صفحه نخست > دیدگاه > همايش لندن در مورد امير حبيب الله و واكنش فاشیستکهای اوغان ذلتی

همايش لندن در مورد امير حبيب الله و واكنش فاشیستکهای اوغان ذلتی

پاسخ به آقایان: مسعود جان فارانی، سیدخلیل هاشمیان، اعظم سیستانی و خانم ملالی موسی نظام
پرویز "بهمن"
دوشنبه 2 فبروری 2015

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

چندی پیش به ابتکار محترم پروفیسور استاد رسول رهین صاحب امتیاز مجلهء آریانای بیرون مرزی و سردبیر سایت خاوران ویکی از استادان سابق دانشگاه کابل همایش علمی بخاطر بررسی عوامل وانگیزه های سقوط امارت نه ماههء امیر حبیب الله کلکانی مشهور به حبیب الله خادم دین رسول الله در لندن برگزار گردید که مورد توجه تعداد کثیری از نویسنده گان وپژوهشگران رشتهء تاریخ قرار گرفت. اما همایش مذکور با تمام خوبیهایش تب لرزهء شدید بر اندام فاشیستان قومگرای پشتون انداخت. میزان الحرارهء این تب لرزه بحدی بود که فاشیستان قومگرای پشتون کاملا از چوکات ادب واخلاق نویسنده گی خارج شدند وبدشنام وناسزا گویی رو آوردند. فاشیستان مالیخولیایی مانند سیدخلیل هاشمیان ، مسعود فارانی ، اعظم سیسانی و یک خانم نیمه باسواد به اسم ملالی موسی نظام مجبورشدند تا نوک قلمهای شان را با رنگ دشنام وفحش وناسزایی آلوده نمایند.
تا جاییکه این بندهء حقیرفقیرسراپا تقصیر این دشنامنامه ها را مطالعه نمودم، دشنامها بر روی دو شخصیت تاریخی تمرکز داشت.
1 دشنامها وتوهین ها علیه امیر حبیب الله خادم دین رسول الله
2 دشنامها وتوهین ها علیه شخصیت ادبی وفرهنگی زبان فارسی مرحوم استاد خلیل الله خلیلی.
اما مضحکتر ومسخره تر از هرچیز دیگر این مطلب بود که ملالی موسی نظام با عبارات کج ومعوج از مخالفانش درخواست نمود تا در بررسی مسایل تاریخی افغانستان عفت قلم (؟) را مد نظر بگیرند و از پرداختن به مسایل شخصی افراد واشخاص پرهیز نمایند. لطفا جملات کج ومعوج این خانم را اینجا بخوانید:}}
" همانطور که مشاهده گردید، مجلس لندن برای بزرگداشت ازیک رهزن سر گردنه و جاسوس استعمار بنام »حبیب
هللا کلکانی« که ارزشهای مترقی یک عصر درخشان تاریخ ملت افغانرا فدا و پامال جنایات شرم آوری در یک
عصر تاریک افغانستان نمود، با انتقادات وافر موجبات اشتراک تعدادی از ملی گرایان، محققین و قلم بدستان
افغان را که مسئولیت دفاع از حقایق مبرهن تاریخ کشور و افشای رویداد های مستند آنرا وظیفه و وجیبۀ خود ها
میدانسته اند، فراهم نمود. گویا که : باز باشد که کودکی نادان، به غلط بر هدف زند تیری.
بحث امروز بر حقایقی استوار است که این »معلول« زادۀ آن مجلسی است که گویا از قضاء مستقبلین خندان
آموزش راه و روش »حبیب هللا کلکانی«، طوریکه معلوم شد، برعکس مواد مندرجۀ فرمان شاهی ارزشمند و
مترقی»!« نامبرده، حتی ریش را تراشیده و در محفل، نکتایی هم پوشیده بودند.
در مباحث منطقی ایکه بیطرفی وقضاوت سالم جزء مهم آن شمرده می شود، اگر مسائل ملی و مملکتی مطرح
ارائۀ
باشد، حتما اسناد و مدارک معتبر تاریخی از ضروریات آن است و طرفین مباحثۀ ثبوت حقایق، دقیق قابل ً
اً
داً احترام میباشند، بشرطی که با نظرداشت عفت واالی قلم، از تعرض بر مسائل شخصی و غیر وابسته ج
جلوگیری به عمل آید، وگرنه ده و درخت ها بسیار ازهم فاصله می گیرند."

واه واه! همهء قلمبدستان به این استعداد خدا داد باید غبطه بخورند، چه نثر خوانا وچه خامهء زیبا که از هر کلمه وعبارت آن منطق می بارد به این میگویند قلم ونویسنده گی!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مقصد اصلی این خانم بیچاره آنست که خودش برای هرکسی که دشنام بزند حق دارد ولی دیگران هیچ حق قانونی وشرعی ندارند تا به ایشان واشخاص مورد تائید شان دشنام بزنند. این خانم بازبان بی زبانی میگوید: مرا بگذارید که امیر حبیب الله خان کلکانی را "دزد سرگردنه"،" سیاهروی تاریخ" و"جنایت پیشه" و"مزدور استعمار" خطاب نمایم ولی دیگران هیچ حقی ندارند که بمن وشاهان مورد تائید من دشنام بزنند.
این بندهء حقیرفقیر سراپا تقصیر پرویز بهمن اقرار میدارم که : هرگز طرفدار دشنام وتوهین به اشخاص وافراد مخالف نمی باشم ولی واقعیت امر آنست که خانم ملالی موسی نظام در قرن بیست ویک زنده گی نمی نمایند. ازنظر من خانم ملالی موسی نظام هنوز در عصر حاکمیتهای استبدادی خاندانهای سلطنتی بارکزایی ومحمدزایی زنده گی دارند که حتی تاریخنویسی وتحقیقات علمی نیز باید در خدمت آنها می بود و بر وفق مراد حاکمان زمان باید نوشته میشد.
یک روز شاه امان الله خان، باید غازی لقب میگرفت و محصل استقلال اعلان میشد ولی چند روز بعدتر اعلیحضرت محمد نادرشاه غازی جای امان الله را در کتب درسی و تاریخهای فرمایشی مکاتب پر میکرد وبالای عکسهای امان الله یک چلیپای سرخ کشیده میشد ولی چند روز بعدتر از آن مارشال شاه ولیخان کابلگیرک بحیث یگانه فاتح کابل عرض اندام مینمود اما دیر نمی گذشت که بایک کودتای سفید تمام پندارهای گذشته از بیخ وریشه غلط از آب می بر آمد وجای همه را یک سردار دیوانه و تند مزاج بنام سردار محمد داوود میگرفت و درهمه جا سردار محمد داوود خان بحیث ناجی ملت ومردم افغانستان وپشتونهای لر وبر اعلام میگردید.

ازنظر این بندهء حقیرفقیرسراپا تقصیر، خانم ملالی موسی نظام حق دارند تا چنین بیباکانه وگستاخانه بر شخصیت تاریخی امیر حبیب الله کلکانی بتازند و همزمان با چنان دشنامهای کوچه ایی وبازاری از دیگران بخواهند تا ایشان وهمفکران و همچنان شخصیتهای تاریخی مورد تائید شانرا دشنام نزنند، زیرا کسی که یک عمر، خودش و پدرانش در دسترخوان حاکمان سلطنتی بزرگ شده باشد و از تمام نعمات مادی ومعنوی وامکانات زنده گی وتحصیل در داخل وخارج در طلایی ترین دوره های حاکمیت این خاندانها برخوردار بوده باشد ودر خانه هایش در کابل وقندهار ومزار ده ها تن مزدور و نوکر ، رختشوی وآشپز ودریور از قومیتهای هزاره وازبیک وتاجیک وترکمن مصروف خدمت بوده باشند حق دارند که امروز بالای دیگران خشمگین باشند و دیگران را دشنام بزنند ولی خودشان را ازهرگونه دشنام وتوهین مصون بدانند.
ناسیونالیزم وملیگرای افغانی این خانم بی زبان نیز بر همین سنجه ها وپندارهای دوران ماقبل فیودالی بنا یافته است. به این معنی که: خودش از نظر تباری وقبیلوی پشتون قندهاری ولی ازنظر زبانی فارسی زبان تشریف دارند، بناء ایشان حق دارند که بدیگران امر ونهی صادر فرمایند، تمام گروه های قومی را مانند خودشان " افغان" بنامند، زیرا زمانیکه میان بادار ومزدور زبان مشترک وجود داشته باشد دیگر مطابق پندار این خانم بی زبان؛ تمام مرزهای قومی وزبانی درهم شکسته شده است.خودش بحیث یک بی بی خانم پشتون تبار؛ که این قدر لطف ومرحمت در حق مزدوران خانه گی شان نموده اند تا با زبان آنها سخن بگویند وبا زبان آنها جملات کج ومعوج را زیر نام مقاله ومضمون به سایتها بفرستند وبازبان مزدوران ونوکران خانه اش گفتمان نماید باید مزدوران ونوکران نیز این نیکی واحسان بادار وبی بی خانم را بجان قبول نمایند که بادار بزبان مزدورها ونوکرهای خانهء شان سخن زده است.
بناء دشنامنویسی های همچو خانم های بی بی که خاستگاه باداری وسرداری دارند در حق اشخاصی چون امیر حبیب الله کلکانی خودش یک لطف ومرحمت خدا داد است که باید دیگران ممنون این احسان بی بی باشند.
باید این مزدورها ونوکرها از ته دل به بی بی ملالی موسی نظام احترام قایل باشند وهر نظریه وپیشنهاد شانرا حتی درمورد حوادث تاریخی بدون هیچگونه اما واگر کورکورانه قبول نمایند.
درحالیکه بی بی ملالی موسی نظام باید بدانند که تاریخ ورق خورده است. دیگر افغانستان به عصر حاکمیتهای قبیلوی عبدالرحمن خانی ونادر خانی و محمدگلخان مهمندی برنمیگردد. امروز عصر انفجار تکنالوژی معلوماتی است. درین عصر ، تاریخ وشخصیتهای تاریخی براساس فرمایش خاندانهای قبیلوی حاکم نوشته نمی شود. بی بی ملالی موسی نظام باید بدانند که: نسل امروز خصوصا جوانان تاجیک وازبیک وهزاره در اروپا وامریکا شخصیتهای تاریخی افغانستان را دیگر مطابق فرمایش شما سبک وسنگین نمی نمایند. شما حق دارید که یک شخصیت تاریخی را "دزد سرگردنه"، "جنایت پیشه" و"سیاهروی تاریخ" خطاب نمائید ولی دیگران نیز حق دارند تا شخصیتهای مورد تائید شما را به شکل مستند زنباره، پدرکش، قاتل، وطنفروش، بی غیرت، بیسواد، ازخودبیگانه ومهره های اصلی استعمار از دل تاریخ بیرون بیاورند.
عصر حاضر، عصر فیس بوک وتویتر ویوتیوب است. درین عصر، تکنالوژی معلوماتی ، جهان را به یک دهکدهء کوچک تبدیل ساخته است. تنها این بندهء حقیرفقیر سراپا تقصیر دو صفحه ای حساب که در فیس بوک بازنموده ام دوستان وخواننده گان مطالب ومقالاتم در یکی از آنها از مرز پنجهزار نفر گذشته است.
در حساب دومی نیز رقم پیشنهاد دوستی نزدیک به مرز پنجهزار میرسد. درچنین فضا وامکانات تخنیکی، نوشته های کهنه و فرسوده ای که با معیارهای قدیمی زمانهای ظاهرشاهی وداوودشاهی، آنهم آمیخته با دشنام وتوهین وهیجانات فاشیستی تحریر شده باشند خیلی زود رسوا میگردند.
صاحب این قلم هرگز اصرار ندارد که امیر حبیب الله خادم دین رسول الله از هرگونه عیوب ونقایص انسانی پاک ومبرا بود وهیچگونه اشتباهی در دوران امارت نه ماهه اش صورت نگرفته است اما چیز را که من میخواهم بیان نمایم این است که : جنایت آنانی که او را بخاطر کینه ها وعقده های چرکین باطنی شان که برخاسته از دشمنی های قبیلوی ، قومی وزبانی می باشد و سالها چنان دشنامها را به آن بزرگمرد تاریخ زده اند وحقایق تاریخی را از انظار مردم پوشانده اند بمراتب بیشتر از اشتباهات دوران امارت نه ماههء آن فرزند تاکستانهای شمالی است.
امیر حبیب الله کلکانی ، از نظر بنده فرزند تاکستانهای شمالی، که خاستگاه مردمی و توده ایی داشت و ازمتن مردم برخاسته بود وپدرش سقای مجاهدان راه استقلال برعلیه انگلیس ها بود وخودش نیز از جملهء مجاهدان زمان خود بود هزار مرتبه نسبت به شاهان مزدور ومعامله گر که بخش بزرگ ازخاک و وطن آبایی شانرا در بدل چند روپیهء هندی به انگلیس ها فروختند ترجیح دارد.
اما اگر برای یک لحظهء خیلی مختصر با قلمزنان بی زبان وعقده ایی چون آقای اعظم سیستانی، سیدخلیل هاشمیان ، ومسعود جان فارانی و بی بی ملالی موسی نظام موافق شوم که آن فرزند تاکستانهای شمالی یک دزد ورهزن بیش نبود بازهم در ذهن هر انسان با وجدان وباضمیر این سوال خطور میکند که : زمانیکه یک دزد رهزن وپای لچ لواطت کار بنام وزیر فتح محمدخان توسط محترم محمد اعظم سیستانی بحیث وزیر پادشاه ساز، شخصیت نخبه و بنیانگذار سلطنت وامارت بارکزایی ها تجلیل شود ولی حبیب الله کلکانی بحیث دزد ورهزن وجنایت پیشه تعریف شود. منطق این سخن درکجاست؟
آقایون محمد اعظم سیستانی ، سیدخلیل الله هاشمیان و خانم نیمه باسواد بی بی ملالی موسی نظام ومسعود جان فارانی بازبان بی زبانی میخواهند بگویند که: دزد ها ورهزن های که بیشتر انسان کشته اند و یک نظام استبدادی را در افغانستان پایه گذاری نموده اند بخاطر تعلق قومی شان به ایل جلیل افغان یا پشتون قابل تحسین وتقدیر اند ولی دزدان ورهزنان اقوام دیگر که به قومیت های تاجیک وازبیک وهزاره تعلق دارند وشکست خورده اند باید مورد نکوهش قرار بگیرند. آیا این منطق غیر انسانی درقرن بیست ویک قابل قبول است؟ یکی از راه دزدی ورهزنی وچپاول کاروانها وجنگ اندازی میان برادران سدوزایی بحیث مدبر ترین وزیر، وپادشاه سازترین شخصیت تاریخی قبول شود ولی دیگری بخاطریکه ازنظر نظامی شکست خورده است واز قوم وتبار فلان نویسندهء محترم نبوده نه بحیث امیر بلکه دزد ورهزن وجنایت پیشه مورد قبول قرار گیرد.
عبدالرحمن، که بخش بزرگ از جغرافیای این سرزمین را به انگلیس ها فروخت، درقطار شاهان با حکمت و هوشیار ومدبر وقاطع برسمیت شناخته شود ولی امیر حبیب الله کلکانی بیچاره که در پای هیچ قرار داد وطنفروشانه امضا نکرده است بحیث وطنفروش شناخته شود، آیا این منطق از نظر شما آقایون وخانمها انسانی است؟ سردار محمد أيوب خان غازي (؟) فاتح جنگ ميوند (؟) که تا آخرعمر در آغوش انگلیسها جان داد ودر جیره خوری از انگلیسها جان داد بحیث قهرمان وفاتح جنگ میوند برسمیت شناخته شود ولی احمدشاه مسعود بجرم گناه های ناکرده نه بحیث قهرمان بلکه بحیث یکی از قوماندانهای ملیشه ایی روسها برسمیت شناخته شود، آیا این منطق شما انسانی است؟ آیا فکر کرده اید که همهء مردم احمق وکودن تشریف دارند؟ آیا نوشته ها ومقالات تان توهین به شعور خواننده ها نیست؟

چرا خانم ملالی موسی نظام از پرداختن به مسایل شخصی اش ترس دارند؟

این درخواست محترمه بی بی ملالی موسی نظام ازمخالفانش که نباید حرف درمورد زنده گی شخصی ویا همفکرانش نوشته شود برای بنده قابل درک است. زیرا داخل شدن به حریم خصوصی یک عده افراد یک سلسله حقایق پنهان را آشکار می سازد. زیرا چند سال پیش در سایت انترنتی جاودان این بندهء حقیرفقیر سراپا تقصیر یک مقاله ای را ازقلم محترم حبیب قادری مدیر مسوول تلویزیون خراسان در امریکا راجع به محترمه بی بی ملالی موسی نظام وخانواده اش ورفت وآمده ها برادرش به قندهار درزمان طالبان نوشته بود خواندم که واقعا شرم آور بود. آن مقاله به روشنی تمام شخصیت خانواده گی بی بی ملالی موسی نظام را به نمایش گذاشته بود. صاحب این قلم، بعداز مطالعهء همان مقاله، کاملا به شخصیت واهلیت وظرفیت علمی وزخارف معنوی خانم ملالی موسی نظام آشنا شدم. بهمین خاطر بود که در بالا به بی بی ملالی موسی نظام حق دادم تا هرقدر دشنام وتوهین که به شخصیتها و رهبران غیر اوغان صادر میفرمایند دست باز دارند.
اما بی بی ملالی موسی نظام وهمفکران شان باید این مطلب را درنظر داشته باشند که:
در متون اسلامی، یک اصل وجود دارد وآن این است که : هنگامیکه یک شخص فاسق خبر را روایت میکند باید مردم در مورد صحت وسقم آن خبر تحقیق نمایند. درعلم حدیث نیز این اصل یکی از بن مایه های اساسی را می سازد. زیرا پی بردن به هویت وشخصیت راوی در روایت یک حدیث کاملا یک اصل است. بدون پی بردن به هویت وشخصیت راوی، هرگز نمیتوان به صحت یک حدیث باور نمود. اما در افغانستان در نقل روایات تاریخی، آنانیکه در جعل سازی تاریخ ید طولا داشته اند خیلی خوش دارند تا درمورد شخصیت واهلیت راویان حوادث تاریخی حرف بمیان نیاید. زیرا با آشکار شدن جوانب منفی راویان، مشت آنها باز میگردد وپرده از روی جعل کاری های تاریخی آنها برداشته میشود.
مثلا: جناب محمد اعظم سیستانی را اعتقاد بر آن است که : مردم به زنده گی وسوابق سیاسی شان کار نداشته باشند، به شخصیت اخلاقی وضعف های خانواده گی شان هرگز نپردازند، ازخیانت که در حق داماد قبلی اش شاه محمود هلمندی نموده است چیز نگویند، از مقالات ومضامین جناب سیستانی در وصف استاد خلیل الله خلیلی چند سال پیش درسایت آریایی هیچکسی یاد آوری نکند، از تلون و دمدمی مزاج بودن شان واینکه به نرخ روز سخن گفته اند ونوشته اند هرگز کسی سخنی نگوید ، تنها به همان حرفهای جناب سیستانی باور شود که دم نقد بخواننده گان ابراز میفرمایند. آیا این طرز عقییده قابل پذیریش است؟

توهین های آشکار به زنده یاد استاد خلیل الله خلیلی

اجلاس تاریخی لندن همچنان روان استاد خلیل الله خلیلی مرحوم را نیز از گزند اتهامات وتوهین های آشکار قلمچه های نیوفاشیست آرام نگذاشت.
محمد اعظم سیستانی، دو چرندنامه را یکی در نکوهش وتوهین آشکار شخص مرحوم خلیلی بزرگ ودیگری را علیه پدر مرحومی اش به سایتهای دعوت واوغان جرمن فرستاد.
استاد خلیل الله خلیلی که خود ازنظر تباری پشتون ومربوط عشیرهء ساپی بود ولی ازنظر زبانی یکی از استادان مسلم وپذیرفته شدهء سبک خراسانی در شعر فارسی شمرده میشود. آن شاعر بزرگمرد، در دوران اشغال افغانستان توسط روسها سوزنده ترین اشعارش را در وصف جنگجویان برهنه پای آنزمان سروده است.
شنیدن وخواندن آن اشعار ناب وسوزنده دل سنگین ترین وقسی القلب ترین انسان را آب میکند و حتی با جرأت وصراحت باید اعتراف نمایم که : آن اشعار سوزنده و حماسی حالا نیز روان هر انسان آزاده و با وجدان را به شور می آورد. این بندهء حقیرفقیرسراپا تقصیر که هیچ پیوند ایدیالوژیک با جریانهای جهادی ندارم ولی این را اعتراف میکنم که دو قطعه شعر مرحوم خلیل الله خلیلی یکی زیر عنوان :
گوئید که به نوروز که امسال نیاید/ درکشور خونین کفنان ره نگشاید.
وشعر دومی اش
بث وشکوا بر بالین محمد مصطفا مو را بر اندامم راست میسازد.
اما امروز آن شخصیت عظیم وتاریخی کشور بخاطریکه یک سلسله حقایق تاریخی را درمورد امیر حبیب الله کلکانی نوشته است و برای مسعود قهرمان شعر سروده است مورد خشم وغضب فاشیستک های امروز مانند مسعود فارانی واعظم سیستانی قرار گرفته اند وچه بیرحمانه وگستاخانه آن بزرگوار را مورد اتهام وشماتت قرار میدهند.
آقای محمد اعظم سیستانی چند سال پیش که تب قومگرایی اش به اندازهء امروز بالا نرفته بود یکی از مقالات مداحانه اش را در وصف مرحوم خلیل الله خلیلی درسایت آریایی نگاشت واز دوستی ها ورفاقتهای مرحومی با شیون کابلی حرفهای زد ولی همان اعظم سیستانی امروز بازهم از قول اشخاص وافراد مجهول استاد خلیل الله خلیلی را قاتل وجنایتکار معرفی میکند. پرسش از آقای سیستانی این است که کدام حرف تان را خواننده ها قبول کنند؟ مقالهء چندسال پیش تان در سایت آریایی را یا چرندنامه های امروزی تان در سایتهای اوغان جرمن ودعوت را؟
برخورد دوگانه با كاتب وغبار:

يكي از ويژه گيهاي علمي جناب سيستاني صاحب وساير همفكران شان در برخورد با دو مورخ شهير و ورزيده ؛ زنده ياد ها هريك فيض محمد كاتب وميرغلام محمد غبار برخورد منافقانه اينها نسبت به اين دو مورخ ارجمند كشورما ميباشد. سيستاني صاحب بزرگوار بعد از چاپ جلد دوم كتاب مرحوم غبار نخستين كسي بودند كه در جرائد بيرون مرزي افغانستانيها عليه مرحوم غبار قلمفرسايي نمودند وآن را در همدستي با سردار عزيز نعيم يگانه فرد با سواد خاندان دهره دوني درلندن فاقد ارزش هاي علمي تاپه زدند. اما حالا نميدانم كه آفتاب از كدام سو طلوع كرده كه جناب سيستاني از مرحوم غبار نقل قول مينمايند. همچنان همين روش منافقانهء جناب سيستاني در قسمت زنده ياد فيض محمد كاتب نيز محرز است. جناب سيستاني بزرگوار تنها تذكرة الانقلاب فيض محمد كاتب را موثق ترين سند در بررسي حال اوضاع سياسي افغانستان در عهد امير حبيب الله خادم دين رسول الله ميدانند ولي اين موضوع را فراموش مينمايند كه چندسال پيش اين سيستاني بزرگوار بودند كه فيض محمد كاتب را جاسوس شاهنشاهي ايران معرفي نموده بودند. همچنان جناب سيستاني بزرگوار از ديگر روايات فيض محمد كاتب درجنايت كه عبدالرحمن عليه هزاره ها مرتكب گرديده ، يا بايد مهر خاموشي بر لب بزنند ويا هم آن حرفها را ازبيخ وريشه فاقد ارزش هاي علمي معرفي نمايند.
به عبارت واضحتر: آن دو مورخ ارجمند در هرجاي كه عليه امير حبيب الله خادم دين رسول الله زده اند همهء حرفهاي شان در نظر جناب سيستاني بزرگوار وحي منزل ميباشند ولي هرجاييكه از خيانت و وطنفروشي شاهان محمدزايي حرف گفته باشند همه اش فاقد ارزش هاي علمي است. به اين ميگويد محقق(؟) سر محقق (!؟) كانديد اكادميسن (!؟) تبريك باشد جناب سيستاني صاحب اين القاب علمي برايتان!!!!!!!!!
اما اين بندهء حقير فقير سراپا تقصير از شر چنين كانديد اكادميسن هاي بي وجدان بخدا پناه مي برم. خداوند دشمن سرم را اینچنین کاندید اکادمیسن بی وجدان نسازد.

مسعود فارانی واستاد خلیل الله خلیلی:

جناب مسعود فارانی، استاد خلیل الله خلیلی را بنیانگذار تفکر تجزیه طلبی در افغانستان معرفی نموده اند، جناب ایشان از بس که از رهبران ونخبگان وشخصیتهای غیر اوغان نفرت دارند بصورت اتوماتیک یک پیوند جانانه را میان امیر حبیب الله کلکانی واستادخلیل الله خلیلی وزنده یاد احمدشاه مسعود برقرار نموده وهمه را با یک قمچین اتهام خواسته اند شلاق بزنند. ازنظر جناب مسعود فارانی، کتاب عیار ازخراسان فاقد هرگونه ارزش علمی وتاریخی است. زیرا در آن کتاب امیر حبیب الله کلکانی که جناب مسعود فارانی ایشان را بحیث دزد سر گردنه میشناسند تا سطح عیاران خراسان بالا برده شده است. در اینجا خدمت جناب مسعود جان فارانی باید یک پرسش را مطرح نمایم که:
جناب اخوی بزرگ تان، محمود جان فارانی از پیشکسوتان شعر سفید در افغانستان نیز درخدمت آقایون برهان الدین ربانی ومسعود شهید قرار داشتند جایگاه ایشان ازنظر شما درکجای تاریخ قرار دارد؟ آیا برادر بزرگ تان نیز تجزیه طلب وخاین تشریف دارند؟ اگر قرار باشد که هر دانشمند ونویسنده وشاعر بخاطر پیوندهای سازمانی ویا علایق شخصی اش با برهان الدین ربانی ومسعود بحیث خائنان وجنایت کاران وتجزییه طلبان قلمداد شوند در قدم نخست این شما وبرادران شما استید که نسبت به همه خائن تر ومزدور تر و تجزیه طلب تر تشریف دارید. چرا از خودتان شروع نمیکنید؟ آیا درین مورد جواب دارید؟

ترقییخواهی شاه امان الله وعقبگرایی امیر حبیب الله خادم دین رسول الله

جناب محترم اعظم سیستانی وهمفکران اوغان ذلتی شان یگانه چیزی را برخ مردم ما میکشند تاسیس چند مکتب دخترانه در شهر کابل درزمان شاه امان الله وفرستادن دختران خاندانهای ثروتمند بخارج از کشور جهت تحصیل ورفع حجاب ملکه ثریا در حضور مردان افغانستان می باشد . ازنظر سیستانی بزرگوار با رفع شدن حجاب از رخ ملکه ثریا افغانستان به ازنظر ترقی وپیشرفت به کرهء ماه رسید ولی بقدرت رسیدن حبیب الله کلکانی تمام آن برنامه ها را ضرب صفرساخت. دست تان درد نکند. اما جناب سیستانی بزرگوار باید بدانند که مردم نیز کم وزیاد از اوضاع آنزمان خبر دارند. در اینجا قبل از آنکه جناب سیستانی صاحب بزرگوار؛ ما را ممنون برنامه های اصلاحی شاه امان الله خان بسازند بهتر است که ما ممنون تبعیدهای دسته جمعی عبدالرحمن خان باشیم. زیرا اگر امیر عبدالرحمن خاندان غلام محمد طرزی را به ترکیهء عثمانی تبعید نمیکرد بدون شک کسی بنام محمود طرزی در آنجا تولد نمی یافت وراه ورسم زنده گی کردن ونوشتن وآموختن وسواد را نمی آموخت. بعداز آنکه محمود طرزی در ترکیهء عثمانی تولد شد راه وروش زنده گی کردن با انسانها را آموخت به خط و قلم وکاغذ آشنا شد این خاندان دوباره به افغانستان برگشت و ازبرکت محمود طرزی بود که فرد بنام شاه امان الله نیز معنای اصلاحات را فهمید. همچنان قبل از آنکه جناب سیستانی بزرگوار ما را ممنون برنامه های اصلاحی شاه امان الله بسازند باید مردم ما ممنون مصطفی کمال اتاتورک باشند زیرا برای اولین بار درجهان اسلام اصلاحات اجتماعی وترقیخواهی از آنجا شروع شد وبعد به مصر وجاهای دیگر رسید ولی مصطفی کمال وملک فواد مصری ودیگران برنامه های اصلاحی شان باعقلانیت وحکمت عملی تطبیق نمودند ولی شاه امان الله با حماقت و نادانی واحساسات خشک همه را دشمن اصلاحات ساخت ونخستین قیامهای ضد اصلاحات نیز نه ازطرف شمال بلکه در جنوب وشرق افغانستان آغاز شد. پس مردم ما باید قبل از آنکه ممنون شاه امان الله باشند ممنون امیر عبدالرحمن باشند که خاندان طرزی را به ترکیهء‌عثمانی تبعید نموده بود. ایکاش که از میان خانواده های هزاره وتاجیک نیز یک خانواده به ترکیهء عثمانی تبعید میشد و افراد مانند طرزی در آنجا تولد میشد وبوطن برمیگشت و مردم را از هویت ملی وتاریخی با خبر می ساخت.
بناء جناب سیستانی بزرگوار لطفا این منت را بالای ما دیگر نگذارید. مردم افغانستان خصوصا اقوام غیر اوغان این کشور بیش از هر قوم دیگر استعداد ترقی وپیشرفت واصلاحات اجتماعی را دارند ولی این حاکمیتهای قبیلوی اوغانی بوده که تمام کشور را به گروگان گرفته اند. ناسیونالیزم افغانی معادل فاشیسم هتلری نه با اسلام سرسازگاری دارد ونه با ارزشهای مدرن بشری. چه کنیم این ترقی وپیشرفتهای کاپی شده وبی ریشه را؟
آیا جناب سیستانی بزرگوار درین زمینه ها حرف برای نوشتن دارند؟

نتیجه:

با آنچه که تاکنون گفته آمدیم این مطلب را میخواهم در آخر خدمت خواننده گان عزیز بعرض برسانم که همایش لندن یک تکانهء خوبی برای دریافت حقایق تاریخی وشناخت بهتر از شخصیت امیر حبیب الله خادم دین رسول الله بود. واقعا تاثیرات وانعکاسات این همایش نزد بسیاری ازخواننده های سایتهای اینترنتی در سراسر جهان مثبت بود.

. امیر حبیب الله خادم دین رسول الله یکی از شخصیتهای سر افراز تاریخ سرزمین ما است. این فرزند تاکستانهای شمالی، با تمام کاستیها واشتباهاتش بازهم درقطار عیاران تاریخی این سرزمین بحساب می رود. او بحیث یک دهفان بچه ویک فرزند دهاتی، نسبت به معتقدات دینی اش سخت پایبند بود واز ته دل به آن باور داشت. ایمان وغیرت دینی آن شخصیت بزرگ امروز حتی مورد قبول بسیاری از رهبران سیاسی جامعهء پشتون قرار دارد. گلبدین حکمتیار، بحیث یکی از رهبران اسلامگرای قرن حاضر، تاریخ آغاز نهضت اسلامی را در افغانستان به دوران امیر حبیب الله خادم دین رسول الله ارجاع داده است. آرشیف نشراتی حزب اسلامی شاخهء حکمتیار همه در وصف خصایل امیر حبیب الله خادم دین رسول الله است.
اما اسلام امیر حبیب الله کلکانی هرگز اسلام ملا عمری نبود. اسلام ملاعمری وطالبانی اسلام منافقت ودو رویی ومعامله گری بود ولی اسلام امیر حبیب الله کلکانی، اسلام واقعی و عملی.
بنده چنانچه در بالا عرض نمودم به هیچ صورت منکر اشتباهات و لغزشهای دوران امارت نه ماههء آن شخصیت بزرگوار نیستم ولی قدر مسلم آن است که مطالعه وتحقیق دربارهء کارنامه های آن بزرگمرد با دشنامها وتوهین های نیوفاشیست های امروزی چون آقایون مسعود فارانی ، سیدخلیل هاشمیان واعظم سیستانی وبی بی ملالی موسی نظام کاملا تفاوت دارد.

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس