صفحه نخست > فرهنگ، ادبیات و هنر > شششششش! افغان فلمی ها " گودی پران بازی" نکرده اند!

شششششش! افغان فلمی ها " گودی پران بازی" نکرده اند!

ممنوعیت نمایش، تورید و پخش فلم" گودی پران" باز درافغانستان
محمد امین وحیدی | فیلمساز و وبلاگ نویس
پنج شنبه 31 جنوری 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

چندی پیش خبر ممنوعیت نمایش فلم تازه هالییودی "گودی پران باز" ازجانب وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان را دریکی از سایت ها خواندم و مرا واداشت تا دراین باره یکی دو سطری بنویسم. به نقل از سایت های خبری بعضی از مقامات دولتی افغانستان بشمول وزیراطلاعات و فرهنگ و برخی از منتقدین، این فلم را برای پشتون ها مایه ننگ و بدنامی میدانند درحالیکه دراوایل پس از انتشار کتاب پرفروش آنها، هزاره ها بیشتر آن را توهین آمیز و تحقیر آمیز برای قوم خویش میدانستند، اما با گذشت زمان اکثرمردم هزاره براین باورشدند که بیشترموضوعات و مطالبی که در مورد تبعیض علیه این مردم دراین کتاب گنجانیده شده بدور از واقعیت نبوده است و سرو صداها و اعتراضاتی که گمان میرفت پس از نمایش جهانی این فلم ازطرف هزاره ها بپاخیزد فروکش نمود و برعکس فلم "کابل اکسپرس" که سروصداهایی را چه درسطح داخلی و چه درسطح بین المللی درپی داشت، این فلم هنوز شاهد اعتراضات و مخالفت ها ازجانب هزاره ها نبوده است ولی درعوض پشتون ها به این باورشدند که این رمان و این فلمی که ازروی آن اقتباس شده، بیشتر باعث بدنامی آنان درتاریخ افغانستان نزد جهانیان میگردد، ازاینرو وزیرصاحب اطلاعات و فرهنگ که یکی ازمغزهای متفکر پشتونها بحساب میاید، نمایش، تورید و پخش این فلم را درافغانستان ممنوع اعلام میدارد، غافل ازآنکه نسخه های این فلم درانترنت قابل دید است و دوکانداران فلم و سی دی فروشی ای که بخواهند نسخه آنرا ازروی انترنت داونلود نمایند و به کاپی آن بپردازند، درچنین تقلب کاریها کمتراز پاکستانی ها نیستند و به زودی خانه ها و دوکان ها را پر از کاپی های دزدی شده از انترنت با کیفیت پایین این فلم مینمایند.
به عقیده وزیر اطلاعات و فرهنگ و همفکرانش، تصویری که دراین فلم از پشتون ها و نقش آنها درجامعه چند ملیتی و اکثریت پشتون افغانستان ترسیم شده، بیشتر به حد مبالغه و بدور از واقعیت بوده است، درحالیکه وزیرصاحب از نشر ترجمه فارسی این رمان پرفروش درایران و تورید آن حدود یک و نیم دوسال پیش به افغانستان شاید هیچ اطلاعی نداشته بوده باشد که قبلاً درباره آن هیچ اعتراض و یا ممنوعیتی وضع نکرده است و هزاران جلد از رمان به دست مردم رسیده و اکثراً آنرا خوانده اند.
حالا گذشته از مسئله واقعی و یا غیر واقعی بودن وقایع رمان، دراین نوشتار نکاتی که درمورد این فلم برای من جالب است عبارتند از؛ مقایسه "گودی پران باز" با "کابل اکسپرس"، نگاه مختصری بر فلم "گودی پران باز"، زندگی نامه مختصر خالد حسینی و نقش افغان فلم درپروژه های و تولیدات مشترک خارجی درافغانستان، اما موضوع قضاوت درزمینه واقعی و غیر واقعی بودن حوادث مختلف رمان و ادعای های وزیرصاحب فرهنگ را اولاً به عهده نویسنده رمان میگذاریم و اگرهم نشد به عهده تاریخ و مورخین عزیزکشورمان میگذاریم.

اینبار به دنبال نشر خبر ممنوعیت نمایش و تورید این فلم درافغانستان، مسئولین افغان فلم با درنظرداشت تجربه گذشته زودتر دست بکارشدند و موضع گیری خویش را در قابل این فلم اعلام داشتند. اینبار "انجنیر لطیف احمدی" با بیان سخنانی پیرامون این فلم به سایت خبری بی بی سی گفت؛ " در محتوای فیلم صحنه هایی وجود دارد که برای ما از نظر آزادی بیان، مسایل انسانی و حتی مسایل بین المللی، غیرقابل قبول است" و بخاطر رفع مسئولیت خویش وزارت اطلاعات و فرهنگ را مسئول ممنوعیت این فلم اعلام داشت، درحالیکه وزارت اطلاعات و فرهنگ درهربخش مربوط معینیت و سپس ریاست ها دارد که ریاست افغان فلم مسئولیت مسایل مرتبط با تولید و تورید، مجوزساخت و نمایش فلمها را به نمایندگی از این وزارت برعهده دارد. انجنیرصاحب به دلیلی این مسئله را مستقیماً به خود وزارت ربط داد تا شخص ایشان زیرسئوال نرود که چرا درزمانی که درپروسه ساخت این فلم دوش به دوش تهیه کنندگان و کمپنی بزرگ هالییودی "دریمورکرز" همکار و دخیل بوده است هیچ چنین مسئله ای مطرح نبوده است ولی حالا آنرا مغایربا مسایل انسانی و فرهنگی کشورش میداند.
با شنیدن این خبر، یکبار دیگر به تقریباً یکسال پیش برگشتم، به زمانی که فلم دیگری نیز درداخل و خارج از افغانستان سروصداهایی را به پا کرد و سرآخر باعث ممنوعیت نمایش و تورید آن ازجانب وزیر فرهنگ کشور گردید که متاسفانه اعتراضات و سروصداها زمانی صورت گرفت که نسخه های غیرقانونی آن بصورت عمدی توسط گروه خاصی انتشاریافته بود و میشد کاپی آنرا به آسانی درهرویدیو کست فروشی یافت، که این سروصداها به احتمال زیاد باعث فروش زیاد این فلم حتی درخود هند ودرکشورهایی دیگرهم گردیده است.
حالا پس از تکمیل شدن " گودی پران باز" و نمایش آن درسینماهای جهان بخصوص درآمریکای شمالی و موجود بودن نسخه غیرقانونی کامل این فلم با کیفیت پایین دراینترنت، آوازه ها میرساند که گویی احتمال دارد، این فلم نیزدربین مردم مانند "کابل اکسپرس" باردیگرسروصداهایی را بپا خیزاند.
تفاوت ها میان "کابل اکسپرس" و "گودی پران باز"
تفاوت عمده و اصلی ای که بین این دوفلم جنجالی وجود دارد اینست که فلم "کابل اکسپرس" بیشتر موضوعش بین هند و پاکستان بود و افغانستانی ها نقش درداستان آن نقش حاشیه ای داشتند، فقط لوکیشن فلم و محل رخداد رویارویی هندی ها با طالب پاکستانی درافغانستان بود، درحالیکه درفلم "گودی پران باز" دغدغه اصلی فلم تنش های دو قوم عمده این سرزمین است و داستان و شخصیت ها کلاً افغانی و اصیل اند.
فلم قبلی یعنی "کابل اکسپرس" که داستان دوخبرنگارجوان هندی را درآخرین لحظات سقوط طالبان درافغانستان به تصویرمیکشید به ناخواسته و بدون آگاهی کارگردان و دست اندرکاران آن دستخوش تغییرات مغرضانه دردیالوگهای فلمنامه ازسوی مسئولین افغان فلم ( نهاد دولتی) وعظیم فلم ( نهاد خصوصی) گردید. درواقع دیالوگهایی که باعث جنجال و سپس ممنوعیت این فلم درافغانستان گردید، هیچ گونه ربطی با داستان فلم نداشتند بجز از اینکه مسئولین افغان فلم موقع و فرصت را غنیمت شمرده و با ارائه مشوره غلط به کارگردان این فلم، دیالوگ های اضافی را گنجانیدند تا عقده هایی که درجاهای دیگر داشته اند درقالب همین یکی دو دیالوگ فلم خالی نمایند یا مانند ضرب المثلی که میگوید " تنور که داغ بود، نانت را بچسبان".
سپس زمانی که اعتراضات مردمی دراین زمینه آغازمیابد و روزبروز وسیع ترمیگردد، آنگاه است که این مسئولین با دستپاچگی به عذرخواهی میپردازند و وعده میدهند که درآینده ها هرگزچنین کاری صورت نخواهد گرفت؛ اما این کار که باز هم صورت گرفت! پس"گودی پران باز" چیست؟!
اما درپروژه " گودی پران باز" که بزرگی اش چندین برابر فلم کابل اکسپرس بوده و با هزینه¬ی تقربیاً بیست میلیون دالری ساخته شده است، با آنکه قضیه اش از" کابل اکسپرس" متفاوت است اما بازهم "ریاست افغان فلم"، "اتحادیه سینماگران" و "بنیاد فرهنگ و جامعه مدنی" ازمراحل پیش تولید آن که گروهی از هالییود برای انتخاب بازیگربه افغانستان آمده بود الی ختم دوره تولید آن که اکثرفلمبرداری ها در چین صورت گرفته است، دوشادوش همکاری داشته است و هیچگاه نمیتوانند آنرا انکار نمایند، ولی خوشبختانه که این فلم از روی رمانی اقتباس شده است که آنرا اکثرمردمان جهان خوانده اند و این ارگان های افغانی ما درنفوذگذاری روی کارگردان و یا دست کاری دردیالوگ های فلمنامه نقش چندانی نداشته اند و هرچه محتوای فلم است برمیگردد به اصل رمان و شخص نویسنده آن یعنی آقای خالد حسینی نویسنده افغان تبارآمریکایی.
نکته دیگراینکه درفلم "کابل اکسپرس"، بیشتر از مسئله پول، پروژه با هدف سیاسی دنبال شد، اما در" گودی پران باز" مانند سایرفلمهای اکثراً هالییودی که ازروی رمانهای پرفروش جهان اقتباس میگردند، بیشترهدف تجاری مطرح است، زیرا زمانی که غول های هالیوود دست به تهیه یک فیلم بیست میلیون دالری میزنند هرچند درمقایسه با فلم های پرخرج این هزینه ناچیزاست، باز هم حتماً توقع درآمد هشت الی ده برابرآنرا دارند ازاین لحاظ برای فروش خوب، وابسته ماندن به اصل رمان یکی از شرط های ساخت چنین فلمهایست.
راستی، زمانی که رمان با استقبال گرم خوانندگان درسرتاسرجهان مواجه میگردد، به بیش از چهل زبان دنیا بشمول فارسی ترجمه میگردد و ازآن وقت تا بحال بیش از دو سال وقت میگذرد اما این وزیرصاحب اطلاعات و فرهنگ مان تا حالا چطور درمورد محتوا و یا راست و غلط بودن وقایع رمان آن چیزی نگفته است و هیچگونه اعتراضی کرده حتی الی زمانیکه که مقدمات ساخت فلم آن چیده میشود و بالاخره آنهم به پایه اکمال میرسد؟! شاید خواب بوده یا مصروف کاری بوده باشد که فکرش نشده است.
بعداً اینکه "گودی پران باز" را شخصی مینویسد که خود یک افغانستانی است با قلبی پراز رنج ها و خاطرات دوران کودکی درافغانستان و با درک و حس کافی ازمردمان این سرزمین، درحالیکه "کابل اکسپرس" را کسی مینویسد که خودش هندی است و اصلاً آگاهی عمیق و معلومات کافی درمورد افغانستان و اقوام آن ندارد و دستخوش فریب چند شخص فرصت طلب میگردد.

حالا که فلم "گودی پران باز" روی پرده رفته و تا کنون میلیون ها تماشاچی درکشورهای مختلف آنرا تماشا کرده اند، افغان فلم با نمایش آن درافغانستان مخالفت میکند و ازطریق وزارت فرهنگ آنرا ممنوع اعلام میدارد، درحالیکه خود در مراحل ساخت آن به اندازه کافی همکاری داشته و ازتمام موضوعات آن درجریان بوده است.

و حالاهم کمی درباره فلم

داستان فلم، ضمن آنکه مروری بر تحولات افغانستان طی سالهای 1970 الی 2000 میلادی دارد، بیشتر روی خاطرات گذشته، پشیمانی از خیانت به دوست و فراز و نشیب های زندگی دودوست میچرخد و کودکی آنها را الی زمانی که ازهمدیگر جدا میگردند و یکی ازآنها کشته میشود و دیگری بیاد او باید طفل اورا نجات دهد و برای این منظور جان خود را به خطر میاندازد، به تصویر میکشد. موضوع حساس این فلم تنش هایست که طی سالها میان هزاره ها و پشتون های افغانستان وجود داشته است. امیر فرزند یک مرد سرمایه دار پشتون است و حسن هم فرزند علی که هزاره است و نوکرخانه امیر. این دودرطفولیت دوستان خوبی اند اما ازآنکه پدرامیرحسن را نیز به اندازه او دوست دارد، امیر رنج میبرد وبا آنکه حسن خیلی با او وفادارو صادق است، به نحوی حسن را از نزد خود میرهاند و با اشغال افغانستان توسط روسها و روی کارشدن کمونیست ها سرنوشت اینها را خیلی از همدیگر شان دور میسازد؛ امیربا پدرش راهی پاکستان شده و ازآنجا به آمریکا میروند و حسن و خانواده شان به هزاره جات.
حالا امیر سالهاست که درآمریکا بسر میبرد که ازرحیم خان، دوست پدرش برایش تیلیفون میآید که باید هرچه زود تر او را درپاکستان ببیند. امیرعجالتاً تصمیم میگیرد و به پاکستان میرود، دوست پدرش را میابد و او بعضی رازهای جدی تری را برایش میگشاید و امیر وادار میگردد به افغانستان برود، درست زمانی که افغانستان دردست طالبان است. حسن را طالبان کشته اند و از او یک فرزند به نام سهراب باقیست که باید ازچنگ اسارت طالبان نجات داده شود، امیر به افغانستان رفته و بعد از کشمکش هایی او را ازچنگ طالبان نجات میدهد و با فرار او را ازطریق پاکستان با خود به آمریکا میاورد.
فلم با زندگی فعلی امیر آغاز میگردد و با فلش بک به دوران کودکی او و دوستش حسن و زندگی ای که درافغانستان داشتند، سرمیکند و پس به آمریکا برمیگردد و با پایان نسبتاً خوش خاتمه میابد.
نکته ایکه باعث ممنوعیت این فلم توسط وزارت فرهنگ و افغان فلم درافغانستان گردید و احتمال میرود ازجانب مردم هم به آن اعتراضاتی صورت گیرد، ظاهراً همان صحنه تجاوز به یک کودک دریک پس کوچه است، که برگرفته از خود رمان است، تجاوزی که درمقابل چشمان امیر و بخاطر خود امیر بالای حسن صورت میگیرد و امیر جرات آن را ندارد تا ازنوکرهزاره اش حسن که هم او را دوست میخواند، دفاع کند ولی بعد ها که پی میبرد که حسن ضمن آنکه نوکرش بوده، برادراندرش هم بوده است، این مسئله امیر را رنج میدهد و سرآخر برای تلافی و جبران آن جانش را به خطرهم میاندازد. مسئله اصلی ایکه که درواقع باعث ممنوعیت نمایش "گودی پران باز" ازسوی پشتون ها گردیده، چهره نسبتاً خشن و زشت با افکار فاشیستی ای است که ازپشتون ها دراین فلم ترسیم شده؛ فضای بوجود آمده توسط حکام پشتون درافغانستان که درهمه جا هزاره ستیزی به چشم میخورد؛ درکوچه، دربازار، درخانه، درمحافل و درهرجایی که امکان آن باشد. درمقابل از هزاره ها چهره بردبار،آرام، زحمتکش، وفادار و صادق ترسیم گردیده است و حاکمان فعلی پشتون هرگزچنین نمیخواهند.
لوکیشن های اصلی این فلم فریماونت کلیفورنیای آمریکا، کاشغر چین و پیشاورپاکستان است. لوکیشن دوران کودکی امیر و حسن که در پس کوچه های وزیراکبرخان آن زمان کابل و مناطق دور و برآن را ترسیم میکند، اکثراً درمحله ای در شهر کاشغر چین فلمبرداری گردیده که به صورت نسبتاً جالب فضا سازی شده و شباهت های زیادی به خانه ها و دیکورهای افغانستان دارد.
دراین فلم هنرپیشه های نامدار تیاتر و تلویزیون افغانستان چون استاد قادرفرخ درنقش جنرال طاهری، میمونه غزال درنقش خانم جنرال طاهری و نبی تنها درنقش علی پدر حسن و امین رحیمی درنقش کوتاه سخنگوی طالبان را میتوان دید که درپهلوی آنها، سید میران فرهاد، حمیده همراز، عظیم پنجشیری و چند تن دیگرنیز نقش های کوتاهی داشته اند.
برعلاوه نقش آفرینی بازیگران افغانستانی دراین فلم از بازیگران نه چندان مشهورخارجی نیزاستفاده شده و نقش های نسبتاً مرکزی فلم به آنها واگذارگردیده اند.
همایون ارشادی، بازیگر ایرانی ایکه دردو فلم عباس کیارستمی نقش داشته، دراین فلم درنقش پدرامیر به خوبی درخشیده است و شخصیت پدرامیر را که دررمان خوانده ایم با بازی خوب او میتوان به خوبی لمس کرد. دیگر بازیگر خارجی این فلم، خالد عبدالله، هنرپیشه بریطانیایی عرب تبار مصری است که نقش مرکزی امیر را ایفا نموده است و تا حدی موفق بوده است. هنرپیشه نقش خانم امیر آتوسا لیونی، نیز خارجی و آلمانی ایرانی تباراست که نقش طولانی ای درفلم ندارد.
روی همرفته با آنکه تفاوت بسیار اندک آن را با رمان میتوان دید، یا بهتربگوییم حذف بعضی از موارد خیلی خرد و ریز اما باز هم "گودی پران باز" فلم خوبیست و ازقرار استقبال گرم تماشاچیان احتمال دارد فروش نسبتاً خوبی داشته باشد. این فلم با دوماه تاخیر ازپلان اکران روی پرده رفت و تهیه کنندگان آن،علت تاخیر را خطرجان برای بازیگران خرد سال آن دانستند که سرآخر آنها هم از افغانستان به بیرون انتقال داده شدند و برای مدت نامعلومی درامارات متحده عربی بسر میبرند. قابل یادآوریست اینکه خود خالد حسینی، خالق این رمان نیز دریک صحنه درآخرهای فلم یک نقش کوتاه دارد.

شنیده میشود که منتقدین از این فلم تعریف چندانی نکرده اند و آنرا زیاد جدی نگرفته اند، اما با درنظرداشت فروش و شهرت خوب رمان آن، تماشاچیان درآمریکای شمالی و دیگرکشورها ازآن استقبال خوبی نموده اند.
نظر به سروصداهایی که این فلم قبل از اکران عمومی داشت، توقع میرفت که نام آن درفهرست نامزدهای اسکار 2008 دیده شود، ولی اسامی نامزد های اسکار امسال همین تازگی ها اعلام شد که "گودی پران باز" دربین آنها بختی نداشت. با آنهم امکان دارد این فلم کماکان یکبار دیگر توجه جهانیان را به مسئله افغانستان جلب نماید.

خالد حسینی نویسنده رمان مشهور گودی پران باز
منبع: ویکیپیدیای انگلیسی
برگردان به دری: محمد امین وحیدی

خالد حسینی نویسنده و داکتر طب، به تاریخ چهارم مارچ سال 1965 درکابل متولد گردیده است. اولین رمان وی تحت عنوان ( The Kite Runner) یا " گودی پران باز" سومین رمان پرفروش امریکا درسال 2003 میلادی بوده و رمان دوم وی تحت عنوان ( A thousand splendid suns) یا " یک هزار خورشید براق" نوشته شده که درسال 2007 روانه بازارکتاب گردید و با استقبال نسبتاً خوب خوانندگان مواجه شد.
پدرخالد حسینی کارمند وزارت امورخارجه افغانستان بوده و مادرش دریکی از مکاتب دخترانه شهرکابل تدریس میکرده است. درسال 1970 میلادی پدرش ازجانب وزارت خارجه افغانستان به فرانسه فرستاده میشود و وی یکجا با فامیل خود به پاریس میرود و درسفارت افغانستان به انجام وظیفه میپردازد. درسال 1973 فامیل حسینی دوباره به کابل برمیگردد. درجولای سال 1973 برادرکوچکترخالد متولد میشود، این زمانیست که حکومت افغانستان با یک کودتای نسبتاً آرام و بدون خون ریزی تغییر رژیم میدهد.
درسال 1976 پدرخالد حسینی باردیگر وظیفه اش به پاریس تبدیل میگردد و بازهم فامیلش را باخود به فرانسه میبرد. اینبار بخاطرکودتای خونبارکمونیست ها و تغییررژیم حکومتی درافغانستان، خانواده خالد حسینی بجای آنکه به افغانستان بازگردند، تقاضای پناهندگی سیاسی به کشورایالات متحده مینمایند. تقاضای آنها پذیرفته میشود و آنها به " سن جوز کالیفرنیای" امریکا ساکن میگردند. با ترک افغانستان بدون هیچ چیز دیگربغیرازلباس جانشان، بالاجباربرای مدت کوتاهی زندگی شانرا با کمک و پول خیریه سپری مینمایند.
خالد درسال 1984 مکتبش را به پایان میرساند و شامل دانشگاه سنتا کلارا میگردد که درسال 1988 دررشته بیالوژی مدرک لیسانسش را ازآن دانشگاه بدست میآورد. یک سال بعد ازآن، دردانشگاه طب سن دیاگوی کالیفرنیا ثبت نام میکند و درسال 1993 با درجه (MD) فارغ میگردد. حسینی دوره استاژ تخصصی اش را دربخش داخله درمرکز طبی سیدارز – سیانای لاس انجلس درسال 1996 تکمیل نموده و تاهنوز در پهلوی نویسندگی دررشته طب هم که رشته اصلی اش است فعالیت دارد.

تأثیرپذیری و الهام:

خالد حسینی درطفولیت اشعارزیاد فارسی و همچنان رمان های زیادی را از Alice in Wonderland گرفته تا سری رمان های Mike Hammer اثر Mickey Spillane که به فارسی برگردان شده بودند خوانده است. خاطره هایی را که اززمان افغانستان آرام و قبل ازاشغال روس ها به ذهن داشته و نیز روابط شخصی اش که با مردم هزاره داشته ، دست به دست هم داده موجب بوجود آمدن اولین رمانش یعنی " گودی پران باز" گردیده است. زمانی که فامیل حسینی درایران بسرمیبرده اند، ( که احتمالاً همان سالهای قبل ازرفتن فامیلش برای باردوم به فرانسه باشد) مردی ازقوم هزاره به نام حسین خان درخانه شان کارمیکرده است. زمانیکه خالد درصنف سوم درس میخوانده است، به یاد دارد که به حسین خان خواندن و نوشتن یاد میداده است. با آنکه رابطه خالد و حسین خان یک رابطه رسمی و کوتاه مدت بوده است، بهترین خاطره های این رابطه الهامی برای رابطه حسن و امیر دررمان " گودی پران باز" شمرده میشود.

رمانها:

رمان مشهور و پرفروش " گودی پران باز" (ISBN 1-59448-0001) داستان جوانی به نام امیراست که برای ایجاد سازگاری با پدرش و درعین حال ازعهده برآمدن خاطرات یک رویداد دوران طفولیت که مکرراً درذهنش خطور میکند کوشش دارد. داستان درمورد افغانستان است و ازسقوط رژیم شاهی الی سقوط رژیم طالبان را به تصویرمیکشد و درساحه سواحل سن فرانسیسکوی آمریکا به پایان میرسد. درپهلوی سایرموضوعاتی که داستان احتوا میکند، تنش های قومی ای که میان مردم هزاره و مردم پشتون افغانستان وجود داشته است و تجارب مهاجرت امیرو پدرش به امریکا بدنه اصلی داستان را تشکیل میدهند.

به نقل از نیلسن بک سکن، [ این اولین رمان خالد حسینی درسال 2005 میلادی سومین رمان پرفروش امریکا محسوب گردیده است]. درهمین اواخر از روی این رمان اقتباسی صورت گرفته که در سال جاری میلادی شاهد فلمی با همین نام محصول سینمای هالییود بودیم که فلمبرداری آن با حضورهنرپیشه های داخلی و خارجی در آمریکا و چین صورت گرفته است. ازبین هنرپیشه های افغانی که دراین فلم حضوردارند، نام های قادرفرخ، نبی تنها، میمونه غزال و امین رحیمی را میتوان درلست دید. قابل یادآوریست که رمان بعدی خالد حسینی با عنوان " یک هزارخورشید براق" که شرح وقایع سی سال ازتاریخ افغانستان و قربانی دادن شجاعانه یک زن برای فامیلش را نشان میدهد، بتاریخ 22 ماه می 2007 میلادی توسط انتشارات Riverhead Books منتشرگردید.
خالد حسینی ازبین پنج فرزند خانواده خویش بزرگترین، متاهل و دارای دوفرزند ( یک بچه و یک دختر به نام های حارث و فرح میباشد).
خالد حسینی بعد از عتیق رحیمی دومین رمان نویس افغانستان است که با رمان اولش درسطح جهان مطرح میگردد و اثرش به زبان های زنده دنیا (بشمول فارسی) برگردان میگردد، هرچند قبل ازاین اثرداستان های کوتاه دیگری هم درکارنامه اش دارد. حال با به نمایش درآمدن فلم آن که توسط David Benioff اقتباس گردیده و با کارگردانی Marc Forster آمریکایی تقریباً با دوماه و اندی تاخیر اکران گردید، دیده شود که استقبال تماشاچیان تا آخرازآن در چه سطحی باشد و فروش آن به چه اندازه برسد.

اصل گپ درباره ریاست افغان فلم

جای تاسف اینجاست که افغان فلم منحیث یکی از ریاست های وزارت اطلاعات و فرهنگ که خود را مبلغ و ناجی* فرهنگ از طریق سینما و تولید فلم میداند، با کارکردهایش چه فرهنگی را تقدیم جامعه مینماید؟ فرهنگ زد وبند، فرهنگ پنهان کاری، فرهنگ توهین و تحقیر، فرهنگ باند بازی و قوم گرایی یا فرهنگ بی برنامه گی؟!
بارها و بارها درمحافل و مجالس سینمایی و اکران فلمها، مسئولین افغان فلم سنگ خدمت به سینه میزنند و همواره با سردادن شعارهای تکراری فلمسازان و بخصوص فلمسازان جوان را تشویق مینمایند و اعلام هرگونه همکاری با آنان، اما زمانی که کارعملی فرا میرسد نه تنها که همکاری و کمک نیست، بلکه کارشکنی ها و دلسرد سازی ها از هرسو دامنگیر فلمسازان میگردد.

یک مثال کوچک؛ زمانی که یک فلمساز توان پرداخت پول کلان برای اکران فلمش درتالارهای کلان و خصوصی نداشته باشد و تالار افغان فلم را با این هدف غنیمت بشمرد، یک روز برق نیست؟ روز دیگر سیستم صدا درست نیست، روز دیگرمشکلات تخنیکی پیش آمده و روز دیگر مسئولین تخنیکی تشریف ندارند و ازاین قبیل گپها که اکثراً بهانه های منطقی ای نیستند. و اگر از مسئولین پرسیده شود که چرا به این مشکلات رسیدگی صورت نمیگیرد، همه با هم و یکصدا میگویند؛ " پول نیست! دولت کمک نمیکند! حمایت نیست!" و هزارنوع بهانه های دیگر، ولی اگرآدم نزد خود بسنجد، درصورتیکه پلان و برنامه ریزی درست و یک کمی دلسوزی و احساس باشد، خیلی کارهای میشود کرد. یکی از این راه های درآمد برای رشد و انکشاف افغان فلم و تشویق فلمسازان، اختصاص دادن درآمد از همین پروژه های تولید فلم های خارجی است، که پس به خود افغان فلم و تجهیزات آن به مصرف برسد به شرطی که درخدمت فلمسازان قراربگیرند. مثلاً درهمین دو پروژه فلم جنجالی، " کابل اکسپرس" و " گودی پران باز" چه مقدارپول درافغانستان به خرچ رسیده؟ در این زمینه با کدام ارگان قرارداد صورت گرفته؟ و این پول ها به جیب کی رفته؟ مثلاً درفلم "کابل اکسپرس" که اکثراً صحنه های آن درداخل افغانستان فلمبرداری گردید و تا آخرین حد از امکانات موجود افغان فلم پا به پای امکانات شرکت سازنده هندی استفاده صورت گرفته است و امکانات وتجهیزات موجود مورد استهلاک قرارگرفته، اگرپرسیده شود که پول هایی که ازدوران ساخت این فلم بدست آمده درکجای افغان فلم به مصرف رسیده است؟ و یا درجیب کی رفته است؟، هیچ جوابی موجود نخواهد بود، درحالی که از این فلم فقط بدنامی و جنجال نصیب مردم افغانستان گردید.
بعضی از فلمسازان معتقدند، ریاست افغان فلم به حد زیاد مورد سو استفاده های شخصی عده خاصی صورت میگیرد و چشم دید ها از وضعیت آن این سئوال را دراذهان خلق میکند، آیا افغان فلم بصورت میراثی مربوط یک شخص و اطرافیانش میباشد و یا تغییرات و بهبود درآن بوجود خواهد آمد؟ وگرنه شاید تا سالیان سال شاهد رشد سینما و هنرو صنعت فلم دراین کشور نباشیم، این سئوالیست که باید مسئولین بلند رتبه تر جواب آنرا بدهد، هرچند که ازاکثرمسئولین دولتی گله ای نیست، چون ....

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • چندی قبل به تماشای این فلم که گوشه از واقعیت را به تصویر کشیده بود نشستم. که سینما جامعه چند فرهنگی آسترالیا پر از بیننده این فلم بود راستش از صحنه تجاوز به حسن احساساتی شده بودم که در جریان تماشای فلم صدای گریه عده ای را میشنیدم که این مردم انساندوست بحال گذشته و حال قوم گریه میکردند که سالها چنین ظلم و جفا را تجربه کرده اند. با خود گفتم پیام این فلم گوشه از همان نسل کشی است که در نتیجه آن نسل کشی 62% این قوم نابود شده است .همان به غلامی گرفتن هزاره ها بوده و همان برده فروشی بوده که چهره های خونریز آن دوران از پول آن به اداره دولت می پرداخت .اگر همصحبت با یکی از برادران بقول روستار ترکی (بزرگ)ما شوی و یاد آور گذشته و کوچ اجباری ونسل کشی هزاره ها گردیم اکثر آنهامعلو مات ندارند و قاقا می خندندند که ما چنینن چیزی نشنیده ایم.ای کاش هزاران فلم و کتاب که بیانگر چنین واقعیت تاریخی میبود تهیه و چاپ میشد تا همه مردم ما ااز آنچه در گذشته ما واقع شده آگاه میشد.درین هفته در کشور دومی ام یعنی آسترالیا ریس جمهورجدید و پارلمان از مردمان بومی (aboriginal)این سرزمین رسما معذرت خواهی می کند.جفا که به این مردم روا داشته شده این است که بعد اشغال این کشور توسط انگلیس ها عده زیادی ازین مردم را بقتل می رساند و عده ای آن نسل را دزیده و به انگلیس انتقال می دهد که به اصطلاح انگلیسی آن (STOLEN GENERATIAON )معروف است نه انکه آن را به حیث برده بفروشد و حالا اینها جوانمردانه در حالیکه چندین نسل پیش از اینها این عمل را مرتکب شده اندولی اینها معذرت خواهی می کند و غرامت پرداخت می کند.ای کاش دولت ما هم چنین شهامت اخلاقی می داشت که چنین کاری را نسبت به مردمان بومی افغانستان (هزاره)می کرد .به امید هم پذیری همدیگر
    علی کاکائی برزبن آسترالیا

  • سلام به همه!
    پیام من به آن کسانی که از تراژیدی های گذشته مینالند و آنرا به زمان حال ارتباط میدهند این است که با چشمهای باز و بی طرف به گذشته بنگرند و ببینند که در حق کدام قوم این سرزمین ظلم نشده. مطمین استم که کدام قومی را نخواهند یافت. صرف زمان و مکان ظلم و استبداد در طول تاریخ میتواند فرق داشته باشد که به هیچ وجه دلیل موجه برای براءت دادن به قوم ظالم شده نمیتواند. برادران هزاره اگر به تاریخ خود نگاه کنند درمیابند که ظلم عبدالرحمانی و..... در مقابل شان به تناسب ظلم و ستم چنگیزی و مغولی ذرهء هم نیست.

    • ارجمندم شکریه جان
      هزاره ها بیشترین قربانی را در جنگ چنگیزی ها و مغولی ها متحمل شده اند.مگر در تاریخ نخوانده اید که نواسه چنگیز در بامیان به قتل می رسد بعد به دستور چنگیز هر چه زنده جان در بامیان بود از بین ببرید که به آن دستور عمل شد.
      علی کاکائ

    • شکریه خانم،فقط به قیافه وشکل صورت بودایک نظر بدون مغرضانه کن وبعدآ تاریح حفاری این شگوه عظیم بشری را بخوانید و مقایسه کنید که بدست کدام تمدن پسندنان آن عصر در دل کوه حک گردیده،یقینآ به غیر از هزاره ها کسی دیگر بوده نمیتواند.این خود یک ثبوت بسیار ساده است.اگر فرزندان آخوند عمر آنرا در دل کوه حک میکردند یقینآ با بینی بسیار بلند و صورت بسیار پشمالو انرا تراش میکردند.چرا بودا در طول تاریخ افغانستان مورد خصم جانیان فاشیست قرار میگرد ؟چونکه قیافهءبودا، بومی بودن مردم هزاره را در افغانستان امروزی هزاره ها سال از امروز برای مان به اثبات میرساند.

  • جناب کاکای!
    به حضور تان به عرض رسانیده شود که قبل از هجوم چنگیز خان به بامیان هزاره ها ساکنین آنجا نبودند. چنگیز خان ساکنین بومی بامیان را قتل عام کرد و زمین ایشان را به لشکریان خود بخشید. شما میتوانید جهت معلومات در باره این قضیه به آرشیف های تاریخی هند. انگلستان و روسیه مراجعه کنید. و یا هم مطلبی را بخوانید که در مجله ایشیا تایمز هند تحت عنوان The Vandalsدر ماه مارچ سال ۲۰۰۱ عیسوی بچاپ رسیده.

    • دوستم شکریه جان
      چنانچه به آن معلومات دسترسی دارید از ین هم آگاه هستید که هزاره ها قبل از ظهور چنگیز ساکنان بومی بامیان باستان بوده نمونه آن بودا بامیان است .از آن قبیل جعل تاریخ بیگانه ها و هر تبار از مردم ما به نفع شان نوشته است .بیاید واقع بینانه قضاوت کنیم. با تشکر

    • خانم شما از خواهران القاعده و طالبان نيستيد که قتل عام کرده و بت های عظيم و بی نظير بودا را تخريب کردند؟ بت های بودا سند عينی و ثبت شده جهانی است و ثابت می کند هزاره ها حداقل سه هزار سال ساکن باميان بودند. شما از قيافه هزارگی خوشتان نمی آيد . وقتی که زورتان رسيد، زديد و کشتيد و برديد. سليقه ساختن بت های بودا را شما نداشته و نداريد. باقيماندگان چنگيز عده ای بودند که به دليل شباهت چهره جزيی از جامعه هزاره قلمداد شدند. کمربند زرد از خاور دور تا قلب اروپا کشيده شده شما از تاريخ فقط جعل آن را بلديد.

    • شکریه جان مثل اینکه شما هم از تاریخ آن قسمت هایش را قبول دارید که طبق میل شما تحریر یافته باشد و گرنه این گونه قضاوت نمیکردید ! خواهر گل از مطالب شما این گونه فهمیده میشود که شما سا کنان بامیان د رزمان قتل عام چنگز خوان را کسانی غیر از مردم هزاره میدانید !! در حالیکه اگر به تاریخ مراجعه کنید به طور مستند به شما خواهد گفت که هزاره ها بومی ترین مردم این سرزمین بوده اند که سیاح زایر چینی درقرن 3یا 4 میلادی وقتی از بامیان دیدن میکند از ساکنان آندیار به نام هزاله یاد میکند که طبق وصف او تنها با هزاره های امروز مطابقت دارد و....!!
      گذشته از آن قیاس و جواب شما و مقایسه میان این دو خونخوار تاریخ قیاس مع الفارق است و اصلا علمی و قابل قبول نیست و اصلا معقول و منطقی نیست که بر فرض اولاد چنگز بودن هزاره ها !!؟ ایا باید قتل عام عبدارحمن خونخوارو ظالم را توجیه و به او حق بدهیم که قرن ها پس از چنگیز از مثلا اولاد او اینگونه وحشیانه و بیرحمانه انتقام بیگیرد که 62% این مردم بیچاره را از دم تیغ بیدریغ بگذراند !! خواهرم بیشتر مطالعه کن ومنطقی قضاوت کن موفق باشید.

  • miss shokria, you need to study some true history.

    Hazaras are the orginal people of afghanistan spec of Bamitan-e-Bastan.

    Go ready some true History!!!!!!

  • خواهران وبرادران عزیز! ملت بزرگ ومتمدن هزارستان باستان و وارثان کوشانیهای تمدن ساز زنده اندو در کشور های مختلف جهان هنر نمای میکنند تاباشد از پدران ومادران هنر پرور شان پاسداری و قدردانی کرده باشند که یکی از نمونه های آن گالری کانون هنری کوشانی درکشورکانادامیباشد.
    زکیه عضوشورای مرکزی کانون هنری کوشانی.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس