صفحه نخست > دیدگاه > رنگین سپنتا و غرور ملی!

رنگین سپنتا و غرور ملی!

آقای امین فرهنگ! نیز هم کیش سپنتا بود که با عالمی ازاختلاس وخیانت، روانه همان دهکدۀ اروپایی خویش شدو ازفیض حضور تیم حاکم، دست قانون وعدالت به وی نمی رسد. ازهمین روست که افغانستان امروز، دستخوش یک تناقض خنده آورشده است. بعضی روشنفکران به خصوص هم ولایتی های سپنتا، نحوۀ مدیریت نامبرده دروزارت خارجه را" دپلوماسی گوسفندی" نام نهاده بودند. البته معنای دپلوماسی گوسفندی، عمیق ترازآن است که درظاهر امراستنباط می گردد.
رزاق مأمون
سه شنبه 27 آپریل 2010

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

بیست وپنج حمل 1389

ساعت هشت ونیم

روزگذشته آقای رنگین دادفرسپنتا وزیرخارجه سابق به کشورهای غربی هشدارداد که به "غرورملی" افغان ها احترام بگذارند. درین یادداشت، قبل از بررسی سخنان ایشان، نگاهی به گذشته می گردانیم.

آقای سپنتا سال های متوالی را در ترکیه وآلمان زندگی کرده اما تا نیمه دوم دهه نخست سال دوهزار، تجربه ای دراجرای وظایف دولتی نداشت. درسال های جنگ و مقاومت هم، راحت و بی درد سردر سرزمین غرب به سر می برد. وی پس از تحولات دراماتیک درافغانستان که غربی ها را مستقیماً به میدان این جا کشانید، درمعامله و تفاهم با حلقات حاکم، که به منظورتضعیف همتایان تنظیمی خویش نقشه می کشیدند، ابتداء به حیث " مشاور" رئیس جمهور کرزی، سپس دریک تحول دیگرازبرکت اختلافات دکترعبدالله وزیرخارجه سابق و آقای کرزی، به وزارت خارجه رسید. اما بعد ازمدتی از سوی ولسی جرگه سلب صلاحیت شد. ( ظاهراً دکترسپنتا وزارت خارجه را از کودکی درخواب می دیده! درگفت وگو با مطبوعات.وی حتماً گوشه های کدر تحولات جنگی و حادثه نهم و یازدهم سپتامبررا نیز درخواب دیده بوده؛ مگر شرح نداده است!)

رئیس جمهور برای مقابله با قدرت نمایی ولسی جرگه، سپنتا را سپر حیثیتی خود ساخت و ازوی خواست که بدون اعتنا به خواست نمایندگان مردم، به کارش ادامه داد. موصوف هم بی خیال به کارش ادامه داد. بدین ترتیب، بحران جدی میان ولسی جرگه وقوه مجریه که اکنون به بحران غیرقابل علاج مبدل شده است، آغازشد. یعنی انگیزه کلیدی بحران سیاسی در درون دولت، کنار زدن سپنتا از مسند اعتماد نمایندگان مردم بود. برای سپنتا به هم ریزی ارکان دولت مهم نبود، بقا درسمت ( به هربهای ممکن) برای نامبرده مطرح بود.

بسیار جالب است!

درجوامع غربی که سپنتا ها سنگ تقلید ازآن را به سینه می زنند، مقامات حکومتی همین که با اعتراض یا انتقاد جدی از سوی مردم مواجه می شوند، فرهنگ مناسبی ازخویش نشان می دهند و شرافتمندانه استعفا می کنند. اما مدل های افغانی غرب، به جای آن که میراث دار جهات مثبت فرهنگ غربی باشند، پوستین چپه می کنند و به شیوۀ رجال دوره های استبداد، پا محکم می کنند و به افکارعمومی، قانون وموازینی که خود علی الظاهرآئینه دارآن قلمداد می شوند، پشت پا می زنند. آقای امین فرهنگ! نیز هم کیش سپنتا بود که با عالمی ازاختلاس وخیانت، روانه همان دهکدۀ اروپایی خویش شدو ازفیض حضور تیم حاکم، دست قانون وعدالت به وی نمی رسد. ازهمین روست که افغانستان امروز، دستخوش یک تناقض خنده آورشده است. بعضی روشنفکران به خصوص هم ولایتی های سپنتا، نحوۀ مدیریت نامبرده دروزارت خارجه را" دپلوماسی گوسفندی" نام نهاده بودند. البته معنای دپلوماسی گوسفندی، عمیق ترازآن است که درظاهر امراستنباط می گردد. وی برای باقی ماندن درمسند، اعتراض و استدلال و مقاومت ( به خاطربهبود امورو حرمت به قانون وحقوق مردم) را به طورکامل دروجود خویش کشت و حرف شنوترین فردی است که تاریخ یک دهه اخیربه خود دیده است.

حالا می پردازم به ماجرای"غرورملی!" که سپنتای دوره معامله (نه سپنتای دوره های روشنفکری) ازآن چه تصوری دارد. سپنتای دوره معامله به عیان نشان داد که سپنتای دوره های مقاله نویسی وادعا های مردم سالاری، صرفاً یک روی کش نازک بوده است که برسیمای سپنتای اصلی کشیده شده بود. البته این خاصیت برای انسان ها امرطبیعی است. این حالت جزء حقیقت درلابه لای تناقضات مضمر درفلسفه وجود است. درکشوری که نظر به تاریخ جنگی، سطح پائین توسعه وتولید، تسلط استبداد ومحاصره جغرافیایی، سرکوب وغارت وعقب مانی ازکاروان تمدن وپیشرفت، ازتهیه نان و پوشاک خویش عاجز بوده وحالا هم چنین است، چسپیدن به واژه های شدیداً سیاسی و دروغین مانند "غرورملی"، " دارنده تاریخ پنج هزارساله"،" غیرت" و... قبل ازآن که بیهوده و خنده آورباشد، سفاهت گویندگان آن را عیان می کند.

ما برای درک دردها و فهمیدن آسیب پذیری های خویش، نیاز داریم، حقایقی را که سپنتا های قرن هجده ونوزده وبیست، طی صدها سال، ازما پنهان داشته بودند، صریح به افکارعمومی منتقل کنیم تا پس ازین (ولوجنگ تمام هم نشود) نسل گوسفندی و تحمیق شده دیگری پروریده نشود.

مستبدان و ریاکاران هرزمانی که موقعیت شخصی وخاندانی شان درخطرافتاده، به احساسات مذهبی چنگ انداخته وبا اختراع "غرورملی" که خود زمینه های پیدایش طبیعی وتقویت آن را منهدم کرده اند، با ایجاد یک روحیه منفی وواکنشی، سعی کرده اند تا ناروایی ها، خیانت ها، بی رحمی واعمال ضدملی خویش را، بپوشانند؛ مردم را برای بقای گناهکاری های شان به خشم وخشونت بکشانند وبدین وسیله منافع خویش را تا چندسالی دیگربیمه کنند.

اسلحه بی فشنگ "غرورملی!" سپنتا باید برای دفاع ازچه ارزشی باید شلیک کند؟

اکنون مشخص شده است که تیم حاکم ( جمع سپنتا) وجامعه بین المللی برسرمنافع تصادم وتضاد رونما شده است. تا چند سال پیش، تصادمی حادث نشده بود وخارجی ها برکلیه عملکردهای حکومت مهر تأئید می زدند. حالا خارجی ها وارخطا اند که حکومت ناکارآمد بوده و مبتلا به بیماری خطرناک فساد ومدیریت ضعیف است. بعدازین، بازوی به دردبخوری برای غرب درافغانستان نیست. آن چه درافغانستان می گذرد، حیثیت رژیم های مردم سالار درغرب را به زمین زده ومردم کشورهای غربی، برعلیه حکومات خویش دست به مقاومت می زنند وازآنان درباره حمایت از حکومتی که درمنجلاب خود سری، فقدان ظرفیت، فقدان نظارت ، فقدان قانون غرق شده است، خواهان وضاحت اند.

تصویرحکومت فی المجموع این است:

فساد، بندش، بی عدالتی، بی نظمی، ستم برپائین دستان، تراژدی یومیه درقضا، سارنوالی، تجاوز، ترور، رهایی تروریست، مدیران مواد مخدر، مدیران حکومت اند. شهربی پرسان، آلوده ترین شهرک دنیا، شبکه های قایم شده درعرصه زمین خواری، فروش دارایی های دولتی، غصب ملکیت، رهایی شخصی که به دخترخوردسال تجاوزجنسی می کندو .... صدها برش تصویری دیگر که درتاریخ افغانستان تکرارنشده است. مجریان این اعمال همه شان مدیران ومسئولان خورد وبزرگ همین حکومت اند.

مشاهده می کنیم که درد مردم با درد تیم حاکم از ریشه تفاوت دارد. توضیح این مسأله برای هرعضو تیم حاکم (حتی برای یک مأمورپائین رتبه که به بیماری فساد وروحیه ناسالم مبتلا است) تلخ است. اما تلخیی را که مردم تحمل می کنند، فوق العاده عمیق است. بناء قانون زندگی همین است که این تلخی ها دیریا زود، کم یا بیش، نصیب فرد فرد تیم حاکم نیز می شود. راه گریزی نیست. درد مردم با درد تیم حاکم یکی نیست. درد مردم، رفع درد است؛ درد تیم حاکم حفظ درد است! پس ادامه این وضع، غیرممکن است...غرب از کنه این مشکل آگاه است. این درد، غرورملی مردم را زخمی کرده است. غرورملی مورد نظر سپنتا و همکاران ایشان، دغدغۀ حفظ قدرت و امتیاز یک جماعت پنج صد نفری است. اما درد حقیقی همان غرورملی، آبرو، آرامش، خواست ها، نیازها وحق سی میلیون باشنده این سرزمین است. کدامیک مرجح است؟

جماعتی که قانون، عرف، غرورملی و حقوق میلیون ها نفر رابه لگد می زند، "غرورملی" را چه گونه می فهمد؟
این آقایان به جای آن که غرورملی خود را درعرصه آوردن اصلاحات، تغییرو مبارزه با ناروایی ها به کارگیرند، درجهت عکس آن به کار می اندازند. توقع هم دارند که مردم به پا خیزند و بگویند: به به

حال آن که اعمال اینان مردم را زمین گیرکرده و به شیوه دیگربه پا خاسته اند. امروز یک فرمانده طالبان به نام عبدالغفار که افراد مسلح تحت فرمانش حداقل درسه ولسوالی ولایتتخارفعالیت دارد، خیلی ساده به بی بی سی گفت:
نامم عبدالغفار است.من وقتی بی نظمی و رشوت خوری حکومت را که دیدم، برای دعوای خود شش سال عرض وداد کردم مگر آخرکار حق من خورده شد. شش لک افغانی مرا رشوه گرفتند آخرش مرا هجده روز بندی کردند. من دهقانی می کردم، قبله می کردم... بیل دردستم بود و نان جور می کردم! خدا گفته خانه ومال وزمین را ایلا کردم و آمدم به کوه.... آهسته آهسته نفر جمع کردم و رنج ها کشیدم حالا دوصد و پنجاه نفر مسلح دارم شکر آزاد هستم و خدا را شکر می کنم....

مشت نمونۀ خروار!

آنانی که غرورانسانی مردم را این گونه شکسته اند، باید بدانند که"غرورملی" تعریف عملی خود را برای شان نشان خواهد داد.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • چه مقاله بی مزه و کودکانه ای

    کسیکه از جنایتکاران حرفه ای قهرمانان افسانوی تراش میکند با چه بیشرمی بر پاکترین عضو کابینه کرزی
    میتازد.

    به به آقای مداح جنایتکارملی مسعود ، جنایتکار شیطان الدین ربانی ، جنایتکار عبدالله ، جنایتکار قانونی ......

    • برادر محترم و دانشمند جناب رزاق مامون!
      بعد از درود فراوان خدمت شما با این کلمات ساده به شما سپاسگزاری خود را از نوشتن چنین مقاله ی زیبا و پر محتوا اظهار میدارم،جای شک نیست که در پهلوی مستبدین اصیل این سرزمین کاسه لیس هایی مانند اسپنتا هم بوده اند که فقط با استفاده ی سو از داشتن هویت غیر پشتونی شان همیش مانند مار هایی آستین در مقابل آزادی خواهان دسیسه ساخته اند و حکومات مستبد و جیره خوار را ملی نشان داده اند،ولی انشااله در این عصر روشنگری این پف و پتاق هایشان جایی را نمیگیرد دیگر وقت استفاده از احساسات مردم گذشته تکرار این کلمات چون غرور ملی و غیره از زبان اسپنتا مانند گل به کاکل نامرد هست که هیچ زیب ندارد.
      به امید موافقیت هر چه بیشترتان

    • سلام خدمت ریس کابل پرس?
      من من حیث یک بیننده کابل پرس از ریس کابل پرس خواهش میکنم که شما نکذارید که فضای کابل پرس بیش از این خرچه دار شود من همیشه نظریات اقایان را مطالعه میکنم اما بعضی اشخاص که نمیدانم که داری چی نوع وجدان استن ایا منطق دارند و یا خیر نفاق بین اقوام مسلمان افغانستان راه میندازند مثل اقای بابر که ایشان همیشه سخنان بیهوده و خیلی بی ادب و گستاخانه نوشته میکند که این خود فضای نشریه شما را مورد انتقاد مردم قرار داده است بنا ریس صاحب کابل پرس نگذارید که نشریه شما بیش از این خرچه دار گردد و این چنین افرادی که اصلا برای منافع ملی نی بلکه برای مزدوری بیگانه گان جاسوسی مینمایند فضای نشریه شما را بیشتر خراب نمایند
      با احترام برای همه بیننده گان کابل پرس

    • سلام خدمت ریس کابل پرس?
      من من حیث یک بیننده کابل پرس از ریس کابل پرس خواهش میکنم که شما نکذارید که فضای کابل پرس بیش از این خرچه دار شود من همیشه نظریات اقایان را مطالعه میکنم اما بعضی اشخاص که نمیدانم که داری چی نوع وجدان استن ایا منطق دارند و یا خیر نفاق بین اقوام مسلمان افغانستان راه میندازند مثل اقای بابر که ایشان همیشه سخنان بیهوده و خیلی بی ادب و گستاخانه نوشته میکند که این خود فضای نشریه شما را مورد انتقاد مردم قرار داده است بنا ریس صاحب کابل پرس نگذارید که نشریه شما بیش از این خرچه دار گردد و این چنین افرادی که اصلا برای منافع ملی نی بلکه برای مزدوری بیگانه گان جاسوسی مینمایند فضای نشریه شما را بیشتر خراب نمایند
      با احترام برای همه بیننده گان کابل پرس

    • با احترام به همه خواستم از فرست استفاده نمود پیروزی جهاد مردم مسلمان افغانستان را از طریق کابل پرس? برای تمام ملت مجاهد پرور افغانستان تبریک بگویم.//هر چند که رسم کرده به هرجا دلاوران //ای مجاهد افغان تو سنگر دشمن شکستی// جهاد مردم مسلمان افغانستان، بی گمان یکی از مهم ترین، اثرگذارترین و ماندگارترین وقایع، در قرن بیستم است. جهادی که دنیا را تکان داده و همه ی جهانیان را به تعجب و شگفتی واداشت. جهادی که در آن مردم تهی دست از نظر مادی و مالی ولی پر از باور و ایمان افغانستان، در یک جنگ کاملا نابرابر، با دستان خالی و بدون سلاح و امکانات، در مقابل بزرگ ترین قدرت نظامی دنیا قرار گرفت و با بزرگ ترین و مجهزترین ارتش جهان دست و پنجه نرم کرد و به پیروزی رسید. کتاب قطور تاریخ پرافتخار ملت مسلمان و مجاهد افغانستان، مملو است از مبارزه، مقاومت، ایثار، جهاد و شهادت. افغانستان به دلیل داشتن منابع بکر و دست نخورده و همچنین برخورداری از موقعیت خاص سوق الجیشی؛ همواره مورد توجه و تعرض قدرت مندان و کشورگشایان واقع شده و همیشه از جانب ابرقدرت ها مورد تجاوز و تاخت و تاز قرار گرفته است. تجاوز قشون سرخ اتحاد جماهیر شوروی سابق نمونه ای از آن است. اما هر هربار مردم مجاهد و دشمن ستیز افغانستان در مقابل نیروهای متجاوزو اشغال گر به پا خاسته اند. و از دین، استقلال، آزادی و تمامیت ارضی خود، جانانه دفاع کردند. در روز هفتم ثور 1357 که یک روز خونین و تاریک در تاریخ ملت مسلمان و بزرگ افغانستان است، تعدادی از فریب خوردگان و مزدوران بیگانه با تشویق، همکاری و حمایت ابرقدرت شرق؛ اتحاد جماهیر شوروی سابق، اقدام به یک کودتای ننگین و خونین نمودند. سردار محمد داودخان اولین رئیس جمهور کشور را همراه با اعضای خانواده اش به قتل رسانده و بر مسند قدرت تکیه زدند. کودتاگران، سرمست از باده ی قدرت و شراب پیروزی، با اتکا به حمایت های مادی و معنوی، دست به یک سری اقداماتی زدند که نه با دین و آموزه¬های دینی مردم افغانستان سرسازگاری داشت و نه با فرهنگ، آداب و عنعنات ملی آنان. کودتاگران، تحت رهبری نورمحمد ترکی و حفیظ الله امین، چندین کار را هم زمان روی دست گرفتند، از یک طرف هرچه بیش تر زمینه ی ورود نیروهای اشغال¬گر و متجاوز شوروی را آماده و فراهم می ساختند، از طرف دیگر به دست گیری علما، دانش مندان، فرهنگیان، دانشجویان، استادان دانشگاه ها، بازاریان و مردم مسلمان افغانستان و فرستادن آنان به سیاه چال ها، شکنجه گاه ها و کشتارگاه ها پرداختند. از جانب سوم اقدام به صدور و تطبیق فرمان های رنگارنگ ضد دین و ضد فرهنگ اسلامی و ملی نمودند. گرچه چهره ی کودتاچیان کمونیست برای آگاهان، علما، فرهنگیان و بخش بزرگی از مردم چندان ناشناخته نبود، اما برای بسیاری از مردم عادی و توده ها چندان روشنی نیز نداشت. با این گونه اقدامات ظالمانه و ناسنجیده، هر روز زمینه ی زندگی را بر مردم دین دار و دین دوست افغانستان تنگ و تنگ تر می ساختند، ناخواسته و ندانسته، مردم مسلمان و متدین افغانستان را، هر روز بیش تر از روز پیش، برای یک خیزش عمومی و قیام همگانی آماده و مهیا می کردند. مردمی که دین اسلام و احکام مقدس آن با گوشت، خون و استخوان شان عجین شده است. مردمی که ذره ذره ی وجود، قطره قطره ی خون و بند بند استخوان های شان، به دین اسلام باور دارد و به خداوند ایمان. برای این مردم، هیچ عاملی به اندازه ی اهانت به مقدسات و توهین به باورها و اعتقادات آنان نمی تواند؛ در تحرک، خیزش و قیام شان علیه دشمنان و مخالفان اثرگذار باشد. کودتاچیان بی تجربه و نااگاه، با این تحرکات و عمل کردهای نادرست و ناسنجیده، پرده و نقاب دروغین دفاع از خلق را از صورت انداخته و چهره ی واقعی خود را به نمایش می گذاشتند. آنان در مدت کم تر از چند ماه، هزاران نفر از مردم مومن و مسلمان افغانستان را، فقط به جرم مسلمان بودن و داشتن ایمان به خداوند، یا به جوخه های اعدام سپردند، یا زنده به گور کردند و یا هم در داخل سیاه چال های مخوف زیر سخت ترین شکنجه ها قرار دادند، که هر لحظه انتظار مرگ را می کشیدند و آرزوی مرگ می کردند. مردم مسلمان افغانستان، هر صبح که از خواب برمی خاستند، یا از رادیوی رژیم، خبر صدور یک فرمان ضد دینی تازه را می شنیدند و یا هم از دست گیری، شکنجه و اعدام تعداد دیگری از هم وطنان بی گناه شان با خبر می گشتند. عوامل و نیروهای اطلاعاتی، استخباراتی و عملیاتی رژیم کودتایی از اختیارات تام برخوردار بودند، هر کسی را می خواستند؛ بدون هیچ گونه جرم و گناهی دست گیر، زندانی، زنده به گور و اعدام می کردند، و هر کاری را که دل شان می خواست انجام می دادند، هیچ مرجع دادخواهی و بازخواست وجود نداشت. هیچ چیز مردم در امان نبود، مردم دین دار و باغیرت افغانستان، که همواره در مقابل ظلم، روز و تجاوز ایستادگی کرده بودند، این بار نیز در برابر نیروهای متجاوز به باورها، معتقدات و مقدسات خویش سکوت نکرده و سر تسلیم فرود نیاوردند. هنوز چند روزی بیش تر، از عمر سیاه کودتا و مستی کودتاچیان نگذشته بود، که خیزش ها و قیام های مردم مسلمان افغانستان در نقاط مختلف کشور خواب راحت را، از چشم های مزدوران زورگو و ستم گر کرملین در ربود. در گوشه گوشه و نقطه نقطه ی این سرزمین مردخیز، فرزندان خلف مجاهدان سلف، به پاخاسته و دست به قیام زدند؛ اما تا بیست و چهارم حوت شاید سرکردگان رژیم، حرکت ها و خیزش های خودجوش مردمی را خیلی جدی نمی گرفتند، چرا که این قیام ها و تحرکات به طور غیر منظم و تقریبا ناهماهنگ صورت می گرفت. عمر کودتا به دو ماه نرسیده بود که مردم مسلمان و مجاهدپرور هرات، حماسه ی ماندگار و قیام تاریخی بیست و چهارم حوت را آفریدند. در این روز مردم مسلمان هرات از دور و نزدیک، ده و شهر، پیر و جوان، خورد و کلان، زن و مرد با یک صدا و یک شعار، صدای «الله اکبر» و شعار «لا اله الا الله» به پا خاستند. با دستان خالی و بدون سلاح و امکانات، فقط با قدرت ایمان و سلاح توکل به قدرت بی پایان خداوند، بر نیروهای مزدور و متجاوز کمونیستی یورش بردند. و از سلاح، امکانات و تجهیزات دشمن هرگز هراسی به دل راه ندادند. حماسه ی 24 حوت از یک سو زمینه ساز قیام ها و خیزش های دیگر شد، به مردم در سراسر کشور، روحیه¬ی تازه بخشید و از سوی دیگر نه تنها کودتاچیان سرمست از باده¬ی قدرت را ناامید ساخت، بلکه کرملین نشینان را نیز به وحشت انداخته و تمام امیدها، خواب ها و برنامه های آنان را نقش بر باد کرد. مستشاران و مشاوران روسی و مزدوران داخلی به این نتیجه رسیدند که تاب مقاومت در برابر مردم مسلمان افغانستان و فرزندان مجاهد شان را ندارند و به زودی دچار شکست خواهند شد. لذا برنامه ی، ورود نیروهای قشون سرخ و اشغال گر را به افغانستان سرعت بخشیدند. در روز ششم ماه جدی 1358 نیروهای مجهز و تابه دندان مسلح ارتش سرخ اتحاد جماهیر شوروی سابق، سوار بر تانک ها و نفربرهای زرهی وارد افغانستان شدند. و بدین سان افغانستان رسما به اشغال نیروهای اتحاد شوروی درآمد.

      دنیای آن روز، کار افغانستان را تمام شده می دانستند. به همین دلیل واکنش جدی در قبال اشغال افغانستان نشان داده نشد. شاید در آن روزگار هیچ کشور و هیچ کسی باور نمی کرد که ارتش سرخ شکست بخورد، و آن هم توسط مردم بی بضاعت و بی سلاح افغانستان، اما مردم مسلمان و مجاهد افغانستان که هیچگاهی در مقابل زورمندان و زورگویان سرتسلیم خم نکرده اند، و همواره در برابر متجاوزان و اشغال گران با قامت راست ایستادگی نمودند، این بار نیز در مقابل ابرقدرت شرق ایستادند، مردم در سراسر کشور دست به قیام زدند، هنوز دو ماه از اشغال افغانستان نگذشته بود که مردم کابل خیزش سراسری سوم حوت را سامان دادند. در جهاد ملت مسلمان افغانستان علیه نیروهای متجاوز روسی یکایک مردم سهم و نقش داشتند؛ تمام اقوام، مذاهب و اقشار در جهاد و مبارزه سهیم بودند. مقاومت و پایداری ملت مجاهد افغانستان خیلی زودتر از آنچه تصور می شد، توجه جهانیان را به خود جلب کرد و دید و نظر مردم دنیا را نسبت به قدرت و شکست ناپذیر بودن ارتش سرخ دگرگون ساخت. گرچه مردم مجاهد پرور افغانستان، بهای بسیار سنگین و گرانی را پرداختند. بیش از یک میلیون شهید، صدها هزار معلول، معیوب، میلیون ها آواره ومهاجر، از دست رفتن و تخریب تمام زیربناها و زیرساخت¬های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی تنها نمونه¬هایی از این قیمت و بهای سنگین است. ملت مسلمان و مجاهد افغانستان همه ی سختی ها و مشکلات را به جان خریدند، تمام ر نج ها و دردها را تحمل کردند اما اشغال کشور، ذلت و بردگی را نپذیرفتند و در این راه تنها پشتوانه ی شان ایمان و اعتقاد به خدای یگانه و توکل به قدرت و نیروی بی پایان او بود و وحدت وهمدلی در میان مردم. و بالاخره اتحاد جماهیر شوروی، با تحمل ده ها هزار کشته و صدها میلیارد دالر خسارت مالی، مجبور شد که خاک مردخیز، مقدس و شهیدپرور افغانستان را با دنیایی از ندامت و پشیمانی ترک گوید. پایداری ملت مسلمان و مجاهد افغانستان، نه تنها جغرافیای سیاسی این مرز و بوم را از خطر نابودی و تغییر نجات داد، که ده ها ملت دیگر در بند و اسیر را نیز رهایی بخشید، امروزه ده¬ها کشور، در آسیای میانه، اروپای شرقی، امریکای جنوبی و حتی اروپای مرکزی، آزادی و استقلال خود را مدیون ملت مجاهد افغانستان می باشند. فروریختن دیوار برلین و اتحاد مجدد هر دو آلمان در اروپا یک نمونه است. نیروهای ارتش سرخ در روز بیست و چهارم دلو از مسیر بندر حیرتان خاک افغانستان را ترک گفتند. پس از خروج نیروهای اتحاد شوروی که انتظار می رفت، در کوتاه مدتی رژیم دست¬نشانده و مورد حمایت داکتر نجیب الله سقوط کند، و بسیاری از کارشناسان و صاحب نظران بر این باور بودند، که عمر حکومت داکتر نجیب کم تر از چند ماه خواهد بود، اما به خاطر توطئه های گوناگون خارجی و اختلافات داخلی احزاب و نیروهای جهادی، دولت داکتر نجیب الله برخلاف همه ی انتظارات و پیش بینی ها زیادتر از سه سال دوام نکرد و هنگام که تقریبا همه ی تحلیل گران و صاحب نظران به بقای حاکمیت داکتر نجیب الله باورمند شده بودند و از پیروزی مجاهدین ابراز ناامیدی می کردند، ورق برگشته و صفحه دگرگون شد. در ماه های پایینی سال هفتاد، پیروزی های چشم گیر و خیره کننده ی مجاهدین یکی پی دیگری به وقوع پیوست و مجاهدمردان افغانستان یک بار دیگر جهانیان را شگفت زده کردند. این پیروزی¬ها که از صفحات شمال کشور آغاز گردیده بود، به تمام ولایات و نقاط کشور گسترش یافت، و در روز هشتم ثور سال 1371 درخت جهاد و انقلاب اسلامی ملت مجاهد و مسلمان افغانستان به پیروزی رسید. در صبح گاه روز هشتم ثور 1371 شهروندان کابل که سال ها در انتظار پیروزی جهاد و ورود فرزندان مجاهد خود بودند گام های پیروزمندانه ی آنان را به تماشا نشستند
      با احترام
      فرهاد مجددی

    • سلام به تمام خواننده گان سایت وزین کابل پرس? و سلام خاص به اقای رزاق مامون عزیز و دانشمند گران مایه وطن
      مقاله خيلی جالب و ارزشمند است الحق که سپنتا ها و فرهنگ ها کاسه لیسان بيش نبودند بنده مدتی کارمند وزارت بازسازی بودم اقای فرهنگ فقط شیک می پوشید و شب و روز در ارگ گم بود از کار خبری نبود فقط حاضری امضا میکردیم و معاش میگرفتیم و وزیر صاحب گاه ناگاه کار نکرده از ما تشکر ی میکرد
      و حرف اصلی اینکه این بابر یک شخص تفرقه انداز میباشد فقط میخواهد احساسات همه را تحریک کند و بس بجز توهین و تحقیر کاری دیگر ندار د.بابر جان اگر کدام چیزی یاد داری سند داری بنویس نهایت بی ادبی است این کاری های تو فقط بدون موجب به هر کس حمله کردن کار ادمی نیست برای هزار بار توهین کردی دیگر بس است این حرف های تو تکراری است

    • آقای بابر شما از یک کودک خورد سال چیزی بیش نیستید بهتر است خود را اصلاح کنید و نگذارید که وجدانتان بیشتر از این بی حس گردد

    • با بر

      من برایت ۳ پیام نویشتیم در جائی قببلی ..

      او‌ آدم شما آنقدر بیشرم و بی‌ هایا و فاسیست استی که همان پنجابیهی بادار‌های تان سر شما شرف دارند .

      تو هیچ چیز به نام وجدان داری ؟ یک چیز را بدانید همان طوریکه ما شما را مردمان کثیف ، رذیل و دشمنان وطن و اسلام فکر میکنیم همه دنیا هم نظر با ما هستند . و تو با ۳۰ میلیون خر که فقط فرهنگ قتل ، سر زدن ، دست و پا بریدن ، شلاق زدن ،تیزاب پاشی ، sum پاشی در مکاتب و وحشت چیز‌ای دیگر در فکرت خطور نمی‌‌کند ، چطور میتوانی مفکوره کثیفت را بالای دیگران تحمیل کنید .. السن تو به مقاله و مضمون چی‌ میفامی که بالی کسی‌ اینتقاد کنی‌؟ برو به سایت هیواد و دیگر سایت اوقانی که همه مقاله و کتاب‌های‌شان فقط دروغ و یا در مده یک قوم نوشته شده‌ است و و فرزندان راستین این دیار مرد خیز را که خون ریختاند و از کشور و آزادی کشور دیفا کردند ، خائنین ، جنایت کار ، ضد کشور ، جاسوس بیگانه morefi کردند و هم تبار‌های خود را که خدا وند جهنم دنیا و اخرت ، بد نام ، شرم سار کرده فرزندان اصیل این کشور یاد کردند .

      شما اوغاان‌های پاکستان را ملامت می‌کنید که نوکر پنجابی‌ها هستند به خدا سر شما ساگ آن‌ها شرف دارند . حرف اقل به خوبی و بد‌ای خود ، دوست و دشمن خود را خوب میشناسند .. شما سرطان شده‌ اید که نه علاج میشوید و نه میمیرید ..به خاطر خدا یک بار قرآن را بخوانید که در کجا گفته شده‌ که بین مثلمان‌ها فرق است .

      اگر شما اهل تشیع را کافیر گفتید و قتل عام کردید آن‌ها مخالیف مذهب تان بودن ، شما تاجیک‌ها و یوزبک‌ها که همه هم مذهبان شما (سنی )هستند چرا قتل عام کردید ؟؟آیا کدام از این‌ها در قرآن آماده ؟ بس کنید استفاده از کتاب ابلیس پشتونوالی که برای تان چیزی نمانده ، دیگر باعث ویرانی خود و دیگران نشو اید .

      http://www.youtube.com/watch?v...

    • حناب محترم فرهاد مجددی سلام!

      پیام شما مبنی براینکه پیامهای محترم (بابر) باید تحریم شود مرا سخت آزرده ساخت. شما نباید اینقدرکم حوصله وناشکیبامی بودید که یک هموطن عزیز تان که ازامراض روحی وجسمی رنج میبرد ویگانه وسیله علاج دردهایش را کابل پرس? نازنین تشخیص داده و اما شما آنرا هم به روی وی می بندید. ازکجا معلوم که همین دشنامهای تکراری وسراپاتوهین آمیز این هموطن تان سبب تخفیف دردها وآلام وی گردیده وروزی بحیث یک انسان عاقل وحسابی مقالات مستندش زینت بخش این سایت گردد؟ آقای مجددی!

      دوصد سال سانسور وظلم واستبداد فکری بالای هموطنان عزیزما عمرکمی نیست. همهء ما به نحوی ازین امراض روانی رنج میبریم خصوصا این دوبرادر عزیزما بنامهای (ولی جان) و)بابرجان) نسبت به هرکس دیگررنج وعذاب دیده اند خواه ازطرف مجاهدین شورای نظار وخواه ازکدام جریان سیاسی دیگر بگذار که باشدیدترین الفاظ دردهایشانرا بیان کنند ولوکه به تحقیر وتوهین دیگران هم بیانجامد. توقع احترام وحفظ ارزشهای اخلاقی وتربیه ازینگونه افراد درچنین وضعیت بغرنج روانی ازجانب شما وامثال شما یک توقع بیجاست.

      من شخصا لله الحمد ازلطف (بابر جان) درپیامیکه در ذیل مضمون خودم نوشته است برخوردارشدم وخدارا شکرکردم . وآن اینکه سگ محترم راستگو نسبت بمن شرف پیدا کرده است من خدمت بابر جان عرض میکنم که حتی سگ خودت هم نسبت بمن شرف دارد. اگراین شریف بودن سگها نسبت بمن ویاران من سبب تسکین درد های شما میگردد من این دشنام را باهزار دیده قبول میکنم چه فرق میکند که یک هموطن عصبانی شود وهموطن دیگرش را بخاطرتسکین دردهایش دشنام بدهد اگرخداوند مارا وسیلهء تسکین دردهای بابرجان بسازد ازین چه افتخاربالاتر. درپیام شان برایم چنین ارشاد فرموده اند:

      تو گوربز خان در زیر چادری مزاری و خان و غیره باید بدانی که ما سگ راستگو را بر تو نوکر پنجابی های بویناک ترجیع میدهیم. او اگر از یک جنایتکار هم دفاع میکند از قلب پاک میکند زیرا تا حالا ندانسته که همین جنایتکاران باعث وحدت و اتحاد و آبادانی کشور ما میشوند ولی شما نوکران کثیف و فروخته شده وظیفه دارید که با خطاب کردن این یا آن جنایتکار به حیث قهرمان ملی و غیره نفاق و شقاق را بین افغانها دامن زنید

      اما درقسمت محتوای مقالهء جناب مامون بایدعرض کنم که این مقاله ازناب ترین مقالاتی است که من تاکنون با این صراحت وصداقت خوانده ام. مشکل این است که این مقالات مهم ودست اول که باید به لسانهای خارجی خصوصا آلمانی ترجمه شود نمی شود تا مردم آلمان ، کشوریکه آقای سپنتا درآن تابعیت شهروندی دارد ازکیف وکان موضوع آگاه شوند. این مقالات دست اول خصوصا این مقاله باید به زبان آلمانی وانگلیسی ترجمه گردد. درغیرآن مقالات ازین دست هرقدر بلند هم باشد آلمانی ها دیگرخارجی ها ازکیف وکان مسئله آگاه نمیشوند واشخاص مانند کرزی واسپنتا واشرف غنی احمدزی وامثال آن درکشورهای دومی خویش هرازچندگاهی درمعتبرترین روزنامه های جهانی مقالات می نویسند وافکار عامهء کشورهای خارجی را فریب میدهند. ازدوستانیکه درآلمان تشریف دارند خواهش میشود که باید کمی بجنبند وبخاطر وطن ومردمیکه لاف ویتاق دوستی را با آن میزنند این مقالات دست اول را با رعایت امانت علمی بزبانهای اروپائی ترجمه کنند این شاید کوچکترین کاری باشد که این هموطنان ما درراستای ایجاد تغیرات مثبت درکشورخویش انجام میدهند. ودراخربه مامون عزیز میگویم که قلمت نویسا باد و عمرت دراز

    • از خاطر يك دوكيك بوستين را در اب انداختن,كار غلط است.

    • بابر

      من نامی‌ دانم که که تو چطور جرأت میکنی که پنجابی‌های شوهر همشیره‌هات را به به تاجیک‌ها نسبت مدیدهی ؟آیا با این کار‌های تان مخواهی که تاپه pakistani بودن را از پیشانی تان پاک شود ؟ هرگز نه! این تاپه سنگی‌ است تا وقتی بر پیشانی تان معلوم خواهد شد که زنده هستید و بعدا به کتاب‌ها اینتقال خواهد کرد . و ما فیلم‌ها را همه دی وای دی کردیم با چندین کپی که به فرزندان خود شما را معرفی‌ کنیم تا انها بدانند دوست و دشمن خود را در آینده .

      ما در مقابیل کامنت شما چیزی ندارم اما این را هم میدانم که تو سویه کامنت دادن به مقاله آقای رزاق مامون را ندارید و اصلا سر در نمی‌‌آرید ..اگر از آقای سپنتا شناخت شناخت عالمی و شخصی‌ داشته باشید مثل یک آگاه به همه شریک بسازید که دیگران هم بدانند . اما شما میخاهید که مقاله آقای مامن را زیر سوال بیاورید که هیچ وقت همچو استدلاد را خداوند به شما عنایت نه‌ فرموده است تا هنوز و در گودال آتش پشتون پرستی‌ میسوزی و خواهد مردار شودی . درد شما این است که چرا مامن از افسانه‌های قهرامان مسعود مینویسد ؟؟ و چرا مانند ساپی( صافی) مولف ( مسعود وو پزنی) به مسعود توهین نکرده ؟من کتاب را خواندم یقینان که جز نام مسعود شهید و پدر ش دوست محممد در آن آن هیچ چیزی شایسته این مرد و کار نامه‌هایش نویشته نشده! عزیز من شخص نویسنده تا جای تولد مسعود کبیر ر مغرضانه دروغ گفته که تا مثل تو کثیف‌ها آن کتاب را بخوانید و در مقابل مسعود و قومش اساسیت نشان بدیهد . اما آقای مامون در باره قتل داکتر نجیب هم کتاب نوشته است و قاتلین انا را افشاه کرده است که کشتن نجیب و لو هرچه کرده بود نباید به شکل مرموز و به دستور پاکستان انجام مشد به هر صورت یک قتل ضد هیسیت این کشور توست پاکستان و مزدور‌های اوغاان‌ای آاش ک همه حیات دارند انجام شد .

      این بار باز هم برایت یک ویدئو از بردران پنجابی ت را که برای سرکوب کردن مسعود دعوت کرده بودید لینک کردم امید که لذت ببرید از دیدن‌شان در دره پنجشیر ( شیران آهن کوه). که بدبختانه به اسیر شدن‌شان به دست مدافعین واقیی و فرزندان راستین افغانستان حکایت‌های دارند .

      http://www.youtube.com/watch?v...

  • بابر تو باز کدام گل بابونه هستی که از سپنتا دفاع میکنی؟ آیا در مورد نوشته آقای مامون شکی دارید؟ آیا ایشان حقیقت را بیان نداشته؟ فکر کنم شما از همان لاشخوارهای غربی هستید که اسپنتا را الگو قرار دادید. و یا هم شاید کسی باشید که در کدام جایی اسپنتا کمک تان کرده؟؟؟؟؟؟

  • يك روز يك مجاهد يك بلى را مين كزارى ميكرد ميخواست انرا نفجار بدهد.يك نفر ازو برسيد ,اينه مجاهد همين بل راكه تو خراب ميكنى ,اين را كه جور ميكند؟ مجاهد كفت وقتيكه مجاهدين بيروز شد,امريكا در ظرف يك و نيم سال جورش ميكند.حالاكه وقت انرسيده ان بل را كه وعده داده بودند جور كنند و ما بايد انهارا باخود داشته باشيم از انها تخنيك و علم را فرا بكيريم.درين وقت ما بايد از غرور ملى حرف بزنيم.كدام غرور ملى؟كابل ما مركز كثافات بود و هست .مردم در بيكارى و در غربت سخت زندكى دارند.جوانان درخانه ها بيكار و درفاميلها غم و جنك نادارى و بيجاره كى .يكانه بايتخت درجهان بيدون كاناليزاتسيون.ان باباى فاسد جه كرد؟اينها كه امده اند و كشور مارا كه بر عليه دشمن خود استفاده كردند و دشمن خودرا تو سط مردم ما از با دراوردند, بايد كشور خراب شده ماراجور كنند.كرزى از خود قهرمان بلاستيكى ميسازد و به زودى در زير باى باكستان قرار ميكيرد.ميكويند بشت سير را ببين رخ كرسنه را نى .ان باكستانى شير و شر بت مارا ميمكد.اين غرور ملى نيست .غرور ملى انست كه در قلروت كسى كرسنه نخوابد.ببين در كشور جقدر نا بسامانى است .اين همه جاى شرم است.جوانان بخاطر يك لقمه نا به كشور هاى خارج در حقارت بسر ميبرند.ان وقت كه در زير نام دموكراسى تقلب كرديد كجابود ان غرور ملى كه متقلبين را فورى از كلو ميكرفتى و به ميدان ميكشيدى كه ان مثال ميشد براى اينده.اكر غرور ملى ميداشتى بايد همان روز اول كه از جانب نماينكان ملت مورد استهزا قرار كرفته بوديد ,فورى استعفا ميداديد.كدام غرورملى .نويسنده ارجمند رازق ماموند يك انسان با شهامت است و حقايق را از ريشه بر ملا ساخته است.هركاه به نوشته اين ارجمند بر ميخورم حتمى انرا ميخوانم.

  • یگانه تقصیر من این است که از کسی دفاع کرده ام که نه دستش به خون بیگناهان آلوده است، نه مانند ملا بچه مسعودوف خود را به پنجابی های بویناک پاکستانی و اشغالگران روسی فروخته و نه در سگ جنگی های کابل سهم داشت.

    فقط وجدان یک شورای نظاری ، یک احمق یا یک نوکر پنجابی های بویناک چتلستان اجازه خواهد داد که داکتر اسپنتا را نکوهش کرد ولی جنایتکاران را مدح کرد.

    من از فرهاد جان و راستگو جان خواهش میکنم بگویند که آیا این منصفانه است که داکتر اسپنتا را فقط به خاطر اینکه امریکایی های جنایتکار را متوجه حماقت و بی تفاوتی شان در مقابل افغانها و رئیس جمهور افغانستان نموده، نکوهش کرد ولی از جنایتکاران که کابل را 18 سال قبل در همین روز شوم وسیاه هشت ثور ویران کردند ، به ناموس و شرف مردم تجاوز کردند و هزاران هزار بیگناه را فقط به خاطر اینکه از قوم یا سمت شان نبوده ، سر به نیست کردند ، قهرمانان افسانوی تراشید ؟

    کجاست وجدان پاک ای دوستان عزیز

    • بابر

      تو با هفت پشتت دست تان به خون آلوده است .. و ادامه دارد از یک آدم عادی گرفته تا رهبر .اگر درست نیست . نام یک رهبر تان که دستش به خون آلوده نباشد ذکر کن .تو خودت از خون یک قاتل به دنیا عدی.

      گوش کن . تو اول چیزی به نام وجدان نه‌ دارید و و نه‌ می‌‌شناسی ، تو بسیار به دکمه‌های بالا دست مزنی . مثل وجدان ، عدالت ، پاکی این چیز‌ها برط علاوه این که در تو دیده نامی‌ شیشه در ۴۰ میلیون قومت که در پاکستان و افغانستان هستند پیدا نامی‌ شود . تو اول از وجدانت بپرست که چرا و به کدام دلیل گول بدین روز ۲۰۰۰ راکت را برای کابولیان روان میکرد ؟ آیا همان خبیث نبود که اولین تهداب جنگ داخلی‌ را در کابل ماند ؟ آیا قماندان زرداد و ظلمش و جزیه گیر های‌هایش یادت رفته در سروبی ؟

      آقای با وجدان :

      برو و کتاب پدرت گلبودین را بخوان که که میگوید راکت پرانی های او‌ در دفاع از پشتون‌ها بود

      چی‌ دفاع کرده بود از پشتون‌ها ، حل چه می‌کند ؟ نه‌ آن چیز نبود ، به بخاطر انا بود که جز از قوم خود کس دیگر را پذیرفته نمتوانیست :

      بشنوید از گفتار همینرزیل جنرال رووف صافی که در ابتداه جهاد این خون ashaam ملت(گلبدین) نفاق را در جبهات دامن زده بود اما همین صافی به خاطره پشتون بودنش علیه مسعود کتاب نوشته کرد .

      مگر مسعود فتهات را علیه تمام پشتون‌ها افغانستان شروع کرده بود ؟یا اینکه در دفاه از حکومت نوع پای اسلامی نشسته بود و گلبدین اخطار حمله بر کابل و کبولیان را میداد !!

      آیا اگر گلبدین جنگ داخیلیرا آغاز نمکرد کدام دلیل دیگر در کابل وجود داشت ؟

      همین گلبدین بود که ابتدا به خاطره بقای رژیم کمونیستی ، بعدا ، موجدیت نیرو‌های جانرال دستم جنگ‌ها را ادامه داد تا بلاخأره با همان دستم ، هیزب وحدت یک جا شده شورای هماهنگی را ساخت و یک جنگ خونین دیگر را در داد ! چه شد آن بهانه‌های گبدین که به اساس آن راکت پرانی میکرد و تو با وجدان کجا بودی که قضاوت میکردی ، اگر تو در کابل میبدی قزاوتت خوب تر میبود ..‌ام خودت در پشاور در کدام مدرسه پنجابی‌ها مصروف آماده شدن در لباس تالیب بودید .

      هر وقت که تو زنجیر قبیل را از گردنت دور کردی ا مثل یک آدم عادی و با وجدان قضاوت کردی اینجا همه خواهد درک کرد و حاجت صفای هیات هم نخواهد بود . تو فکر نکو که که یک چند کلمه فارسی را یاد گریفتی و در پشت پی‌ سی‌ و اینترتنت نشستی و و اصل تو را کسی‌ موتوجه نمیشود .بهتر این است که دنبک‌ها را در کدام میدان شادی بازی بزنی‌ . اینجا چال‌های تو در نطفه خونسا میشود به هر لسباس که بیای .

      شاعر چه خوب گفته که : به هر طرز ای که خواهی جامه پوشی —من از طرز خر ا مات مشناسم

      یک بار دیگر برایت میگم که دنبال توتیه علیه مسعود و یارانش و همه تاجیک ها را رها کن ، اگر مینویسی عالمی و با مدرک بینویس نه‌ از پته خزانه و ۲ سقاوی یا از کتاب پشتون وا الی وگر نه‌ به خوبی‌ ت تمام نخواهد شد.

      http://www.youtube.com/watch?v...

    • راستگو جان

      تا زمانیکه شما از یک جنایتکار مفعول چون مسعودوف دفاع کنید و یک انسان پاک ضمیر چون داکتر اسپنتا را که او هم تاجیک است جنایتکار بدانید ، حرفهای شما مانند گوز خر است.

      شما اگر وجدان میداشتید هیچگاه مسعود این جنایتکار خفاش و خائین ملی را که به حیث اجنت روسها تا آخیرن روز زندگی سیاه اش کار کرد ، قهرمان نمیساختید.

      وسلام

  • به همه سلام

    محترم مامون، ایا گفته می توانید که از زمان 1357 و خصوصا بعد از سازش مجاهدین در 1372 که در کابل قدرت به مجددی، ربانی و دیگران انتقال شد مانند اسپنتا یک وزیر پاک را در جمع انها پیدا کرد؟
    شما ببنید در این مدت طولانی هر وزیر که امد و رفت از خود خیا نت و فساد را بجا ماند>
    اگر بالای محترم اسپنتا کدام سند خیانت و رشوت وجود داشته باشد لطف نموده انرا برای مردم افغانستان نشان دهید.
    محترم مامون صاحب شما چندی قبل چراغ سبز را از جانب خود به کرزی در نظریات تان نشان داده بودید تا اگر وی لطف نماید؟
    چی شد که شما در طول این مدت فکر کرده و به هزارها و صدها جنایت کار که در کشور بوده انرا مانده در ضدیت به یک شخص که صدها بار از همچو اشخاصی که سزاوار نفرین مردم بوده ، بهتر و خوبتر بوده است.
    داکتر سپنتا در قاچاق مواد مخدره و فساد اداری دست ندارد و همچنان در قاچاق اسحله به کشورهای دیگر این دانش مند افغانی دست ندارد.
    گفته می شود که در سابق کسانی بودند که به کشور سومالی اسحله قاچاق نموده بودند ایا شما خبر دارید؟
    اگر دارید جرات انرا ندارید که چیزی بگوید؟
    محترم مامون صاحب ایا شما از فروش طیاره بوینگ اطلاع دارید و اگر دارید جرات انرا ندارید که بنوسید؟
    و صدها مثال دیگر ....
    هموطنان عزیز شما باور کنید که من اسپنتا را از نزدیک و یا از دور کدام شناخت ندارم و نی کدام روابط>
    و الی اکنون فاید و تاوان این شخص به من نه رسیده و هر گز خود را مدافع ان قرار نمی دهم>
    لیکن باید گفت که داکتر اسپنتا یک شخص لایق و ورزیده است که به درد این کشور خورده و می خورد>
    روشنفکران کشور باید میان اشخاص بدون ملاحضات قومی ،لسانی، سمتی و حزبی قضاوت نمایند
    اینکه در فضا کابل پرس? چند شخص که روی مسایل قومی پافشاری می نمایند خود انها ضرورت به کمک دارند مانند محترم عطا خیل و دیگران.
    واقعا که داکتر اسپنتا یک شخص پاک است. و گر نی مخالفین ان منتظر نمی ماند؟
    امید است قوم پرستان قهر نشوند
    جلال ابادی

    • هموطن عزیز جلال آبادی صاحب!

      هرچند بارها بنده به پیامهای شما پاسخ داده ام بخاطریکه شمارا درزمرهء بیماران روانی حساب نکرده ام اما بازهم از نیشهای عقربی جناب عالی درامان نیستم .

      عزیزم! بارهاعرض کرده ام که بنده دعوای عصمت وطهارت برای شهید مسعود را ندارم ونه هم ادعا دارم که به او وحی نازل میشد. اما دربرابر ظالمان ازهرجریان فکری که باشند من می ایستم وازعقاید خویش دفاع میکنم ولو به قیمت هرتهمت ناروا هم بیانجامد که من پشتون نیستم ازپنجاب آمده ام وغیره. دفاع ازمسعود شهید دفاع ازتاریخ واقعی یک ملت است که سالها تاریخهای فرمایشی حکام وسلاطین به گوششان زمزمه شده است. این استبداد تاریخی را که به حق بخشی ازملت خودت روا داشته شده نباید ازچشمان شما پنهان بماند.بنده دربسیاری مقالات به شما پاسخ ارائه کرده ام و واضح ساخته ام باوجودیکه هیچکسی نماینده گی ازاقوام ساکن افغانستان کرده نمی تواند اما این ناروائی که اگراندیشه پردازان پشتوتینزم زیرنقد قراربگیرند توهین به کل پشتونها قلمداد میشود وبالعکس تکیه کردن به اشتباهات مسعود شهید توأم با تحقیر وتوهین او هیچ ربطی بمردم مجاهد پروان وکاپیسا ندارد خودش یک تناقض منطقی را نزد اهل تحقیق به وجود آورده است که امروز حتی بزرگترین دشمنان قسم خوردهء جهاد ومقاومت چون جناب کاندید اکادمیسن سیستانی یه این حقیقت پی برده وازسردبیرپورتالش خواسته است که مقالات سابقهء وی را درمورد مسعود شهید ازصفحه بردارد این خود نماینده گی ازایجاد تغیرات فکری میکند که امروز ویا فردا شما هم به اشتباه خویش پی خواهید برد.

      محترم جلال آبادی صاحب!

      بالاخره زورگوئی هم ازخود حد دارد زمانیکه دوستان ما ازادارهء مملکت می نویسند این را می نویسند که جزپشتون دیگرهیچکس قدرت ادارهء مملکت را ندارد بخاطریکه پشتونها هم اکثریت اند وهم مشروعیت تاریخی بخاطرنام اوغانستان دارند اقوام دیگر باید بخاطر حفظ وحدت وبرادری هرچه که برایشان داده شد قناعت کنند ودم ازعدالت اجتماعی نزنند درغیرآن برچسب سقاوی را خواهند خورد زیرا کسیکه مانند ملاعمر ویا عبدالرحمن خان جوی خون را جاری نساخت او لیاقت اداره کردن ملک راندارد آیا این منطق درقرن بیست ویک پذیرفتنی است؟ من به هیچ صورتی ازحبیب الله کلکانی واشتباهات وی دفاع نکرده ام ونه میکنم اما غدر خاندان نادری ونقض عهد وپیمان چگونه میتواند توجیه پذیرباشد. بهمین ترتیب اگر مسعود شهید نتوانست ویا نخواست ونمیخواست که ازراه جاری ساختن جوی های خون براریکهء قدرت تکیه زده خود و اولادش یکی پی دیگر برمردم باخاطرآرام حکومت کند اشتباه کرده است؟ او اگرمیخواست چنین کاری رامی توانست درهمکاری وهمیاری با دوگروه قومی موتلفش میکرد ولو به قیمت تجزیهء کشورهم می انجامید اما این راه حل معقول نبود واین را وی میدانست که افغانستان خانهء مشترک همه است وهرکسی حق دارد درسرنوشت مملکت خویش حاکم باشد.

      حالا اگرشخص امان الله خان را مستثنی نمائیم پدران این مرحومی مگر همان دزدان ورهزنان نبودند؟ وزیرفتح محمد خان وفلانی خان وفلانی خان اینها کی بودند وازکدام مدرک اعاشهء واباتهء افراد جنگی خویش راتامین میکردند؟ پس اینکه یک دزد بدلیل اینکه پیروزشده باید تقدیرشود ودزد دومی که ناکام مانده باید محکوم شود این کدام قضاوت انسانی است که دوستان ما آنرا درقرن بیست ویک بما تلقین میکنند؟ اینکه بعضی دزدها ض هویت اوغانی مارا بازتاب می نمایند دفاع کنیم وآنهارا قهرمانان وهویت سازان وسمبول های وحدت ملی بدانیم وبخش دیگررا که تعلق تباری باما ندارد دزد وزهزن خطاب کنیم خودش سبب افتراق وجدائی میان مردم میشود وحالتی رابوجود می آورد که اکنون شما شاهد پیامهای محترم ولی ومحترم راستگو میباشید. چه فکرمیکنید که با این شدت که این دوستان درکابل پرس چنین نظرات را ابراز میدارند اگرقوای خارجی فردا ازین کشورخارج شود حالت کشوربکدام طرف انکشاف میکند. لطفا به این پیام یک خواننده کابل پرس? توجه کنید:

      گوش کنین تاجیق بچه های خارشتی.
      شما ها را ما باید دوباره از دریای آمو تیر میکردیم با بار و بسترهً تان. اما افسوس که فلسفهً ضربالمثلیکه میگویند کاری که کند کو... نکند ولس. بالای ما تطبیق شد و پدرکلانهای تان رحیم غلام بچه. خلیل الله خلیلی و دیگر کو... و کرباس با آوردن دختر ها و مداهی دربار باز در حکومت رخنه کردند و شما را از زیر ضزبهً سوتی ما نجات دادند. شما بدبخت ها باید بدانید که حالا یگانه اسلحهً تان که دختر های جوانتان است و زبان چرب تان است بدرد تان نمیخورد و انشالله امروز یا فردا شما را برای ابد نزد ماما های تان شمال آمو میفرستیم.
      خوب میدانیم که ترس و لرز سر و پای تانرا گرفته و ۲۴ ساعته کوشش میکنید تا هزاره ها و اوزیکها را در کنار تان ایستاد کنید تا از شما بیغیرتان دفاع کنند اما هزاره ها و اوزبیک ها دیگر فریب نیرنگ و چرب زبانی شما را نمیخورند. شما دیگر امتحان شده استید. آنروز دور نیست که مثل بچهً سقو گور مسعودوف تانرا هم گم کنیم. حالا از خایه های امریکایی ها آویزان باشید ما باور داریم که آخر می افتید و با ما در روی زمین روبه رو میشوید۰

      هرچند که بنده به پیامهای بیماران روانی نباید استناد کنم اما میشود درک کرد که هستند کسانیکه مانند ولی جان لحظه شماری کرده وآرزوی بیرون کردن دیگران را ازمرز دریای آمو به انطرف دارند چیزیکه تاهنوز خواب وخیال بنظرمیرسد اما نفس اینموضوع خودش یک طرح سیاسی است که بیشترپشتونیستان به آن می اندیشند واین قابل انکار واغماض نیست. باردیگر تکرارمیکنم که دفاع من ازمسعود قهرمان به هیچ وجه صبغهء تباری وزبانی ندارد وفقط براساس دفاع ازمظلومیت بنا یافته است وادامه دارد.

    • راستگو جان

      شما خیلی زود کنترول اعصاب خویش را از دست میدهید و به توهین های خیلی بچه گانه میپردازید.

      خواهش من این است که به اصل موضوع بپردازید.

      باز به شما میگویم که تا زمانیکه شما جنایتکار مفعول مسعودوف را که کابل را ویران کرد، هزاران هزار کابلی را به شهادت رساند، پولیس و اردوی کشور را در دو ماه از بین برد ، دزدان و جنایتکاران او حتی دختر و پسر هشت ساله را در کابل بخصوص در افشار مورد تجاوز جنسی قرار دادند ، مانند یک خفاش این مفعول واقعی راه اکمالات روسها را از حمله مجاهدین واقعی چون کلکانی شهید ، حفظ کرد و در جوانی در آغوش پنجابی های بویناک خوابیده و بر ضد بزرگترین وطنپرست کشور ما به دستور پنجابی ها به رهزنی و غارتگری پرداخت، قهرمان ساخته ولی پاکترین عضو کابینه کرزی را خائین ملی خطاب کنید ، حرف های شما مانند گوز خر بوده و خواهد بود.

    • خيلى درست فرموديد.هركى نمايندكى از خود ميكند و نظر شخص خودر ا بيان ميكند ديدكاه خودش است .با يد به اقوام برادر افغانستان نسبت داده نشود. يك تنظيم ويا حزبى نمايندكى از قوم و مليت نميكند. بابر عزيز خواهش است به اقوام و مليت ها و افراد عزيز شان اكر تو توهين ميكنى در حقيقت به خود و قوم وملت و فاميل خود توهين ميكنى.و خيانت به ازادى بيان در كابل برس ميكنى و روزى اين روزنه را هم بند خواهد كردى.امروز كامران مير هزار از دست خودت زير اب و عرق است.

    • به همه سلام
      هموطن محترم عطاخیل صاحب !
      در متن اصلی موضوع داکتر اسپنتاه است که ما روی دلایل مقنع از این دانش مند افغانستان نیز یاداوری و جواب نوشتار محترم مامون صاحب را قدرت خود ارایه نموده ام.
      شما در نامه تان تذکر داده اید که در برابر ظالمان از هر جریان فکری که باشند می ایستم>
      درست است و این تنها یک حرف و ان هم حرف خوبی است>
      دیگر شما یاداور شده اید که دفاع از مسعود دفاع از یک ملت است؟
      و دیگر شما متذکر شده اید که قوم پرستی نمی کنید لیکن نام افغانستان عزیز را 50 میلون افغان انرا افغانستان عزیز می نامند لیکن بسیار به تاسف شما انرا اوغانستان نامیده اید جای تاسف است و ان هم برای یک روشنفکر؟
      شما از نظریات اشخاص منفرد یاد اوری نموده اید ایا ممکن است نظریات اشخاص را منسوب به یک ملت و یا قوم دانست؟
      به نظر من خلیل الله خلیلی یک شاعر و مبارز ورزیده افغانستان بود که نام ان در تاریخ کشور به خط زرین ثبت شده است>
      محترم عطاخیل نمی شود نظر ان هموطن را که استاد خلیلی را گویا بد گفته به نظر همه قوم قلمداد نمود>
      شما از حکومت مسعود یاداوری نموده اید ایا می شود ان دوره را یک حکومت نامید؟
      شما گفته اید که باید خون جاری می کرد و چوکی را حفظ می نمود؟
      مسعود در افشار و چندوال خون جاری نمودند و حکومت مسعود در چند ناحیه شهر کابل قایم بود؟
      ایا کسانیکه به ترویزم و بنادگرایی یاری و کمک رسانیده باشد اشخاص درست محسوب می شوند؟
      این مسعود توسط طیارات ملت افغانستان اسحله به بنادگرایان سومالی قاجاق نموده است اگر ضرورت باشد به اسناد ارایه شده که توسط دوستان وی پخش شده مراجعه نماید.
      روابط مسعود با پسر ضیاالحق به حمید گل و اتش بس وی با روسها >
      ایا شما این روابط را توجیه می دانید؟
      یکی از عواملی که مسعود در جبهه سیاسی رانده شد ان است که وی رفقای خود را در پنجشیر ناجوان مردانه ترور نمود از جمله احمد جان و شاگردان استاد یونس را که انها نیز از پنجشیر بودند؟
      من چندی قبل در پنجشیر بودم و مدت دو هفته را در انجا به خوشی سپری نمودم>
      شما باور داشته باشید که روشنفکران پنجشیر چیزی که شما فکر می کنید انها چنین فکری ندارند.
      روشنفکران انقلابی ولایت پنجشیر می گویند انها ضرورت به پوهنتون، مکتب، سرک، اپارتمان، شفاخانه کتاب خانه و غیره غیره دارند نی به تفنگ و دشمنی>
      روشنفکران و منورین پنجشیر می گویند که ضرور نیست ما به همه اقوام و مردم خود در ضدیت باشیم.
      انها مردم افغانستان را وجود و تن خود فکر می کنند،
      اکثریت مطلق مردم انولا مسعود را مقصر می دانند و دوست ندارند.
      حتی انها گفتند که قشر زن در پنجشیر داکتر ندارد و از سواد بدور مانده اند>
      عطاخیل صاحب از اینکه من وقت بسیار کم دارم خودت قضاوت کم؟
      دفاع از مسعود دفاع از مردم تان نیست؟
      جلال ابادی

    • بار دیگر به جلال آبادی صاحب سلام!
      جلال آبادی صاحب فکرکنم که با اکثرنظرات شما موافقم منجمله اینکه مردم پنحشیر به هیچ صورتی خواهان دشمنی با مردمان دیگرافغانستان نیستند هیچ پنجشیری نگفته است که مسعود پیامبر بود وهیچ تقصیری در زنده گی از وی صورت نگرفته ومردم پنحشیر به مکتب پوهنتون وسرک وسواد ضرورت دارند اینها همه مسایلی اند که بنده هیچ گاه با شما و بادیگران مخالفت نکرده ام.
      اما ارسال اسلحه به کشور صومال را بار اول ازقلم شما مشاهده کرده ام. موضوعات ارتباطات با پسر ضسا الحق وغیره چیزهایست که به تفصیلات بیشترنیازمند است اما از ارتباط تا ارتباط فرق است. نمیشود که تمام ارتباط سیاسی را یکسان تلقی کنیم ارتباط ملا عمر با آی اس آی با ارتباط مسعود با آی اس آی شاید از زمین تا آسمان فرق کند من منکر نشده ام که مسعود ازپاکستان اسلحه نگرفته ویا هم درپاکستان نبوده اما سوال اساسی درین است که آیا میان ارتباطات مسعود با آی اس آی وارتباطات حکمتیار با آی اس آی فرق موجود است ویانه؟ درباره مرحوم استاد یونس اکبری وشاگردانش درپنجشیر نیزباید گفت که به تفصیلات بیشتر نیاز است که بنده درکدام نوشتهء مستقل این موضوعاترا به بررسی میگیرم اما چیزیکه بنده به آن معتقد استم این است که اکثریت مخالفت ها با مسعود بار ایدیالوژیک نداشته بلکه برخاسته ازتضادهای قومی میباشد ودرین راستا اکثرا قضاوتها به مبنای حب وبغض های شخصی استوار میباشد که طبعا درچنین شرایطی یکطرف مظلوم وطرف دیگر ظالم واقع میگردد بناء باید جانب مظلوم را گرفت تاظالم را والسلام

  • بینا جان عزیز

    هر قدر از جنایتکاران جنگی چون مسعودوف مفعول که مرتکب بدترین جنایات بر علیه بشریت شده اند دفاع شود به همانقدر نفرت مردم از آنها بیشتر میشود.

    بعد از سقوط طالبان اگر یک گروه گمراه و وحشی مسعود جنایتکار این خفاش کثیف را تا سرحد یک فرشته مدح نمیکرد ، شما باور کنید مردم هم تا این حد برای محکوم کردن او تلاش نمیکردند، وشاید هم تحت یک پلان آشتی ملی او و جنایتکاران همسلک او را عفو میکردند ولی به این شرط که در سیاست و در امور دولتی هیچگاه مداخله نداشته باشند و در زیر نام شان سیاست صورت نگیرد.

    ولی بدبختان درست همان فردای سقوط طالبان از برکت ب 52 های امریکایی یکعده فروخته شده با بیشرمی خاص این جنایتکار خفاش را قهرمان اعلان کردند و تاکنون میلیونها دالر برای چاپ عکس ها ، محافل و قبر کثیف و غیره او مصرف شده در حالیکه مردم در همان دره پنجشیر با گشنگی گریبان گیر اند.

    من بخصوص از آن برادران پنجشیری که از مسعودوف جنایتکار قهرمان تراش میکنند میخواهم که فکر کنند. این دوره سیاه هم ختم میشود و روزی خواهد رسید که درمقابل محاکمه مردم از قرار خواهند گرفت.

    اگر امروز بر امریکایی ها مینازند از یاد نبرند که امریکا جنایتکار ترین قدرت در جهان است. امریکا شاه ایران را تا سرحد خدا نعوذ باالله بلند کرد ولی روزی که به او ضرورت نداشت حتی در امریکا برای تداوای مرض سرطان او را اجازه نداد.

    امروز دشمن اصلی ما پنجابی های کثیف پاکستان هم متوجه شده است که مسعودوف و مداحان او نفرت و نفاق خلق میکند از همینرو ببینید که اجنت هایشان در زیر چادری خان =گوربز و مزاری چگونه با حرارت از این جنایتکار کثیف دفاع میکنند.

    بلاخره بینا جان عزیز باید بدانید که نه جنایتکار خواندن مسعودوف توهین به تاحیک ها است و نه محکوم کردن جنایتکار حکمتیار محکوم کردن پشتونها.

    وسلام

    • بابر عزيز مسعود ولى نبود تنها او مر شجاع و سازمانده خوب بود.درحاليكه محكوم به اعدام بود اقشار مختلف مردم را به كرد خود جمع كرد.به مليون نفر اعم از تاجيك اوزبيك هزاره و بشتون كرد او جمع شدند.با ابر قدرت دست وبنجه نرم كرد او را تسليم خود ساخت و از خاك كشيد.او خودش به اشتباهات خود اقرار كرد كه تو بخواهى و يا نخواهى او نامدار ترين شجاع ترين ما است .به زيارتش عام و خاص روان است همه به او دعا ميكنند.او نميتوانست صد درصد دوست همه بوده باشد,هيج عجيب نيست كه كدام كس و ناكس از او به بدى ياد كنند.يك فيصدى نارا ض انسان ميداشته باشد.ميكويند.....كر صف كرفته اند مقابل ستمكران ...ما نيز دربرابر جمعى ستمكريم.نميشود انسان هم دوست ظالم باشد و هم دوست مظلوم.ولى اينجا تا ميتوانى باد دل خودرا بكش اين واقعا به صحتت مفيد است.ولى كوشش كوكه سبب دلبدى ديكران نشود وبس.ساكن بتخانه باش و مردم ازارى مكن.حقايق تلخ است و لى انسان بايد توان شنيدن انرا بيداكند.

    • با بر

      تو چه که همه قومت در لیست سیاه است .. در اروپا به مجرد که از تالیب یاد میکنند .. ما فورن میگیم که ما نه‌ تالیب بودیم و نه‌ هستیم .. بلکه در مقابیل تالیب هم ایستادیم .. تالیب در جنوب و همه‌شان از یک قوم اند .

      گوش کوئ تو خود را حال ضد پنجابی میگی‌ ۱۰ بار برایت نویشتم .. که تو در برابر آن پنجابی‌های که در پنجشیر اسیر شده بودند و فریب شما پشتون‌ها را خرده بودند که شما آن‌ها را سر ناموس برادر هموطن تان آورده بودید .. نظر ندادی ؟

      همه پاکستانی هم مسعود را در پکیستان و پشاور میشنساند و مسعود را یگان آدم که در مقابیل ترورست‌های پشتون و پجابی استاده شودو بود .. اما تو کثیف بر داشت ش را ندارید .

      ما از ت سوال می‌کنم پیش از اینکه ب ۵۲ به اصطلاح تو بیاید ..۶ سال مقاومت مردم شمل را در مقابیل خائنین پشتون که وطن را به پاکستان و عرب‌ها فرخته بودند چه میگی‌؟

      آیا آنها باز هم خائن بودند و مقاومت نمیکردند ؟

      اگر اینقدر جیگر خون است که تالیبن سقت کرد و خود را هم زد پاکستان و تالیب میدانی‌ ..تو باید دست پاعا هر کس که یک شلیک به طرف تالیب کرده باشد بوسه کنید ؟

      اما توهین تو مثل همان پشتون‌های است هم ملامتی را به دوش مسعود در کابل می‌‌اندازند .. به خاطر که گلبدین جنگ ش بر حق بود زیرا او‌ حکومت تاجیک‌ها را بدا نام ساختت که فققت پشتون‌ها در این کشور حکومت کردند و باید بکنند ؟

      تو هر چه که بگی faqat خودت را فاسیست‌های پشتون معرفی میکنی و بس .. چون مقام مسعود را برایش امریکای‌ها ندادأه ، اگر آمریکا میداد در سال اول فقات ۲ بال طیاره و مهمات در اختیار مسعود میداد و مقاومت به درازا نمیکشید اما آمریکا می‌خواست که مسعود به تدریج از بین برود اند مسعود سعد راه آمریکا بود . این جلا کسان نیستن که فقات مدح قوم خود را کنند .. مثل که یک پشتون بزرگ شده اروپا و آمریکا را بپرسی از بین لادین و حمایت از کار اوغاان اه به افتخار یاد میکنند که بین لادین یک مثلمان است و پشتون‌ها به راسم ملمستیا به او‌ جا داده دادده اند .بشنو از این نوده ..اما تاجیک‌ها چیز‌های که مینویسند اکثریت‌شان در جبهأ ضد پاکستان و طالیبان قرار داشتند ..

      حال اگر پشتون کله میداشتند .. بین لادین وقت از فلسطین دفاع می‌کند ،، برود به فسلستین . چرا بین لادین دختر ۱۴ سال عمر کور را گرفت که پشتون‌ها در راسم غیرت بند بمانند .

      بابر شما هیچ کس ندارید که به شما خدمت کرده باشد و یک اینسان واقع باشد .. تان‌ها گلبدین نیست .. ۱۰۰۰ رهبر خائن دارید . هر ورق تاریخ که بخوانید بوی وطن فروشی شما میاید .

      اگر تو خود را روشن فکر میگیری که گویا از سپنتا دفاع میکنی‌ ، تو باید هر کس حتا آمریکا را هم تقدیر کنید که در سقوط طالیبان کمک کرد ، اما کون هفت پشتت مثل اشرف غنی ، ا حد‌ای هم سوخته بود زیرا که یادم میاید که در بی‌‌بی‌سی و س نوس نوس مصاحبه داشتند و میگفتاند که باید حکومت طالیبان به rasmeyat شناخته شوند . و بسیار کوشش‌ها کردند اما حال در کابل هستند و خود را سکیال دیموکرات‌ها میگویند و ضد حکومت تالیب میگویند . اصل موضوع این است که مسعود در مقابل حکومت پشتون‌ها نباید مقاومت میکرد و لاو که طالیبان مزدور پاکستان بودند و هستند . شما اوغاان‌ها به این خاطر نفرت از مسعود دارید .به شما مهیم نیست که طالیبان چی‌ کردند و چی‌ میکنند .. به شما این مهیم بود که تالیبن همه پشتون‌ها بودند و حکومت هم پشتونی .. دیگر نه‌ پروای مزدوری انگلیس را دارید و نه‌ از پاکستان را (مانند حکومت دوست محمد خان ، شاه شجاع ).. که خود عمر گفته بود که آای اسا آای مثلمان‌ها اند اما سی‌ آای‌ای کافیر‌ها . شما به خاطر از مسعود نفرت دارید که یک رژیم pashtuni پاکستانی دیگر توست یک غیر پشتون سقوط کرد .. نباید آن طور میشد . اگر شما تررورست، جنایت کار و وطن فروش نمیبودید .. یک جبها مقاومت علیه طالیبان از خود پشتون‌ها درست مکردید و افتخارات را هم به نام خود مینویشتد که دنیا هم میفهمیدند که که همه شما طالب نیستد . فکر کن اگر رژیم طالیبان ادامه پیدا میکرد . امروز کشور نمیداشتی و مانند پشتون‌های پشاور خایه مالی‌ پنجابی‌ها را میکردی .. اما دیگر مردم به خصوص مردم شمال هیچ وقت تسلیم نمی‌ شدند .وقت که این کار را هم نکردید و اسلیت تان به همه مردم دنیا معلوم شد . قسمیک از خودت هم معلوم میشود که از رژیم طالیبان هیچ شکایت نداشتید زیرا شما همان قسم زندی کردید .. و به برا ای شما قوم تان مهیم تر از همه چیز‌ها است ..پس برو با بردرن تان جهاد کن که این جهاد تان به کجا خواهد رسید

    • راستگو جان

      مشوره اول من به شما این است که اعصاب خود را کنترول کنید و از استعمال کلمات ناشایسته که خاصیت دزدان مسعودوف مفعول است ؛ جلوگیری کنید.

      من میدانم که شما خارج از افغانستان استید و در جای که شما زندگی دارید توهین به یک ملیت جرم است.

      من جنایتکار ملی مسعودوف را به خاطر جنایات او بر علیه بشریت محکوم میکنم ولی شما تمام پشتونها را طالب خطاب میکنید و میخواهید همه شان قتل عام شوند.

      قتل عام مردم کابل در زمان چهار سال مسعودوف کم بود که حالا شما یکبار دیگر میخواهید چندین جنایتکار ملی دیگر مانند مسعودوف پیدا شود که افشار را کاملا ً از سکنه خالی کنند.

      و مشوره دیگر من این است که به جای توهین و دشنام بچه گانه قدری زبان مادری تانرا یاد بگیرید.

      وسلام

    • بابر

      اگر تو اقدر احساس گرسنگی مردم پنجشیر را داشته باشی‌ .. مقاومت‌شان را تقدیر مکردی نه توهین زیرا همان پسران کا کا تو و بردران تو بودن که خانه‌های این مردم را به آتش کشیدند ، تاک‌های انگور‌شان را از ریشه کشیدند.. طفل ، جوان ، پیر مرد شان را به گلوله کشتند و زیر طیر داتسن کردند .. تو به این همه کار‌ها که در مقابیل مردم پنجشیر و شمال‌ای شده دلت نمیسوزد و در هر پیامت به مقاومت آن‌ها و رهبر مقاومت آن‌ها توهین میکنی‌ و یک روز از از مبارز‌شان علیه وطن فروشان مزدور تالیب پنجابی حرف به زبان نامی‌ آرید و حال از شکش گرسنه اناه دفاع میکنی‌ ؟ به راستی‌ که از کیر پنجابی پیدا شدی ، به خدا همو پکیستنی سرت شرف دارد که شمشیر‌شان یک دم دارد میدانی‌ که دشمن هستند .. اما شمشیر شما کثیف‌ها مردگاو‌ها ، بی‌ ناموس‌های زن فروش بی‌ غیرت ۲ دم دارد .شما اوغاان‌ها مار آستین هستد .. تو فکر کردی که ما شما را نشناختیم.

      او‌ احمق از دلح سوزی که سر مردم پنجشیر کردی تشکر .. برو از گول آقا شیرزی قاچاق بر مواد مخدر و بچه باز بیپرس که میلیون‌ها دالر را در مهمان خانه جلاد قرن عبدل رحمان خان مصرف کرده و عکساش را میناتر کرده در قندهار ؟ آیا مسعود از عبدل رحمان کله منار هم بد شد ؟ برو از محمود کرزی و ولی‌ کرزی ،و از گول آقا بچه باز که روز ۱ میلیون دالر از برکات مواد مخدر و اینهسار تجارت در افغانستان بدست میارند همه آن پول‌ها خون این مردم است که مینوشند .. به تاجیک‌ها و پنجشیر‌ها ندهند . بروند به فامیل‌های مهاجرین هلمند که در کابل در زیر خیمه‌ها زندی میکنند و دختر‌های‌شان در قرقه در بدل ۵۰۰ افغانی تان فروشی میکنند .

      امروز اگر نادر و خون آشام غدار مقبره دارد و قتل ۱۰۰۰۰ مردم در زمانیش بوده ، مسعود باید داشته باشد و حتا باید گور یابی‌ برای حبیب الاه کلکانی شروع شود و با عزت دفن شود .همه میداند که کلکانی از عبدل رحمان و نادر غار بد نبوده ، شما پشتون‌ها از کلکانی ببو درست کرده بودید .

      شاه هان خائن پشتون بر الوه که میلیون‌ها اینسان‌ها را کشتن و تبعید کردند ۱۰۰۰۰ جریب زمین را به نواش‌های خود قبال کردند و در طول ۴۰ سال خون مردم را نوشیدند و به کشوار هیچ کار نکردند و لقب با با

      ملت را هم کسب کردن .. ایتاجیک هر اعتراض کردند ؟ آیا ظاهر شاه برابر مسعود از این کشور دفاع کرده ؟

      آیا شخص مسعود چه سرمایه برای خود اندوخته ؟

      مسعود فقط نام وطن دوستی‌ و از خود گذاری خود را ثبت تاریچ کرده و بس!! که این را نه تو بارش دادی و نه من این را برایش خدا wand عزت داد و از زحمات خدشت بود و به دنبک زدن چند تا فادسیست اوغاان زلتیجا را نخواهد گرفت . برو بچیم شما اوغاان‌ها مرز سرطان گرفته ..تو وقت پیدا نخواهد که علاج دیگران را بکنی‌ اینقدر تکلیف خود تان پیشرفته است ... شما نه راهم داریند ، نه‌ احساس و نأوجدان .

    • بابر

      جنایت کار‌های قومت از هفت پشتت شروع شده ، عمر که زنده است و گولبدین همه در لیست سیاه اند .تا خودت که حمایت میکنی از جنبش طالیبان .. پدر کلان‌های یات و و رهبران تان این قدر جنیات کردند که در محاسبه به نام گرفتن مسعود هم نوبت نمیرسد تا چه رسد به ثبوت جنایت مسعود .. ما زبان مادری خود را کافی‌ یاد دارم من چون کبرد انگلیسی‌ استفاده می‌کنم ،، اشتباهه املائی و اینشای رخ میدهد ..وای به حال شما که از ۳۰ میلیون پشتون پسکیستن و افغانستان ۱۰۰ نفر پیدا کرده نمتوانی که پشتو را با گرامر املای و اینشای بداند .به شمول کرزی ، اشرف غنی و تو بچاره از مجبوریت به زبان ما تکلم میکنی‌ و کتاب مخوانی زیرا کسی‌ نیست که به قادر کافی‌ به زبان پشتو کتاب بنویسا ..بچاره .. از این خاطر همچشمی را به زبان فارسی گرفتند توبه .دست پاچه شدند .. کتاب‌های جعلی عاجل ۱چاپ شد که سابقه پشتون را نشان بدهد توبه .. بسیار به شرم هستید

    • راستگو جان قندول

      خواهش میکنم حرفهای خود را در زیر بخوانید ببینید که از مسعود مفعول چه اشخاصی دفاع میکنند

      ، به خدا همو پکیستنی سرت شرف دارد که شمشیر‌شان یک دم دارد میدانی‌ که دشمن هستند .. اما شمشیر شما کثیف‌ها مردگاو‌ها ، بی‌ ناموس‌های زن فروش بی‌ غیرت ۲ دم دارد .شما اوغاان‌ها مار آستین هستد .. تو فکر کردی که ما شما را نشناختیم.

    • با بر

      تو گاپ ، به سند ، به مدرک نشدی .. این کار های تان را همه زنده دیدند و گزارش است .. و خودت نمونه هستی‌

      تو دلت به مردم پنجشیر سوخته بود مصارف عکس‌های مسعود را جفا به مردم پنشیر گفته بودید .. من برایت مستند گفتم که نواسه‌های عبدل رحمان خان هنوز از او‌ مثل یک قهرمان یاد میکنند و مهمان خانه او‌ را باز سازی میکنند .. اما تو چال لغمانی زادی که دیگران بیبیند که ما تو را فاش دادم. آن فاش نیست وقیت است .. شما از این چیز‌ها هم کار‌های خراب کرده اید و مدهید .. اگر من در زمان مقاومت میدانیستم که افراد شما مار آستین هستند با پترول مثل خودت تان که اسیر شمال را به آتش کشیده بودید .. همان طور می‌کردم .. اما حال دانیستم که شما اصلاح شدنی نیستید . اگر این بار جنگ بچسپد . شما پای گرد‌های بدوی را کس اینطور نخواهد ماند .تو اصلا لیاقت نظر دادن در بار مسعود کبیر را ندارید زیرا که شما دشمن قسم خرده او‌ و قومش هستید .. اگر تو عدم باشی‌ و نه یک تالیب کثیف جواب‌های ت را گرفتی .. شما اوغاان‌های این قدر جنایت کردید و دارید جنایت می‌کنید و این قدر جنایت کار از قومت دارید که جرات نظر دادن و ملامت کردن دیگران را نداشته باشید اما تو چون یک اوغاان استی و اوغاان را یک گاپ است .. شما بیار بی‌ شرم هستید ، رسوا دنیاا و اخرت شدید هنوز هم اعتراف نمکنید .. برای اصلاح شما باید یک چنگیز دیگر بیاید .. و همه کار نامه شرم آور شما را گرفته به پرسد ، این کار‌ها را کردید ، قبول دارید !؟ از مردم افغانستان ، از موسلمن‌ها معذرت بخواهید که جفا کردید و خیانت کردید و شصت هم بگذارید که بد‌ترین و کثیف ترین اینسان‌های کره زمین هستید، اگر مثل حال ملا ماتی‌ را به گردن این و آن بندازید و خود را حق به جانب جلوه بدیهید فقط به شمشیر کالا پرانک .. کسانیکه که به به بیناموسی، وطن فروشی، قتل ، ویرانی ، های خود و نیاکان‌شان اعتراف میکنند میتواند زنده گیا کنند .

    • راستگو جان عزیز

      هر قدر از جنایتکاران جنگی چون مسعودوف مفعول که مرتکب بدترین جنایات بر علیه بشریت شده اند دفاع شود به همانقدر نفرت مردم از آنها بیشتر میشود.

      بعد از سقوط طالبان اگر یک گروه گمراه و وحشی مسعود جنایتکار این خفاش کثیف را تا سرحد یک فرشته مدح نمیکرد ، شما باور کنید مردم هم تا این حد برای محکوم کردن او تلاش نمیکردند، وشاید هم تحت یک پلان آشتی ملی او و جنایتکاران همسلک او را عفو میکردند ولی به این شرط که در سیاست و در امور دولتی هیچگاه مداخله نداشته باشند و در زیر نام شان سیاست صورت نگیرد.

      ولی بدبختان درست همان فردای سقوط طالبان از برکت ب 52 های امریکایی یکعده فروخته شده با بیشرمی خاص این جنایتکار خفاش را قهرمان اعلان کردند و تاکنون میلیونها دالر برای چاپ عکس ها ، محافل و قبر کثیف و غیره او مصرف شده در حالیکه مردم در همان دره پنجشیر با گشنگی گریبان گیر اند.

      من بخصوص از آن برادران پنجشیری که از مسعودوف جنایتکار قهرمان تراش میکنند میخواهم که فکر کنند. این دوره سیاه هم ختم میشود و روزی خواهد رسید که درمقابل محاکمه مردم از قرار خواهند گرفت.

      اگر امروز بر امریکایی ها مینازند از یاد نبرند که امریکا جنایتکار ترین قدرت در جهان است. امریکا شاه ایران را تا سرحد خدا نعوذ باالله بلند کرد ولی روزی که به او ضرورت نداشت حتی در امریکا برای تداوای مرض سرطان او را اجازه نداد.

      امروز دشمن اصلی ما پنجابی های کثیف پاکستان هم متوجه شده است که مسعودوف و مداحان او نفرت و نفاق خلق میکند از همینرو ببینید که اجنت هایشان در زیر چادری خان =گوربز و مزاری چگونه با حرارت از این جنایتکار کثیف دفاع میکنند.

      بلاخره راستگوی عزیز باید بدانید که نه جنایتکار خواندن مسعودوف توهین به تاحیک ها است و نه محکوم کردن جنایتکار حکمتیار محکوم کردن پشتونها.

      وسلام

    • تو دلت به مردم پنجشیر سوخته بود مصارف عکس‌های مسعود را جفا به مردم پنشیر گفته بودید .. من برایت مستند گفتم که نواسه‌های عبدل رحمان خان هنوز از او‌ مثل یک قهرمان یاد میکنند و مهمان خانه او‌ را باز سازی میکنند .. اما تو چال لغمانی زادی که دیگران بیبیند که ما تو را فاش دادم. آن فاش نیست وقیت است .. شما از این چیز‌ها هم کار‌های خراب کرده اید و مدهید .. اگر من در زمان مقاومت میدانیستم که افراد شما مار آستین هستند با پترول مثل خودت تان که اسیر شمال را به آتش کشیده بودید .. همان طور می‌کردم .. اما حال دانیستم که شما اصلاح شدنی نیستید . اگر این بار جنگ بچسپد . شما پای گرد‌های بدوی را کس اینطور نخواهد ماند .تو اصلا لیاقت نظر دادن در بار مسعود کبیر را ندارید زیرا که شما دشمن قسم خرده او‌ و قومش هستید .. اگر تو عدم باشی‌ و نه یک تالیب کثیف جواب‌های ت را گرفتی .. شما اوغاان‌های این قدر جنایت کردید و دارید جنایت می‌کنید و این قدر جنایت کار از قومت دارید که جرات نظر دادن و ملامت کردن دیگران را نداشته باشید اما تو چون یک اوغاان استی و اوغاان را یک گاپ است .. شما بیار بی‌ شرم هستید ، رسوا دنیاا و اخرت شدید هنوز هم اعتراف نمکنید .. برای اصلاح شما باید یک چنگیز دیگر بیاید .. و همه کار نامه شرم آور شما را گرفته به پرسد ، این کار‌ها را کردید ، قبول دارید !؟ از مردم افغانستان ، از موسلمن‌ها معذرت بخواهید که جفا کردید و خیانت کردید و شصت هم بگذارید که بد‌ترین و کثیف ترین اینسان‌های کره زمین هستید، اگر مثل حال ملا ماتی‌ را به گردن این و آن بندازید و خود را حق به جانب جلوه بدیهید فقط به شمشیر کالا پرانک .. کسانیکه که به به بیناموسی، وطن فروشی، قتل ، ویرانی ، های خود و نیاکان‌شان اعتراف میکنند میتواند زنده گیا کنند .

    • حال دانیستم که شما اصلاح شدنی نیستید . اگر این بار جنگ بچسپد . شما پای گرد‌های بدوی را کس اینطور نخواهد ماند .تو اصلا لیاقت نظر دادن در بار مسعود کبیر را ندارید زیرا که شما دشمن قسم خرده او‌ و قومش هستید .. اگر تو عدم باشی‌ و نه یک تالیب کثیف جواب‌های ت را گرفتی .. شما اوغاان‌های این قدر جنایت کردید و دارید جنایت می‌کنید و این قدر جنایت کار از قومت دارید که جرات نظر دادن و ملامت کردن دیگران را نداشته باشید اما تو چون یک اوغاان استی و اوغاان را یک گاپ است .. شما بیار بی‌ شرم هستید ، رسوا دنیاا و اخرت شدید هنوز هم اعتراف نمکنید .. برای اصلاح شما باید یک چنگیز دیگر بیاید .. و همه کار نامه شرم آور شما را گرفته به پرسد ، این کار‌ها را کردید ، قبول دارید !؟ از مردم افغانستان ، از موسلمن‌ها معذرت بخواهید که جفا کردید و خیانت کردید و شصت هم بگذارید که بد‌ترین و کثیف ترین اینسان‌های کره زمین هستید، اگر مثل حال ملا ماتی‌ را به گردن این و آن بندازید و خود را حق به جانب جلوه بدیهید فقط به شمشیر کالا پرانک .. کسانیکه که به به بیناموسی، وطن فروشی، قتل ، ویرانی ، های خود و نیاکان‌شان اعتراف میکنند میتواند زنده گیا کنند .

    • راستگو جان

      شما یا خیلی احمق هستید یا خیلی مریض، یا شاید هم هر دو عامل باعث شده باشد که با چنین حرارت از یک جنایتکار کبیر و مفعول چون مسعودوف دفاع میکنید.

      شما باید بدانید که عبدالرحمن خان قهرمان من نیست و قهرمان هیچکس نیست. ولی او اولین پادشاه افغانستان بود که کشور را متحد کرد و ولایات و مناطق کشور را که در آن ملوک الطوایفی حاکم بود زیر کنترول یک دولت آورد. او بود که به قدرت خان های منطقوی که مردم را مانند برده هایشان استفاده میکردند نکته انجام گذاشت.

      ملا های جنایتکار سنی و سادات به او در مورد هزاره ها چنان رسمی کشیدند که گویا هزاره بدتر از هندو است . و یگانه مردم که در زمان او واقعا ً رنج دیدند ، عذاب کشیدند و تعداد زیاد شان مانند غلام مورد استفاده قرار گرفتند ، هزاره ها بود.

      ولی طوریکه گفتم او در زمانی قدرت را بدست گرفت که افغانستان از برکت خان های منطقوی به هزاران پرچه تقسیم شده بود و او بود که مشت های آهنین افغانستان را از سقوط کامل نجات داد.

      حالا شما بگویید که مسعود مفعول چه کرد ؟ او خود را به پنجای های پاکستانی فروخت و بر ضد شهید داود خان به نفع چتلستان بلوا به راه انداخت.

      او خود را به روس فروخت و بر ضد مردم خودش کاروانهای نظامی روسها را امنیت گرفت.

      اول کابل را با جنایتکاران همسلکش ویران کرد و هزاران نفر را به قتل رسانید و مسولیت تجاوز به دختر و بچه هشت ساله را به گردن دارد.

      شما باید یک احمق به تمام معنی باشید که عبدالرحمن خان را با تمام بدیش با یک مفعول و خفاش جنایتکار مقایسه کنید

      وسلام

    • با بر

      تو چه که همه قومت در لیست سیاه است .. در اروپا به مجرد که از تالیب یاد میکنند .. ما فورن میگیم که ما نه‌ تالیب بودیم و نه‌ هستیم .. بلکه در مقابیل تالیب هم ایستادیم .. تالیب در جنوب و همه‌شان از یک قوم اند .

      گوش کوئ تو خود را حال ضد پنجابی میگی‌ ۱۰ بار برایت نویشتم .. که تو در برابر آن پنجابی‌های که در پنجشیر اسیر شده بودند و فریب شما پشتون‌ها را خرده بودند که شما آن‌ها را سر ناموس برادر هموطن تان آورده بودید .. نظر ندادی ؟

      همه پاکستانی هم مسعود را در پکیستان و پشاور میشنساند و مسعود را یگان آدم که در مقابیل ترورست‌های پشتون و پجابی استاده شودو بود .. اما تو کثیف بر داشت ش را ندارید .

      ما از ت سوال می‌کنم پیش از اینکه ب ۵۲ به اصطلاح تو بیاید ..۶ سال مقاومت مردم شمل را در مقابیل خائنین پشتون که وطن را به پاکستان و عرب‌ها فرخته بودند چه میگی‌؟

      آیا آنها باز هم خائن بودند و مقاومت نمیکردند ؟

      اگر اینقدر جیگر خون است که تالیبن سقت کرد و خود را هم زد پاکستان و تالیب میدانی‌ ..تو باید دست پاعا هر کس که یک شلیک به طرف تالیب کرده باشد بوسه کنید ؟

      اما توهین تو مثل همان پشتون‌های است هم ملامتی را به دوش مسعود در کابل می‌‌اندازند .. به خاطر که گلبدین جنگ ش بر حق بود زیرا او‌ حکومت تاجیک‌ها را بدا نام ساختت که فققت پشتون‌ها در این کشور حکومت کردند و باید بکنند ؟

      تو هر چه که بگی faqat خودت را فاسیست‌های پشتون معرفی میکنی و بس .. چون مقام مسعود را برایش امریکای‌ها ندادأه ، اگر آمریکا میداد در سال اول فقات ۲ بال طیاره و مهمات در اختیار مسعود میداد و مقاومت به درازا نمیکشید اما آمریکا می‌خواست که مسعود به تدریج از بین برود اند مسعود سعد راه آمریکا بود . این جلا کسان نیستن که فقات مدح قوم خود را کنند .. مثل که یک پشتون بزرگ شده اروپا و آمریکا را بپرسی از بین لادین و حمایت از کار اوغاان اه به افتخار یاد میکنند که بین لادین یک مثلمان است و پشتون‌ها به راسم ملمستیا به او‌ جا داده دادده اند .بشنو از این نوده ..اما تاجیک‌ها چیز‌های که مینویسند اکثریت‌شان در جبهأ ضد پاکستان و طالیبان قرار داشتند ..

    • با بر

      تو چه که همه قومت در لیست سیاه است .. در اروپا به مجرد که از تالیب یاد میکنند .. ما فورن میگیم که ما نه‌ تالیب بودیم و نه‌ هستیم .. بلکه در مقابیل تالیب هم ایستادیم .. تالیب در جنوب و همه‌شان از یک قوم اند .

      گوش کوئ تو خود را حال ضد پنجابی میگی‌ ۱۰ بار برایت نویشتم .. که تو در برابر آن پنجابی‌های که در پنجشیر اسیر شده بودند و فریب شما پشتون‌ها را خرده بودند که شما آن‌ها را سر ناموس برادر هموطن تان آورده بودید .. نظر ندادی ؟

      همه پاکستانی هم مسعود را در پکیستان و پشاور میشنساند و مسعود را یگان آدم که در مقابیل ترورست‌های پشتون و پجابی استاده شودو بود .. اما تو کثیف بر داشت ش را ندارید .

      ما از ت سوال می‌کنم پیش از اینکه ب ۵۲ به اصطلاح تو بیاید ..۶ سال مقاومت مردم شمل را در مقابیل خائنین پشتون که وطن را به پاکستان و عرب‌ها فرخته بودند چه میگی‌؟

      آیا آنها باز هم خائن بودند و مقاومت نمیکردند ؟

      اگر اینقدر جیگر خون است که تالیبن سقت کرد و خود را هم زد پاکستان و تالیب میدانی‌ ..تو باید دست پاعا هر کس که یک شلیک به طرف تالیب کرده باشد بوسه کنید ؟

      اما توهین تو مثل همان پشتون‌های است هم ملامتی را به دوش مسعود در کابل می‌‌اندازند .. به خاطر که گلبدین جنگ ش بر حق بود زیرا او‌ حکومت تاجیک‌ها را بدا نام ساختت که فققت پشتون‌ها در این کشور حکومت کردند و باید بکنند ؟

      تو هر چه که بگی faqat خودت را فاسیست‌های پشتون معرفی میکنی و بس .. چون مقام مسعود را برایش امریکای‌ها ندادأه ، اگر آمریکا میداد در سال اول فقات ۲ بال طیاره و مهمات در اختیار مسعود میداد و مقاومت به درازا نمیکشید اما آمریکا می‌خواست که مسعود به تدریج از بین برود اند مسعود سعد راه آمریکا بود . این جلا کسان نیستن که فقات مدح قوم خود را کنند .. مثل که یک پشتون بزرگ شده اروپا و آمریکا را بپرسی از بین لادین و حمایت از کار اوغاان اه به افتخار یاد میکنند که بین لادین یک مثلمان است و پشتون‌ها به راسم ملمستیا به او‌ جا داده دادده اند .بشنو از این نوده ..اما تاجیک‌ها چیز‌های که مینویسند اکثریت‌شان در جبهأ ضد پاکستان و طالیبان قرار داشتند ..

    • راستگو جان

      کاش به عوض اینقدر توهین و دشنام وقت خود را صرف مطالعه میکردید تا از حقایق تاریخ افغانستان و قهرمان مفعول تان جنایتکار ملی مسعودوف واقف میشدید.

      شما فرق بین افسانه و واقعیت را باید بدانید.

      افسانه خرمنگسک شما را در مورد جنایتکار ملی مسعودوف صد ها بار از زبان شما و دیگر مداحان این جنایتکار کبیر شنیده ایم.

      من نمیدانم که شما از کدام شش سال مقاومت یاد میکنید ؟ همان شش سال که مسعودوف در سوراخ های کوه های پنجشیر پنهان بود و حتی تونل سالنگ و راه ورود به پنجشیر را با انفجار بخش های از کوه های اطراف مسدود کرده بود ؟

      یا از مقاومتی حرف میزنید که از دست چهار طالب پاه لچ او در ظرف دو ساعت مانند یک شغال خفاش از کابل فرار کرده و به کولاب برای عذر و زاری به مقامات تاجکستان رفت تا زمینه آشتی او را با جنرال دوستم مساعد کند ؟

      خدا باز هم همان دوستم را خیر بدهد که با تمام نامردی و از پشت جنجر زدنهای مسعود مفعول او را بخشید و به او و شیطان الدین ربانی اجازه داد تا مرکز شانرا به بلخ انتقال دهند .

      یا شما از همان مقاومت حرف میزنید که اگر ب 52 امریکایی نمی آمد غلام قسیم فهیم بعد از مرداری مسعودوف خود را پسر واقعی ملا عمر اعلان میکرد ؟

      عزیزم شما افسانه میگویید و فکر میکنید که ما از واقعیت ها آگاه نیستیم.

      باز هم به شما مشوره میدهم که هر قدر شما از جنایتکاران خون آشام چون مسعودوف که کابل را ویران کرد و به عفت زنان و حتی دختران هشت ساله تجاوز کرد ، قهرمان سازی کنید به همان اندازه نفرت ما و مردم افغانستان از مسعود مفعول و طرفدارانش زیادتر میشود.

      وسلام

    • ببینید بابر جان

      شما از ما چه بخواهیم چه نخواهیم متنفر هستید. یکی از خصوصیات فاشیسم تنفر از دیگران است. فرد فاشیست بدون تنفر زندگی برایش بی معنا می شود، بی معنا شدن زندگی آدمی را به حالت انتحار می رساند که نشانهء روان پریشی پیشرفته است. لذا متاسفانه دوای درد شما ما نیستیم، خودتان هستید، باید به این نکتهء بسیار مهم واقف شوید که روان و خوی اجتماعی شما دچار بحران شده است، در علاجش بکوشید. پرخاشجویی، استهزا، و بد گفتن و به خواری یاد نمودن دیگران در حقیقت نشانه های آن بیماری است. یک آدم سالم( البته مریض تاجیک و هزاره و پشتون ندارد، هر کس می تواند مریض باشد) نقد را به توهین نمی آلاید. اگر آراست حتما باید برای وی توصیهء شود که توجه به سلامت روان خویش داشته باشد.

      می خواستم در مورد مقاومت در سوراخ کوه بنویسیم، با توجه به نکات بالا لزومی ندیدم که با شما این بحث را بنمایم. امید که موفق و موید باشید.

    • اما این مقاله به جز یک جایش که به ولایت اسپنتا اشاره داشت، دلنشین است. کاشکی مامون زیبایی مقاله اش را با استناد به همولایتی های سپنتا کمی سست نمی ساخت. سپنتا، برغم این که از هرات است، یا از قندهار، یا از پنجشیر و یا کابل و ننگرهار و پگتیا، یک فرد است و به قول خودش یک شهروند، وی مسول اعمال خود است، اعمال و افکار وی و هر کسی دیگر هم، نه به همشهری های وی ربطی دارد، و نه به ولایتش. می دانم که آقای مامون خواسته است بگوید که قضاوت مرا حمل بر از فلان ولایت بودنم نکنند، نقل از همولایتی های جناب سپنتا آورده است، اما به نظر من همین جا ضعف مقاله است. نوشته های جناب مامون ربطی به ولایت و یا همولایتی هایش ندارد، وی فردی است مسول نوشته های خود، و لابد نقادان، جنبه های مثبت نقد نوشته هایش را می ستانید، و جنبه های منفی و نادرست آن را رد می کنند.
      غیر از نکتهء که آمد، باقی مقاله زیبا و رسا است.

    • آقای انگریز نام

      من نمیدانم از کدام زمان محکوم کردن گلو وبزو به حیث کثیف ترین و وحشی ترین جنایتکاران به معنی فاشیسم شده است ؟

      آیا شما واقعا ً معنی فاشیسم را میدانید ؟

    • بابر خان عزیز
      بله من معنای فاشیسم را می دانم. مشرب فاشیستی نشانه هایی دارد، که یکی از آنها تحقیر نمودن حریفان است. و شما از اینکه مخالفین خود را با کلمات رکیک و مستهجن لگدمال کنید لذت می برید. اما نقد سالم بدون شک قابل تحسین است و در ذهن مخاطب حتماً پرسشهایی را زنده می کند، اما شما نقد نمی کنید، توهین می کنید، لذا برای مخاطب شما چهرهء که از خود تصویر می کنید انسانی است روان پریش، لذا کسی این سخنان شما را جدی نخواهد گرفت، بدون شک اگر سخنان شما در چارچوبی منطقی ارائه شود، مطمئن باشید مخاطب شما پیام شما را خواهد گرفت و به آن خواهد اندیشید. گفتگو از همین طریق حاصل می شود. البته نا گفته نباید گذاشت، روش شما هم نوعی سخن گفتن است، مطمئناً شما سخنانی برای گفتن دارید، اما زبان گفتگوی شما این واژه ها را می شناسد، من بی تعارف، بی اینکه به دشنامهای شما توجه کنم، در میان توضیحات بی مورد و بی مدرک شما، گاهی خواسته ام لب لباب کلام شما را دریابم، که متاسفانه ناراحتی زیاد، در پس زبان پرخاشگرانه است. اما به نظر من وظیفهء ما یافتن پیام است، حتی از هموطنی دشنامگو. باید این نوع سخن گفتن را ریشه یابی نمود، که ریشه های آن در نظرات شما یافتنی است. اما همانگونه که می بینید، خاطرهایی آزرده، از هر سویی می تواند سر بر آورد، و به یکسان حتی شما را هم دشنام دهد و متهم کند. اگر شما و دوستانی دیگر که مشغول گفتگویی در آن سطح هستید بنشینید، و دنبال پیام اصلی مخاطب خویش بروید، نکاتی مهم خواهید یافت.

    • آقای انگریز نام

      حرفهای شما فقط نشاندهنده سر درگمی شما است.

      باز هم از شما سوال میکنم که چرا جنایتکار خطاب کردن وحشی ترین جنایتکاران دوران ما بزبچه و گلو بچه به معنی فاشیسم است؟

      آیا محکوم کردن جنایات جنایتکار حکمتیار توهین به ملیت پشتون است ؟

      آیا خطاب کردن مفعول مسعودوف جنایتکار ملی توهین به ملیت تاجیکان است ؟

    • بابر خان
      معلوم دار است که شما گویا در همهء امور به یقین رسیده اید، و ما سر درگم هستیم و نمی دانیم!
      من نشانهء های ورود اندیشهء فاشیستی به ضمیر آدمی را در بالا برایتان بر شمردم، حالا شما خودتان ببینید که فاشیست هستید یا خیر. در پیشانی کسی نوشته نشده است که فاشیست، اما رفتاری ستیزه جویانه، خائن، بزدل، خود فروخته، احمق،نادان و ... خواندن مخالفان سیاسی در ادبیات فاشیستی به وفور یافت می شود. فاشيسم در جوامعي که در برابر دگرگونيهاي اجتناب ناپذير اجتماعي كه زمينه‌‌ساز پيدايش انواع اندشه‌ها، ارزش‌ها، نهاد‌ها و نيروهاست، احساس درماندگي مي‌كنند گسترش می یابد. نشانه های این درماندگی حتی در ادبیات آنها نیز قابل پیگیری است.
      توصیهء من به شما این است که این دگرگونی را بپذیرید. ما چه بخواهیم چه نخواهیم، نیروهای اجتماعی و سیاسی با توجه به این همه تحولات در کشور مسیر این دگرگونی را ادامه می دهند. کسی نمی آید در خانه اش بنشیند و خود را از عرصهء سیاسی حذف کند تا ما راضی باشیم.

    • آقای انگریز نام

      شما از جواب دادن طرفه میروید.

      خواهش میکنم به جای قصه های ملا نصرالدین به اصل مسله توجه کنید. باز هم از شما میپرسم که آیا محکوم کردن جنایات غیر انسانی وحشی ترین جنایتکاران دوران ما حکمتیار و مفعول مسعودوف به نظر شما به معنی فاشیسم است. اگر است چرا ؟

      آیا به نظر شما محکوم کردن جنایتکار حکمتیار توهین به ملیت پشتون است ؟

      آیا به نظر شما محکوم کردن جنایات جنایتکار ملی مسعود توهین به ملیت تاجیک است ؟

    • بابر خان

      در مورد فاشیسم در بالا به شما جواب داده شده است، آن را بخوانید. من همانند شما در مورد دیگران به یقین و به طور مطلق قضاوت کرده نمی توانم، اما فکر می کنم در مورد موضوع، از باب آسیب شناسی مختصری توضیح داده ام.

      شما سخنان خود را مختصر نموده و می گویید محکوم کردن آنها آیا فاشیسم است؟ درست است، محکوم کردن عمل دیگران حق ما است، چه ما بر حق باشیم یا نباشیم، اما دشنام دادن چنان نیست. مثلا فرض کنید کسی به شما ضرر رسانیده است، شما حق دارید از وی شکایت کنید، اما گمان نمی کنم با وجود این "حق" درست باشد که شما در خیابانها راه بیفتید و دشنام ناموس به کسی بدهید و یا امثالهم.
      توهین و هتک حرمت افراد حقیقی و حقوقی نشانهء بی تربینی است. گلبدین و احمدشاه مسعود،حتی اگر جنایتکار هم باشند شایستهء نقد منطقی هستند.

    • شما مرا که هیچ گناهی دیگری به جز از محکوم کردن جنایتکاران وحشی نکرده ام به فاشیسم محکوم میکنید ولی فقط به خاطر اینکه مسعودوف را من با نام حقیقی او یعنی مفعول واقعی براساس بیوگرافی اخیر او یاد کرده ام فاشیست خطاب میکنید.

      آیا شما واقعا ً فکر میکنید منصفانه قضاوت کرده اید ؟

      باند مسعودوف حتی به دختر و پسر هشت ساله در کابل و بخصوص در افشار کابل رحم نکردند و بعد از تجاوز به ایشان آنها را به قتل رساندند، شما او را به عوض اینکه وحشی ترین جنایتکار خطاب کنید ، تمام توجه خویش را متوجه همان یک کلمه من معطوف کرده اید.

      باید به شما بگویم که در قاموس ما این جنایتکاران چون مسعودوف سزاوار هیچ ترحمی نیستند. آنها باید با هر نام که مردم و بخصوص قربانیان جنایات شان میخواهند باید یاد گردند.

      گذشته از این مسعودوف در جوانی مورد تجاوز قرار نگرفته بود بلکه او به رضای خودش با افسر پختون روابط جنسی برقرار کرده بود تا توجه آنها را از جنایتکار حکمتیار به خود جلب کند. ولی واه به حال آنانی که دختر و پسر جوان شان بوسیله گروه که این جنایتکار مفعول رهبری میکرد نه تنها مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند بلکه در مقابل چشم پدر یا مادر مسن شان به قتل رسیدند.

      وجدان خود را بیدار کنید ، دفاع شما از جنایتکاران ما را از رسیدن به جامعه عادلانه باز میدارد.

      وسلام

    • بابر جان محترم

      نیازی نیست که من بگویم شما فاشیست هستید تا شما متوجه شوید که هستید. از نوشته های شما چنین بر می آید که هنوز سنی هم از شما نگذشته است، لذا این تندروی را می شود به همین حساب گذاشت. اما وقتی دستگاه فکری از همین کینه و حس حقارت نشات بگیرد، فلانی باید مفعول افسر "پختون" باشد تا این حس حقارت اندکی ترمیم شود.

      می دانید مشکل بعضی ها این است که تاریخ را خطی می بینند، تا نوسانی را درآن مشاهده می کنند آشفته می شوند. فکر می کنند که همه چیزشان نا بود شده است. وضعیت شما در مقابل تحولات اجتماعی که سازندهء تاریخ این کشور است بر همین اساس است. برای این که آن تحولات را از معنا تهی کنید دست و پاچه به هر وسیلهء پناه می برید تا آن تاریخ لگد مال شود و از مسیر خود خارج گردد. داستان تجاوز و ... متاسفانه در هر کجای دنیا اتفاق می افتد و یک امر مذموم و محکوم است. در پیشرفته ترین کشورها هم از سوی نیروهای فاسد دولتی چنین کارهایی سر می زند، اما این اعمال شنیع فردی، به کل سیستم ربطی ندارد. لذا در کشوری جنگ زده مثل افغانستان هم این اتفاقات افتاده است و همین روزها در زیر حکومت فعلی هم در روز روشن می افتد و افراد خاطی از سوی رییس جمهور آزاد می شوند. دو گروه کابل را زیر بمباران داشت تا شهر را تصرف کند، حمتیار و طالبان. آنها هر روز شهر را گلبارن می کردند و مسعود مشغول تجاوز به مردم بود! عجب منطق کودکانه ای!

  • آقای انگریز نام

    کاش یک نام به دری یا پشتو برایتان انتخاب میکردید که من شما را هر بار آقای انگریز نام خطاب نمیکردم.

    ولی به هرصورت.

    شما تا حالا هم ندانسته اید که من جنایتکار حکمتیار و ملا عمر را به همان اندازه مقصر میدانم که جنایتکارملی مسعودوف مفعول را.... اینکه شما چه برداشتی از گفتار من میکنید مسلما ً به دلبستگی شما به این جنایتکار کبیر ارتباط دارد. اما بدانید که برای آنانیکه قربانی جرایم جنایتکار ملی و باند دزدان و آدمکشان او هستند حرف های من کاملا ً قابل قبول است.

    اینکه شما تا حالا هم ندانسته اید که بین قتل های دسته جعمی چون افشار و قتل های منفردی فرق برزگ موجود است ، متاسف هستم. شما همچنان ندانسته اید که افشار و نصف بیشتر شهر کابل در نتیجه جنگهای صورت گرفت که جنایتکار ملی مسعودوف بر ضد دوستم، بر ضد حزب وحدت و بر ضد حکمتیار برای تصاحب کامل شهر براه انداخته بود. بدون شک راکتهای کور حکمتیار هم در تخریب و ویرانی شهر ید طولا داشت.

    با یک نگاه به نوشته های شما ا یک انسان بیطرف در میبابد که این فاشیست که شما دیگران را با آن مخاطب قرار میدهید در سیما و کردار شما کاملا ً وضاحت دارد. زیرا یگانه دلیل که شما و مداحان دیگر جنایتکار کبیر مسعود از او قهرمان میسازید این است که او مربوط به قوم ، سمت و راه سیاسی شما است و الی هیچ انسان با عقل سلیم از چنین جنایتکار وحشی و تا این حد افراط دفاع نمیکرد. حتی طرفداران جنایتکار حکمتیار در مورد او اینقدر غلو نمیکنند که شما در مورد جنایکار جنگی مسعودوف میکنید.

    وسلام

    • بابر جان محترم

      1- حکومت ربانی، حکومت مشروع بود. آن دولت حق "دفاع مشروع "از خود را در مقابل نیروهای"غیر مسول" داشت. هر حکومت مشروعی، برای حفظ نظام مشروع باید تمهیداتی برای حفظ خود در نظر بگیرد. آن حکومت در معرض خطر حملهء نظامی گروه های غیر مسول که پایتخت را در محاصره داشتند قرار داشت. از سوی دیگر، این مشروعیت به معنای این نیست که دولت حق دارد در آن شرایط مخصوص، دست به جنگ نا متعارف بزند و افراد بیگناه را بکشد. اما بدون شک، جنگ در افشار، که خشونت در مقابل افراد غیر نظامی در منطقهء جنگی صورت گرفت، بیشتر به گرو ه هایی متخاصمی مربوط می شد که آغاز گر آن دشمنی ها و خشونت ها از مدتها قبل آن بودند و در آن جنگ و جنگ های دیگر از هم انتقام می ستاندند. اما دولت در کل، باید به آن خشونت ها رسیدگی می کرد و خشونت متحدین خود در مقابل افراد غیر نظامی را محکوم می نمود و مجازات می کرد، که نکرد و این خطایی بود بزرگ.

      2- اینکه به عنوان یک فرد، شما مسعود یا حکمتیار و هر کس دیگری را با چه عنوانی خطاب می کنید، موضوعی است در حوزهء فردی شما و تعادل فکری و روانی تان.

      3- اما لازم است وضع خود را با خودتان روشن کنید. و مثل همه افراد غیر مسول به نام مردم، اما برای منافع خود سخن نگویید.

      4- مهمتر از همه، می گویید که شما به خاطر نفرت از مسعود و حکمتیار و .... این حق را دارید که آن گونه الفاظ را بکار ببرید و این را حق خود می دانید و از من به کرات پرسیده اید که ابراز نفرت از آنها، به معنای دشمنی با تاجیک ها نیست همانطور که دشمنی با حکمتیار به معنای دشمنی با پشتونها نیست. اما شما عنوانی را که برای موضوع خود بر گزیده اید این است: "تاجیق بچه های جنایتکار ملی مسعودوف". به نظرتان "تاجیق" کفتن تاجیک ها از روی ابراز محبت بی شائبه به این ملت و از روی حسن نیت و نیک پنداری شما است؟ دروغگو حافظه ندارد.

      5- هدف من این بوده که شما را متوجه خطای تان بنمایم و اینکه مخالفین خود را نقد اخلاقی کنید، البته این خواسته در مورد دیگرانی که با زبان هتاکی با شما سخن می گویند هم می شود. اما با این وجود شما دوست محترم ترجیح می دهید روش خویش را ادامه بدهید. لذا بین ما سخن در همین اندازه مکفی است. والسلام

  • آقای انگریز نام

    به یاد داشته باشید که حکومت هیتلر و پول پوت هم قانونی بودند. هیتلر از حکومت شیطان الدین ربانی که از برکت خیانت جنرال های کمونیست به رهبر شان داکتر نجیب الله به قدرت رسیده بود و فقط در یک قسمت از شهر کابل کنترول داشت ، هزاران مرتبه بیشتر مشروعیت داشت.

    جنایات که شیطان الدین ربانی و قومندان جنایتکار او مسعود مفعول بر علیه مردم بیگناه شهر کابل مرتکب شدند چنان تکان دهنده و غیر انسانی است که هیتلر هم چنین نکرده بود.

    تاجیق بچه های گوسفندی به آن کله چپات های خطاب میگردد که تا هنوز هم از جنایتکار ملی مسعود این خفاش خون آشام خالد بن ولید میسازند.

    اینکه حکمتیار و مسعودوف از جنایتکاران دیگر در ویرانی کشور و قتل مردم بیگناه چندین قد و قامت بلند بودند ، غیر قابل انکار است.

    وسلام

    • بابر محترم
      پیغام شما دریافت شد، در سویهء که هستید. از این مکالمه به یاد سخنی از عین القضات افتادم که به دوست خود در نامهء می گوید" به تو چه توان گفت؟ هنوز تو را بوی شیر از دهان آید!"

      اما با این همه تراکم نفرت در وجود شما، که نه مایهء انسانی دارد، و نه حتی تناسبی با فرهنگ بدوی، باز هم آروزی ما این است:

      هرکه اندر راه ما خاری فکند از دشمنی
      هر گلی از باغ وصلش بشکفد، بی خار باد

  • حرفهای شما و استنباط من:

    شما هنوز به جنایات و وحشت که شیطان الدین ربانی ، حکمتیار جنایتکار و مسعودوف مفعول مرتکب شدند شک دارید .

    شما هنوز ندانسته اید که به یک دولت که از طریق انتخابات نه بلکه از طریق زور سرنیزه و آنهم بوسیله جنرال های خائین به داکتر نجیب الله رهبر شان به میان آمده و فقط در یک قسمت شهر کابل کنترول داشتند ، دولت مشروع نباید گفت.

    شما تا حالا ندانسته اید که تاجیق بچه های گوسفندی جنایتکار ملی مسعودوف نمایندگان ملیت تاجیک نیستند.

    نوت: من نمیدانم که شما و دیگر خواننده ها از سخنان پریگل خانم جنایتکار ملی مسعودوف که در این اواخر کتابی در ایران به نشر سپرده خبر دارید یاخیر ؟ سخنان او میرساند که مسعودوف واقعاً ملا عمر ثانی بود که برخورد خیلی وحشیانه و غیر انسانی در مقابل زن و فامیل خود داشت.

    مثلا ً خانم او در جایی از کتاب گفته او نمیخواست حتی برادران مسعودوف روی او را ببیند. مسعودوف گفته بود که خواهر زاده او( بچه خواهر مسعود) نباید روی او را ببیند.

    این چنین میرساند که این جنایتکار جنگی که خود دوره مفعولیت را سپری کرده بود، حتی بالای خواهر زاده خود هم بی اعتبار بود و چنین تصور میکرد که حتی خواهر زاده اش ممکن با زنش روابط جنسی بر قرار کند.

    او واقعا ً یک جنایتکار کثیف با تصورات خیلی حیوانی جنسی بود که که من مطمئن هستم اگر آزادی بیشتر زبان و مطبوعات در کشور ما موجود میبود گوشه های سیاه دیگر زندگی این جلاد مفعول و حیوان صفت هویدا میشد.

    وسلام

  • شاید اکثر خبر نباشند که مسعود به جنرال هلال که در ان مجلس داکتر ( مسیر ) نیز حاضر بود گفته بود که (( من مخالف هر نوع کوتا و یا انتقال قدرت به هرکه که باشد هستم , من میدانم که افغانستان را درین حالت جنگ و فقر اقتصادی کسی جز داکتر نجیب نمیتواند اداره کند )) در جواب سوالی مسعود گفته بود که اگر حکمتیار با لشکر آی اس آی داخل کابل گردد من مجبورم به دفاع از کابل بروم . به همین منوال قبل از اینکه داکتر نجیب مرحوم به کودتا مواجهه شود و از میدان هوایی نیمه های شب به جای ملل متحد میخواست به سفارت پاکستان پناهنده شود . . مسعود قسیم فهیم را با نفرات خود شبانه داخل کابل نموده بود تا در صورت حمله بار دوم حکمتیار و پاکستانی ها ( بعد از جنگ جلال اباد ) از کابل دفاع نماید . اینکه نجیب وقتی مصالحه ملی که در اصل با حکمتیار و اسلام اباد میخواست افغانستان را تحویل دهد , , در خفا به شکست مواجهه دید رو به فرار گذاشته بود و با دریشی سرمه ء راه دار خود را ماند تجار بچه ها ساخته بود و میخواست روانه هند گردد تا با پول های که از بیت المال مردم افغانستان برای زن خود فرستاده بود تجارت جوانی بادیان را شدوع نماید . . ولی بدست خواخوژی ریس کمیته انتخابات کرزی خان سر اشپز کشته شد . خوا خوژی هنوز هم ماهانه سه هزار دالر از آی اس آی میگیرد .

    • تقاضای پناهندگی داکتر نجیب الله از هند کبیر و اعطای این پناهندگی از طرف دولت دوست و برادر هند به او خود نشاندهنده روابط تاریخی و برادری بین هندکبیر و افغانستان است. که داغ جاودانه در قلب های کثیف نوکران پنجابی های کثیف و بویناک چتلستان برای ابد تا از بین رفتن این دولت غیر قانونی و مصنوعی که انگلیس با استفاده از اجنت هایشان تحت رهبری علی زنا ایجاد کرده است ، به جاه گذاشته است.

    • بابر !

      باز گوه کردی . . به تاریخ 16 اپریل 1992 سفیر هند در مقابل در خواست پناهنده گی نجیب گفته بود که اگر بنین سوان نماینده ملل متحد درخواست رسمی را جع به پناهنده شدن داکتر نجیب به سفارت هند بدهد او مسله را با وزارت خارجه هند در میان خواهد گذاشت این ساعت چهاو سی دقیقه صبح بود . ساعت پنج سفیر هند برگشت به ساختمان ملل متحد در کابل و اطلاع داد که وزارت خارجه هند در دهلی نو از اعطای پناهدنه گی ه داکتر نجیب هراسان آیند ه اهل هنود و سیکه های افغانستان است و مبادا که طالبان انها را مورد انتقام قرار دهند . به این طریق هند از دادن پناه سیاسی قبل از اینکه صبح شود در شب فرار داکتر نجیب امتناع نمود .

      حالا تو کسی هستی که در بی احترامی نجیب از همه اعضای کابل پرس? زباد تر کوشیده ایی . تو اولاد حرام اصلاء پاکستانی هستی .. شاید هم پنجابی بویناک باشی .

    • در اپریل سال 1992 اصلاً نام و اصطلاح به نام طالب و طالبان وجود نداشت.
      چنین معلوم میشود که آقای بابر در مورد اجنت های پنجابی های بویناک اشتباه نکرده است.

  • در اپریل سال 1992 اصلاً نام و اصطلاح به نام طالب و طالبان وجود نداشت. چنین معلوم میشود که آقای بابر در مورد اجنت های پنجابی های بویناک اشتباه نکرده است.

    از اینکه با گوه بابر بازی میکنی و بویش را دوست داری ؛ بابر خوشحال شده است . اگر طالب در سال نودو دو به در خانه های شما در شهر کابل نرسیده بود پس چرا افغانستان را ایلا داده خود را عیسی ساخته از طریق کلیسا ها به کشور های غربی روانه شدید , حالا که موهای بدنتان را طلایی نموده اید بعد از خال زدن به بدنتان ناگهان یاد کاکو های قندهار افتاده اید . اصلاء شما دو نفر طالب های هستید که از همه بهتر تاریخ جنایات خود را در افغانستان میدانید . تف .

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس