عاشورایی که ما زیسته ایم
ما در عاشوراهای دیگری هم زیسته ایم، عاشورای جنبش ها و مقاومت های فرهنگی و سیاسی همچون سپید جامه گان، شعوبیه ها و قیام های ابو مسلم ها، حسن صباح ها و حسنک ها.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
جنبش های اجتماعی و مردمی، در مجموع نیروی پویایی هستند که منشاء آن ها در جامعه ی مدنی است و از منافع ویژه در برابر دولت دفاع می کنند. پس این مسئله عبارت از میانجی گری میان جامعه ی مدنی و دولت است.
در تفکر معاصر غرب، هیچ مرکزیت طبقاتی، اجتماعی، قشری، فرهنگی و فلسفی، به عنوان عامل حل منازعه وجود ندارد.
این پایان تیوری های کلی و نقش تفسیری روشنفکران غرب است و این به آن مفهوم است که کثرت جنبش ها در نقش خود، روش ضد هژمونیک است.
به نظر من پیام عاشورا، یک جنبش و قیام واقعی و آرمان خواهانه ایست در برابر هژمونی طلبی ها و افزون خواهی های طبقات حاکم که در نفس و آماج کارش، آرمان ها و نیاز های واقعی و الزامی انسان را نشانه گرفته است.
هر چند و در واقع حادثه ی عاشورا (..........دهم محرم سال شصت ویکم قمری....................) واقع شده است.
شاید و به درستی بحث از عاشورا، حرف تازه یی نباشد. پیام آن چرا نه؟
بحث این حادثه، حد اقل به درازای تاریخ اتفاق افتاده ی آن قدامت دارد.
در این راستا، بحث های دینی (درک و تفسیر عاشورا) از زوایای دید اسلام به خوبی مطرح شده و جایی برای کسانی همچو منِ مبتدی و ابجد خوانی، در این حوزه نیست.
اما از زاویه ی دیگر، اگر بخواهیم این حادثه را برمبنای گفتمان های مدرن و پسا مدرن به بر رسی و تفسیر بگیریم، جایی برای برداشت نو از عاشورا و هر حادثه و متن دیگر، به تعداد نگرندگان و مفسران آن به جایش باقیست.
برای من، عاشورا و عاشورایی که من زیسته ام، یک متن است. متنی که از سوی بزرگان، متکلمان، مفسران و شاعران به روایت گرفته شده است و بر تمامیت جغرافیای فرهنگی ما، سایه افگنده است.
از همین رو با مولانا جلال الدین محمد بلخی، عاشورای دیگر داریم و با بیدل و حافظ، عاشورای دیگر و سایه ی این برداشت ها و تفسیرها، متعدد ومتکثر می شود.
در شعر، داستان و روایت های دینی ما و در فرجام در سوگنامه ها از کسایی مروزی تا محتشم کاشانی، به فضای دیگر این رویداد، آشنا می شویم.
برای من، تمام قیام ها و مقاومت هایی که به شکست انجامیده، حتا قیام عاشقانی چون منصور حلاج که در دایره ی تفکر نا خود آگاه انسانی ما با تازیانه های زور و زر و تزویر قربانی می شوند؛ خود بخشی از فرهنگی عاشورایی می نماید.
بدین ترتیب، ما در عاشوراهای دیگری هم زیسته ایم، عاشورای جنبش ها و مقاومت های فرهنگی و سیاسی همچون سپید جامه گان، شعوبیه ها و قیام های ابو مسلم ها، حسن صباح ها و حسنک ها.
و در فرجام، در سده های پسین این فرهنگ را در جغرافیای سیاسی خویش، در قیام 24 حوت مردم هرات، سوم حوت، قیام چنداول کابل و صد ها قیام های دیگر را تجربه کردیم و به پیام های عاشورایی آن لبیک گفته ایم.
عاشورایی که ما در آن زیسته ایم، با استبداد مضاعف، انحصار طلبی و تمامیت خواهی های نژادی، تباری و طبقاتی، به خون و آتش کشیده شده است.
از همین رو، عاشورا یعنی مقاومت در برابر استبداد، مقاومت در برابر انحصار و مقاومت در برابر زور، زر و تزویر.
عاشورا یعنی ایستادگی و به تعبیر دیگر سعی نا توانی هاست در برابر مظالم و استبداد چند لایه ی نظام های معاصر.
تراژیدی و سوگنامه ی انسان معاصری است که در زیر تازیانه ی ترفند ها، تمامیت خواهی ها و خیانت ها سرکوب می شود به وسعت جغرافیای انسانی ما و با سیاست ها و خدعه های ماکیاولی.
از این رو دیوات و قلم هایی که هنوز رنگ نباخته اند و صداهایی که هنوز خفه نشده اند، چرا عاشورایی نباشند، به وسعت جغرافیای هستی یی که ما در آن می زییم و زیسته ایم.
در پایان با سروده یی از علامه بلخی، به این نگرش خود، حسن ختام می بخشیم:
تأسیس کربلا نه فقط بهر ماتم است
دانش سرای و مکتب اولاد آدم است
از خیمه گاه سوخته تا ساحل فرات
تعلیم گاه رهبر خلقِ دو عالم است
با سوز عشق، نسبت بدعت مده رقیب
اسرارها نهفته به شور محرم است
پيامها
18 فبروری 2011, 14:24, توسط nadeem
راستی برای مخنث های مثل جناب عالی که قبلا حزب ديموکراتيک خلق و پيام های عبدالله نايبی و ادا در آوردن های دستگير پنجشيری و واصف باختری ، منبع الهام بود، واقعه ای کربلا که عربی ، عربی را در تابستانی داغ کشت، حتما منبع عرفان و الهام و مبارزه ( !) است. گويا سردار اکرم عثمان که چند تا ضرب المثل را بر ميدارد و ازان ، داستان(!) ميبافد، حتما بالاتر از جک لندن است ، واصف باختری که با « اشغالگران و اذناب » شان، وودکا ميزد، استاد سخن و اعجوبه ای روزگار است ! شما قورباغه های هستيد که همواره در برکه ای گل آلود و لجن ، آب تنی می کنيد و از روخانه و آفتاب می هراسيد!
حادثه افشار در کشور مان البته فاجعه ايست خونين و فاجعه آفرينان آن قسما در « پارلمان دستپخت امريکا» حضور دارند و جمعی از قاتلان افشار، معاون رييس جمهور و وزير اند و يکی از آنان « قهرمان ملی » است وهمان است که تو و رازق رويين و فرشته جان حضرتی ،برايش سالگرد ميگيريد و چند کيسه پول از مارشال قسيم و شرکاء به دست ميآريد!
فکر ميکنم ، بازی به واژه مضحک عاشورا که برای مردم مان، ياآور تن های خونين و قمه و زنجير است و برای کودکان و وجوانان افغان ، نماد سفاهت و بلاهت است ، فقط برای خوشخدمتی و نوکری ايرانيان و خامنه ای دجال، باشد تا از دفتر ولی فقيه نيز، چند سکه « بهار آزادی » حاصل شود!
قلمبدستان مزدوری مثل شما که شرم و شرف را به شرم الشيخ فرستاده ايد، ننگ تاريخ اند.
18 فبروری 2011, 19:30, توسط behrooz
تو هرگز در عاشورا نزيسته ای، بلکه در بدررفت و کثافتخانه شورای نظار و آدمکشان جهادی زيسته ای! تو همانی که در شاعری به يک دايم الخمر خود فروش که برای چند بطری شراب، حتا به رنگين سپنتا ، سر خم کرد و دخترش را با چاکر مابی رييس دفتر او ساخت ، اقتدا ميکنی و در سياسيگری به يک خاين ملی( يعنی احمد شاه مسعود ) طمع بسته ای و به لچکی و هرزه تازی دست نعمت حسينی را از پشت بسته ای ! تو هرگز در عاشورا نزيسته ای بلکه در لجنزار وطنفروشان خاوران ، جناب رهين ( معروف به پوهاند خوشگله ) و شرکاء زيسته ای !
واقعا که تو در سرقت ادبی، در خايه مالی( نمونه اش مديحه سرای برای اکرم عثمان ) سالاری!
ترا به عاشورا چکار؟ مگر عشورا محل فسق و فجور است که تو ذر آن زيسته باشی !
18 فبروری 2011, 22:21, توسط پرویز "بهمن"
آقایان بهروز وندیم!
من هرچند معلوماتی راجع به عاشورا وکربلا ندارم اما این را میدانم که این حادثه حالا به یک بخش مهمی ازهویت فرهنگی ملیونها انسان عرب وعجم تبدیل شده است.
من آنچه که ازپیامهای شما درک کردم خیلی عقده های ناحل شده علیه این نویسندهء محترم یعنی سالار عزیز پور دارید. من به شما حق میدهم زیرا در زیر چادر بهروز وندیم اینچنین کلمات سخیف را علیه یک نویسندهء معلوم الحال استعمال کردن نشاندهندهء عقده هایست که حل آن درکوتاه مدت متصور نیست. اما عزیر پور هرچه باشد این قدر شهامت دارد که باهویت حقیقی خویش افکار خودرا ابراز میکند وازخس وخاشاکی چون شما عالیجنابان نمی هراسد.
شما یک مائو ویست را نشان دهید که حد اقل یکبار، بنام وهویت حقیقی خویش جرآت مندانه از افکار وعقاید خویش باهمین عبارات که شما ازآن استفاده کرده اید خودرا معرفی کرده باشد. بدون شک که چنین انسانی را سراغ ندارید. بناء استعمال اینگونه کلمات وعبارات نه تنها به حیثیت و وقار نویسنده کوچکترین صدمه ای نمیرساند بلکه اورا بیشتر ازین انگیزه میدهد تا درمعرفی جریان نفاق زده مائوویسم بیشتر بنویسد واین چهره های مرموز بی جرآت ، بی باور را به معرفی بگیرد.
آنچه که ازپیامهای شما آقایان وامثال شما درک کرده ام شما خواهان این استید که انسان باید فرشته باشد وآن هم ازجنس شما که نه هویت اش معلوم باشد ونه هم نام ونسب اش . درغیر آن، آنچه درین کرهء خاکی است همه سازشگر، مبتذل، خرافی، جانی ، جنگ سالار، ستایشگر جنگ سالار، وامثال آن باید خوانده شوند. واگرکسی به ستایشگری آدرس های مخفی عالی جنابان بپردازد مثل ملالی جویای روسپی به زن قهرمان تبدیل میشود. چنانچه آخرین مصاحبهء ملالی جویا درامریکا که وی عضو هیچ سازمان نیست اما راوا را تائید میکند!!!!!؟ عجب مسخره گی!!!!!!!؟ چرا؟ زیرا راوا رهبرش را از دست داده است!!!!!!؟.
اگر معیار پذیر ش سازمانها درنزد قحبه های مخفی راوائی شهید شدن رهبران سازمانها باشد پس بهترین سازمان سازمان (سفزا) برهبری مرحوم بحرالدین باعث است( سازا) است که در رهبری آن مرحوم طاهر بدخشی قرار داشت. ساما است که در رهبری آن مجید کلکانی قرار داشت خدا کند که راست گفته باشم درغیر آن منتظررهنمائی استم
18 فبروری 2011, 23:17, توسط پرویز "بهمن"
آقایان بهروز وندیم!
من همین اکنون یکی ازناصح های راوا را به نام شهباز داوود درسایت راوا یافتم که دلایل مخالفت خویش را با مرتضی محیط درتلویزیون پیام افغان چنین بیان میکند:
(دلیل عدم موافقت ما با شما خصومت شدید تان با استالین است. نخستین کسانی که از تبلیغات علیه استالین خشنود شده و استفاده خواهند برد امپریالیزم و نوکران مذهبی و غیر مذهبیاش اند. یکی از دلایل سادهی آن اینست که مارکسیزم بدون استالین، برای کلیه دشمنان مارکسیزم تا حدودی قابل تحمل می باشد. مائوتسه دون که خود اشتباهات استالین را سی درصد و خدماتش را هفتاد درصد ارزیابی می کرد، پس از غلتیدن حزب شوروی به رویزونیزم و ظهور خروشچف، گفت دو شمشیر وجود دارد یکی لنین و دیگری استالین. اکنون روس ها شمشیر استالین را به دور انداخته اند و رویزونیست ها و امپریالیست ها از این وضع برای ارتکاب جنایت استفاده می کنند.
به نظر ما آنانی که مدعی کمونیست بودن اند، با دور انداختن شمشیر استالین در واقع خود را تصغیف و دشمن را تقویت و تشجیع می کنند. حمله و لجن پاشی به استالین را امپریالیستها و عمال متنوع آنان بهتر از هر کسی انجام می دهند. اما ادامه بحث در اینجا مقدور نیست و باشد برای فرصتی دیگر.
و کلام آخر این که چقدر خواستنی و شایسته است که از پخش گفتارهای تان از ورای تلویزیون «پیام افغان» بگذرید ــ طبعا در صورت امکان و مطرح نبودن «غم نان» ــ زیرا متعلق به حزب گلبدین حکمتیار و مشخصا عمرخطاب از تروریستهای کثیف آن است. احتمالا از موضوع آگاهی نداشتید ورنه چطور ممکن است هر روز با این جنایتکار خوش و بش کرده و حساب و کتاب داشته باشید؟ اگر قبل بر این به همین مناسبت امتناع و انزجار خود را از حضور در تلویزیون او اعلام میداشتید، مسلما تحسین و درود مردم ما را کمایی میکردید که میدانید از دست این حزب میهنفروش و تیزاب پاش چه کشیده اند. باری، هنوز هم مجال است که با گسست از تلویزیون اخوانی، اصولیت و بیزاری تان را از یکی از گروههای بیمار و قسم خورده ی مردم ما عملا ابراز بدارید.
با احترام مجدد و آرزوی پیروزی مردم مبارزایران
شهباز داوود ـ کابل)
حالا بدنیست که با خواندن نقاط نظر این مبارز انقلابی خودتان هم خویشتن را وجهت فکری تانرا معرفی کنید که ازنوع کمونیست های انقلابی هستید
19 فبروری 2011, 20:49, توسط monir
سقف سواد سالار عزيز پور !!
سالار چرند ! در وقت عاشورا و امام حسين، طبقات حاکمه (؟؟) کجا بود!طبقه حاکم و محکوم کجا بود؟ چند تا خيمه و چند خرما و چند شمشير اضافی، شايد امتاز عربی بر عرب ديگر باشد!
مرکب سواد ت مثل سقف سواد مارشال صاحب قسيم خان، لنگ است ونوشته ات مايه ء ننگ !
سنی اگر شيعه نمايی کند // لعنت جاويد کمايی کند!
22 فبروری 2011, 15:26, توسط پرویز "بهمن"
جناب منیر سلام!
اگر خیلی علاقه مند استی که ازطبفات ونقش طبفاتی درطول تاریخ باخبر شوی پس لینکی را که برایت میگذارم به دقت مطالعه کن تا ازکیف وکان مارکسیزم ولینزم لذت ببری
http://pz.rawa.org/70/70murtaz...