صفحه نخست > دیدگاه > خود شناسی درفرهنگ محترم الحاج استاد بیانزی

خود شناسی درفرهنگ محترم الحاج استاد بیانزی

پرویز "بهمن"
سه شنبه 8 جنوری 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

حقیقت آنست که محور اصلی مقالات مرا دفاع ازاشخاص معین ورهبران سیاسی وقومی تشکیل نمیدهد بلکه هدف اصلی دریدن پرده های ضخیم قوم پرستی نویسنده گان پشتون است که خودشان را درلفافه های : اسلام وقرآن وجهاد ومیهن وچپگرایی وسیکولاریزم می پوشانند. من خدمت ایشان قبلا عرض کرده بودم که من پرچمی نیستم ولی اینجا خدمت شان به تکرار می نویسم که بنده به زنده یاد ببرک کارمل ازصمیم قلب احترام دارم، زیرا او ازیکطرف ناجی حیات پدر وکاکاهایم اززیرساطور رژیم فاشیستی امین بود، وازطرف دیگر آماج تیرهای جفا ونامردی های عناصر قومگرا وشؤونیست پشتون قرار گرفته است که حتی کوچکترین معیارهای نویسنده گی وحق گویی را مراعات نمیکنند، که به تبعیت ازآنها یکتعداد جمعیتی های احمق و نا آگاه به مسایل سیاسی هم بخاطریکه قومگرایان وقبیله سالاران پشتون را راضی ساخته باشند درمیدان دشنامزنی واتهام زنی ازآنها عقب نمی مانند. این اولاغ های مجسم برای اینکه به قبیله گرایان پشتون به اثبات برسانند که آری! ما ازشما کمترخر نیستیم از آنها خودشان را یک سر وگردن بالاتر جلوه میدهند.
درحالیکه من نه پرچمی استم ونه هم جمعیتی. اما این را میدانم که هررهبر وشخصیتی را که هژمونیست ها وفاشیستان قومی پشتون بد بگوید آن انسان حتما خوبی های دارد که تا هنوز ما به زوایای تاریک آن آشنا نشده ایم.
ورنه این را حتی یک طفل هم میداند که ببرک کارمل واحمدشاه مسعود وبرهان الدین ربانی هرکدام ازخاستگاه های مختلف ومتضاد فکری قد برافراشتند. آنها درتخاصم ودشمنی های فکری با یکدیگر آنقدر پیش رفتند که بار دیگر زمینه برای استقرار یک نظام قبیله سالار مهیا گردید وعناصر روشن ضمیر وباوجدان که افغانستان را خانهء همهء اقوام وطوایف این سرزمین میدانستند واهل گفتمان وتفاهم بودند مانند زنده یاد هاشم میوندوال ودیگران بار دیگر به زندانها وسیاه چالها افتیدند. بناء دفاع من ازمسعود قهرمان ویا زنده یاد ببرک کارمل تقدیس وپرستیدن این اشخاص نیست بلکه پیامی است روشن به نسلهای آینده که باید ازگذشت روزگار درس بگیرند واشتباهات گذشته گان شانرا بنام کافر ومسلمان، تاریک اندیش وروشنفکر تکرار نکنند.

شاید بسیاری ازخانواده های دیگر بشمول خانوادهء آقای عبدالرب رسول سیاف مانند من ازسقوط مرگبار رژیم فاشیستی امین خاطرات خوش داشته باشند ولی حالا بهردلیلیکه نزد شان موجود است ازبیان آن حقیقت انکار می ورزند، ولی من چنین نیستم. من باوجودیکه هیچ سنخیت فکری وسازمانی با پرچمی ها ندارم ولی این حقیقت را می نویسم که زنده یاد ببرک کارمل بزرگ اولین روشنفکر بنیاد برانداز نظام قبیله سالار درافغانستان است. او به آنچه قبل ازرسیدن بقدرت شعار میداد تا حد توانش عمل کرد هرچند که این بقدرت رسیدن با توجه به ساختارهای قبیلوی جامعه هم برای خودش وهم برای دیگران پایان خوبی نداشت ولی با صراحت وجرأت میتوان ادعا نمود که زنده یاد ببرک کارمل نسبت به هرپادشاه ورئیس جمهور دیگر درتاریخ معاصر افغانستان به آرمانهایش صادق بود. بدون شک براندازی نظام قبیله سالار چندین قرنهء افغانستان با نا ملایمات ومداخلهء قشون بیگانه همراه بود ولی نفس چپه نمودن یک نظام تگ قومی و قبیلوی پشتونی راه را برای بیداری اکثریت قومی غیر افغان تحت ستم باز کرد وبرغنامندی ادبیات سیاسی کشور ما افزود. زیرا برای اکثریت ملیتهای گشن بیخ غیر افغان سقوط سردار داوود وبقدرت رسیدن خلقی ها جز دست بدست شدن قدرت ازیک قبیلهء پشتونی بدست قبیلهء دیگر چیز دیگری نبود. مردم غیر افغان وبومی این کشور اگر درزمان حاکمیتهای خاندان آل یحیی تنها کفن کش های رژیمهای خاندانی را دیده بودند که فقط کفن مرده های شان را می دزدیدند ولی بعدازاستفرار حاکمیت قبیلوی غلجایی نه تنها که کفن مرده هایشان به یغما میرفت بلکه بی حرمتی به مرده های شان نیز صورت میگرفت وهمه بار دیگر درحسرت کفن کش قدیم می سوختند وبه وی دعای خیر میکردند که خدا کفن کش قدیم را بیامرزد. زیرا قبیلهء تازه بدوران رسیدهء غلجایی هرپستی ودنائتی که از دست اش پوره بود درحق مردمان مظلوم وستمدیده بخصوص غیر افغانان این کشور دریغ نمی ورزید. من درمقاله ام راجع به آقای شادروان دکترسعید افغانی درکابل پرس این مطلب را با اسناد ومدارک معتبرثابت کرده ام که اشخاصی مانند آن مرحومی؛ بخاطر پشتون بودنش درتمام دوره ها وپادشاه گردشی ها خیلی خوب درخشیدند و از مزایای پشتون بودن استفادهء احسن نموده اند. وهیچ نظام پشتونی چنین اشخاص را نگفته است که بالای چشم تان ابرو است. ولی دشمنی پشتونهای حاکم بیشتر با نخبه گان غیر پشتون بوده وچنین دشمنی ریشه درنفرت های قومی آنها داشته است نه اختلافات ایدیالوژیکی.
من آنطوریکه بارها این را پرسیده ام که چه عاملی گلبدین بظاهر اسلامگرا را با شهنواز تنی بظاهر کمونیست یکجا ساخت ؟ خلقی که بخاطر استقرارنظام کمونستی هزاران انسان بیگناه را درشهرهرات باستان زیر چین تانکهای غول پیکر له نموده است ،جنایتکاری که ازذکر نامش موبربدن انسان راست میشود چگونه با یک شخص بظاهر اسلامگرا که اهداف سیاسی خویش را درلفافه آیات قرآنی پیچانده است طرح دوستی وکودتای مشترک میریزند؟ این دو چه چیزی میان هم بحیث قاسم مشترک دارند که آنها را بهم پیوند میزند؟ جواب واضح وآشکار است پشتونوالی وقبیله گرایی وترس ازبیداری اقوام غیر پشتون.
حالا تکرار چنین عملی چرا توسط مسعود قهرمان جرم و وطنفروشی تبلیغ میگردد؟ حال برای یک لحظه اگر دوستم وتنی را دریک صف قرار دهیم وهردو را جانی وجنایتکار رژیم های قبلی بدانیم، چرا درقضاوت جناب بیانزی صاحب وامثالهم ائتلاف مسعود با دوستم نسبت به کودتای ناکام گلبدین با تنی وبعد گلبدین با نجیب الله احمدزی خیلی حساسیت برانگیز است؟
بعد که همین دوستم وهمین بقایای کارمل (به اصطلاح آقای بیانزی) با آقای گلبدین یکی شدند وشورای عالی هماهنگی را تشکیل دادند آنها ازصف مزدوران شوروی سابق خارج گردیده وغسل تعمید داده شدند، پس آقای بیانزی صاحب لطف بفرمایند که کیفیت آن آب مقدس را که جناب حکمتیار صاحب ازآن برخوردار اند بما روشن نمایند تا بدانیم که اگر به آن آب مقدس قبیله گرایی پشتونی هرکسی خودش را غسل دهد او دیگر از تمام گناهان کبیره وصغیره پاک میگردد. پایان


آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • حامدکرزی، طالبان واردوی ملی
    حامدکرزی رئیس جمهور مصلحتی افغانستان که با وجهه قومی زمامدارکشورشد درطول یازده سال گذشته باتمام توان ازطالبان جنایتکا آشکارا وپنهان حمایت کرد ونگذاشت که نیروهای بین المللی به طورباید وشاید این گروه تروریستی راسرکوب کند.
    اما اکنون که زمزمه خروج نیروهای بین المللی برسرزبانهاست بسیاریها آگاهانه ویا نابخرانه چشم امیدبه اردوی ملی دوخته ا ند . اما غافل ازاین که طالبان و80 فیصد اردوی ملی دو روی یک سکه اند. ترکیب قومی بزرگتری معیاراستخدام دراردوی ملی است وفیصدی ترکیب هم برگرفته ازدایرت المعارف نشرشده اکادمی علوم میباشد که درآن پشتونها اکثریت مطلق اند.
    به نظرمن پس ازسال 2014 بزرگترین تهدید اردوی ملی می باشد درصورتیکه با سلاح پیشرفته تجهیزگردد.
    مسئولین نیروی نظامی شکایت دارند که غربیها آنانرابا سلاح پیشرفته تجهیزنمیکنند. واقعیت این است که دادن سلاح پیشرفته بدست آنانیکه ذهن واندیشه شان مالامال ازتحجرگرایی، تعصب، جهل وآدم کشی است بسیارخطرناک است. مردمیکه ارزش قبیله ای رابرتمام ارزشها رجحان میدهد وهرازگاهی همکارانش رابکام مرگ می فرستد به دیوانگانی میمانند که توانایی گردانندگی سلاح مدرن راندارند. چیزیکه غربیها خوب میدانند.

  • کابیل پرس هزاره رگی طوفان میکنید وقتی ازمزاری میخکوب ازخلیلی زایمان لوچ زن وازمحقق رقص مرده چیزی به روی این سایت پلید نبیشنته شود انرا به زودترین فرصت ازصفحه دور میکند اما اگر به قوم دیگران دشنام بد ورد که شایسته یک انسان و یک نویسنده نه میباشد انرا ماها به روی صفخه نگاه نیکنید مرگ به متعصب

  • مرا اشتباه نفهمید، من نه با بهمن کدام خصومت شخصی دارم، نا با آن کسانیکه بهمن علیهء شان اینجا مقاله های 12 صفحه ئی مینویسد، کدام دوستی. این افراد را اصلاّ نمی شناسم که در باره شان قضاوت کنم، و نه حوصله تشبث در باره تفاله های خلقی/پرچمی دارم. اما همینقدر میدانم که این دامنه همان خصومت های رهبران شان سر قدرت بود/است، که در نتیجه همدیگر را کشتند، و تفاله هایشان همان خصومت ها را در سایت ها ادامه میدهند. اما برای مردم افغانستان رهبران هردو جناح ِ یک حزب وطنفروش و نوکر روس ها اند که باعث کشتار یک میلیون انسان بیگناه و چهار میلیون مهاجرشدند. رهبران هردو جناح این حزب منفور تهدابگذاران همه دربدری ها و ویرانی های مردم ستمدیده این کشور در سی و چند سال اخیر هستند.
    اما درین زودوخورد علیه خلقی ها نفرت بهمن مقابل اقوام پشتون آنقدر زیاد است، که در عین پراگراف نفرت درونی اش را مخفی کرده نمیتواند. تضاد های درونی بهمن فقط در همین صفحه اول برملا میشود (حوصله خواندن بقیه این سریال را نداشتم). بهمن در صفحه اول پراگراف اخیر مینویسد:
    " لعنت فرستادن به حاکمان پشتونی ازقلم من نه بخاطر این است که آنها پشتون بودند بلکه بخاطر این است که آنها بالای انسانهای وطن خویش ستم روا داشته اند".
    اما در اخیر همین پراگرف مینویسد:"
    درقاموس زبان انگلیسی معنای واژهء افغان به شکل تصویری آن ترجمه شده است که افغان یک نوع سگ می باشد که ازنظر علم ژینتک سگشناسی؛ نسبت به دیگر سگ ها خیلی شجاع و با وفا تشریف دارد".
    یا در یکی از پیام هایش در گذشته چنین مینویسد:
    " من تاکنون پشتونی که پشتونیست نباشد، آنرا کمتر دیده ام ولی اگر بالفرض چنین انسانهای با وجدان پیدا شوند من
    ایشان را انسانهای باوجدان وآزاده می نامم نه پشتون".
    به نظر من این طرز تفکر بهمن سند یست برای فاشیزم قومی، برای راسیسزم و طرز تفکر ضد انسانی جناب ایشان.
    مشابه این اظهارات را از زبان هتلر و وزیر پروپاگند او بنام گوبلز در باره یهودی ها میتوانید در تمام اثار تاریخی بخوانید. نازی ها یهودی ها را به سگ و حشرات مضر تشبیح میکردند، که برای نابودی حشرات باید از گاز های مسموم کننده استفاده شود/ که کردند. و در لوحه ها بالای دوکان ها و مغازه ها نوشتند، "سگ ها و یهودی ها اجازه داخل شدن را ندارند."
    اگر دلسوزانه قضاوت کنیم، باید به سلامت روانی این آدم ها شک کرد.

    • نادرک بی منطق!
      من اگر دلسوزانه قضاوت کنم حالت روانی خودت خیلی ها قابل تشویش است؛ خودت بخاطراینکه بخواهی مرا موجود متنفرازیک قوم بخصوص مانند استاد بیانزی جلوه دهی؛ جملات را به شکل ناقص آن روایت میکنی.
      گویند در روزگاران قدیم دریکی از از روستاهای افغانستان بین کدام طالب که زیاد تنبل بود وبیدار شدن هنگام نماز صبح برایش خیلی سنگینی میکرد وملای استادش مشاجره ای لفظی درگرفت که چرا صبح وقت به نماز برنمی خیزد. طالب بیچاره درجواب گفت درآن وقت این آیهء قرآن را درخواب کسی درگوشم میخواند که : <فویل للمصلین> که ویل وعذاب باد برنمازگذاران. بناء من می ترسم که این عذاب و ویل نصیب من نشود ازآنرو بخواب میروم. ملا گفت هر وقتی که آن آیه را کسی درگوشت خواند، خودت نیز به آواز بلند آیهء بعدی اش را برایش بخوان که :< الذین هم عن صلاتهم ساهون الذین یراؤون ویمنعون الماعون> یعنی آن نمازگذارنیکه درنمازهایشان همیشه سهو میکنند چون برای رئا وتظاهر نمازبرپا میدارند ومانع رساندن وسایل کمکی بمردم می شوند.
      حالا روایت نمودن جملات من توسط نادرک بی عقل مثل همان استدلال طالب است که یک جمله را می نویسد ولی جملهء بعدی را قصدا نمی نوسید.
      ولی من برایش به تکرار میگویم نادرک بی عقل!
      افغان ویا ابگان ویا پتان ویا پشتون فقط نام یک قوم بخصوص است؛ اینکه درزبان انگلیسی یک نوع سگ را به این نام گذاشته اند این هم یک واقعیت است. ولی تاکید من بالای آنانی است که به این نام جعلی قداست بخشیده اند ومیخواهند چنین نام را بالای دیگران به زور واجبار تحمیل نمایند. من نوشته ام که اگر سخن ازاجبار نام یک قوم بالای دیگران باشد وتنها این نام شایستهء هرنوع افتخارات تاریخی باشد؛ بناء اول به استناد قاموس زبان انگلیسی این نام معنی سگ را میدهد وثانیا ازنظر قومی مطابق فرمودهء آقای وحید عیاثپور این نام هرگز وجاهت وبزرگی تاریخی سرزمین مارا بازتاب نمیدهد کما اینکه نامهای تاجکستان وازبکستان وغیره نیز درسطح بین المللی ازهویت مشترک باشنده گان این سرزمین نماینده گی نمیکند. درینجا فاشیسم قومی را درکجای آن شما یافته اید؟
      بلی! آنانیکه ظلم کرده اند، وحاکمان قبیلوی این سرزمین بوده اند مربوط افاغنه بوده اند، آیا درین شما شک دارید؟ اینکه بالای قوم خود نیز ظلم وبربریت روا داشته اند نیز یک واقعیت تاریخی است. ولی پیام من چیست؟
      من به مظلومان همان قوم نیز میگویم بیائید که ازخیر این نام مبارک بگذریم، یکدیگرخویش را بحیث باشنده گان اصلی سرزمین مشترک خویش برسمیت بشناسیم. وهیچ کس ما حق سروری وباداری بالای دیگرمان را نداشته باشیم. نام هیچ کدام ما را بالای دیگرما نگذاریم هیچیک ما درین کوشش نباشیم که دیگر مانرا به زور واجبار درخویش مدغم واستحاله نمائیم. این افکار ونظریات با گوبلز وهتلر چه مشابهت وسنخیت دارد؟
      اگر مشابهت هم داشته باشد عکس آن صادق است. هتلر زمانی که بقدرت رسید دمار ازروزگار یهود برآورد، نظامهای قبیلوی پشتون نیز چون قدرت بدست شان رسید، دمار ازروزگار دیگران وحتی مخالفان هم تبار خودشان برآوردند. من طرفدار عدالت وبرابری استم درحالیکه طرف مقابل من از زورگویی وادغام واستحالهء جبری صحبت میکند. پس بفرما بنویس کی با هتلر وگوبلز مشابهت دارد؟

    • به این گویند: سفسطه یا سفسطه گوئی!
      دشنام دادن هم یکی از خواص شایسته همیشگی بهمن.

  • با عرض سلام خدمت کابل پرسیان عزیز.
    به توجه محترم نادر . به هیچ وجه نمیتوانیم بپذیریم که اقای بهمن به مسیله از روزنه ه رقابت ههای حزبی وتنظیمی پرداخته امده باشند/ بنده بر این باورم که طی پنجاه سال اخیر داعیه فاشیزم قبیله را گه نادر باتیم محمد گل مهمندی اش به تعقیب دسردار داود شاخه خلق حزب خلقبرهبری ترهکی وامین بعدها گلبدین وحزبش وسرانجام طالبان پی گرفته اند .هیچ فرقی بین نگرش های یک خلقی دو اتشه .طالب. اعضای حزب اسلام گلبدین و طالبا ن وجود ندارد.بناه استباط من از نبشته اقای بهمن نقدد دیدگاه فاشیست افراد حزب اسلامی است .و این یک واقعیت مسلم جامعه ماست .دشمنی وخصومت گلبدین با امر مسعود واستاد ربانی وسایرین اساس قومی داشت نه ایدلوزیکی. فقط دشنام نثارم نکنید نقد اگر میکردید میپذیرم.

  • به این مطلع یکی غزل از حمزه شینواری توجه فرمایید :
    ته که شه پشتون شوی نو انسان به شی
    بیا که شه انسان به شوی مسلمان به شی !!
    بدین ترتیب شاعرنامدار پشتون آدم بودن و مسلمان بودن را مشروط به | پشتون| بودن می سازد . تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل !

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس