استاد محمد کریم خلیلی
و بحران رهبری درجامعه هزاره ( قسمت هفتم)
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
اشاره: قراربود که این نقدواره بصورت اختصاصی برای کابل پرس? نوشته شود. اما به دلیل توقیف کابل پرس توسط دولت کابل، ناگزیر قسمت های قبلی این نقدواره از منابع دگر نشر گردید. قسمت های بعدی این نقد واره از طریق کابل پرس به نشر خواهد رسید. هدف ازاین نقدواره ، کمک و مساعدت تئوریک به رهبران سیاسی افغانستان است و ازجانب دگر بازنگری در رفتار وکردار یک رهبرسیاسی که هنوز هم دراقتدار سیاسی به سر می برد. دراین نقد واره سعی بلیغ برآن نهاده شده است که تمام موازین و معیارهای رایج در نقد معاصر مورد دقت وتو جه قرار گیرد.
دراین مبحث بطور فشرده به روابط آقای خلیلی با منابع بیرونی، پرداخته میشود.
روابط سیاسی، یکی از سازه های بنیادی یک حزب سیاسی تلقی میگردد. روابط سیاسی چیزی است که درحکم و اهمیت تنفس بدنه یک جریان سیاسی را استوارنگه میدارد. اما این روابط باید در پرتو اصول ومعیارهای تعریف شده وپذیرفته شده ایجاد گردد که قبل ازهمه چیز منافع ملی واحترام متقابل درآن لحظاظ شده باشد. روابط یک رهبر سیاسی با منابع داخلی وخارجی به معنی رابط انفرادی نیست و تاثیر این رابطه هم درمقیاس یک حزب و تشکل سیاسی قابل سنجش و نگرش می باشد. هرگاه این رابطه بیرون از دایره علایق ملی و باشکل ومحتوای نا متوازن ایجاد گردد، رهبر سیاسی عملا درخدمت منافع بیگانگان قرار میگرد و آنچه را که انجام میدهد، درحققیت اشاره و استخاره بیگانگان خواهند بود.
درافغانستان رهبران و جریانهای سیاسی که درسه دهه اخیر درتمدید، تشدید و توسعه بحران نقش ایفا کرده اند، اکثرا دریک رابطه ناموزن ونامتعارف با منابع خارجی قرار داشته اند. به همین دلیل است که نقش بسیاری از رهبران سیاسی در سیاه بختی مردم این سرزمین فرایند خواسته های بیگانگان می باشد. با توجه به اینکه حجم و تاثیر گذاری این رابطه ها در مدیریت بحران درافغانستان، خیلی از هم متفاوت می باشند، اما واقعیت این است که اکثر قاطع رهبران سیاسی از آبشخور منابع امنیتی بیگانه، تغذیه شده اند و برای منافغ آنها شمشیر زده اند. پاکستان، ایران و عربستان سعودی ازجمله ممالکی اند که بیشرین نفوذ را در اراده و رفتار رهبران واحزاب جهادی اعمال کرده اند.
جناب آقای خلیلی ازجمه کسانی اند که درطول وعرض حیات سیاسی خود دریک رابطه ناموزن، نامتعارف و ارباب کارگری، با سپاه پاسداران ایران، قرار داشته است که به رغم خیلی از فرازو نشیب ها سیاسی، هنوز هم از مجرای این رابطه تغذیه و تمویل میشود.
قبل ازتشکیل حزب وحدت، آقای خلیلی ازاعضای شورای رهبری سازمان نصر بود که مسولیت دفتر نمایندگی این سازمان را در تهران به عهده داشت. درست ازهمان ایام ایشان مورد توجه ودقت منابع اطلاعاتی ایران قرار داشت. درتصور ایرانیها، آقای خلیلی چهره ی مناسبی بود که می توانست جایگزین آقای مزاری شود. آقای مزاری نیز از اعضای کلیدی سازمان نصر بود اما به دلیل اخلاق وروحیه دستور ناپذیری که داشت، درقضاوت ایرانیها آدم مطلوب نمی نمود. به همین دلیل سپاه ایران به ترفندهای متفاوتی توسل جستند تا ایشان را نابود نموده و آقای خلیلی را به عنوان گزینه مطلوب وارد تعاملات سیاسی نماید(1).
درزمستان سال 1364 کسی به نام عاقلی، که ازعوامل سیاه ایران بود، درمشهد توسط سپاه اختطاف گردیده وبعدا به قتل رسید. افراد واشخاصی دگری نیز به همین ارتباط زندانی گردید که بعد آزاد شدند. هدف ازطرح این ماجرا این بود که آقای مزاری را به اتهام این اختطاف بازداشت نموده و به همین بهانه نابود نماید. آقای مزاری خیلی سریع متوجه این دسیسه میشود و از ایران فرار کرده وبه افغانستان میرود. بعد ازچندی آقای مزاری در مربوطات ولایت نیمروز، توسط نیروهای دولتی محاصره گردیده وشایعات قتل ایشان از مابع ایرانی منتشر میگردد. به نقل از منابع موثق گفته میشود که محل بود و باش مزاری را دولایت نیمروز، آقای خلیلی به ایرانیها گذارش کرده و سپس منابع اطلاعاتی ایران به دولت کابل گزارش کرده بوده است (2). شایعه کشته شدن مزاری برای ایرانیها وهم برای آقای خلیلی خبری خوشی بود. ایرانیها می توانست آدم دستور پذیری مثل جناب آقای خلیلی را درخدمت داشته باشد و ایشان هم می توانست بدون تشویش و اضطراب، به خدمت بپردازد. اما شانس با ایشان یار نشد و آقای مزاری از این محاصره زنده بیرون برامده و پس ازمدتی به ولایت بامیان رسید.
ایرانیهای بازهم ازتلاش فرو گذاری نکرد و آقای خلیلی را به عنوان چهره مطرح وارد بازیهای روز وتعاملات سیاسی کرد. حضور آقای خلیلی را به عنوان سخنگوی شورای اتلاف احزاب مستقر در ایران، ازتلاش های ایران می توان برشمرد که برای کمرنگ کردن نقش آقای مزاری طرح وتدوین گردیده بود. شاید این جریان برای خیلی ها تعجب برانگیز باشد و باتوجه به اتهاماتی که مبنی بر وابستگی آقای مزاری به ایران مطرح میگردید. کسانی که با مزاری نزدیک بوده اند معتقدندکه رابطه مزاری با ایران، یک رابطه کاملا متعارف و مبتنی براصول تعریف شده بود؛ چیزی که هیچ وقت از آن تخطی نکرد (3). آنانیکه که بامزاری صحبت داشته اند همه براین نکته اذعان دارند که ایشان شخص جسور، مغرور و دستور ناپذیر بود (4). به دلیل همین خصوصیات اخلاقی والگوهای رفتاری اش، در ذهن و قضاوت ایرانیها ، آدم مطلوب نمی نمود. ازهمین سبب سپاه ایران برای نابودی مزاری طرح های متفاوتی را به کار بستند که حتی در قتل ایشان توسط طالبان، ردپای ایرانیها و جناب آقای خلیلی نیز قابل احساس است که بعدا در این زمینه بصورت مفصل پرداخته خواهدشد.
آقای مزاری در بامیان مقدمات تشکیل حزب وحدت را روی دست گرفت و سرانجام موفق گردید که احزاب مختلف وازهم گریز را زیر چتر یک آدرس سیاسی گرد آورد. تشکیل حزب وحدت برای ایرانیها حرکت بسیار ناخوشایند بود.از آنجایکه سیاست ایران بر مبنای تداوم بحران تدوین گردیده بود، تشکیل حزب وحدت دقیقا درجهت مخالف این سیاست قرار داشت. ایرانیها تلاشهای زیادی را به خرج دادند تا به هرنحوی که شده این حرکت را تخریب نموده واین تلاش را بی ثمر سازد. درادامه همین تلاشها، آقای شیخ ابراهیمی نماینده ویژه رهبری ایران درامور افغانستان، در ولسوالی پنجاب ولایت بامیان سفر کرد تا آقای مزاری را از تشکیل حزب وحدت منصرف سازد. اما آقای مزاری از ملاقات باایشان خود داری ورزید که این برخورد، حساسیت ایرانیها را چند برابرکرد. آقای ابراهیمی وقتیکه هیچ کار نتوانست خواست که تعدادی از فرماندهان جهادی را اغوا نماید اما دراین زمینه نیز موفقیتی قابل ملاحظه بدست نیاوره و بادست خالی برگشت(5).
دراین گیرو دار، آقای خلیلی چهره مناسبی بود که می توانست بر قامت اهداف و نیت ایرانیها رخت عمل بپوشاند. درست درهمین ایام ایشان به استخاره و استشاره سپاه پاسداران و نمایندگی رهبری ایران درامور افغانستان، وارد پیشاور گردید که تادریک فضای بازتر علیه تلاش های مزاری دست به فعالیت بزند. آقای خلیلی ازمخالفین سرسخت حزب وحدت بود و چند تن دگر را هم به اشاره و استخاره ایرانیها، درکنارش داشت. تضعیف مزاری وحزب وحدت در راس تلاش های ایرانیها قرار داشت که جناب آقای خلیلی این تلاشها را درپشاور ترجمه و تفسیر میکرد. درپاکستان برای آقای خلیلی فرصتی فراهم گردید که از آدرس سازمان نصر، با جنرال حمید گل، جنرال اسلم بیگ و دگروال جونجوا از کارگزران اصلی سیاست پاکستا در امور افغانستان، وارد مذاکره شود. نتایج این مذاکرات امکانات قابل ملاحظه ی بودکه ایشان از استخبارات پاکستان دریافت میکرد(5). باتوجه به این که برای تضعیف انسجام هزاره ها امکانات قابل ملاحظه ی را ازمنابع اطلاعاتی ایران دریافت میکرد اما قسمتی ازاین امکانات پاکستانی ها را نیز در جهت تضعیف انسجام هزاره ها به مصرف می رساند اما بیشترینه را به ذخیره می سپرد.
درابطه با آنچه که گفته آمد، جزیات خیلی بیشتری وجود دارد که از پرداختن به آن صرف نظر شد. اما با توجه به آن چه که به آن پرداخته شد، روشن می سازد که شخصیت جناب آقای خلیلی در بستر اطلاعات سپاه ایران رشد وپرورش یافته و خصلت های رفتاری ایشان هم درهمین بستر شکل گرفته اند. وقتیکه کسی با چنین خصوصیات و کاراکترهای شخصیتی در هرم رهبری یک جامعه قرار میگیرد، فرایند کار، مصیبتی خواهد بود که امروز جامعه هزاره با آن دست و پنجه نرم می نماید. حضور جناب آقای خلیلی با این صفاتی که برشمردیم در اهرم رهبری حامعه هزاره، خجلت بسیار سنگین وگران احساس میگردد که تاهنوز این جامعه تجربه نکرده است. ادمه دارد........
منابع:
1 به نقل از یک تن از اعضای شورای مرکزی حزب وحدت
2 به نقل از آقای واعظی عضو شورای مرکزی حزب وحدت
3 به نقل از فرمانده بلال نیرم
4 صحبت عبدالرب رسول سیاف دریک محفل خصوصی و همچنان نقل قول از جلالدین حقانی و حکمتیار.
5 به نقل از حاجی امینی از اعضای شورای مرکزی حزب وحدت
6 به نقل از داکتر طالب نماینده وقت آقای خلیلی درپاکستان
مسولین محترم کابل پرس را سلام تقدیم میکنم.اخیرا مقا له ای زیر عنوان«راست و دروغ مالی مقامات افغانستان محمد کریم خلیلی» بتاریخ 16 اپریل 2011 در سایت کابل پرس به نشر رسیده است که من انرا برای اولین بار خواندم.نویسنده مقاله اقای هادی میران گویا انرا در سال 2007 نوشته ونشر کرده است ک من انرا ندیده بودم.من نمیخواهم در رابطه با مقاله و یا علیه وله کسی وارد بحث شوم اما چون در مقاله از من نقل قولی صورت گرفته میخواهم فقط در این مورد توضیحی بدهم. در بخش هفتم این نوشته در زیر نویس شماره 6 «به نقل از داکتر طالب نماینده وقت اقای خلیلی در پاکستان»ا مده ودر متن زیر شماره5 <شاید غلطی تایپی باشد> چیزی بمن نسبت داده شده که من انرا بی اساس وخلاف حقیقت میدانم ومن هیچگاهی چنین چیزی نگفته ام که اقای میران انرا بمن نسبت داده است. از مسولین محترم کابل پرس تقاضا میکنم که توضیح مرا نشر نمایند. با تشکر محمدرسول طالب امریکا. 16 اپریل 2011.
پيامها
24 دسامبر 2007, 07:22, توسط B.popal
از کسانی که در دسترخوان بيگانان کلان شده اند نبايد هيچ انتظار در احيای خوشبختی داشت.برادران هزاره ما بايد اين دانه سرطان راازسطح رهبری خود به گودال تاريخ بيندازند.
24 دسامبر 2007, 08:00
برادران پشتوی ما هم ملاعمر، حکمتيار و سياف را. برادران تاجک قانونی و ربانی و فهيم. برادران ازبک دوستم و ملک را.
24 دسامبر 2007, 11:47, توسط B.popal
برادرعزيزم من کاملاء با شما هم نظروموافقم هرشخصی که دربيدادگری وبدبختی مردم دست داشته ودارد بدون درنظرداشت ميليت قوم مذهب ومنطقه بايد بميزمحاکمه کشيده شود.
24 دسامبر 2007, 13:37, توسط شبیر
مردم هزاره افغانستان به حدی از به اصطلاح رهبران هزاره زجر و مصیبت و ستم و استبداد تجربه کردند اند که از حکام پشتون شاید نکرده باشند.
مردم هزاره ما با آن سخت کوشی و آزادگیای که دارند تنها زمانی میتوانند بر سرنوشت خود حاکم شوند که کار را با خاینان درون ملیت خود یکسره کنند که به اوامر باداران ولایت فقیه ایرانی خود حرکت میکنند. اینان باید کثافت هایی مثل محقق و خلیلی و اکبری و ... را تف باران کنند و بعد آنگاه میتوانند در راه رستگاری به جلو روند.
این خاینان ملیت های کشور ماست که هرکدام با آنکه دم از دفاع از ملیت خودی میزنند اما بدترین خاینان به ملیت خود هستند و عامل تیره روزی و بهم خورد وحدت ملی ما شده اند.
امروز وظیفه پشتونها از همه اولتر طردد و افشای ملاعمر و گلبدین و سیاف و گلابزوی و دیگران باید باشد، وظیفه تاجیکان مبارزه علیه قانونی و ربانی و عطا و .... و به همینصورت هر ملیت ما باید خاینان را از میان خود بردارند در غیر آن تا ابد در بندگی و ستم و سیاهروزی بسر خواهند برد.
در افغانستان همانهاییکه بیش از همه شعار "وحدت ملی" را میدهند، به این مقوله چتلی میپاشند و در راه بهم زدن آن روان اند، در حالیکه مردم ملیت های گوناگون ما قرنها در کنار هم زیسته اند و مقابل متجاوزان خارجی با وحدت کامل عمل کرده اند، امروز اما جاسوسان دستگاه های بیرونی و وطنفروشان فوقالذکر برای منافع شخصی و گروهی شان نفاق میان ملیت های ما را دامن میزنند.
25 دسامبر 2007, 06:35, توسط آشنا
او بچه هادی ! امو چند صد دالر کذایی که قرار بوده ازبابت آن کاری که برای خلیلی کرده بودی به تو برسدونرسید.ای قدر توره عغده یی کرده؟ واقعا می ارزد که این همه لاطایلات ببافی؟
25 دسامبر 2007, 14:14, توسط احمد
پوپل جان تره کی رهبرت بود او به زباله دان تاریخ رفت. ملا عمر هم به ترکستان .
24 دسامبر 2007, 12:58, توسط روف جاغوری
دوستان عزیز درود!!
از خلیلی (خر لیری ) بنویسیم از محقق دوستم ملک فهیم مسعود و بقیه عاملین جنگ های خانمانسوز 30 سال اخیر نه ! نه تنها من و تو بلکه تمام ملت ستم دیده افغانستان خواهان کشاندن جاسوسان ایران به پای میز محاکمه و عدالت اند. اما آنها بر قدرت نشسته اند . چی کسی می تواند در شرایط فعلی این خاینین را به میز محا کمه بکشد؟؟؟
من خودم هزاره ام اما ملیت و قومیت برایم مهم نیست بلکه افغانستان ثابت و یک پارچه مهم است.
جواب گوی قتل های دسته جمعی در یکاولنک محقق و خلیلی است .
محقق و خلیلی بیایید و بر میز محاکمه جواب آن ملت را بدهید که تا دیروز بنام رهبر هزاران ظلم بر آنان روا داشتی وقتی که زنان پیر در سنگر برایت نان میاورد می خوردی حالا هم بیا و جواب شان را بده.
دوست نویسنده در باره تحصیلات خلیلی اگر بنویسید لطف شما خواهد بود.
تشکر
24 دسامبر 2007, 17:14, توسط عبدالغفار لیوال
عبدالغفار لیوال
من در شگفتم که این جادوگران بنام رهبر چه اغواگریهایی که در نکرده اند. چقدر جای تأسف وشگفتی است که نویسنده نام آوری مانند "حمزه واعظی" را هم این اغواگران رهبر نما در دام جادوی قوم پرستی ونیات مردم فریبانه سیاسی خود در انداخته اند و جزو عضو شورای مرکزی حزب وحدت خود ساخته اند. اگر این واعظی، که نویسنده مقاله از او بعنوان عضو شورای مرکزی حزب وحدت، نقل قول کرده است، همان حمزه واعظی معروف باشد، وای بحال جامعه روشنفکری؟!
25 دسامبر 2007, 00:36, توسط جبریلی
این واعظی که نوسینده از آن نام برده است آقای یوسف واعظی شهرستانی، می باشد که فعلا مسول دفتر حزب وحدت آقای خلیلی درکابل می باشد و همچنان عضو شورای مرکزی حزب وحدت.
25 دسامبر 2007, 13:27, توسط Sudaba Ali
سلام برادرعزيزآقای هادی میران فرزند برومند و دلسوز مردم هزاره !
آفرین به این خود گذری ووجدان پاک واحساس مسولیت قومی و مردمی شما نسبت به سر نوشت آینده جامعه هزاره کاملاء با شما هم نظروموافقم هرشخصی که دربيدادگری وبدبختی مردم دست داشته ودارد بدون درنظرداشت ميليت قوم مذهب ومنطقه بايد جنایات و خیانت ها و وابسته بودن آن به بیگانه ها افشا شود. واز کسانی که در دسترخوان بيگانان کلان شده اند نبايد هيچ انتظار در احيای خوشبختی داشت.مردم هزاره بايد اين دانه سرطان راازسطح رهبری خود به قعر تاريخ بيندازند. طوریکه شما برادر برزگوار می نویسید که :-اکثریت قاطع رهبران سیاسی از منابع امنیتی بیگانه، تغذیه شده اند و برای منافغ آنها شمشیر زده اند. پاکستان، ایران و عربستان سعودی ازجمله ممالکی اند که بیشرین نفوذ را در اراده و رفتار رهبران واحزاب جهادی اعمال کرده اند. شما گفته اید که:-.جناب آقای خلیلی ازجمله کسانی اند که درابطه ناموزن، نامتعارف با سپاه پاسداران ایران، قرار داشته و هنوز هم از مجرای این رابطه تغذیه و تمویل میشود. قبل ازتشکیل حزب وحدت، آقای خلیلی ازاعضای شورای رهبری سازمان نصر بود که مسولیت دفتر نمایندگی این سازمان را در تهران به عهده داشت. درست ازهمان ایام ایشان مورد توجه ودقت منابع اطلاعاتی ایران قرار داشت. درتصور ایرانیها، آقای خلیلی چهره ی مناسبی بود که می توانست جایگزین آقای مزاری شود. آقای مزاری نیز از اعضای کلیدی سازمان نصر بود اما به دلیل اخلاق وروحیه دستور ناپذیری که داشت، درقضاوت ایرانیها آدم مطلوب نمی نمود. به همین دلیل سپاه ایران به ترفندهای متفاوتی توسل جستند تا ایشان را نابود نموده و آقای خلیلی را به عنوان گزینه مطلوب وارد تعاملات سیاسی نماید. همچنان در باره وابستگی جناب خلیلی با استخبارات پاکستان نوشته اید که درپاکستان برای آقای خلیلی فرصتی فراهم گردید که از آدرس سازمان نصر، با جنرال حمید گل، جنرال اسلم بیگ و دگروال جونجوا از کارگزران اصلی سیاست پاکستان در امور افغانستان، وارد مذاکره شود. نتایج این مذاکرات امکانات قابل ملاحظه ی بودکه ایشان از استخبارات پاکستان دریافت میکرد. باتوجه به این که برای تضعیف انسجام هزاره ها امکانات قابل ملاحظه ی را ازمنابع اطلاعاتی ایران دریافت میکرد اما قسمتی ازاین امکانات پاکستانی ها را نیز در جهت تضعیف انسجام هزاره ها به مصرف می رساند اما بیشترینه را به ذخیره می سپرد. من بااین گفته های شما بصورت کامل موافقت و هم نوایی دارم . موفقیت بیشتر شما را درین مبارزه همراه با خطر از دربار خداوند عدل و انصاف آرزو میکنم . خوب شد که به مردم هزاره چهره سیاه و منفور این رهبر اجیر شده خارجی را افشا ء نمودید و مردم مارا از آن آگاه ساختید هزار بار سپاس و شکران از شما شخصیت غم خوار قوم .
با عرض حرمت سودابه
آنلاین : ستاد محمد کریم خلیلی