جهان "بانوی مکتب ساز" را دوست دارد
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
بانوی مکتب ساز و مدیربا کفایت داکتر سیما سمر یکی از شخصیت های است که محبوبیت و شهرت جهانی او بسیار بیشتر ازآنستکه در درون افغانستان پنداشته می شود. اعطای جوایز متعدد از سوی نهادهای معتبر بین المللی، تهیه گزارشهای مسند تلویزیونی راجع به فعالیت های او، تحریر کتاب قطوری راجع به تلاش ها و مبارزات داکتر سیما سمر در کانادا، حضور نام داکتر سیما سمر در لیست صد زن قدرتمند جهان، و از همه مهمتر انتخاب او به حیث نماینده ویژه سازمان ملل متحد در دارفور نشانه های از شهرت و مقبولیت جهانی اوست. کسانی که در غرب زندگی می کنند از نزدیک می دانند که قضیه دارفور تا چه حد در رسانه ها و حتا شعارهای تبلیغاتی انتخابات ریاست جمهوری و یا صدرات درغرب مطرح است. روشن است که انتخاب داکتر سیما سمر از سوی سازمان ملل متحد به حیث نماینده ویژه، درمورد مسله مهمی مانند دارفور، نشان از محبوبیت و ومقبولیت درخور توجه جهانی نسبت به شخصیت ایشان است. مقبولیت و احترام جهانی داکتر سیما سمر مسلما که ناشی از ثروت و یا قدرت قومی او نیست،
بانوی مکتب ساز و مدیربا کفایت داکتر سیما سمر یکی از شخصیت های است که محبوبیت و شهرت جهانی او بسیار بیشتر ازآنستکه در درون افغانستان پنداشته می شود. اعطای جوایز متعدد از سوی نهادهای معتبر بین المللی، تهیه گزارشهای مسند تلویزیونی راجع به فعالیت های او، تحریر کتاب قطوری راجع به تلاش ها و مبارزات داکتر سیما سمر در کانادا، حضور نام داکتر سیما سمر در لیست صد زن قدرتمند جهان، و از همه مهمتر انتخاب او به حیث نماینده ویژه سازمان ملل متحد در دارفور نشانه های از شهرت و مقبولیت جهانی اوست. کسانی که در غرب زندگی می کنند از نزدیک می دانند که قضیه دارفور تا چه حد در رسانه ها و حتا شعارهای تبلیغاتی انتخابات ریاست جمهوری و یا صدرات درغرب مطرح است. روشن است که انتخاب داکتر سیما سمر از سوی سازمان ملل متحد به حیث نماینده ویژه، درمورد مسله مهمی مانند دارفور، نشان از محبوبیت و ومقبولیت درخور توجه جهانی نسبت به شخصیت ایشان است. مقبولیت و احترام جهانی داکتر سیما سمر مسلما که ناشی از ثروت و یا قدرت قومی او نیست، و بلکه جرات، فداکاری، باور راسخ او نسبت حقوق بشر و خدمت به زنان افغانستان و یک عمر مکتب سازی و کلینک گشایی او توجه نهادهای انسان دوستانه ای جهانی را به او معطوف ساخته است تا او را شایسته حمایت و اعتماد بدانند. گزارشی تلویزیونی را به یاد می آورم که در سالهای گذشته از تلویزیون سی بی سی کانادا پخش می شد، و در آن داکتر سیما سمر در حضور چندین عضو سنای امریکا به صراحت از حمله به عراق انتقاد نمود و آنرا آغاز بدبختی های نو قلمداد نمود. عدم حمایت قدرتهای بزرگ از داکتر سیما سمر در توطیه ای که منجر به تکفیر و اخراج او از کابینه شد، نشان می دهد که بقای داکتر سیما سمر در افغانستان مرهون حمایت نهادهای انسانه دوستانه بین مللی نظیر سازمان ملل متحد، دیده بان حقوق بشر و رسانه های غربی معتقد به دموکراسی و عدالت می باشد، نه قدرتهای بزرگ. ظاهر،ا تنها نهادهای انسان دوستانه ای بین المللی در بیرون از افغانستان نیست که کار و فداکاری های او را ارج می نهند. سیل از شاگردانی که از ده ها لیسه و مکاتب متوسطه و ابتداییه ای او از نعمت سواد بهرمند شده اند و خیل از بیمارانی که در کلینکهای های ا و، و در بسیار از موارد با دستان او، صحتمندی شانرا باز یافته اند، او را زنی با قلب بزرگ انسانی می دانند. فعالیت آرام و مدبرانه داکتر سیما سمر درکمیسیون مستقل حقوق بشر در سالهای اخیر، که بسیار از روشنفکران درون افغانستان آنرا یکی از دروازه های امید برای رسیدن افغانستان به دموکراسی و فراهم شدن زمینه ای محاکمه جنایتکاران جنگی می دانند، کاری درخورتحسین است. فریاد های ملالی جویا و کار آرام و مدبرانه ای داکتر سیما سمر برای تدوین و جمع آوری اسناد برای محاکمه جنایتکاران جنگی موضوع است که آگاهان و دشمنان آنرا فعالیت همسویی با اهداف مشترک می دانند. صف کشی های مشترک سیاف، ربانی و رهبران حزب وحدت در مقابل داکتر سیما سمر و کمیسیون مستقل حقوق بشر مطبی استکه پرده از اهمیت و جدیت کارهای او بر می دارد. درحالیکه ایتلاف بنیاد گرایان مذهبی تمام مرز های اختلافشان را عبور نموده اند و هر دم توطیه نو می چینند، عده ای از افراد خام و عقده ای با طرح افواه و شایعه اتهامات کذب و سخیفی را به این بانوی مکتب ساز نسبت می دهند که بیشتر ناشی از عقده و نفرت به قومیت داکتر سیما سمر است، نه به شخص او. توهین به داکتر سیما سمر و جنرال موسی خان هزاره (فرماندار پیشین پاکستان شرقی(بنگلادیش فعلی) و حاکم بلوچستان در سالهای آخر عمرش و یکی از شخصیتهای محبوب و تاریخی ملیت هزاره) کاری ناروا و نژادپرستانه ای که هیچ انسان وطن دوست اورا برنمی تابد. داکتر سیما سمر بانوی شجاع و وطن دوستی است که یک عمر مصدرخدمت برای مردمش بوده است. داکتر سیما سمر در اولین روزهای هجرت از افغانستان فرصت آنرا داشت تا به مغرب زمین برود و سالهای عمرش در نازونعمت وامنیت سپری نماید، ولی سیما سمر ماندن در کنار مردم فقیرش را ترجیح داد و حتا زمانی که پرچم های جهل طالبانی بر بخش عظیم از این مملکت به اهتزاز آمده بود، او هنوز در کویته ماند و تلاش نمود لااقل لیسه های بچگانه او در افغانستان باز وفعال بماند. بانوی که یک عمر مکتب ساز بوده و کلینک گشایی نموده است شایسته تشکر و قدردانی است. پسران و دخترانی که از مکاتب او دانش آموخته و شمع به دست بیرون آمده اند، مادرانی که با دستان او زخم های شان التیام یافته است و دردهای شان آرامش، روشنفکرانی که به مدیریت و کار آرام او وقوف دارند، گزراشگرانی نا افغانستانی که به موکراسی و عدالت در افغانستان می اندیشند، سازمان ملل متحد که تجمع از یکصد و نود کشور جهان است سیما سمرا دوست دارند و فداکاری های او را ارج می گذارند. جهان بانوی مکتب ساز را دوست دارد.
پيامها
25 جنوری 2008, 18:31
آقای رضايی تشکر از نوشته زيبايتان. پاسخ دندان شکن به کسانی که فکر میکنند فقط خودشان میفهمند و سازمان های حقوق بشر کور و کر هستند که از بانوی مکتب ساز تجليل میکنند.
26 جنوری 2008, 03:01, توسط پرویز
آقای رضایی، آیا این مقاله را خانم سیما برایت دیکته کرد؟ چند برایت پرداخت برای نوشتن آن؟؟؟
“صف کشی های مشترک سیاف، ربانی و رهبران حزب وحدت در مقابل داکتر سیما سمر و کمیسیون مستقل حقوق بشر مطبی استکه پرده از اهمیت و جدیت کارهای او بر می دارد.”
میشود برایم مثال بیاوری که چه وقت و کدام رهبر حزب وحدت مقابل سیما "صف کشی" کرده اند؟ و میشود مثال بدهی که چه وقت و در کجا سیما کوچکترین سخنی علیه آنانی که نام بردی زده است؟؟ برعکس سیما همیشه با لحن بسیار دوستانه با آنان برخورد میکند و کمسیون حقوق بشر هم در تمامی تقاضایا موقفی بشدت مبتذل داشته و حتی در برابر قانون خاینانه "مصالحه ملی" پارلمان آنچنانی که لازم است عکسالعملی نشان نداد.
“عده ای از افراد خام و عقده ای با طرح افواه و شایعه اتهامات کذب و سخیفی را به این بانوی مکتب ساز نسبت می دهند که بیشتر ناشی از عقده و نفرت به قومیت داکتر سیما سمر است،”
جناب، کدام افواه؟؟؟ میگویند وی در مرکزیت حزب وحدت اسلامی، حزب خاین و شش قاطه نوکر ایران بوده است؟ کجایش افواه و شایعه است؟؟؟ اکثر دوستان هزاره در نظرات آن نوشته ها اینرا تصدیق کرده اند و مثل آفتاب روشن است. خود سیما هم در گذشته که در موقف مهم دولتی قرار نداشت آنرا پذیرفته و حتی زمانی به مثابه نماینده حزب وحدت برای دیدار چند سناتور امریکا به واشنگتن سفری داشته که در مصاحب خودش در یکی از نشریات حزب وحدت که درهمین کابل پریس انتشار یافته درج است. پس کجایش را میتوانی رد کنی؟
اگر سیما عضو مزکزیت حزب وحدت نبود، آیا بخاطر آنست که این حزب را خاین و جنایتکار میداند؟؟ پس چرا از افشا شدن این پیوندش عار و ترس دارد؟؟
"قدرتمند بودنش" را هم ماشالله در همین مصاحبه دیدیم که در مقابل سوالهای خبرنگار اکثر لال میماند و جوابهای قناعت بخش داده نمیتوانست خود را به این سو و آنسو میزد و در آخر هم قهر کرد و مصاحبه را ناتمام گذاشت.
26 جنوری 2008, 03:49, توسط دوستدار بانوی صلح افغانستان
آقای پرويز. نياز به سوال نيست که کی به شما ديکته کرده که بر عليه بانوی صلح بنويسيد. شما و باداران راوايی تان که زير نام زنان فعاليت می کنيد به کدام کشور وابسته هستيد؟ بهتر است که شما اول موضع شفاف خود را نشان بدهيد و بگوييد که پول از کجا می گيريد. ارتباط شما با زلمی خليلزاد چيست. چرا تنها عليه اقوام ديگر می نويسيد و برای گل آلود کردن و قيافه ملی نشان دادن، چهار جنايتکار از کار افتاده پشتون را نقد می کنيد. سياف جنايتکار به اين دليل منفور شماست که با تاجيکان ساخته بود. يوسف پشتون که مردم قندهار را چور کرده بود برای اين منفور شماست که با غير پشتون ها همراهی کرد. چرا درباره زلمی خليلزاد نمی نويسيد که سراپا تعصب وجودش را گرفته و ملا عمر ثانی و نکتايی دار است؟ چرا عليه انورالحق احدی نمی نويسيد که در خزانه نشسته و هر رقم خواست به نفع قبيله خود پول تقسيم می کند و نوکر دست به سينه بانک جهانی است. چرا از فاشيستی مانند فارق وردک نمی نويسيد که سراپا نفرت از تاجيک و هزاره است و دمش در دست ای اس ای است؟ چرا از کريم خرم فاشيست خشک مغز انتقاد نمی کنيد ؟ مگر شما راوايی ها کدام وقت نگفته ايد که از کجا تمويل می شويد. چرا منابع مالی خود را فاش نمی کنيد؟ وقاحت و بی شرمی حدی دارد. شما می خواهيد بانوی صلح افغانستان را تخريب کنيد. از مدال های ملالی جويا که راوايی است با افتخار می گوييد ولی به افتخارات بانوی صلح به حسرت و حقارت نظر می کنيد. مگر سازمان های حقوق بشر کور و کر هستند که تشخيص بدهند ملالی جويای راوايی خوب است مدال بگيرد و سيما سمر را به غلط مدال داده و تکريم می کنند؟ چرا از تعصب آتش می گيريد و حتی به عليه کامران ميرهزار هم نوشته کرديد؟ چرا به نخبگان جامعه غير پشتون می تازيد و لباس ميش کار گرگ را می کنيد؟
تا وقتی به اين سوالات جواب شفاف ندهيد، شما همچنان متهم به وابستگی ای اس ای هستيد و زلمی خليلزاد خاينتان. برای شما فرقی نمی کند طرفتان کی باشد. فقط معيار و ملاکتان غير پشتون بودن است.
26 جنوری 2008, 03:58
پرویز عزیز!
من فکر کنم که تعداد از دست اندرکاران خود همین سایت با براه انداختن چنین تبلیغات قهرمانسازانه میخواهند که یکعده عناصر دو پهلو و دو رو را بنام کمسیون مستقل حقوق بشر وغیره بالای مردم تحمیل کنند وآخرین درجه افتخار شان هم همین است که وی مسوول بررسی حوادث دارفور مقرر شده است.
بدون شک که همچو موضعگیری ناشی از یک قوم پرستی خیلی تنگ نظرانه ناشی میشود که متأسفانه آزاد اندیش ترین روشنفکران ماهم نمیتوانند خودر ازین مرض مهلک نجات دهند.
بناء تا دیر نشده است باید به سایت های دیگران باید رو بیاوریم که متأسفانه این سایت برادر خیلی نازنین ماهم دارد به یک سایت کاملا قومی آهسته آهسته یواش یواش پیش میرود.
26 جنوری 2008, 04:15, توسط کامران ميرهزار
جناب که از شرم نامت را ننوشته ای. کدام دعوتنامه برای شما ارسال نشده بود که بياييد و نيش و کنايه بزنيد. به شما و دار و دسته ی تان اجازه داده شده که گپ خود را بزنيد، سخت ترين انتقادها را انجام دهيد و دست آخر بجای تشکر نيش و کنايه می زنيد؟ آفرين بر شما که تحمل آرای مخالف را نداريد و گنجايش تان از آزادی بيان و انديشه همين قدر است و با انتشار دو مقاله که موافق با شما نيست، چنين پيشنهاداتی می کنيد. وقتی آقای پرويز برای صحت گپ خود دو مقاله در همين سايت را شاهد می آورد باز شما می گوييد قومی شده است. اما شما به بيراهه می رويد. در اين سايت از نظرات بسيار بنيارگرا تا نظرات چپ و راست و مستقل و غير مستقل نشر می شود. چطور دوست داريد اين سايت فقط تريبون شما باشد که برايتان متاسفم. آزادی بيان اين نيست که دهن ديگران را ببنديد و خودتان يکه تازی کنيد. به هر کجا که می خواهيد برويد برويد کسی مانع شما نشده بود و نمی شود و نخواهد شد. اينجا کابل پرس? است و صدای مخالف و موافق را می شنويد. اگر اين را خوش داريد که صدای مخالف را هم بشنويد، بمانيد قدم تان روی چشم و اگر نه و جايی می خواهيد برای نيش و کنايه و دشنام و کسی به شما نگويد بالای چشم تان ابروست، تشريف ببريد
26 جنوری 2008, 07:35, توسط kasi ke az zir shamshiri challatani talib va arab hayi (…)
aqai binam nazarat dar bare taliban che ast?hkoni alodeto bishtar az in kasif nakom......bothayi bijan ra monhadem kon.....bad ham eftihkar kon .namadra begozar Amiral moaminim .....tof be goori ,, amiral moaminim....
26 جنوری 2008, 09:19
محترم کامران ميرهزار
وقت خود را با نظرات عقده ای طرفداران راوا تلف نکنيد. آزادی بيان و حقوق بشر آنها تا زمانی معنا دارد که مورد انتقاد قرار نگيرند. اگر انتقاد از آنها کرديد هزار رقم تهمت و توهين می کنند.
فاضل
26 جنوری 2008, 09:29, توسط معصومی
آقای پرویز اگر مبالغه نشود سایت کابل پرس? در دنیا یگانه سایتی است که بیطرفانه در خدمت من و تو قرار داده شده که واقیعت های جامعه ما وشما از زبان من و تو در رشته تحریر در آمده در این سایت میگنجانند با وجود که شما تا حال به ارزش سایت و رسانه چیزی نمیدانید . شما که میتوانید از نیت و پاک عمل نیک این سایت بهره بگیرید جای شرم نیست بدون اینکه کدام کمک مادی یا معنوی کنید حرفهای جاهلانه و بی سنجش نثارشان میکنید و نمک را خورده در نمک دان شاشه میکنید زیاد شرم است که شما تا حال تحلیل خوب وخراب را کرده نمیتوانید و در سیاست کشور تشبث میکنید برو مطالعه کن تحصیل کن بیاموز ( از علی آموز اخلاص عمل و مردی ) . ثانیآ اینکه این ماده خیل ( سیما ) را همه افغانها میشناسند ضرورت به معرفی شمـا یا رضایی نیست از عمل کرد شان در برابر ملت و از خود فروشی شان مانند همه رهبران جهادی شان به کشور های دیگر را نمیشود که در زیر خاک کرده و سیما را یک انسان پاک معرفی کنید .سیما به حزب خود چه کرد که به این مردم بیچاره کند حزبی که دست کجش را راست کرد و پسرش را که لیاقت مدرسه را نداشت به امریکا برای تحصیل فرستاد واز خیرات سر همین جانی های وحدت ماهانه پول هحصیلش در وقت و زمانش پرداخته میشود . شما ها آقای رضایی چطور پینجال پشک را در روی تان کشیده و از این قاتلین حرفوی مانند سیما ، مزاری ، خلیلی ،محقق ، ربانی ، سیاف ، گلبدین ، مسعود ، قانونی ، ......... به نیکی نوشته و با چشم بسته و دهن باز از آن کرگسان که منقار و چنگال شان از خون هموطنان بی گناه و بی دفاع قرمز است تعریف میکنید . والا آدم شاخ میکشد خجالت بکشید شما فاشیست های نژاد پرست .
26 جنوری 2008, 12:51, توسط rechard
aqai Maasomi boro Reklamatra biriz ,,va az ahmadsha benaves . to zendageyad dar urup bode che attela az khanomi sina samar dari ?v
26 جنوری 2008, 15:29, توسط نبیله
آقای میرهزار!
طوریکه سازمان راوا از اول آغاز کار شما بصورت مستند برای تان دلیل ارائه کرد که جنابعالی قبل ازهرچیز به هزاره بودن تان می اندیشید به همان شکل که خدا بیامرز شفیع دیوانه می اندیشید.
درقطار عکس های تمام جنایت کاران یک عکس هم بخاطر خدا هم پیدا نشد که ما به انسان اندیشیدن شما باور پیدا میکردیم.
خودش دلیل واضح است براینکه نزد شما طبق ادعای سازمان راوا جنایتکار مربوط اقوام مختلف فرق دارد.
بگذریم ازاینکه جنگ های ذات البینی خود احزاب ایرانی پرست وحدتی را که باهم مانند شغال در طول تاریخ جهاد وغیر جهاد باهم شاخه های مختلف آن باهم جنگیده اند ولی وقتیکه صحبت از آن حوادث غمبار بمیان میاید شما اصطلاح نقد را بکار می برید که گویا شما اعمال آنها را نقد میکنید درحالیکه فرق میان نقد وتقبیح یک جانی جنایت کار از زمین تاآسمان است.
اگر شما به آزادی بیان معتقد استید چرا ازخشونت علیه مخالفین خویش کار میگیرید ولو اینکه موضوعات ادبی هم باشد.
آیا شما تحمل اندیشه مخالف را با این اخلاق که دیده میشود دارید؟
درین شک نیست که این سایت سایت پدری شما نیست.
ما ازبین تمام نویسنده گان که باشما درطول این مدت همکاری قلمی نموده اند ده ها سند داریم که شما ازنشر مقاله های آنان به دلایل مختلف جلوگیری کرده اید.
26 جنوری 2008, 15:56, توسط معصومی
رشــاد آغـا سلام . اول اینکه بتده در اروپا نیستم و گیرم اگر باشم از شما ها و ظلم همین خون خوار ها وهمین سیما ها فراری شده ایم . به میلیون ها افغان ثالثآ اینکه سیما سمر و امثال شان هیچ وقت مخفی نمیماند همه دانسته ومیشناسند چــرا که خون ناحق آنعده مظلومان وطن در دامن شان است که با این خوش حرفی ها و چاپلوسی های شما پاک نشده و تنهاانسان ها نه بلکه زنبور ها و مگس ها هم به جان شان میچسپند . بیجا خود را خسته نسازید .
27 جنوری 2008, 01:47, توسط دوستدار بانوی صلح
چه انتظاراتی راواييها دارند. مثل مور و ملخ در اين سايت آمده اند باز می گويند کم است
27 جنوری 2008, 02:11, توسط زهرا
نبیله جان !
یکی فحاشی است ودیگری آزادی بیان !
روایی ها به فحاشی های خودش آزادی بیان می گوید .
27 جنوری 2008, 06:04, توسط از پیشاور
سلام یا شاید بهتر بگویم درود بر شما چون از سلام بوی اسلام به مشامتان میرسد . به نظر من راوای های همچون شما با مسایل عقده ی برخورد میکند و بیش ازینکه منطق بگویند احساساتی میشوند و بر چشمشان عینک عقده زده اند . درست است زن زیر ستم است ولی شما فکر نکنید که هر که خواست از زن همایت کند باید در خزب شما باشد ور نبود صداقت ندارد و نیرنگ می کند .
سمر هزاره است و و زمانی هم شعله ی بوده و حال که شما اینقدر علیه وی می نویسید شاید به این دلیل باشد که به نظز شما به به
اصطلاح رایج بین شما " صدر مائو " وفادار نمانده و متذکر شوم که من لغت " شاید " را استفاده کردم و ادعای دانستن همه چیز را همچون مولوی های مزار نمی کنم .
27 جنوری 2008, 14:55, توسط معصومی
دوست عزیز از پشاور . اگر در این نوشته تان مخاطب مرا قرار دادید اشتباه کردید من در کدام تنظیم سیاسی و یا فرموده شما سازمان راوا نبوده ونیستم . و سازمان راوا همچو رهبران تنظیمی که از نام اسلام استفاده کرده خود را اوج پول و قدرت رساندن هم میخواهندازنام زن استفاده سوء کنند .راه پیدا را جور کردن . ازشما ممنون که از عضویت خانم سیما در سازمان راوا هم من را آگاه ساختی . ودوم اینکه من یک تاجک هستم و ملیت هزاره را خیلی دوست دارم یگانه قوم و ملیت که در افغانستان محکوم و تحت ظلم قرار میگرفت طبقه هزاره ها بودن . اصلآ هیچ موقع یک ملیت بد نیست ولی هستن کسانی دربین ملیت های هاکه مرتکب جنایاتی میشوند چه پشتون چه تاجک چه هزاره .... که ما بخاطر چند نفر پلید همه ملیت را محکوم نکنیم . در آخر بگویم که افغانها از همه و از نام حزب ، سازمان ، حرکت ، مقاومت و حرکت های چون حرکت ملی اصلاح ..... سیاسی خسته شده اند برایشان تجربه شده . دیگر بازار ندارد .
با عرض احترام
28 جنوری 2008, 06:15, توسط richard
aqai Maasomi baz be fekre behesht aftadi? enthari boro . nam az sha soali daram???? dar kodam tarikh hezbi vahdat hokmi qatliami milliyathay degarra sader karde ast ke dar haqi shoma mazlom zolm shode ast? ya agar kasi besha bekoyad ke chera mara mikoshed jenayad karde ast? to va ham fekranad az koshtani ensan be jorme hazara bodan lezzad mebordid . hatta enqadar vahshi bodid ke hatta be koh bijan ham rahm nakarded, sha ba tohmad zadan be sima samar , namitavanid royi jenayattitan sarposh bezarid ,,
10 فبروری 2008, 04:20, توسط مهریان- ایالات متحده
پرویز!
در اینکه سیما سمر بهترین بانو درتاریخ افغانستان بوده است هیچ جای تردید نیست،چون سیما خود چهره جاافتاده و مثبت نه تنها در افغانستان که در سطح جهان شناخته شده است. شمایی که اغراض وامراض قبیلوی چشم بینا و گوش حقیقت شنو تان را از کار انداخته با این داد زدنها نمیتوانیدکاری به پیش ببرید!
و اما در ارتباط به قوه استدلال و قدرت منطق سیما بهتر است به سایت ذیل هم مراجعه کنید. البته اگر منظور شما همان روش آخوندی که بازی با کلمات است باشد، بلی، سیما ان کمال را ندارد!!
http://www.democracynow.org/20...
آنلاین : http://www.democracynow.org/20...
15 فبروری 2008, 14:36, توسط معصومی
آقای richard شما کسی هستید که اگر کسی جنایت از حزب وحدت را یاد آور شد شما طرف را وابسته به احزاب دیگر کرده وحکم قتل را به وی میبندید قسمی که به من روا داشته اید . لطفآ مطالعه کنید .
1 مارچ 2008, 23:20, توسط عزیزالله رویش کارمند دفتر مشاورت ولایت دولتی انگلستان از هرات
آقای میرهزار
به گمانم بی کارماندی درحقیقت این نظر ونظرنویسیت خبر از بیکاریت میدهد تو باورداری که به جز از جنگ انداختن وتازه کرده زخم های کهن جنک های کنهه وکثیف فرقوی دیگر کاری ساخته نمیتوانی
هموطنان عزیز از برای خدا سردگریبان کیند بس کنید ازبرای خدا مادرکجا قرارداریم وجهان درکجاست ما هنوزد درگردکاروان نرسیدیم بیایدبه این مسایلی وکساینکه این مسایل را دامن میزند تف بیاندازیم چرا از گذشته خویش تجربه نمی گرید مگر چی شد تعدادی زیادی جونان ما برااثر این جنگ خانمان سوز کشته شد اما مه خود دست خودرا بریدیم
بیاید از گذشته تجربه کسب کنیم
بیاید به رفای ملی خود بیاندشیم ورنه به جای نمیرسیم بیاید از برای تخم کینه را دیگر نپاشیم
خوشا روزی که پشتون وهزاره
تعصب را نهند هریک کناره
هزاره ازبک وپشتون وتاجیک
بهم باشند چون یاران نزدیک
لعنت بر کسانیکه ملت ما را بنام ملیت از هم جدا می کند
ما همه گل یک بوستانیم
25 جنوری 2008, 22:08
Tashakor aghai Rezai ke vaqiyata bari mardome afghanistan nmayan kadi.
marg bar doshmanani afghanistan
25 جنوری 2008, 23:51, توسط وكيلي
اقاي رضايي
تشكر
بايد خاطر نشان ساخت كه ما اشخاص چون سيما ثمر را در افغانستان خوبتر ميشناسيم
26 جنوری 2008, 01:44, توسط ازوب بندامیر
دوست عزیز اقای رضایی !
سلام!
تقریبا مستدل نوشته سلیم را جواب گفته اید من نوشته سلیم ونظرات که پیرامون آن ارائه شده است خواندم بعضیها از کمبود منطق رنج میبردوبعضی هم دنبال بهانه میگرددوبهانه دادن برای کسانیکه در صدد نفاق و....هستند شاید بصلاح نباشد.
آنلاین : http://bamir.blogfa.com/
26 جنوری 2008, 11:19, توسط پرتو
درین مقاله از موجودیت سیما سمر در لیست 100 زن برتر جهان با افتخار یاد شده و در زیر مقاله هم به آن پیوند داده شده است.
با یک نگاه سرسری به این 100 زن دریافتم که اکثر اینان کسانی هستند که در بردگی کشانیدن مردم جهان دست بالا دارند و در خدمت کشور هایی قرار دارند که چنگ خونین بر جهان دارند و همین اکنون عامل بدبختی کشورهای فقیر اند.
بطور مثال خانم "کاندولیزا رایس" در این لیست جا داده شد و تا جاییکه میدانیم دو سال پیاپی وی در صدر لیست قرار داشته است. این زنکه محتاج معرفی نیست، حتی در امریکا به نام "زن جنگ انداز" معروف است و در حمله به افغانستان و عراق که باعث قتل و غارت صدها هزار تن گردیده، دست بالا داشت و از ایدئولوگ های دولت فاشیست بوش است که جهان را بسوی فاجعه و جنگ سوم جهانی میبرد.
زن منحوس دیگر این لیست Tzipora Livni وزیر خارجه اسرائیل است، دولتی که ملت مظلوم فلسطین را به سوگ نشانده.
و یا هم آنجلينا مركل (صداعظم آلمان) در صدر لیست امسال قرار دارد، ملکه الیزبت دوم از انگستان، آپرا وینفری گدی گک تبلیغات برای امریکا، همسر بل گیت پولدارترین مرد جهان، نینسی رئیس سنای امریکا، جودی رئیس شبکه تلویزیون ام تی وی، Janet L. Robinson رئیس گروپ نیویارک تایمز شبکه تبلیغاتی امریکا یا زبان کاخ سفید، خانم کلنتن، Gloria Arroyo گدی کوکی امریکا در فلپین، Clara Furse رئیس بازار بورس لندن، Ann Moore رئیس بنگاه دروغپراگرنی تایمز، Laura Bush همسر هیتلر ثانی - بوش، Queen Rania اردن و.... جز این لیست هستند.
و اکثریت زنانی "برتر" این لیست روسا و یا گردانندگان شرکت های غول پیکر چون سونی، ایچ پی، پپسی کولا، آریکل، سی بی سی و ... غیره هستند که سیاست های اقتصادی امپریالیستها برای جهانی شدن فقر و سیهروزی کشور های نادار و غرق فجایع بوسیله اینان عملی میگردند.
و جالب است در حالیکه اکثر این زنان امریکایی اند، در قدم آخر لیست بخاطر چند زنی هم از کشور های فقیر جا داده شده اند و لازم بود که از افغانستان نیز کسی در آن موجود باشد تا امریکا به رخ دیگران بکشند که طی شش سال توانسته افغانستان به بهشت زنان مبدل کند که حتی در لیست زنان برتر نیز جا یافته اند.
من تصور نمیکنم که لیست شدن در کنار خانم رایس و لورا بوش برای سیما سمر کدام نکته مثبتی باشد، اگر وی ماهیت این دو زن و اکثر سایر زنان "برتر" را درک بتواند باید خجل باشد که چرا در زمره اینان قرار داده شده است.
26 جنوری 2008, 15:10, توسط بیدار هزاره
سلام به دوستان که از منطق بران و قلم شیوای اندیشمند گرامی جعفررضایی آتش بجان شان افتاده است. هیچ انسان با وجدانی نمی تواند تحمل کند نیکان و پاکان زمین چون سیما سمر مورد هتاکی نژادپرستان تاریخی قرار گیرد. من رضایی را از نزدیک می شناسم آدم پرتلاش و پیوسته مصروفی است. این مطلب او نه دیکته است و نه او آشنایی با سیما سمر دارد. رضایی حتا از زادگاه سیما سمر هم نیست. ویدیو که شما سروپایش را بریده و راوا بازی نموده اید دروغ محض است. در این ویدیو صادق مدبر که از حزب حرکت و فعلا معاون دفتر کرزی است در کنار چند خارجی و از جمله یک مرد سیاه دیده می شود. سیما سمر در این سفر بامیان آمده تا پروژه هایش را ممیزی کند و از دزدان حزبی بخواهد که مزاحم موتر های سازمان ملل نشود تا کمک به این مردم محروم برسد. اگر جایزه گرفتن از خلیلی جرم است فرنسیس وندرل و اخضر ابراهیمی هم از خلیلی در بامیان هدیه و جایزه گرفته اند ولی هردو نمایندگان با صلاحیت دنیا بودند واستند... مگر کور استید و یا فاشیزم و نژاد پرستی کورتان چشمانتان را کور کرده است؟ مگر اکبری در پهلوی سیاف علیه سیما سمر سخن نگفت..مگر در نشست کانیننتل تمام جهادی ها در کنارمحقق و خلیلی علیه او ننشستند و سخن نگفتند.. وبلا دیالوگ تری مربوط به فرزند یکی از رهبران حزب وحدت است بروید و ببینید که چرندیات و دشنام را علیه سیما سمر ننوشته است... الفاظ رکیک و دشنام های ناشی از نژاد پرستی وحشیانه ای که می نویسید روی شما را سیاه تر و روشنفکران مثل رضایی را بیدار تر می کند ..پس شما بازندگان زبون و فحاشان سیه رو خواهی ماند.
26 جنوری 2008, 16:28, توسط جاغوری زاده
تقریبا همیشه می گویند که سیما سمر توانایی خوب سخن گفتن را ندراد و لال ماند وغیره.. ببینید کل عالم و دنیا حرافی و صفحه سیاه کردن نیست. سیما سمر ایمان راسخ به دموکراسی، حقوق زنان و برابری دارد. والا در این جامعه مرد سالار وقت گوشه ای رفته و خزیده بود..او آدم بسیار شجاع و با جرات است و اهل کار است نه اهل حرف.. مدیر بسیار با کفایت است.. شما زنان را که هیچ، یک مردی مثل سیما سمر را نشان بدهید که در بدخشان تخار قندهار و یا جلال آباد به تنهایی به انداز سیما سمر کار کرده و مکتب ساخته باشد ویا کلینیک؟ برای مریض داکتر و دوا کار است و برای بیسواد سواد.. یوتیوپ بازی پالتاک بازی زنده باد و مرده باد برای شما باد! مکتب سازی و کلینک گشایی و کار های بزرگ به زنان آرام و کارگری مثل سیما سمر!!
26 جنوری 2008, 17:23, توسط Chakosh
Dost Aziz dar keshwary ma kasy hast ke dastesh be khon mardom aghoshta nabasha ? beyayed gozashta ra salawat we ayandah ra ehteyat . ma bayd az kheyanatha we watan froshy haye froshenda tajroba begerem .ounha ke har roz morda we zenda mesha az shonedani jehad we jehady we watan frosh. ama waqeat ra nabayd nadeda gereft . ay kash chand taye dega mesly sima medashtim ke ma we tu ra az donyaye jahl nejat medad. kasy ke az Sima nefrat darad bayad az wejdani khod ham motanaffer bashad. kasy ke khadamaty sima ra nadedah megera hatman az maktab we sawad motanaffir ast.
28 جنوری 2008, 03:19, توسط هوسی
دوست عزیز، کسی اعتراض ندارد که چرا سیما مکتب ساخته یا شفاخانه، به این کار های انسانی اش سلام و افتخار!
اما قضیه که بحث برانگیز است عضویتش در مرکزیت حزب وحدت است. با آنکه این نکته مثل آفتاب روشن است چرا خودش از آن طفره میرود؟؟؟ اسناد فراوانی وجود دارد، حتی وحدتی های دوآتشه این نکته را میپذیرند که وی در رهبری این حزب جنایتکار بوده است.
وقتی وی میخواهد آفتاب را با دو انگشت پنهان کند، این تمامی نیات نیکش را نیز زیر سوال میبرد!
26 جنوری 2008, 23:12, توسط کامران ميرهزار
خواننده ای که بنام نبيله نوشته ای!
طوری که سازمان راوا از ابتدای کار من مستند دليل نياورد و صرفا من برخورد مغرضانه و بی دليل و منطق راوا را ديدم که اگر گفته شود "تو" هزار رقم دشنام و توهين نثار می کند. از چه زمانی توهين و تحقير، نام دليل مستند را به خود گرفته است، اين برخورد يک سازمان متمدن و امروزی نه و بلکه برخورد يک گروه تندرو می تواند باشد که از طرف ديگر سقوط می کند. مثالی که می زنند و می گويند "طالبان ماده" و روی ديگر سکه را نشانتان می دهد، شما را عصبانی می کند؟
يکی از خوانندگان اشاره کرده بود که در رديف مقالات آتشين راوا کدام مقاله ای نيست که برای زلمی خليل زاد، فاروق وردک، اشرف غنی احمدزی، روستار ترکی و ساير دار و دسته ی رفقا آمده باشد. که را گول می زنيد؟ با چند جمله درباره ی ايشان، لابلای حملات به ديگران، می خواهيد عقده های خود را پنهان کنيد؟ مگر می توانيد بگوييد که دزد معروف انورالحق احدی که سر کيسه ی خليفه نشسته، با به باد دادن دارايی همگانی کمتر از ديگران جنايت می کند؟ اگر مساله تلف شدن مردم باشد، گرسنگی و مرگ در نتيجه ی آن هم جنايت است. چرا سازمان شما درباره ی انورالحق احدی که يک سند سوء استفاده ی آقا در همين کابل پرس? نشر شده، لال می شود؟ چرا درباره ی اسدالله خالد لال شده ايد که ميليون ها دالر مردم قندهار را به باد داده و خودش از ترس در مقر پی آر تی می خوابد؟
تعليمات سياسی و ادبی شما همين اندازه است. ما به اين گروه هايی که شما احزاب به آن ها می گوييد، احزاب نمی گوييم و بلکه می گوييم گروه نظامی. روا گروه "خود ممتاز خوانده ی سياسی" افغانستان بسيار بذل و بخشش دارد که به گروه های نظامی، لقب حزب می دهد و به چند ماعر و نه شاعر لقب ملک الشعرا. اين بی سوادی ست يا بذل و بخشش؟
برايتان متاسفم که در کنار انبوه مقالات و نوشته هايی که در اين کابل پرس نشر می شود و مقالات رفقای شما هم در ميانشان هست، وقتی دو نوشته ی مخالف درباره ی شما نشر می شود، آشفته می شويد و کابل پرس که به شما فرصت نشر داده را متهم می کنيد. من قبلا گفته ام، دموکراسی شما فلج است. دموکراسی بدون آزادی بيان يعنی حرف مفت. روی سايت پيام مجاهد هم نظرات مخالف را نمی بينيد، روی سايت راوا هم نظر مخالف نيست. دقت کرده ام وقتی چند نويسنده ی هزاره در اين سايت ( با هر انديشه ای که باشد) قلم می زند، تيغ شما تيز می شود که کابل پرس قوم گرا شده است. اين برخورد شما فقط برخورد يک مريض است که انبوه مقالات و نوشته های ديگر را نمی بيند و به قيافه ی چهار نويسنده ی هزاره حساس شده است.
خشونت يعنی چه؟ شما به پاسخ دادن به خواننده ای که از شرم نامش را ننوشته خشونت می گوييد؟ انتظار ناز و نوازش را داريد؟ برويد در آينه خود را بنگريد که در هر دو جمله ی تان يک فحش به مخالفتان نثار می کنيد. کور خود و بينای ديگران؟
در اين نبايد شک کرد که اين سايت سايت پدری من نيست، اما آن را راه اندازی نکرده ام که سايت پدری شما باشد و فقط نظرات شما را طرح کند. به شما هم اجازه داده می شود که نظر خود را مطرح کنيد و به مخالف شما هم. مشکل اين است که راوا و شما با همان تلقی کج از آزادی بيان می خواهيد اين سايت فقط تريبون شما باشد، همان چيزی که امنيت نا ملی می خواست و من ترجيح دادم که نشرات نداشته باشم تا اينکه فقط تريبون عده ای خاص شود. چطور مايل هستيد بالای سر کابل پرس بنويسم، "کابل پرس به سردبيری راوا"؟ امنيت ناملی هم می خواست بنويسم، " کابل پرس به سردبيری امنيت ملی". از اين ديد شما و خاد، شما و پيام مجاهد، دو روی يک سکه هستيد. دو گروه به ظاهر مخالف هم اما در حقيقت با يک سطح و اندازه ی فکری.
شما ده ها سند داريد که مقالات را نشر نکرده ام، شما برای استخبارات کجا کار می کنيد که از تمام همکاران قلمی من سند داريد؟ با توجه به کنترول و تسلط اينترنتی ايالات متحده ی آمريکا، فقط سازمان سيا می تواند بفهمد که من کدام مقاله را نشر کرده ام و کدام را نه. آيا شما برای اين سازمان کار نمی کنيد؟ سندهايتان را نگاه داريد و دشنامه ای ديگر بنويسيد. از کوزه همان تراود که دراوست.
برای من گاهی روزانه ده ها نوشته می رسد. همه را نشر نمی کنم . من مقالاتی که به صورت ويژه و اختصاصی فرستاده نمی شود را نشر نمی کنم. بالای صفحه ی اول را مگر نخوانده ايد. چند نوشته از رفقای شما را هم برگشت زدم. ديدم برای کابل پرس هم فرستاده و برای سايت های ديگر هم. و شما متاسفم که بی انصافی را ادامه می دهيد، در کنار دشنام و تحقيرهايتان، متوجه شدم که نوشته ی رفقا و يارانتان که در کابل پرس برای نخستين بار نشده شده را در سايت خود نشر می کنيد و می نويسيد اين نوشته را کسی نشر نکرد.
26 جنوری 2008, 23:48, توسط کاکائی
چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است .بانوی خردمند که عمرش را صرف خدمت به وطن کرد حالا از طرف عده ای فاشیسم به بی کفایتی محکوم میشود او که حتی از طرف دولت ایران که مدارک و مصاحبه او طرف سفارت ایران در کانادا در دسترس اخوانی ها قرار گرفت که او را سلمان رشتی افانستان نامید حالا از طرف عده ای وابسته به ایران خوانده میشود
27 جنوری 2008, 16:13, توسط Balkhi
Yes we all love Dr Seema Samar. She makes most of us feel proud for being brave against tyranny and dedicated to peace humanitarian causes. She displayed superior skills to maintain a fine balance between her work requirements, as lead in a very delicate area of human right in a country with violent present and past, and keeping her public ties and dealing with different political groups and authorities
In the past we are all aware that she is been a leading figure by showing enormous dedication to serve the needy by her charitable medical and education services. Unfortunately we don’t have many equivalent examples of such achievements in the country specially during those difficult days of war in the 90s. Others have done similar work but mostly with a motivation of earning money
To whom dislike her for shameful ethnic and political reasons I would like to say this land can produce female leaders and let’s not restrict ourselves to celebrate only Nazo Anna. It is irritating every sound mind and wise person to witness that someone dislikes her due to here belonging to a certain ethnic group. To those my message is
Let’s be open mined
Let’s be JAWANMARD enough to give more space, care and love for our female figures specially Dr Samar and our Hazaras who experienced one century of brutality and various tyrannies including ethnic cleansing and forced migration by our kings even in early 20th century. I swear they deserve respect, love and fair a share of our national resources. Failing to do so is only a sign of us and our leaders being inferior creatures. I must say I am Pashton and Tajik and do not say these for selfish reasons
May I also say to those criticise Dr Samar for failing to talk against HEZBE WAHDAT: She displayed enormous braveness in leading a human right project surveying the war crime victims demands for bringing justice. The report is unequivocal in condemning the criminals whether they are from WAHDAT or any other group and asking for justice to be carried out
Myself like many other people are a bit concerned about RAWA’s stand and efforts to undermine prominent figures and leading personalities whom even don’t have criminal history but because they are just not perfect enough for RAWA. It is questionable how RAWA was given free space to operate through our ill-wishers land Pakistan. RAWA in a way is used as an instrument to challenge and undermine the confidence even in secular and independent Afghan leaders. In effect RAWA ends up working to maintain the interest of our foes in our land! How painful is that
Thanks Mr Rezai for writing this article. May I also say thank you to Kamran Mirhazar for your invaluable media work and establishing this platform for free expression of people views and feelings. I apologise that du to lack of Dari font I had to write in English which may not be as sweet as QANDE PARSI/DARI
27 جنوری 2008, 16:57, توسط Parwana
My Dear,
RAWA is not wrong in crtisizing Sima Samar and many other "personalities"
RAWA says she is a leading member of a criminal party called Hezb-e-Wahdat which is termed as War-criminal by even Human Rights Watch and there are hundreds of reports about the brutalities, crimes and links to the fascist Iranian regime.
And this is not just a stamp on Sima, there are documents published on Kabulpress and other web sites which prove her membership in the central committee of the criminal party.
Even if you go through all the comments in this page, many pro-Wahdat party readers also accept the point that she was a leading member of Wahdat Party but they say it is not a crime, but RAWA in the contrary say this is a crime to be in the LEADERSHIP of a party which is known for war crimes and crime against humanity.
OR at least that a person who has such links with the criminals, should not be the head of the Human Rights Commission, it like making fun of human rights.
28 جنوری 2008, 09:11, توسط Logical
Dear Parwana. I suggest you to watch Miss Samar’s interview again. She says when Khalili became Wahdat’s leader he asked many women to join his party and one of them was Sima Samar, but she never accepted and denied his request. She spent all of her life in Qutta Pakistan and few time traveled in Ghazni and once in Bamyan. She never has been leader of wahdat party. Most of Wahdat’s party member accused her of being a communist or leftish. I know Rawa hates her because she is a Hazara and wants be a logical woman. Unfotunately Rawa is acting as a crazy dog and attack on every one . Rawa is a dog, will be a dog and die as dog. The last word that Rawa will say before dying would be" Ghaw Ghaw Ghaw!!"
28 جنوری 2008, 09:43, توسط کامران ميرهزار
سلام به همه ی خوانندگان کابل پرس?. من به هيچ عنوان با انتشار اين نوع نظرات موافق نيستم و از ارسال کننده ی پيام به هيچ عنوان دفاع نمی کنم. به نظر من افراد بهتر از اين می توانند با يکديگر نظرات مخالف خود را مطرح کنند. کنش به اين شکل، واکنش مشابهی را در پی دارد و يا شايد هم اين واکنشی باشد به کنشی شبيه همين. اميدوارم برداشت سوء نکنيد.
28 جنوری 2008, 11:46, توسط sorry man
OK dear Logical,
I will ask RAWA to learn from your logic, and learn from you to polish their language!!!
I am so sorry for you, and just hope foreigners will not read these comments as they will think all Afghans deserve to be hospitalized!
28 جنوری 2008, 13:20, توسط چشم ستاره بین
سلام دوستان. بگذار تا پیشتر از هر چیز بگویم: راوا یک متر زبان، یک خرد مغز و یک کوه نفرت دارد. و نصف از این کوه نفرت، نفرت از هزاره است. چرا چنین میگویم؟ روشنتر از آفتاب استکه که حزب وحدت و حرکت که اکثریت اعضای آن از مردم هزاره بود مثل سایر احزاب سیاسی دچار خطا و مرتکب جنایت شدند. اما میزان جنایت این دو حزب در مقایسه با جنایات طالبان، حزب اسلامی، جمعیت اسلامی و جنبش اسلامی بسیار اندک. من نمی گویم که وحدت و حرکت جنایت نکرده است می گویم میزان جنایت اینها در مقایسه به جنایات ربانی، گلبدین دوستم و ملاعمر بسیار اندک است. طالبان درمزار و بامیان هزاره هارا قتل عام کرده است و تمام نهادهای بین المللی آنرا تصدیق میکنند. گلبدین سه سال کابل را راکتباران کرده و همه اینرا می دانند. مسعود و سیاف مردم هزاره را در افشار قتلعام نموده اند و نهاد های بین المللی این را ثبت و تایید نموده اند که این عمل یک جنایت پلان شده بوده در بالاترین سطوح رهبری اتحاد و جمعیت تصمیم گیری شده. حزب وحدت و حزب حرکت جنایات انفرادی و در اکثر موارد قوماندانان غیر قابل کنترل آنها بدون اجازه رهبری شان مرتکب جنایت شده اند. ولی هیچ یکی از این دوحزب مرتکب هیچ قتلعامی نشده اند. این به هیچ وجه به مفهوم دفاع از این احزاب نیست. این دوحزب احزاب بنیادگرای مذهبی استند و رهبران شان به هیچ وجه معتقد به حقوق بشر نبوده اند. اما انصاف دهید: این مزاری بود که یکی از قوماندانهای یاغی اش را به نام حاجی غافل خلع سلاح کرد اما زروش به شفیع نرسید. کریم خلیلی خودش شفیع دیوانه را بخاط جنایت هایش کشت و نیروهایش را خلع سلاح کرد. سید سرور یکی از قوماندان جنایتکاری دیگر حزب وحدت نیز توسط خلیلی کشته وخلع سلاح شد. اما راوا چه گونه قضاوت می کند. اولا از حزب حرکت به ندرت نام می برد چون رهبر آن شیخ آصف محسنی یک قندهاری شیعه است و پشتو بلد است. اگر قرار بر این باشد که احزاب و افراد بر میزان جنایت که کرده باید مورد نکوهش قرار گیرد باید از ملا عمر وطالبان آغاز و به گلبدین و مسعود وسیاف سپس به حزب وحدت رسید. اما راوا بر عکس کسانی را که کمتر جنایت کرده بیشتر می کوبدو جنایتکاران بزرگ را کمتر مگر این دلیل نفرت راروا از هزاره هانیست؟ که جنایت هزاره را برجسته می کند وجنایتکار پشتون و تاجک را کمتر نام می برد؟ خیلی ها می گویند که ناف راوا به ناف آی اس آی بند است و مقر اینها در اسلام آباد است.
اما راجع به سیما سمر: سیما سمر هیچ وقت در هیات رهبری حزب وحدت نبوده است و این یک دروغ محض است. ماجرا اینست که کریم خلیلی پس از فتح بامیان و در روزهای که طالبان بسیاری از قسمت های افغانستان را فتح کرده بود، در یک حرکت نمادین و نمایشی از تمام نیروی هزاره خواست که با هم اتحاد کنند و در مقابل طالبان بیستاند.در آنروزها ترس طالبان و طب ملی گرایی هزاره تا حدی بالا بود که حتا ماویست های کویته نشنین هزاره که به شدت با مزاری مخالف بودند از خلیلی حمایت کردند و مقاوت در مقابل طالبان را مقاوت تاریخی و دفاع سرنوشت می خواندند. که تا جایی درست هم بود. حزب وحدت با تمام بی بندوبارهایش به اندازه طالبان بد نبود لذا مردم بین بد وبدتر بد را انتخاب کردند. در همین زمان کریم خلیلی برای تکمیل نصاب اعضای شورای مرکزی حزب وحدت، چون بیشتر ازپنجا نفر از اعضای حزب وحدت که در زمان مزاری از حزب وحدت جداشده و درکنار اکبری رفته بودند، می خواست اعضای جدید جذب کند. کریم خلیلی لیستی پیشنهادی را منتشر نمود که دراین میان هفت نفر زن نیز به عضویت شورای مرکزی حزب وحدت دعوت شده بود. علاوه بر این هفت نفر زن از باز محمد خان تاله وبرفک که یک هزاره سنی بود و چند نفر روشنفکر هزاره مثل غلام حسین ندام، جنرال آصف و داکتر واحد نیز دعوت شده بود که عضویت شورای مرکزی حزب وحدت را بپذیرند و در کنار مردمشان بیستاند و از هزاره جات دفاع کنند. البته انتشار این لیست باعث خشم اعضای تندرو حزب وحدت شد و خلیلی را متهم به آوردن چپی در حزب وحدت و انحراف حزب وحدت از خط امام نمودند. خوب بعضی ها که تشنه قدرت بودند با خوشحالی تمام به دروازه خلیلی رفتند و این عضویت را پذیرفتند. یکی از هفت زن که به عضویت شورای مرکزی حزب وحدت دعوت شده بود سیما سمر بود. سیما سمر این درخواست خلیلی را بلافاصله نه نگفت، چون روشنفکران هزاره که در کویته بودند از او مصرانه میخواستند که نه گفتن به این تقاضا به مفهوم خیانت به مردم و حمایت از طالبان است. البته در این تاخیر مردی که سیما سمر جدیدا با ازدواج کرده بود نیز نقش داشت. چون این مرد دوستی نزدیک با یکی از وحدتی ها داشت. ماه ها طول کشید تا سیما سمر عزمش را جزم نمود و با قاطعیت در مقابل همه ایستاد و گفت او عضویت در شورای مرکزی حزب وحدت را نمی پذیرد. البته در خلال همین چند ماه سناتور برون اجلاسی تشکیل داده بود در امریکا و حزب وحدت مصرانه از او خواست که هیات حزب وحدت را در این سفر همراهی کند. فشار روشنفکران کویته از یک طرف و نفوذ مردی که سیماسمر به او دل داده بود از طرف دیگر اورا وادار نمود تا این خطای کوچک را متکب شود و همراه با محقق به امریکا برود. البته پس از پایان این اجلاس سیما سمر در مصاحبه ای با رادیو امریکا صریحا گفت که او عضو حزب وحدت نیست و در این سفر به شکل افتخاری از جانب حزب وحدت به امریکا آمده است. در همین چند ماه حادثه دیگر رخداد و چندین موتر مربوط سازمان ملل در هزاره جات توسط نیروهای حزب وحدت دزدی شد. ان جی او هابخاطر هزاره بودن سیما سمر با او تماس گرفتند و تهدید کردند که تا زمان که امنیت در هزاره جات تامین نباشد خبری از کمک نخواهد بود. سیماسمر از این ان جی او ها خواست که چند نفر از نمایندگانشان را ارسال کنند تا همه پیش کریم خلیلی به بامیان بروند و این مساله را مطرح کنند. سیما سمر پس از باز گشت از بامیان علی رغم فشار ها تصمیصش را گرفت وبا جدیت به کریم خلیلی گفت که عطای شما را به لقای تان بخشیده ام من نمی خواهم عضو حزب شما باشم. نشریات که به آن اشاره می شود که گویا سیما سمر عضو حزب وحدت بوده همه در خلال همین ماه ها نشر شده است. ولی واقعیت اینست که "نه" سیما سمر ماه ها طول کشید و فشارهای که ذکر آن به عمل در این مساله نقش داشت. بهرحال واقعیت انستکه نه حزب وحدت تحمل پذیرش سیما سمر داشت و نه سیما می توانست عضو حزب وحدت باشد. تنها انتشار لیست پیشنهادی واکنش ها را تا حدی برانگیخت که نزدیک بود کریم خلیلی را به جرم راه دادن چپی ها در حزب وحدت تکفیر کنند. مدتی پس از انتشار این لیست بیشتر از ده آیت الله و حجت الاسلام که اعضای شورای نظارت حزب وحدت بودند به بامیان آمدند و خلیلی را تهدید کردند که از خط امام منحرف نشود و از علم کردن چپی ها دست بردارد. حالا این خطای کوچک که سیما سمر مرتکب شد و دیر نه گفت شایسته نیست که آنرا به یک دروغ بزرگ تبدیل کنیم و بیشرمانه بگوییم که او در رهبری حزب وحدت بوده و قضیه را حتا به سالهای پیش و جنگهای کابل بکشیم. به همین لحاظ است که می گویم راوا یک خرد عقل و یک کوه نفرت دارد و بخشی عظیم از این نفرت، نفرت از هزاره هاست. اگر این آسمان وریسمان را به هم بافتن نیست چرا کسی را که حتا یکروز در حزب وحدت نبوده وحدتی بسازیم و بعدا او را قبای رهبری بپوشانیم.
خوب، چه بخواهید چه نخواهید سیما سمر زن بزرگ و قهرمانی است که از اولین روزهای فعالیتش تا حالاعلیه ملاهای بی ادب وحدتی(درآن زمان نصری، سپاهی، نهضتی و.. خوانده می شدند) که می خواست مکتب هایش به خاطرتمایلات روشنفکرانه او ببندند، علیه چپی های که جنون ماویسم دارند و نه تفکر واندیشه مایو را، که به او قرابت دور خانوادگی دارند و از دست او ناراحت هستند که چرا امکانات موسسه هایش را در خدمت آنها نگذاشته، علیه طالبان، علیه نژادپرستان که اورا به خاطر هزاره بودنش شایسته نفرت ورزی میدانند، و حالا علیه تمام جنایتکاران جنگی مثل سیاف، ربانی، دوستم و..جنگیده است. بسیار روشن استکه سیما سمر به ژاژخایی ها و بدهانی های راوا نیز خم به ابرو نخواهد آورد. سیما سمر یکی جسورترین زنان زمین است. تصور کنید که زن باشید و در جهنم زن ستیزی موسوم به افغانستان(که هرجا می روی به قد و اندامت نگاه کنند و شما را چیزی فقط برای شبهای جمعه بیبینند و هرگز فکر نکنند که تو انسان هستی و هیچ کمی از یک مرد نداری و تو سمبل از جنسیت نیستی و بلکه اندیشه داری تفکر داری آرمان داری و توانمندی بسیار زیادتر از بیسوادان ریشدار) ولی سی سال مقابله کنی بایستی و کار کنی. برای خوانندگان مرد می گویم لطفا برای چند دقیقه خودرا بجای سیما سمر ببینید و احساس کنید که او هستید ببینید که چه خیلی عظیم از نادان ها و وحشی هارا می بینید که همه میخواهند ترا بخورند، چرا که تو زن استی، روشنفکر استی وبدتر از همه هزاره استی. چه بخواهیم چه نخواهیم سیما سمر یک نمونه است، نمونه از شجاعت، ایستادگی، زن باوری و کار. چه بخواهیم چه نخواهیم از همین حالا او یک اسطوره است و از همین حالا او یک افسانه است. چه بخواهیم چه نخواهیم زنان فردای افغاستان به او اقتدا خواهند نمود. در این کوهستان، در این سنگستان، در این مردسالارترین سرزمین جهان باید سیما سمر بود تا به ددها و دیوهای ریش دار گفت و قبولاند که زن انسان است نه سیاسر.
درپایان هزار سلام به کامران میرهزار و وبسایت خوبش. همین جوابیه مرا در بالای صفحه تان فقط لینک کنید.
28 جنوری 2008, 14:16, توسط کبیر
حداقل در یک مورد که نوشته ای راوا به محسنی برخورد نکرده، چند مثال از دهها مورد را از سایت شان برداشته برایت میآورم که به ناوارد بودن اتهامت صحه میگذارد:
http://pz.rawa.org/62/62javid.htm
آصفمحسنی به عنوان یك «قیادی»ای كه مستقیم یا غیر مستقیم دستش به خون مردم كابل آغشته است میخواهد با این دوازده ملیون دالر مسجد و مدرسهسازی به مردم برساند كه گویا همین چند دهملیون دالر ناچیز را در جزدان داشت و بس! حال آنكه اگر شرافتمندانه به داراییهایش برخورد كند اولتر از همه باید بفرماید چقدر به دست آورده و «برادران قیادی» در كدام كشورها و به چه نامها و به چه مقدار سرمایهگذاری كردهاند. او بهیچوجه حق ندارد در كشوری غربال شده اما پر از مسجد، مسجد بسازد یا مخصوصاً مدرسه كه حاصلش جز طالب و تروریست و وحوش قرون وسطایی نیست. او اگر وجدان و علاقهای به «اطفال این میهن» و پدران و مادران تیرهبخت آنان میداشت، این پول را به مهاجران كمپ جلوزی میداد یا به كمپ مسلخ یا...
http://pz.rawa.org/55-56/55wishlj.htm
وقتی آصفمحسنی با آن لحن كلان قبیله خطاب به وكلا و كرزی داد سخن میداد و از آنان میخواست تا اللهاكبر سردهند و به این و آن مسئله بلی یا نی بگویند، به او میفهماندم: آقای محسنی از این لویه جرگه، مجلس عروسی نواسه تان جور نكنید. مجلس رییسی دارد بنام آقای قاسمیار. ما گوسفند و بچه نیستیم، شما به چه حق و به چه رویی از ما میخواهید شعاری را به حكم شما تكرار كنیم یا در مورد «خادم ملت» بلی یا نی بگوییم؟ شما فرق زیادی با برادران تان سیاف و ربانی و گلبدین ندارید و باید قبل از همه به خاطر جنایتهایی كه طی سالهای ۷۱ تا ۷۵ صورت گرفته حساب پس دهید.
28 جنوری 2008, 14:47, توسط تواب بهشتی
یکبار در پرتو دلایل دوستی که در بالا نوشته، اسناد در مورد عضویت سیما در شورای مرکزی حزب وحدت را مرور میکنیم:
سند اول از "پیام توحید" (شماره 15 اسد 1375) نشریه حزب وحدت اسلامی است که مینویسد: "اواخر ماه جوزای سال روان داکتر سیما ثمر و انجنیز فائزه فلاح اعضای شورای مرکزی حزب وحدت اسلامی افغانستان به منظور یک سفر کاری عازم ایالات متحده امریکا گردیدند."
در این شماره از زبان سیما نوشته است: "سفر ما به دعوت سناتوز هنگ براون . .. صورت گرفته بود..... ما هم به نمایندگی از حزب وحدت دعوت شده بودیم"
و سند دومی از "میثاق وحدت" (15 دلو 1379) نشریه دیگر حزب وحدت است که مینویسد:
"خانم سیما سمر عضو شورای مرکزی حزب وحدت اسلامی .... به دریافت جایزه ... نایل شد."
سند سومی از نشریه "عهد جدید" (اول اسد 1381) ارگان نشراتی شورای ولایتی کابل حزب وحدت اسلامی است که مینویسد: "خانم سیما سمر عضو شورای مرکزی حزب وحدت اسلامی است..."
با توجه این چند سند (به احتمال قوی در نشرات حزب وحدت اسناد فروانی دیگی هست که به آنها دسترسی نداریم) حداقل شش سال وی عضویت شورای مرکزی حزب وحدت را داشته است.
سند اولی از زبان خود سیما و مستند است، اما اگر فرض کنیم که حزب در دو سند دیگر دروغ میگوید، باید خانم سیما به این مطالب اعتراض میکرد، این اعتراض چه وقت و در کجا صورت گرفته است؟
29 جنوری 2008, 15:14, توسط چشم ستاره بین
ظاهرا، راوا از کوچه منطق و استلال هم عبور نکرده است. اولا حزب وحدت متشکل از هشت گروه سیاسی است و این احزاب در زمان خودشان صاحب نشریات متعددی بودی اند که در کل شاید بیشتر از صد نشریه بوده باشد. حزب وحدت پنجا نمایندگی سیاسی در خارج از افغانستان داشت و تقریبا هر نمایندگی تلاش مینمود تا یک نشریه داشته باشد. براضافه اینها درداخل افغاستان حزب وحدت در کابل، مزار و بامیان چندین تا نشریه منتشر می کرد. اما حزب وحدت هیچ زمان یک تشکیلات منظم سیاسی نبود تا ارگان خاصی بر تمام نشریات نظارت داشته باشد. اغلب نشریات حزب وحدت تیراژ بالاتر از چنصدتا نداشت و دست اندرکاران آن نیز آدمهای حرفه ای نبودند. گردانندگان نشریات حزب وحدت اغلب طلبه های رده پایین حزب وحدت بودند که نویسندگی را در ایران به شکل آماتور و شوقی آموخته بودند. یکی از آفات دیگر نشریات حزب وحدت مسایل منطقوی بود. مثلا هرکسی خبر و عکس هم ولایتی هایش را بیشتر نر می کرد. نشریات حزب وحدت در بسیاری از موارد غیر حرفه ای و چیزی دریک قدمی یک شبنامه و یا اطلاعیه بودند و این نشریات به هیچ وجه سند معتبر محسوب نمیشوند. فرض کنید اگر فردا کسی برود کاغی را پرنت کند در درج باشد که ملال جویا عضو رهبری شورای نظار بوده است و روی آن نام پیام مجاهدرا بنویسد مگر می شود آنرا سند حساب نمود؟ نشریات حزب وحدت نشریات حرفه ای با سابقه و بی غرض نیست که آن سند محسوب شود. هیچ ارگان خارجی آن کاغذپاره هارا به رسمیت نمی شناسند. اما در مورد این دورغ بی شرمانه، نژادپرستانه و سمر ستیزانه تان که او گویا شش سال عضو حزب وحدت بوده. حزب وحدت پس از سقوط بامیان در سال 1376 و فرار خلیلی به ایران عملا از هم پاشید. پس از سقوط بامیان شورای مرکزی حزب وحدت فقط یکبار در ایران تشکیل جلسه داد و تنش در این جلسه تا حدی بود که خلیلی پس از این اجلاس عملا شورای مرکزی برخلاف تمام اصول حزبی منحل نمود. زیرا اکثریت اعضای شرکت کننده خلیلی را متهم به خیانت و دفاع سست از بامیان نمودند. پس از آن خلیلی فقط با بادیگارد ها و حلقه دفتردارش تنها تا امروز نام حزب وحدت را به دنبال میکشند. لطفا بدون معلومات بی خریطه فیر نکنید. یکبار دیگر می گویم کاری نکنید که مردم شما را به حیث یک نهاد ضد هزاره و فاشیست بشناسند.
3 فبروری 2008, 12:45, توسط پنجشیری
این دیگر یک مضحکه تاریخی است که حالا هرکس از کس دیگر میپرسد که صندوق دشنامدانی راوا را ببنید که چرا به فلانی دشنام کم رسیده است و به فلانی زیاد
من خیلی متأسفم که یک سازمان فیمنیستی تا به این اندازه ریشخند ومسخره شده است.
9 فبروری 2008, 07:08, توسط هموطن
عزیز خوانندکان کرامی:
ملتهایی سازندکان نمدنهای بزرک وافتخارات بزرک شده اند که مردم آن به همدیکر اعتبارداشته و باورمند بوده اند. از کوچکترین دستاورد و خدمت هموطن شان با کمال قدر و افتخار یاد نموده و آنان را نه تنها در صفحات تاریخ بلکه با تندبس سازی جاودانه میسازند؛ نکرش اولین دیگران در ارزیابی افراد جامعه آنست تا بیابند چه کار های مثبت در زندگی انجام داده اند؛ بعد به تفدیر آن کار ها میبردازند ؛تا اشتباهات آنها. متاسفانه در بین ما رسم به این است که با تکیه به احساسات شخصی تا عقلای اندیشیدن به آنچه خود به نتیجه رسیده ایم ولو هیچ اساس اثباتی نداشته باشیم به هم دیگر میتازیم؛ ملاک به کمال رسیدن انسانان وجوامع اعتماد به همدیکر با اتکا به سه اصل راستی شفافیت و باسخگوی در فضای سالمی عاری از عقده است؛ که متاسفانه در میان ما کمتر وجود دارد. انتفاد مدلل سالم و مستند که توجه به خود مشکل داشته باشد تا به افراد و تمایلات شخصی آنها؛ راهی برای اصلاح جامعه است نه دشنام دادن به همدیگر و منفی بافی عقده مندانه که تنها کار سیاستمداران است نه آنهای که میخواهند نقشی موثری در ساختن جامعه حسابده و عدالت بسند ایفا نمایند.
28 جنوری 2008, 12:15, توسط Balkhi
Dear Parwana
I used to like RAWA, it was literally very close to my heart. The strength and sharp truth in RAWA publications against political criminals was the main things I loved it. But then I noticed no one in Afghanistan was safe from savage attack by RAWA. These critics were often had and still have a distinct non-constructive nature. I came to conclusion that by RAWA’s definition there is no political leader, no scholer, no poet who deserves respect in Afghanistan. Literally nearly everyone is being so harshly attacked even respected figures like Ustad Bakhtari and many more. That was the stage I said to myself NO TO RAWA. I am convinced now that RAWA serves the purpose of our enemies by undermining our confidence in ourselves. RAWA indirectly and in a settled way often wants us to believe that NO WE CANNOT PRODUCE GOOD LEADERS, POETS, SCHOLERS ETC, ETC. Who else will benefit from this stand? It is obvious not us, not Afghanistan. I very much hope RAWA one day realiseS the need to turn itself from a subconscious servant our enemies purpose to a constructive partner by taking into account these delicate issues
18 فبروری 2008, 14:41, توسط فریبرز لاچینی
آقای میرهزار،
از خودت اظهار سپاس میکنم که این بحث در مورد سیما و تاخت و تاز به او را فوری در نطفه خواباندی و بحث را به سوی راوا کشاندی تا خانم سیمای گرامی از گیر نقادان رهایی یابد.
خوب شیوه و اسلوب است، اگر زمانی علیه بابه مزاری و بابه محقق هم مطلبی چاپ شد این شیوه را به خاطر داشته باشی که فوری آنان را از زیر انتقادات بیرون بکشی.
18 فبروری 2008, 14:54, توسط کامران ميرهزار
اميدوارم فريبرز لاچينی شما را ببخشد که از نام او سوء استفاده می کنيد. درباره ی خانم سيما سمر هم شما به خطا رفته ايد. اتفاقا اين مطلب در همين جاست که شما هر عقده ای که داريد را خالی کنيد. شما آدم هايی که بلافاصله هر که هزاره بود را با برچسب و بابه مزاری و بابه محقق گفتن می خواهيد از ميدان بدر کنيد آيا درباره ی بابای اعظم تان، خونريز تاريخ احمد خان و باقی جانيان تاريخ و همين دزدان عصر مثل بابای سر گنج نشسته ی تان و دزد معروف انور الحق حدی هم همين قضاوت را می کنيد. چه شده است زورتان می دهد و کسی غير از خودتان را آدم حساب نمی کنيد؟
9 مارچ 2008, 03:35, توسط اسلام دوست از کابل
کامران عزیز!
با وجود اینکه خودت یک آزادی خواه ویک شخص بیطرف هستی چرا از خائنین ملت مانند عبدالعلی مزاری، محقق وغیره دفاع میکنید؟
آنها همچنان مانند احمدخان ، انوارلحق و غیره خائین بودند وحتی بدتر از آنها.
همه ما شاهد هستیم که حزب وحدت و وحدتی ها بادیگر تنظیم های نام نهاد جهادی به سرکرده گی آقای مزاری ، شفیع دیوانه و غیره جنایات زیاد را در کابل مرتکب شده اند.
از خداوند استدعا میکنیم تا آنها را به سزای اعمال شان برساند.
9 مارچ 2008, 06:27, توسط کامران ميرهزار
خوبست که خودت می گويی بی طرف هستی باز جمله ی بعدت گپت را نقض می کند. خواننده ی عزيز، بارها گفته ام و باز هم می گويم که کابل پرس? صدای گوناگون و حتا متضاد را بازتاب می دهد. شما به من نشان بده که در کجا امضای من است که از محقق و خليلی و مزاری دفاع کرده ام. همين امکانی که شما بتوانيد، هر جنايتکاری که خواستيد را در کابل پرس نقد کنيد خود، نشان دهنده ی خط فکری که کابل پرس دنبال می کند است.
12 مارچ 2008, 01:53, توسط اسلام دوست از کابل
میر هزار صاحب تشکر از جواب تان!
من کدام سند به امضای شما ندارم که ارائیه کنم. اما گاه گاه فکر میکردم که شما بعضی اوقات یکجانبه طرفداری میکنید.
به هر صورت شاید سوء تفاهم بوده است.
12 مارچ 2008, 01:59, توسط کامران ميرهزار
سلام و وقت بخير!
مهربانی. همان گاه گاه را بر چه اساسی می گوييد؟ می شود به کدام نوشته ی من استناد کنيد؟
با احترام
14 مارچ 2008, 17:26, توسط توفیق
اینست سند:
http://kabulpress.org/maghala_15aghrabe851.htm
خودت "صدام های" افغانستان را تنها همانهایی میدانستی که در بالای صفحه قطار شده اند، اما وقتی مورد انتقاد قرار گرفتی که چرا خاینان منسوب به ملیت هزاره را حذف کردهای به آوردن عکس جداگانه کریم خلیلی و محمد محقق اکتفا کردی.
متاسفانه فعلا کامنت های این صفحه را پاک کردهای که برایت آن پیامهای اعتراض آمیز را نیز نشان میدادم.
و ثانیا در هیچ مقالهای به قلم خودت علیه خاینان ملیت هزاره مثل مزاری، محقق، خلیلی، اکبری، انوری، سرور دانش، محسنی و .... کلمهای نگفتهای. اگر گفتهای و افشای شان کردهای لینک بگذار.
طبعا خودت با آن شعارهایی که میدهی نمیتوانی فعلا از اینان دفاع کنی چون مچت را دیگران میگیرند، اما این خاموشی در مورد خیانت های اینان خود به معنی دفاع از اینان است.
15 مارچ 2008, 00:25, توسط کامران ميرهزار
دروغ شما ارزش پاسخ ندارد. آيا روزگاری شاهد خواهيم بود که از شاگردی زن خليل زاد دست کشيده ايد و او و شوهرش را افشا کرديد؟
14 مارچ 2008, 14:21, توسط محمد سعیدی
آفرین آقای میرهزار من به عنوان کوچک ترین خواننده این سایت ازشما تشکر می کنم شاید شما تنها کسی در افغانستان هستید که به آزادی بیان اعتقاد دارید و با نژاد پرستی مخالیف هستید من هتا ازرادیو وتلوزون افغانستان هم قضاوت یکترفه ونژاد پرستانه را شنیدم ودیدم از زبان کار مندان ولی در سایت شما نه. بعضیا که شما را متهم به نژاد پرستی می کند شاید بخاطر ترس جان خود شان است