به ماجراجویان باید پاسخ داده شود
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
ملیت های تورک در دو کشور ودر کشور سوم سال ها است که مورد تاخت وتاز از یک سو تحت نام موهوم آریایی ؛ریخته وگریخته وسرآنجام بگونه ایدیال واندیشه ومرام پست فاشیستی ایران وازسوی دوم روند سیاست وعملکرد جنایت ودرد آفرین خانوده های خود فروش سدزایی ومحمد زایی دروجود عبدالرحمان، دوست محمد، حبیب الله، امان الله، نادر، محمدگل مومند، ظاهر، داود، ترکی و طالب و کرزی در اوغانستان و ازسوی سوم تعداد کثیری از تحصیل کرده گان، ماجرا جویان وآب کوران ازهردو جبهه وجریان ؛ یکی درگورستان ابهام واسطوره آریایی زاریدن ونالش کردن وآن دیگری جهت بقا ودوام سیستم تک قبیله یی وعدم پذیریش فرهنگ وتمدن انسان وانسانیت آفرین تورکان کشور درمسیر دوهزار واند سال؛ به آدرس ما"تورکان" تعرض وماجراجوی وتوهین های عجیب وغریب غیر عاقیبت اندیشانه توصل جسته وتا از طریق های متعدد ؛ازعدم تاریخ غرور آفرین خویش داد وفریاد زده وبه آدرس تاریخ؛فرهنگ وداشته های چراغان وجاویدان تورکان ؛چرنده ویاوه سرایی زنانه سرزنند.
یکی از این ماجراجویان دروغگو وبیشرم وبی پاس صبور عصردولتشاهی است که تحت عنوان "تاجیکان باید شوراهای سراسری خود را بسازند" مقاله یی را در بعضی سایت های از تیپ افغان آنلاین واما ازجبهه دروغگویان دیگری نشر کرده ودر سر خط نوشته چنین توهین نامه یی ازالگوی اهریمنی یاد دهانی شده ومن؛بدون کم وکاست گفته های بی مایه وپایه وسراپا غرق در اندیشه آریایی اسطوره "فاشیستی" است، این جا نقل میکنم که نامبرده –مینوسد " ماهمه زندگی وهست وبود خودرا در طول تاریخ قربانی –آدم ساختن یورشگران وفاتحان وصابقرانها ؛ایلخان ها وبابا کرده ایم" .و اما ؛درکدامین مرحله یی تاریخ ودرکدامین زمان ایشان درقلمرو انسانیت گام گذاشته است وپیش از این که
انسان شده باشد ؛چه بوده است؟
موصوف به آبغوره وآدرنگ وگریه وحیله خویش ادامه داده ومیگوید" این مابوده ایم که هروحشی وتاراجگر تاریخ را راضی ومجبور به پذیریش مدنیت نموده ایم" واما؛ این فرزند بی پاس وحیله گر وبه صفت شیطانی از تاریخ خود واز مدنیت خود حرفی نزده وتوهین وپست گویی و خیانت را محک
آرمان ومرام خویش درج نموده وبه چشم نهان از جاده حقیقت دردناک تاریخ گریخته است.
ما خوب میفهمیم که با چنین توهین وناسزاگوی ها، تحریف وتقلب تاریخ و تمدن، ارزش های تاریخی را بسود خود پس انداز کرده نمیتوانیم وبرعکس؛ آنچه را از دیگران چونان نمک حرام وحیله گر طوسی تاریخ را دیگرگونه ساخته ؛اندیشه طراز فاشیستی را طرح داده ؛در قالب افسانه واسطوره دیگران را کوبیده است ؛ از دست داشته های دروغین برون آورده خواهد شد.
انسانی که درعالم توهین تولد شده باشد –طبعیست توهین گفتن را مسلک ومرام دانسته و میداند ودر ادامه رذالت گویی وبی حرمتی وچرنده گویی خویش ادامه داده ودر جای دیگری چنین میخوانم "هرزمانی که ازصحنه برون رفته ایم ؛سرزمین ما وشهرهای ساخته شده بدست مابه ویرانی گراییده است".
شگفتا ازکدام شهر وکدام سرزمین سخن میگویی ؟ بازهم سربی مغز خود را در بالین بی ارزش وخشک
تاریخ خود تکیه داده وبه چرب زبانی مجهول از جاده حقایق وحقیقت عدول نموده است.
حقایق وحقیقت در شقایق سختگو تاریخ برعکس ادعای دروغین تو وهمچو تو؛ رازبانی وبایگانی شگفت آور داشته و داشته این ویا آن دوره تاریخی را آنچه که است ، بازگویی مینماید که کابل وکابل شاهان ویا اردبیلان کابلی از تبار هونان سفید و یا توران وتورکان بوده که کابل که امروز مرکز کشور است را تاسیس وآباد نموده اند . غزنی وحوزه هزارستان که دیروز و امروز مرکز تمدن اسلام است ؛از سوی غزنویان تورک پایه گذاری شده است. جبل السراج که تو خودرا شمالی میپنداری –محصول رنج دوره بابریان تورک بود. شهر پرجموجوش جلال آباد محصول کار و رنج نواسه بابر جلالدین اکبر است.
بلخ باستان که امروز آبروی کشور است از سوی تورکان تیموری ساخته شده است وهمچنان هرات ؛این شهر مادر رنسانس بشریت نیز ازسوی تیموریان تورک پایه گذاری وآباد گردیده است. من لازم نمبینم که خارج از قلمرو کشور قلم را قامت بخشیده و وارد هندوستان، ایران وتا نیم قاره اروپا شده و آبدات تاریخی را که از نیکان ما از هر ملیتی بوده ساخته وپرداخته شده اند؛تماس بگیرم وحرف من دورادور کشورم چرخ میزند که تو فرد از تبار دروغگو و فریب کارادعای دور از حقیقت کرده که گویا شهرهای ساخته شده تو از سوی من وما به ویرانی گراییده است. پس بگو از کدام شهر وتمدن خویش یاددهانی نموده ایی؟؟
رویهرفته در نوشته دیگراز این قماش آدمک کلمات رقیق وغیر دقیق وکلآ اویخته وریخته در بطن اندیشه فاشیزم آریایی وایرانیزم چنین درج وچون اسلاف اهریمن مایه یی طوسی خویش برخلاف نمک پاسی –به نمک حرامی پرداخته است که میگوید "غلامان غزنوی به سروران سامانی چون کرده وچنان کرده ".
آیا این سروران سامانی روزی غلامان کوشانی ویفتلی از تبار هونان سفید، توران تاریخی وتورکان معاصر نبودند و طبعیست که این دوره ویگانه دوره تاریخی شما؛ بگونه سرور وسردار از آسمان نزول نشده ودراینجا میبایست گفت که؛ اگر ما یک دوره غلام شما بوده باشیم وشما نویسنده مقال بی مفهوم دوهزارسال غلام دیگران بوده اید.
این جا تعریف از سرداری ما وتوهین ازبردگی تونیست –فقط وفقط پاسخ است که در ارشیف تاریخ بافته وتافته وجوش خورده وبایگانی یافته است را ببازگویی گرفتم ونه چون شما ؛رویداد وحوادث تاریخ را هرچند دل تان بخواهد وارونه وتحریف کرده ودر بطن امواج جمله وکلمات به توهین وتحقیر وبی حرمتی تسلیم شده وازاین طروق درد دیرینه وکدورت حالیه را تسکین موقتی داد.
ما –وحدت یابی برادران تاجیک ایمان داریم وخوشا آنروزیکه همرنگی ویکرنگی تاجیکان طور متوازن وطبیعی تولد شده ودر جهت تامین وتضمین جامعه شهروندی صلاحیت داشته باشند ونه به امید سردار وسرور شدن.
جنابان وتوهین گویان :آبروی تان فقط وفقط زبان است ودراین مورد هیچ شکی ندارم واما ؛ پاسدارن ورونق دهندگان این زبان از شرق تاجنوب واز شمال تا غرب وبه عباره دیگر از سایبریا تا بنگله دیش از تورکستان شرقی تا عراق وبحر خزر (بحری با نام تورکان خزری) تا نیم قاره اروپا –سامانی ها رونق داد ویا شاهان وسلاطین وامپراتوران تورک وفرزندان فرهیخته تورکان ؟
پاسخ روشن است واگر دانشمندان وشاهان وسلاطین تورک خدمت بی حد واندازه را در راستای حفظ وحراست ورونق وانکشاف زبان پارسی نمی کردند ؛امروز این زبان که یگانه آبروی شما است زیر ساطور زبان عربی قیچی قیچی شده واز صحنه گفتگو ونوشتاری محدود وگم میشد.
اما هزار دریغ وافسوس که بپاس این خدمات وغیرت وغرور تورکان شامل اوزبیک ها، هزاره ها، تورکمن ها، آذربایجانی ها، ایماق ها ودیگر اعضای این تبار تاریخی، بجایی که ازخود کرنش وسازش وستایش نشان داده وبرعکس ما را بعنوان یورشگر وتابع تسلیم تمدن دروغین وخیالی خویشتن خطاب وقلمداد نمودید.
این جا من به دفاع و تداعی نمپردازم . حرف ها را به حوادث واقعی پیوند داده وسرآغاز وآبستن حقایق را جستجو وبازگو می دارم. اینکه چند قماش به خیره سری به تخدیش وتخریب پرداخته وازاین طریق روند وحدت یابی ملیت های دربند را عمدی محدود می نمایند ؛غیر قابل بخشش است .
پيامها
14 می 2011, 13:57, توسط مزاری
دوستان سلام ! از نگاشتۀ ناب و پربار جناب داکتر صاحب قویاش چنین برداشت نمودم که :
آقای صبور عصر دولتشاهی از حریم مقدس عفت کلام سرپیچی نموده و خود را منصوب به قوم استوره یی و موهوم آریایی دانسته و ملیت تاجک را که از پشت بته های جینجک دشت های قراقروم ترکمنستان تارتنک وار به ساحات تمدنی فرهنگ بزرگ ترکان که عبارت از بلخ و هرات و غزنه و و و باشد سرازیر شده اند را قوم با ادب و با فرهنگ میخوانند و خواستار باهمی و یکجا شدن تاجکان شده اند . آقای داکتر صاحب ازین هم بالاتر پرواز نموده آقای عصردولتشاهی را چرنده نویس ، یاوه سرا ، ماجراجو ، دروغگو، بیشرم ، بی پاس ، بی مایه نویس ، بی پایه نگار ، رذالت گو ، بی حرمت وچرنده گو و و نوشته اند که حبذا بدین شیوۀ نوشته و نگهداری عفت کلام شان .
بواقعیت ما تاجکان چکاره ایم و درکدامین مرحله یی تاریخ ودرکدامین زمان ما درقلمرو انسانیت گام گذاشته ایم وپیش از این که انسان شده باشیم ؛چه بوده ایم که دعوای تمدن ، فرهنگ و زبان داشته باشیم ؟ بلخ ، هرات و غزنه را ترکان آباد نموده اند ، مولانا ، ابن سینا ، رابعه ، دقیقی ، شهید همه و همه ازبک ازآب درآمده اند ، زرتشت هم اوغان شده و یگانه بی ادب ، اهریمن مایه ، نمک حرام و افسانه سرای تاریخ ، فردوسی طوسی تاجک بود که گنج و گنجینه محمود غزنوی ازبک را با سرایش شهنامۀ خود به تاراج برد و زده تاریخ پربار و تمدن پرشکوه اوغان و ازبک را گوی درگو کرده ماند . باید فردوسی نمک حرام باشد که نظر به حس فاشیستی پارسی و ایرانی خود ، نخواست نام اوغان و ازبک تاریخ ساز و فرهنگ پرداز را بطور شاید و باید در شهنامۀ خود ذکر نماید .
ما تاجکان که درعالم توهین بدنیا آمده ایم باید سر اخلاص ، ارادت و منت بدرگاه امیرجهانگشای ازبک چنگیز بزرگوار و امیر تیمور گوره گان کبیر فرود آوریم و سپاسمند بازمانده گان شان باشیم که اجداد شان از سرهای اسلاف بیفرهنگ ما زیر بته جینجک روئیده گان ، میناره ها ساختند و از شهر های ما پشتاره ها !
این زبان بیچاره و دست وپاه شکستۀ پارتی دری ما نیز باید مانند ما عمری باید سپاسگذار ترکان باشد که ازشرق تاجنوب واز شمال تا غرب و از سایبریا تا بنگله دیش از تورکستان شرقی تا عراق وبحر خزر (بحری با نام تورکان خزری) تا نیم قاره اروپا ، یا سامانی های ترکی و یا سلاطین وامپراتوران تورک وفرزندان فرهیخته تورکان یا شاهان ابدالی از زیر سلطه تازی ها رهانیدند و رونق دادند! ورنه امروز کی را توانایی بود که پوهنتون ، سارنوالی ، بوینه قره ، قره تیپه ووو را در زبان پارتی دری بگوید و بنویسد .
الحق جناب داکتر صاحب که شما راست و حقیقت فرموده وحوادث واقعی تاریخ را پیوند داده وسرآغاز وآبستن حقایق را جستجو وبازگو کرده اید .بیشک بدین حقیقت پردازی شما ، ما بی فرهنگان ادب گریز مدیون خدمت و زحمات شباروزی شما خواهیم بود . باید شهنامه موهوم و تاریخ غبار از سر باز نویسی شوند که حقایق و واقعیت هایی را که جناب شما درین گهرنامه تذکارداده و جناب حبیبی در پته خزانه نوشته اند ، از دید این جعل و دروغ نگاران تاریخ به حاشیه مانده است .
( اخلاصمند شما مزاری تاجک )
15 می 2011, 20:27, توسط nader
مزاری صاحب توجه شما را به بخشی از هنر تورکان جلب می نمایم
http://www.bbc.co.uk/persian/a...
16 می 2011, 03:36, توسط عصر دولتشاهی
نوشت آقای قویاش ارزشی مقاله جداگانه را ندارد. آنچه آقای مزاری در کابلپرس پیام گذاشته اند چیزی که جناب احمد توفیق فایق در خاوران نوشته اند به نظر من کافیست تا پاسخی باشد به همهء مقاله آقای قویاش.
من میدانم که آنچه قویاش ها را به شور آورده است اشارۀ من به تیمور صاحبقران است. من ازان گفتهء خود نه تنها منکر نیستم بلکه بازهم تکرار می کنم اما با یک تفاوت که چون صاحبقران لقب سلطان حسین بایقرا نیز بود و او شخصیت قابل احترامی در تاریخ است بنابران باید "تیمور لنگها" باید می گفتم نه صاحبقران ها.
بنده شاهرخ میرزا و شهزاده بایسنقر را که امر به دوباره نویسی شاهنامه کرده و خدمت بزرگی برای اشاعۀ شاهنامه نموده است سزاوار احترام می دانم. اما تیمور لنگ را همچنان در جایگاه جنایتکاران تاریخ می نشانم و ازین حرف منکر نیستم.
من از آقای قویاش می پرسم که اگر شما تیمور لنگ را به خاطر همتباری می بخشید و جنایاتش را توجیه می کنید پس با کدام وجدان محمد گل خان مهمند و عبدالرحمن خان را محکوم می کنید؟ اگر قدردانی از محمد گل خان مومند را نشانۀ فاشیزم و قومپرستی می دانید تمجید و تکریم از تیمور لنگ پس چرا فاشیزم نباشد؟
بنده در پیوند با مسایل ترک و تاجیک سخن هایی آماده دارم که همه نشانگر همنوایی و همگرایی این دو قوم در طول تاریخ بوده است. اگر تیمور خانه و کاشانۀ میلون ها تاجیک را ویران کرد در عوض کار های فرزندان او در هرات تا بخواهید قابل قدر است. من نه خدمات شاهرخیان هرات را به خاطر جنایات تیمور لنگ ضایع می کنم و نه هم جنایات تیمور را به خاطر خدمات شاهرخ و بایسنقر و سلطان حسین و نوایی و گوهر شاد می توانم ببخشیم. هریک سزاوار پاداش کاری اند که کرده اند.
بنده با شخصیت بزرگواری که برای ترک و تاجیک جامعۀ ما مساویانه مورد احترام است و بنده شخصاً به او احترام دارم مشوره کرده و به فرمان ایشان و به دلیل حساسیت مساله از نوشتن مقاله جداگانه درین مورد خود داری می کنم. اما برای آقای قویاش گوشزد می کنم که یک بار رابطۀ فرهنگ با تمدن را مطالعه بفرمایند وانگهی جایگاه زبان در فرهنگ را دریابند. وانگهی نقش زبان فارسی را در ساختن آنچه ایشان تمدن تورکی می دانند به مطالعه بنشینند تا دریابند که جایگاه تاجیک و زبان تاجیکها یعنی فارسی در ساختن این تمدن ها در کدام حد بوده است. بد نیست یکبار بسنجند که در نبود زبان پارسی آیا ایجاد همچو تمدنهایی که ایشان به آن افتخار می کنند ممکن بود؟ و تنها دران زمان است که می توان دریافت که کی باید سپاسگذار کی باشد؟ فارسی زبانان سپاسگذار سلاطین ترک یا برعکس؟ یا هم این که هردو نقش خود را داشته اند مسالۀ سپاسگذاری اصلاً نمی تواند مطرح باشد....
با عرض معذرت خدمت دوستانی که خواهان مقالۀ مستقل از من درین مورد بوده اند. مصلحت را بنده در همین دانستم که به همین پیام بسنده کنم.