صفحه نخست > دیدگاه > اعتراض آری! عدالتخواهی آری! اما حالا چرا؟

اعتراض آری! عدالتخواهی آری! اما حالا چرا؟

برخورد کرزی،درمرحله اول رویکار آیی الی مرحلۀ دوم همانا ناشی از اخلاق حفظ قدرت است و در چهارچوب اخلاق شخصی نمی گنجد
احمد بهار چوپان
پنج شنبه 12 می 2011

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

همایش بزرگی که مدتی قبل با حضور گستردۀ جوانان دانشگاهی و رهبران سیاسی و اهل فرهنگ،در شهرکابل،برگزار شد اگر از سویی حامل پیام برای دستگاه فاسد برسرقدرت بود،از جانبی هم مایه دلگرمی برای تمامی کسانی که خواهان رونما شدن تغییر در وضعیت به بن بست رسیده ی موجود اند.

. غالبا این همایش با نگاه انتقادی،و برمحور انگیزه ی ضد وضعیت حاکم برپا شده بود
برپایی این همایش همانگونه که شاید مایه امیدواری جمعی شده باشد،پرسش های هم بر می انگیزد.
از جمله و مهمترین آن اینکه آیا این رویکرد اصلاحی،همراه با تئوری مشخصی برای اصلاحات است یا صرفا ناشی از هیجانات و انگیزه های سلبی؟

مبتکرین همایش مورد نظر،که دست اندرکاران نام"جنبش عدالت خواهی" را به آن داده اند،کسانی هستند که خود زمانی از رجال نظام فعلی بوده اند و در بنیاد گذاری این نظام سهم اساسی داشته اند.
وقتی چنین است،چرا این جنبش برای عدالت خواهی پس از ده سال براه افتاد در حالیکه میتوانست زود تر از این شکل بگیرد و تا امروز به حرکت ی جا افتاده،پخته و با تجربه مبدل شود.

همانگونه که قانون گریزی و قانون ستیزی،ظلم،بیعدالتی و همه گونه اعمال نادرست در طول سالها و خصوصا در ده سال حاکمیت ساختار مافیایی قدرت،به فرهنگ دولت داری مبدل گشت.
نگارنده برای بیان بهتر موضوع ده سال حاکمیت تیم مافیایی قدرت را از نگاه زمانی به سه مرحله بخش بندی نموده و در هرسه بخش عملکرد موئتلفین کرزی،در قدرت سیاسی را،که امروزه به منتقدین سرسخت نظام تزویر،ترور و تریاک،مبدل شده اند مختصر به بررسی می گیرم.

مرحله ی اول- که از اول جدی 1380 (21 دسامبر) پس از تحویلی رسمی قدرت توسط استاد پروفیسوربرهان ایدین ربانی،رئیس جمهور دولت اسلامی ا،به حامد کرزی،رئیس اداره ی موقت شش ماهه،آغاز و الی مرحله دوم ادامه می یابد
در این مرحله،همانگونه که آقای دکترعبدالله عبدالله،در سخنرانی اخیر شان در همایش عدالت خواهی،اظهار داشتند" زمانی که آقای کرزی،تازه به کرسی قدرت رسیده بودند روزی 50 بار نام قهرمان ملی را میگرفتند." در برابر شریکانش در قدرت سیاسی رویه محتاطانه و روحیه ای دارد متناسب با وضعیت و موقعیتش در جغرافیای قدرت افغانستان، در واقع منطق برخورد کرزی،در اوایل روی کار آیی را کاملا میتوان درک کرد.
. ابتدا باید میماند و بعد رفته رفته نظم و سامانی پیدا میکرد و بعد از اینکه نظم و سامان گرفت به سراغ انحصار قدرت میرفت
در این مرحله کرزی با در نظر داشت اینکه فاقد پایگاه مردمی است،نیروی نظامی در اختیار ندارد و ساختار سیاسی قویی او را حمایت نمی کند با شریکان از در مدارا و مصحلت پیش میاید و رابطه های ظاهرا دوستانه ی شخصی در سطح فردی با رهبران جبهه ی مقاومت،برقرار ساخته از اینطریق و با استفاده از فرصت افراد مطرح و با نفوذ در آن مجموعه را تحت مطالعه روانی قرار داده با خصوصیات اخلاقی و روانی آنها آشنا میشود.
این نوع برخورد کرزی، مقتضای اخلاق قدرت است و در اخلاق قدرت نیک و بد،یا خیر وشرطور دیگری مطرح میشود.

"نیک و بد، یا خیر و شر یا حسن وقبحی در اخلاق فردی مطرح است در اخلاق قدرت مطرح نیست. واقعیتی که اکنون ما با آن زیست می کنیم و به آن آشنایی داریم،حقیقتا نظر ماکیاولی را تایید می کند. او گفت نه جوانمردی و نه ناجوانمردی،هیچ کدام ارزش مطلق ندارند. نه عدالت،نه بی عدالتی،نه نرمی، نه درشتی،هیچ کدام دارای ارزش مطلق نیستند؛حاکم یا شهریار است که باید ببیند کدام یک به کار او می آید. آن جا که درشتی که به کار او می آید،درشتی کند و آن جا که نرمی به کار او می آید،نرمی کند. تنها یک چیز مطلق است و آن حفظ قدرت است. آن گاه به دنبال حفظ قدرت،اخلاق حفظ قدرت زاده میشود."1

برخورد کرزی،درمرحله اول رویکار آیی الی مرحلۀ دوم همانا ناشی از اخلاق حفظ قدرت است و در چهارچوب اخلاق شخصی نمی گنجد،شاید شریکان او در قدرت سیاسی همین نکته با اهمیت را در محاسبات شان فراموش کرده و معیار برخورد متقابل آنها با کرزی،در محدودۀ حسن نظر شخصی و رابطه های فردی باقی مانده !؟

مرحله دوم- از 21 جوزا ی سال 1381(11جون) و تدویر لویه جرگه اظطراری که در نتیجه ی آن کرزی،برای دو سال آینده در قدرت ابقا میگردد.

رسیدن دو بارۀ کرزی، به راس هرم قدرت سیاسی اگر از یکسو نتیجۀ خواست حامیان انگلیسی و امریکایی او بوده باشد،از جانبی در اثر محاسبات نادرست بزرگان جبهۀ مقاومت ملی بود. اما کرزی،با زیرکی بسیار از فرصت دو سالۀ که بار دیگر در اختیارش قرار گرفته بود استفادۀ برد! استفاده برای استحکام موقعیت و موقف خودش در قدرت سیاسی؛به بهای هدر دادن فرصت طلایی که میشد در دوام آن کشور و مردم را از چنگال بحران های استخوان شکن رهایی بخشید.

رئیس جمهور که حالا دیگر حریفان خویشرا خوبتر از دورۀ اول ریاست خود می شناسد،با اعتماد به نفس بیشتر دست ابتکاراتی میزند که بار آورد آن امروزه حاشیه نشینی و ضعیف شدن شریکان قبلی اوست.
دستبرد به قانون اساسی و استوار سازی ساختار ریاستی اوج مهارت و جسارت رئیس جمهوری را در فریفتن یا مهارشریکان و حریفانی به نمایش میگذارد که در هنگام احراز ریاست، حتی محافظین شخصی او نیز مربوط به جبهۀ مقاومت،یعنی موئتلفین اصلی او در قدرت،بودند.

رئیس جمهور کرزی،حتی در گزینش معاونین خود استراتیژی رخنه و تفرقه افگنی را در میان صفوف جبهۀ مقاومت و بازماندگان احمد شاه مسعود شهید، پیگیری می کند و بدون مواجهه با واکنش جدیی از طرف بزرگان جبهه مقاومت،به هدف میرسد.

بزرگان جبهۀ مقاومت ملی در تمام این مدت قادر به ایجاد ساختار سیاسی فراگیر که نمایانگر نظرهمۀ آنها باشد نمی شوند و با قضایا برخورد سیلقوی و شخصی دارند و اگر این یکی گاهی در برابر عملکرد رئیس جمهور اعتراض دارد، آن دیگری نه تنها به حمایت از موضع رئیس دولت برمیخیزد که یار و همسنگر و همرزم خودش را ملامت می داند.

هیچ عمل خلاف رئیس دولت و حلقۀ تمامیت خواه اطرافیان او سبب عطف توجه جدی یا هم ناراحتی بزرگان جبهۀ مقاومت نمی گردد.
ورنه جعل قانون اساسی و دستبرد زدن به سندی که باید حیثیت وثیقۀ ملی را در میان اقشار و ملیت ها کسب میکرد،و مروج ساختن اصطلاح دشنام گونۀ " جنگ سالاران" که بدون شک برای تخریب و کم بها دادن به جایگاه مردمی مهره های اصلی قدرت در جبهۀ مقاومت اختراع شد،باید به مثابۀ زنگ خطر و هوشدار قوی زمینۀ تغییر رویه و برخورد اصولی آنها با کجروی های تیم فاسد کرزی،میگشت.

اما در ده سال گذشته کسانی که امروز با گلوی پر از بغض به بیان ناگفته های مبدل شده به عقده های سرکوفته سخن از گمراهی رئیس دولت میگویند، به تکروی و برقرارسازی رابطه های کج دار و مریز بخاطر بقای شخصی خاتمه ندادند.
وناگزیر و انصافا باید گفت که در بسا موارد ما شاهد سازش های خفت بار کسانی از آدرس مقاومت و مسعود، با کرزی هستیم که بار آورد و پیامد آن پررو تر شدن تمامیت خواهان و شدت استبداد و بیعدالتی بوده است.
اینجاست که به باور بنده خیلی ها پیشتر از این باید شاهد شکل گرفتن این گونه جنبش ها و جریانات میبودیم زیرا همانگونه که گفته اند " سرچشمه شاید گرفتن به بیل/ چو پر شد نشاید گذشتن به پیل"!

به همینگونه در برابر طالب پروری و دشمن نوازی های کرزی، هم آنزمانی باید ابراز نارضایتی و ایستادگی اصولی صورت میگرفت که ترفند و حیله های چند پهلوی استراتیژی قوم محورانۀ او هنوز به طرح و برنامۀ مورد توجه حامیان خارجی او مبدل نگشته بود.

حالا همین معامله یی که از نظر منتقدین کرزی، پذیرفته نیست در اثر اصرار و صحنه آرایی های ماهرانۀ هر دو سر طیف افراطی قبیله، یعنی هم آدمیخواران مسلح طالبی و هم دمکراتان یک شبۀ نکتایی دار و متحجر، جامعه جهانی را به توهم شکست نا پذیری طلبه باورمند ساخته است و شاید تغییر باور و نظر آنها به زمان درازی نیاز داشته باشد.

از اینروست که سوال جدیی عدالتخواهی آری ! اما حالا چرا ؟ ذهن مرا رها نمی کند.

با آنهم همانگونه که در آغاز اشاره رفت متکی گشتن به هیجانات ناشی از وضعیت نامساعد فعلی و نداشتن تئوری و طرح و استراتیژی عمر این جنبش را کوتاه و دستاورد های آنرا به سخنرانی های آتشین بدون پیامد مثبت مبدل خواهد ساخت که امید است چنین نشود و در عقب انتقاد ها و رد راهکار دولت، منتقدین براساس یک استراتیژی روشن و طرح مدون برای اصلاحات عمل کنند تا شاید قدرت را مهار سازند.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس