان ، ص 2 ، ش 4 اندیشه نو ، کانادا، 2004 (مقاله)
4. . ثنا نیکپی ، اسلام سیاسی و لویه جرگه دو حربه کوبنده در ایجاد حاکمیت قانون در افغانستان ، ص 2 ش اول اندیشه نو ، کانادا، 2003 (مقاله)
5. ثنا نیکپی ، اداره و ارگان های محلی ، ص 24 ، ش 135 زرنگار ، کانادا، اول اکتوبر 2002 (مقاله)
6. افغانستان به چه نوع قانون اساسی ضرورت دارد؟ ، ناشر مرکز پژوهشی مشعل ، ص 74-83 ، تورنتو کانادا ، 2002 (کتاب)
7. ثنا نیکپی ، تحلیلی از نخستین انتخابات ریاست جمهوری در افغانستان ، ص 1 ، 23 ، 27 ، ش 15 ، اندیشه نو ، 2004 کانادا (مقاله)
8. ثنا نیکپی، تفسیری از فرمان حامد کرزی در مورد کوچی ها
9. http://www.khosha.org/Pages_/k...
ضمیمه شماره 3
لینک های مقالات فوق که قبلا نشر شده اند
http://www.ariayemusic.com/ket...
http://www.junbish.org/Dari/vi...
http://qodratwaqaanoon.persianblog.com/
http://kabulpress.org/maghala_...
پيامها
11 جنوری 2011, 18:48, توسط باآمد تغییرنام اوغانستان به خراسان
دوران سلطنت ظاهر شاه با اعدام عبدالخالق قاتل نادر شاه و چند تن دیگر چون پدر، کاکا و مامای عبدالخالق که به دلایل دیگر در زندان بودند آغاز شد. افراد دیگری چون محمود جان دوست عبدالخالق، فرزندان غلام جیلانی، مولوی محمد ایوب معاون مکتب، میرعزیز، میر مسجدی و میرزا محمد رانیز به دار کشیدند. عده ای دیگری هم مانند عبدالهادی داوی، برادرش عبداشکور، خواهر زاده اش حبیب الله و از متعلمین افراد ذیل زندانی شدند:
محمد اسحق همصنفی عبدالخالق، حبس ابد. عبدالله همصنفی عبدالخالق، حبس ابد. عزیز توخی همصنفی عبدالخالق ، حبس ابد. کریم برادر زاده مهدی. محمد عثمان تاجر همصنفی عبدالخالق. غلام گولکیپر، اکبر اختر، هاشم اختر برادر اکبر اختر، نعیم بسملزاده، نبی برادر زاده عبدالله خان مدیر مکتب امانیه، عبدالملک که بعد از چند روز توانست از زندان خلاص شود. (مهرین، 1378)
عبدالخالق را به شیوهء ناجوان مردانه و غیر انسانی بند از بند جدا کردند. (فرهنگ، 1374)
قاتل (عبدالخالق) را چند نفر مثل سید شریف خان سریاور و چند نفر منصب داران که همراه خود چاقو های تیز کمان دار آورده بودند، سید شریف خان انگشت دست راست اورا که همراه آن فیر کرده بود، برید و یکنفر چشم راست اورا که همراه آن نشان گرفته بود با چاقو از کاسهء خانه بیرون کرد و یکنفر جاجی اورا همراه چاقو برید. یکنفر دیگر که او را نشناختم یک چاقوی سیاه برده بود هردو گوش او را برید. خون مثل جوی از وجود او جاری شد و مثل یک گنجشک چرچر می کرد و سپاهی های گارد شاهی با برچه های خود او را پاره پاره کردند و بشکل یک پارچه گوشت خون آلود در خون شور میخورد تا آخر کم کم جان داد. (مهرین، 1378)
پولادی هزاره جات را در دوران سلطنت ظاهر شاه عموماً آرام عنوان می کند. اما مسایل اساسی سیاسی دیگری چون تعصب قومی و زبانی که توسط صدراعظم هاشم خان، که زبان پشتو را به عنوان یک زبان اصلی نه تنها در ادارات دولتی که حتی در معارف و کوچه و بازار الزامی کرد، به اوج خود رسید که تا امروز دامنگیر مردم افغانستان است.... یک سلسله عوامل با عث شد که هاشم خان از صدر اعظمی استعفا دهد و برادرش محمود خان با قبای دیموکراسی صدراعظم شد و لقب پدر دیموکراسی را گرفت. در این زمان بود که علاوه بر ویش زلمیان، جمیعت نیمه سری و نیمه علنی اتحادیه آزادی پشتونستان و همچنین کلوپ ملی روی کار آمد. و همچنان در همین زمان بود که مسئله پشتونستان چنان حاد شد که یکی از عمده ترین مسائل افغانستان به شمار میرفت. خان عبدالغفار خان به عنوان یک چهرهء جنجالی وارد صحنه سیاسی منطقه شد. ریاست قبایل یکی از پر مصرف ترین ریاستها بود، در حالی که هزاران کودک و زن تاجیک، ازبک، هزاره وترکمن و غیره در نقاط مرکزی، شمال و غرب کشور از گرسنگی جان می سپردند، برای کودکان قبایل سرحدی (مشرقی و جنوبی) معاش ماهانه و سالانه تعیین می شد.
اما قیام علامه شهید بلخی نقاب از روی دیموکراسی قلابی محمود خان برداشت. در سال 1950 بود که بلخی، خواجه محد نعیم خان قومندان امنیه سابق کابل، محمد ابراهیم خان معروف به بچه گاوسوار از بزرگان هزاره، میر علی گوهر خان از غوربند، قربان نظر خان صاحب منصب اندخوی، محمد اسماعیل خان وکیل سرخ پارسا و محمد اسلم خان از جغتو به جرم ساقط ساختن حکومت به سود و همدستی خارجی ها متهم و دستگیر شدند. افراد مذکور بعد از 14 سال (1964) بدون آنکه قضیه شان به محکمه محول گردد بدون توضیح علت زندانی شدن رهایی یافتند. (دولت آبادی، 1387)
محمد داوود خان؛ (1978-1973م)
پولادی می نویسد که تا آنجا که مربوط به هزاره ها می شود، در زمان حکومت داوود خان، حادثه ای مهمی رخ نداد. یکی از دلایل این غفلت این بود که داوود مجذوب امورات پشتون ها شده بود. توسعه مناطق پشتون نشین، یا تکامل زبان پشتو، یا تبلیغات تشکیل پشتونستان بود که موجبات ترقی نسبتاً آرام هزاره ها رافراهم نمود.
http://ferdausnajwa.blogfa.com...
http://www.youtube.com/watch?v...
http://www.youtube.com/watch?v...
11 جنوری 2011, 19:32, توسط باآمد تغییرنام اوغانستان به خراسان
http://www.turkicpress.com/fa/?p=1601
http://www.turkicpress.com/fa/?p=1601
ماهیئت تمدن ستیزی طالبان در انفجار مجسمه های بودای بامیان:
از گذشته های خیلی دور به این سو برخی از جهان گشایان خارجی وارد بامیان باستان شدند که از نابودی مجسمه های بامیان یا صرف نظر کردند و یا تعداد از آنها به تخریب بودا توفیق نیافت. با گواهی تاریخ یک قسمت از بدنه مجسمه بودا به حکم خانم امیر دوست محمد خان محمد زایی صدمه دید. و بعد هم در عصر امیر عبدالرحمن خان بارکزایی نیز تلاشی در جهت معدوم کردن قطعی مجسمه های صورت گرفت که توفیق کامل حاصل نگردید. ولی با آنهم خسارات در مجسمه ها وارد گردیدند.
طالبان قبل از همه با صفات انسداد فکری و ماهیئت تمدن ستیزی خودها و همچنان با پیروی از اسلاف خرد ستیز خویش اقدام به نابودی مجسمه های بودهای بامیان نمودند. تمدن ستیزی طالبان یک اصل دیگری از ماهئیت طالبان تاریک اندیش است که یک بخش از ویرانی مجسمه های بودای بامیان توسط طالبان، در این کتاب اینگونه انعکاس یافته است:
« در یک واقعه تراژیک دیگر در 18 سبتمبر، طالبان توسط انفجار دینامت روی مجسمهء بودای خورد را به هوا پراندند و بر چات پیکره با راکت فیر کردند و قسمت های نازک و نقاشی نفیس آنرا تخریب نمودند.» (3)
انفجار مجسه های بودای بامیان به ادامه سیاست ها و کنش های تمدن ستیزی، انسان ستیزی، زن ستیزی و ضد ملی از شؤنیزم و حکام مستبد قبیلوی گذشته به طالبان میراث مانده و طالبان هم با خاصیت ضد مدنی، ضد ملی و نژادپرستانه خودها به نابودی این آثار تاریخی ملکیت جهان بشریت پرداختند. با انفجار مجسمه های بودای بامیان باستان بود که این قسمت از «ثرؤت تاریخی» جهان صدمه دید و عالم بشریت و به خصوص بودیست های گیتی را به سوگ ویژه ای فرو بردند.
انجنیر غ. سخی ارزگانی