ياد مولانای بلخی
عکس از نسيم فکرت
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
پشتو:
د افغانستان نامتو شاعر مولانا جلال الدين محمد بلخی چی د رومی په نوم هم پيژندلی کيږي ٨٠٠ کاله مخکی د بلخ په دی لرغونی سيمه کی زده کړي ترسره کړي دي.
دری:
شاعر مشهور افغانستان مولانا جلال الدين محمد بلخی که به نام رومی هم او را می شناسند، هشت صد سال قبل در اين محل باستانی ولايت بلخ تحصيلات خويش را فرا گرفته است.
اشاره: اين عکس با اجازه ی رسمی دفتر نمايندگی سازمان ملل در افغانستان، در سايت کابل پرس? نشر می شود. کليه ی حقوق اين عکس متعلق به اين نهاد می باشد.
پيامها
6 دسامبر 2007, 02:58, توسط نسیم فکرت
سلام رفیق جان
کجاستی؟ دلم برت تنگ شده
آنلاین : سلام آلیک
6 دسامبر 2007, 05:18
آفرين نسيم جان همه جای افغانستان در گشت هستی، خوشا بحالت. عکس هايت را در کابل پرس? می بينيم.
6 دسامبر 2007, 05:27, توسط ذ بیح الله ناصری
شرح دهم من که شب از چه سیه دل بود
هر کی خورد خون خلق زشت و سیه دل شود
چون جگر عاشقان میخورد این شب به ظلم
دود سیاهی ظلم بر دل شب میدمد
عاقله شب تویی بازرهانش ز ظلم
نیم شبی بر فلک راه بزن بر رصد
تا برهد شب ز ظلم ما برهیم از ظلام
ای که جهان فراخ بیتو چو گور و لحد
مولوی
راستی آقائ فکرت!
همیشه ذهنم در به در دنبال یافتن پاسخی برای این سوالهاست:
1. ما که در عمل اعتنائ به ارزش هائ مطرح شده در کتب آسمانی و گفتار شاعران آسمانی نداریم، پس چرا در پئ ثابت نمودن ِهویت ِمولوی، ابن سینا ویا سید جمال الدین و ... هستیم؟
2. جوانان ما به چی دلیل پس از کسب اندک دانشی آنهم سطحی ادعائ هیچ بودن و پوچ بودن این جهان را نموده و به نوعی از قید دین و مذهب خود را میرهانند... با آنکه ضرب المثلی داریم معروف که "نیمچه ملا بلای ایمان است" ویا بقول فیلسوف انگلیسی، فرانسیس بیکن:
Great philosopher and supporter of the scientific revolution of England, Francis Bacon 1561 – 1626 says: ’’Little knowledge of science takes you away from Almighty God. In-depth knowledge of science makes you a believer in God.’’ ABC
و در پیرامون این سوال لازم به یاد آوریست که همین مولانائ که ما ادعائ افغان بودن آنرا داریم و شهرتش در شرق و غرب طنین افکنده، در مثنوئ معنوی که به قرآن پهلوی معروف است، صد ها مرتبه از آیات قرآن مجید استفاده نموده و همیشه بشر را به راستی، صداقت، پاکی، همکاری، عشق به همدیگر و بالآخره ما را به مفهوم واقعئ عشق یعنی عشقی به زیباآفرین که از نطفه ئی بد بو و ناچیز پری چهره میآفریند... و از خاک ِناچیز، گُل و سبزه میسازد... دعوت میکند. اما ما به چی مشغولیم و به چی میآندیشیم؟
مولوئ که با گفتن داستانها و قصه ها در قالب اشعار لطیف و زیبا ما را به خرد و عقل گرایی دعوت میکند، اما ما در مقابل چرا به طرد و ترک حقایقی روشن که نیازی برای ثبوتش نیست میپردازیم؟
بطور مثال خودت چگونه به خودت حق میدهی که در تفسیر آیات قرآنی بجائ عقل از شهوتت استفاده نموده و هر گونه دلت خواست (و برطبق خواهشات نفسانئ خودت) آیات قرآن را تعبیر و تفسیر کنی با آنکه هیچ تخصصی در رشتهء تفسیر قرآن نداری ویا به زبان ساده تر اهل این کار نمیباشی؟ این فقط یک مثال بود.
حالا میآییم به نظر یک دوست دیگر که از آسیائ میانه در مورد قرآن فارسی (غوث زلمی و شرکائ امریکائی اش) ابراز نظر نموده اند. ایشان فرموده اند که روحانیون صرف بخاطر تداوم انحصار بر زبان دین و مذهب، نمیخواهند ترجمهء فارسئ قرآن بدست مردم بیآفتد... که بسیار مضحک و خنده آور است چرا که اکثریت جوانان امروزی مستقیماً میتوانند از طُرُق گوناگون و دلخواهشان به مطالعه، تحقیق و تحصیل بپردازند نه از ورائ گفتار و رهنمائی هائ روحانیون.
این در حالیست که خودم از آوان کودکی همیشه شاهد بوده ام که هر فردی میتواند در صورت نیاز به ترجمه فارسی و تفسیر فارسئ قرآن مراجعه نموده (حتی اکثر قرآن ها با ترجمهء فارسئ که کلمه به کلمه و جمله به جمله زیر اصل عربئ آن نوشته شده اند از مدتهائ مدیدی در دسترس مردم بوده و میباشد). حالا چی ضرورتی باعث شد که آقائ زلمی از امریکا تفسیر وارد نمودند؟
مهمتر از همه ستاره هائ درخشان ادبئ ما همچو مولوی، سعدی، حافظ، نظامی و ده ها تن دیگر بهترین تفسیر و تعبیر را از قرآن و اصول اسلامی به ما تحفه داده اند. حال ما چی نیازی داریم که با داشتن اینهمه تفسیر و ترجمهء شفاف و واضح، تفاسیر جدید را از غرب ویا امریکا وارد کنیم؟
مهمتر از این حرفها ما تا چی اندازهء معلومات و مطالعه داریم در بارهء تاریخ تورات و انجیل؟ آیا شراب، زنا، قمار، خیانت به دیگران در تورات و انجیل مجاز بود ویا مجاز شد؟ چی وقت توانستند دست به تحریف انجیل و تورات بزنند؟ قبل از جدا نمودن ِاصل و ترجمهء آن ویا قبل از آن؟
اینها نکات مهمی اند که هر روشنفکر ِواقعی باید پیرامون آن تحقیق و مطالعه نماید و بعداً ابراز نظر کند. من مطمئنم که دوست ما که از آسیائ میانه مینویسند بدون مطالعهء ترجمه فارسئ (زلمی) و بدون در نظر داشت رویاروئ غرب و اسلام ابراز نظر نموده اند. گیرم که ترجمهء فعلئ آقائ بختیار (مجهول الهویه) و آقائ زلمی به قصد تحریف نوشته نشده، اما میتوانیم صریحاً بگوییم که این کار میتواند آغاز یک توطئهء باشد برای تحریف قرآن. باآنکه در اخیر این ترجمه نظریاتی به عوض مغز از روده هائ مترجم تراوش نموده و راجع به حکم سنگسار چیز هائ نوشته که بجز از هدف ارضای خاطر اربابانش هدفی دیگر را نمیتوان در عقب آن دید. حال بر این موضوع نیز واقفیم که بنابر قول خداوند به پیامبرش تا پایان گیتی، هیچ قدرتی نمیتواند که قرآن را تحریف کند با آنکه به آسانی میتوانند جوانان مارا منحرف سازند و عیاش و تن پرور به بار آورند (عرب هائ فعلی مثالی خوبی شده میتوانند).
چنانچه حضرت مولوی خود میفرمایند:
مصطفی را وعده داد الطاف حق
گر بمیری تو نمیرد این سبق
ما کتاب و معجزت را حافظیم
بیش و کم کن راز قرآن رافضیم
تا قیامت باقیش داریم ما
تو مترس از نسخ دین ای مصطفی
حالا ترس از تحریف قرآن نمیباشد چرا که حافظ آن خود خداوند خواهد بود. ترس از منحرف شدن نسل هائ بعدی است که با خواندن ترجمه هائ (بدون اصل عربئ آن) که از غرب وارد میشود به انحراف کشیده خواهند شد. و این بحث مطمئناً از حیطهء تخصص برادر ما در آسیائ میانه خارج بوده و وی نوعی تشبث نموده اند به اموری که در آن تخصص نداشته اند.ادامه دارد