صفحه نخست > دیدگاه > چگونه خود را رها باید کرد

چگونه خود را رها باید کرد

فیروز ابوذر
چهار شنبه 12 اكتبر 2011

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

با توجه به ساحات و ابعاد استضعاف در کشور چشم انداز آینده را برای رهای ملت از غول اشغال گران خارجی و استحمار گران و چماق بدستان داخلی یا به سخن دیگر تکه داران قدرت در درون نظام و معامله گران قومی در حاشیه این سفره وطن و مردم فروشی اندکی پیچیده ساخته است.
اما باید توجه داشت: این آخر خط نیست در طول تاریخ در گوشه و کنار جهان کشور های زورگو و اشغالگر زیادی بوده و هست که با بدست گرفتن ریسمان غلامان شان پای غارت و استبداد را برگلوی ملتهای ستمدیده و بارکش نهاده اند، اما دیری نگذشته که ملتها بیدار شده قدرت اشغال و چماق بدستان و عوام فریبان داخلی شان را دور ریخته وبه پیشانی سرنوشت خویش مهر آزادی و استقلال را حک کرده زندگی با شرف و عزت را با ذلت و بارکشی عوض کردند.
ولی نه بطور یک شبه، نه چندان ساده و سهل، نه با نفاق و کنار زدن یکدیگر، نه بصورت ناشیانه و بیگانه پرستانه بلکه با سالها مبارزه و ایستادگی هدفمدانه در یک فراینده بلند مدت. اگر ما احساس کنیم چنانکه بعضی افراد معتقدند که با بسیج کردن تعداد از افراد جامعه میتوانند یک نیروی بالانسبی تاثیر گذار برای دست یافتن به آزادی یا دست کم تغییر نسبی وضع موجود به وضع مطلوب کاری را از پیش خواهند برد، خیلی سهل اگارانه به نظر میرسد.
چون من معتقدم که قدرتهای اشغالگر در رأس آن امریکا با مطالعه ی خیلی دقیق و یک طرح بلند مدت و با تشخیص ساحات تضعیف این ملت وارد سرزمین ما شدند و فراموش نکینم که برای ورد و بقای امن شان در کشور ابزارهای لازم را تهیه و افراد مزدوری را که سالها زیر پرچم غرب در سفره این ارباب زورمدار تغذیه می شدند، تدارک دیدند تا در آینده بعنوان بلندگوها و توجیه گران خوبی از روند استعماری و اشغال این کشور استفاده کنند.
من فکر میکنم درست پس از فروپاشی نظامی شاهی ایران که تأمین کننده ی منافع امریکا در منطقه بود این کشور افغانسان را بدیل برگزید تا با استفاده از موقعیت بسا مهم این کشور که در آن زمان افغانستان به تناسب جدال های تسلیهاتی و جنگ سرد میان دو قدرت برای جبهه گشائی میدان و موقعیت خیلی مهمی داشت. اما اینکه چرا امریکا در آن زمان دلچسپی زیادی به افغانستان نشان نمیداد، علتهای متعددی است که نشاندهنده دست بالای شوروی سابق در افغانستان میتوند باشد یا بهتر بگویم ارتش افغانستان بیشتر دست پرورده های شوروی بوده و تسلیهات نظامی این ارتش مسلماً که از تولیدات آن کشوی سازمان داده شده می شدند.
در جامعه افغانستان نیز افکار طرفدار چپ گرائی که هسته ای آن در شوروی بود به اندازه در حال رشد و توسعه بود که سراغی از رابطه با امریکا نه به چشم دیده می شد و نه هم بگوش میرسد و از طرف دگر همسایگی دو کشور و استفاده دولت افغانستان از منابع شوروی نسبت به غرب گسترش قابل ملاحضه ی داشت.
از یاد نبریم، شوروی به مثابه یک قدرت نه تنها در افغانستان دست کم گرفته نمی شد که در جهان نقش تأثیر گذاری داشت. ضمناً عوامل دیگر نیز در کنار نیز به امریکا و عموماً غرب دل خوشی چندان بجا نمیگذاشت تا به افغانستان زیاد دل بسته بوده و آن طریق وارد رقابت با شوروی شوند، چون دیری نمی گذشت که امریکا از محلکترین ضربات و زخمهای جنگ ویتنام درد میکشید و نمی توانست که یک معادله پر درد سر جدید را با چنین وضع طرح کند.
البته افغانستان یک گزینه ی خوبی برای تأمین منافع امریکا در آینده های دورتری می توانست باشد، ولی از سوی دیگر وحشت آن زمان شوروی سابق هم اندک محسوب نبود. به راستی که محاسبه امریکا از قدرت نفوذ نظامی و تسلیهاتی شوروی در افغانستان و کشورهای بزرگ منطقه مانند هند به رهبری راجیف گاندی که با حساسیت تمام از ادئولوژی کمیونیزم دفاع میکرد و یک هم پیمان دوش بدوش آن به حساب میآمد.
کشور عراق که کلیه نظامیان آن پیرو ادئولوژی کرملین بودند و اما اینکه در جنگ عراق و ایران امریکا چرا در عقب جبهه ی صدام قرار میگیرد برای این است که رژیم خمینی با ائولوژی اسلام سیاسی منافع امرکا را در خاور میانه با شدت بیشتر میتوانست ضربه بزند بنا برآن مصلحت از نوع نگاه عربزادگی صدام را پیش رو گزاشت وگرنه آمپول کمیونیزم کارا تر از لبرالیزم امریکا در عراق نقش بازی میکرد و همچنان نظام بعد از شاه ایران امریکا را شیطان بزرگ میخواند که به نحوی اعلام همبستگی منطقه ای با شوروی علیه امریکا به شمار میآمد.
پاکستان در آن روزگار هرزگاهی از طرف هند یک چماق به سر خود میخورد، چون به هیچ وجه پاکستان امروزی نبود حتی هم پیمان استراتیژیک اش برتانیا با چیره دستی و جسارت نمیتوانست به حمایت پاکستان بپردازد حمایت باگشوده روی و بگونه آزاد آن میتوانست کشور پاکستان را بطور باالقوه مورد تهدید برنامه های منطقوی شوروی قرار داده این عمل باعث بهانه جوی روی یک پاکستان نوپا و ثبات نا مطئن آن از سوی ارباب منطقه می شد.
یعنی پاکستان در آن زمان که از مرزهای شرقی با دشمن آتشی ناپذیر هند عملاً درگیر جنگ بود و هنوز موجودیت پاکستان پایداری آنچنانی نداشت و از طرف غرب با یک همسایه ی غلدور و یک جناب عالی حمله میکنم، افغانستان دست به گریبان بود که شرایط و فضا را چند برابر بر پاکستان تنگ و غیر قابل تحمل نشان میداد.
پاکستان در آن زمان دقیقاً وضع امروزی افغانستان را داشت که هرزگاهی از جانب همسایه یکه موجودیت پاکستان را به رسمیت نمی شناخت و در مجمع عمومی سازمان ملل علیه پاکستان بعنوان یک کشور مستقل رای منفی داده بود شکایت های متعددی را پیشکش میکرد که افغانستان در امور داخلی ما دست اندازی میکند، عیناً شرایط امروز ما و دیروز پاکستان همگون و یکسان.
تنها با این تفاوت که سیاست مداران پاکستانی الهام گرفته از مربی مانند برتانیا بصورت خیلی وطن پرستانه و با دراید سیاسی مدبرانه توانستند که سرانجام بعد از 30 سال هردو رقیب را به دردی سری گرفتار کنند که امروز این دو حریف از دست پاکستان شکایت میکنند و شکایت شان هم بجای نمیرسد بخصوص از افغانستان.
رویهم رفته افغانستان تا کودتای ثور 1357 برای امریکا یک گزینه ی ضعیف بود ولی بعد از یک زیر و رو شدن تخت ظفر قبیله سالار تک قومی از طائفه ی زی زاده ها که حقاً عمر بساط آن در 26 سرطان 1352 توسط یکی از غلدوران و دیوانه های همین خاندان برچیده یا زمینه سازی شده بود، امیدها و تازه های قلعه پیروزی و انتقام بگیر امریکا را در پی داشت. افغانستان دیگر یک گزینه نه بلکه یک هدف مقدس و یک میدان فیصله کن برای امریکائی ها شد.
چشم اندازهای روشن را که تحولات در افغانستان و دست مستقیم شوروی در زیرو رو شدن این جامعه به امریکا هدیه میکرد در گام نخست دست یافتن به انتقام و کنار زدن خود شوروی بنوع فاحش آن از معادلات سیاسی و روند سیاست یک قطبی کردن جهان مبنی بر ادئولوژی کمیونیزم توسط لینن و استالین گراها که قطعاً منافع غرب و لبرالیزم سرمایه داری از مبناهای وصولی این مکتب شدیداً به لرزه در میآمد، امریکا در هردو صورت چه در پیروزی و چه در شکست باید پرچمدار این نبرد می بود.
رییس جمهور غلدوری و دیکتارتور افغانستان و کمیونستهای شتاب زده حزبی که اولی زمینه دخالت شوروی را در کشور فراهم ساخت و دومی امریکا و پاکستان را به قلعه سعادت نشاند و بدترین اربعه (اسلام) را بدست شان داد که با بکارگیری آن تارو پوت افغانستان را بشویند منحدم کنند.
چنانچه سیاف در اوایل پیروزی مجاهدین ابراز احساسات کرده و گفته بود "کابل را باید ویران کنیم و برای سالها تخلیه شود تا نور آفتاب این شهر پلید را پاک کند" درست گفته بود آن عبدالرب، چون پاک کردن و شستن از در منطق مزدورا امریکا و پاکستان بدون ویران کردن امکان نداشت.
در حقیقت این همان برنامه و سازوکار های بود که امریکا و متحدانش ریخته و از برکت مسلمانهای مرتجع و انحطاط طلب ما یا به سخن دیگر دست پرورده های اسلام امریکائی خیلی قشنگ به اجرا در آمد. امریکا و غرب با زیرکی تمام طرح اشغال افغانستان را با بسیج کردن منابع مالی جهان اسلام و مؤمنان کله پوک و مقدس نماهای عرب ریختند و اجرای آن را رهبران وطن فروش با همدستی پاکستان تطبیق کردند.
به محض نشر وپخش خبر کودتای خائینان شتابزده حزبی «خلقیها و پرچمیها» از شبکه های مطبوعات جهان اعتراضات و تبلیغات از قبل پلان شده امریکا در چار گوشه جهان آغاز شد، در حالیکه این امر برای امریکا کاملاً واضح و روشن بود.
اصلاً چیز تعجب ساز و حیرت آور جلوه نمی کرد برای امریکا به لحاظ اینکه وضع پیش آمده طی کودتا در افغانستان دقیقاً برایند برنامه های مقدماتی ایالات متحده بود یا بهتر بگویم که رویکرد رییس جمهور احساساتی و امپراتور پشتونخوا (داود خان) چیزی تصادفی بوده نمیتوانست حتی کودتای 26 سرطان 1352 سرفصل جمهوریت قبیله سالاری و قومی لازاماً از درون یک سلسله تمایلات و توفقات افغان امریکائی بیرون شده بود.
بر همگان معلوم است که سفیر امریکا با مطالعه ای دقیق شکل گیری برخوردهای فکری و ادئولژیک و فشارهای نرم افزار اجتماعی در روح و روان اقوام محروم و بارکش جامعه که به مرحله منفجر شدن رسید بودند را در بطن جامعه پیامهای امید به کاخ سفید ارسال کرد.
سیاست های احساساتی و رویکردهای از روی قهر و شتاب از آن جمله تهدید حمله بر پاکستان، روابط پنهانی با امریکا زیر روپوش قردادهای ملیارد دالری با شاه سابق ایران، تلاش بر ایجاد روابط با جهان عرب، قطع یکباره روابطه مسکو برخ کشید قدرت کاذب به سران حزب کمیونست شوروی، افزایش فشارهای داخلی روی احزاب سیاسی و گروه های اجتماعی، پارلمان شفارشی و بی اعتنائی بر رای تائید برای کابینه خویش از وکلای مردم همه دلایل و عواملی بود که سفیر امریکا را نتیجه مثبت ارزیابی از روان رییس جمهور و وضع موجود در جامع میرساند.
تا مصمم برآن شدند که با استفاده از آن عناصر اختناق آفرین مانند حفیظ الله امین در جناح چپ گراه و عناصر مانند عبدلرحمان و جمع از اسلام گره ها با هماهنگی اخوان المسلمین به شکل از اشکال بسیج کرده تا افغانستان را با ازدیاد روز افزون فضائی آشوب و اختناق شوروی را بیش تر از پیش حسود و نگران وضع در افغانستان و این کشور را یک همسایه در حال به ضد وشوروی شدن نشان دهد و از این طریق شوروی را وادار به زمینه سازی جهت مداخله مستقیم در ابعاد سیاسی و نظامی کند.
از سوی دیگر، همه فجایع از فرد اول مملکت آب می خورد. چون او بود که با سیاست های نا سنجیده و خالی از تدبیر و بدون شناخت دقیق از موقعیت و اوضاع سیاسی و اقتصادی کشور که هنوز با تمام معنا وابسته و برنامه های نوپا و ثبات نیافته دولت جمهوریت نیز تازه در راستای یک توسعه طلبی گام میگذاشت در چنین وضعیکه کشور به هیچ صورت قابلیت دفاع و حفظ خودش را نداشت، در پی جدالهای مختلف سیاسی برآمد.
یک بار با همسایه شمالی قهر و عقده گشائی میکرد بار دیگرهمسایه شرقی را تهدید به حمله نظامی میکرد. متاسفانه سیاست های مبتنی بر احساسات و غرور قبیله ای ابزاری خیلی و مفید و مؤثری را بدست شوروی داد که نتایجش منتهی به وازگون شدن رییس جمهور و خاندانش شده و کشور را هم به قهقرای امروزی کشاند.
جامعه زمان در مورد افراد و اشخاص قضاوت میکند که این افراد و اشخاص بر سرنوشت شان یا مفید و یا هم مضر واقع شوند. بنابر آن این حق را به تاریخ و جامع باید داد تا از نخبگان فکری یا اجرائی خویش گلایه ها و شکایت ها در جهت دیگر تمجید و توصیف کنند.
بنده نیز بعنوان یک فرد از این جامعه این حق برخود محفظ میدانم در باره کسانی که زندگی من و هم میهنانم را به پرگاه سقوط و نابودی رسانده و با تارو پوتم از سیاست ها و نحوی فکر آنها درد و رنج میکشم، من و نسل اسیر وطنم را همواره اسیر کرده اند و میکنند بنالم و شکایت کنم.
در مورد داود خان نیز قضاوت از روی مؤثیریت او برسرنوشت ممکت و قرار دادن کشور میان دو سنگ ابرقدرت ها و له شدن مردم و اسیر ماندن این مربودم تا آینده های دور که نسل امروز با ابعاد وسعتر در گرو همان سیاست های غلط او گیر مانده و هیچ نوع چشم انداز روشن را برای نجات خودشان و آزادی این مملکت از غول استعمار خارجی و استحمار داخیلی نمی بینند.
در حالیکه داود خان بعنوان اولین رییس جمهور نظام میتوانست که جامعه را بعد از یک تحول ساختاری بسوی یک جامعه ی آزاد و پویا سوق دهد و سیاست های هوشمندانه تری علی رغم حکومت های گذشته که تمام منابع صرف حیاشی و آسایش یک مشت خائین و بخور حکم روای کن می شد و قدرت نظامی همیشه بدون اینکه با یک انگیزه ملی دشمن و رقیب بیرون مرزی تعیین کند بر اقوام محروم بخصوص قوم هزاره که بی ضرترین مردم این سرزمین شناخته می شوند اعمال می شد یک مدیریت ملی و با توضیح فرصت های عادلانه بدور از تعصب و قبیله گرائی به احاد مردم پروسه دولت و ملت سازی را دنبال میکرد.
که در این صورت نیازی به ترس و نگرانی نه از آدرس مردم و نه موضع گروهای سیاسی نبود که سرانجام متوسل به زور و تهدید و زندانی کردن رقبا و مخالفین خود شود.متاسفانه چنین نشد او نیز پای جای پای پدران و نیاکان خود گذاشت و هرگونه تغییر وتحول را در سنت حکومت داری قومی و قبیله ای و فرهنگ ارتجاعی و انحطاط گران پشتونیزم به خود عار دانست.
یا به خود زحمت نداد تا بفهمد که زمان اقتدار قبیله ی منقرض شده، شرایط عوض شده، زمان و روان مردم متحول شده و اقوام تحت ستم فرهنک سیاسی و اجتماعی قومی به مرحله منفجر شدن رسیده بود.
بدبختانه قطع نظر از همه اینها به روش پدری خویش ادامه داد یک از سو زمینه خشم عمومی و دخالت شوروی را فراهم ساخت از طرف دیگر نیش های آهنین جهان غرب و امریکا را مقدمه چیند که امروز همان نش های آهنین امریکا و غرب به استخوان ملت ما رسیده است و گیر مانده ایم که چگونه خود مان را خلاص کنیم؟

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • آقای فیروز ابوذر!
    کوشش کنید که ساده بنویسید وبی تکلف دوم اینکه غلطی های املایی ات را اصلاح کن
    تسلیحاتی وتسلیحات را تسلیهاتی تسلیهات ننویسید (حربه) را اربعه ننویسید وبهمین ترتیب کلمات زیاد دیګری که که خودتان باید به کمک یکی از دوستان باسواد تان می توانید آنهارا اصلاح کنید

    • سلام خدمت برادر محترم پشتون

      من خیلی تشکر میکنم از انتقاد بجا و اصلاحی شما نظر شما را در مورد متن که بیشتر ساده نگاری شود می پذیرم و اما در مورد اشتباهات املائی باید بگویم مقاله حاضر یک مقدار با عجله در واکنش به تظاهرات اعتراضی تعداد از هم میهنان ما که چندی پیش راه اندازی شده بود نوشته شده است که در قسمت های بعدی بیشتر روی یک راه کار تمرکز خواهد داشت بنا برآن فرصت دوباره خوانده نیافتم از این بابت در پیشگاه تمام خوانندگان معذورم، شاید کاستی های زیاد وجود داشته باشد که به وسیله ی دوستان با سوادی مثل شما میتوانم کاستی ها را در آینده کاهش دهم.

      در دو مورد شما اشاره مشخص داشتید یکی تسلیحات را (سلیهات) گفتید که من در زبان رسای فارسی چنین کلمه ی سراغ ندارم چون آن اسم جمع اسلحه است و دوم اربعه که به مفهوم چارچوب ادئولوژیک مفهوم می شود را (حربه) نوشته بودید که معنای سلاح را میدهد. فکر میکنم جناب عالی دچار اشتباه مفهومی شده اید باز هم خیلی تشکر.

    • آقای فیروز ابوذر!
      شما ازبکاربردن کلمه تسلیهات چه مراد دارید؟
      ازنظرمن تسلیحات یعنی مسلح ساختن ویا اسلحه وسامان آلات حربی را دادن معنی میدهد یا اینکه شاید مراد شما تسهیلات باشد که معنای فراهم نمودن امکات وسهل ساختن یک کار است درهردوصورت تسلیهات شما کاملا غلط وبی مفهوم جلوه میکند درغیر آن خودتان میتوانید هدف خویش را تشریح کنید
      حربه هم ازنظرمن که اګر مطابق متن شما قضاوت کنیم یعنی اینکه اسلام را بحیث یک حربه یا بهانه یا وسیله ای که بتوان بواسطه آن جنګ را ادامه داد نزدمن مفهوم دارد درحالیکه اربعه که شما نوشته اید یعنی چارچوکات درینجا بی مفهوم جلوه میکند

    • معلوم میشود که این پیام تانرا نیز خیلی عاجل نوشتید.
      " هم میهنان" باید یکجا نوشته شود(هممیهنان، هممیهن) زیرا هردو یک کلمه است نه دو کلمه جداگانه.
      " فرصت دوباره خوانده نیافتم "، باید (خواندن) باشد.
      آقای پشتون سلهیات نگفتند، بلکه تسلیحات نوشتند که از اسلحه گرفته شده و درست میباشد.

  • aqelan paye noqat na rawand

    maghz ra bardar wa post ra begzar

    ok

  • برو برادر سك كريت كم بود كه حالا معمى را هم شروع كردى.اين نوع غلطى ها در نوشتن توسط كيبورد ميشود و انهم وقتيكه انسان عاجل بنويسد و و تنها در مفهوم دقيق شوددر نوشته اغلاط بيدا ميشود و اكثرا اكر دوباره وقت باشد و بخوانند بعد اصلاح مسيشود.
    عاقلان بى نقط نروند...
    مطلب برادر ما واقعا خوشم امداو يك سلسله واقعيت ها را نوشته كه راستى اين مين از سابق جاسازى شده بود.راستى داود بسيار ديوانكى كرد.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس