هزاره ستيزی تلوزيون امروز پایانی ندارد
پاسخ به محتوای برنامه¬ی «عبور از خط» چهارشنبه 8 میزان 1388/ برنامه¬ي هزاره¬ستيزي تلوزيون امروز کاملاً عقده-مندانه بوده و بسيار لجوجانه و تهاجمي صورت می¬گیرد كه مسئول آن به¬دلیل نادانی و پشتوانه¬های خارجی¬اش، پرواي هيچ كسي را ندارد.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
نقد و بررسي علمي يك موضوع داراي ويژگي¬هايي است كه به¬راحتي مي¬توان آن را از ماجراجويي و غائله¬سازي بازشناخت. در نقد علمي هميشه بايد اسناد و مصاديق بسيار شفاف و روشن مطرح گشته و روش¬هاي نقد و تحليل منطبق با معيارهاي پذيرفته شده باشند. درحالي¬كه در روش غائله¬سازي، بدون توجه به مباني يادشده¬ي یك تحليل درست، به¬ كلي¬گويي و اتهام كه زاييده¬ي ذهن بيمار و آشفته¬ي تحليل¬گر مي¬باشد، بسنده شده كه بعضاً خلط مسائل متعدد را نيز به¬همراه دارد.
چنين كاركردي اگر توسط غائله¬سازان حرفه¬اي صورت بگيرد، از ظرافت خاصي برخوردار مي¬گردد كه درك و تشخيص آن از واقعيت¬ها و عينيت يك جامعه توسط خواننده و يا شنونده مشكل مي¬گردد. در اين مورد مي¬توان به خط¬دهي راديوهايي چون BBC اشاره نمود كه در رابطه با اوضاع كشور ما و به¬ويژه مسائل مربوط به هزاره¬ها تلاش مي¬نمايند تا آنان را وابسته به ايران تلقي نموده و براي ساليان درازي از اصطلاحاتي چون «هزاره¬هاي عمدتاً شيعه¬ي طرف¬دار ايران» يا «هزاره¬هاي هم¬مذهب با ايران» استفاده نموده تا زمينه¬ساز انزواي آنان و كم¬توجهي جامعه¬ي بين¬المللي نسبت به آن¬ها شوند كه اينك نتايج آن را به¬خوبي مي¬بينيم. دليل عمده¬ي موفق بودن اين روش¬ها مستقيماً به آموزه¬هاي رواني و درك بافت اجتماعي كشور ما و حساسيت جهاني مرتبط است كه اين¬گونه رسانه-ها از آن براي رسيدن به خواسته¬هاي خود استفاده مي¬كنند.
اين كار وقتي به رسانه¬هاي وطني سپرده مي¬شود، افتضاح به¬بار مي¬آيد. ناشيگري، عقده¬هاي حقارت جهان¬سومي و كينه¬هاي قومي، روي هم¬رفته تحليل¬ها را چنان به¬مسخره مي¬كشند كه گاهي حالت تهوع به خواننده و شنونده دست مي¬دهد و چيزي جز نفرت را در دل آن¬ها نمي¬كارد.
گرچه رسانه¬هاي هزاره¬ستيز داخلي در مجموع داراي كاركردي كودكانه هستند، ولي نبايد از وجود درجه¬بندي ميان آنان غافل ماند. به¬طور مثال، تلوزيون طلوع كه به¬دليل كينه¬ي شديد سعد محسني رييس عمومي آن (كه روزگاري مشاور ارشد سيد مصطفي كاظمي بود) نسبت به مردم هزاره، از ماهيتي ضدپشتوني و تحقيركننده¬ي هزاره¬ها برخوردار مي¬باشد، از روشي كاملاً پيچيده و متفاوت از ديگر رسانه¬هاي هزاره¬ستيزي چون شمشاد، امروز و... پيروي مي¬كند. اين رسانه هرگز مانند شمشاد و امروز مستقيماً به سوژه¬اش حمله ننموده و غيرمستقيم از ابزارها، جريانات و عناصر هم¬سو و مشخصاً هزاره¬ستيز استفاده نموده و در شرايط لازم آن¬ها را مورد حمايت قرار مي¬دهد. مثلاً در جريان تشنجات فلم كابل¬اكسپرس كه اغلب اتهامات متوجه حنيف همگام بود، مسئولين اين رسانه زمينه¬ي فرار وي به هندوستان را مهيا ساخته و پس از ناكامي طرح پناهندگي¬اش در يك كشور اروپايي، زمينه¬هاي حمايت از او مانند گرفتن وكيل مدافع، ديدار با چند قاضي و بازپرس را انجام داده و با آماده شدن شرايط، او را به كشور فرامي¬خواند.
حركت ابلهانه و ضد مردمي حنيف همگام كه واكنش شديدي را بر انگيخت، مسئول تلوزیون طلوع را واداشت تا جهت مساعد شدن جامعه و فرونشاندن وضعیت التهابي آن، وارد اقدام گردد. براي اين منظور، در اولين برنامه¬ي ستاره¬ي افغان، موفقيت يك هزاره-ي دو رگه (شكيب همدرد) را به¬مثابه¬ی باج¬دهی بپذيرد و بدين-گونه فضاي شکل¬گرفته¬ی ضدطلوع به¬مثابه¬ی حامی همگام را آرام سازد. پس از آن از کاظمی خواسته شد تا در جلسه¬ی اعتراضی مردم هزاره در مدسه¬ی خاتم¬الانبیا شرکت نماید تا از میزان حساسیت¬ها کاسته شود. با تحقق این گام¬ها که اندکی آتش خشم مردم هزاره را فرونشاند، لازم بود تا برنامه¬هایی برای خارج نمودن حنیف همگام از صحنه روی دست گرفته شود. مدتي بعد مسئول تلوزیون طلوع که در هزاره¬ستیزی جدیت کامل داشت، با تجربه گرفتن از حرکت¬های زننده¬ی مستقیمی که توسط حنیف همگام و عظیم نجم انجام یافتند و واکنش¬های تندی را به¬بار اوردند، طرح¬هاي هزاره ستيزي خود را دوباره، اما با روش پيچيده¬تري چون عمده نمودن كاظمي، دادن نقشهاي تحقيرآميز به امثال غلام-سخي، دادن نقش همسر به زنان هزاره در سریال¬های داخلی كه خلافش را هر¬گز تاكنون نديده¬ايم، توهين¬هاي مستمر سيد فخري و حنيف¬همگام به¬هزاره¬ها با گرفتن نام¬هاي خاص هزاره¬ها با اضافه نمودن تخلصی زننده و یا پسوند¬هاي زشت مانند حسین...، اوج مي-گيرند. مي¬بينيم كه اين پروژه با ظرافت خاص عمل مي¬كند¬ و كم¬تر هزاره¬اي را نسبت به آن¬ها حساس می¬سازد و یا آنان را مي-رنجاند. در¬حالي¬كه رسانه¬هايي چون شمشاد و به¬ويژه امروز، عريان و بدون هيچ ملاحظه¬اي هزاره¬ستيزي را در دستور كار خود قرار داده و در مسايلي چون كوچي به¬موضع¬گيري آشكار عيله هزاره¬هاي بومي¬اي می¬پردازند كه قرباني تجاوز کوچی¬ها قرار گرفته¬اند.
در این راستا برنامه¬ي هزاره¬ستيزي تلوزيون امروز کاملاً عقده-مندانه بوده و بسيار لجوجانه و تهاجمي صورت می¬گیرد كه مسئول آن به¬دلیل نادانی و پشتوانه¬های خارجی¬اش، پرواي هيچ كسي را ندارد. روش برخورد كينه¬توزانه¬ي اين رسانه¬ با هزاره¬ها فاقد هر¬گونه تحليل درست و علمي از مسايل بوده و با كنار هم قرار دادن عناصر نامرتبطي مانند دولت ايران، كتاب¬هاي خريداري شده توسط ناشران خصوصی کشور ما از ناشرين خصوصي ایران که درصدی بسیار پایین آن را هزاره¬ها تشکیل می¬دهند، و نیز جريانات سیاسی ـ فرهنگی¬ای که مستقیم از ¬ايران تمویل می¬گردند، در کنار هزاره، تلاش دارد تا به¬واقعيت¬هاي عيني و ماهيت واقعي هزاره¬ها كفر بورزد و از اين خمير ترش و شور و شيرين و تلخ و تند ناني بپزد و آن را به¬خورد اجتماع دهد تا فضايي ضد هزارگي ايجاد نمايد.
اين¬كه تلوزیون امروز با حمايت مالي و سياسي خارجي موضوعي ضد ايران دارد، به¬هيچ هزاره¬اي مرتبط نيست، چراكه در تنش¬هاي بين-المللي هركس مي¬تواند تحليل خاص خود را از اوضاع منطقه و جهان داشته و بر اساس آن روي¬كردش را تنظیم نماید. در این خصوص اگر روي¬كردهای مسئول تلوزیون امروز بر اساس تحليل نادرست صورت گرفته باشد، پيامد¬ها و بازتاب¬هايش مستقیماً به-خود گردانندگان این رسانه برمي¬گردد، چون نه جريان گرداننده¬ی امروز چنان گسترده است كه آسيب¬پذيري آن به¬بخش بزرگي از جامعه برسد و نه حكومت ايران داراي آن مشروعيت و قدرت است كه بتواند به¬خاطر اين روي¬كرد ضرباتي را متوجه كشور ما نمايد. هم¬چنين در رابطه با كاركرد و روي¬كرد حاكميت ايران كه با روش¬های توتالیتاریستی¬ و انگیزسیون و شکنجه و اعدام¬هایاش حتا در ميان مردم خود فاقد مشروعيت مي¬باشد (به¬ویژه از زمانی که رژیم کودتایی احمدی نژاد پاسدار با زور روی قدرت آمده است)، هم¬چنين دخالت¬هاي آشكار و پنهان آن در امور داخلي كشور ما و نفوذ و خریداری بخش¬هاي زيادی از نهادهاي امنيتي كشور، حمايت مالي و تسليحاتي از طالبان و القاعده و استفاده¬ي ابزاري از آنان در رقابت¬هاي منطقه¬اي، سازمان¬دهي مزدوران تروريست موسوم به¬ سپاه محمد، حمايت مالي و تعيين پاليسي براي جبهه¬ي به¬اصطلاح ملي، سرمایه¬گذاری روی مؤسسه¬ی خاتم-النبیین و اجرای طرح ساختمانی آن توسط یک شرکت وابسته به سپاه پاسداران ایران و...، هميشه این¬ هزاره¬ بوده که قرباني اصلي این اقدامات گشته¬اند.
حكام ايراني كه علي¬رغم پرورانيدن بسياري از گروه¬هاي شيعي در ايران، به¬دليل روي¬كرد قوم¬گرانه¬ي هزاره¬ها به¬عنوان بدنه¬ي اصلي جامعه تشيع كشور ما، تيرش به¬سنگ خورده است، با اذيت و آزار مهاجريني كه بيش از 80 درصدشان را هزاره¬ها تشكيل مي¬دهد، به-عنوان برنامه¬اي روزمره درصدد انتقام¬گيري از آن¬هاست. اما اين تمامي برنامه¬ي هزاره¬ستيزي ايران نمي¬باشد. حكام ايراني عمدتاً دو برنامه¬ي حساب¬شده براي سركوب و احياناً تسليمي هزاره¬ها به-سياست¬هاي آنان روي دست دارند. نخست تلاش مي¬ورزند تا با نمايش-هايي مبتني بر «حمايت¬ از هزاره¬هاي عمدتاً شيعه»، آنان را در جامعه ما منزوي ساخته و تمامي اميدها و راه¬ها را بر آنان ببندند تا نهايتاً آنان را وادار سازند به¬سوي دام¬هاي گسترده شده از سوي خودشان، رو بياورند. اين دام¬ها، جريانات نسب¬محور و شیعه¬محوري هستند كه پس از روي¬كرد قومي هزاره¬ها در اواخر دهه¬ي 60 و به¬ويژه مقاومت دموكراتيك و هويت¬طلبانه¬ي آنان در كابل به¬رهبري شهيد مزاري، از سوي ايرانيان سامان يافته¬اند. اينك اين تنش¬ها و چالش¬های بزرگ در درون هزاره¬ها به¬جدیت وجود داشته كه اقوام ديگر يا از آن بي¬خبرند و يا خود را به به¬بي-خبري زده¬اند تا بتوانند تحليل¬هاي نابخردانه¬ي خود را به¬كرسي نشانند و عده¬اي نا آگاه را اغوا کنند.
برنامه¬ي ديگر حاكميت ايران در راستاي هزاره¬ستيزي، عمده¬سازي مذهبي¬ است كه اینک قيموميت آن را جريانات وابسته به¬خودش بر عهده دارند. يعني، اينك كه جريانات شيعه¬محور و قوميت¬ستيز عمدتاً غيرهزاره با حمايت مالي ايران بر تمامي نهادهاي شيعي مسلط گشته¬اند، تلاش بي¬وقفه¬اي را جهت مذهبي نمودن هويت¬هزاره¬ها روي¬دست گرفته¬اند تا در درازمدت بتوانند هزاره¬ها را به¬آدم-هايي بي¬هويت و مآلاً بي¬هدف و بي¬برنامه¬ مبدل ساخته و گريز و پناه¬گاهي جز نهادهاي مذهبي (شيعي) كه از مدتي بدين¬سو كاملاً در اختيار ايران و عناصر غيرهزاره¬ي وابسته¬ به¬آن¬ها قرار دارد، نداشته باشند. در صورت موفقیت طرح ایران، حكام ايران به¬نيرويي بزرگ و مؤثر در ميهن ما دست خواهند يافت و با مهره-ي شيعه¬ي بي¬هويت، وارد بازي¬هاي سياسي كشور ما خواهد گرديد و حتا از آن به¬عنوان عناصري براي تروريزم در منطقه استفاده خواهند نمود. درست کاری را که با لبنانی¬ها و عراقی¬ها انجام می¬دهند.
اما كليات اين برنامه¬ها اينك براي هزاره¬اي كه با شتاب و جديت به¬دنبال هويت قومي¬اش افتاده است، شناخته شده و كم¬تر هزاره¬اي حاضر به¬ترك هزاره¬گرايي خود مي¬باشد. هزاره¬اي كه با مزاري بزرگ براي دست¬يابي به¬هويتش، بزرگ¬ترین مقاومت تاریخ کشور را ثبت نموده و فديه¬هاي بي¬نظيري براي آن پرداخته، ديگر نمي¬خواهد به¬ عقب برگردد و مذهب را هويت خودش بسازد. چراكه مذهب امري اكتسابي بوده و جزئي از فرهنگ يك جامعه را مي¬سازد و بس. درحالي¬كه انسان عملاً و اعتقاداً خود را متعلق به يك هويت تاريخي ـ فرهنگي خاصي مي¬داند كه شيرازه¬ي آن در قومیتش تجلي يافته است. براي همين است كه از رواج¬هاي متفاوت و حتا متضاد مسلمانان در جوامع گوناگون سخن رانده مي¬شود. يعني، هر جامعه¬ي قومي علي¬رغم معتقد بودن به¬دين مشترك، از هنجارهاي رفتاري و ارزش¬ها و باورهاي فرامذهبي كه او را به¬تاريخ و فرهنگ نياكانش پيوند مي¬دهد، تبعيت مي¬كند. همين نكته است كه باعث خلق اين سوال مي¬گردد كه چرا همه¬ي اقوام پيرو دين مبين اسلام داراي فرهنگ يگانه¬اي نيستند؟ چرا مناسبات، هنجارهاي رفتاري، ارزشها و باورهاي يك پشتون كاملاً متفاوت با ديگر اقوام كشور است كه همگان به¬يك دين باورمندند؟ اگر مذهب را به¬جاي دين قرار دهيم، باز چرا پشتون حنفي مذهب با ازبك و تاجيك حنفي مذهب از فرهنگ¬هاي متفاوت و بعضاً متضاد برخوردارند؟ چون عرف (باورها و هنجارهاي رفتاري) يكي از عمده¬ترين مباني تعبير و تفسير دين و مذهب است.
بنابراين، اين برچسپ¬ها ديگر بر هزاره¬ نمي¬چسپند و تحليل¬هاي مبني بر مذهب مشترك هزاره¬ها با مذهب رسمي ايران، مدت¬هاست كه اعتبار خود را از دست داده¬اند. نه هزاره عرب لباني و عراقي است، و نه شيعه، در پيوند سياسي ـ نظامي حكام ايران با القاعده و منشعبات آن مانند طالبان عمدتاً پشتون و حماس عرب، نقشي دارد. هزاره را در مكاتب ايران و حتا در اداره¬ي اتباع بيگانه¬ي وزارت خارجه¬ی ايران، به¬نام مغول¬ها و نوادگان چنگيز می¬كوبند و مورد توهين و تحقير قرار می¬دهند. به¬همين دليل است كه مي¬خواهند هويت او را با آب مذهب غسل تعميد دهند تا مغوليت (قوميت) او را بزدايند. در این راستا شايد روش¬هاي جن-گيري هم لازم گردد تا به¬زعم حكام پارس¬گرای ايراني، روح خبيث تركان از وجود هزاره بيرون كشيده شود. البته نبايد فراموش كنيم كه اين روش برخورد حاكميت ايران با هزاره¬ها، مصرف داخلي نيز دارد. چون موج طبيعي هويت¬طلبي و قوم¬گرايي جوامع غيرپارس ايران، در مقابله با قوم¬زدايي و پارسي¬سازي¬ای كه از مرحله¬ي زبان به فرهنگ اقوام رسيده، اينك در حال اوج¬گيري است كه این موج مي¬تواند در آينده مناسبات قومي قدرت را در كشوركشان برهم زند.
مي¬بينيم كه گردانندگان تحريك شده و مزد¬گيرنده¬ي امروز، تعمداً يا ناآگاهانه واقعيت¬ها را از چشم انداخته و تنها روي هدف هزاره¬ستيزي پافشاري مي¬نمايند. اگر چنين نيست، پس چرا به¬جبهه-ي به¬اصطلاح ملي كه توسط سردار موسوي مسئول قرار¬گاه چهارم انصاري كه ستاد مشترك سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات ايران در رابطه افغانستان مي¬باشد، ساخته شده و هم¬اكنون سالانه ده¬ها ميليون دالر براي آن هزينه مي¬گردد، چيزي گفته نمي¬شود؟ اين درست است كه انگشت گذاشتن روي نهاد موسوم به¬خاتم¬النبيين كار درستي است و اين مؤسسه نهاد سرپوشی روی جریانات و گروه¬هاي سياسي وابسته به ایران مانند حركت انوري، اقتدار کاظمی و... مي¬باشد، اما با خلط كردن تشيع و بهانه قرار دادن آن جهت حمله به¬هزاره¬ها، در واقع با انگيزه و هدف هزاره¬ستيزي خاصی دنبال مي¬گردد. چرا به¬صف¬بندي¬هايي كه پس از غائله¬ي قانون احوال شخصيه به¬وجود آمد توجه نمي¬گردد؟ مسئولين خاتم¬النبيين براي ايجاد پوشش حمايتي و كسب مشروعيت، با تمام امكانات، از پول و موتر گرفته تا تحريكات مذهبي به¬ميدان آمده و به-فراخوان عمومي مردم پرداختند كه در مجموع كم¬تر از هزار نفر به¬آن¬ها لبيك گفتند، درحالي¬كه در رابطه با يك مسئله¬ي قومي مانند غائله¬ي فلم¬ هندي كابل اكسپرس، هزاران نفر تجمع مي¬كنند و يا به¬خاطر تهاجم تحريك شده¬ي كوچي¬ها، نيم ميليون نفر به-خيابان¬ها مي¬ريزند.
علاوه بر همه¬ي اين¬ها، در رابطه با ميزگردهاي ضدايران و ضد خاتم¬النبيين تلوزيون شما، چه كسي بيش از هزاره¬ها نقش گرفتند؟ حتا بارها (چه با تلفن و چه واسطه كردن افراد) شخص فهيم كوهدامني از من درخواست مشاركت در ميزگردها نمود، من اما به¬خاطر مواضع نادرست و مشخصاً هزاره¬ستيزي اين رسانه كه سخت او را ميان مردم هزاره بدنام ساخته است، از سخن گفتن با این¬گونه تريبيون¬ها ابا ورزيدم؛ چون از ماهيت ضد¬هزارگي آن آگاه بودم.
بازهم در رابطه با مقابله با حاكميت ايران و توطئه¬ها و برنامه¬هاي خائنانه وضدهزارگي¬اش، در تاريخ كشورما دوبار راهپيمايي ضدايراني در كابل صورت گرفت كه يكي بامسؤليت وسازماندهي خودم بود و در ديگري تنها نقش سازماندهي راداشتم كه مي توانيد به فلم¬هاي آنان مراجعه نماييد. آيا ميدانيد كه چه کسی مانع رفتن راهپيمايان دوم به¬سوي سفارت ايران شده و حتا در سركوب شركت كنندگان، نقش محوري را داشته است؟ مسلماً اين فرد احمد ضيا مسعود معاون اول رييس جمهور بود. آيا مي-دانيد كه سردار موسوي به¬عنوان سامان دهنده¬ي سياست¬هاي ايران در افغانستان در زمان سقوط حكومت طالبان در كابل حضور داشته و به¬نفع¬ نيروهاي شوراي نظاري كه وارد كابل شده بودند، طي تماس مخابراتي مانع ورود نيروي مسلح هزراگي كه تعدادشان 2 هزار نفر بودند، جلوگيري نمود؟ پس اگر مي¬خواهيد عليه حاكميت ايران موضع¬گيري درست و منطقي داشته باشيد، بهتر خواهد بود تا بر واقعيت¬ها چشم¬پوشي نكنيد و مسايل را به¬تحريف نكشانيد.
در رابطه با كتاب¬هايي كه از ايران مي¬آيند نيز بايد توضيح داده شود كه، اولاً اين كتاب¬ها هرگز از طرف دولت ايران فرستاده نمي¬شوند بلكه توسط ناشرين خصوصي براي تجارت و عرضه به¬تقاضاهاي داخلي خريداري مي¬گردند. در رابطه با ماهيت كتاب-ها نيز بايد تذكر داده شود كه بيش از 70 درصد آن¬ها ترجمه¬ي نويسندگان غربي مي¬باشند و كم¬تر از 30 درصد باقي مانده هم يا متعلق به¬نويسندگان كشور ما هستند و يا نقطه¬نظرات جناح¬هاي اصلاح¬طلبي كه عمدتاً نقدي بر انديشه¬ي حكام ايراني دارند، مي-باشند.
حادثه¬ي كتاب¬شويي نيمروز كه توسط تمامي نهادها، مجامع و محافل علمي و فرهنگي داخلي كشور محكوم گرديد و بدون استثنا همگان آن را فرهنگ¬ستيزي قلمداد نمودند، تنها توسط جريان شما مورد تأييد و تأكيد قرار گرفته است كه بيان¬گر انديشه و روي-كرد شما مي¬باشد. مقابله با انديشه و فكر توسط نابود كردن كتاب، روشي طالبي و ضدفرهنگي مي¬باشد و زماني كه چنین کارکردهای نادرستی مورد تأييد شما قرار مي¬گيرد، خود بايد به-ماهيت¬تان بيانديشيد.
از كتاب¬هاي تفرقه افگنانه سخن گفتيد، درحالي¬كه حتا يك كتاب در مورد ايجاد و نفاق مذهبي در ميان آن¬ها وجود نداشت كه به-منظور بررسي این ادعا ( و شناخت دقیق¬تر از محتوای كتاب¬ها)، بهتر است خود به انتشارات عرفان در كابل رجوع نماييد. خوب، تفاوت ميان اهل پژوهش و مطالعه با شما در نحوه¬ي استفاده از ارمغان¬ها و دستاورد علمی ـ تکنولوژیک غرب، در تفاوت میان روش¬های ما و شما نهفته است. ما مطالعه¬ي كتاب¬ها و انديشه¬های غرب را توصیه می¬کنیم، درحالی¬که شما ترويج رقص و عریانی را در رأس برنامه¬های¬تان قرار داده¬اید. البته اين به¬معناي قضاوت كردن نمي¬باشد، بلكه تنها بيان يك واقعيت است كه بهتر است دادخواهي را به¬مردم وا¬گذاريم.
به¬هرحال، راهی که تلوزیون امروز می¬پیماید، راهی نیست که سودی به حال¬شان داشته باشد. این برخوردها هرگز هزاره¬ها را تحقیر نخواهد نمود، چراکه هزاره اینک و با عبور از دوره¬ی «فدا» و خون و آتش در کابل، رنگ و لعاب¬های ساخته¬ی دیگران را از خود تکانده و حرکت¬های این¬چنینی جز این¬که همت و تلاشش را افزون نماید، بازتابی نخواهد داشت.
پيامها
22 آپریل 2010, 13:55, توسط jalalabady
به همه سلام
هموطن هر کی هزاره ستیزی می کند اصلا افغان نیست>
لیکن ایران ستیزی کار عاقلانه ای است هر کی ایران ستیزی می کند افغان واقعی است>
جلال ابادی
22 آپریل 2010, 19:11, توسط rastgo
جلال آبادی
توی چطور از آب گٔل آلود ماهی میگیری ..اوغاان اوقانیت را یاد میکنی . تا هنوز نه فامیدی که اوغاان فقط پشتون است و توی هستی.. این اوغاان واقعی است آن اوغاان غیر واقعی !عاشق همین هستی که یاد کانی که اوغاان هستی و دگران هم خود را اوغاان بگویند .. بس کوا دغا از این نم تحمیلی بالایی غیر اوغاان / پشتون ..
اگر واقعاّ آزاد فکر استی و به وحدت ملی واقعی فکر میکنی دگر این اسم مقدس را فقط برای ملیت غیرتی پشتون خطاب کن یا با خودت اگر اوغاان باشی / پشتون. تشکر .. سرفراز و کامگر باشید