اصلاح جامعههای اسلامی در گرو اصلاح فقه اسلامی است
مصاحبه یوگیندر سیکاند با حامد نصر ابو زید
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
اکنون این پرسش به میان می آید که آیا هنگامی که از "کلام خدا" سخن به میان می آوریم مقصودمان پیامی الهی است که درکدهایی قرار می گیرد و به انسان ها برخی از معانی را انتقال می دهد یا پیامی انسانی/ بشری؟ آیا زبان، وسیله بی طرف وبی خاصیت است در زمینه رساندن پیام و هیچ دستکاری ای در پیام به وجود نمی آورد؟ آیا پیامبر تنها عهده دار رساندن پیام بود یا این که نقشی هم در زمینه ساختن واژه ها و الفاظ پیام داشت؟ همه این پرسش ها باید طرح شود هنگامی که می خواهیم این را روشن کنیم که جنبه ها و عوامل بشری و طبیعی در شکل گیری "وحی" و "تنزیل" دخالت داشته یا خیر.این را نیز باید روشن کنیم که احتمال دخالت داشتن عوامل بشری در شکل گیری "وحی" چه پیامدی برای عقیده اسلامی خواهد داشت؟
مصاحبهگر:یوگیندر سیکاند
برگردان: مهران موحد
حامد نصر ابوزید، پژوهشگر مصری و صاحب آثاری در زمینه دانش های قرآنی، یکی از نامدارترین دانشمندان پیشگام لیبرال در جهان اسلام بود [ که در جولای 2010 درگذشت]. شهرت نصر ابوزید بیشترینه به خاطر تلاش هایی است که در زمینه به کارگیری "دانش تاویل" در فهم نصوص قرآن مبذول داشته است. در یکی از تازه ترین مصاحبه ها که یوگیندر سیکاند با او انجام داده، نصر ابوزید از پژوهش ها و تلاش هایش در زمینه تاویل قرآن سخن می زند. این مصاحبه به شرح زیر است:
در پژوهش ها و بررسی هایت در زمینه اسلام و قرآن تعاملت با آن بخش از میراث فرهنگی اسلام که معتقدی با دیدگاه های نوین در باره حقوق زن و حقوق کودک در تضاد است چه گونه است؟
ابوزید: هر میراث فرهنگی ای[از جمله میراث فرهنگی مسلمانان] مشتمل بر جنبه های مثبت و نیز پهلوهای منفی است. باید به صورت پیگیر جنبه های مثبت این مرده ریگ را برجسته کنیم وتکامل یافته تر سازیم و پهلوهای منفی و نامطلوب آن را در زیر ذره بین نقد و بررسی قرار دهیم تا دریابیم که آیا این جنبه های منفی از عناصر اصلی و پایه ای در باور مسلمانان است یا این که از اثر دستکاری های پیروان دین پدید آمده و به نام دین عرض اندام کرده است.
در کلیت، چه چیزهایی محور اصلی پژوهش هایت را تشکیل می دهد؟
ابوزید: محور اصلی پژوهش های من تا اکنون همانا "دانش تاویل اسلامی"- یعنی به کارگیری روش های هرمنوتیک در فهم قرآن و سنت و دیگر عناصر تشکیل دهنده میراث فرهنگی مسلمانان- است. توجه و درگیری ذهنی من به "دانش تاویل" عمر درازی دارد. من شخصا اهمیت ویژه ای به نقد و چالش کشیدن برخی از باورها و کلیشه ها در گفتمان اسلامِ عوامانه می دهم؛ باورها و کلیشه هایی که تا کنون به قدر کافی زیر ذره بین نقد و واکاوی قرار نگرفته اند و به دیدگاه ها و تحلیل هایی هم که به این باورها نقادانه نگاه می کند توجه نشده است. برای نمونه، علمای اسلامی تا هنوز به صورت جدی به معنای این سخن که قرآن "کلام خدا" و فرودآمده از سوی او" است نپرداخته اند و در باره آن اندیشه نورزیده اند.
به نظر شما معنای "کلام خدا"بودن قرآن چیست؟ نیز معنای دقیق "وحی" و "تنزیل/ فرود آوردن" چیست؟
ابوزید: علمای سنت گرای اسلامی هم در مورد معنای "کلام" برای ما تعریف ارائه کرده اند و هم در خصوص معنای "وحی". اما جالب این جاست که اجازه نمی دهند کسی تعریف دگرگونه ای عرضه کند. اکنون این پرسش به میان می آید که آیا هنگامی که از "کلام خدا" سخن به میان می آوریم مقصودمان پیامی الهی است که درکدهایی قرار می گیرد و به انسان ها برخی از معانی را انتقال می دهد یا پیامی انسانی/ بشری؟ آیا زبان، وسیله بی طرف وبی خاصیت است در زمینه رساندن پیام و هیچ دستکاری ای در پیام به وجود نمی آورد؟ آیا پیامبر تنها عهده دار رساندن پیام بود یا این که نقشی هم در زمینه ساختن واژه ها و الفاظ پیام داشت؟ همه این پرسش ها باید طرح شود هنگامی که می خواهیم این را روشن کنیم که جنبه ها و عوامل بشری و طبیعی در شکل گیری "وحی" و "تنزیل" دخالت داشته یا خیر.این را نیز باید روشن کنیم که احتمال دخالت داشتن عوامل بشری در شکل گیری "وحی" چه پیامدی برای عقیده اسلامی خواهد داشت؟
آیا می خواهی بگویی که فهم قرآن ممکن نیست مگر این که شرایط اجتماعی ای را که در شبه جزیرة العرب در سده هفتم میلادی حکمفرما بود در نظر بگیریم؟. می توانم پرسش خود را این گونه طرح کنم: آیا بخش هایی از احکام قرآن هست که تطبیق آن منحصر به زمان حضرت رسول بود و حالا مورد اجرا قرار دادن آن بخش ها ناشدنی است؟
ابوزید: همه آن چه را می خواهم به آن برسم این است که ما – در هنگام تفسیر قرآن- نمی توانیم نقش پیامبر را به عنوان حامل وحی و نیز نقش شرایط تاریخی و فرهنگی آن زمان را یا کانتکست فضایی را که وحی قرآنی در آن فرود آمده نادیده بینگاریم. وقتی که می گوییم که خدا – به گونه تاریخی- از راه قرآن با بندگان خود سخن گفته، ناگزیریم در هنگام واکاوی معنای "سخن گفتن"، بعد تاریخی و شرایط زمان و مکانی را که قرآن در آن نازل شده (جزیرة العرب در سده هفتم) مورد توجه قرار دهیم. اگر این کار را نکنیم چه گونه می توانیم به این پرسش، پاسخ ارائه کنیم که چرا "وحی الهی" با پیامبران قوم یهود به زبان عبری- و سپس به زبان آرامی با مسیح- حرف زده ولی در قرآن و به مردم جزیرة العرب به زبان عربی سخن گفته است؟
برپایه فهم تاریخی قرآن، برماست که که آن بخش از آیات قرآنی را که به صورت رودررو و مستقیم و صریح، پیامبر و مردمان جامعه ای را که پیامبر در آن زندگی می کرد مخاطب قرار می دهد مورد توجه قرار دهیم [ و آن بخش را از بخش های دیگری که مخاطب آن ها همه مردم است جدا کنیم]. شاید بعضی ها واکنش نشان دهند و مدعی شوند که به کارگرفتن روش یادشده در فهم قرآن به مثابه جنایتی در حق اسلام است. اما من معتقدم که واکنش های احساسی از این دست، نشانه ایمان ضعیف یا لرزان واکنش گران است و هیچ پیام مهم دیگری دربر ندارد.
در همین راستاست که می بینیم بسیاری از کشورهای اسلامی نویسندگانی را که برخلاف کلیشه ها راجع به میراث فکری مسلمانان حرف می زنند و مردم را به خوانش قرآن به گونه ای که سیاق تاریخی وحی را نادیده نینگارد فرا می خوانند مورد پیگرد قرار می دهند و مجازات می کنند. به باور من، راه اندازی بررسی و بحث جدی در باره بعد تاریخی قرآن نیاز مبرم ماست. این دقیقا همان راهی است که برای ما این فرصت را فراهم می کند که با نهادهای سلطه گر و تمامیت خواه – اعم از نهادهای سیاسی و نهادهای دینی- فعالانه و نه منفعلانه دربیفتیم و زورآزمایی کنیم و بدین گونه برای تامین حقوق بشر گام های اساسی برداریم.
می توانی مثالی بزنی تا روشن شود که چه گونه تاویل تاریخی قرآن در جهان اسلام حقوق بشر را کمک می رساند؟
ابوزید: برای نمونه، می توانم از مجازات بریدن دست دزد( حد سرقه) سخن بگویم. سنت گرایان معمولا مجازات بریدن دست دزد را مجازاتی "اسلامی" می دانند که باید در عصر حاضر و نیز در آینده ها در معرض اجرا گذاشته شود. ولی اگر از منظر قرائتی که ما در پی ترویج آن هستیم، قرائتی که سرشت تاریخی دین را در نظر می گیرد، به مساله نگاه کنیم به آسانی درخواهیم یافت که مجازات بریدن دست دزد (حد سرقه) چیزی نیست جز اقتباسی از جامعه عربِ پیش از اسلام و این مجازات، ریشه در جامعه عربی آن زمان دارد که شرایط تاریخی و اجتماعی و ویژگی های خودش را دارا بوده و کاملا با شرایط و زمان ما فرق می کرده است.
بدین گونه می توانیم سخن کسانی را تایید کنیم که می گویند لغو مجازات بریدن دست دزد به هیچ صورتی به معنای حذف اسلام نیست. هرگاه آیات قرآنی را در سیاقش بدین صورت می گذاریم، به خوبی می توانیم به کنه راستین آن برسیم و آیین اسلام را آیینی جاودانه و شایسته هر زمان و مکان بدانیم. برماست که قرآن را از پیرایه هایی که بر اثر شرایط زمان نزولش به آن بسته شده پیراسته کنیم چرا که اکنون آن شرایطی که آن پیرایه ها را بر اسلام بسته بود دیگر وجود ندارد.
با توجه به آن چه تا اکنون گفته شد به نظر شما چه چیزی این قرائت از قرآن- قرائتی که سرشت تاریخی قرآن را مدنظر قرار می دهد- برای اسلام عرضه خواهد کرد؟
ابوزید: از نگاه من، روش شناسی اهل سنت در برداشت از نصوص و احکام شریعت تا حد زیادی به همان صورتی باقی مانده که اشاعره محافظه کار در سده نهم میلادی برای آن ها ساخته اند. برماست که امروز برخی از اساسات فقهی ای را که علمای اهل سنت یکسره نادیده گرفته اند از قفسه فراموشی بیرون بیاوریم و در معرض دید عموم قرار دهیم. بی گمان بدون اصلاح فقه اسلامی امکان ندارد که جامعه های اسلامی اصلاح شود. بیشترینه تلاش های اصلاح گرانه در جهان اهل سنت نتوانسته تا به امروز از قالب فقه سنتی بیرون بیاید و به همین خاطر است که این تلاش ها راهی به دهی نبرده و از انجام دادن کارهای اساسی از خود ناتوانی نشان داده است.
این فهم تازه فقهی که تو در پی ترویج آن هستی چه تاثیری بر روند مناسبات بین ادیان خواهد گذاشت؟
ابوزید: هنگامی که می گویم که برماست در خصوص مصطلح "کلام خدا" بیندیشیم می خواهم بگویم که مسلمانان باید توجه داشته باشند که قرآن خودش بر این نکته تاکید می کند که "کلام خدا" تنها در قرآن نیست. آیه ای در قرآن هست که می گوید:" ولو انما فی الارض من شجرة اقلام والبحر يمده من بعده سبعة ابحر ما نفدت كلمات الله. ان الله عزيز حكيم" = " اگر همه درختان روى زمين قلم شود و دريا براى آن مرکب گردد و هفت درياي دیگر به آن افزوده شود، اين ها همه تمام مىشود ولى سخنان خدا پايان نمى گيرد. خداوند شکست ناپذیر و فرزانه است"( لقمان: 27).
از این رو، قرآن تنها یکی از تجلی ها و بازتاب های ممکن برای کلام مطلق خداست. این درحالی است که کتاب های دیگر آسمانی نمونه های دیگری از بازتاب کلام خدا هستند. از آن بالاتر، بسیاری از صوفیان، کُل جهان را یکی از تجلیات کلام خدا می شمارند. با این همه، در عصر حاضر شمار اندکی از علمای مسلمان هستند که گفتگوی ادیان را جدی می گیرند و برای آن اهمیتی را که شایسته آن است قایل می شوند. بر نویسندگان مسلمان است که خود را از چنبره تنگ گروه گرایی متعصب و دگم رها کنند.
این نگاه تازه شما به متن قرآن، در مورد فهم ها و تاویل های گوناگون از قرآن چه رفتاری را برخواهد گزید؟
ابوزید: قرآن همانند هر متن دیگری تفسیرها و تاویل های گوناگونی را برمی تابد. از همین رو، تاویل های متعددی از متن قرآن وجود دارد. نص برای ذات خودش پدید نیامده بلکه اهمیت نص را هنگامی درک می کنیم که دست به تاویل آن بزنیم. تفسیر یا تاویل، کاری است بشری. انسان ها معمولا از خطا و اشتباه مصون نیستند و همان گونه که امام علی گفته:" قرآن خودش حرف نمی زند بلکه از طریق تفسیر کنندگانش لب به سخن می گشاید". به همان پیمانه که مسلمانان در جهان در مورد برخی از آیین های پرستش و عقاید باهم وجه مشترک دارند، به همان اندازه اختلافات آشکاری نیز با هم در مورد اسلام و قرآن دارند. ما برای فهم اسلام باید راه های تازه ای را جستجو کنیم به گونه ای که پایه های حقوق بشر را محکم کند همزمان با این که ریشه در مرده ریگ باورهای مسلمانان داشته باشد و با میراث فکری آن ها بیگانه نباشد.