صفحه نخست > دیدگاه > پوسيدگی اجباری راوا

پوسيدگی اجباری راوا

نقدی بر نوشته ی راوا عليه روزنامه نگار
کامران میرهزار
پنج شنبه 10 جنوری 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

طَبيعی ست؛ نمی گويم يک برخورد ادبی، منظورم اينجا آن ادبی نيست که در مجاورت بی ادبی ست، منظورم برخورد شاعر پاسخ دهنده است. راوا هيچ مهارت ادبی ندارد که شگردهای ادبيات را با او به ميان انداخت. برای همين ترجيح می دهم از ضلع ديگر کار و حرفه ی خود در نوشتن به نوشته ی سازمان انقلابی زنان افغانستان موسوم به راوا پاسخ دهم.

پاسخ يک روزنامه نگار، به نوشته ی راوا عليه روزنامه نگار، چه می تواند باشد؟ راوا اگر حتا يک گام به پيش بردارد، نمی تواند از تاثير ناخودآگاه اين سطور برحذر باشد. نوشته ی راوا پيش از اينکه به متن و سنجيدگی برسد، قسمتی از موتر را به ذهن متبادر می کند که پَنچَر شده است.

برخورد راوا با نوشته ای که يک روزنامه نگار نوشته است و در مجموعه ای بنام هفته نامه چای داغ يا کابل پرس? قرار داده شده، برخورد کاملا طبيعی ست. منظورم اين است که راوا به درک يک جامعه ی باز نرسيده است که معيارهايش با فضای آزاد عَيار شود و بپذيرد افراد حق ابراز نظر دارند. به همين روشنی و وضوح که نوشته ی راوا عليه اين روزنامه نگار نيز، توسط خود روزنامه نگار روی سايت کابل پرس قرار داده شده که صدای راوا هم نشنيده نماند. متاسفم که هنوز راوا به اين آگاهی نرسيده که بداند صداهای متفاوت در جامعه ی انسانی پراکنده است و هر کس حق دارد صدايش را انعکاس دهد.

گنجايش کم، با شعارهايی متفاوت اما در حد و اندازه های اجتماعات سياسی باف ديگر در افغانستان؛ راوا از آن عمق برخوردار نيست که در فضای آزاد، روزنامه نگار از برخورد پوليسی اش دور باشد. تفاوت نوشته ی جمعيت انقلابی زنان افغانستان عليه کامران ميرهزار با انواع ديگر آن اين است که تنها يک تپانچه کم است و يک روزنامه نگار، که گوشه ی ديوار قرارش دهد و شليک کند. کسی حتا اگر روزنامه نگار باشد اجازه ندارد، به اين آدمک سياسی تکانی وارد کند. می دانيد؟

طبيعی است که راوا به همان مقدار که خشونت را در نتيجه نا آگاهی مجال می دهد، از خردورزی در فضای آزاد دور می شود. در نوشته ی راوا عليه روزنامه نگار ناخوداگاه اعتراف شده که هرجا از درک مباحث تحليلی عاجز است، به همان شيوه ی پوليسی و استخباراتی متوسل می شود. از سويی همين اندازه درک کَمِ راوا به اين سازمان اين مجال را نداده که دريابد روش روزنامه نگار بازتاب صداهای مخالف و موافق است. جالب است که راوا در صفحاتی از شماره ی 65 مجله پيام زن، نشريه رسمی اين سازمان و همچنين سايت اينترنتی اش، عليه روزنامه نگار می نويسد و دقيقا در صفحاتی ديگر از همان شماره 65 مجله پيام زن، خبر اختصاصی کابل پرس به سردبيری همين روزنامه نگار را به نفع خود استفاده می کند. در صفحه ای روزنامه نگار را متهم به سازش با جنايتکار کرده و در صفحه ی ديگر خبر اختصاصی کابل پرس در افشای بيست و پنج ميليون دالر اختلاس از شکم مردم گرسنه ی افغانستان يا بدنه ی فرسوده ی آموزشی کشور را منتشر می کند. راوا با اين تضاد در گفتار و روش چه می کند؟ خبری که به پارلمان هم راه پيدا کرد و چند دقيقه تريبون پارلمان بحث درباره ی آن بود و در آنجا سانسور شد را که کابل پرس منبع اش بود و نه راوا! .

نمی گويم استفاده نکن! استفاده کن! کابل پرس خوشحال می شود که محصول خبری اش را تعداد زيادی بخوانند، اما چرا راوا سطحی و بی مايه به چراغدان نگاه کند و نه به چراغ. راوا با بوق و کرنا و دهل و پول از اين و آن، نمی تواند از بينی اش بالاتر را ببيند يا نمی خواهد؟

تاسف آور است که راوا بالاتر را نمی تواند ببيند و روزنامه نگار از آنجايی که به همين سادگی، روزنامه نگار است، اين سازمان 28 ساله را يکبار موضوع نوشته اش قرار داد، تا از اين رهگذر نيز به فضای فکری بی جان در افغانستان تکانی وارد کند که مگر به خود آيد.

من يک روزنامه نگارم، نويسنده ام و شعر می گويم، معتقدم که انتقاد از کار من در رشد کار من مفيد است. از برخورد راوا نسبت به خودم متاثر نشدم؛ برخورد سطحی و بيمارگونه ی راوا با خودش و دايره ارتباطی اش تاسف آور است. آيا کسی از اعضای اين سازمان اين نکات را در جهت رشد حداقل خود راوا، به راوا گوشزد کرده است؟

نه؛ اين ويژگی يک جريان انديشمند و پيشرو نيست. راوا ادعا می کند 28 سال از شکل گيری آن می گذرد و اين يعنی هم نسل و هم دوره با کسانی که نسل ما را به آوارگی و مهاجرتِ ناچار کشاند. راوا چقدر ناشيانه از درک نتايج آوارگی برای حداقل يک نسل از مردم افغانستان غافل است. نتايجی که گاه راوا خود ناخواسته اگر بخواهد تحرکی به خود بدهد و ورزش فکری کند، تحت تاثير گستردگی آن خواهد بود.

آيا تغييرات و تحولات راوا در اين 28 سال همين قدر بوده که تنها همراه با رقبای سياسی اش شمشير و سپر را کنار گذاشته و با تپانچه و چند شعار سست و بی مايه به جان مردم زخم ديده آمده است؟

آيا اين تعجب آور نيست که اين سازمان، 28 سال عمر سپری کرده اما گنجايش و ظرف فکری محدود همان 28 سال پيش را دارد .

در نوشته ی راوا عليه روزنامه نگار، نام چند شاعر، نويسنده و روشنفکر نيز آمده است که لازم می دانم درباره آن نيز نکاتی را عرض کنم، گرچه باز اگر ناآگاهی راوا نبود و تفاوت يک رسانه ی آزاد را با گروه يا دسته سياسی درک می کرد، اندازه و مجال گفت و گو باز می شد. راوا فقط از دريچه تنگ خود می نگرد و وقتی نام شاعر، نويسنده، روزنامه نگار و روشنفکر، احمد شاملو را ذکر می کند، بيشتر به يک سوء استفاده می ماند تا باور داشتن به انسان! به انسانی که بار امانت را پيش می برد. سوء استفاده ی راوا از کار و تلاش بامداد طوری خجالت آور است که گويی شاملو از اراداتمندان راوا بود و اگر اين سازمان ميدان گزافه گويی بيشتر داشته باشد، او را عضو اين سازمان پوسيده نيز قلمداد می کند. در صورتی که بامداد شعر فارسی را محال است از ادبيات او جدا کرد و بدون در نظرداشت تلاش او در رشد و گسترش ادبيات، به يک جريان سياسی حتا خوب ربط داد؛ راوا که بماند!

اندازه ی درک و برداشت اين سازمان از تلاش و کار روشنگری زبانشناس فرزانه آقای داريوش آشوری نيز کج می باشد. يعنی داشته های راوا از روشنگری در ايران، افغانستان و منطقه و جهان بر اساس هيچ استوار است و در کوته بينی بدنبال وصله های سياسی خود است.

در پايان باز هم روزنامه نگار می گويد که به فضای آزاد معتقد است و نمی خواهد در سانسور ديگران حتا اگر راوا باشد، نقشی ايفا کند، کشورهايی مانند افغانستان، ايران، عراق، پاکستان يا کشورهايی ديگر از اين دست، به اندازه ی کافی طعم سانسور و خشونت را چشيده اند.

کامران ميرهزار

بيست و چهارم ثور سال 1385

کابل. افغانستان

توفان ارتجاع در پياله ی چای داغ

جمعيت انقلابی زنان افغانستان

راوا اپوزيسيونی نه چندان نيرومند

پنج شنبه 10 ژانويه 2008, نويسنده: کامران ميرهزار


اين نوشته از نسخه ی قبلی کابل پرس? به اين نسخه منتقل شده است

شاعر و متخصص سیستم های معلوماتی
سردبیر و ناشر کابل پرس?
هزاره از هزارستان

آنلاین :

Work and Poetry

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • در گروپ زیر بوریایی راوا هیچ انسان روشنفکر وجود ندارد. این را همه میدانند. راوا علاقمند اعدام و سخت ترین مجازات در ملاعام است. همانطوری که طالبان استند.

    • رحمان جان به کفته شما راوا علاقمند اعدام و جزای سخت استند که کار خیلی خوب هم است . پس آنانيکه با راوا ضدیت دارند قاطل و مجرم استند و ازینرو از راوا هراس دارند و به ضد آنها تبلیغ میکنند.

    • آخوند. کامران ميرهزار چند آدم کشته؟

    • راوا در ذهنيت گروهی وفردی وفرهنگی اش ، تضاد ها و اشتباهات چشمگير دارد. وقتی به « روشنفکران انجمنی » حمله ميکند ، به فکر خودش ، هم صف شکنان بريده از« مائو » وتوبه کرده مثل صبور سياهسنگ و واصف باختری و اسحاق نگارگر ( مظطرب باختری قبلی) را ميکوبد هم منحرفان تازه (!) را !
      به اين معنی که هرکس ، بهر رنگی ، با عقايد تاريخی ، سياسی راواييان ، مخالف ا ست ، خاين وجاسوس است !
      کوبيدن شاعران و قلمزنان جبون و روشنفکران دولتی ، البته که خوب است ، به شرط آن که با معايير درست و روشن و اقناعگرانه توام باشد ، راوا وقتی فرهاد دريا ی وطنی را ميکوبد که چرا همانند فرهاد خواننده ايرانی ، سياسی و مترقی نيست ، چرا در ترانه هايش تبهکاران جهادی ، خادی را نمی کوبد ، دچار زياده روی ميشود ، مگر نه اينکه در جامعه طالب زده ما ، نفس پرداختن به موسيقی و قدم زدن در کوچه موسيقی، بازی کردن با دم اژدهاست ؟ پس چرا راوا اينقدر از مرحله پرت ا ست؟
      کوبيدن شاعران و قلم زنان وابسته به آخور ولايت فقيه ، البته لازم است ، اما اينطور نيست ه هرکه در ايران ( آنهم به اجبار) چند گاهی زندگی کرد ، نوکر خامنه ای و هاشمی رفسنجانی باشد!
      بد ترين وضعيت راوا ، د شمنی آشکار ا ين جريان با زبان و فرهنگ فارسی است ، گويا نويسندگان سايت ( پيام زن) از روی ناچاری و پر از نفرت به زبان فارسی ، مطلب می نويسند!
      اگر کسی ، داکتر را « دکتر » يا جنوری را « ژانويه» بگويد ، از سوی دار دسته راوا متهم به ايرانيت ميشود ! راوا نمی خواهد بداند که مصطلحات فرانسوی د ر ايران ، حاکميت دارد ، يعنی آنجا، استعمار فرانسوی بوده نه استعمار انگليسی که در هند و افغان ، مسلط بوده !
      راوا مانند برخی شکم پرستان نشسته د ر خارج ، که دايم مقعد زبان فارسی را با واژه گان پوهنتون و زيژنتون و شاغلی وآغلی و .. اماله ميکنند ، بدون آزرم، پيوسته همين کار را می کند و پيشنهاد ميکند ، يک فارسی زبان ، کچالو را پتاتی ، رباب را ( ژغ دبلی) و مهيا را ( چمتو ) بگويد!
      راوا از ميان نويسندگان ايرانی همانی را قبول دارد ، که نامه ای با راوا ، مبادله کرده ( همانند ناصر زرافشان) ، يا افکار مائو وا ستالين وانور خوجه را قبول داشته باشد . استفاده راوا از اسم ورسم شاملو ، تصنعی است ، همانطور که استفاد ه راوا از نام گوگوش ، از کمسوادی راواييان است بس. با احترام . فريده مايار

    • khoda na kona kasi hatta yak kalema da naqd rawa bogoya ya naweshta kona..... ba qawl e khod rawa "har ke ba rawa dast zad ba khanae ZANBOOOOR dast zada ast" bad azo az khod gela kona....

    • بار دگر کارزار مبارزه علیه "راوا" ازسر گرفته شده است اینکه در صفحه انترنیتی آسمایی و چند سایت دیگر چندین مطلب علیه راوا چاپ شده است جای تعجب نیست زیرا که مدیر مسوول این صفحه خود شریک جرم جنایات حزب خلق وپرچم در افغانستان است ولی جای تعجب اینستکه چگونه افراد دیگری که خود را دموکرات وآزادیخواه میخوانن دبرای چنین صفحات رسوا مطلب مینویسند بگذریم ببینیم آغای سخیداد هاتف بجای کشیدن شمشیر مقابل طالبان و جهادیان، از همه میخواهد که تیغ مبارزه خود را در برابر "راوا" نشانه گیرند. زهی حماقت ‍!!!!

      ایشان در مقاله شان مینویسند «به نظر من هر آدم آزاده و با وجدانی که به آیندهء وطن می اندیشد وظیفه دارد که با تفکر " راوایی" مقابله کند.»این کشف نو نیست چندسال پیش زمانیکه در انگلستان آدمکش مشهور حزب اسلامی به اثر تلاشهای راوا به محکمه کشانده شد آدمکشان وجنایتکاران جهادی دست وپاچه شدند وتاکه توانستند به راوا وطرزاندیشه ی آن تاحتندو پیام مجاهدمبارزه علیه راوارا ادامه جهاد نامیدند.پس کشف آغای هاتف نونیست این آغا باید اول صف اشر ا از جنگسالاران جدا میساخت تا اگر کسی در این مورد همراهش میشد واتهام داعتر ازتنور برایش بسته نمیشد به نظرمن دراین شرایط آنکه با این شیوه به راوا برخورد میکندجر جاده صاف کن ارتجاع است و بس . نویسنده چنان پررویی کرده وخودرامطلع ا زآرادی وبیا ن در کشورهای دموکرات میداند که آدم انگشت حیرت بدهن میگذارد مینویسد.«شاید بسیاری از اتهامات سنگین راوا نسبت به اهل قلم افغانستان ، در شرایطی دیگر و در کشورهای متمدن و قانونمدار قابل پیگرد قانونی باشند»معنای شرایط دیگررانفهمیدم اگرمنظور شرایط حاکمیت حزب دموکراتیک ویا خمینی بودشاید راوای ها اعدام میشدند اما اگر منظوراز کشورهاغرب باشددر این کشورها وقت جانیان وآدمکشان به سزای ا عمال شان میرسیدند ودگر نه هاتقی وجود داشت ونه راوای که خواستار محاکمات آنان میشد.

      من تاهنوز درنشرات راوا اتهامات را ندیدیم تمامی نویسندگانیکه قلمشان در خدمت جنایتکاران خلقی پرچمی جهادی وطالبانی بوده درنشرات راوا افشا شده اند وهیچکدام تابحال به رد آن نپرداخته انداکرم عثمان زریاب مصطرب واصف و ..و برای دستگاه جهنمی پرجم شورای نظار وطالبان قلم زده انداین اتهام نیست واقعیت است واگر آقای هاتف این را نمیپذیرند حتما این آقا ریگی درکفش دارد ودر یک بستر با اینها همبستر است وباید وی راهم افشا نمود .
      حال ببینیم که درحال واحوال کنونی چنین اعلام خطرمیکند «خطر راوا به هیچ وجه کمتر از خطر بنیادگراهای چپ و راست مذهبی نیست. هر کس که به آیندهء افغانستان و عدالت اجتماعی و دموکراسی و آزادی و حقوق زنان می اندیشد ، وظیفه دارد که به روش های غیرراوایی و متمدنانه مردم افغانستان را از خطر افتادن در دام اندیشه های راوایی با خبر کند.»این گفته دگر پایان بی حیایی آقای هاتف است وبرای خواننده تجزیه وتحلیل آنرا میگذاریم

    • بلی "راوا" با منطق کوبنده و مبارزه ثابت قدم خود تعداد زیادی از روشنفکران و سرداران تفنگ بدست شانرا کشته و قلب شانرا جریحه دار ساخته.

      از جمله اینان سیاف جانی است که مدتی قبل در یک مصاحبه با تلویزیون "طلوع" واویلا را انداخت که "راوا" آنان را "سگ" خطاب کرده و این "راوا"ست که مقابل آنان تبلیغات میکند و قصد محاکمه شانرا دارد.

      این افتخاریست که نصیب "راوا" شده و در صدر لیست دشمنان ملت ما قرار دارد.

    • RAWA tawasote Randgroep kei khanome khalilzad eik yahod german tabar ast bavojod amada va tamvil meshawad,hazaf eishan doshmany ba azadey khwan az zer setam jahany ast.

    • پرتو جان پررويی هم اندازه دارد. شما ميرهزار را با روشنفکران وابسته به جنايتکاران يکی می دانيد؟ در سايت کابل پرس? هر روز سندی عليه جنايتکاران وابسته به ايران، پاکستان و آمريکا و روسيه نشر می شود و آنوقت شما و راوا به ميرهزار توهين می کنيد. بهتر نيست که شما و سازمان متبوعتان عاقلانه به اشتباه خود درباره ميرهزار اعتراف کند؟

    • آقای کمال اين مبارزه و کارزار با راوا نيست مبارزه با تکبر غرور و تاختن عليه آزايخواهان غير راوايی است. آقای ميرهزار مقاله راوا عليه خود ايشان را نيز در کابل پرس? منتشر کرده اند. آيا همه آزاديخواهان بايد عضويت راوا را داشته باشند؟ چطور آيا چون ميرهزار يک جوان روشنفکر هزاره است راوا تحمل او را ندارد؟ حال آنکه ميرهزار ثابت کرده که تحمل نظرات مخالف را دارد. ميرهزار اگر وابسته می بود که هر روز تهديد نمی شد و به زندان نمی رفت و بايد صاحب خانه و دربار می شد. او چند برابر راوا به مبارزه با دشمنان مردم معتقد است. اسناد جنايتکاران جنگی و دزدان اموال مردم که در کابل پرس منتشر می شود. راوايی ها تا اکنون فقط درباره جنايتکاران جنگی نوشته اند اما ميرهزار همه چيز و همه جا را نقد می کند. آيا بهتر نيست جای تاختن و توهين کردن به او از کار و عمل شجاعانه اش حمايت کنيم؟

    • تازه به سایت «راوا» سر زدم و چند اعلامیه شانرا خواندم، برایت تحلیل های دقیق شان تعجب برانگیز است، ببینید این مسایل را که امروز مثل آفتاب به همه روشن است به تاریخ هشتم مارچ سال 2002 نوشته اند:

      سرازیر شدن بلیونها دالر به كشوری كه مافیای بنیادگرا در آن مسلط است جز پر كردن بیشتر جیب اینان و مالا تسهیل فعالیتهای تروریستی آنان در داخل و خارج سود مهمی برای ملت افغانستان به بار نخواهد آورد. دركشوری كه هنوز در آن از قانون و دولتی حتی شبه دموكراتیك خبری نیست، بسیاری از مسایل اقتصادی و اجتماعی باید عمدتا به مثابه مسایل سیاسی در نظر گرفته شوند. حل مسایل اقتصادی و اجتماعی افغانستان به نفع مردم قبل از همه منوط به ایجاد دولتی مبتنی بر اصول دموكراسی می باشد.

      آقای كرزی، مردم ما شاید شما را شاه شجاع و ببرك ثانی ننامند چرا كه به جای آدمكشانی چون گلبدین، سیاف، خلیلی و همدستان در شرایط بحرانی خاصی به صحنه آورده شدید. اما ادامه بی انتهای اینهمه مدارا وهمنوایی تان را با دژخیمان جهادی را نخواهند بخشود. مدارایی كه شما را هم به جایی نخواهد رسانید.معیار اساسی سنجش صداقت، لیاقت و ارزش شما و هر فرد دیگری كه درافغانستان زمام را در دست گیرد عبارتست از چگونگی برخورد به بنیادگرایان و صاحبان خارجی آنان و وفاداری به اصول دموكراسی. بعضی ها از ضرورت "آشتی ملی " در افغانستان صحبت میكنند و بخشوده شدن نازیها در آلمان و سایر كشور ها را مثال می آورند. این اگر از فرط ناآگاهی نسبت به سابقه و سرشت بنیادگرایان افغانی نباشد، جز تقاضای اظهار شادی از افغانها بر سر جنازه های دلبندان شان معنی دیگر ندارد.

      "راوا" به نوبه خود تاكید داشته كه به جزمردم افغانستان هیچ قدرتی به دادما نمیتواند و نخواهد رسید و در تاریخ هم دیده نشده كه كشور یا كشورهای خارجی برای ملتی آزادی ببخشند كه خود از عوامل اسارت و تیره روزی آنان در دست بنیادگرایان بوده اند.

      بنابر این علی الرغم تبلیغات بیسابقه غرب، اجلاس بن نمیتوانست مبشر صلح و دموكراسی برای مردم ما باشد. رسیدن مهمترین وزارتخانه ها به افرادی كه مردم ما تا هنوز ازكابوس جنایتكاری های وحشتبار آنان خلاصی نیافته اند، بدتر شدن وضع امنیتی كابل وسایر ولایات، قضاوت و پیشبینی های ما را در مورد ماهیت "ائتلاف شمال" برای هزارویكمین بار درست ثابت نمود.

      ما بر آنیم كه با تكیه روی یك باند بنیادگرا نمیتوان به جنگ با باند دیگر بنیادگرا رفت. امریكا با به كار گرفتن "ائتلاف شمال" و تطمیع و تجهیز جنگ سالارانی معین در واقع به تیز كردن دندان كثیفترین دشمنان ملت ما می پردازد و این همان سیاست ستمكارانه ای است كه متاسفانه امریكا از 20سال به اینسو دنبال میكند.

      "راوا" همواره بر این واقعیت پای فشرده است كه طالبان و اسامه و غیره باندهای بنیادگرا آفریده دولت امریكا بوده و تا زمانی كه اینها برایش قابل استفاده بودند، دولت مذكور منافع مردم ما و سرنوشت آزادی و دموكراسی را در برابر حمایت از آن جنایتكاران كاملا نادیده گرفته است.

      ما خرسندیم و می بالیم كه تا كنون به هیچ فشاری، هیچ مصلحت جویی سیاسی و پولی و هیچ ملاحظه كاری تن نداده و این سیاست دولت امریكا را همیشه محكوم نموده ایم در عین حالی كه مردم امریكا را مردم كبیری میدانیم كه نقش عظیمی در تعالی بشریت و دستاورد های علمی و اجتماعی دنیای ما داشته اند.

      "ج.ا.ز.ا" با توجه به تركیب دولت موقت، آن را صالح و قادر برای انجام كار هایی در راستای دموكراسی در افغانستان نمی داند. ولو آقای كرزی و انگشت شمار همفكرانش تعهد خود را به دموكراسی اعلام نمایند، دست و پای آنان توسط دشمنان قسم خورده دموكراسی در پیرامون شان بسته است.

    • شميم جانم از لحن کلامت به يک راوايی سرسخت می مانی و نه به يک کس که تازه سايت راوا را ديده. تشکر از دروغی که تحويل می دهی.

    • گلنوربهمن‌ مدیر مسئول "سپیده" و چندین نشریه دیگر پس‌ از شمردن‌ ارزش‌های‌ «پیام‌ زن‌» نوشته‌ بود:

      «بی‌ هیچ‌ مداهنه‌ و مبالغه‌یی‌ باید اذعان‌ كنم‌ كه‌ پیام‌ زن‌ برای‌ من‌ به‌ عنوان‌ یك‌ سند معتبر تاریخی‌ و یك‌ نسخهء‌ ماندگار آرشیفی‌ ارزش‌ استثنایی‌ دارد و هیچ‌ شمارهء‌ آن‌ را سراغ‌ ندارم‌ كه‌ چندین‌ روز متوالی‌ با من‌ صحبت‌ نكرده‌ باشد.

      من‌ در رودبار همیشه‌ جاریِ اشك‌های‌ پیام‌ زن‌ كه‌ از زخم‌های‌ خونین‌ جامعه‌ و آزادی‌ سرچشمه‌ می‌گیرد، اشك‌ نه‌، كه‌ چشم‌های‌ خود را جاری‌ مـی‌بینـم‌ و شـادمانـم‌ از ایـن‌ كه‌ پیـام‌ زن‌ تنهـا بـه‌ مـویه‌ و مـاتـم‌ اكتفـا نـمی‌كند.

      زبان‌ برا و غافلگیركنندهء‌ پیام‌ زن‌، برای‌ پرنده‌های‌ آشیان‌ بر دوشی‌ كه‌ خانه‌ و كاشانهء‌ خویش‌ را در لابلای‌ شعله‌های‌ سركش‌ آتش‌ و پاره‌های‌ تن‌ فرزندان‌ خویش‌ را زیر رگبار گلوله‌های‌ كور دشمنان‌ ملت‌ مشاهده‌ كرده‌اند، مرهم‌ التیام‌ بخشی‌ است‌ كه‌ تسكین‌ می‌كند و آرامش‌ می‌دهد ولی‌ این‌ زبان‌ برای‌ آنانی‌ كه‌ همواره‌ ریگ‌ در كفش‌ داشته‌اند و به‌ عنوان‌ دشمنان‌ نابخشودنی‌ آزادی‌ و حیثیت‌ ملت‌ و سرزمین‌ ما شناسایی‌ شده‌اند، زهرآلود و خشونت‌آمیز تلقی‌ خواهد شد.

      مطالب‌ و مضامین‌ مستدل‌ و گزارش‌های‌ مستند و مصور پیام‌ زن‌ دقیق‌ترین‌ آثار و اسنادی‌ اند كه‌ در ده‌ سال‌ آخر در مورد جنایات‌ تهوع‌انگیز و چندش‌آور تفنگداران‌ و "پاتكچیان‌" حكومت‌های‌ ملوك‌الطوایفی‌ نبشته‌ و تهیه‌ شده‌اند.

      خاطرهء‌ كارنامه‌های‌ جانبخش‌ و امید آفرین‌ پیام‌ زن‌ در امر اعادهء‌ حقوق‌ و آزادی‌های‌ از دست‌ رفتهء‌ زنان‌ را تاریخ‌ معاصر جامعهء‌ ما هرگز به‌ دست‌ فراموشی‌ نخواهد سپرد.

      ... من‌ عمیقاً باورمندم‌ به‌ استثنای‌ چند تن‌ معدود، اكثر نویسنده‌گان‌ و شاعرانی‌ را كه‌ پیام‌ زن‌ به‌ سنگ‌ ملامت‌ و تهاجم‌ كوبیده‌ است‌، شخصیت‌ برتری‌ از سگ‌ داستان‌ بوف‌ كور هدایت‌ كه‌ به‌ امید تكه‌ گوشت‌ كثیفی‌ با چاپلوسی‌ نامحدودی‌ كاردكشی‌های‌ قصاب‌ را مداحی‌ می‌كند و با هر حركت‌ ابروی‌ او دم‌ می‌جنباند، نداشته‌اند. برخی‌ از این‌ نویسنده‌گان‌ و شاعران‌ (!) تا كنون‌ نیز بی‌شرمانه‌ به‌ گذشته‌های‌ ننگین‌ خویش‌ مباهات‌ می‌كنند و به‌ دلیل‌ اینكه‌ دار و دستهء‌ فاسد و آدم‌كش‌ ربانی‌ و شركای‌ حكومتی‌اش‌، كابل‌ را به‌ حمام‌ خون‌ مبدل‌ كرده‌اند، خون‌ ملت‌ را مانند شیر مادر نوشیده‌اند...

      باری‌، با آنچه‌ گفتم‌ و پیشمان‌ نیستم‌.»

      آنلاین : «سپیـده»‌ای‌ كه‌ نبـود (پیام زن)

  • من قبلا" شناختی از" راوا" نداشتم اما از همین نوشته "توفان ارتجاع در پياله ی چای داغ" متوجه شدم که این به اصطلاح سازمان ، بیشتر یک گروهک وابسته به قدرتهای خارجیست تا یک جریان مستقل وطنی ! اگر این گروهک ، وطنی میبود ، مخفف نامش را "جازا" میگذاشت ، نه "راوا"که مخفف کلمات انگلیسی است یعنی "RAWA"
    خشونت از سر و روی اینها میبارد . واقعا"حرف آقای میرهزار درست است ، اینها فقط اسلحه کم دارند و چه خوب که مسلح نیستند والا با این ایده و تفکر ، زمین وزمان و اگر دستشان میرسید !! آسمان را به آتش می کشیدند ، به تعبیر عوامانه خود ما : خدا دیده کار میکند (یعنی همه کارهایش از روی حکمت است )که دست این زنگی های مست را از سلاح دور نگهداشته است و گرنه روی خادیستها و جهادی ها و طالبها و ... را سفید میکردند . باز به تایید صحبت آقای میرهزار ، این مجموعه با این طرز دید و خط مشی ، محکوم به انزوا و پوسیدگی و اضمحلال و نابودی است . مشکل روانی دارند احتیاط کن میر هزار!

    • جواب آقای میرهزار به نوشته راوا را خواندم. به نظرم آقاي ميرهزار اصلا به سوالات مطرح شده در آن نوشته نپرداخته است که اين براي خواننده ميرساند که «راوا» در طرح مسايلي در ارتباط به ايشان حق به جانب است. اگر آقاي ميرهزار واقعا خود را مبرا از آن لکه هایي ميداند که «راوا» به دامانش بسته بايد قاطع، مستدل و منطقي به پاسخ آن بپردازد. از جمله نبشته راوا در چندين جا ايشان را جاسوس رژيم ايران خطاب کرده اند درين مورد آقا چه عکس العملي دارند؟ «راوا» ايشان را متهم ميکنند که زير نام نوآوري در ادبيات، ميخواهد مبارزه مردم عليه تيره بختي ها را به کجراه کشاند. «راوا» ايشان را مرتجع در سياست خطاب کرده که ميخواهد در ادبيات انقلابي باشد، چيري که از نظر «راوا»—و اکثريت چيزدان ها—ناممکن است.

      به نظرم نبشته «راوا»—بگذريم از لحن بسيار تند آن—مسايل مهم و حياتي در جامعه افغاني را مطرح کرده که از روي آن خير برداشتن و با چند جمله جوابش را دادن در واقع به اين معني است که فردي که مورد سوال قرار گرفته توان و منطق و يا بهتر بگويم جرئت رد آنرا ندارد.

      جاسوس بودن و خادم بودن تعدادي از نويسندگان ما به رژيم ايران متاسفانه يک امر مسلم و روشن است، گريز مطبوعات ما از مسايل کليدي جامعه و خود سانسوري و پوشاندن ترس و هيبت شان از بنيادگرايان زير نام آزادي مطبوعات، غير سياسي بودن و .... امريست که جامعه ما از آن رنج ميشکد و علتي است که سياف و رباني و قانوني و دوستم و گلبدين و .... بهترين استفاده را از اين جو کرده اند.

    • آزادیخواهی تنها به اين معنی نيست که حتما عضو راوا باشی. راوايی ها وقتی به نفع شان نباشد حاضرند چشم و گوش خود را ببندند. اگر راوا چشم و گوش داشته باشد در همين سايت اسناد زيادی عليه جنايتکاران و دزدان و کشورهای ايران و پاکستان منتشر شده

  • راوايی ها اگر که به حقوق بشر و آزادی بيان اعتقاد راستين دارند و به استخبارات پاکستان و امريکا وابسته نيستند بايد از کامران ميرهزار پوزش بخواهند و رسما از مبارزه او برای حقوق بشر دفاع نمايند.

    • اگر آقای میرهزار به مبارزه خود علیه تمامی جنایتکاران و لشکر روشنفکران کاسه لیس شان ثابت قدم بماند و میدان را رها نکرده از افغانستان فرار نکند، حتما روزی "راوا" در عمل درخواهد یافت که اتهاماتش بروی بی‌پایه بوده و در مقابل کسی نوشته که در عمل همگام و همسنگر شان است.

      مبارزه مقابل روشفنکرانی که برای جنایتکاران تئوری میبافند و فاشیزم شانرا در قالب جملات و کلمات زیبا و عوامفریبانه توجیح میکنند، یکی از عرصه های مهم است که متاسفانه فعلا این تنها "راوا"ست که به آن پرداخته و عده‌ای از سردمداران این جریانات را بی‌آبرو افشا نموده است.

    • راوايی ها خود در بيرون از افغانستان در اروپا و امريکا چکر می زنند و به ميرهزار توصيه می کنند که در کابل تنها و دست خالی مقابل جنايتکاران باشد و کشته شود. اگر اينکار را کرد همسنگر راوا است. عجب پيشنهادی و عجب مصادره به مطلوبی! جای شرم است.

    • راوا اگر در افغانستان حضور نمیداشت نمیتوانست محافلی در کابل برگزار کند که در آن صدها تن شرکت کنند، به این کلپ ها توجه کن:

      http://pz.rawa.org/extra/mar9-07_mov.htm

      آنلاین : موی کلپ هایی از محفل راوا در کابل

  • هر جند موضع گیری راوا در مقابل میر هزار سخت بی رحمانه و دور از انصاف بود, فقط نمیشود کار های بسیار خوبی را که راوا انحام داده است,با یک اشتباه کوچک فراموش کردو نادیده گرفت.

    در کشوری که زن حتی نمیتواند آزادانه نفس بکشد, موجودیت یک سازمان زنانهءِ مخالف یک نعمت است. فراموش نشود که راوا جان اعضای خود را به خطر انداخته, بربریت و ظلم طالب را در مقابل زنان در افغانستان به شکل مستند آن به جهانیان رساند. امروز اکثریت دنیا راوا را به مثابه یک سازمانی که برای حقوق بشر و آزادی زنان مبارزه میکند؛ میشناسد.

    مبارزه راوا در مقابل جنائت کاران که اکثریت مردم افغانستان از آن حمایت میکند, قابل قدر است.

    آنهایی که ادعا دارند که راوا به این و آن سازمان استخباراتی وابسته است, بفرمایند, تحقیق کنند, امروز ما در عصر تکنالوژی معلوماتی قرار داریم؛ اگر کوجکترین سند به دسترس شان باشد در اختیار رسانه های قرار بدهند. تا خدمتی باشد به مردم رنح دیده مان. در غیر آن لطفاً از اتهامات تراویده شده از ذهنیت های قبیلوی شان بپرهیزند.

    آنهایی که میخواهند در مورد منابع مالی راوا بدانند, لطف کنند با خود راوا در تماس شوند و یا تحقیق کنند حتی اگر سایت راوا را هم دقیق بخوانند؛ بسیاری مسایل برایشان حل خواهد شد. شفافیت و دموکراسی به عمل ضرورت دارد, نه به گب مفت گفتن و اتهام زنی.

    • اميد جان می گويد:

      آنهایی که ادعا دارند که راوا به این و آن سازمان استخباراتی وابسته است, بفرمایند, تحقیق کنند, امروز ما در عصر تکنالوژی معلوماتی قرار داریم؛ اگر کوجکترین سند به دسترس شان باشد در اختیار رسانه های قرار بدهند. تا خدمتی باشد به مردم رنح دیده مان. در غیر آن لطفاً از اتهامات تراویده شده از ذهنیت های قبیلوی شان بپرهیزند.

      آنهایی که میخواهند در مورد منابع مالی راوا بدانند, لطف کنند با خود راوا در تماس شوند و یا تحقیق کنند حتی اگر سایت راوا را هم دقیق بخوانند؛ بسیاری مسایل برایشان حل خواهد شد. شفافیت و دموکراسی به عمل ضرورت دارد, نه به گب مفت گفتن و اتهام زنی.

      اميد جان راوا اجازه دارد بی سند به ميرهزار اتهام بزند و ما اجازه نداريم. ما اما اتهام نزديم. فقط سوال کرديم که پول راوا از کجا تامين می شود. سوال کردن بد است؟

    • آقا یا خانم که به نام چه گوارا مینویسید:

      اتهام زدن بدون اسناد و مدرک از طرف هر کسی که باشد, غلط است و بد است . هیچکس از این قاعده مستثنی نیست.

      سوال کردن خوب است, فقط پیش از این که سوال کنید, خوبتر است که یک کمی تحقیق کنید, بخوانید. با سوال کردن نمیشود هم چیز را بدست آورد.

      شاد باشید.

    • آنانی که با نشرات و کار "راوا" آشنا باشند میدانند که این اتهامات چقدر ناروا و خنده آور اند. "راوا" موضع بسیار قاطع مقابل امریکا و پاکستان و نوکر پروری های آنان داشته است، اگر "راوا" با امریکا میساخت، امروز حتما اعضایش پست های مهمی را در دولت کرزی میداشتند اما برعکس کوشش صورت گرفته که به حاشیه رانده شوند.

      در مورد منابع مالی و شیوه مصرف کمک های رسیده سایت "راوا" مملوست از معلومات کافی و اسنادی که اگر میخواهید کمی خود را زحمت داده به آنها رجوع کنید، شما بدون اندک تلاشی فقط اتهام میبندید و بس.

      و اگر این اسناد برایتان کافی نیست لطف کرده به خود شان بنویسید که اگر بازهم جوابی نگرفتید، آنوقت با مسئولیت در سطح وسیعتر افشاگری کنید و از سطح اتهام بالاتر بروید.

    • من فکر میکنم که زنان راوا در پاکستان خشت میزنند و از پول آن اینقدر آرگاه و بارگاه در اسلام آباد کویته و دیگر شهرهای پاکستان درست کرده است.

    • اميد جان آيا راوا نادرستی اش را درباره ميرهزار می پذيرد؟ فکر نمی کنم. دوبار من به سايت راوا نامه نوشته ام به آدرس انفو ات راوا دات اورگ هم درباره ميرهزار و از منابع مالی آن ها سوال کردم که هيچ جوابی دريافت نشد. شما خود نوشته ايد که زاوا درباره میرهزار غير منصفانه قضاوت کرده. بهتر نيست که راوا جای تخريب آزاديخواهانی که عضو راوا نیستند از آن ها حمايت کند؟

    • برادر، من پشت آدرس اعضای راوا سرگردان هستم، خوش شدم که کسی را یافتم که آرگاه و بارگاه شانرا بلد است. میشود آدرس های آنرا برایم بدهی؟

      دید من اینست که راوا سازمان مخفی است و آدرس های خود را به کسی نمیدهند به جز آدرس های پروژه های شان مثل مکتب و پرورشگاه و شفاخانه و ...

    • به همین خاطر است که فعالیت هایشان از کاخ سفید گرفته تا اسلام آباد و پنجاب ادامه دارد...! سازمانی که بر خلاف آی اس آی باشد روزش را نیز در پاکستان به شب رسانده نمیتواند چی رسد به فعالیت های منظم سیاسی... ملالی جویا یک پایش در کاخ سفید و یک پایش در کانادا است... هنوز هم شما داد از بی طرف بودن راوا میزنید؟!

      آیا ادعای تان بسیار وقیحانه نیست؟

    • مخفی؟ معلوم میشه که خاین است که مخفی است... از قدیم گفته اند:

      خاین خایف است!

    • اگر مخفی نمی شدند مثل میرهزار آنان نیز بوسیله خاد دستگیر و شکنجه میشدند اما آقای میرهزاز خوشبختانه سالم رهایی یافت اما با کینه‌ای که خاد در مقابل راوایی ها دارد حتما یک یکی را سربه نیست میکرد.

      حتی آقای میرهزار هم اگر بخواهد که به این افشاگری هایش ادامه دهد و واقعا نقاب از چهره دشمنان مردم ما بردارد، ناگزیر خواهد بود که یا مخفیانه و یا از کشور دیگری به این کارش ادامه دهد یا سایتش را ببندد.

      کار مخفی یک شیوه قبول شده مبارزه در کشورهایست که دولت های غیردموکراتیک در آن حاکمیت دارند. اگر مخفی بودن بخاطر "خاین" بودن آنطوری که شما نوشته اید میبود، باید این تنظیم ها و طالبان و دیگران همه مخفی ترین احزاب میبودند، درحالیکه چنین نیست!!!

      راوا شاید از قتل رهبر شان درس گرفته باشند که مخفی بودن را پیشه کرده اند.

    • مبارزۀ مخفیانه در حضور رژیم دست نشانده توسط غربیهای دموکرات؟ و گدایی از همان دموکرات های غربی بطور مستقیم و نامیدن رژیم دست نشانده آنها با القاب غیر دموکراتیک، غیر مردمی و ...؟!

      اینها غیر قابل توجیح اند دوست بینامم! میرهزار و یا هر کس و یا گروهی که یقین داشته باشند نیات شان پاک و بی آلایش است، نباید از مرگ بهراسند! مرگ چیزی نیست که چندین بار به سراغ انسان بیاید! فقط یکبار میآید و اگر انسانها صادق و بی ریا باشند، ترسیدن از مرگ بسیار بی معنی و پوچ است!

      از این معلوم میشود که رهبران راوا بخاطر اینکه صادق و پاک نیستند از مرگ میهراسند و مرگ مینا را بهانه آورده و خود از عقب نقاب حرف میزنند...

      من به اذهان آفریننده گان این جنبش های غیر مردمی و ساختگی در غرب آفرین میگویم که چگونه مردم سادۀ ما را در هر مرحلۀ از تاریخ با نام ها و نشان های گوناگون فریب میدهند...

      هم راوا میسازند و هم مجاهد، هم طالب میسازند و هم تکنوکرات های نکتایی به گردن... ها ها ها ها ها ها ها ها ها ها ها ها...

      هر کس فریب شعار های پوچ و فحاشئ راوا را بخورد بسیار ساده و احمق است!

    • خوبست یکبار برو در کدام رادیو و یا تلویزیون در کابل با نام و نشانت چند کلمه ای در مورد دزدی های فهیم و قانونی به زبان ران و چند حقیقت روشن را آنطوری که آقای میرهزار بیان کرده بود باین کن و بعد ما از طریق مطبوعات به خیر از سرگذشتت مطلع خواهیم شد که چه بر سرت می‌آوردند!!

      آقای میرهزار هم به احتمال قوی فعلا در کابل نیست که کابل پریس توانسته دوباره به افشاگری هایشان ادامه دهد ورنه جزایش میدادند.

    • خودم هزاران مایل از کابل دور میباشم... راستش هیچ وقت ادعای خدمت به مردم و وطن را نکرده ام تا هنوز... اما اگر این ادعا را بکنم، از جانم نیز خواهم گذشت. از مبارزۀ مخفی مثل گروهک هائ مزدور و نقاب دار در عراق، افغانستان، ایران، پاکستان ... هیچ خوشم نمیآید که در حقیقت مردم بیگناه را به خاک و خون میکشند نه اشغالگران را. این (راوا) نیز مثل گروهک منافقین خلق ایران، نوکر کاپیتالیزم (اما در چهرۀ متفاوت!) میباشد.

    • میدانم که باید از کابل نه که از افغانستان فرسنگ ها دور باشی که با شکم سیر خود حرف میزنی در حالیکه خودت در راه وطن و مردمت یک مویت را حاضر نیستی بدهی، از راوایی ها انتظار داری که بروند مبارزه علنی کرده خودکشی کنند!! همین که راوا توانسته در استدیوام ورزشی کابل زیر سلطه طالبان مخفیانه اعدام زرمینه را فلمبرداری کرده به دید جهان بگذارند، به نظرم بزرگترین خدمت را به مردم و کشور ما کرده اند، که به همین خاطر هم باید دست شانرا بوسید و به آنها آفرین گفت.

      راوا را در ردیف مجاهدین خلق و طالبان و دیگر گروهها مرتجع آوردن اگر از سر ناآگاهی و فقر آگاهی نباشد، بیشرفانه است!

    • جالب است !!

      به سایت راوا مراجعه کنید!!

    • دوست بینامم تو چی میدانی که شکم این حقیر سیر است یا گرسنه و یا چگونه زنده گی میکنم؟ هر کس که از وطن دور بود حتماً زنده گی راحت دارد؟ اگر علم غیب داشته باشید گفته نمیتوانم اما در غیر آنصورت نیاز به تداوی دارید.

      و راجع به این راوای که سنگش را به سینه محکم و با صدا میزنی، باید از عقب عینک بیطرفی قضاوت کنید نه از دید یک عضو آن.

      در کجای دنیا برای مبارزۀ مسالمت آمیز علیه ظلم از فحاشی و یاوه گویی استفاده میکنند تا شیوۀ فعالیت های راوا را با آن توجیح کنیم؟

      در کدام سرزمین دیده اید که سازمانی پس از سپری شدن 28 سال از تأسیسش تا هنوز بشکل مخفی فعال بوده و حتی در حکومت فعلی که بیش از 90 حزب رسمی در آن ثبت گردیده، باز هم از آستین پاکستان، فحاشی و یاوه گویی کند؟

      با در نظر داشت قدرت و نفوذ آی اس آی (که در ده سازمان مخفئ برتر دنیا محسوب میشود) چگونه امکان دارد که این سازمان بر خلاف منافع میزبان به فعالیتش ادامه دهد؟

      اگر در جهت مخالف منافع میزبان نیست، پس واضح است که در جهت پیشبرد اهداف میزبان فعالیت میکند. همچنانکه مجاهدین خلق خدمت رژیم بعثئ صدام را میکرد و اکنون دست به دامن اجداد صدام انداخته است.

      مثل سوال هائ فوق ده ها سوال دیگر موجود است که راوا در جواب به آنها بجز از فحش و دشنام چیزی دیگری ندارد.

      و ناگفته نماند که لطفاً حقوق ثبت و فلمبردارئ قصاص های طالبان را مفت و مجانی به پای راوا ننویسید... کسانیکه طالب را آفرید اعمال طالب را نیز ثبت و فلمبرداری کرده است.

      خودم شخصاً شاهد صحنۀ یک قصاص در شهر لشکرگاه بوده ام و فردی را که میشناسم و فعلاً در امریکاست، و در آنوقت با سازمان ملل متحد کار میکرد، از آن مراسم به شکل مخفی فلم تهیه نمود و همان روز به نیویارک فرستاد (از قول برادرش که دوستم است)... حالا تو میتوانی ادعا کنی که فرد مذبور عضو راوا بود...!!! که بسیار مضحک و خنده دار خواهد بود.

      البته من هم به این عقیده ام که اعضای راوا نیز همچون همان کارمند ملل متحد، طالبان، مجاهلین، گروهک منافقین در عراق... همه همریشه بوده و از یک چشمه آب میخورند. در اینمورد فکر کنم که شما آگاهی ندارید و اگر دارید بازهم شرافتمندانه! از آن چشم پوشی میکنید؟!

  • تنها آرزوی که از خوانندگان کابل پرس? دارم اينست که برخورد راوا برخورد يک جريان چپ و مارکسيست به حساب نياورند. برخورد راوا برخورد يک سکت به قضايای سياسی و اجتماعی است. يکی از مشخصات بارز سکت گروه پرستی و قرار دادن سکت خود بجای جامعه است و معيار خير و شر را نيز در محدوده ای منافع سکت خود می بيند. راوا اينقدر لاف از مبارزه ای ضد بنيادگرائی ميزند تا بحال يک کلمه در اصول اعتقادی آن به زبان نياورده اند. راوا در گذشته لغزشهای سياسی هولناکی داشته است. اينها يکدوره شاه پرستی را پيشه ای خود ساختند و در زمان ديگر تلاش کردئد ربانی را قانع کند که گلبيدين بد است. در آعاز پيشروی طالبان انتظار داشتند که طالبان شايد سرکردگان جهادی را مانند مزاری خواهد کشت و مصدر خدمتی شوند. به همين طور در اوائل به کرزی چشمک ميزدند. يک جريان اپورتونيست که گمان ميکند با کلمات رکيک خود را انقلابی معرفی کند. اينها کوچکترين وجهه مشترک با کمونيسم راديکال مارکس ندارند.

  • مارکسیسم یا آنچه راوا همیش سنگ آن را به سینه میزند، چیزیست، که این گروه افراطی الفبای آن را تا حال نیاموخته است. این سازمان برخلاف تیوری های انقلابی و بنیادین یک جریان واقعا چپ، همیش به بیراهه رفته و وجود آن واقعا خجالتی به نام چپ واقعی است. مارکسیسم ایدیولوژی پایائیست، که در زمان و مکان شناور میباشد، نه یک تیور دگم و نه هم یک استراتیژی تاریخ گذشته، من از تمام روشنفکران کشور رجامندم که با راوا نه به عنوان یک سازمان چپ مارکسیست بلکه به عنوان یک گروه افراطی اپورتونیست مانند صد ها گروه دیگر که بنام چپ خود را جا زده اند، برخودر کنند. این سازمان نه تنها برایندی از یک قدرت طبقاتی و فکر طبقاتی در تضاد های دورن اجتماعی نیست، بلکه ترکیب مدحشی از خرده بورژوا های متعلق به اقشار مختلف انجویی مود روز میباشد و
    بس! پایا و پیروز باد مارکسیسم و راه رسیدن به کمونیسم که یگانه راه نجات و تکامل انسان است.

    • دوست عزیز، راوا در کجا ادعای چپ و مارکسیست بودن را کرده که با این چوب بخواهید آنرا بزنید؟ میشود جایی از نشریات شانرا آدرس بدهی که خود را چپ خوانده باشند؟

  • اقای میر هزار اگر سرت بالای تنت سنگینی نه کرده علیه راوا موضع نگیر من راوا خوب مشناسم راوا یگ گروپ ملیاردر است- قمت سر شما از دهها نفری میشناسم که راوا ترور کرد برای انها قمتتر نیست

  • rawa az tarafee ISI wa CIA komaka wa Tamwyeel meshawad.
    ien gorh bayaad monhaal shawad.

    • آغا جان خبر نداری که کل کشورت امروز با کمکهای سی آی ای است که میچلد پس درینصورت باید قبل از منحل شدن راوا، افغانستان منحل شود. در مورد سی ای ای و آی اس آی بودن راوا تا حال فقط اتهام زده شده و سندی ارایه نشده، خوبست از منحل کردن آنانی آغاز کنی که صدها سند در مورد جاسوسی شان وجود دارد و کسی شکی هم ندارد.

      این جمله است "قهرمان ملی" که خود سی آی ای گفته که ماهانه دوصدهزار دالر برایش شخصا میداده و کارشناسانش در خدمتش بودند و زمانی هم پنجصد هزار دالر برایش بوسیله ضیا مسعود ارسال شد که آنرا در را ضیا به جیب زده!!!

      فکر نمی کنی که زیاده از حد بی‌انصافی میکنی که خواهان منحل شدن راوا میشود اما نمیگویی که اولتر از همه نوکران شاخ دار سی ای ای باید منحل شوند که بلیونها دالر گرفتند و با آن کشور را برباد و مردم را قتل عام کردند و امروز بلند منزلها میسازند و بلیونر ها شده اند؟؟؟؟

    • کی گفته که تنها راوا نوکر است؟ همه نوکر اند... همه! اما ادعای راوا مبنی بر نوکر نبودن دروغ شاخدار است! راوا ادعا میکند که نوکر کشور هائ خارجی نیست در حالیکه در حدود ربع قرن را در پاکستان و در دامن پنجابی ها فعالیت میکند!

      اگر مریم رجبی بگوید که ما از جانب صدام و امریکا کمک نمیشدیم و نمیشویم، باور کدام احمق خواهد شد؟

      تمامئ تظاهرات راوا در شهر های اسلام آباد، لاهور، کراچی، پشاور، و کویته صورت گرفته و میگیرد. بجز از افراد احمق و کودن، کدام فرد عاقل باور میکند که تظاهرات و فعالیت سیاسی در شهر هائ پاکستان آزادانه صورت گیرد ولی نفع سازمان استخبارات و دولت دست نشاندۀ پاکستان در آن نباشد؟

      این حرف های مفت و احمقانه را لطفاً رفته به شفاخانۀ روانی علی آباد و به دیوانه ها بگو تا یک کمی بخندند...

      لطفاً در گوگل تحقیق و تفحص کنید تا یکمقدار عقل اگر بصورت آنلاین برایتان پیدا شود... خوب خواهد شد!

    • من که 12 سال در پاکستان مهاجر بوده ام میدانم که درین کشور با تمامی مرداری هایش آزادی هایی هست که ما در افغانستان در خواب هم نمی‌بینیم. در این کشور میتوان تظاهرات کرد، نشریه داشت، علیه دولت نوشت، هرگونه کتابی انتشار داد و ... و مثل رژیم جمهوری اسلامی ایران سانسور و سلاخی اندیشه وجود ندارد.

      من با تمامی نظرات و فعالیت های راوا موافق نیستم، اما چون منظم این سازمان و فعالیت هایش را تعقیب کرده ام میدانم که چقدر ناشرافتمندانه است که آنرا به جاسوسی متهم کرد در حالیکه هیچکسی سندی درین مورد ارائه نکرده است. فقط بودن راوا در پاکستان نمیتواند دلیلی برای جاسوسی اش باشد. اگر راوا در پاکستان بوده اما در همینجا رهبرش به شهادت رسید، تظاهراتش در پشاور و اسلام آباد مورد حمله طالبان و گروپ های اسلامی قرار گرفت و اعضایش زندانی شدند.

      این سازمان یک غنیمت بزرگ برای کشور ماست، سازمانیست که همیشه گروههای خاین و جانی را افشا کرده و بدون ترس علیه شان موضعگیری ها داشته است. سازمانیست که ارزشمندترین اسناد از جنایات گروههای اسلامی را جمعاوری کرده و به دید جهانیان گذاشته است.

      اما مخالفت با راوا از جوانب مختلف خود رساننده اینست که آنچنانی که فردی نوشته "زیر بوریایی" نه بلکه حضور محسوس در قضایا دارد که دشمن هم در معاملاتش آنرا نادیده گرفته نمیتواند و بر وی میتازد. اگر راوا بی ارزش و بی اثر میبود اینقدر مورد حمله قرار نمیگرفت. در افغانستان فعلا هرکه واقعیت ها را بگوید و رک و راست بگوید فوری به راوایی بودن متهم میشود، این واقعیتی را بیان میکند که اسد ها از درکش عاجز اند.

    • به این سند توجه کنید که حتی عفو بی الملل به حمله و زندانی کردن اعضای راوا بوسیله آی اس آی در جریان تظاهراتش در اسلام آباد را محکوم کرده است:

      http://www.rawa.org/khalil.htm

      و درین سند هم از عدم امنیت اعضای راوا در پاکستان بوسیله عفو بین الملل اعتراض صورت گرفته:

      http://www.rawa.org/mar899ai.htm

      حمله طالبان به اعضای راوا در جریان تظاهرات شان در پشاور:

      http://www.rawa.org/28press1.htm

      محکوم کردن حمله به اعضای راوا در پاکستان بوسیله چندین سازمان:

      http://www.rawa.org/28press7.htm

      حمله گروههای اسلامی به تظاهرات راوا در اسلام آباد:

      http://www.rawa.org/dec00-pr.htm

      آنلاین : عفو بین الملل حمله بر اعضای راوا در پاکستان را محکوم میکند

    • شبیر جان

      این سیاست هم به نعل و هم به میخ زدن چیزی جدیدی نیست... پاکستان اگر منفعتش نباشد راوا را در کشورش در ریشه میخشکاند. چی رسد به تظاهرات و نمایشنامه بازیها! آی اس آی در ردۀ پیشرفته ترین سازمان های جاسوسئ دنیا بشمار میرود. آیا اگر بخواهد نمیتواند راوا را ریشه کن کند؟ اما چون رهبران و
      گرداننده گان این سازمان از خود آنهاست، بدین لحاظ یک (بازئ موش و پشک!) را به نمایش میگذارد...

      فریفتن زنان و کودکان با پول و حرف هائ مفت هنر نبوده و فحاشی و سگ خطاب کردن تمامئ مسئولان و رهبران نیز شیوۀ انسانئ مبارزه علیه ظلم و ستم نمیباشد.

      در کدام جای عالم یک مبارز واقعی دشمنان و حریفانش را سگ و خر خطاب کرده؟ همه میدانند که هدف وسیله را توجیح کرده نمیتواند! هدف راوا (؟؟؟) هر چی باشد کاری نداریم چونکه از حیطۀ این بحث خارج است اما فحاشی و یاوه گویی و حمله به این و آن به هیچ شکلی توجیح شده نمیتواند.

      به مبارزات مهاتماگاندی که اسوۀ آزادی خواهی قرن بیستم در جهان است، لطفاً توجه کنید. آیا میتوانید یک کلمۀ رکیک و خارج از عفت کلام و زبان را در آن بیابید؟

      و یا زنده گی نامه نلسن ماندیلا رابخوانید، در کدام سخنرانئ خود مسئولین رژیم آپارتاید را سگ خطاب کرده است؟

      فحاشی، مکر، یاوه گویی، و چتیات گفتن شیوه های مبارزه برای افراد عاقل و دانا نمیباشد، اما برای افراد عقده یی، مریض، و روانی شاید شیوۀ خوبی باشد!

      پیروزئ راوا و شعلۀ جاوید در میدان سیاست، کاملاً محال است چرا که نیات شان پاک نبوده و اساس آنها کج است. گرداننده گان اینها صرفاً از نقاط ضعف بقیۀ نوکران خارجی و نفهمئ مردم عادئ افغانستان بهره کشی میکنند و بس... و یا به عبارۀ دیگر: "بار کج هیچ وقتی به منزل نمیرسد!"

  • زمانیکه نوشته محترم میر هزار علیه راوا خواندم به سایت راوا مراجعه کردم که چه و چرا علیه محترم میر هزار نوشته شده ولی کدام مطلب جدیدی به جز توفان ارتجاع در پیاله ...که در سال 2006 نوشته شده بود ودر کابل پرس? هم انتشار یافت ، به چشمم نخورد.فکر کردم که چرا کامران میرهزار امسال (2008) عصبانی است؟یگانه دلیلی که به ذهنم خطور کرد موضع گیری بسیار جدی و بدون ملاحطه کاری راوا علیه امریکا،پاکستان،ایران،پرچمی_خلفی،بیاد گرایان رنگارنگ از اتحاد شمال تا طالب و حزب اسلامی سبب شده که حتی کامران میر هزار ژورنالست خوب ماهم دشمنی خودرا به راوا ابلاغ کند.زیرا درین اواخر عده از قلم زنان قاتلین در همین کابل پرس محترم میر هزار را عضو راوا خواندند.ومحترم میرهزار هم باید این اتهام را از سر خود بچ میکرد.اما راجع به عده دیگری که چپ و راست تاپه مارکسستی را به راوا میزنندفکر میکنم که باد دل شانرا خالی میکنند.زیراتا جاییکه من اسناد راوا را خوانده ام ،راوا هیجگاه ادعای مارکسستی نکرده است.وبعضی هم که راوا را به طالب و کرزی ارتباط میدهندوبعض هم به شوینیسم پشتون ،فکر میکنم که نهایت بیجارگی شانرا نشان میدهد.زیرا اسناد،فلم ها وتصاویری که راوا از وحشت طالبان ارایه کرده هیچ دموکرات،لبرال ،اخوان و طرفداران شرق و غرب نتوانسته ارایه کند.نشرات راوا بیانگر موضع قاطع ضد قومبازی راوا است.راوا هیچ گاهی هم از موضع مرض داران پشتون علی اقوام غیر پشتون و از موضع مرض داران غیر پشتون علیه قوم پشتون چیزی به نشر نرسانده و همیشه حتی به نام و ولد به خاینین هر قوم و مرض داران هر قوم حمله کرده است. و ازینکه چرا از هر طرف راوا مورد حمله قرار میگیر تا حدی برادر ما کمال به آن پرداخته است.و هم وطنی که خواهان فعالیت های علنی راوا شدههمین قدر میتوان گفت که به قاتلین بگوید متاسفانه راوا احمق نیست که فهیده و دانسته خودرا زیر تیغ تان بیاندازد.

    • به پاسخ ليمه از آلمان می نويسم:
      اول از همه اگر در انتهای اين چند مطلب مرتبط بنگريد نوشته شده که از نسخه ی نخست کابل پرس? به نسخه ی جديد منقل شده است. نسخه ی نخست کابل پرس يک نسخه ی غير پويا بود که برای انتشار يک مطلب بايد زمان زيادی صرف می شد. من به مرور مطالب نسخه ی قبل را به نسخه ی جديد منتقل می کنم و اين مطالب، اولين مطالبی نيستند که منتقل شده اند. بعد از اتمام کار انتقال، نسخه ی قبلی کابل پرس، بطور کلی از روی شبکه حذف خواهد شد. برای من که هم بايد بنويسم، هم طراحی (ديزاين) کنم ، هم انتشار دهم و مديريت کنم و هم مطالعه، بسيار زمان زيادی لازم است و اصلا به صرفه نيست که صفحات غير پويا روی کابل پرس داشته باشم و خوشبختانه نزديک به يک سال می شود که نسخه ی جديد راه اندازی شده است. نسخه ی جديد از قابليت های بسيار بالاتری برخوردار است مثلا اکنون امکان انتشار چند رسانه ای (متن، صدا، تصوير و ويديو) وجود دارد و همچنين بخش نظرات يا سخنگاه فعال می باشد.

      دوم اينکه برای من در کابل پرس تفاوتی ندارد که کی کی هست. در کابل پرس همه نقد می شوند. همه ی آنهايی که شما نام برديد، طالبی و جهادی و چپ و راست و کشورهايی مانند ايران و پاکستان و آمريکا و يا هر کشور ديگری که می خواهد باشد. با اينکه می دانم شما خودتان از اين امر آگاهيد و خودتان را به کوچه ی چپ زده ايد و همه ی افراد می توانند با مروری در سايت کابل پرس اينرا بيابيد اما تعجب می کنم که چرا شما عصبانی می شويد. من به هيچ عنوان عصبانی نشده ام و بلکه اجازه داده ام انتقاد سازمان شما راوا از خودم نيز در سايت کابل پرس نشر شود. شما به اين می گوييد عصبانيت؟ چرا راوا نمی تواند صدای مخالف خود را تحمل کند؟ مگر چند صدايی و تنوع از خصوصيات جامعه ی باز نيست و مگر راوا داعيه ی آزادی ندارد؟ و اگر دارد چرا برای احترام به آزادی بيان هم که شده، پاسخ مرا در سايت خود و در مجله ی خود نشر نکرد. اگر می گوييد حيف است که راوا صفحاتش را برای نوشته های پوچ کامران ميرهزار هدر دهد، پس چرا نوشته ی مرا (درباره ی يک ميليون دالر اختلاس در شفاخانه ی خيرخانه شهر کابل عزيز) که به انگليسی ترجمه و در بخش انگليسی کابل پرس نشر شده را بدون اجازه ی من در سايت خود نشر کرده است. مگر در پايين صفحه ی اصلی کابل پرس نوشته نشده که سايت ها و وبلاگ ها فقط می توانند به کابل پرس لينک بدهند و آيا من نمی توانم بپرسم که چرا شما و سازمانتان برخورد متناقض داريد؟ و آيا پرسش و پرسش گری را شما همدستی با جنايتکار می پنداريد؟

      همانطور که گفتم برای من تفاوتی ندارد که کی کی باشد، يکی از اين کی ها می تواند راوا باشد يا خود من باشم و من دريچه ی انتقاد از هر فرد و سازمانی که می خواهد باشد را برای خودم و خوانندگان کابل پرس باز گذاشته ام.
      با اينکه من انديشه ی سياسی خودم را دارم اما خوشبختانه عضو هيچ گروه سياسی نبوده ام و نخواهم بود و اما به نظر من راوا اگر داعيه ی آزادی را دارد متمدنانه و امروزی برخورد کند و انتقاد را دشمنی نپنداشته و بلکه از انتقاد جهت اصلاح خود کار گيرد.
      به اميد پيروزی در مقابل همه ی دشمنان آزادی

    • دوست عزیز میرهزار، من هرچند به راوا با دید دیگری و متفات از شما مینگرم و وجودش را برای افغانستانی که هرطرفش فقط جنایتکار و دزد و وحشی ها خانه کرده اند رحمت بزرگی میشمارم.

      اما از شیوه برخوردت به مقاله خوشم آمد، باید راوا و سایر سازمانها نیز با همین شیوه نقد کنند و اجازه دهند که نقد شوند.

      اما در مورد انتشار نوشته‌ات در سایت راوا فکر کنم خوبست این اجازه را به سایتها بدهی که با ذکر منبع آنرا انتشار دهند اگر هدفت چیزی نیست مگر آگاهگری و رسیدن این اسناد بدست تعداد هرچه وسیعتر مردم.

      در همین کابل پریس هم من بارها دیده ام که تصاویر و مطالب از سایر منابع انتشار یافته اند که این کار نیک است. من حتی دیده‌ام که بسا چیزها از سایت راوان نیز گرفته شده است.

      فکر کنم حداقل درین مورد نباید برای دیگران زیاد محدویت وضع کرد، بگذار در کشوری بسته‌ای که اخبارش ندرتا به خارج میبرآید، این اسناد وسیعا و بدون کدام مشکلی پخش شوند.

    • بله کابل پرس? با ذکر منبع گاهی مطالبی را از سايت های ديگر نشر می کند اما درباره ی موادی که از راوا به قول شما نشر شده بايد بگويم که در چند مورد از سايت يوتيوب استفاده شده بود و بر اساس قوانين يوتيوب با دوبار کليک کردن بر روی ويديو، خواننده به اين سايت می رود. استفاده از اين ويديو ها بر اساس قوانين يوتيوب است و نه راوا. در ضمن اين نکته برای من روزنامه نگار هم مهم است که بگويم در مواردی راوا مواد رسانه های ديگر را به نام خود نشر می کند . روی يک ويديو که محصول يک تلويزيون است مثلا آدرس سايت خود را اضافه می کند که اصلا قابل قبول نيست و سرقت پنداشته می شود. يک مورد ديگر هم يادم می آيد که چند عکس در سايت راوا نشر شده بود و در کابل پرس هم. منبع اصلی عکس ها ديده بان حقوق بشر است و نه راوا.
      من در پاسخم به راوا نوشته ام که کابل پرس خوشحال می شود محصول خبری اش بصورت گسترده نشر شود اما معمولا يک اجازه ی خشک و خالی که لازم است. من بارها می خواستم که گزارش " پروژه ی عدالت" را در کابل پرس نشر کنم. به آدرس رسمی تهيه کنندگان گزارش نامه فرستاده ام و تاکنون پاسخی دريافت نکرده ام و هنوز متاسفانه اين گزارش در کابل پرس نشر نشده است.
      منِ روزنامه نگار معتقدم که پايبندی و احترام به حق نشر، رسانه های افغانستان را مسلکی تر می کند. شما ببينيد که چگونه رسانه های افغانستان تبديل به مصرف کنندگان بزرگ شده اند و از توليد چندان خبری نيست. اگر با نظر من موافق نيستيد، اين گوی و ميدان، اين کابل پرس جايی ست که نظر مخالف و موافق نشر شود. چه مخالف نظر من باشد، چه راوا، چه شما و چه فرد يا سازمان ديگری.

    • ليمه جان آدم کدام گپ شما را باور کند. همين ژورنالست محبوب و مردمی ما بود که به او نتاخته بوديد و تاختيد.

    • دوست عزیز، چه بیجا در کشور دربدر خود اکت کاپی رایت را کنیم. در کشور ما حدود و اربعه آن درست مشخص نیست و از چهار جانب سرحداتش برای همه باز است و همین اکنون بیست و چند کشور هروقت که دلشان خواست و هر رقم که لازم دیدند بدون سند و مدرکی رفت و آمد میکنند، درین وضعیت پشت کاپی رایتس را گرفتن کمی خنده آور به نظر میرسد.

      در مطبوعات ما چاپ نوشته ها بدون در نظر داشت حق مولف را بگذار که حتی دیده شده که بیخار مقاله را از اینترنت گرفته به نام خود نشر میکنند!!!

      شما اگر خود را زیاد به این قوانین پابند میدانید میشود بپرسم که مثلا همین چند تصویری که حالا در صفحه اول کابل پریس به نظر میخورند (نشان تلویزیون آریانا، عکس احمدی نژاد، عکس مینا، تصویر داوود خان، تصویر ربانی و قانونی، تصاویر خرم، روی جلد پیام زن و ....)‌ همه با اجازه صاحبانش به نشر رسیده اند؟؟؟؟

      اگر این چیزها را محکم بگیریم صدها مورد را میتوانم در همین سایت بیابم که با قوانین حق تکثیر در تضاد اند.

    • کاش شما پنهان نمی شديد و نامی از خود می داشتيد تا پاسخی مناسب به شما داده می شد. فعلا مشغول نوشته پاسخ رفقايت هستم که حداقل با نام مستعار نوشته اند. باش يکی يکی.

    • میرهزار گرامی، شما میتوانید کاری کنید که بخش "نام یا نام مستعار" را از حالت اختیاری به جبری تبدیل کنید تا هرکس نامی، ولو مستعار، انتخاب کند.

      اما اگر کسی نامی نگذاشته به این معنی نیست که حرفش جدی گرفته نشود و به جوابش نپردازید، چون خود تان این بخش را اختیاری گذاشته‌اید.

      بهرصورت سطر های بالا از جانب هموطنی است که خواسته نظراتش را به شما برساند و در مورد بالا حداقل متوجه میشویم که برعکس آنچه متاسفانه بین ما افغانها معمول است، حرفش را با توهین و تحقیر و دشنام هم نیآلوده است.

  • محترم کامران میر هزار سلام:یک سطر تانرا"از نسخه نخست کابل پرس? به جدید" متوجه نشده ام معذرت می خواهم.من یکی از خوانندگان کابل پرس هستم وبه نظر من بسیاری از کار های تان هم قابل قدر است.وبه من هم اجازه بدهید که به مثابه یک زن از یگانه سازمان زنانه ای که به هیچ یکی از کشور های بیگانه و به هیج یکی از گروهبندی های جنایت پیشه جنگی وقومی مرتبط نیست وبا همه مشکلاتی که دارد و بعضا هم شاید مرتکب اشباهی شودعلاقه داشته باشم.واین علاقه مندی به معنی عضویت نیست که شما نوشته اید "سازمان شما"و اگر عضویت راوا را میداشتم با صراحت می نوشتم که افتخار عضویت راوا را دارم و از موضع راوا مکالمه میکردم.و هیچ نوع شرمی هم از عضویت در راوا ندارم.به خصوص که این را هم خوب میدانم که در جاییکه زندگی میکنم دست هیچ یکی از جلادان به گفته راوایی ها "خادی_جهادی"به من نمیرسد.من انتقاد از هر شخص، گروه،سازمان راسازنده میبینم و لی برادر عزیز انتقاد از" پوسیده" گفتن فرق دارد.یک گپ را می خواهم از شما برادر عزیز بپرسم چه چیز سبب میشود که هر دموکراسی خواه،وطندوست،کسانیکه خواهان محاکه جانیت کاران جنگی است،کسانیکه تساوی حقوق زن و مرد را طلب میکنند،حتی اگر آنها مرد هم باشند به شمول شخص شما تاپه راوایی می خورد؟وهم دیده شده که بعضی ها به خاطر نجات ازین اتهام!به هزار دو و دشنام به راوا متوصل میشوند. ودر اخیر به جواب خواهر ما سیما جان باید عرض کنم که من به محترم میرهزار نه" تاخته"بودم و نه" تاخته" ام.ایاشما کدام نمونه از تاختن های مرا نشان داده می توانید؟

    • لیمه جان:

      در پهلوی اینکه ا زیادی ها از تاپه راوای خوردن میترسند و نا جوانمردانه به راوا حمله میکنند, دو مسله دیگر هم وجود دارد:

      یک, ذهنیت قبیله یی: که روشن است راوا یگانه سازمانی است که در جامعه قبیله یی افغانستان به مرض قبیله گرایی دچار نیست.

      دو, حسادت: روشنفکر نما های زیادی هستند که بنابر پیوند های پیدا و پنهان شان با جنائت کاران و خیانت کاران نمیتوانند حقایق تلخ اففانستان را بیان کنند, و زمانی که از زبان راوا میشنوند, بر علیه راوا جبهه میگرند.

      فقط باز هم میخواهم بگویم که موضعگیری راوا در مقابل میر هزار بی انصافانه بوده است.

    • خانم ليمه!
      اول از همه سپاس که خواننده ی کابل پرس? هستيد. کابل پرس برای همه ی هموطنان است و می خواهد صدای همه را بازتاب دهد. خوب يا بد می خواهد آيينه ی افغانستان باشد. خطاهايی هم ممکن که داشته باشد اما اين کابل پرس جوان است و کوشش می کند که خطا ها را جبران کرده و رشد و توسعه يابد.

      دوم اينکه نسخه ی (Version)نخست منظورم نسخه ی قديمی کابل پرس است که صفحات غير پويا بودند. اينجا را کليک کنيد و ببينيد.

      سوم اينکه من به خود اجازه نمی دهم که مانع از علاقمندی شما يا ديگران شوم. شما بر اساس شناخت و ديد خود به هر طرز تفکری می توانيد علاقمندی نشان دهيد و عضو هر گروهی که می خواهيد شويد؛ اينجا اجازه من لازم نيست و تنها خودتان مهم هستيد. همانطور که برای علاقمندی شخص من، من خودم مهم هستم و با اينکه تفکر سياسی خود را دارم اما هيچ علاقه ای ندارم عضويت کدام سازمان سياسی را داشته باشم.

      چهارم اينکه من صريح و روشن گفته ام که من و هر فرد ديگری اجازه دارد انتقاد کند. انتقاد در يک جامعه راهگشاست و اگر راوا انتقاد را دشمنی می پندارد، به نظرم بايد به بسياری از شعارهايی که راوا می دهد شک کرد و يا بايد گفت که راوا پس از 30 سال فعاليت که تقريبا هم سن من می باشد، به پختگی نرسيده است.

    • مشکل راوا، فحاشی و دین ستیزیست! نوکر بودن را در قدم دوم باید آورد چونکه هیچ گروهی در افغانستان وجود ندارد که مردمی باشد. این یک حقیقت روشن است اگر باور ندارید، یکبار به تاریخ کشور نظر انداخته و عادلانه قضاوت کنید که کی خدمت کرده تا راوا دومش باشد؟ فرق میان دیگران و راوا یا شعلۀ جاوید در این است که این دو تا هنوز به قدرت نرسیده اند. در صورتیکه به قدرت برسند بهتر از دیگران نخواهند بود. این طبیعت و خوی تقریباً اکثریت مطلق قدرتمندان کشور بوده و است و ناگفته نماند که استعمار کهنه و نو نیز همیشه خواسته و میخواهد که این منطقه پُر آشوب و فتنه باشد تا آنها بر ذخایر طبیعی آسیای میانه برای همیشه مسلط و حاکم باشند.

    • راوا از وابستگان ای اس ای پاکستان است و به زودی وقتیکه استفاده خود را از آنان کردند به زباله دان می روند. اسناد وابستگی انان فاش میشود. راوا استخدام شده که عليه نيروهایی ضد پاکستانی عمل کند.

    • برادر، سی سال از عمر راوا گذشت و از استقرارش در پاکستان هم شاید تقریبا بیست سال بگذرد، این چه رقم سازمانیست که هیچ برای آی اس آی از استفاده نمی‌افتد در حالیکه تمامی سایر جاسوسان و مزدوران خود را همه و همه افشا کرد و هیچکسی نیست که در آن شکی کند. (حتی طالبانی را که هنوز از استفاده نیفتاده اند بینظیر و نصیراله بابر بچه های پاکستان نامیده) پس چرا این آی اس آی هیچوقت "راوا" را افشا نمیکند؟؟

      شما کمی دقیقتر تلاش بخرج دهید که اسنادی بیرون کنید ورنه این تاپه هایتان فقط میشود به مثابه اتهامات بیمورد پذیرفته شود.

      حداقل من از ورای مطبوعات "راوا" و از ورای فعالیت هایشان به این نتیجه رسیده ام که عناصر پاک و وطندوست در این سازمان موجود اند که از نوکری و مزدوری به کشورهای خارج متنفر اند و همیشه علیه احزاب و گروهها و افرادی که اینگونه وابستگی ها دارند مبارزه کرده اند و آنان را افشا کرده اند.

      شاید یکی از عوامل تاخت و تاز فروان به "راوا" همین باشد که بدون ملاحظه دشمنان وطن ما را نام گرفته و مستدل و با منطق کوبنده بی‌نقاب میسازد.

    • هر چی خوش خدمتی بهتر باشد طول و دوام سلطنت بيشترمیشود. خوش خدمتی راوا به پاکستان زبانزد همه است. چرا راوا در پاکستان بدون کدام مشکلی فعاليت میکند. چرا احزاب و تنظيم های ديگر نتوانستند در آن کشور بمانند. راوا از کدام منبع پول میگيرد؟ چهره واقعی راوا فاش میشودکه در خدمت ای اس ای بوده و به نفع پشتون های متعصب فعالیت میکند. چرا راوا مستقيم عليه زلمی خليلزاد اشرف غنی احمدزی روستار ترکی انوالاحق احدی و باقی فاشيست های متعصب نمی تازد؟ راوا برای رد کم کردن وابستگی به ای اس ای و فاشيزم پشتون بعضی وقتها فقط عليه چار پشتون از کار افتاده میتازد. خينه راوا رنگ ندارد.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس