صفحه نخست > دیدگاه > كوه ، موش زاييد

كوه ، موش زاييد

رزاق مأمون
يكشنبه 12 آگوست 2007

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

ظرف چند ماه اخير، طول و عرض تبليغات براي برگزاري جرگه امن منطقه يي از جانب افغانستان ، بس پر پهنا بود. اما درمحافل رسمي و رسانه هاي پاكستان ازهمان ابتدا يك بحث خارج از درجه بود. بدين ترتيب از همان مرحله نخست ، فهميدن اين كه اين نوع تلاش ها، هيچ چيزي را نمي تواند از جايش بي جا كند، چندان دشوار نبود. هدف حكومت مثل حكومات گذشته اين بود كه اين مسأله را رنگ ولعاب جهاني بدهد، اما آن چه از سوي خود نماينده گان حكومتي شامل درجرگه با وضاحت عنوان شد اين بود كه معضل سياسي دو كشور، فقط معضل پشتون هاست كه بايد در خانه خود شان حل شود!

همين جا بود كه به قول ويليام شكسپير، " كوه موش زائيد."

همان طوري كه پيش بيني مي شد، جرگه منطقه اي دركابل، بعد از آن كه از مرحلهء تعارف و تشريفات روز اول عبور كرد، پيچيده گي هاي ماهيتي آن آشكار گشت و تمايلات خفته يي كه همانند نهنگي در سينهء بسياري از نماينده گان دو طرف مي تپيد، در گفتار آنان بازتاب يافت. نتيجهء جرگه كابل در بهترين حالت، با كلمات كلي و مبهم منعكس شد و گره هاي اصلي و استراتيژيك مشكلات ، بي آن كه كشاده شوند، به جرگه بعدي درپاكستان محول خواهند شد. مشكل ميان افغانستان و پاكستان يك معضل استراتيژيك است و حل معضل استراتيژيك از دائرهء صلاحيت هفت صد نفري كه از هر دو كشور بر بناي مصلحت و التزام سياسي برگزيده شده اند، خارج است.

جانب پاكستان مترصد است كه طرف افغانستان آيا هنوز هم بر ادعاي ارضي گذشته بر قلمرو "صوبه سرحد" آن كشور پافشاري دارد وياخير؟ از طرز گفتار شماري از اعضاي افغاني جرگه معلوم گشت كه افغانستان در ديد قديمي خويش نسبت به پاكستان هيچ تغييري نياورده و پاكستان نيز بر حسب رعايت ظواهر و تشريفات،خاموشي رندانه يي را در پيش گرفته است و حداقل در روز هاي برگزاري جرگه به اين نتيجه رسيده اند كه ، نشانه هاي خوشي در خصوص اراده افغانستان براي انصراف از دعاوي قديمي بر سر خط سرحدي ديورند مشاهده نخواهد شد. نماينده گان دو طرف قصدًا بر روي زخم اصلي بحران سياسي ميان دو كشور انگشت نمي گذارند اما از فحواي سخنان شان به طور تلويحي فهميده مي شود كه بر حقانيت مواضع شان همچنان محكم ايستاده اند.
جنرال پرويز مشرف رئيس جمهور پاكستان در روز هاي اول برگزاري جرگه، از سفر به كابل خود داري كرد تا نشان دهد كه رويكرد براي حل مساله از طريق راه اندازي جرگهء قبايل ، آن طوري كه براي افغان ها مهم است، در نگرش سياسي پاكستان جايگاه مهمي ندارد. تفسير اين اقدام آن است كه بحران بزرگ سياسي و ريشه دار ميان دو طرف، اگر تا كنون در سطح دولت ها حل نشده است، با تشكيل جرگه هاي نوع قديم چه گونه حل خواهد شد؟

اين نخستين ضربه بر اعتبار جرگه كابل بود كه بعداً ظاهراً با حضور مشرف در جرگه از درد آن كاسته شد. اما دومين ضربه در روز دوم جلسه از سوي نماينده گان افغان بر موقعيت لرزان جرگه وارد آمد. برخي از نماينده گان طوري با مساله برخورد كردند كه گويا اين يك دعواي خصوصي ميان"پشتون" هاي منطقه است.تقويت برخوردهاي محلي و چهارچوب پردازي تك قومي درين مجلس، در نفس خود سبب شد كه حس يك پارچه گي ميان اشتراك كننده گان ازاقوام مختلف افغانستان مخدوش شود. اين طرز برخورد حداقل در سخنان حضرت صبغت الله مجددي و بانو شكريه باركزي با برجسته گي خاصي مطرح شد كه اين بحران، نه يك بحران سياسي دراز مدت ميان افغانستان و پاكستان بل، " دپشتنو كور مشكل دي چه بايد د پشتنو له خوا حل شي." حالا كه اين طور است، نام "حل منطقه يي " را چرا بر سر لوحهء تبليغات اين جرگه قرار داده اند؟ اگر اين بحران، مشكل ميان پشتون هاست، ديگر واقعاً لازم نيست كه رهبران پنجابي هاي پاكستان نيزدرين همايش دعوت مي شدند واز آنان در حل قضيه طلب استمداد مي گشت . البته پاكستان به خوبي آگاه است كه معضل كنوني كه هماره سكهء آن به نام كل افغانستان ضرب زده شده است، مشكل تمام ساكنان كشور نيست. هرچند در اظهارات علني خويش تا كنون از گفتن صريح اين نكته احتراز جسته اند اما نسبت به هر كشور ديگرخارجي ، از آب وهواي سياسي در داخل افغانستان به خوبي وقوف دارند. اظهارات حضرت مجددي و بانو باركزي تحت تأثير يك حالت احساسي نا خود آگاه انجام گرفت كه با پاليسي رسمي حكومت افغانستان هم آهنگي ندارد. حضرت صبغت الله مجددي و بانو باركزي ابتدا بايد به اين سوال نزد خويش پاسخ دهند كه دقيقاً از چه كساني نماينده گي مي كنند. بانو باركزي بايد به ياد بياورد كه توسط رأي چه كساني به پارلمان راه يافته است؟ آيا اين لغزش ها اثبات كننده اين نكته نيست كه بانو باركزي ها درنتيجه فرمايش و لست هاي قبلا غربال شده، بركرسي پارلمان نشسته اند؟

اگر اين بحران پيچيده ، چيزي از جنس شكر رنجي ها و غلط فهمي هاي خودي ميان يك قوم است، حضور ديگران درين جرگه براي چيست؟ برخي ازنماينده گان با اين گونه بازي هاي شخصي، قومي تحت تأثير جو خاص و كاذبانه جرگه، به اين گونه بازي ها چنگ مي اندازند و بيهوده خيال مي كنند كه ديگران نيز مثل آن ها به قضيه نگاه مي كنند. اين حركات، حكومت را در وضع نا مناسب قرارمي دهد. گذشته ازين حكومت درسياست هاي چند سال اخيرخود، به جاي ايستادن درمقام اجماع سراسري و كسب اعتبار ملي، عملا درنتيجهء اعمال روش هاي يك گروه تندرو ، خود را در مسير نگرش هاي يك طرفه رها كرده و بي اعتمادي ازگوشه وكناركشور سر بر آورده است، پس چه گونه انتظار دارد كه در منازعه داخلي يك قوم خاص، ديگران حس مشترك داشته باشند و نسبت به نتايج و مسايل جرگه، احساس مالكيت كنند؟

خانم ها و آقايان!

مشكل افغانستان وپاكستان ريشه درسياست هاي غلط و پر از اشتباه حكومات گذشته افغانستان دارد و ستون فقرات اين بحران، خط مرزي ديورند است. شهامت اين راه داشته باشيد كه روي قضيه محوري پا محكم كنيد و اراده سياسي خود را بيازمائيد. جامعه جهاني از شصت سال به اين سو، از ادعا ها و كله شخي هاي بد فرجام حكومت هاي افغانستان در قبال بحران ديورند حمايت نكرده است. فقط اتحاد شوروي سابق بود كه برآتش ادعاي هاي شماري از سرداران حكومتي، نفت مي ريخت تا ديوار مانع براي رسيدن به آب هاي گرم به مرور زمان فروبريزد. اما تجارب بعدي نشان داد كه كشيدن طناب سياست هاي يك طرفه و ناكام در موضوع ادعا هاي ارضي ، پاكستان را در امر تخريب قطعي زيرساخت هاي حيات اجتماعي، اقتصادي ونظامي ،افغانستان مصمم تر و جري تر ساخته است. صاف وساده، طرح هاي جالب توجه را مطرح كنيد؛ امتياز بدهيد و امتياز بگيريد. با تعارفات ساخته گي و پند واندرز هاي بي فايده به نام برادري ، هم ديني و .... وقت را هدر ندهيد. بدون شك طرح اين گونه نظرات، كام بسياري از افغان ها را تلخ مي كند؛ اما واقعيت ها، سخت بي رحم و در عين حال بي تعصب اند؛ هركسي كه سر خود را با واقعيت ها مي جنگاند، فقط مغز خود را پاشان مي كند.

تا كنون بخش عمده يي ازجولان گري هاي تروريزم به مشكل ديورند وابسته است. علاوه برآن، پاكستان با انصراف دادن رهبران مذهبي صوبه سرحد و بزرگان وزيرستان از اشتراك درجرگه كابل، ضربهء اساسي را به سيستم خيال پردازي هاي قشر كهنه گراي حكومت وارد آورد و امتناع جنرال مشرف از سفر به كابل در روز هاي نخست جرگه نيز، اين ضربه را كامل كرد. آيا خواست راهبردي پاكستان در محور افغانستان كه علي رغم چالش ها و فشار ها از سوي غرب به خصوص امريكا تغيير نكرده است، در يك جرگه محلي متحول خواهد شد؟ آيا آقاي وركزي والي بلوچستان كه خود درين جرگه حضور داشت، همان كسي نيست كه ازجنگ طالبان تحت نام قيام ملي پشتون ها بر ضد امريكايي ها و حكومت آقاي كرزي سخن مي گويد؟ وي همان كسي نيست كه به سازمان ناتو توصيه مي كرد كه لازم نيست بيش ازين خون سربازان خود را در ميدان افغانستان بريزد وبهتراست تسليم واقعيت طالبان شود و با آنان معامله كند؟

براي حكومت افغانستان لازم است تا درگام نخست، وضع داخليش را سروسامان بدهد و سپس به مسايل خارج از افغانستان توجه كند. براي حصول اجماع در مسايل منطقه اي، لازم است در سياست هاي داخلي ، شيوه هاي سركوب واختناق، توطئه وكنار زدن ديگران و تسليم شدن به عقده هاي گذشته را كنار بگذارد.

خانه از پاي بست ويران است

اما خواجه درخيال ساخت ايوان است.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • پیام های شما پس از تائید گردانندگان سایت نمایان خواهند شد!!

    خداحافظ کامران میرهزار!!

    • با سلام !

      من نوشته های آقای رزاق مأمون را همیشه پیگیری میکنم و با شور وشوق می خوانم . همیشه متوجه هستم که وقتی یکی از سران و رهبران جبهه شمال سابق و جبهه ملی کنونی به مناسبت های گوناگون اقدام به سخنرانی کنند برای تفسیر وتوجیه مطالب آن سخنرانی هابا مراجعه به سایت های ا نترنیتی هوادار جبهه ملی بویژه نوشتار های جالب آقای مأ مون مراجعه می کنم . این بار نیز وقتی آقای قانونی رئیس پارلمان افغانستان و یکی از رهبران ارشد جبهه ملی طی یک سخنرانی در نخستین روز جرگه امن میان افغانستان و پاکستان راه حل افغانستان و پاکستان را در گرو یک « حل استراتیژیک بحران » دانیست و اکنون جناب آقای مأمون نویسنده چهره دست کشور ما حین تبصره بر نتائیج اجلاس 4 روزه مرزی میان افغانستان و پاکستان را با کمی تغییر همانا نبود و فقدان راه حل
      « استراتیژیک » میداند .! واقعأ من ندانیستم که راه حل استراتیژیک کدام است ؟ و چگونه وروی کدام میکانیزم باید به این گونه راه حل رسید ؟
      تشکر وبا معذرت
      کامران از هالند

    • آقای مامون، اگر جرگه را کوه تصور کرده بودی و حال از آن موش یافتی، نقص در خودت هست، هر فرد دارای حداقل شعور سیاسی میتوانست پیشبینی کند که یکچنین جرگه ها فقط ضیاع وقت و پول است و کارآیی ندارند.

      اما برای من چیزی که جالب بود اینست که امریکا و کرزی ماهرانه باز دردانه های جهادی خود را مورد استعمال قرار داد و یکی از سرکردگانش که آقای داکتر عبداله باشد را معاونش برگزید و از ربانی و قانونی و سایرین نیز بخاطری که نشان دهد این جرگه صرفا از پشتونها نه بلکه تمامی افغانهاست، مثل لته کهنه از اینان کار گرفت و آنان نیز سخنانی به زبان راندند که روی مداحانش را سیاه کردند.

      من گذشته از دیگر مسایل، وقتی دیدم که بازهم در صف اول سیاف و ربانی و قانونی و محقق و عبداله و فهیم و دیگر جلادان لمیده اند دانستم که موشی در راه است که زاییده شود چون با حضور اینان در دو لویه جرگه دیگر زیر همین خیمه دیده بودیم که چه موش هایی که بیرون نشده بودند.

      اما کاش یک ملالی جویا درین جرگه هم میبود که با چند جمله شجاعانه و بیان حقایق روی تمامی این رهبران نامحترم را سیاه میکرد که اگر دیگر دستاوردی از این جرگه ها متصور نیست حداقل یک سیلی محکمی به روی برباد کنندگان افغانستان که در جرگه حضور داشتند تاریخ ساخته میشد، درست همانطوری که این تاریخ را ملالی جویای ارجمند در لویه جرگه سال 2003 رقم زد و راه را برای مسخ تاریخ بست که ممکن چند "تاریخ نویس" اخوانی آن جرگه را چیز درخشانی نمایش میداد اما حال دیگر کسی را یارای مسخ تاریخ نیست.

    • براي حكومت افغانستان لازم است تا درگام نخست، وضع داخليش را سروسامان بدهد و سپس به مسايل خارج از افغانستان توجه كند.

      مثلی که آقای مامون تازه به این رسیده که مشکل اصلی افغانستان داخلی است تا خارجی، تازه درک کرده که تا مشکل داخل را حل نکنیم ناممکن است مداخلات خارجی قطع گردد.

      اما آقای مامون، این شما جهادی ها هستید که تمام روز دعوا و واویلا دارید که همه مشکل کشور ما در وجود مداخله پاکستان خلاصه میشود و مطبوعات تان مملوست از دو و دشنام و بد و بیراه گفتن به پاکستان تا مسایل اصلی را زیر بزنید. شما ها هستید که طوری اکت میکنید که اگر مداخله پاکستان بند شد افغانستان گل و گلزار میشود.

      اینرا مردم قبلا میدانستند که مشکل اصلی ما داخلی است: وجود جنایتکاران حرفه‌ای در دولت آقای کرزی و اشغال کرسی های پارلمان و قضا و حکومت بدست این اوباشانی که تاریخچه ننگین دارند، راه را برای حضور دوباره طالبان گشود چون مردم بی حد از وضعیت و دوباره نیرومند شدن جهادی های خاین بوسیله امریکا متنفر شدند و این خودبخود زمینه را برای پیشروی طالبان مهیا ساختن چون مردم در مقابل شان بی‌تفاوت بودند چرا که بین جهادی و طالب فرقی نمی‌دیدند که با راندن طالبان دوباره سلطه جهادی را بپذیرند.

      اگر امریکا بخواهد قضیه افغانستان حل شود و طالبان هم سرنگون شوند، اول باید دولت را از وجود اراذل اخوانی و آدمکش پاک کند و بعد میتواند روی مداخله پاکستان و ایران و سایر کشور ها کار کند.

      درین وضعیت ولو دست پاکستان بسته شود، باز دست ایران و روسیه را کی بسته خواهد کرد که برای ما جبهه ملی ساخته و سر خاین ترین ها و وطنفروش ترین ها و خون آشام ترین ها دست نواز کشیده است؟؟؟؟

    • آقای مأمون باید قبل از جرگه می دانست که این جرگه کوه نیست تا ساده لوحانه نمی نوشت: کوه، موش زایید. دو مطلب را در مورد جرگه امن منطقوی در وبلاگ عشق و آزادی مطالعه نمایید:
      "خاک پاشیدن به چشم مردم" و "سیاف و جنایتکاران دیگر "کافر" اند!".

      آنلاین : خاک پاشیدن به چشم مردم

    • dear brother you still dont know the difrence between ((cheera dast)) and chehra dast and you talk about mr mamoon

    • این جرگه کوه نیست مطلب تان فهمیده نشه آقای لورکا؟؟؟؟؟؟

    • آقای مامون، خودت که زیاد از مداخله پاکستان مینالی و قطع مداخلات پاکستان را کلید حل مسایل کشور میدانی، با چشمان باز و وجدان بیدار گزارش تکان دهنده ذیل را بخوان و بعد برای ما بنویس که در کجای این قضایای تخار دست پاکستان نهفته است که مردم نگونبخت آن ولایت با یکچنین فجایع و مصایب استخوان سوز مواجهند؟؟؟؟


      مگر این برادران جمعیتی تو نیستند (که بیش از تو اکت ضد پاکستانی میکنند) که مردم را در چنگال شان داشته زندگی شانرا ماتمزا ساخته اند؟؟؟

      تالقان

      آژانس خبرى پژواک، ٢٣اسد

      خليل احمد فطری ترينرمرکزژورناليزم بين المللى

      شمارى از مردم ولايت تخارادعاى ادامه حکومت ملوک الطوايفى را نموده وبرخى قوماندانهاى محلى را متهم به دخالت درامورادارات دولتى،غضب زمينهاى شخصى وملکيتهاى عامه، خشونت عليه زنان و برهم زدن قانون مينمايند،اما قوماندانان اين ادعا ها را بى اساس ميخوانند.

      اين درحاليست که خواجه غلام غوث ابوبکر والي تخار تاييد ميکند که هنوز هم در اكثرادارات دولتى بخصوص در ولسواليهاى تخار، قوماندانان سابق جهادى موظف به كاراند و به گفته مردم، آنها قضايا را به نفع خود فيصله ميكنند.

      والى تخار مدعيست که موجوديت بيش از ٨٠٠٠ ميل سلاح نزد ٣٠ قوماندان غير مسوول که ازآنها نام نگرفته،سيستم ملوک الطوايفى را در تخار جارى نگهداشته است .

      حکومت ملوک طوایفی ازنظرعوام ، حکومت خان و ارباب یا به اصطلاح ،حاكميت غير رسمى یک فرد برگروهى ازمردم ناميده ميشود كه درافغانستان پيشينه تاريخى دارد .

      تخار ازجمله ولاياتي است كه نفوذ قوماندانان محلى ، زمينه سازحاكميت ملوك الطوايفى گرديده است

      عبدالعليم ٣١ ساله باشنده ولسوالى رستاق که پدر يوسف ٦ ساله و جاويد ٨ ساله است، ادعا دارد که هر دوپسرش در سال ١٣٨٥ بدستور پيرام قل قوماندان سابق جهادى و نماينده منتخب مردم تخار درولسى جرگه اختطاف و به قتل رسيده اند .

      وى به مرکز ژورناليزم بين الملى گفت : " قوماندان پيرام قل اطفالم را گروگان گرفت و برايم اخطار داد که ديگر بر ضد وى تبليغ نکرده و او را متهم به داشتن سلاح ، قتل مردم و قاچاق مواد مخدر نکنم ."

      عبدالعليم ازجمله افراديست که تا کنون چندين بار به ضد پيرام قل تظاهرات نموده وبه مردم گفته است كه ملا پيرام قل قاتل مردم تخار بوده ، از او اطاعت نکنند.

      وى که اشك ازچشمانش جارى بود به گزارشگر مرکز ژورناليزم بين المللى گفت :" به هر اداره ايکه عارض شدم ، برايم گفته شد كه از اين قضيه دست بكشم ،هيچ كس به دادم نرسيد ."

      او درحاليكه تصاوير اطفالش را ميبوسيد ، افزود : " پيرام قل اطفالم را بعد از كشتن ، در يك جوال جا بجا نموده و به دريا انداخته بود."

      وى ادعا ميکند که در منطقه انها هنوز هم افراد مسلح غير مسوول موجود بوده و اين افراد وابسته به ملا پيرام قل (قوماندانان سابق جمعيت اسلامى ) اند.

      نه تنها عبدالعليم بلکه عده ديگر مردم نيز مدعى اند که پيرام قل هنوز هم حاكميت قوماندانان را به شيوه حكومت ملوك الطوايفى بر مرد م تحميل مينمايد .

      حبيب الرسول ٤١ ساله باشنده شهر كهنه رستاق ادعا دارد که شش بار ازسوى پيرام قل تهديد به مرگ شده و چهارماه قبل خانمش را به زور از خانه برده و تاحال از سرنوشتش خبرى نيست.

      وي گفت :(( خانمم را ملا پيرام قل بخاطرى اختطاف کرد که من در تظاهرات مردم عليه حاکميت قوماندانان شرکت کرده بودم . ))

      وى ميگويد که درموقع اختطاف خانمش، بخاطر تداوى برادرش به کابل رفته بود.

      به گفته موصوف ، او هفت خانم و حدود بيست فرزند داشته وتحصيلاتش را به سويه متوسطه تعليمات دينى در رستاق به پايان رسانده است.

      نه تنها پيرام قل بلکه ساير قوماندانان نيز ازتسليمى اسلحه شان به پروسه داياگ سخن ميگويند، اما اينکه پروسه داياگ در تخار تا چه حد موفق بوده، سيد محمود مسوول پروسه داياگ درآن ولايت ميپذيرد که حدود ٢٠٠٠ميل سلاح شامل ١٥٠٠ خفيفه و ٥٠٠ ثقيله و صدها موتر مهمات درولسوالى رستاق جمع آورى شده، ولى مدعي است که پروسه داياگ در ولسوالى ياد شده صد درصد تکميل نشده است.


      شمارى ازمردم تخار نه تنها مدعى اند که ازعملکردهاى قوماندان پيرام قل به ستوه امده اند، بلکه ازساير قوماندانان نيز شکايت دارند .

      نور محمد ٥٣ ساله باشنده ولسوالي رستاق مدعى است که قوماندان سبحان قل شش سال قبل سه صد جريب زمين زراعتى او را که قيمت يک جريب زمين ٥٠ هزارافغانى است غصب کرده است.

      قوماندان سبحان قُل نيز يكى ديگراز قوماندانان پيرام قل بوده که هم اکنون شاروال شهر تالقان ميباشد .

      نور محمد ضمن اينکه ميگويد چندين بار به مقامات قضايى ولسوالى رستاق مراجعه كرده ، مى افزايد : (( امر کسى بر سبحان قُل نمى چله ، خودش هم قوماندان اس هم شاروال.))

      دگروال پاينده محمد قوماندان امنيه ولسوالى رستاق ميگويد: (( وقتيکه مجرم را دستگير ميکنيم ازطرف قوماندانا ن محل گفته ميشود که او را عاجل رها کنيم .))

      او ازافشاى نام قوماندانان خود دارى نموده، افزود که آنها اکثراً مجبور ميشوند تانها آ قضايا ر ابه نفع قوماندانا ن حل وفصل کنند .

      همچنان وکلاى شوراى ولایتی همصدا با ديگران تاييد مى کنند که هنوز هم قوماندانان درتخار حاکميت داشته و سبب آزار و اذيت مردم ميشوند .

      مولوی احمدالله احمدی عضو شورای ولایتی تخار که قبلا سمت رياست اين شورا را بدوش داشت از مداخله بشيرچاه آبى قوماندان سابق جهادى مربوط حزب اسلامى در ولسوالى چاه آب به گونه مثال ياد آورشده، ادعا کرد: ((يکماه قبل شخصى بنام صلاح الدين ازطرف ولايت به صفت شاروال ولسوالى چاه آب معرفی شد ، اما با مخالفت قوماندان بشير قرار گرفته و شاروال را از دفترش بزوراخراج نمودند.))

      خشونت و تجاوز جنسى بر زنان موضوع دیگرى است که به گفته مسولین بخش زنان، ناشی از ادامه حکومت ملوک الطوایفی وحاکمیت قوماندانان در تخار میباشد رزم آرا حواش ريیس امورزنان ولایت تخارحدود شصت درصد خشونت علیه زنان را نا شی از حکومت قوماندانان واربابان منطقه دانسته ،ميگويد که ، قوماندانان واربابان محل دربسيارى قضاياى خشونت عليه زنان فيصله هاى خلاف شريعت و قوانين نافذه کشور را نموده اند.

      به گفته خانم حواش ، چهار ماه قبل جمعه گل ٢١ ساله پسر ارباب ولى محمد بر سامعه دختر١٥ساله درولسوالی بهارک تجاوز جنسى نمود و بدون اينکه متجاوز به محکمه کشانده و مطابق قانون مجازات شود، به اساس فيصله اربابان محل به مادر دختر دو جریب زمین داده شده تا از قضيه منصرف شود .

      رييس امورزمان تخار، این تجاوز را نشاندهنده حکومت ملوک طوایفی ميداند.

      سامعه مدعى است : (( زمانیکه میخواستم گوسفندانم را به طرف خانه ببرم ناگهان گلویم بادست پسرارباب خفک وبا نشان دادن چاقو تهديد به مرگ گرديدم .))

      سامعه درحاليکه ازچشمانش اشک میریخت ،ادامه داد كه بعد ازآن جمعه گل بر وی تجاوزجنسی نمود .مادرسامعه که با دخترش اكنون به شورای ولایتی عارض وخواستار مجازات پسر ارباب است، ميگويد : (( وقتي خبر شدم به ارباب ولى محمد شکایت کدم،مگر به گپايم اعتناء نکد برايم اخطار داد ، پشت ای گپها نگرد كه عواقب خوب برت نداره.))

      همچنان کریمه فرینگزاد وکیل شورای ولایتی تخارنیزتايید میکند که به اساس معاینات طبی كلینيك ولسوالى بهارك، ثابت شده که برسامعه تجاوزجنسی صورت گرفته است .

      فرینگزاد مى افزايد كه طبق فيصله شوراى ولايتى و موسفيدان محل ، ارباب ولى مجبورشد تا براى مادرسامعه پنج جريب زمين بدهد .

      ده ها زن دیگردر ساير ولسوالى هاى تخارنیز مورد خشونت قوماندانهاى محل قرار گرفته اند .

      دولت بى بى چهل ساله باشنده ولسوالی فرخارادعا دارد که درماه دلو سال گذشته ١٣ فرد مسلح مربوط به قوماندان علي ،براو تجاوزجنسی نموده اند.

      دولت بی بی که بعد از يكنيم ماه بستر درشفاخانه تخار اكنون به خانه اش برگشته مى افزايد که دولت در فکر دستگيرى عاملين نمى باشد.

      قوماندان علی که درحال حاضر قوماندان امنیه ولسوالی فرخارویکی از قوماندانان سابق جهادی مربوط جمعیت اسلامی است ، تجاوز جنسى براين خانم را تایید نموده اما عاملين را مربوط افرادش نميداند .

      اكثرمردم تخارتعدد ازدواج در بين قوماندانان رانيز نشانه ديگر ازخشونت عليه زنان مپندارند .تعدد ازدواج هاى اجبارى توسط قوماندانان محلى نگرانى هاى مردم را افزايش داده است .

      محمد احسان ٢٥ ساله باشنده شهر تا لقان ادعا دارد که هشت ماه قبل با نجيبه ٢٠ ساله ازولسوالى فرخارنامزد شد ،ولى قوماندان على دوماه قبل نامزدش را به زور براى خود نكاح نموده است .

      او مدعيست كه قوماندان على نامزدش را به زور تفنگ وپول خانم خود ساخته است .

      محمد احسان ميگويد: (( تاكنون دو بارازجانب افراد قوماندان على تهديد شده ام، نه فاميل دختر صدايم را شنيده ونه مسوولين دولتي . ))

      محمد احسان تصميم دارد بخاطر حفظ جانش و خجالت از مردم ، منطقه را ترك نماید

      مولوی احمدالله احمدی میگويد كه اکثر قوماندان درتخار ٢ تا هفت زن دارند.

      این عالم دین ازنظراحكام دين اسلام گرفتن بالاتر از٤ خانم را كه همه حيات بوده وشوهر نتواند عدالت را ميان شان تامين نمايند ،خلاف احكام الهى ميداند وميگويد : (( درتخارتعداد زياد قوماندانها بااستفاده از زوراین عمل را انجام داده اند .))

      اما نهاد هاى حقوقى وقضايى درولايت تخار درحاليكه حاكميت قوماندان را ميپذيرند،مگر بارملامت را بدوش ديگران مى اندازند .

      محمد ظاهر مظفرى رييس كميسيون مستقل حقوق بشر درزون شمالشرق كه از ارايه رقم دقيق قضاياى كه به اثر ظلم قوماندانان بر مردم صورت گرفته امتناع ورزيد ياد آورشد كه در هر هفته بيش ازچهار قضيه برايشان مواصلت ميورزد كه بيانگر موجوديت حكومت ملوك الطوايفى درتخاراست.

      مظفرى دولت و پوليس را متهم كرد كه تا كنون درمهار ساختن قدرت هاى غير قانونى نقش ضعيف داشته اند .

      با اينحال قضاوت پوه محمد معصوم رييس محکمه ولايت تخارموجوديت افراد قوماندانان را در پُستهاى ادارات قضايى اکثر ولسوالى ها ، نمونه بارز ا دامه حاکميت ملوک الطوايفى در آنولايت دانسته مدعيست که کارمندان ادارات قضايى اکثر ولسوالى ها قضاياء را به نفع قوماندانان فيصله مينمايند .

      وى به گونه مثال ازبخش الله مسوول محکمه ابتدايى ولسوالى درقد که شش سال تمام درآن پُست وظيفه داشته يادآورى نموده -اضافه کرد که موصوف با وجود سابقه کاراهل مسلک نبوده واکثرا فيصله هاى محکمه ابتدايى درقد ناقص وبه نفع قوماندانان محل صورت ميگيرد.

      رييس محکمه ولايت تخار به سى آى جى گفت :(( بخش الله وابسته گى با قوماندانان محل داشته و قضايا را به نفع آنها فيصله ميکند .))

      مسوولين رياست محکمه درمورد اينکه محکمه ولايت تخار تاکنون درعزل و نصب کارمندان مسلکى قضايى چه فعاليت داشته است -ميگويند که تقرر قاضى ها ازمرکزصورت ميگيرد ، هرچند بارها در رابطه به مشکلات فوق پيشنهاد هاى داشته اند،اما نقش قوماندانان درتقرر اين افراد برجسته بوده است .

      رئيس محکمه ازارايه ارقام دقيق قضايا که درسال روان به آن رياست مواصلت کرده،اظهار بى اطلاعى نمود، اما افزود که طى سال جارى قضاياى زياد شامل غضب زمين ولت وکوب افراد و سرقت توسط افراد قوماندانان ، خشونت عليه زنان ازجانب قوماندانان وغيره رسيده و اکثريت فيصله هاىاين قضايا درمحاکم ابتدايى ولسوالى ها که بيشتربه نفع قوماندان ونقص متضررين صورت گرفته که اين خود بيانگرادامه حاکميت قوماندانان بوده ميتواند.

      اين درحاليست كه مل پاسوال سید احمد سامع قوماندان امنیه ولایت تخار از ٧٠ قوماندان جهادى درآنولايت خبرميدهد که بگفته او تنها ٤٠ تن آنها سلاح هاى دست داشته شانرا به دولت تسليم نموده اند .

      وى ازقوماندانها نام نگرفت وافزود که نبود وسايل مدرن نظامى ، کمبود پرسونل مسلکى و دير رسيدن معاشات افراد شانرا ازجمله عواملى ميداند که توانسته حاکميت دولت را دراکثر نقاط اين ولايت دربرابرحاکميت قوماندانان تضعيف سازد

      آنلاین : ادعاى مردم : در تخار حکومت ملوک الطوايفى حاکم است

    • جناب، آیا مامون ازین قوماندان ها دفاع کرده؟ کجای آنچه شما درج کرده اید به «جرگهء امن منطقوی ارتباط دارد؟؟ منظق شما مانند منطق ملا نصرالدین است گفته بودند چرا دزدی کردی، جواب داده بود، چرا به پسرت لباس نمیخری، و دلیل استدلال اینچنینی اش را "از گپ گپ میخیزه" آورده بود...

      ملوک الطوایفی یک آفت است، یک درد اجتماعی است، یک مشکل بزرگ اجتماعی است و هیچ انسان باسواد و ترقیخواهی ازان پشتیبانی نمیکند. این مشکل تاریخی و اجتماعی اگر با شرایط بحرانی سی سال اخیر کشور پیوند داشته باشد، در شرایط اقتصادی و تاریخی جامعهء دارد.

      پیوند دادن هرموضوعی با سیاست های روز کار روشفنکر روشنگر نیست. هر موضوع در جایش باید به بحث گرفته شود.

      بلی، پیرم قل آدم شیطان صفت و ظالمی است. باید خلع سلاح شودو مردم از شرش نجات یابند.

      امید است دوستان درمورد پیرم قل و هر پیرم قل دیگری آنچه دارند بنویسند و به کوتاه کردن دست این ظالم ها سر مردم کمک رسانند.

    • آقای عیار، خود مامون حتما اگر در ظاهر نه ولی در دل میداند که آن گزارش بالا با نظرات مطروحه و همیشگی وی ارتباط بسیار مستقیم دارد. این آقای مامون بمثابه یک سخنگوی پس پرده جمعیت اسلامی همیشه عمل میکند و حرف و سخنش فرقی با سخنان قانونی و ربانی و نظایرش ندارد. همه یکصدا مشکل افغانستان را در مداخله پاکستان میدانند و این غوغا علیه جرگه کثیف چند روز گذشته هم عمدتا از همین زاویه مطرح میشود.

      این آقا به کرزی همیشه ندا سر میدهد و سفارش میدهد که از کنار زدن رهبران جهادی حذر کند و این را راه حل بحران افغانستان میداند. وی میخواهد بگوید که اگر به جهادی ها قدرت داده شود این دیگر داروی دردهای افغانستان است.

      اما گزارش بالا مشتی به روی این آقای میکوبد که در یک ولایت دور افتاده در شمال که نه طالب است و نه مداخله پاکستان وضعیت از همه جا بدتر است و جنایات هولناکی ادامه دارد، پس وا به روزی که مطابق میل ایشان این رهبران جهادی و جمعیتی وی در قدرت نصب شوند و صد در صد حاکمان این ملک گردند (هرچند حالا هم هشتاد فیصد قدرد بدست همینهاست).

      سخن از مداخله پاکستان زدن و آنرا مشکل اصلی دانستن مسایل ما را حل نمیکند. دولت کثیف و استخبارات فاشیستی این کشور شکی نیست که مداخله گر و طالب پرست اند، اما اصل مشکل در داخل افغانستان است که تا حل نشوند، مداخله پاکستان هم بند شده نمیتواند.

  • سلام به همه. متاسفانه تفاوت زیادی بین حکومت ها و سازمان های استخباراتی پاکستان و افغانستان وجود دارد و از طرفی دیگر بی اتفاقی ونفاق در رگ رگ وجود افغانها توسط دشمنان شان ریشه دوانده که یکی هم همین پاکستان هست گرچه که درظاهر رهبران ومقامات حکومتی ما طوری نشان میدهند که گویا متفق هستند ومشکلی وجود ندارد اما باتاسف که در باطن نیات هیچ کدام صاف نیست وهمه در تلاش برتری دادن قوم خود بر دیگران است <نظریات یکتعداد که در کابل پرس? نشر میشود مثال بی اتفاقی افغانها بوده میتواند >گذشت واز خود گذری های که سابق در کشور وجود داشت فعلا از ان اثری دیده نمیشودو وحدت ملی صرف به نام بوده در عمل موجودیت ان به مشکل به نظر میرسد و... پس با این حالات که حکومت افغانستان دارد و از طرفی دیگر ضعیف بودن ان از هر لحاظ و درهرسطح اشکارا به ملاحظه میرسد چطور امکان دارد که حکومت افغانستان بتواند در چنین یک جرگه ی دست بالا داشته و برای خود ومردم خود دست اوردی داشته باشد ومقابلتا گرچه که یک سلسه مشکلات در پاکستان هم وجود دارد اما انها به مراتب بیشتر وبهتر از حکومت افغانستان به مسایل نگاه کرده و با در نظرداشت پالیسی دراز مدت که درمورد افغانستان دارند عمل میکنند و به نظر من سیاست های پاکستان درمقابل افغانستان بیشتر وابسته به سیاست های ای اس ای است که حتی ممکن است شماری از مقامات افغان را نیز جذب کرده باشند ومنحیث مار استین همین اکنون موجود باشندو.... گرچه ازمدتها به اینسو موضوع جرگه امن منطقوی برای حکومت افغانستان وسیله ی تبلیغات را بوجود اورده بود لاکن در مقابله با مصارف حدودبیشتر از چهار میلیون دالر و خسارات که درروزهای جرگه به هموطنان ما وارد شدنتایج جرگه انچنان که حکومت در تبلیغات خود میگفت نبود و اگر ده بار دیگر هم چنین جرگه های دایر شود پاکستان طوری عمل میکند که سیاست های استخباراتی اش ایجاب میکند ویک بخش عمده ان توسعه طلبی پاکستان است که همیشه به اثبات رسیده حتی چندین بار عملا کوشش شده که پوسته های سرحدی خود را داخل خاک افغانستان نمایند که بعضا موفق شده وبعضا با مقابله شدید هموطنان ما درمناطق سرحدی مواجه شده اند . به نظر من حتی اگر افغانستان خط دیورند راهم به رسمیت بشناسد باز هم پاکستان از مداخله دست نکشیده و خواهان ان خواهد بود که مملکتی بنام افغانستان وجود نداشته باشد وهمیشه چنین تفکری نزد پاکستان وجود دارد که همسایه اش خیلی ضعیف است و انرا بلعیده میتواندحتی مردم عادی پاکستان درزمان طالبان میگفتند که افغانستان صوبه پنجم پاکستان است و... وهمچنان پاکستان از حمایت گسترده امریکا وانگلیس برخوردار است درهمین چند سال بعد از طالبان ملاحظه شد که امریکا مستقیم وغیر مستقیم کمک های بی اندازه زیاد به پاکستان نمود وانهم طوری که در پاکستان صلاحیت مصرف پول های داده شده به اختیار حکومت پاکستان میباشد هر طوری که دلشان بخواهد مصرف میکنند حتی در امور مداخله به دیگران بشمول افغانستان مگر در افغانستان صلاحیت پول های کمک شده به اختیار کمک کنندگان بوده وبه اصطلاح مردم ما از گاو غدود به حکومت افغانستان تعلق میگیرد بنا بران چگونه ممکن است که ما بتوانیم فیصله های جرگه را بنفع افغانستان تغییر دهیم و از جانب دیگر امریکا وانگلیس و... قصدا وعمدا چنین حالات را درافغانستان بوجود اورده ودر وضعیت کنونی منافع بیشتر برای خویش تدارک مینمایند که چندین جهت را دربر داشته میتواند و متاسفانه ماخود درهمکاری های مستقیم وغیرمستقیم با انها قرار داریم واینکه بلاخره چی خواهد شد روشن به نظر نمیرسد ؟

  • I think, we Afghans, should let the Deurand story go. We can never get that land back and it is not in our benefit either. It is an old story and, be realistic, we are not powerful enough to stand up and claim the land. Afghanistan should pay more attention to reconstruction and other things. We will be better off not having the tribal areas, the Deurand line.

    • we should recognize durand line. it is a pakistani soil. after that United Nations is established all countries are recognized also pakistan is recognized with the current map including Pashtonistan or suba sarhad.
      a pashtoon from holland
      bye

  • به نظر بنده موضوع خط دیورند را تمام شده تلقی نمائیم. افغانستان در حالت نیست که از پاکستان بخواهد زمین های افغانستان را استرداد نماید. مشکلات مزید را که تا هنوز داشته ایم و دلیل که پاکستان نمیخواهد یک افغانستان آرام داشته باشیم، همه از همین موضوع آب میخورد. بگذاریم آنها (مردم قبایلی و خط دیورند) برای خود تصمیم بگیرند. آگر آنها روزی خواستند با افغانستان بپیوندند، برای ما خوب است. اگر نخواستند، ما چیزی را از دست نداده ایم و افغانستان در امن خواهد بود.

  • خانم بارکزی فراموش کرده که از تریبیون رسانه چند بار اعلان کرده که او وحدت ملی را میخواهد. من فکر می کنم که به باور این گونه کسانی که خود را در کنار خبرنگار خبرنگار، در کنار سیاست مدار سیاست مدار، در کنار یک اخوانی اخوانی و در کنار یک فاشیست فاشیست می داند و به این طرز فکر شان باور دارند. این یک واقعیت تلخ است که هیچ گاهی این قوم نمی تواند از لاک قبیله گرایی و قوم گرایی بیرون بیاید چون خداوند سرشت این طبقه انسان ها را همین طور خلق کرد است.
    من از این حرفهای که بارکزی گفت وحشت دارم و فکر می کنم شاید کرزی و هم قطارانش خانم بارکزی را باغ های سرخ و سبز کدام مقام نشان داده و یا این که او می خواهد با این کارش، اندیشه قبیله را نسبت به این که یک زن ماشاءالله دموکرات است را تغیر بدهد....

    خداوند هدایتش کند

    آنلاین : وای وای

  • آقا! فقط در مورد همان مسائلی بنویسد که چیزی از آن می دانید!

    معضل ارضی بین افغانستان و پاکستان در صوبه سرحد خلاصه نمی شود. مشکل ما و پاکستان، مشکل پشتون های دو طرف خط نیست! این همه عرب تبار و چیچنی و ازبیکی و تاجیکی و ارمنی وغیره هم پشتون اند؟

    راست می گویید: کوه موش زایید! مأمونی که همیشه گپ های کلان کلان و قلمبه و سلمبه می زد، با این مقالة خود موش زایید.

    • بازهم به جای پرداختن به اصل مساله شما به مامون چسپیده اید. عقده، عقده، عقده......

      موضوع سر جرگه است و اهداف جرگه نه برسر اختلافات پاکستان و افغانستان.

      سواد هم خوب چیزیست!

  • شما عجب تخصصي داريد که در هر موضوعي مي توانيد بنويسيد - از ادبيات و هنر گرفته تا سياست داخلي و منطقه يي و جهاني ؛ و اما در همهء گفته هاي شما يک وجه مشترک وجود دارد : انحصارطلبي براي گروهي که مداح آن هستيد و دشمني با همه ديگراني که آن گروه را بيشتر از يک گروه قبول ندارند و ...

    • آیا خود شما به نفع گروه خاص خود این پیام را نگذاشته اید: گروه خاصی که با گروه مامون دشمنی دارد؟

      هرکسی که قلم برمیدارد و یا کمپیوترش را باز میکند، یک سوز، یک کش، یک طرح، یک خواست و یا منافع به خصوصی که یا قومی است یا گروهی، یا قشری است و یا سمتی او را میکشاند تا اینجا بیاید و چیزی بنویسد. هیچکس بیطرف نیست و هیچکس تنها نیست. یا ما با کسانی هستیم یا کسانی با ما هستند. چه سبب میشود که ما "کسان" خود را انتخاب کنیم و کسانی ما را همراهی کنند؟

      پس به نتیجه همین که هرکسی برای مطلب خود (دلبری کند). از نظر من به جای اتهام بستن ها و کسی را به گروه های خوشنام و بدنام پیوند دادن و هرکس را از روی وابستگی گروهی اش قضاوت کردن، کار هرکی باشد، کار آنانی که خواهان دریافت حقیقت کلی و حقیقت همگانی اند، نیست.

      بهتر آن است تا در برابر منطق، با منطق؛ در برابر اسناد با اسناد؛ در برابر استدلال با استدلال مقابله و بحث کرد نه با تهمت، افترا، ریشخند، توطئه و دسیسه های مطبوعاتی و انترنتی.

      گیرم مامون نه طرفدار بلکه عضو کدام گروه سیاسی باشد، آیا حق ندارد چیزی در همان جهت بگوید؟ اگر شما میخواهید مامون، بنا به هر دلیلی که باشد، چیزی ننویسد، ایا این خود انحصار، استبداد و خودکامگی نیست؟

      مامون تنها شاید به طرفداری از کدام حزب سخن بگوید اما بازهم میتواند شخصیت مستقل خود را داشته باشد که او این را ثابت کرده است. مامون حتی میتواند عضو کدام حزب سیاسی باشد و بازهم استقلال فردی خود را نگهداشته باشد. پس هیچ شخصی را نمیتوان به خاطر وابستگی به کدام حزب، به کدام خانواده، به کدام قوم یا به کدام گروه سیاسی محکوم کرد و حقوقش را سلب کرد، مگر این که مطابق قانون جرمش شخصی اش ثابت شده باشد.

      ما می بینیم که کسانی وظیفه دارند شخصیت مردم را ترور کنند. مامون یکی از کسانی است که مورد حملهء این تروریستان قرار دارد. از همینروست که در هر نوشتهء مامون انتقاد میکنند و این انتقاد ها متوجه شخص مامون است نه متوجه نوشته اش.

      ایکاش آنهایی که از مامون انتقاد میکنند، مانند مامون آدرس و هویت شناخته شده میداشتند تا مامون میتوانست به عمل باالمثل دست بزند. تا مامون میرفت و سوابق کار و وابستگی خود شان را نیز می یافت و برای دیگران مینمود....

      خدا پشت و پناه مامون باد!

  • سلام به همه خوانندگان عزیز.
    من در کل گفته نگاشته های آقای مأمون را تأیید میکنم، اما نکته جالبی هست که در این مقاله نیامده است و من میخواهم که آنرا تکمیل کنم:

    بنام خداوند قهار.
    من عنوان این چند سطر خود را میگذارم
    «عقلهای کوچک و مقام های بزرگ»
    شبی ملا نصر الدین با پسرش در بازاری گشت میزد، آنها دیدند که چند نفر دزد دروازهء دکانی را میکنند. پسر ملا پرسید: این ها چه کار میکنند؟ ملا گفت: تنبور میزنند. پسرش گفت: پس صدایش ندارد؟ ملا گفت" صدایش فردا می بر آیید.
    این جرگه هم همان تنبوری هست که صدایش چند روز بعد می برآید.
    در همین شبی که جرگه ادامه داشت ولایت میدان وردک که چند کیلومتر از کابل فاصله دارد در اختیار طالبان در آمد و همهء هست و بود مرکز ولایت را بردند و یا به آتش کشیدند. شما خود از این مجمل داستان مفصل بخوانید.
    از تدویر این جرگهء امن بر من چنین پدیدار شد که:
    تا حال در افغانستان عقلی وجود نداشته است که؛ مشکلات این کشور و این وضعیت را بداند و بفهمد. البته کسانی هستند که به عمق این مشکل آگاهی دارند و میدانند خلل در کجاست، اما خاموشانه در گوشه ای «شاید از جرگه امن» نشسته اند و بر کم عقلی های این مقام های بزرگ در دل میخندند. چون این هم نوعی از مبارزه است. اگر ببینی که دشمنت که برایت دار را تیار آویخته است ولی بحدی کم عقل است که از درک اندکترین مشکل عاجز است. اینکه ببینی رقیبت با دستان خود زمینه نابودی خود را مهیا می سازد بزرگترین بخت توست.
    یکی از عقل مندترین انسانها امروزی برایم گفت: به ضرورت نیست اینها خود زمینهء نابودی خود را مهیا می سازند. کافی است برای اینها یک مشورهء در ظاهر جالب بدهی!
    2ـ آنانکه میجنگند، همین قدر که این نظام را کفری می پندارند، کشتن این ملکان دو سوی مرز را فرض تر از این افراد این دولت میدانند. پس این مصرف گزاف برای تدویر این جرگه «آب کوبیدن در هاونگ» و یا هم «هوا را رنگ کردن است» بهتر بود با مولوی فضل الرحمن، مولوی سمیع الحق، مولوی شیر شاه، مولوی حسن جان، و... بهمراه جنرال حمید گل،نصر الله بابر و چند جنرال دیگر که تعداد این افراد از 20 نفر فرا تر نمی رود کنار می آمدید تا مشکل تان حل میشد. حتی در یک فضای خاموش و دور از اطلاعات جمعی و با پرداخت مصرف پول همین جرگه میتوانستید برای چند سال خود را بی درد سر کنید. شما بگفتهء مولانای روم «سوراخ دعا را گم کرده اید» اگر این ملاهای دینی در پشت پردهء سیاست پاکستان نباشند، دیگر پاکستانی وجود ندارد. باید عقلهای کوچک افغانی این امر بسیار از پا افتیده را میدانستند.
    3ـ این ملکان که شما گرد هم کرده اید، نه در افغانستان و نه در پاکستان هیچ نقشی را بازی کرده میتوانند. اینها در تاریخ زالو های بوده اند که خود هر دو سوی مرز را میمکیدند.
    یک مثال: اگر اینها مؤثر می بودند میتوانستند در پشتیبانی از دولت های کمونستی افغانی جلو جهاد را می گرفتند. اکثر همین ملکان در دستر خوان شوروی وقت و دولت ترکی، نجیب و کارمل ریزه میخوردند و ماهانه معاش دریافت میکردند. روزی که یک پایه از بی ام یک مجاهدین را در راه توقیف کردند و مورد تهدید مجاهدین قرا گرفتند، با بسیار شکستگی معذرت میکردند که، برای 48 ساعت این بی ام یک را نزد آنها امانت بگذارند تا معاشات آنها از جانب دولت نجیب در کابل اجراء شود. همین است نقش این ملکان. بدا بحال دولت و مشاورین که همین را هم ندانند. یک کس آنجا هست که میداند ولی برای شما مشوره نمیدهد. چون او میدانند که حمایت گران شما دشمن او هم هستند؟
    4ـ اگر به زبان ساده بگویم:
    دولتمران امروزی افغانستان ساده تر از این هستند که معضلهء افغانستان و ریشه های آنرا بدانند.
    اینها به وجود بی ام 2 های امریکایی زنده هستند و نمیتوانند از حل اندک ترین مشکل این کشور بدون چندین ملیارد دالر بدر آیند و بتوانند با مغز و تفکر خود به حل مشکلات باندیشند.
    اینها در برابر این بحران شکست میخورند. چون کسی ریشه بحران را ندانست و تنها از فحوای جراید غربی که 90 در صدآن بر حسب ظن و گمان به تحلیل میپردازند مشکلات خود را ریشه یابی کرد نشان میدهد که دیگر قابلیت این جریان را ندارند.
    در هر صورت این راه حل نیست و در آخر میگویم که:
    پایان و پایان کار

  • دولت افغانستان یا دیگران را لوده خیال می کند یا خودش دنیا از پشت عینک قرن 19 می بیند. حاکمیت پاکستان بر بخشی از خاکش را قبول ندارد. مرز میان دو کشور را به رسمیت نمی شناسد اما از اینکه از برزخ قانون یا همان مناطق قبایلی تروریست ها به این سوی مرز غیر رسمی عبور می کنند داد و فریاد کرده گوش شیطان را کر می کند.

    دولت های افغانستان هیچ گاه هوش فهم واقعیت های سیاسی دور و بر شان را نداشته اند. هیچ کشور از ادعای ارضی شان دفاع نکرده است. توان اقتصادی و نظامی افغانستان در مقابل پاکستان از صفر هم کمتر است. مهارت بازی در صحنه ای سیاسی را پاکستانی ها به خوبی می دانند. افغانستان در کنترول قبایل خودش همیشه ناکام بوده است. این ها وقعیت های نادیده و نادیده گرفته شده استند.

    در هیچ کجای دنیا دو کشور مستقل دارای دولت و حکومت از خانهای قبیلوی نمی خواهند که بیایند و فراتر از دولت ها مشکلات بین المللی را حل و فصل کنند. مگر دولت های بودنه جنگی است؟ به نظر می رسد که نگرش اندیشه ای قبیلوی سردمداران ما نرمهای پذیرفته شده ای دنیای امروز را نمی توانند بفهمند. خیال می کنند مشکل دو کشور مشکل دو قریه ای مربوط یک قبیله است.

    در پاکستان 28 ملیون آدم قبیلوی زندگی می کنند اما 150 ملیون جمعیت آن اصلا پدیده ها و شیوه های قبیلوی برخورد با مسایل را درک نمی کنند. آنها در خلوت شان بر حماقت ما می خندند.

    در کابل جرگه ی قبیلوی جریان دارد. در غزنی طالبان با یک دولت خارجی مذاکره رو در رو دارد. در لوی جرگه و وزارت اطلاعات و فرهنگ از نوشتن لوحه به زبان فارسی در کنار انگیسی و پشتو جلوگیر می کنند. والله آدم می ماند که این طوفان نگرش قبیلوی و بدویت این کشور را سر انجام به کجا خواهد برد.

    تشکر از آقای مامون که در این مورد توشته اند.

  • نخست از همه بايد به اصلاح يک اشتباه پرداخت و ان اينکه :به ګمانم اقاي اورکزي والي ايالت بلوچستان نيست،والي ايالت بلوچستان يک دوست بسيار خوب افغانها جناب محمود خان اچکزي است که هميش از موقف دولت پاکستان در قبال افغانستان انتقاد کرده است. ثانيا:

    شما خود در نوشته خود ګفته ايد که :صحبت هاي مجددي و خانم بارکزي با سياست دولت هماهنګي ندارد.فکر کنم خود تان به تشويش و دغدغه خويش پاسخ منطقي ارايه کرده ايد.اينکه اين دو عضو محترم پارلمان چه ګفته اند،نظر ايشان است و ما بايد با در نظرداشت اصل دموکراسي به ان احترام بګذاريم.ممکن است حرفهاي ايشان به ذوق شما برابر نبوده ولي واقعيت هاي هم در ان موجود است که نميتوان از ان انکار کرد.

    اينکه جرګه چه دستاورد هايي دارد يا خواهد داشت،انطوريکه شما حدس ميزنيد،من هم به ان چندان اميدوار نيستم،ولي من نمي خواهم مثل شما همه چيز را از دايره بدبيني تماشا کنم.تجمع همچو يک تشکل از بيشتر از هفتصد تن و ابراز نظر هاي متفاوت در ان،هرچه باشد ،باز هم تاثيراتي ولو غير ملموث،از خود بجا ميګذارد.

    در اخير نصيحت دوستانه من به شما اين است :هر ګاه ميخواهيد افغانستان شمول باشيد،از دايره کوچک منطقه يي خارج شويد.ملي فکر کنيد،ملي بنويسيد.براي يک افغان :درد وطن، درد مشترک همه باشنده ګان اين خطه است.((چو عضوي بدرد اورد روزګار-نماند ديګر عضو ها را قرار)) .

    • دوست عزیز سلام!

      والی ایالت بلوچستان محمود خان اچکزی نیست . محمود خان اچکزی یک فرط قوم پرست است که هیچ وقت به آن مقام نمیرسد. او یک حزب دارد به نام پشتونخواه نشنل پارتی. که اگر قدرت اش برسد تمام جهان را برای پشتون ها میخواهد.

    • برادر عزيزم سلام !تشکر از اينکه اشتباه بنده را تصحيح کرديد.

  • مامون جان! یک نصحیت دلسوزانه مرا بشنو و نویسندگی را ول کن بخاطریکه برایت نمی آید. با گرفتن نام شکسپیر و ولتر و... نه خود را کلان نشان بده و نه مضمونت را سنگین نشان بده. چیزهاییکه نوشته میکنی فقط خوش خودت میآید. از نظر من تو نداف باشی بهتر است تا نویسندگی

    • در چنین شرایط و با شعار واحد و آرمانی آزادی بیان و آزادی رسانه ها و برخورد دوگانه و فضای حاکم ( یک بام و دو هوا ) چگونه میشود که یک رسانه مستقلانه کار کند و رسالت اش را در مقابل مردم و کشور به صورت مطلوب ایفا کند؟ پیام دولت در زمینه خیلی روشن است که پذیرای رسانه ی انتقادگرا نیست حالا این پیام چه از سوی وزارت فرهنگ که در صدر آن آقای خرم است و چه از ناحیه ی امنیت ملی باشد٬در نهایت رسانه های را تأیید میکنند که دولت و دولتچیان را تأیید کنند.

      (متن کامل این مطلب را در ویبلاگ کنکاش بخوانید)

      آنلاین : آزادی بیان به شرط چاقو!

    • فریبا جان!

      راست گفتی. مامون چیزی نمیداند. لطف نموده یک مضمون درست تر و تحلیل جامع تر خودت نوشته کو، یا کدام مضمون جامع تر و بهتر ار نوشتهء مامون ارائه کن و ما را از شر او رهایی ده!!!

    • جناب اقاي مير هزار سلام !

      شما در اغاز هر پيام و يا نظر رسيده به شما، ساعت ورود انرا هم درج ميکنيد تا نظرات به ترتيب نوبت نشر شوند.فکر ميکنم اوقات درج شده اوقات محلي افغانستان است.بنا تقاضاي من اينست که يا به سيستم غرب از اوقات رسيدن پيام تذکر بعمل اريد و يا به سيستم مروج افغانستان.در صورتيکه به سيستم مروج داخل افغانستان از سا عت ورود پيام به شما، تذکر بعمل مي اريد لطفا در کنار ان از قبل و يا بعد از ظهر و يا AM وPM هم ذکر کنيد.طور مثال من همين امروز حدود ساعت يک و سي به شما پيام فرستادم و شما در مقابل ان چهار و يک دقيقه نوشته ايد که به ګمانم وقت داخل افغاننستان است.يعني چهار و يک بعد از ظهر.اما در بالا در اغاز پيام يک دوست ديګر ساع بيست و سه و٠٠٠ دقيقه ذکر کرده ايد که به معني يازده و ٠٠٠ دقيقه شب را نشان ميدهد.لطفا خواهش ميکنم هماهنګي را در زمينه رعايت کنيد.تشکر

    • خانم فریبا سلام.
      نوشته آقای مامون را بسیاری از نویسندگان تایید کرده اند و ایشان یکی از موفق ترین و کار فهم ترین خبرنگاران افغان به حساب میایید.من نمی دانم که شما چطور به خود اجازه میدهید که به شخص توهین کنید و یک زورنالیست با تجربه را مانند آقای مامون نداف خطاب کنید.

    • بانو فریبا!
      همیش کوشش کن که به کسی توهین نکنی دوستم اگر لیاقت حرف زدن و استدلال ، تحلیل و تجزیه مسائل را نداری پس خاموش باش و توهین به کسی نکن توهین کردن ضعف و بی دانشی ات را نشان میدهد تا جای که من میدانم از نوشتن متنت "خود دلیل نداف بودن خویشتنی".اگر مخالف نظر آقای مامون عزیز هستی پس بنویس و با کلمات خوب و زیبا مخالفت نظر خود را اظهار کن تا اینکه برای یک شخص نویسینده بزرگ مثل آقا مامون را توهین کنی این انسانیت شمرده نمیشود.

  • ها هاها

    شکسيير

    کشتيم از خنده

    مامون و شکسپير

    حالا دنيا سرچپه شده — موش کوه ميزايد

    • آقای خنده روی اول که توره چی به این سایت جای تو و امثال تو خنده بازار است. دوم اینکه دنیا را تو واری احمق ها سرچپه می بیند و این را موش کوه میزاید و تو آنرا قبول داری هیچ گلهً نیست چون از نوشته هایت هویداست که تو چطور یک انسان استی. ما هوشیار ها خو اینرا قبول نداریم، شما ره دلتان.....

    • به نظر من بايد از اين منفی بافی ها جلوگيری نموده و بجای دامن زدن به نفاق ملی همه متحدانه به وفاق ملی انديشيد. حال ديگر زمان تخريب های يکديگر گذشته . بايد با مشت محکم و آهنين انحاد افغانی برروی همه دشمنان وطن کوبيد.
      جرگه امن همينقدر به جهانيان فهماند که ديگر افغانها دوست و دشمن خود را شناخته و برای پاکستانی ها اجازه مداخله بيشتر را نخواهد داد و برماست تا ازين چانس طلايی استفاده نموده و چشم دشمنان را کور سازيم اما به شرط اينکه متحد باشيم.
      سعيد

  • مامون جان افرين به شرف و تربيه خانواده گی ات!
    درجرگه امن تعداد زيادی از زعمای ملی کشور و شخصيت های برجسته شرکت کرده بودند که شايدت خودترا نوکر خود هم نگيرند اما تو به جرگه و نشست بزرگان توهين ميکنی! معلوم است که نصف عمرت را درکوچه گذرانده ای و اخلاق لازم نداری!
    بلی به نظر شما اتحاد شمال ميکردند ديورند را برسميت ميشناختند که دل شما يخ ميکرد!
    خود را کوشش مکن منفور جامعه بسازی برادر.

    • آقای بی نام

      اینهایی که برای شما زعیم ملی استند برای خیلی پشیزی ارزش ندارند. کسی که سواد نداشته باشد و لباس پوشیدن منظم و سر و صورت اصلاح کردن را نداند چه ارزشی دارد. به تعدادی نخبه در این جرگه توهین نشود اما اکثریت شان دهاتی های از خدا و دنیا بی خبر بودند که اصلا فهم دنیای امروز برای شان به مریخ رفتن است. بیچاره ما که اینها آمده اند تا کشور را از بحران بیرون بکشند.

  • بارک الله!

    حق مطلب را آقای مامون به خوبی ادا کرده است. سخن راست

  • دوست گرامي افغان جناب آقاي رزاق مامون با سلام
    از خواندن مطلب شما متاثر شدم. دعواهاي درون قومي هميشه خطرناكند مخصوصا وقتي پاي تماميت ارضي مملكت در ميان باشد. اميدوارم و مطمئنم كه تمامي برادران افغان من به خوبي اين مساله را درك مي‌كنند و همه با هم سعي در حل اين مشكلات مي‌كنند تا مبادا كشورشان به دام تجزيه بيفتد. به هر حال چه پشتون‌ها، چه هزاره‌ها و چه ساير مردم افغانستان همگي بايد به ياد داشته باشند كه پيش از هر چيز افغاني هستند و بايد به مليت خود افتخار كنند. كلامي از گاندي رهبر بزرگ هند را شنيده‌ام كه مي‌گويند در اكثر نقاط هند به صورت يك شعار نصب كرده‌اند كه به نظر من مي‌تواند سرلوحه‌اي براي تمامي مردم مشرق باشد و آن كلام اين است: اگر مسلمان هستي، اگر هندو هستي، اگر بودايي هستي به ياد داشته باش قبل از هر چيز يك هندي هستي.

  • والله این ملک خو اینمیتو است جرگه هایش یا موش میزاید یا بابا

  • سلام به شما آقا مامون!
    آریایی عزیزم واقعآ به تو افتخار میکنم و به مضمون نویسی ات افتخار میکنم ادامه بدهید و گوش به حرفهای این اشخاص مضحک ندهید این ها زیادتر کسانی هستند که در آن طرف اوفیانوس ها سال ها را با مغز های منجمد گذاشتانده اند اصلآ این اشخاص حق حرف زدن در باره خراسان زمین را از دست داده اند.با اضافه من به یک دوست ما که در باره تجزیه افغانستان سخن گفته است میگویم که برادر از آن دندان که درد داشته باشد و باعث اذیت شود کشیدن اش بهتر است. با احترام

  • مشکل افغانستان و پاکستان تنها مشکل یک قوم (پشتون ها ) نیست بلکه مشکل منطقه است و کسانی که درین جرگه از ادرس یک قوم صحبت میکردند اصلا مفهوم جرگه را درک نکرده اند قدامت تاریخی جرگه ها در افغانستان مربوط به یک قوم نیست بلکه تمام ساکنین این کشور همیشه در جرگه ها اشتراک نموده و مشکلات خودر حل کرده اند. پس این جرگه نیز بخاطر حل مشکلات دو کشور دایر گردیده نه از یک قوم (لر او بر پشتون) ولی باید حالا انتظار کشید که دولت های دو کشور بعد از جرگه چی خواهند کرد
    و یک مساله را باید یاد اور شوم که مشکلات پاکستان با افغانستان بالا تر از ان است که مردم فکر میکنند یعنی تنها مساله دیورند برای پاکستان یک هدف مهم نیست
    در باره سیاست پاکستان در مقابل افغانستان بحث بزرگ میخواهد که نمیتوان در ینجا در مورد ان بحث نمود

  • توهین به آرای مردم افغانستان عادت شماست آقای مامون ما چه گفته میتوانیم .

    جاویدان باد راه آزادی خواهان افغانستان

  • بنده چند روز قبل درسایت خبری BBC مصاحبه اقای مولوی وکیل احمد متوکل وزیرامور خارجه(زمان امارت اسلامی افغانستان )راشنیدم که در باره جرگه امن منطقوی صحبت میکردند در جواب یکی سوالهای خبرنگار گفت لازم است که ما ابتدا در داخل افغانستان یک جرگه داشته باشیم ومشکلات داخلی افغانستان را حل کنیم بعد با طرف مقابل خط دیورند مباحثه وجرگه نماییم.ایشان گفتند تا زمانیکه مخالفت داخلی حل نشود وبا مجاهدین امارت اسلامی وحزب اسلامی ومخالفین دیگر صحبت وصلح صورت نگیرد این جرگه هیچ نتیجه ی نخواهد داشت.وقتی خوب فکر کردم به این نتیجه رسیدم که حق با اقای متوکل است تا زمانیکه با طالبان وحزب اسلامی اقای حکمتیار به مصالحه نرسند ونیروهای اشغالگر از افغانستان بیرون نروند اینگونه جرگه ها هیچ سودی برای برقراری امنیت در منطقه ندارد وواقعیت مخالفت طالبان وحزب اسلامی ومخالفین دیگر ضد اشغالگری ارام نخواهند شد.((وامامساله دیورند اقای رزاق مامون > ما خط دیورند را اصلآ به رسمیت نمیشناسیم وانرا باهیچ چیزی عوض نمیکنیم وهیچ امتیازی برای ما بالاتر از الحاق سرزمینهای پشتونستان(لوی افغانستان) شرین تر نیست واگر این کار به قیمت خون تمام افغانها هم صورت بگیرد باز هم ما دست بردار نیستیم.(خاک وسرزمین ما(لوی افغانستان)مانند ننگ وناموس ماست انرا فقط باخون خود معامله میکنیم وبس )اقای رزاق مامون مورد دیگری برای امتیاز گیری از پاکستان پیداکنید این یکی امکان پذیر نیست )).

    • آقای فرزاد !
      چکنیم که باباهایت ننگ وناموسش را یک قرن پش برای ابد فروخته است و فغانستان کچکترازآنست که ناموس فروخته اشرابازور پس بگیرد ویاآنرا جبران نماید واین لکه ای ننگی ناموس فروشی پشتونها برای ابد سبت تاریخ جهان باقی خواهد ماند .
      درضمن وطن فروشی خصلت دایمی پشتونهاست . قتل عام ملتهای غیرافغان برده فروشی پنج پیسه ای تخریب مدنیت هنر وفرهنگ وصدها جرم وجنایت دگرو........

    • جناب آقای فرزاد!
      شما همه چیز را از نظر خود که یک پشتون هستید لطفآ نبینید شما باید روی مسائل ملی فکر کنید که چه چیزی میتواند این کشور آریایی را آرام کند برادر از آن طرف مرز که خودت دفاع میکنی آنها هیچ علاقه مندی به این خاک و دیار ندارند حتی شما که یک پشتون هستید که آنها را دوست فکر میکنید اینطور نیست اولین دشمن خود شما که پشتون هستید همان پشتونهای آن طرف مرز است شما لطفآ یک بار توجه کنید که در افغانستان همه تروریست های که دستگیر میشوند همه پشتون هستند و این را خود شان هر هفته و هر روز در تلویوزیون ها به زبان خود شان اقرار میکنند که شما هم اینرا تکذیب کرده نمیتوانید پس چرا دشمن خود را نمی شناسید و به چشم سفیدی از روی مسائل قومی نه منافع ملی فکر میکنید و میگویید که ما با خون خود معامله میکنیم دوست عزیز همان طور که قبلآ گفتم از آن دندان که درد داشته باشد و باعث اذیت شود کشیدن اش بهتر خواهد بود بیا دوست عزیز که کمی با حقیقت خود را رو برو بسازیم و از دایره قوم و قوم پرستی خودرا بیرون کشیم برادر عزیز من اینجا سوال امتیاز و امتیاز طلبی مطرح بحث نیست که شما برای آقا مامون ذکر کرده اید برادر این مسئله ملی من و تو است لطفآ مسائل قومی را دامن نزن من تو باهم برادریم، نه من و نه تو هیچ وقت حاظر به کشتن همدیگر نبودیم نیستیم و نخواهیم بود اما پشتونها آن طرف مرز هیج علاقه مندی به من و تو و وطن من و تو ندارند آخر برادر خودت چشم داری گوش داری خودت به چشم های خود می بینی که هر روز تروریست ها از آن طرف میایند و خواهر، برادر ، مادر و پدر من و تو را قتل میکنند خانه من و ترا تخریب میکنند آخر این انصاف است که تو داری برادر که دفاع میکنی؟؟ امیدوار هستم که مسائل را درک کرده باشی!!

  • جناب اقای کامران میر هزار امیدوارم که این بار نظر این حقیر توسط نگارنده شما سانسور نگردد.شما همیشه اظهار نمودید که کابل پرس? سانسور نمیکند امیدوارم که اینبار سانسور نشود.تشکر

  • آقای فرزاد !
    چکنیم که باباهایت ننگ وناموسش را یک قرن پش برای ابد فروخته است و فغانستان کچکترازآنست که ناموس فروخته اشرابازور پس بگیرد ویاآنرا جبران نماید واین لکه ای ننگی ناموس فروشی پشتونها برای ابد سبت تاریخ جهان باقی خواهد ماند .
    درضمن وطن فروشی خصلت دایمی پشتونهاست . قتل عام ملتهای غیرافغان برده فروشی پنج پیسه ای تخریب مدنیت هنر وفرهنگ وصدها جرم وجنایت دگرو........

  • فریبا جان!

    تو را به کلمه قسم در مورد مامون جان بی انصافی نکرده اید؟ آخر در کتاب ها آمده است که میزان سواد در افغانستان 10% است !!! حال با یان میزان سواد اگر آدمی مثل مامون نداف شود، به نظر شما 29 ملیون افغان دیگر چه کار کند؟ در گزارش گاردین در زمان انتخابات عکس افغانی را چاپ کرده بودند که موقع رای دادن نمی دانست قلم را چگونه در دستش بگیرد چون در عمرش این کار را نکرده بود. آیا حکم شما نوعی بی احترامی به دانش و قلم نیست؟ ممکن ما با نظر کسی مخالف باشیم اما من در هیچ کجا این چنین دستور جنگلی را که شما صادر کرده اید در مورد یک نویسنده ندیده ام. قلم را بگیر و شجاعانه درست نبودن نظرات مامون را با استدلال و منطق محکم اثبات کن. از زمین و آسمان بنویس و ما را در روشنایی دانش بی کرانت از گمراهی به در آر. اما نه به پیشه ای ندافی طعنه بزن و به ندافان فخر بی ارزش بفروش و نه به یک نویسنده زخم زبان ز خ م زبان بزن. قربانت

  • برادر جناب اقای احمدی!انچه عرض کردی این حقیر قبول وبه ان عقیده دارم وخدای نخواسته قصدم قوم پرستی وتفرقه اندازی نیست واز نفاق وتفرقه بیزارم وبه اهالی شریف مملکتم بی حرمتی وبی ادبی نمیکنم فقط چون مقاله اقای مامون زننده وتو هین به جرگه که یک رسم عنعنوی افغانهاست مرا وادار به جواب ایشان کرد وگرنه من یک افغان هستم وعزت تمام افغانها برایم عزیز ومحترم است.واز جنابعالی هم به خاطر این راهنمایی دلسوزانه ووطن پرست متشکرم وامیدوارم همیشه تمام افغانها بینش وسیعی مانند شما داشته باشند.ممنون وتشکر

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس