جهان سوم و دیکتاتوری های موروثی
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
به هر روی اینکه شاعر سال های سال پیش گفته است :"از فضل پدر تو را چه حاصل"، نشان می دهد که این تمایل به وراثتی کردن در روح ما ریشه عمیق دارد و تا یاد نگیریم که خون همه آدم ها مانند هم است فقط دیکتاتوری را با دیکتاتور دیگر عوض می کنیم.
این روزها دیکتاتورهای فرتوت خاورمیانه که پس از سال ها و دهه ها زمامداری بلامنازع، برای جانشینی فرزندان خود زمینه چینی می کردند، ناگهان با حرکت های اعتراضی مردمی مواجه شده اند که قدرت خاندانی آنها را به چالش جدی مواجه کرده است. سوالی که باقی می ماند اینست که چه چیزی در فرهنگ ما باعث می شود که نه تنها قدرت مندان که چه بسا پیروان آنها نیز به قدرت موروثی تمایل دارند.
چند روز قبل شبکه بی بی سی فیلمی را پخش کرد تحت عنوان "ملکه و من" که راجع به فرح پهلوی و زندگی وی بود. در قسمتی از فیلم برخی از طرفداران سلطنت را نشان می داد که ابراز ارادت خالصانه ای به شاه فقید و فرزند او داشتند. یکی از این افراد در مورد فرزند شاه می گفت که "ایشان شاه به دنیا امده اند و شاه بودن در خون ایشان است." این برای من بسیار جالب بود که یک فرد تحصیل کرده و دنیا دیده که حداقل سی سال در غرب زندگی کرده است و مناسبات اجتماعی و سیاسی دنیای مدرن را دیده است، هنوز تصور می کند که در خون یک فرد چیزی هست که در خون بقیه انسان ها نیست.
نمونه ای دیگر از این تمایل به وراثت در احترام به سادات ( کسانی که مدعی هستند نسل آنها به پیامبر اسلام می رسد) می توان به وضوح مشاهده کرد. این قضیه در میان مسلمانان شیعه مذهب، حادتر نیز می شود چرا که انها اعتقاد به حکومت موروثی فرزندان پیامبر اسلام دارند. در بین این افراد هم اصطلاحاتی چون خون پاک رایج است به این معنی که در خون کسانی که سید هستند چیزی هست که در خون سایر ابنا بشر یافت نمی شود. به یکی از این افراد که فرد با دانش و استاد دانشگاه بود گفتم : شما پدر و مادر دارید و آنها همینطور یعنی وقتی دو نسل بالاتر برویم چهار نفر و در سه نسل قبل تر 8 نفر در وراثت شما سهیم هستند و اگر دست کم هر صد سال سه نسل بالا برویم در 1400 سال 42 نسل عوض شده است یعنی دو به توان 42 نفر ( 4398046511104 نفر) در 1400 سال پیش در وراثت شما اثر داشته اند. و اگر تمام افراد در این 1400 سال را جمع بزنیم شاید با ماشین حساب های معمولی نتوان تعداد آدم های که در وراثت یک نفر نقش دارند را حساب کرد. به هر حال یکی از این 4398046511104 نفر، پیامبر اسلام بوده است و اکثریت بقیه این افراد کسانی بوده اند که شاید علیه پیامبر جنگیده اند و .... و به قول سهراب سپهری : "نسبم شاید به زنی فاحشه در شهر بخارا برسد."
اگر دیکتاتورهای بر مسند قدرت به فکر خاندانی کردن قدرت باشند و پذیرش این امر از طرف عده ای متملق که از کنار قدرت به سود و منافعی می رسند قابل درک است ولی بسیار هم مشاهده می شود که مبارزین آزادی خواه و یا رجال سیاسی اپوزیسیون هم دچار همین معضل هستند و چه بسا این امر از طرف هواداران آنها تشدید می شود. برای نمونه وقتی بی نظیر بوتو در زمان مبارزات انتخاباتی و مبارزه علیه دیکتاتوری مشرف ترور شد طرفدارانش به جانشینی پسر کم سن او تمایل نشان دادند. جوان بی نوا و بی خبر از همه جا که با ثروت هنگفت پدر و مادر در لندن مشغول خوشگذرانی بود ناگهان به میان عرصه سیاست هل داده شد و وقتی عکس های خصوصی وی در کنار دخترکان زیبا رو در بار های لندن منتشر شد عطای سیاست را به لقایش بخیشد و از مردم خواست که به زندگی خصوصی اش وارد نشوند و برگشت به جایی که بود.
در زمان طالبان وقتی یکی از فرماندهان تراز اول مجاهدین اسیر شده بود، اطرافیان و متملقین برای حفظ موقعیت خود فرزند کم سن و سال و بی تجربه او را به جانشینی پدر گماردند. شکی نیست که این فرمانده جهادی فردی قابل و خود ساخته بود و در بازی پیچیده سیاست و جنگ توانسته بود خوب بازی کند ولی پسر جوان وی توانایی هدایت مجاهدین و فرماندهانی که سال ها در جنگ آبدیده شده بودند را نداشت و به عنوان یک جوان تمایل به تفریح و زندگی داشت و حتی شایعه بود که توسط پلیس ارشاد ایران دستگیر شده و پس از اطلاع از موقعیت وی آزاد شده بود. همین امر باعث دلسردی بسیاری از مبارزان در آن زمان شده بود که لطمات سنگین به مقاومت علیه طالبان می زد.
به هر روی اینکه شاعر سال های سال پیش گفته است :"از فضل پدر تو را چه حاصل"، نشان می دهد که این تمایل به وراثتی کردن در روح ما ریشه عمیق دارد و تا یاد نگیریم که خون همه آدم ها مانند هم است فقط دیکتاتوری را با دیکتاتور دیگر عوض می کنیم.