هر وکیل از ظن خود شد یارهم!
افغانستان فاقد یک پارلمان دموکراتیک!/ جناب قانونی هنوز با اندیشه یک جمعیتی و شورای نظاری زندگی میکند، تصمیم میگیرد و فیصله میکند و تعصب میورزد. او در دوران پنج ساله ریاستش از سیاست دوران دولت ربانی "برادر کوچکتر را در مقابل برادر بزرگتر علم کردن" خوب استفاده کرد، ضربه شدید را بر پیکر مشترک دری-فارسی زبانان وارد ساخت و جو بی اعتمادی را میان میلیت های محروم بخصوص دو میلیت بزرگ و هم زبان هزاره و تاجک بیش و بیشتر کرد.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
متاسفانه در طول پنج سال گذشته افغانستان یک پارلمان دموکراتیک، با سیاست روشن و برنامه های منظم کاری که از استقلال فکری و قوت تصمیم گیری بر خوردار میبود، نداشت. اربابان کهنه کار و قبیله گرا با سیاست تکراری تعصب و سلطه گری با استفاده از وسیله های زمخت مذهب افراطی و سنت خرافاتی هیچگاه به طفل نوپایی دموکراسی، روند ملت سازی، عدالت گستری و اندیشه ای فرا قومی فرصت رشد و زمینه فعالیت را ندادند. بد بختانه فرصت طلایی ده ساله که با هزینه های سنگین و سه قرن قربانی و بدبختی بدست آمده بود، به چه سادگی و آسان از بین رفت.
افغانستان فاقد یک پارلمان دموکراتیک!
تقلب بار دگر دامن گیر انتخابات شد و کمسیون مربوطه را وارد مشکلات بیشتر نمود، جنگ سرد تبلیغاتی هفته ها کمسیون انتخابات را در مقابل حکومت و لوثارنوالی قرار داد، کمسیون پیروز شد و شتر بخت پیش خانه نمایندگان خوابید. آنان بعد از هفته ها سر درگمی بلاخره بالای چوکی های وکالت تکیه زدند، هنوز نفس راحت نکشیده بودند که با معظله جدی تر روبرو شدند و امروز در خانه ملت اسیر بی سرنوشتی و فاقد تصمیم گیری شده اند.
جناب کرزی بعد از نتائج انتخابات پارلمانی در تلاش بود تا انتخابات پارلمانی را همچون انتخابات ریاست جمهوری تقلبی و غوغایی سازد و به دور دوم بفرستد، با این کار هم خودش را از زیر سایه تقلب سال گذشته کنار کشد و هم به مردم و جهانیان بفهماند که تقلب چیزی طبیعی در افغانستان است و آن تنها مربوط به انتخابات ریاست جمهوری نمی شود. با وجود مصمم بودن حکومت و لوی ثارنوالی (داد ستان کل)بر منحل کردن انتخابات، ولی با تلاش و جسارت کم نظیر کمسیون انتخابات، بلاخره رئیس جمهور کرزی مجبورا اولین قدم شکست را خلاف میلش برداشت و پارلمان افغانستان را رسما افتتاح نمود.
در پارلمان اول پسا یازده سپتمبر، ریشه پوسیده استبداد کهنه، اندیشه فرسوده ی قبیله گرایی، گرد وخاک مذهب و سنت تشدد و تحریف، صف بندی های تند روانه ی قومی و زبانی و مذهبی، بر ارداده و تصمیم، سیاستگزاری و عملگرایی نمایندگان عملا چیره گردید، قدرت تصمیم گیری، توان قانون سازی و برنامه ریزی را از آنان گرفت و وجهه قانونگزاری و مشروعیت سیاسی پارلمان را در سطح خیلی پائین تنزل داد.
متاسفانه در طول پنج سال گذشته افغانستان یک پارلمان دموکراتیک، با سیاست روشن و برنامه های منظم کاری که از استقلال فکری و قوت تصمیم گیری بر خوردار میبود، نداشت. اربابان کهنه کار و قبیله گرا با سیاست تکراری تعصب و سلطه گری با استفاده از وسیله های زمخت مذهب افراطی و سنت خرافاتی هیچگاه به طفل نوپایی دموکراسی، روند ملت سازی، عدالت گستری و اندیشه ای فرا قومی فرصت رشد و زمینه فعالیت را ندادند. بد بختانه فرصت طلایی ده ساله که با هزینه های سنگین و سه قرن قربانی و بدبختی بدست آمده بود، به چه سادگی و آسان از بین رفت.
آن رفت! که خیرش نرسید شرش فزون بود= این حال، اگر راه همان رفت! جفا کرد
دو هفته از افتتاح پارلمان میگذرد، چهره های نو با افکار متضاد و شیوه های کاری مختلف با سیاست گرایی نسبتا باز تر با تجربه های اندک و بیش، سکان کشتی قوه مقننه کشوررا بدست گرفته اند، جای که ممثل اراده و قانون گزاری یک کشور و ملت است. از قرائن انتخابات ریاست پارلمان چنین پیداست که نمایندگان جدید، حرکت نمایندگان دوره قبلی را به تکرار گرفته اند، که معیار تصمیمی گیری و رای دهی، نه شایستگی، کار دانی، درجه تحصیلی و تجربه کاری اشخاص بدور از اصلیت تباری و زبانی است، بلکه همانا قوم- قبیله گرایی، زبان محوری، خشکه مذهبی و سلیقه پرستی می با شد، اگر غیر آن میبود، سیاف را جایی نباشد در صدر مجلس!
هر وکیل از ظن خود شد یار هم = از درون هم نجست اسرار هم
آن یکی رای داد بهر پشم مفت= چون اصول دین را در ریش جست
این یکی معیار رای را قومی ساخت = رای قومش را بداد، گر برد و باخت
از هزاره، پشتون و تاجک بگفت= کرد تفریق، بعد ساختش زود جفت
آن یکی با پ، پشتو خوب خواند= غیرت پشتانه را با خود براند
شاغلی بهر پوهنتون زد سخن = رای های مفت را در کیسه زن
دگری دانش و دانشگاه بگفت = با شعار و حیله مشت بر سینه کفت
از دری و هم زبانی فارسی گفت = کیسه را با رای ها، پر کرد و خفت
کاش اینجاه حرف ما میشد تمام= تا نمی گفتم ز رشوت های تام
وعده از موتر و دالر صد هزار = من نمی گویم! شیندم بار بار
گر شود رشوت، فساد و پول هدف = طفل نو پای دموکراسی مرد به کف
کاش من بیهوده گویم حرف خام = خواب وحشت بینم و افتم زبام
چون شوم بیدار از یک خواب تلخ = کشور نامدار بینم همچو بلخ
چه صفا ! معیار کاردانی بود = دانش و شایستگی، تصمیم عقلانی بود
بعضی ها از روند رای دهی نمایندگان خوشحال اند، آنرا رشد دموکراسی و حتی زمینه ساز یک جامعه مدنی می پندارند. البته خوشحالی آنان را از دو جنبه باید حق داد و از چند جنبه دگر باید موشگافی کرد. شخصا این روش رای دهی را به دیده شک می بینم، چون رای دهی نه بر اصل سیاستگزاری عقلانی با ستراتیژی مشخص که هدف همانا منافع ملت و مردم باشد، بود، نه بر اصول و برنامه ریزی دقیق داخلی تا بتوانند رئیس شایسته را در صدر مجلس جلوس دهند، بلکه بر اساس ذوق و سلیقه های فردی، تعصبات قومی و زبانی و در موارد هم حساسیتهای سنتی و مذهبی سر نوشت رای ها را مشخص میکرد.
دو مورد خوشحالی:
1: تصمیم گیرنده مردم و نمایندگان: بدون شک جای امید و مسرت است که تصمیم گیرنده اصلی مردم در انتخابات بودند و امروز نمایندگان ملت در انتخاب رئیس مجلس اعلای ملی، دخل و تصمیم گیرنده هستند. آن دوران خفقانی گذشت که، شاهان و حکام مستبد با ظلم و تحقیر و توهین افراد نا شایسته را از قوم و قبیله خاص انتصاب نموده با لای زندگی و سر نوشت مردم جبرا مسلط میکردند.
2: منافع کشور در نبود، سیاف - قانونی :
...نه سیاف نه
انتخاب نشدن آقایان سیاف و قانونی، خوشحالی مردم را مضاعف ساخت، مردم افغانستان بخصوص شهریان کابل خاطرات تلخ و غمبار از شخصی بنام سیاف دارند، سیاف که با جنگ، وحشت، ظلم و خونریزی شهرت جهانی پیدا کرده است، چطور میتواند رئیس قوه قانونگزاری گردد!؟. با نشستن سیاف به مقام ریاست پارلمان، به یقین که دموکراسی نیم بند، کانون حقوق بشر، نظام نوی پای مردم گرایی، وجهه سیاسی و نمای نیمه دموکراتیک افغانستان شدیدا ضربه می خورد.
با انتخاب سیاف بدون شک اعتبار و اعتماد کم لایه سیاسی، روابط دیپلوماسی، داد و ستد های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که افغانستان با جامعه جهانی، شرکت های ازاد اقتصادی و کانون های اجتماعی حقوقی و فرهنگی بعد از شکست طالبان حاصل کرده است، در حد پائین سقوط میکرد و یا در بعضی موارد در برخی کشور ها کاملا از بین میرفت.
آیا قانونی هزاره ستیز است؟
جناب قانونی در دور اول ریاست پارلمانی با ظاهر آراسته و زبان خوش تا حدی توانست هم چوکی داران قوه مجریه را دل راضی نگهدارد و هم اکثریت اهالی مقننه را با ساز تظاهری اش برقصا ند. قانونی با محافظه کاری ها و معامله های سیاسی و زد و بند های پشت پرده، توانست در داخل و خارج از پارلمان موقعیتش را قرار میلش تا حدی سبک و سنگین نماید، ولی هیچگاه نتوانست بعنوان یک رئیس پارلمان ملی با اندیشه باز فرا میلیتی و اراده آزاد در خدمت پارلمان و مردم باشد.
جناب قانونی هنوز با اندیشه یک جمعیتی و شورای نظاری زندگی میکند، تصمیم میگیرد و فیصله میکند و تعصب میورزد. او در دوران پنج ساله ریاستش از سیاست دوران دولت ربانی "برادر کوچکتر را در مقابل برادر بزرگتر علم کردن" خوب استفاده کرد، ضربه شدید را بر پیکر مشترک دری-فارسی زبانان وارد ساخت و جو بی اعتمادی را میان میلیت های محروم بخصوص دو میلیت بزرگ و هم زبان هزاره و تاجک بیش و بیشتر کرد.
اینجا منظور از برادر کوچک و بزرگ، برادران سید هزاره و جامعه هزاره میباشد. منظور از برادر کوچک، کوچکی وجود فزیکی و یا شرافت و حیثیت انسانی فردی را کوچک شمردن نیست بلکه اشاره به رقم عددی و تعداد نفوس سید هزاره در جامعه هزاره می باشد. سید نه یک اقلیت قومی هست و نه یک هویت ملی یا ملیتی برای یک قبیله و قوم خاص. سید به معنی آقا، در زبان عربی هر کس می تواند سید باشد و یا از روی احترام سید خطاب گردد، مثلا سید کرزی یا آقای کرزی، سید جورج بوش یا آقای جورج بوش، سید مایکل جکسون یا اقای مایکل جکسون و ....! پس از روی احترام در زبان عربی به همه میتوان سید گفت یعنی همان اقا که در زبان ادبی فارسی متداول است.
اکثرا در کشور های اسلامی غیر عرب، پشت نامه هرکس که به خاندان پیامبر برسد، از روی احترام به آنان اقا یا سید میگویند. جمعیت سید در میان هر جامعه و میلیت که زندگی میکنند جز از آن جامعه و هویت قومی و میلیتی همان مردم را با خود میگیرند، مثلا سید که در میان پشتونها زندگی میکنند هویت پشتونی دارند، سید که با تاجکها هستند سید فارسی زبان با هویت تاجیکی، سید که در ایران هستند هیچگاه خود را عرب نمی گویند بلکه ایرانی با هویت ایرانی هستند، و به یقین سید که در جامعه هزاره زندگی میکنند سید هزاره و با هویت هزارگی قرنها در میان مردم هزاره زندگی کرده اند و مورد احترام بوده اند، پس چرا امروز سید هزاره یا از پیکر هزاره جدا باشد و یا تلاش ها صورت گرفته و بیگیرد ، و سید هزاره را در نقطه مقابل در مخالفت با جامعه هزاره قرار گیرند.
دولت ربانی و آمریت شورای نظار زمانی توانستند جامعه هزاره و شیعه را در سطح کشور ضربه جدی بزنند ، برادران سید را در مقابل مردم هزاره علم کردند، و جامعه هزاره و شیعه را به زیر مجموعه های جدا گانه: هزاره، سید و قزلباش تقسیم کردند. هرگاه سخن از اسم و حقوق هزاره در میان می آمد با کلمه اهل تشیع رنگ آمیزی میشد و چند تا از برادران سید را بعنوان نمایندگان اهل تشیع "هزاره" در راس رهبری و تصمیم گیری قرار میدادند، اینجا بود که از وجود برادر کوچکتر "سید" در مقابل برادر بزرگتر "هزاره" استفاده های سیاسی و سمتی صورت میگرفت، جامعه هزاره- تشیع را عملا به دو قطب متضاد مبدل کردند، در نهایت فضای خصومت و بی اعتمادی میان " هزاره و سید" به یک واقعیت روز و تعصب اجنماعی تبدیل گردید.
سخن از باد کشیدن کاه کهنه نیست بلکه یاد آوری از واقعیت تلخ سیاست سید پروری و هزاره ستیزی دوران حکومت ربانی و آمریت شورای نظار است که بطور گسترده با مصارف گزاف پولی و تبلیغات وسیع صورت میگرفت، که در پایان کار و زار کابل به نفع هیچ یک از میلیتهای محروم و اقلیتها کوچک تمام نشد، بجز اینکه فضای جبران ناپزیر بی اعتمادی و خصومت کور را میان هم زبانان و میلیتهای محروم کاشت و ریشه دار ساخت. به هر حال سیاست دوران ربانی و مسعود موضع بحث نیست و فقط یاد آوری گردید تا درس عبرت باشد و...!
بدبختانه سید گرایی و هزاره ستیزی سیاست دولت ربانی را هنوز میتوان در عمل و اندیشه آقای قانون به وضاحت دید، فقط با دو مثال ادعایم را معتبر میسازم و میگذارم به قضاوت و شناخت خونندگان محترم.
1: در انتخابات اول ریاست جمهوری پسا یازده سپتمبر، آقای قانونی معاون دوم خودر را یک سید انتخاب کرده بود، چنانچه رسم سیاسی آنروز و حتی امروز بر اصل سه اقلیت بزرگتر پزیرفته و مردمی شده بود. مثلا یک پشتون معاون اول خود را تاجک و معاون دوم خود را هزاره، یک هزاره معاون اول خود را پشتون و معاون دوم خود را تاجک و بدین منوال یک تاجک معاون اول خود را پشتون و دوم خود را هزاره باید انتخاب میکردند. با اینکه در قانون اساسی ذکر مطلب بالا نیست یعنی آقای قانونی خلاف قانون اساسی و یا کار خلاف شرع نکرده اند ولی همان اصل سه قوم بزرگتر را نادیده گرفتند و احترام ظاهری به هزاره ها را انکار کردند.
2: در انتخابات ریاست پارلمان اول پسا طالبان، چرا اقای محقق در کنار سیاف ایستاد و شدید ترین حملات سیاسی و اجتماعی و حزبی و مردمی را از طرف هم تباران هزاره اش متحمل گشت ولی هیچگاه با قانونی به توافق نرسید. حتما علل زیاد وجود داشت، شاید معامله محقق با سیاف و حکومت کرزی، شاید معامله محقق با سیاف برای بدست آوردن معاونت پارلمان، شاید معامله پولی و ده ها شاید دگر که موضع این بحث نیست، مگر یاد مان نرود که یکی از علل اصلی همانا اندیشه جمعیتی و سیاست سید گرای و هزاره ستیزی آقای قانونی میباشد که هنوز برادران سید را ظاهرا زیر بال میگیرد و با تحریک علیه هزاره ها استفاده های سیاسی صورد میگیرد.
دو مثال را با قضیه کوچی ها اعتبار میبخشم میگذارم به شما:
چرا آقای قانونی رئیس پارلمان ملی یک کشور، سال گذشته با سیاست سیستماتیک تیر بزن و کمان را پنهان کن، در تجاوز کوچی ها مهر های سکوت مصلحتی و سیاسی را به بهانه های مختلف بر لب زدند؟؟ آیا علت اصلی این خاموشی مصلحتی، چشم پوشی از کشتار و جنایت کوچی ها نبود؟ آقای قانونی و رهروان پارلمانی اش خاموشی را پیشه ساختند تا قضیه کوچی ها را آزادنه و به راحتی نادیده گیرند، مردم و نماینده های هزاره در وضعیت بحرانی کاملا تنهاه رها نمایند.
اقای قانونی با جمعی پارلمانیان، با یک تیر نه دو نشان بلکه سه نشان زدند، از یکطرف اقای کرزی را تحت فشار قرار دادند تا وزیران را معرفی نمایند ، از طرف دیگر با وجود معظله کوچی ها و مشغولیت شبانه روزی اقای خلیلی، معاون دوم را در مجلس احضار نموده اند، از طرف سوم خودشان را در معظله هزاره ها و کوچی ها اصلا دخل نساختند، شاید در دل شان می گفتند، " این بحران و جنجال هزاره ها با کوچی هاست، به ما غرض نیست "، از طرف دیگر راهی گریز سیاسی را هم باز مانده بود که اگر فردا کدام خبر نگار تیز هوش بپرسد : اقای قانونی شما در مقام قوه مقننه و ریاست پارلمان کشور، چرا در مورد کشتار مردم بهسود و دایمیرداد و آتش زدن صد ها باب خانه توسط کوچی های سکوت کردید!؟ جناب قانونی شاید به سادگی و آسانی جواب میداد که ما در حال اعتصاب سکوتی بودیم!
دور دوم و سوم رای دهی:
دور دوم و سوم رای دهی، را میتوان دور فرصت باد آورده دانست. نه دور تعین سرنوشت و انتخاب رئیس مجلس. فرصت باد آورده، برای آن عده نمایندگان تازه کار و چهره های نا اشنا، که حتی ریاست پارلمان را نه در خواب دیده بودند و نه شاید لحظه ی فکرش را کرده باشند، ولی با هیزوم سیل آورده ی هرج و مرج چند روزه، آتش پلو پزی ریاست مجلس در دیگدان آنان هم شعله ور شد و زمینه ی معرفت و شهرت به سادگی فراهم گردید. نامزدان دور دوم و سوم را نه نمایندگان مجلس جدی گرفتند، نه حکومت افغانستان پشت در های بسته به معامله سیاسی دست زدند و نه چشم چرانان همسایه و جهان اهمیت جدی برای آن دو دور قائل شدند، بلکه در سطح یک نمائش دموکراتیک به آن نظاره کردند و چشم به تصمیم و حرکت بعدی دوختند.
کاندیداتوری نمایندگان جدید در دور دوم و سوم، در ظاهر حرکت دموکراتیک، عمل خوب و بجا بود، خوب است چهره های تازه و جدید معرفی و و ارد کار زار سیاسی شوند. مهم نیست همیشه کهنه ها و مشخص شده ها مطرح باشند، چه بهتر! نو ها و تازه ها و ناشناخته ها هم فرصت رشد یابند و زمینه کار پیدا کنند. بحث مطرح و معرفی نشدن نو ها نیست، بل بحث مشخص بودن ثبوت کردن قضیه ی است که قبل از ثبوتش، نتیجه آن معلوم و مشخص بود.
پيامها
25 فبروری 2011, 01:52, توسط rastgo
حفیظ الله خرمی خُرّم
har kas goft ke dogh ma tursh nist hal shuma ham shuro kardid !
chura az kasti hai baba mazari gab namezani . magar mosaaheba Saeed ha ra nashunidi ke chura dar moqabel Mazari estad shuda budand ? magar nagoftand ke mazari bedon mashwara anha ba Golbedin (doshmat qasam khorda hazara ha ) dakhel etelaf shuda bud ? magar Mazara shurai hamahangi ra dar moqabel tajik ha nasakht? magar namedanist ke tajik ha az pashtun ha bad nabodand wa nakhahad bodand !? ma ham tarafdar wahdat tajik ha wa hazara ha hastam ama hazara in kar ra az khod shoro konand ! magar jang asli ra Sayaf ba hazara ha nadasht ? chura imroz az masood nam mebarid? aya ba in kar tan mekhahid ke doshmani beafarinid? shuma khod Saeed ha ra khayen khandid wa arab ! shuma khod Saeed ha ra az khod randid ke ba Masood panah awardand! imroz masood ham nist chura Saeed ha hamisha ba tajik ha estad meshawand ? bakhatere in ke an ha ehteram meshawand ! chura shuma ba jai wahdat tajik wa hazara ba som pashi shoro kardid ! dar hale ke medanid ke sharayat besyar mohim shuda ast wa wahdat tajikan wa hazara ha besh az har roz degar darad mohimtar meshwad !? man ham namedanam ke hazara ha dar khod che didand ! ke az pashtun ha karda dar moqabil ma bad tar and . dar hale ke Jabha motahed barai hazara ha hama eshtebahat seyasi ra hata ke nakhasta tahmil shuda bod . tajikan jebran kardand . wa emoroz az barakat rahbari moqawomat haman Masood sahib ezat wa ehteram and . wa haman moqawomat bod ke mardom hale az mekh zadan ha wa sena boridan ha kam yad mekonand !
25 فبروری 2011, 10:48, توسط جنت گل
من که خود یک تاجک استم ولی دوستان زیادی هزاره دارم با خواندن این مضمون خواستم نظر خودرا نیز ارایه کنم.
گرچه تاجک ها خود از اقوام زیر ستم بوده ولی با هزاره ها وازبک ها همیشه همدری وکمک کرده اند.
مگر در مقابل هزاره همیشه تاجک ها را از عقب خنجر زده اند. چه در زمان حبیب الله کلکانی ویا مسعود. اگریاری و مقاومت مسعود نمیبود امروز آن هزاره های که از دست امیر عبدالرحمن خان و طالبان زنده مانده بودند نابود میشدند. دور نمیرویم همین انتخابات پارلمانی را مثال میدهیم که آقای معنوی با قبول کردن مرگ از رای هزاره ها در مقابل کرزی وتیم فاشیستی وی دفاع کرد. ولی دیدیم که محقق باز دوباره با سیاف یکجا شد.
خودتان قضاوت کنید که ظلم بالای شما کی میکند و شما انتقام از کی میگیرید.
یک کمی بخود بیاید چه خورده اید که هضم کرده نمیتوانید وقتی کوچی ها بالای هزاره در بیسود حمله کرد باید خلیلی از مقام خود استعفا میداد و یا مانند معنوی با کرزی مقابله میکرد.
البته من نمیخواهم که شما برداشت کنید که من از قانونی دفاع میکنم ابعدآ نه چرا نه قانونی نه محقق نه فهیم و نه خلیلی بفکر مردم خود است بلکه صرف منافع خود را میبینند.
واز رای قومی تیکه داری میکنند.