آفت های دموکراسی درکشورهای جهان سومی
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
ظاهرا داستان تداوم اختلافات میان قوای سه گانه در کشور همچنان ادامه یافته و گمان می رود که همچنان برای مدت نامعلومی ادامه پیداکند، زیرا قرار گزارش ها جناحهایی در داخل پارلمان نیز در حال تشکیل است و لابی های متعددی از خارجی و داخلی در حال چانه زنی و اعمال نفوذ برای رسیدن به خواسته هایی شان هستند.
اکنون فارغ از این بحث ها، تداوم دامنه اختلافات پارلمانی سال گذشته نزدیک به یک سال و رسیدن آن به یک مرحله حساس، این سئوال را مطرح می کند که چرا نظام دموکراسی که برای کشورهای غرب یک دستآورد بزرگ است که در سایه آن به پیشرفت های بسیار کلانی دست پیدا کرده اند و اکنون تمامی اختلافات خود را در سایه قانون حل می کنند و به تمامی خواسته های شان در سایه قوانینی که در نظام دموکراسی جریان پیدا می کنند، می رسند، چرا این نظام در کشورهای جهان سوم گاهی به یک آفت تبدیل می گردد؟. ایا بحران سیاسی انتخابات پارلمانی سال گذشته که بیش از 11 ماه است که جریان پیدا کرده و هنوزهم ادامه دارد و قوای سه گانه برای رسیدن به مقاصد خود علیه یک دیگر جبهه گرفته اند و در دایره این اختلافات انچه وجود ندارد، خواسته ها و حقوق و اسایش و رفاه مردم است، از آفت های دموکراسی به شمار نمی رود؟.
تردیدی در آن نیست که مردم سالاری یا دموکراسی و یا به عبارت دیگر کثرت گرایی انواع مختلفی دارد و در هرکشوری نمود خاص خود را دارد؛ از آنجایی که مردم سالاری عرفی است و برخواسته از عرف مردم و خواسته های یک مردم است، براساس ویژگی های بومی خودش نمود ها و انواع مختلف پیدا می کند که قالب های کلی آن مانند؛ مردم سالاری نمایندگی، مردم سالاری نمایندگی چند حزبی، مردم سالاری نمایندگی تک حزبی ، مردم سالاری مشارکتی و...ظهوریافته است و هم چنین همین قالب ها نیز در سایه عرف های مردمی رایج در هرکشوری در نحوه وشیوه رفتار و عمل تفاوت هایی دارد. اما با همه این تفاوت ها این ویژگی در تمام نظامهای دموکراسی و مردم سالار وجود دارد که مردم نقش اساسی را در قدرت دارند و مردم سالاری تساوی سیاسی بین تمام شهروندان می باشد. زیرا ذات دموکراسی عرفی و برخواسته از متن مردم است. اولین و مهم ترین این عرفهای اجتماعی عبارت است از رخداد منظم، آزاد و آشکار انتخابات که نمایندگان منتخب پس از انتخاب شدن مدیریت کل و یا عمده ي سیاست های عمومی جامعه را عهده دار می شوند و در واقع این مردم است که حق نمایندگی را به این افراد داده است که در جامعه و یا یک کشور مدیریت نمایند و پاسدار قوانین نظام دموکراسی باشند.
چنین تصویری واقعا زیبا است و هیچ مشکلی نیست که در سایه چنین نظامی حل نشود، اما متاسفانه همین نظام و همین ویژگی خود در برخی از جوامع به افت و چالش تبدیل می گردد. مشکل کجاست؟ و چرا چارچوبی که برای مشکلات و زندگی مسالمت آمیز ساخته شده خو د به یک مشکل تبدیل می گردد؟. چالش اساسی در کشورهای جهان سوم و بخصوص افغانستان که ده سال است که نظام دموکراسی و مردم سالاری را در میان اتش و خون تجربه می کند، این است که هیچ گاه درون مایه دموراسی نه در جامعه ما تحقق عینی یافته و نه دولت مردان و نمایندگان منتخب مردم و پاسداران قانون جوهره و ذات نظام مردم سالاری را درک کرده و نه اعتقاد و عمل خود را در راستای اجرای قانون دموکراسی، ترکیب ساخته اند.
دانشمندان علوم سیاسی یکی از آفت های دموکراسی را نبودعقيده به نظام مردم سالاری و تطبیق عملی آن براساس باور و اعتقاد و باور در واقعیت های عینی جامعه می دانند. مشکل اساسی جهان سوم این است که هیچ گاه عقیده و عمل با هم در نظام اجتماعی تطابق نداشته است و به همین دلیل است که نظام دموکراسی دچار نوعی دوگانگی و پارادوکس می گردد و این تضاد نفاق سیاسی و اختلافات سیاسی و کشمکش های اجتماعی را به دنبال دارد. اگر عقیده و عمل با هم در اجرای نظام دموکراسی و پاسداری از قانون با هم باشد در سخت ترین بحران های اجتماعی نظام دموکراسی می تواند حلال همه مشکلات و چالش های به وجود آمده باشد. تاریخ جنگ های داخلی امریکا در قرون گذشته گواه این حقیقت است، جنگ های داخلی به بزرگ ترین تراژدی انسانی تبدیل شده بود، اما مدیران و لابی های ایالت های مختلف امریکا با اعتقاد به نظام دموکراسی برای تحقق آن گامهای عملی گذاشتند و برای رسیدن به جامعه قانونمند در سایه دموراسی تلاش کردند وامروز امریکا به قدرت اول جهان تبدیل گردیده است. به راستی دولت مردان ما و نیز نمایندگان منتخب مردم ما تا چه اندازه به اعتقاد کامل به نظام دموکراسی دارند و براساس این عقیده گامهای اساسی برداشته اند؟. اعتقاد به دموراسی سبب می گردد که از بسیاری از اختلافات و چالش های سیاسی و اجتماعی جلوگیری کند و اکنون به راستی که پاسداران قانون و نظام دموکراسی در کشور تا چه اندازه برای رفع بحران موجود که یک سال است دامن گیر مردم افغانستان شده است، در سایه اعتقاد به نظام دموکراسی گامهای عملی برداشته اند؟.
هرچند این موضوع مطرح است که ایا دموراسی هدف است یا وسیله؟. بسیاری از دانشمندان علوم سیاسی دموکراسی را وسیله ای برای نظام سالم و کارآمد توصیف کرده اند. دموکراسی هدف نیست بلکه وسیله است، هدف حفظ کرامت انسانی و رعایت قانون برای رفاه اجتماعی و حفظ حقوق انسانها است، اما متاسفانه تفسیری که در جهان سوم از دموکراسی به عنوان وسیله می شود، کاملا تفسیر غلط است، دموکراسی به عنوان وسیله را قدرت مندان این گونه توجیه می کنند که نظام دموکراسی وسیله ای است برای رسیدن به قدرت. از آنجایی که رسیدن به قدرت هدف است و دموکراسی وسیله ای برای آن، دیگر ارزش های دموکراسی که عبارت است از حاکمیت مردم برمردم و احترام به کرامت انسانی و رعایت حقوق انسانی؛ معنا و مفهومی برای قدرت مندان پیدانمی کند و دموکراسی از معنای اصلی خود تهی گردیده تبدیل به یک شعار می شود و برای تشنگان مهم این است که از هر راهی به قدرت برسند و مشروعیت و غیر مشروعیت برای آنان مفهومی ندارد. براساس این باور است که نظام دموکراسی در جهان سوم همیشه دچار نوعی پارادوکس و تضاد است و نظام دموکراسی بیشتر دچار نزاع سیاسی می گردد تا اصلاح سیاسی. زیرا ارزش های دموکراسی از قالب اصلی خود تهی گردیده و خود وسیله ای برای رسیدن به قدرت شده است.
به همین دلیل نتیجه این گونه دموکراسی های مقلوب دو چیز است، یکی فساد گسترده در حکومت است که فقر و بی اعتمادی عمومی و عقب ماندگی و عدم توسعه را به دنبال دارد و دوم نوعی انارشیزم دوام دار قانون گریز است و هیچ گاه در ساختار چنین دموکراسی یی قانون به درستی اجرا نمی گردد و بدین ترتیب دموکراسی یی که برای اسایش و رفاه جامعه آمده بود و می خواست حکومت مردم بر مردم را تحقق بیخشد و همه انسانها و کتله های قومی و اجتماعی و سیاسی به حقوق خود برسند، خود به افت و مشکل اجتماعی تبدیل می گردد.
پيامها
17 آگوست 2011, 04:20, توسط جمال
نویسنده محترم سپاس ! در مقاله تان کلمه دموکراسی را به حد زیاد استفاده کرده بودید که بعد از مطالعه آن به شمارش تعداد آن شروع کردم؟!! یعنی اگر اشتباه نکنم مجموعا 35 عدد کلمه دموکراسی که شماره های 9,16,18 و 21 آنرا هم دموراسی نوشته بودید. مؤفق باشید!