قرائت رحمانی، جباری از دین!!
" ما مبلغ قرائت رحمانی از دین هستیم"، میرحسین موسوی
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
در زمان خود آیت الله خمینی ، چه کسی بهتر و رحمانی تر و انسانی تر از اسلام حرف زده بود و چه برداشتهای ناب و انسانی!!! حتی تا الان، ایشان هم وقتی به ایران آمد هوای به دست گرفتن قدرت وحکومت نداشت، دولت موقت برقرار شد اما بعد از شش ماه ...
میرحسین موسوی در دیداری که با برخی از اعضای جبهه ملی–مذهبی ها داشته به بیان نکاتی پرداخته که هر کدام از بخش های آن جای بسی تامل دارد. در این مطلب می کوشم تا به گوشه ای کوچک از این سخنان بپردازم و بیاندیشیم.
جایگاه میرحسین موسوی و همچنین نقطه نظرات خوب وی که نشان از عمق دید و همچنین داشتن و بهره مندی از مشاوران خوب است برکسی پوشیده نیست. هرچند که عملا تمامی اطرافیانش در این مدت تقریبا یک ساله طعم زندان و تهدید را چشیده و حتی کشته شده اند.
نکات کلیدی این دیدار و سخنان میرحسین حول چند محور می گذرد:
1- اهداف جنبش سبز که برگرفته از ارزش ها و خواسته های مردم است و برای رسیدن به یک جامعه مدنی بهم پیوسته باید " از تمامی امکانات موجود در کشور را پی گرفت."
2- دعوت به استقامت
3- بیان اینکه ما به دنبال قدرت نیستیم
4-بسط و پرورش ایده ها
5-تاکید بر جذب مردم خاکستری که نه پشتیبان حکومتند و نه همراه جنبش
6-استفاده کاملتر و بهتر از رسانه و اینترنت
7-توافق روی حداقل ها
8-تاکید بر داشتن قرائت رحمانی از دین و احساس خطر دین گریزی جوانان
در این سخنان هرچند نکته تازه ای بیان نشده و بازگویی دوباره نکاتی ست که در این یک سال اخیر بیان شده یعنی دعوت به استقامت و توسعه شبکه های اجتماعی و جذب خاکسترها و...استفاده از همه امکانات کشور!!! منظور از استقامت و جذب را می فهمم اما نمی توانم درک کنم که جنبشی که حتی یک روزنامه و یک شبکه کوچک رادیویی که چه عرض کنم حتی دسترسی به تلفن هم برایش به سختی امکان دارد، " بهره گیری و استفاده از تمام امکانات کشور" چه معنایی می دهد وقتی دسترسی به موبایل و تلفن همراه و ثابت به زور مهیاست و اگر هم باشد تماما استراق سمع می شود؟
چگونه می توان از رسانه و اینترنت سخن گفت وقتی که سایت های رسمی خود حکومت و نمایندگان!!! خط امامی هم فیلتر است؟
توافق بر حداقل ها از خطرناکترین هایی ست که متاسفانه اجتناب ناپذیر نیز هست. استاد تاریخی داشتیم که جریان سقوط پهلوی و همچنین وقایع وحشتناک دهه اول انقلاب را اینگونه بیان می کرد که :" در زمان پهلوی گروه ها و سازمانهای مختلف و گوناگونی بودند که با یکدیگر تفاوتهای بنیادین و ایدئولوژیک داشتند اما همه آنها یک دشمن مشترک داشتند به نام حکومت وقت . هر کدام از این گروهها دورادور حکومت بودند و به حکومت سنگ پراکنی می کردند. هنگامی که حکومت پهلوی سقوط کرد و دشمن مشترک از وسط برداشته شد، سنگها به هم پرتاب شد و اینگونه کسانی که سنگهای بزرگتری داشتند دیگر گروهها را با سنگ پراکنی از میان بردند. آنها هم "توافق بر حداقل ها" داشتند اما ...نتیجه را همه می دانیم.
نکته دیگراینکه ایشان دوباره همان راهی را می پیمایند و مقصدی را آرزو می کنند که نتیجه اش را سی سال است همه ایرانیان دیده و لمس کرده اند. منظورم در این جا "قرائت رحمانی داشتن از دین " است که مانند کلافی سردرگم سالهاست طومار کشور و زندگی ما مردم را بهم پیچیده و گویی قرار نیست هیچگاه کاملا و به صورت عملی تبیین و بیان شود.
این جمله که " ما مبلغ قرائت رحمانی از دین هستیم " به چه معناست ؟ وقتی شما بیان می کنید که "قرائت رحمانی از دین دارید" در واقع به دو چیز از قبل اعتراف کرده اید: اول اینکه دین امریست نسبی و تفسیری، که درواقع اینگونه نیست. حکم آدمی که شرب خمر کرده کامل و واضح بیان شده، حکم زانی و زنا کار دقیق وصریح بیان شده پس قرائت رحمانی و غیر رحمانی اش نه تنها هیچ تفاوتی نمی کند بلکه گویا اگر نه به قصد و غرض بلکه حداقل به ناآگاهی گویندگانش برمی گردد ویا چیزی در حد شوخی است.
دوما اینکه پس قرائت خشن و غیر رحمانی ای هم وجود دارد که گویا روی دیگر این سکه است. که در واقع قرائت درست هم همین است. طالبان اصل دین را اجرا می کنند. چرا که در قرآن(میزان) به صراحت بیان شده که دست دزد باید قطع شود . حال شما می خواهید از این حکم چه تفسیر و تبلیغ رحمانی داشته باشید؟؟
از طرف دیگر گویا قرار است تا ابد ما برای داشتن یک زندگی آرام، حکومت مبتنی بر قانون و آزادی های حداقلی همیشه دست به دامان مذهبیون و روحانیون باشیم و این تاریخ هزار باره تکرار و تکرار شود و باز هم ما به این نکته پی نبریم که اگر قرار بود این دست به دامانها شدن مشکلی از ما را حل کند تا به حال ما همه مشکلاتمان حل شده بود.
تفکری که هنوز برای دین گریزی جوانان و مردم نگران است تنیجه اش باز همین به زور فرستادن به بهشت است که آیت الله جنتی و خامنه ای و احمدی نژاد به بهترین وجه ممکن پیگیری و اجرایش می کنند ، پس چرا ما باید اینهمه استقامت و صبر کنیم و زجر بکشیم و زندانی و اعدام شویم؟؟ .
هنوز پس از اینهمه سال باز هم ما مردم برای رهایی از حکومت به مراجع نامه می نویسیم!! و از آنها کمک می خواهیم!! جای بسی تاسف است که بعد همین مراجع و مذهبیون(حتی با این فرض که قرائت رحمانی از دین داشته باشند!!) را به کرسی می نشانیم و باز هم همه قدرت را به دستشان می سپاریم و باز همان دور باطل و اجنتاب ناپذیر رخ می دهد..
والا کیست که نداند آقای خامنه ای آدم خیلی خوبی بوده و خیلی دل رقیقی داشته و چه وچه وچه، اما "ما " خود ما و این تفکری که ما باید مراقب جوانان و مردم باشیم که دین گریزی نکنند و از دین روی برگردان نشوند، پس حکومت دینی لازم است و خوب برای برقراری یک حکومت دینی باید روحانیون که دانا و دانشمند دین هستند باید فرمان دهنده و راهبر و رهبر باشند و چون در بین علما بعضی اختلاف نظرها وجود دارد ، پس بهتر است یک نفر را انتخاب کنیم که مفسر و رهبر و ولی همه باشد که همه یک راست به بهشت بروند و همه قدرت را به ایشان دو دستی تقدیم کنیم و ... و آنقدر در این پوست دمی دیم که در زیر این دم ، اینگونه که می بینیم، خودمان از دم و بازدم افتاده ایم.
قدرت بسیار شیرین و لذت بخش و فاسد کننده است و هر کسی که باشد ( هرکسی ) با اینهمه مجیزگو و بادمجانی که دور آدم را می گیرند به فساد کشیده می شود و ادعای خدایی می کند و خدا را نماینده خود در آسمانها می نامد.
هرچند که جنبش سبز و آقای موسوی و دیگرانی که در ایران هستند نمی توانند (و نباید هم ) به یکبار زیر دین و مذهب بزنند، که باز در این صورت خود مردم و نه عمله اکره قدرت، اولین سنگها را به سویشان پرت و می کشندشان، باید با این تاکتیک (که البته اعتقاد قلبی هم بهش دارند) جلو بروند ، اما بیشتر روی حرفم با "ما" با خود ما که مردم هستیم است که هنوز چشم انتظار و چشم به دست مذهبیون و مراجع هستیم تا دوباره همان آش و همان کاسه. والا در زمان خود آیت الله خمینی ، چه کسی بهتر و رحمانی تر و انسانی تر از اسلام حرف زده بود و چه برداشتهای ناب و انسانی!!! حتی تا الان، ایشان هم وقتی به ایران آمد هوای به دست گرفتن قدرت وحکومت نداشت، دولت موقت برقرار شد اما بعد از شش ماه ... تنیجه را داریم با گوشت و پوستمان لمس می کنیم.
در واقع این ذات تفکر دینی است که تمام دوران ساسانی را در ایران پیش از اسلام، قرون وسطا را در اروپا و... این سی سال را دوباره در ایران رقم زده است ..
در آخر اینکه قرائت رحمانی یا هرچیز دیگری که اسمش هست را ما می خواهیم از کتابی وام بگیریم که نویسنده اش از دسترس خارج، احکامش تعغییرناپذیر و لازم الاجراست. و داشتن قرائت رحمانی و یا جباری از آن بی معناست. پس بیاییم از نوشته و کتابی بهره بگیریم و استفاده کنیم که حداقل دعوایی بین رحمان بودن یا جبار بودنش بیش از این خودمان را به عذاب و زحمت نیاندازد. کتاب قانون که وحی منزل نباشد، اینگونه هم شان و منزلت دین آسیب نمی بیند و هم انسانهای کمتری کشته خواهند شد.
پيامها
25 جولای 2010, 10:06, توسط hbibulla
ابوعامر عبدالله بن لحي ميگويد با معاويه پسر ابوسفيان حج تمتع را به جاي آورديم وقتي وارد مکه شديم و نماز ظهر را خوانديم ايستاد و گفت: پيامبر خدا -صلى الله عليه وسلم- فرمودند: «إن أهل الکتابين افترقوا في دينهم على اثنتين و سبعين ملّة و إن هذه الأمة ستفترق على ثلاث و سبعين ملّةً -يعني: بالأهواء- کلها في النار إلا واحدة، و هي الجماعة، و إنه سيخرج في أمتي أقوام تجاري بهم تلک الأهواء کما يتجارى الکلب بصاحبه، لا يبقي منه عرق و لا مفصل إلا دخله».
«يهود و نصاري در دين خودبه هفتاد و دو ملت تقسيم شدند و امت من به هفتاد و سه فرقه تقسيم ميشود – يعني با پيروي از اهواء خود – همه در جهنماند جز يکي از آنها و آن جماعت مسلمانان است در امت من فرقههايي پيرو هوا و آرزوهاي نفساني هستند همانطور که سک صاحبش را به دنبال خود ميکشد. اين هوا و هوس نيز آنان را به دنبال خودشان ميکشانند. هيچ استخوان و مفصلي نيست مگر داخل آن شدهاند اي اعراب قسم به خدا اگر شما بدانچه پيامبر خدا -صلى الله عليه وسلم- برايتان آورده است عمل نکنيد. غير شما چگونه بدان عمل کند.
ابوهريره روايت ميکند پيامبر خدا -صلى الله عليه وسلم- فرمودند: «إذا ضيعت الأمانة فانتظر الساعة» قال: کيف إضاعتها يا رسول الله؟ قال: «إذا أسند الأمر إلى غير أهله فانتظر الساعة».
«وقتي امانتها ضايع شد منتظر قيامت باش» گفت: ضايعکردن امانت چگونه است اي پيامبر خدا؟ فرمودند: «وقتي کار به کارشناس شايسته محول نشد منتظر روز قيامت باش».
در حديثي از عبدالله بن عمر بن العاص آمده است از پيامبر خدا شنيدم فرمودند:
«إن الله لايقبض العلم انتزاعاً ينتزعه من العباد ولکن يقبض العلم بقبض العلماء، حتى إذا لم يبق عالماً، اتخذ الناس رؤوساً جهالا، فسئلوا؟ فأفتوا بغير علم فضلوا وأضلوا».
«خداوند علم را به اين صورت که آنرا از قلب علماء بيرون آورد برنميدارد، بلکه علم را بوسيله از بينبردن علماء قبض ميکند. يعني عالم ديني باقي نميماند و مردم از رؤساي جاهل به امور دين پيروي مينمايند اين جاهلان بدون علم فتوي ميدهند خود که گمراه هستند ديگران را نيز گمراه ميکنند».
پيامبر خدا -صلى الله عليه وسلم- ميفرمايد: «فسئلوا فأفتوا بغير علم فضلوا وأضلوا» «از آنان سؤال ميشود، بدون علم فتوي ميدهند پس خود گمراه ميشوند و ديگران را گمراه ميسازند».
پس گمراهي مقارن جهل به دين است و علماء حقيقي کسانيند که به علمشان عمل ميکنند، امت را توجيه مينمايند و به راه حق و هدايت راهنماييشان ميکنند. زيرا علم بدون عمل بيفايده بلکه مايه عذاب صاحبش است و در روايتي از بخاري آمده است «و ينقص العمل»«عمل رو به نقصان ميرود».