بررسی فیدرالیزم از نوع ع. شیرزویی
پایه گذاری دولت فدرال در اوغانستان چند ملیتی و چند زبانی یگانه راه برون رفت عملی از تجزیه حتمی کشور مشترک ماست نه تجزیۀ عملی آن .
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
پایه گذاری دولت فدرال در اوغانستان چند ملیتی و چند زبانی یگانه راه برون رفت عملی از تجزیه حتمی کشور مشترک ماست نه تجزیۀ عملی آن . جناب آقای ع. شیرزوی در اوغان جرمن میفرمایند : عدۀ از اجنبی پرستان میکوشند موضوع فدرالیزم یا تجزیه اوغانستانرا نظر به دستور اربابان خارجی خود مطرح ساخته و زمینه را برای انهدام یک اوغانستان واحد آماده سازند . زهیی دانش سیاسی و ادبی که مضمون مینویسند و فرق میان تجزیه و فدرالیزم نمی دانند . یا این تقلا ، واویلا و دروغ پراگنی اوغان جرمنیان صرف خاک زدن به چشم مردمان است ، یا فراهم نمودن کیش شخصیت نویسنده گی بمنظور فخر و تکبر فروشی بر دیگران .
یکی از بهترین شیوۀ حکومت داری در اوغانستان چندین ملیتی و چندین زبانه ، سیستم دولت فدرال است که بر اساس تفاهم ، برابری و احیای حقوق همه جانبه اقشار مختلف جامعه تحقق باید یابد . زیاده روی توضیح و تشریح روش سیاسی و سیستم فدرالی نمی پیچیم زیرا در هر صفحۀ انترنتی شما به صدها مضمون و مقاله راجع به آن پیدا نموده وخود را آگاه و ملا نموده میتوانید .
هدف ازین نوشتار کوچک ، روشن ساختن طرز تفکر و تبلیغ نادرست و بیجای اوغان جرمنیان است که میخواهند با دیده درایی و فریب ، فدرالیزم را تجزیه تبلیغ نموده و مانع رسیدن به یک حکومت واقعأ مردم سالار و ترقی پسند شوند . آقای شیرزوی بنمظور دستآویز نگارش خود ، به حکومت وحاکمیت دولت مرحوم داکتر نجیب استناد جسته و نماینده گی اداره شورای وزیران را در شهر مزارشریف نوع تجزیه تحمیل شده از طرف شوروی وقت بالای حکومت داکتر نجیب میخوانند . بیخیبر ازآن اند که حکومت داکتر نجیب تا اخیر یک سیتم ریاستی مطلق العنانی بود که حزب دموکراتیک خلق در رأس آن قرار داشت و بخاطر رسیده گی و فراهم سازی شرایط بهتر در امور انتقال تجهیزات نظامی ، ملکی ، جلب و احضار سرباز و جابجایی ناقلین و تسلیمی ها در شمال گشایش یافته بود ، نه بخاطر ارتقا و بلند بردن سطح زنده گی مردمان شمال و ولایت بلخ و طرح تجزیه اوغانستان .
آقای ع.شیرزوی مینویسند : فدرالیزم یک توطعه استعماری است که هدف آن اضمحال کلی کشور ما و محو آن از نقشۀ دنیا خواهد بود .
نمیدانم که جناب نویسنده ، این تعریف فدرالیزم را از کدام قاموس مکتب های سیاسی برکشیده ودریافته اند که سیتم فدرالیزم یک توطعه استعماری است ؟ برخلاف کشف دانشمندانه آقای شیرزوی ، دولتی که بر پایه های نظام فدرالی استوار است ، نمایانگر آزادی ، پیروزی ها و پیشرفتهای های اجتماعی ، وحدت اقوام مختلف ، عدالت ، مساوات ملی و دموکراسی است نه تجزیه و اضمحال کشور .
در سطربعدی توطعه استعماری شان مینویسند : فدریشن از نگاه لغوی معنی هم پیمانی و هم عهدی را میدهد ! پس آقای شیرزوی ، این هم پیمانی و هم عهدی هم معنی استعماری دارد ؟ قومیکه هم پیمان میشوند و هم عهد میشوند بهتر است یا اینکه سالها با هم بجنگند و دشمنی کنند ؟ یا اینکه هم پیمانی و هم عهدی با غیر پختانه مخالف اساسات و قانون پختونوالیست که به طبع خاطر شما برابر نیست ؟ ایشان خود اگر کمی تعمق کنند و از عقل و خرد خدا داد استفاده ببرند ، پی می برند که چی اشتباه بزرگ و گناه نا بخشودنیی را در قسمت شناخت نظام فدرالیزم مرتکب شده اند ! باز از شرم اینکه نمیتوانند از حقیقت ها پرده پوشی نمایند ، مینویسند :
فیدالیزم یک نوع سیستمی است که کشور های عضو با حفظ آزادی های نسبی داخلی از حاکمیت و استقلال خارجی خود به نفع یک دولت جدید یعنی دولت فدرال منصرف میشوند .
پس نظر به ادعای خود شان هویدا شد که نظام فدرالی تجزیه کشور نبوده ، بلکه اعضای جامعه کشور فدرالی با حفظ حقوق و آزادی های نسبی شهروندی وداخلی ، مجبور اند مناسبات خارجی ، دفاعی و نظامی خود را با حکومت مرکزی واگذار شوند . کشف جدید دیگر آقای شیرزوی اینست که ایشان ادعا دارند در داخل حکومت فدرالی دو نوع حکومات جداگانه دیگر که عبارت اند از حکومت ایالتی و حکومت فدرالی است بمیان می آید . بدون آنکه تعریفی ازین حکومات ایلتی و فدرالی بکنند، معلومات جامع و دقیقی از حکومت فدرالی بدید خواننده گان میدهند و یکباره بدون اینکه ارتباط منطقی و استدلال معقول گویا نظام فدرالی یعنی جزیه را به بررسی بگیرند ، یکباره نظام فدرالی را تجزیه جا زده و آنانی را که طرفدار و خواهان نظام فدرالی اند نوکر و اجنت خارجی میخوانند . بخاطر تبلیغ ناروا و ناحق، تناقص گویی های در نوشتار خود مرتکب میشوند که تنها میتواند عطش دروغ پردازان وخواننده گان اوغان جرمن را فرو نشاند .
آقای شیرزوی مینویسند : فدرالیزم تنش ها و تفرقه های قومی و مذهبی را تا پائین ترین سطح آن تبلیغ میکند ، فیودالها و ارباب ها صاحب قدرت ملکی و نظامی میشوند ، آزادی ، برابری ، مساوات وو در جنین خفه میشوند . آقای شیرزوی نمی دانند که نظام ریاستی مرکزی و پادشاهیی که بر بنیاد ظلم ، استبداد و خود کامه گی رئیس و پادشاه تا امروز در اوغانستان استوار بوده چقدر آزادی ، برابری ، مساوات و حقوق شهروندان اوغانستانی را در عمل پیاده نموده که نظام فدرالی این نابسامانی های گریبان گیر جامعه اوغانی را تا پائین ترین سطح آن تبلیغ نموده میرساند ؟
آقای شیرزوی در ادامه نگارش فدرال ستیزی خویش ، به خیال خود شان عواقب و ناگواری های را که با بوجود آمدن نظام فدرالی بمیان میآید ذیلأ برمیشمارند که بسیار جالب است و خنده دار :
1-( تعویض جنگ طبقاتی به جنگ قومی !؟ از طریق دامن زدن اختلافات قومی، زبانی و مذهبی !! )آقای شیرزوی نمی دانند که جنگ طبقاتی کجا و جنگ قومی کجاست ! گویا تا امروز در اوغانستان جنگ طبقاتی بوده و همینکه نظام سیاسی اوغانستان فدرالی شد اتومات قومی میشود ! آقای شیرزوی فدرال شناس بدانند و آگاه شوند که پیآمد سی سال جنگ دراوعانستان جنگ کارگر و سرمایه دار ، دهقان و ارباب نبوده بلکه جنگ تحمیلی قدرت های بزرگ بر سر انتقام گیری ناکامی ها و پیروزی های یکدیگر بوقوع پیوسته است . دوصدوپنجاه سال در اوغانستان جنگ چوکی بوده ، جنگ برادرکشی بوده ، جنگ غصب و زورگیری کوچی ها بوده و جنگ قومی بوده .
2 - (نفوذ در بین اقوام اوغانستان به منظور در هم شکستن اتحاد ملی اوغانها و تداوم جنگ قومی ! ) آقای فدرال شناس بدین باور اند که با بوجود آمدن نظام فدرالی جن و جنیات در بین اقوام اوغانستان نفوذ کرده باعث در هم شکستن اتحاد اوغانها و تداوم جنگ قومی میگردد . حبذا بدین دانش فدرالیزم که مضامینی در شناخت فدرالیزم و توطعه استعماری را در دوبخش مینویسند و خم ابرو هم نمی کشند .
3 - ( استقرار یک نظام ظاهرأ اسلامی ! ) بعدأ به حکومت ربانی- مسعود استناد میجویند که تحت حاکمیت پرچمی های کارملی اداره میشده ! آقای شیرزوی بدین باور اند همینکه نظام فدرالی شد یک نظام ظاهرآ اسلامی بوجود خواهد آمد . آقا به شما چکار که مردم در فدرال خود نظام ظاهرأ اسلامی میخواهند یا کاملأ اسلامی . همین کفایت خواهد کرد که در فدرال شما مکتب رفتن و با دختران و زنان عروسی کردن عیب و ننگ باشد ، همین کفایت خواهد کرد که در فدرال شما ریش ماندن ، آدم کشتن و نسوار کشیدن اسلامی فرض عین باشد و نظافت ، انسانیت و آدمگری غیر اسلامی حرام .
4 -( تأسیس جریده ضد ملی امید !! ) بلی اصل موضوع اینجاست که با بمیان آمدن نظام فدرالی جریده امید تأسیس خواهد شد . جریده امیدی که مانند اژدها هفت سردارد و از دهان هر سرش شعله های آتش فوران کرده و مردم با دیدن و خواندش از ترس به وحشت افتیده و دوان دوان بطرف جنگ و اختلافات قوی میروند . اینست دلیل و برهان عدم پذیرش قطعی نظام فدرالی توسط نویسنده والا مقام اوغان جرمن .
5 - ( پیشکش نمودن موضوع فدرالیزم غرض تجزیه عملی و نهایی اوغانستان !) بدین معنی که با بمیان آمدن فدرالیزم ، فدرالها موضوع فدرالیزم را پیشکش میکنند و در نهایت و عملأ اوغانستان تجزیه خواهد شد ! اینست مزه و لعاب قورمه فدرالیزم که در دیگ سرپوشدار اوغان جرمنیان میجوشد .
درین تحلیل و ارزیابی فیلسوفانۀ خود از نظام فدرالی ، آقای ع.شیرزوی آنقدر ضد و نقیض مینویسند و خود را کج و وج میکنند که دل خواننده برایشان میسوزد که چرا و بخاطر چی منظوری آبروی خویش میبرند و وقت خواننده گان را . این طایفۀ فدرال شناس از همه چیز خود حاضر اند بگذرند ولی از تبلیغ دروغ ، جعل نگاری و پختونوالی خویش مانند علامه حبیبی شان نه !
در قسمت خطر های احتمالی فدرالیزم ، آقای فدرال شناس فیلسوفانه و بخش وار قلم پردازی نموده اند که ضرورت نمیدانم آنرا به نقد بکشم زیرا چنان بچگانه و کودکانه موضوعات به تحلیل گرفته شده که حتی شاگرد دبستانی مکتب سیاست به ریش نویسنده اوغان جرمن می خندد .
بلی دوستان عزیز ! اوغان جرمنیان میکوشند با مسخ مکتب های سیاسی و رژیم های مردمی ، اذهان و دیدگاه های مردم بیچاره ما را مخشوش نموده ضمینه حاکمیت دو باره سیاه و شیطانی طالب مزدور را فراهم نمایند . جالب اینجاست که این مضامین بی ارزش و فاقد تمام نورم های قبول شده خبرنگاری با استناد به خیال و واهمه نویسنده در سایت شان اقبال نشر می یابد و کسی نیست بپرسد که آقا : کمی عفت قلم نگهدار و اینقدر دروغ و بهتان بزرگ در حق خورشید تابانی که همه نظاره گراند مرتکب مشو !!
پيامها
11 جون 2011, 11:14
شاید که این شیرزوی فدرال را با پدرال اشتباه گرفته باشد.
11 جون 2011, 12:44, توسط خان
به همه سلام .
بلی اوغان عادت دارد تا منفت خوری باشد , مالیه ندهد سربازی نکند اشغالگر باغ و زمین دیگران باشد از نیرو و توان دیگران استفاده نمایند , دیگران برای شان کشت و زراعت نان اور باشند زمانیکه دفاع از وطن پیش امد سایرین گوشت دهن توپ شوند و اینان راحت حکومت نمایند و یا در پهلوی اجانب بیستند .
یگانه راه عدم تجزیه و صاحب خانه خود شدن همانا فدرالیزم است اگر که اوغان نامسلمان در این موضوع دوپا را در یک موزه کرد مسیر خود بخود بطرف تجزیه سوق خواهدشد .
کاری باید صورت گیرد تا مظلومین وارثین حقیقی این مرز وبوم از ظلم اوغان نجات یابد زمان تاجک ازبک و هزاره ... سنی و شعیه گفتن ها نیست همه دست به دست هم بسوی ازادی وبرابری .
11 جون 2011, 15:35, توسط فرهاد مهاجر
با جناب خان کاملا موافقم،تا هزاره،تاجک و ازبیک در کنار هم قرار نگیرند،فدرالیزم هم نا ممکن است چون قبیله گرایان شئونیست نه در مشارکت سیاسی اقوام دیگر راضی می شوند نه در سرعت بخشیدن فدرالیزم، زیرا با شکل گرفتن فدرالیزم سیستم قبیله سالاری واژگون می شود و این دقیق همان چیزی است،که خلاف منافع اساسی قبیله است.هزاره ها،تاجکها و ازبیکها،به خاطر نجات نسل اینده خویش از گذشته ها عبرت بگیرید،تا دوباره قربانی طاعون شوم طالبانی نشوید.قبیله سالاری روی دیگر سکه ء طالبی است.
11 جون 2011, 13:49, توسط شبیر کاکړ/ګران افغانستان
آقای خلیل نبیل درین قسمت ازمقالهء شان چنین درفشانی میکنند:
در قسمت خطر های احتمالی فدرالیزم ، آقای فدرال شناس فیلسوفانه و بخش وار قلم پردازی نموده اند که ضرورت نمیدانم آنرا به نقد بکشم زیرا چنان بچگانه و کودکانه موضوعات به تحلیل گرفته شده که حتی شاگرد دبستانی مکتب سیاست به ریش نویسنده اوغان جرمن می خندد" .
بسیار اعلی اما خود نویسندهء محترم درعین حالیکه شیرزوی عزیز را متهم به بیسوادی کرده خودش تا هنوز نتوانسته است که کلمات: توطئه، مغشوش، اضمحلال وده ها کلمات ساده وعادی دیگررا که اطفال صنوف پنج مکتب هم به آن آشنائی دارد درست بنویسد.
آقای نویسنده بعدازین قدر دشنام وتوهین وتحقیر به آدرس شیرزوی بزرگوار ازعفت قلم نیز می نالد که گویا وی طرفدار عفت قلم است به این لاطائلات توجه کنید:
"بلی دوستان عزیز ! اوغان جرمنیان میکوشند با مسخ مکتب های سیاسی و رژیم های مردمی ، اذهان و دیدگاه های مردم بیچاره ما را مخشوش نموده ضمینه حاکمیت دو باره سیاه و شیطانی طالب مزدور را فراهم نمایند . جالب اینجاست که این مضامین بی ارزش و فاقد تمام نورم های قبول شده خبرنگاری با استناد به خیال و واهمه نویسنده در سایت شان اقبال نشر می یابد و کسی نیست بپرسد که آقا : کمی عفت قلم نگهدار و اینقدر دروغ و بهتان بزرگ در حق خورشید تابانی که همه نظاره گراند مرتکب مشو !!"
درهمین جا بد نیست که یک فکاهی ملا نصرالدین را نیز بخواننده گان ارائه دارم:
ملا عاشق یک زن شوهردار شده بود وهمی بهانه می پالید که به چه ترتیبی یک مسأله شرعی را ابداع کند ومعشوقه اش را ازچنگ رقیب بدست آورد.
روزی از روزها ملا شوهر معشوقه اش را دید که رخ به قبله نشسته ورفع حاجت میکند. ملا موقع را غنیمت شمرده بصورت عاجل به آن مرد صدا زد: آی مرد زنت طلاق شد!
مرد بیچاره که ازتوطئهء ملا خبر نداشت بول وغایط را نیمه تمام گذاشته وبند تنبان را در دست گرفته دوان دوان بطرف ملا جسته وبا عجله پرسید خدا خیر کند ملاصاحب خیریت است؟
ملا گفت که تو بطرف قبله شاشیده ایی ودرکتاب رد مختار وفلان وفلان کتاب آمده است که هرکی بطرف قبله قضای حاجت کند زنش بروی حرام گردیده اتومات طلاق میگردد.
خوب، مرد بیچاره تسلیم قضاشد وخلاصه شریک زنده گی خویش را دراثر حیله گری های ملا طلاق داد. شوهر بیچاره که خانه اش تباه شده بود هرروز درتعقیب ملا صاحب می بود که اگر خدا بخواهد که چنین خلاف ورزی ازملا سرزند واو نیز این مخالفت شرعی ملا را به رخش بکشد ودوباره زن خویش را بدست آورد.
آخر یک روز فرا رسید وملای بیچاره بی آنکه بداند قبله کدام طرف است دریک منطقهء ایکه چهار جهت اش برایش نابلد بود شروع به خارج نمودن مواد غایط خویش نمود وشوهر بیچاره که ازماها وسالها انتظار چنین روزی را می کشید برملا ندا سرداد:
ملاصاحب ملاصاحب! زنت طلاق شد! ببین قبله کدام طرف است؟
ملا دید که درجای خیلی سخت گیر آمده اندکی باخود فکر کرده وسرانجام بمرد بیچاره گفت:
نادان!
من میدانستم که قبله همین طرف است اما من نوک آلهء تناسلی خویش را هنگام قضای حاجت بطرف چپ گشتانده بودم"
حالا کسی که خود توهین کرده ودشنام زده وغفت قلم را مراعات نکرده است دیگران را متهم به عفت شکنی نموده است اگر ازخودش پرسیده شود که تو چرا عین عمل را مرتکب شدی میگوید که من نوک قلمم را طوری تغیر داده ام که کسی از آن نرنجد.
واقعا که مزد بگیران رژیم آخوندی طوفان میکنند
بااحترام
شبیر کاکړ/ګران افغانستان
11 جون 2011, 21:05, توسط مزاری
شبیر خان کاکر ! من حقیر فقیر هیچگاهی ادعای نویسنده گی ، شاعری ، بلند پروازی و پوز مالی دیگران نکرده ام که شرمنده و خجل باشم . هرگاه دوستان عزیز من در نوشته های شکستۀ من حقیر ، نارسایی هایی نوشتاری و کمبودی های انشایی می بینند از حضور دوستان دانشمند خواهشمند بخششم و التجای معذرت دارم . اما در قسمت اضمحلال و اضمحال از منتقدین محترم معذرت میخواهم زیرا بسیار میکوشم در نوشته های خود از واژه های تازی نامأنوس بپرهیزم ، به گناه خود اقرار دارم و طلبگار پوزشم . اما روی نوشته ام به نگارش ع.شیرزوی صاحب ، به محتوا و درونمایه نوشته است نه غلطی های نوشتاری و انشایی . جناب کاکر صیب تا هنوز ندانستید که آقای بزرگوار شیرزوی تان برداشتی از فدرالیزم و نظام فدرالی دارند که به فرمودۀ خودتان شاگرد صنف پنجم مکتب ندارد . هدف من درین نوشته کوتاه و پراز کوتاهی پاره نمودن ک.. شاعر شما توسط بانکس بود که ضرورت به وزن و قافیه نداشت و من حقیر خود را درین پاسخ پیروز میدانم و همسویی دانشمندان و اهل سیاست را درین راستا به جانب خود میدانم .
ناگفته نماند که پرسش های آقای باقی سمندر تا هنوز بی پاسخ مانده ، فراموش نکنید !!
11 جون 2011, 21:34, توسط نجيبه بينا
اول اينكه مزد بكير رزيم اخوندى , با كستانى , روسى انكليسى هميشه قبيله بوده كه هر بار فاجعه ايجاد كرده است.بولهاى نقد را از سفارت ايران كى دريافت ميكرد؟روس را تركى و امين قرارداد بسته بود و دعوت كرده بود.عربى ,عجمى و باكستانى را طالب اورد كه امريكايي ها بخاطر و بنلادن به كشور ما سرازير شدند.اينهمه خارجى باران از جانب قبيله است كه افراد مزخرف قبيله هستند كه معامله ميكنند.با وصف اينكه اقاى شبير ك در اروبا زندكى ميكنيد ولى از مزخرفترين سيستم قبيله در ان از انسانيت اسارى نيست به دفاع بر ميخيزى.اينكه مزارى ارجمند با دلاين علمى و روشن واضح ساخت كه قبيله برستان به جشم مردوم ميخواهند خاك بباشند. انها با بى شرمى ميخواهند بكويند كه نظام فدرالى با عث تجزيه كشور واحد مان ميشود.درحاليكه در نظام فدرال اقوام و مليت هاى كشور همه دوش بدوش هم رشد ميكنند و مردوم در سا ختار نظام سهيم ميشوند.طرح داكتر لطيف بدرام يكانه التر ناتيف درست براى كشور ماست.در مناطق قبيله نشين كه طالب تبار و طرفدار طالب هستند ,براى انها اجازه داده شود كه دران مناطق ,ان رزيم كه به نظر انها بهتر است در عمل تطبيق كنند.اكر ان رزيم و مودل خوب بود ديكران هم انرا به خود خواهند خواست و كرنه مردوم ان مناطق براى طالب جواب ميدهند كه نى ما ديكر اين رزيم طالبى قرون وسطايي را نميخواهيم .خودت شبير هر جايكه از انسانيت و تمدن و ترقى حرفى شنيدى فورى با جنك و دندان بر عليه ان به دروغها و به كفته مزارى صاحب به سفسته سرايي ميبردازى.يك لدوى خر را در دست ميكيرى و ميخواهى اثبات كنى كه نى اين يك غزاى لزيز و مفيد است.در حاليه او نه غزاشده نيست و نه مفيد.همهن نو شته مزخرف ديروزت كه از جاهليت قبيله ستايش كردى.
كرزى هم روزى كفت كه رزيم فدرال را مردوم ما تجربه كرده اند.اينست خيانت رييس جمهور ما جنكهاى ميان تنظيمى را نظام فدرال معرفى كرد.اين تقلبكار در هر قدم به تقلب و فريب ميبردازد.در قسمت بارلمان هم تقلبى دربيش است.درين قسمت يك قسمت بشتونها با او هستند.كه اين هم يك علامت تجزيه است.اصلا نظام فدرالى اين كشور به خون تبيده را از فروباشى و تجزيه نجات ميدهد.زيرا به اين منوال ديكر نظام به بن بست رسيده است,نظام در حال فروباشى است.ما تقريبا در اسارت با كستان درامده ايم.در قرا و قصبات بشتون نشين افراد اى اس اى مانند ماهى دراب به فر ارام با شرافت و عزت مردوم ما بازى ميكنند.به فكر ارام ترور نخبه كان اقوام غير بشتون را سازماندهى ميكنند.و كسى در كر فتارى انها اقدام كرده نميتواند بخاطر يكه بنام بر عليه وحدت ملى مارك زده ميشود.اين كشور را بشتونها زير باى با كستان افكنده اند.