صفحه نخست > دیدگاه > زندگی نامه سید جمال الدین افغانی

زندگی نامه سید جمال الدین افغانی

مهران موحد
يكشنبه 16 جنوری 2011

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

زندگی نامه سید جمال الدین افغانی

بخش سوم

نویسنده: دکتر محمد عماره

برگردان: مهران موحد

7- آخرین دلیل کسانی که سید جمال الدین افغانی را شیعه مذهب- و نیز ایرانی- می شمارند این است که وی هنگامی که به نجف اشرف در عراق می رفت، عمامه نجفی بر سر می گذاشت!.

بی گمان، سید جمال هنگامی که اماکن مقدس شیعه را زیارت می کرد لباس مجتهدان و علما و سادات شیعه را بر تن می کرد. عکس های متعددی از وی در پوشش علمای شیعه به یادگار مانده است؛ خواه عکس هایی که به تنهایی گرفته یا عکس هایی که همراه با فقیهان و علمای شیعه مذهب.

ولی این نمی تواند چیزی را ثابت کند. آیا سید جمال در هر سرزمینی که زندگی کرده یا از آن جا دیدار کرده از لباس آن مردم استفاده نکرده است؟ عکس هایی را که در جلد نخست "الاعمال الکامله" گرد آورده ام نشان می دهد که وی گاهی عمامه سیاه می پوشیده و گاهی در آستانه یا مصر ،کلاه طربوش (کلاه قرمز رنگ بلندی که عثمانی ها می پوشیدند) بر سر می گذاشته و پاره ای از اوقات کوفیه و عقال عربی ( معمولا مردم حجاز کوفیه و عقال بر سر می بندند) بر سر می بسته و گاهی هم دستار افغانی بر سر می گذاشته است. اگر عمامه سیاه پوشیدن وی شیعه مذهب بودنش را نشان دهد، پس باید طربوش بر سر کردن، ترک بودنش را خاطر نشان کند و عقال عربی پوشیدن، حجازی بودنش را و عمامه افغانی بر سر گذاشتن، افغانی بودنش را و...

این ها استدلالاتی و مستنداتی است که مدعیان فارسی بودن و ایرانی بودن جمال الدین به آن چنگ می زنند.

حالا پس از این که سست پایه بودن مستندات و دلائل طرفداران ایرانی بودن سید جمال را ثابت کردیم، این پرسش را مطرح می کنیم که آیا ادعای ایرانی بودن سید جمال دیگر مجالی برای طرح شدن دارد؟ آیا اگر ما از خرد خدادادی استفاده می کردیم آیا اساسا این پرسش ها طرح شدنی بود؟

این در حالی است که جمال الدین هنگامی که خودش از خودش می گوید این طور می گوید:" روزگاری را در سرزمین افغان سپری کردم، سرزمینی که نخستین جایی است که جسمم خاک آن را لمس کرد. سپس به هند رفتم و در آن جا چیزهایی را اندوختم و عقلم آبدیده شد. آنگاه به ایران رفتم به دلیل همسایه بودن به سرزمینم و مناسبات نزدیکی که بین این دو کشور حکفرما بود. در آن جا چندی سرگرم فعالیت ها شدم ... الخ" ( نگاه کنید: الاعمال الکامله، ج 2، گفتار:" وحدت ادیان و کشکمش پیروان آن ها").

باری، با توجه به آن چه گفته آمدیم گمان نمی کنم که دیگر مجالی برای طرح این ادعاهای واهی وجود داشته باشد.

8- این ها دلائل و مستنداتی بود که از سوی پژوهشگران و نویسندگان ایرانی برای به اثبات رساندن شیعی بودن و ایرانی بودن جمال الدین افغانی مطرح می شود.

بی گمان، ایرانی ها در این زمینه تنها نیستند بلکه برخی دانشمندان خاورشناس هم سخن آن ها را تایید کرده اند اما به شیوه و شگردی دیگر. این خاورشناسان غربی می گویند: این که جمال الدین خودش را افغانی معرفی می کرد و نه ایرانی به خاطر این بود که " وی باور نداشت که حکومت ایران، اتباع خود را در بیرون از ایران حمایت کند. به همین خاطر نمی خواست که برای حمایت از حقوق خود و حل مشکلاتش دست به دامان دولت ایران شود".. این خاورشناسان فراموش می کنند یا وانمود می کنند فراموش کرده اند که سید جمال الدین افغانی در طول زندگی مبارزاتی خود هیچ گاهی به حمایت و پشتیبانی حکومت یا کشوری از خود دل نبسته بود. بهترین نمونه اش اختلاف و درگیری اش با حکومت افغانستان است که به زودی در آن باره سخن خواهیم گفت.

بدین گونه، می بینیم که دلایل وفرنودهایی که این گروه از دانشمندان برای اثبات این نکته که جمال الدین فارسی و از ایران است بازگو می کنند ضعف خود را نشان می دهد و ازهم فرو می پاشد.

دراین میان، البته دسته ای از دانشمندان ایرانی راه میانه را در پیش می گیرند ومی خواهند میان دیدگاه های مخالف و موافق تلفیق ایجاد کنند. این دسته از دانشمندان ایرانی می گویند:" خانواده جمال الدین که از خانواده های دانشمند و دارای پایگاه اجتماعی در بلاد فارس بود، به مناطق افغان مهاجرت کردند و سید جمال در آن جا زاده شد. بدین گونه می توان گفت که: سید جمال، در مناطق افغان، نشو و نما یافته ولی از لحاظ تبار ، فارسی است" (تاریخ الاستاذ الامام، ج 1، ص101).

شاید اگر این دیدگاه را مورد توجه قرار دهیم بتوانیم به این پرسش پاسخ دهیم که چرا برخی از بستگان سید جمال در اسد آباد ایران زندگی می کردند و این احتمال را بدهیم که برخی از اعضای خانواده سید جمال الدین افغانی پس از این که امیر دوست محمد خان دستور جلای آن ها را از موطن شان در اسعد آباد کنر صادر کرد به ایران بازگشته اند. و این همزمان بود با هشت سالگی سید جمال الدین.

در مورد چرایی اختلافی که راجع به زادگاه جمال الدین افغانی به میان آمده تفسیر و تحلیل دیگری هم وجود دارد که شاگرد سید جمال الدین عبدالقادر مغربی از آن سخن می گوید. عبدالقادر مغربی می گوید:" از یکی از دانشمندان ایرانیِ دانشگاه الازهر در هنگام اقامتم در مصر شنیدم که از بزرگسالان منطقه خود این گونه حکایت می کرد که پدر سید جمال الدین ایرانی و از منطقه "مازندران" بود و به عنوان افسر در ارتش ایران ایفای وظیفه می کرد. حکومت ایران وی را در ماموریتی که مربوط به کشمکش های مرزی بین دو حکومت (ایران و افغان) می شد یا به خاطر کدام کار دیگری به مناطق افغان فرستاد. پدر جمال الدین پس از این که به مناطق افغان رفت از آن جا خوشش آمد و با یکی از دختران آن جا ازدواج کرد. در نتیجه این ازدواج، جمال الدین در افغانستان (مناطق افغان) به دنیا آمد. این احتمال هم هست که جمال الدین در ایران تولد یافت و بعدا پدرش وی را به مناطق افغان با خود برد- هنگامی که به آن جا سفر کرد".

توجیه سومی هم در مورد علت اختلاف در خصوص زادگاه سید جمال الدین وجود دارد که محمد رشید رضا به آن اشارت می کند. رشید رضا می گوید:" شماری از مردم گمان می کنند که ادعای برخی از ایرانی ها دائر بر این که سید جمال، ایرانی است را می توان از قبیل آن چه شمرد که ملت ها به آن عادت دارند که مردان بزرگ و شخصیت های نامبردار را از آن خود می دانند "( همان مرجع،ج 1،ص101).

بنا براین، احترام به شخصیت جمال الدین و رغبت به این که سید جمال الدین را که یکی از مفاخر مسلمانان است به خود نسبت دهند می تواند از عوامل پیدایش اختلاف در مورد زادگاه جمال الدین باشد..

به هر حال، انگیزه ایرانی ها برای نسبت دادن سید جمال الدین به خود هرچه باشد، علاوه بر این که این ادعا با حقیقت های مسلم تاریخی همخوانی ندارد، پایه اش بر سندی دروغین گذاشته شده که دشمنان و کینه ورزان نسبت به سید، آن را برساخته اند تا آن را وسیله ای بسازند برای در دام انداختن سید و کشتن اش به خاطر توطئه در قتل ناصرالدین شاه قاجار. اصل مساله از همین جا شروع شد ولی بعدا مستندات دیگری جعل و تزویر شد تا مدعیات کسانی را سید جمال را ایرانی می شمردند به کرسی بنشاند.

تا این جا هر چه که گفتیم در مورد اختلاف و کشمکش راجع به زادگاه فیلسوف و انقلابی بزرگ ما بود (جالب این که سید جمال را هر باری که از زادگاه و وطنش به معنای تنگ و وجغرافی اش می پرسیدند در پاسخ می گفت: من وطنی ندارم در حالی که مسلمانان بی وطن هستند. در واقع می خواست با این پاسخ، وضعیت مسلمانان را در کشورهای اسلامی گوشزد کند که همه مقدرات میهن شان به دست دیگران افتاده است).

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • این پدر اخوان المسلمین بحق از اوغانستان است و امروزه پیروان پختونیستش بمب به کمر بسته راه همو را دنبال میکنند.

  • نادر صاحب !

    در زمانی که سید جمالدین خان زنده بودند فیشن سیاسی و اجتماعی وقت : مسلمان متدین و با ایمان و با شرع و حاکم بر علوم مروجه وقت بود , و همچنان در معاشره و مراوده با محافل علمای اسلامی چون انقره و کوفه و شام و نجف و قم میبودند . به نظرم اگر ایشان در سال 2011 زنده میبودند حتماء از هاروارد و یا اکسفورد شهادتنامه حقوق سیاسی را میگرفتند و به مقابل فاکولته الازهر مصر سنگر میگرفتند . و از برادران افغان خود دفاع منمودند . به شرطی که اگر فبله گاه ایشان در زمانه کودکی جمال الدین جان , از کنر به یکی از نواحی کابل نقل مکان مینمودند تا از گزند نظر مولانا های دهلی و لکنهو و جادو گر های بنگال محفوظ میماندند . . در اینکه ایرانی ها میگویند که " سید " ایرانی است , باید عرض کنم که ایرانی ها از ( ادم های دوپشته و دو رویه ها هستند ) از طرفی ابن ملجم تهرانی ( بچه سنگ لچ تهران ) حضرت علی بیچاره را در مسجد کشت و از طرف دیگر همین ایرانی ها خود را خسر بره های عربها قلمداد نموده لنگوته های سیاه و عزا را برای غم شریکی در مرگ امام حسین شوهر شهبانویه دختر یزد گرد سوم , بر سر گذاشته اند .

    ( امام حسین در کربلا در دهم ماه محرم به دست شمر به امر یزید کشته شد )

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس