نوآم چامسکی: امریکا از انقلابهای عربی هراس دارد
برگردان به فارسی: مهران موحد
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
امریکا نمی خواهد که دموکراسی در خاورمیانه شکل بگیرد چه این که اگر افکار عمومی مردم عرب بر سیاست های دولت های شان تاثیری داشت، بی گمان ایالات متحده امریکا از مدت ها پیش از منطقه خاورمیانه بیرون رانده می شد. این است انگیزه حقیقی هراس شدید امریکا از دموکراسی ها در خاورمیانه.
برگردان به فارسی: مهران موحد
زبان شناس نامدار امریکایی، نوآم چامسکی، یکی از مهم ترین روشنفکران دوران معاصر جهان به شمار می رود. نوآم چامسکی که کارهای علمی بزرگی در زمینه های گوناگون به ویژه در زمینه زبان شناسی انجام داده، به عنوان یکی از منتقدان سرسخت سیاست های خارجی و اقتصادی غرب و مخصوصا امریکا در جهان شناخته می شود. پایگاه انترنتی عربی زبانِ "قنطره" گفتگویی با وی انجام داده راجع به انقلاب های جهان عرب و دیدگاه غرب در باره این انقلاب ها. این گفتگو به به شرح زیر است:
آقای چامسکی، بسیاری ها ادعا می کردند که جهان عرب آماده پذیرش دموکراسی نیست. به باور شما تحولات اخیر، بطلان این ادعا را ثابت نکرد؟
چامسکی: این ادعا از همان اول هم هیچ پایه و اساسی نداشت. کشورهای عربی- اسلامی تاریخ درازی در مبارزات برای به دست آوردن دموکراسی دارند. اما این قدرت های غربی بودند که تلاش ها برای دستیابی به دموکراسی در این کشورها را در نطفه خفه می کردند. در سال 1953 میلادی در ایران حکومتی پارلمانی به رهبری محمد مصدق به وجود آمد که به سرعت امریکایی ها و بریتانیایی ها اقدام به ساقط کردن آن کردند. در سال 1958 انقلابی در عراق روی داد که به درستی پیامدهای این انقلاب را نمی توانیم حدس بزنیم ولی احتمال این که این انقلاب، پیامدهای دموکراتیک در عراق داشته باشد به قوت وجود داشت. امریکا کودتایی را برضد این انقلاب راه اندازی کرد و آن را نافرجام ساخت.در همین راستا آیزنهاور، رئیس جمهور وقت امریکا، در بحث های داخلی دولت امریکا که اینک اسناد آن منتشر شده از موجی از نفرت از امریکا در جهان عرب سخن گفته بود؛ نفرتی که منشأ آن مردم بودند و نه حکومت ها. در پی آن، کمیسیون عالی برنامه ریزی در شورای امنیت ملی امریکا گزارشی غیررسمی – که اینک از طبقه بندی خارج شده و در انترنت یافت می شود- را آماده کرد. این گزارش غیررسمی گفته بود که در جهان عرب این احساس وجود دارد که ایالات متحده امریکا راه را برای دموکراسی و توسعه در کشورهای عربی سد می کند و از دیکتاتورهای ستم پیشه حمایت می کند و این کار را را به منظور دسترسی یافتن به نفت انجام می دهد. این گزارش افزوده بود که: این برداشت مردم جهان عرب ازسیاست های امریکا مقرون به واقعیت است و دقیقا کاری که امریکا باید بکند این است که از دیکتاتورها در جهان عرب پشتیبانی کند.
آیا این به معنای این است که دموکراسی های غربی نمی خواهند که دموکراسی های عربی پا بگیرند؟
چامسکی: اکنون وارد جزئیات نمی شوم. همین قدر بگویم که بله، تا همین امروز هم قدرت های غربی همین کار را می کنند. به طور مداوم انقلاب های دموکراسی شکل می گیرند و دیکتاتورهایی که از حمایت کشورهای غربی – به ویژه امریکا و بریتانیا و فرانسه- برخوردار اند آن ها را قلع و قمع می کنند. محال است در صورتی که ما همه چیز را در این منطقه از جهان نابود می سازیم دموکراسی ها شکل بگیرند. عین داستان در مورد امریکای لاتین مصداق می یابد: سال های متمادی در آن جا نیز سلسله ای از دیکتاتورها و آدم کشان وحشی را حمایت کردیم. به باور من، تا هنگامی که ایالات متحده بر منطقه خاورمیانه سیطره داشته باشد دموکراسی ها در آن جا شکل نخواهند گرفت چرا که اگر دموکراسی ای عرض اندام کند به زودی به دست امریکا نابود خواهد شد. همین کار را اروپایی ها در گذشته در این منطقه انجام داده اند.
آیا می توان از سخنان شما این برداشت را کرد که "بهار عربی" شما را غافلگیر نکرد؟
چامسکی: بگذار برای تان پاسخ روشنی بدهم. من این انقلاب ها را پیشبینی نمی کردم با آن که این انقلاب ها پیشینه تاریخی و پیش زمینه های طولانی ای دارد. مثالی از مصر می زنم: جوانانی که تظاهرات 25 جنوری را سازماندهی کردند جنبش خود را جنبش 6 اپریل نامیدند. طبعا این نامگذاری انگیزه ای داشت. ماجرا از این قرار است که در 6 اپریل 2008 میلادی قرار بود که جنبش کارگری مهمی در کارگاه بافندگی و نساجی در "محله" شکل بگیرد. این جنبش از اهرم های گوناگونی برای اعمال فشار بر دولت کار گرفت: از جمله تظاهرات و اعتصاب های کارگری که در سراسر مصر انجام شد. این تحرکات را حکومت مصر به سختی سرکوب کرد و غرب هم هیچ اهمیتی به آن چه که روی داد قایل نشد. تا هنگامی که دیکتاتورهای مورد حمایت ما بر مردم حکومت می کنند ما چرا از حقوق مردم دفا کنیم! اما مصری ها این حوادث را فراموش نمی کنند. آن چه که فعلا در کشورهای عربی رخ می دهد حلقه ای از زنجیره ای طولانی از جنبش های مبارزاتی است؛ جنبش هایی که گاهی اوقات به موفقیت هم نایل شده اند. پژوهش هایی در این باب انجام شده. برای نمونه، پژوهشگر امریکایی جوئن باینن از دانشگاه ستانفورد چندین پژوهش در باره جنبش کارگری در مصر انجام داده است. در مقالات تازه خود- و نیز در مقالات پیشین خود- ستانفورد تاریخ مبارزاتی کارگری در مصر را به گونه ای تحلیل می کند که نشان می دهد این مبارزات، تلاشی برای رسیدن به دموکراسی بوده است.
جورج بوش، رئیس جمهور پیشین امریکا، همواره مدعی بود که از طریق سیاست "خاور میانه جدید" خود می خواهد دومینوی زوال نظام های دیکتاتوری را در خاورمیانه آغاز کند. آیا پیوندی بین رویدادهای کنونی جهان عرب و سیاست های جورج بوش در باره ساقط کردن نظام های دیکتاتوری منطقه می بینی؟
چامسکی: بیشترینه رویدادهایی که در اثنای جنگ سرد در کشورهایی همانند برازیل و ویتنام و کوبا اتفاق افتاد "دومینووار" بوده اند. وقوع دومینووار رویدادها را در آن زمان هنری کسینجر به ویروسی تشبیه کرد که ممکن است واگیردار باشد. در همان زمانی که وی به همدستی نیکسون برای ساقط کردن سالوادور آلنده، رئیس جمهور منتخب شیلی، برنامه ریزی کردند، کسینجر گفت: ویروس شیلی ممکن است حتا به کشورهای اروپایی نیز سرایت کند( هم اکنون اسنادی که از طبقه بندی بیرون آمده در این زمینه در اختیار ما قرار دارد). کسینجر و بریژنف هردو به طور همسان از دموکراسی می هراسیدند. از همین رو، کسینجر گفت که ریشه کن کردن این ویروس امری حتمی است و همین کار را کردند. امریکا چه در دوران بوش و چه در عهد اوباما از "بهار عربی" و سقطو دیکتاتورهای خاورمیانه وحشت داشته / دارد و البته این ترس امریکا انگیزه منطقی هم دارد. این کشور نمی خواهد که دموکراسی در خاورمیانه شکل بگیرد چه این که اگر افکار عمومی مردم عرب بر سیاست های دولت های شان تاثیری داشت، بی گمان ایالات متحده امریکا از مدت ها پیش از منطقه خاورمیانه بیرون رانده می شد. این است انگیزه حقیقی هراس شدید امریکا از دموکراسی ها در خاورمیانه.
حالا که از تاثیر امریکا بر منطقه خاورمیانه گفتیم، بگذار این پرسش را مطرح کنم که نظر شما در باره تحلیل روبرت فیسک، روزنامه نگار نامدار و گزارشگر روزنامه اندیپندنت در خاورمیانه، چیست که در مقاله ای که به تازگی به چاپ رسانده ادعا کرده که اوباما و سیاست خارجی اش هیچ تاثیری بر تحولات خاورمیانه ندارد؟
چامسکی: مقاله را خواندم. مقاله ای بسیار خوب بود. روبرت فیسک روزنامه ای نگاری درخشان است و به اوضاع منطقه آگاهی زیادی دارد. گمان می کنم که وی مقصود خاصی را از این سخنانش دنبال می کند. وی می خواهد بگوید که فعالان جنبش 6 اپریل اعتنایی به ایالات متحده امریکا نمی کنند و آن را به کلی فراموش کرده اند چرا که به خوبی می دانند که امریکا دشمن آن هاست. در نظرسنجی ای که به تازگی انجام شده بیشتر از 90% مصری ها امریکا را بزرگ ترین تهدید برای کشور خود شمرده اند. البته این هم هست که ایالات متحده امریکا بی تاثیر نیست چرا که سیطره اش بر رخدادهای منطقه بیشتر از این هاست و من متیقنم که روبرت فیسک در این باره با من همداستان است.
کسانی هستند که از موضعگیری روشنفکران عرب راجع به انقلاب های عربی انتقاد می کنند و آن ها را متهم به سکوت و انفعال می کنند. اکنون روشنفکران چه نقشی می توانند بازی کنند؟
چامسکی: روشنفکران مسئولیت سنگینی بر دوش دارند. ما آن ها را روشنفکر می نامیم نه به خاطر این که از دیگران باهوش تر اند بلکه به دلیل این که از جایگاه و ارزشی در نزد افکار عامه برخوردار اند. کسی که می تواند به روشنی و با قوت تمام حرف های خود را بزند مسئولیت بیشتری نسبت به دیگران دارد. این امر همان گونه که بر روشنفکران عرب منطبق است شامل حال روشنفکران دیگر مناطق جهان نیز می شود.
پيامها
20 جولای 2011, 00:53, توسط baqi samandar
باقی سمندر
سرطان سال ۱۳۹۰
نزدهم جولای سال ۲۰۱۱
سلام برخواننندګان ارجمند
در اینکه نوام چامسکی زبانشناس نامدار نتنها در ایالات متحده امریکاست بلکه در سطح دنیا نیز شناخته شده میباشد و در افغانستان برخی ازباسوادان ما با نام واثار نوام چامسکی نیزاشنا میباشند - شک وتردیدی ندارم -
همچنان در اینکه نوام چامسکی یک از منتقدان سیاست های خارجی امریکاست -در این نیز شکی ندارم-
شک من در اینجاست که برخی ازافراد باسواد در افغانستان که نام روشنفکر را برخود نهاده اند - نه تنها در تولید فکر مشغول نیستند بلکه در حفظ نمودن و بیان طوطی وار ګپ های دیګران مشغول خود نمایی بوده به نقش و رسالت روشنفکر در جامعه افغانستان نمی اندیشند-
عده زیادی از روشنفکرانی مصری وعربی و شمال وجنوب افریقا یا امریکای جنوبی یا بخشهای از آسیا برضد همه موانع ترقی وپیشرفت اجتماعی چه داخلی وچه خارجی روشنګری نموده و در مبارزه قاطع برضد استبداد واستعمار کهن و نوین یا به عباره دیګر برضد سیستم کلونیالیسم و نیوکلونیالیسم و امپریالیسم حرګت نموده اند و مینمایند اما در افغانستان چګونه است ؟
همین اکنون استبداد سیاه وتاریخ زده قرون وسطایی با مانیفست وحشت وبربریت در افغانستان بیداد مینماید و در کنار مین ګذاری ها و جنایت ها وسنګسار نمودن ها - ګردن بریدن وګوش بریدن ها قتل های زنجیره را ګسترش داده و هر روز از تخارستان تا زابلستان و قندهار وکابلستان خون میریزدو ګردن میبرد و با اشاعه مانیفست وحشت وبربریت قتل ها را ادمه میدهد اما یک عده با سواد که خود را روشنفکر هم مینامند بخاطر منافع قبیلوی و قومی و پیش مدرن در خدمت استبداد قرون وسطایی و استخبارات خارجی بویژّه اسلام آباد و آی اس آی قرار ګرفته اند
یک بخش دیګر باسوادان با علاقه وافر یا زیر فشار های رنګارنګ مسوده پایګاه سازی به امریکا رادر همین شب وروز با نمایندګان دولت امریکا مورد جروبحث ګذاشته و به توا فقاتی هم رسیده اند و برای اینکه مانند امیریعقوب خان و یا امیر عبدالرحمن خان این معاهدات بنام شان ختم نګردد و در تاریخ به مثابه خاینین ملی به تنهایی شناخته نشوند - در صدد برګذاری جرګه پیش مدرن اند تا سران قومی وقبیلوی را برای تصویب قرارداد اماده سازند-
پس عده از روشنفکران افغانستان که به مردم می اندیشند در اقلیت قرار داشته و پراګنده اندو بنا به دلایلی زیادی نمی توانند بی محابا سخن خود را بګویند- عده ای از روشنفکران با رسانه های چا پی و الکترونیک متاسفانه نمیتوانند ارتباط داشته باشند و عده ای انګشت شماری هم از مردم و جامعه خود را مخفی ساخته اند و هم سخن از مبارزه ضد امپریالیستی و ضد ارتجاعی میزنند ولی در پیله خودی خود را اسیر ګردانیده اند-
نوام چامسکی یک نفر است اما در جامعه مدرن و قانون مدار امریکایی حق ازادی ګفتار وبیان را دارد و سخنانش در همه دنیا منتشر میګردد حالانکه بسا ازروشنفکران افغانستان نتنها نان خوردن خود را ندارد ودست بدهان اند بلکه همیشه در رنج وعذاب قرار داشته و مانند داد نورانی سکته قلبی مینمایند=
برای آنکه خود را با روشنفکران جامعه عربی مقایسه ننماییم و از بیچاره ګی خود در پی چاره جویی برآمده بتوانیم بایست در نظر برای یک افغانستان مستقل - آزاد - آباد شګوفان ومترقی مبارزه نماییم و افغانستان مترقی همانا افغانستان ای خواهد بود که مردم دموکرات داشته و جامعه دموکراسی را مردم دموکرات بوجود بیاورد - مردمی که باهدیګردر جامعه خود رابرابر بدانند و عدالت اجتماعی در جامعه ګسترش بیابد آنوقت نه از بالای جامعه و نه از پایان مردم آګاه را نمیتوانندبه قرون وسطا بکشانند ومانیفست وحشت را تطبیق نمایند
روشنفکر افغانستان متاسفانه یک قشر آسیب پذیر ومتشتت و پراګنده است- افرادی که درپراګندګی تیوریک و پراتیکی قرار دارند بایست نخست خود را ازنګاه نظری منسجم ګردانند و بر ای باورهای ملی- دموکراتیک بیاندیشند و با مردم پیوند و تماس برقرار سازند تا بدانند که مردم موتور حرکت تاریخ است و نه چند تن از نخبګان
بایست متشکل شد و با مردم پیوند برقرار نمود و خواسته های آنی و آتی سیاسی- مطالباتی و فرهنګی مردم را بسوی جامعه دموکراتیک و دموکراتیزه نمودن حیات اجتماعی سمت و سو داد
نوام چامسکی را ګرامی میدارم و امیدوارم روشنفکران افغانستان تاریخ صد ساله و خونین روشنفکران آفغانستان را دقیقن مطالعه نموده و از هر نوع دنباله روی والګو سازی خود رابدور نګهدارند
باقی سمندر