نهضت های اسلامی و جهان اسلام؛ واقعیت ها و چالشها
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
ریشه ها و انگیزه های اختلاف درونی مسلمانان :
ریشه های اختلاف درونی مسلمانان که یک اختلاف تاریخی و دوام دار است در گام نخست به مؤلفه ها و زمینه هایی در داخل تاریخ اسلام و جامعه مسلمانان بر میگردد؛ علی رغم آنکه عوامل مختلف بیرونی در این تفرقه تأثیر گذار است. هرچند بسیاری از جریان های اسلام گرایی و به ویژه جریانهای افراط گرا و ستیزه جوی اسلامی نقش عوامل خارجی و به خصوص نامسلمانان را در تفرقه و خصومت درونی مسلمانان برجسته میکنند و آنرا عامل اصلی تلقی میکنند، اما این دیدگاه در بسا موارد واقعیت های تفرقه ی درونی مسلمانان را بر نمی تابد.
در نگاه به اولین مؤلفه ی درونی اختلاف، تعبیر و برداشت متفاوت مسلمانان و در واقع نخبگان وعلمای مسلمان در طول تاریخ اسلام از نصوص و منابع اسلامی نمایان می شود. آیا این تعبیر و برداشت متفاوت به فهم و درک متفاوت نخبگان و علمای دینی و دیدگاه مختلف آنها از نصوص و منابع بر میگردد و یا وجود تفاوت در این منابع منتج به تفرقه و ناهمسویی می شود؟ پاسخ به این پرسش و بیرون رفت از معضلی برخاسته از آن در میان مسلمانان و جوامع اسلامی امر دشوار است. دشواری این امر به این نکته برمیگردد که چگونه میتوان این معضل را در عوامل و زمینه های اصلی اختلاف و افتراق بر طرف ساخت؟
اگر معرفت و درک یکسان از تعالیم و احکام دینی در رویکرد به نصوص و منابع اسلامی و سپس توافق بر سر تمامی مسایل، راه حل این معضل باشد، چنین راه حلی دست نیافتنی به نظر میرسد. زیرا نه تنها که در تاریخ اسلام و مسلمانان این درک و این راه حل شکل نگرفت، بلکه بخشی از تاریخ اسلام از ناهمسانی فهم و معرفت دینی، از برداشت و تفسیر مختلف و متعارض منابع دینی و ازباور به تعدد منابع و مراجع دینی به ویژه میان دو فرقه اصلی اهل سنت و شیعه بوجود آمد. اگر دیدگاه و تفسیر متفاوت از نصوص و منابع به عوامل مختلف پیوند داده شود، برخی از نویسندگان و تاریخ نگاران ابهام و اختلاف در منابع را یکی ازمؤلفه هایی تلقی می کنند که زمینه را درجهت آرای متفاوت و متعارض هموارمی کند.
نکته دیگری که یکپارچگی جهان اسلام را نا محتمل میسازد به تأثیر پذیری مسلمانان از عوامل مختلف اجتماعی و فرهنگی جوامع سنتی و بومی خودشان برمیگردد. جهان اسلام از ملت ها و اقوام متعدد با تاریخ متفاوت، زبان و فرهنگ مختلف تشکیل یافته است. این تنها فرهنگ و آموزه های اسلامی نیست که زندگی مسلمانان را شکل میدهد و دنیای اسلام بصورت همسان از آن متأثر میشوند. عوامل متعدد تاریخی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و غیره بر حیات دنیای اسلام و جوامع اسلامی در طول تاریخ اسلام تأثیر گذاشته اند. تأثیر گذاری و اختلاط ویژگیهای تاریخی و اجتماعی جوامع مسلمان با معارف و آموزه دینی تفاوت های مشهودی را در این جوامع بوجود آورده است.
منافع و مصالح متفاوت کشورهای اسلامی، ملت ها و اقوام مسلمان در عرصه های مختلف حیات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی عامل دیگر در جدایی و ناهمسویی جهان اسلام و جوامع مسلمان است. در واقع اتحاد و افتراق میان کشورهای اسلامی و دولت های شان بر مبنای همان منافع مختلف شکل می گیرد.
2- عقب ماندگی :
عقب ماندگی در تمام عرصه های حیات از دنیای غرب و در واقع جهان مسیحیت یکی از واقعیت ها و چالش های اصلی دنیای اسلام و مسلمانان است. در حالی که مسلمانان در سده های تاریک میانه تمدن و اقتدار داشتند واین تمدن یکی از عوامل ظهور رنسانس در اروپا و جهان غرب بود، چرا مسلمانها پس از آن در تمام عرصه های حیات از دنیای غرب عقب ماندند و بخش بزرگی از دنیای اسلام در استیلا و اشغال کشورهای غربی قرار گرفت؟
علی رغم آنکه تا آغاز نیمه دوم قرن بیستم عیسوی بسیاری از کشور های اسلامی به استقلال سیاسی دست یافتند اما هر گز نتوانستند به عنوان جوامع و کشورهای مستقل درعرصه های مختلف حیات در جهان تبارز کنند. کشورهای اسلامی همچنان پس از استقلال در ورطه ی پسمانی های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی گرفتار ماندند و نتوانستند خود را از این ورطه بیرون کنند.
میزان عقب ماندگی در دنیای اسلام بسیار ژرف و گسترده است. در حالی که جمعیت مسلمانها در جهان امروز به بیش از یک ملیارد تن می رسد اما نقش مسلمانها درتمدن امروز بشر بسیار نا چیز وحتا نامشهود است. تمام آثار و محصولات امروز در عرصه های مختلف حیات انسانی از پیشرفت درعرصه طب و طبابت تا تکنولوژی و میدان دانش علوم انسانی و اجتماعی متعلق به جوامع غربی و مسیحی است. از میان جمعیت مسلمانان جهان هشتصد هزار آن بی سواد هستند. در میان بی سوادان، زنان بیشترین قشر بی سواد را در کشورهای اسلامی تشکیل میدهد. به حدی که در بسیاری از کشورهای اسلامی بیش از هشتاد درصد زنان بی سواد هستند. در میان جمعیتی بیش از یک ملیارد مسلمان جهان تعداد دانشگاه ها در سال 2006عیسوی به بیشتر از پنجصد دانشگاه میرسید. در حالی که هند در این سال بیشتر از 8500 دانشگاه و ایالات متحده امریکا بیش از5758 دانشگاه داشت. در دنیای اسلام تنها بیشتر ازدو در صد جمعیت آن میتوانند جهت تحصیلات وارد دانشگاه شوند اما در جوامع دیگر این آمار بالا است. نکته ی شگفت آور این است که جوامع اسلامی و مسلمانان نسبت به اسلام به عنوان دین خود در ناآگهی و بی سوادی به سر میبرند. اکثریت مسلمانان جهان از معنی و مفهوم آنچی که در ادای عبادت و فریضه ی روزانه(نماز) انجام میدهند چیزی نمیداند.
بسیاری از کشورهای اسلامی در فقر وعقب ماندگی به سر میبرند و شماری هم فقیر ترین کشورهای جهان را تشکیل میدهند. فقیر ترین کشورهای دنیا ایتوپیا، سرالئون، افغانستان، کمبودیا، سومالیا، نیجریه، پاکستان وموزمبیق است که شش کشور فقیردنیا، کشورهای اسلامی هستند. از میان کشورهای اسلامی عضو کنفرانس اسلامی درآمد سرانه ی 45 کشور کمتر از یک هزار دالر امریکایی است، این در حالی است که کشورهای اسلامی از لحاظ موقعیت جغرافیایی و منابع معدنی چون انرژی بسیار با اهمیت شمرده میشود.
3- وابستگی :
وابستگی کشورهای اسلامی و جوامع مسلمان به دنیای غرب در بسیاری از عرصه های زندگی یکی دیگر از چالش ها و واقعیت های نهفته در دنیای اسلام است. این وابستگی نه تنها پهنه های اقتصادی، نظامی و علمی را در بر می گیرد، بلکه شامل امنیت و حقوق انسانی و اجتماعی و شامل استقلال سیاسی و تمامیت ارضی شماری از کشورها و جوامع مسلمانان می شود. به این معنی که برخی از کشورهای اسلامی و جوامع مسلمان در حفظ استقلال، تمامیت ارضی، امنیت و حقوق انسانی و اجتماعی شان اتکا به همکاری و حمایت غرب دارند. این پرسش که آیا کمک و حمایت غرب در این مورد تا چه حد به نفع جوامع و کشورهای اسلامی است و یا غربی ها از این حمایت چه اهدافی را در سر می پرورانند، بحث جداگانه نیاز دارد. اما آنچی که عیان است دنیای اسلام و کشورهای اسلامی با تمام توان و امکانات خود و ادعای دین واحد و برادری اسلامی نه تنها قادر به حل معضل امنیتی و تأمین حقوق انسانی و اجتماعی شماری از جوامع و ممالک اسلامی نیستند، بلکه خود از لحاظ امنیتی در وابستگی به کشورهای غیر مسلمان به سر میبرند.
نکته ی شگفت آور این است که بعضی از ثروتمند ترین کشورهای مسلمان به خصوص کشورهای نفت خیز عربی که مهد ظهور اسلام هستند با حضور نظامی امریکا در خاک و آب خود احساس امنیت میکنند. امروز ایالات متحده امریکا در کشورهای اسلامی و عربی: عربستان سعودی، کویت، بحرین، عمان و قطر پایگاه و نیروی نظامی دارد. نمونه های بیشتری از وابستگی کشورها و جوامع مسلمان در عرصه امنیت، استقلال، تمامیت ارضی و حتا حقوق مدنی و اجتماعی به کشورهای غربی قابل مشاهده و مطالعه است. جامعه کرد عراق و کشور کویت در دهه ی نود قرن بیستم عیسوی، کشور مسلمان بوسنیا هرزگویین و جامعه مسلمان کوسو شامل این نمونه ها میشوند. وابستگی افغانستان به کشورهای غربی به خصوص ایالات متحده امریکا در عرصه های مختلف اقتصادی و امنیتی روشن تر ازآن است که در موردش چیزی گفت. حتا اگر فردا نیروهای نظامی امریکا و کشورهای غربی به عنوان نیروهای اشغالگر خاک افغانستان را ترک گویند، افغانستان بدون دریافت کمک های اقتصادی و مالی آن کشور ها و کشورهای نامسلمان دیگر صاحب دولت و تشکیلات نظامی و امنیتی نخواهد بود.
کشورهای بزرگ و مهم اسلامی پاکستان و مصر نیز در وابستگی های معینی به ایالات متحده امریکا و دنیای غرب به سر میبرند. وابستگی پاکستان به ایالات متحده امریکا در طول بیش از نیم قرن تشکیل این کشور به حدی است که احمد رشید نویسنده و پژوهشگر پاکستانی اضمحلال پاکستان را با گسستِ این وابستگی پیش بینی میکند. او در تازه ترین تألیف خود"پاکستان در پرتگاه: آینده امریکا، پاکستان و افغانستان" به تحلیل این نکته می پردازد. پایگاه نظامی و حضور نیروهای نظامی امریکا و غرب در کشورهای اسلامی دیگر چون ترکیه، آذربایجان و غیره نیز در واقع حکایت از وابستگی هر چند متفاوت این کشورها دارد.
4- ناتوانی و درماندگی :
درماندگی و ضعف در حل مشکلات و منازعات کشورها و جوامع مسلمان و رفع نیازمندیهای مختلف حیات، چالش و واقعیت دیگر در دنیای اسلام است. کشورهای اسلامی در طول نیم قرن اخیر نتوانستند حتا یک مشکل داخلی خود را در عرصه های امنیتی، اقتصادی و اجتماعی حل کنند. دنیای اسلام در این دوره شاهد حوادث و معضلات بزرگی بود. اشغال فلسطین توسط اسرائیل، معضل کشمیر، حمله نظامی شوروی بر افغانستان، جنگ خونین هشت ساله میان عراق و ایران، تجاوز و کشتار مسلمانان بوسنی و کوسوو توسط صرب ها، جنگ در سودان، اشغال کویت توسط دولت عراق، جنگ افغانستان و دخالت کشورهای مسلمان همسایه در دهه نود، حمله نظامی امریکا بر افغانستان وعراق در آغاز سده بیست و یکم، شورش های مردم در بعضی کشورهای عربی و جنگ لیبیا و سوریه در پیامد آن بخشی از حوادث خونین جهان اسلام در نیمه دوم قرن بیستم و آغاز قرن جدید شمرده میشود.
ملت ها و اقوام مختلف مسلمان در کشورهای مختلف اسلامی و غیر اسلامی چون: کردها، کشمیریها، بلوچ ها، تاتار ها، اویغورها و غیره در جهت آزادی و استقلال خود با دولت ها در مبارزه و ستیز به سر میبرند. اما کشورهای اسلامی و دنیای اسلام نتوانسته اند تا راه حلی به این منازعات پیدا کنند.
روشن ترین نمونه ی درماندگی و ناتوانی دنیای اسلام به ویژه جهان عرب و مسلمان که حتا بسیاری از نخبگان و سیاستمداران آنها دین اسلام را دین عربی و هویت ملی خود تلقی میکنند در حوادث سال 2011 قابل مطالعه و مشاهده است. اعتراض و تظاهرات خیابانی مردم در شماری از کشورهای عربی در این سال که بهارعربی نام یافت به جنگ و منازعات خونین میان مردم و زمام داران این کشورها انجامید. ولیکن دنیای اسلام و جهان عرب از حل این منازعات عاجز ماندند و بد تر از آن دست خود را بسوی سازمان ملل و کشورهای غربی(درمورد لیبیا و سوریه) دراز کردند تا با بم و موشک خود مشکلات آنها را حل کنند.