هزاره ها در ایران شکنجه و بخاطر ایران قربانی می شوند
در رابطه با رویداد دلخراش غرق نمودن محموله های کتب فارسی در دریای هلمند
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
اگر حوادث قتل عام افشار در کابل، یکه ولنگ در بامیان ، مزارشریف ، کشتار جمعی کوتل رباطک در بغلان و ده ها مثال دیگر را را مبنی بر قتل عام هزاره ها قبل از حضور نظامی ممالک غربی و حادثات دلخراش قتل عام بهسود از طرف "کوچی ها" را که سه سال است با همکاری دولت افغانستان و غفلت معنی دار و معلومدار "جامعه جهانی" ادامه دارد، پهلوی هم قرار بدهیم، به این نتیجه میرسیم که این روند عبارت از اجرای پلان دوامدار است که از یک دست نامریی ولی محسوس در حال اجرا میباشد. همچنان اقدامات مبنی بر جلوگیری و ایجاد موانع در تحصیلات فرزندان هزاره در این اواخر در وزارت تحصیلات عالی، طرح ، تصویب "قانون احوال شخصیه شیعیان افغانستان" که هدف آن ایجاد تشنج و بی ثباتی در جامعه هزاره است، جزء این پلان بزرگ و دارزمدت می باشد.
اکنون غرق کردن 25 تن کتاب فارسی که اکثر آنها بیانگر تاریخ دقیق افغانستان در مورد هزاره ها بود، نمی تواند جدا از از سوختاندن کتابخانه ناصر خسرو بلخی باشد که در سال 1999 در پلخمری ولایت بغلان توسط طالبان انجام شد. من بعد از آتش زدن کتابخانه ناصر خسرو مقاله یی را بنام "بی کتابی طالبان در کتابسوزی آنها" نوشته بودم که در صفحه 19 ، شماره 47 اول فبروری 1999 دوهفته نامه زرنگار در تورنتو نشر شده بود.
اکنون که باز هم موضوع کتاب ستیزی، فرهنگ ستیزی ، فارسی ستیزی و هزاره ستیزی در میان است، من هیچ تفاوتی را میان این دو تراژیدی فرهنگی که یکی در دهه اخیر قرن 20 و دیگری در دهه اول قرن 21 رخ داده نمی بینم. این حادثات و یا دقیقتر بگویم تبهکاری ها ادامه یک تراژیدی بزرگ است که در جایی رقم زده شده و یکی پی دیگر اتفاق می افتد. ناگفته نباید گذاشت که انفجار مجسمه های بودای بامیان هم از همین سلسله نابودگری ها است که دقیقا پلان شده و عمدی انجام شده است ، تا تمدنی را از صفحه ی تاریخ بتراشند و بجای آن چیز هایی دیگری را حک نمایند.
وقوع این واقعات برای هر انسان خردورز نگران کننده و سوال برانگیز است. آخر چرا نابودی فزیکی و معنوی یک ملت ، مردم و قوم در جای نامعلومی طرحریزی می شود و با شیوه های مرموز، دوامدار، سیستماتیک پیگیری می شود. بر ماست که با این رویداد های "معجزه گونه" باید مکث کرد و با ژرفنگری به قضایا نگریست و آنها را شناسایی و معرفی نمود!
نابودی زبان فارسی که که ظاهرا ایران مالک آن دانسته شده، دشمنان ایران می خواهند، از تاثیرات فرهنگی ، سیاسی و مذهبی ایران در جاهای دیگر بخصوص افغانستان که اکنون مرکز تقاطع منافع آنها است، جلوگیری نمایند. شاید دشمنان تمدن فارسی می خواهند دو راه مهم اثرگذاری را که زبان و مذهب است، بندند. از همین جاست که شیعه ستیزی، و فارسی ستیزی در افغانستان به سیاست مستقیم دولتی و به وجایب اساسی همه نهاد های خارجی تبدیل می شود، چهره های چون کریم خرم بوجود می آید و در داخل دولت گویا انتخابی افغانستان گروه "افغان ملت" سمارق وار همچون دولتی در داخل دولت عرض اندام می کند.
مسدود نمودن دو مجرای اثر گذاری ایران یعنی زبان و مذهب تشیع بالای مردم افغانستان ، تقصیر هزاره ها را نزد خدایان تمدن ستیزی دوچندان کرده است. زیرا هزاره ها هم فارسی زبان هستند و شیعه مذهب.
موضوع دیگری که تقصیر هزاره ها را باز هم بیشتر می سازد، تربیه تعداد روحانیون شیعه مذهب که دشمنان ایران آنها را جاسوس حتمی ایران میدانند، می باشد. گرچه اشتباه است اگر تحصیلکرده های افغان را جاسوس کشور های محل تحصیل شان قلمداد کنیم. در امریکا شاید این موضوع به حقیقت نزدیک باشد، ولی نمی توان آنرا به حیث فورمولی قبول کرد. این یک حقیقت است که شدید ترین فرد مخالف سیستم آخندی در میان تحصیلکرده های قم باشد و سرسخت ترین مخالف سیاست روسی در باره افغانستان در میان تحصیلکرده های افغان در روسیه بوجود آید. رویهمرفته دشمنان ایران این موضوع را علت نزدیک بودن هزاره ها به ایران میدانند.
علت چهارمی دشمنی با هزاره ها تسلیم ناپذیری آنها به اشغالگران که در امتداد تاریخ در مقابل آنها به نفع آزادی و استقلال افغانستان جنگیده اند و هیچگاه به آنها سر تسلیم فرود نیاورده اند.
هزاره ها فقط در دو دوره که مخالف سیستم و حاکمیت غربی بوده رشد نسبی داشتند. در دوره امیر امان االه خان و دوره حکومت های تحت الحمایه شوروری. آنها در دوره امان الله در مقابل دفاع از آزادی و دموکراسی آزادی بدست می آوردند و از مزایای مساوات و دموکراسی کم دوام برخوردار می شدند و در دوره حکومت های دهه 80 در حاکمیت شریک شدند که تا مقام رییس حکومت را بدست آورند. گرچه پذیرش این حقیقت تکفیر شده و "زهرآلود" از طرف غرب حتی از جانب خود هزاره ها مشکل است، ولی این حقیقتی است که نمی توان از آن انکار کرد. همچنان جبهه مقابل نیز نقش بارزی را در مقابل قوای نظامی شوروی ایفا نمودند.
علت رشد هزاره ها در این دو دوره عدم حضور و نقش غرب در این رژیم ها بوده است. هزاره ها مانند سایر ساکنان افغانستان همیشه استعداد سهمگیری در اداره کشور را داشته ، ولی به استثنای دو دوره ذکر شده همیشه از نقش آنها در اداره کشور جلوگیری شده است. پس اشتراک آنها با دولت تحت الحمایه شوروی حتمی به مفهوم تعلقیت همة آنها به کدام آیدیولوژی نبوده، فقط راه بروی آنها در سهمگیری اداره کشور باز بوده و آنها این دین شان را به وجه حسن ادا کرده اند.
عواملی چون حمایت از امان الله خان، قتل نادرشاه جاسوس غرب بدست شهیدعبدالخالق فرزند هزاره، سهمگیری در حکومت های که مخالف منافع غرب در افغانستان و حالا علایق زبانی و مذهبی و فرهنگی با ایران هزاره را به دید غرب که اکنون بی حد یکه تاز و مغرور است، نامیمون ساخته است.
پس با این خصوصیاتی که هزاره ها دارند باید نزد باداران جهانی "مباح الدم" و "واجب القتل" باشند.
زمانی عبدالرحمان خان اقدام به نابودی این مردم کرده بود و حالا کرزی کار وی را ادامه میدهد، هردو یک دستور را انجام داده اند و هردو اجرا کننده یک پلان است که در امتداد سده ها پیگیری می گردد. هردو مقرر شده از یک مرجع هستند و وظیفه سپرده شده را انجام میدهند، ورنه کرزی باید بمثابه وارث تاج و تخت عبدالرحمان خان و ملا عمر از جنایات اجداد و اسلافش مطابق نورم های قبول شده بین المللی از مردم هزاره معذرت خواهی میکرد. این قلم در جنوری 2001 نامه یی را به کوفی عنان سرمنشی سازمان ملل متحد فرستاده بودم که نامه مذکور در صفحه 11 ، شماره 117، اول جنوری 2002م دوهفته نامه زرنگار نشر شده است. در این نامه از وی خواسته بودم که زمینه های عذرخواهی از هزاره ها و زنان افغانستان از طرف حکومت افغانستان باید آماده گردد. با تأسف این کار اجرا نشد و به نامه ام نیز پاسخی ارایه نگردید.
در عصر حاضر هزاره ها بیشترین ضرر را از طرف حکومت ایران می بینند.پالیسی ایران در مورد هزاره های افغانستان بسیار خطرناک است. ایران تاکید بیشتر بر تاثیرات مذهبی یعنی تاثیر مذهب تشیع را بر افغانستان دارد و در اجرای این هدف مصارف زیاد را متقبل می شود تا خودآگاهی ملی هزاره ها را صدمه بزند و بر انسجام هزاره ها ضربه وارد نماید. در نتیجه عملی کردن این پلان نخبه های آگاه هزاره توسط آخند های تربیه شده و مزدور تکفیر می شوند. برخورد زشت حکومت ایران با مهاجرین هزاره، محدویت های تحصیلی و ایجاد موانع در مقابل زندگی آنها در ایران رو به افزایش است.
حکومت آخندی ایران موجودیت هزاره ها را به حیث ابزاری علیه امریکا استفاده می نماید. ایرانی ها کوشش می کنند که هزاره را وابسته به ایران نشان داده و آنها را به انظار مردم امریکا و غرب دردسر نشان بدهند. زمانی در یکی از سایت های انترنیتی خواندم ، هنگامیکه افراد ارشد امریکا به بامیان آمده بودند، ناگهان عکس خمینی از جانب افراد نامعلوم بالا شده و به آنان وانمود شد که گویا هزاره ها پیرو خمینی و طرفدار ایران هستند. بدون شک این کار به ابتکار استخبارات با قبول مصارف اجرا گردیده ، واضح است که حکومت متعصب کرزی هم به وانمود کردن هزاره ها به طرفداری ایران و بدنامی آنها نزد غربی ها شاد می شود.
گفته می شود که تلویزیون تمدن در کابل که از طرف ایران تمویل مالی می گردد، برای تخریب هزاره ها ساخته شده است. ایرانی ها به "جامعه جهانی" نشان میدهند که هزاره ها حامیان ایران در افغانستان هستند. ایرانی ها با زیرکی فاصله میان هزاره ها و جوامع غرب را بزرگتر می سازند تا بتدریج افغانستان را لبنانیزه یا عراقیزه سازند و نقطه داغ جنگ تشیع را علیه امریکا باز نمایند. دشمنان ایران که در شرایط کنونی با برخورد غرورآمیز و تکبر عمل می کنند و بجای تعقل از زور و زورگویی استفاده می نمایند نمی تواند و نمی خواهد باریکی های قضایا را درک نمایند.
غرق کردن کتاب های که تاریخ واقعی افغانستان و جنایات حاکمان خودکامه و دودمانی را بیان نماید کار تصادفی نیست، زیرا طالبان کتاب را حریق کردند و کرزی به آب غرق می کند. جالب اینکه در نابود سازی کتب و بخصوص کتاب تاریخ "شناسنامه افغانستان" نوشته مورخ و پژوهشگر مشهور بصیراحمد دولت آبادی، منافع ایران آخندی، افغانستان طالبانی و حامیان خارجی آنها که باهم دشمنان آشتی ناپذیر هستند، گره خورده است.
منافع امریکا از طریق قضای افغانستان که از جانب امریکایی ها اداره می شود، فتوای نابودی کتب را صادر نموده، حکومت مرکزی و محلی کرزی این جنایت تاریخی را عملی کرده و بی جا نیست اگر حدس زده شود که استخبارات ایران نیز زمینه های مصادره این کتاب ها را مستقیم یا غیر مستقیم مساعد ساخته باشد، تا کمکی را با به پلان دورمدت تشنج و بی ثباتی در افغانسان و منطقه کرده باشند.
چیزی بسیار جالب، غیر قابل باور ولی به حقیقت نزدیک، اینست که در این اوخر حکومت افغانستان امکانات تحصیلات عالی را به روی هزاره ها می بندد و از حضور روزافزون هزاره ها در دانشگاه های افغانستان نگران است. در حین حال حکومت ایران قانون جدید را نافذ کرده است که دروازه های موسسات تحصیلی را به روی مهاجران افغان می بندد. بر این هماهنگی حکومت های آخندی و طالبی را باید مشتبه بود. اجرای یک دستور از طرف دو حکومت همسایه در اجرای یک کار در یک زمان معین، شک را زیاد و این امکان را به واقعیت تبدیل می کند. دیدار های تنگاتنگ مقامات ارشد افغانستان و ایران به اشاره امریکا و طرح امریکایی استفاده از ایران در مساله افغانستان شک و تردید را بیشتر می سازد که ایران هم پاکستانی دیگری برای افغانستان شود. در سهمگیری و انسجام نهاد های اجتماعی ، سیاسی و حتی مذهبی هم نمایندگی هزاره ها نونمنکلاتور می گردد. نماینده هزاره در پارلمان افغانستان کسی می شود که عقب نگهداشتن هزاره کار و بزنس وی باشد. در گزینش این نماینده ها اول سعی میگردد که هزاره انتخاب یا انتصاب نشود ، اگر شود کسی را برمی گزینند که بزنس مذهب را مقدم بر منافع هزاره بداند و یا استخدام شده از مراجع معین خارجی باشد.
چنین برخورد ها با مهاجران افغان در کشور های غربی به صراحت دیده می شود که ایران تاثیرات خود را بالای مهاجرین افغان بیشتر می سازد و هواداران فرهنگ آخندی ساحات فرهنگ ، مذهب ، سیاست و اقتصاد جوامع مهاجر را بدست می گیرند و تاثیرات منفی را در طرز زندگی، لباس و اتحاد و همبستگی افغان ها و بخصوص هزاره ها وارد می نمایند. چنین گرایش ها از جانب جوامع مذهبی و سیاسی کشور های غرب و نمایندگی های سیاسی دولت افغانسان حمایت میگردد.
برعکس نهاد های آزاد و سیکولار زیر فشار قرار داده می شوند یا حد اقل از حمایت محروم هستند.
برخورد های جدید چالش های جدید را بوجود آورده است. چالش های جدید در جامعه هزاره تصادم میان دو طرز زندگی و دو فرهنگ است. آخندیزه ساختن همه امور اعم از سیاست، فرهنگ و اقتصاد با مصارف گزاف و پشتیبانه نیرومند شرقی و غربی ادامه دارد. این روند با زندگی مدرن و سیکولار در تضاد قرار گرفته و جامعه هزاره را متناقض و متشنج می سازد.
چالش مهم مساله رهبری و نمایندگی هزاره در جامعه ، سهمگیری در قدرت و سایر مسایل است که رهبری و نمایندگی به هزاره ها ساخته و پرداخته می شود. رهبری فقط از یک بخش فرهنگ یعنی آخندیزم تعیین و مورد حمایت دایمی قرار می گیرد و علایم هر نوع الترناتیف آزاد و رهبری که از جانب بخش مدرن و سیکولار باشد شدیدا سرکوب می گردد. حتی رهبری بخش آخندی هم اگرسرکش باشد، به نحوی جلو آن گرفته می شود.
تقلب نمایندگی هزاره ها از پیچیده ترین و خطرناکترین بازی های سیاسی است که گاه با مذهب مخلوط می گردد و گاهی هم با مسایل منطقه یی و محلی. آصف محسنی زیر نام "تشیع" نماینده هزاره های اثناعشری می شود و سید منصور نادری و خانواده کیان به صفت نماینده دایمی هزاره های اسماعیلی مورد عنایت و حمایت قرار می گیرد. در هرات و بلخ از موجودیت هزاره ها انکار میشود.
در اخیر در خور ذکر میدانم که علت این همه بد بختی که در امتداد قرن ها بالای هزاره ها تحمیل میگردد، تنها عامل خارجی نبوده، وحدت هزاره ها از داخل نیز شدیدا صدمه دیده است. سالهاست که هزاره های تشیع بنام های شیعه اثناعشری ، شیعه اسماعیلی و گروه های کوچک دیگر علیه یکدیگر جنگیده و وحدت شان را به چالش انداخته اند. آخند های مزدور اثناعشری اسماعیلیه ها را ملحد و غالی خوانده و نفاق را تا سرحد قتل عام یکدیگر رشد داده بودند. حالا که جنگ های داخلی و بیداری مردم این حربة آنها را مردود ساخته است، آخند ها در پی طرح حربه های دیگر هستند و ضربه های نخست را بر نخبه های هزاره وارد می نمایند.
یگانه راه جلوگیری از این تبهکاری ها بیداری مردم است تا نهاد های مدنی را ایجاد نمایند که همه گیر باشند و همه مردم اعم از راست و چپ در آن سهیم باشند. با تبهکاری ها به شیوه معقول مدنی و افشاگرانه مبارزه نمایند و بنیادگرایی ، آشوب و ستیزه جویی را که از جانب دشمنان هزاره تعمیم داده می شود، افشا نمایند و آنرا از عملکرد جمعی هزاره ها بزدایند. جامعه هزاره به توازن نیرو های سیاسی اجتماعی نیاز دارند که موجودیت یکدیگر شان را بپذیرند. تنها ایجاد نهاد های مدنی آزاد می تواند این توازن را برقرار نماید و از یکه تازی های افراطیون مذهبی و تاثیرات نفاق افگن خارجی جلوگیری شود.
پيامها
30 می 2009, 13:09
dar bari jenayaathai hazara wa rahmbari shoma mazarikhan ham benwees. yak tarafa qazawat kardan asaan ast. Shoma har gap ra ba afshar irtebaat maitain. eqadar pishpai benee khob naist. ma ham az seena boreedan ha wa raqs hai morda ke shoma sari mardumi kabul kardain zeyaad maidanaim. halashoma hatta posht ayatullah muhseni baichara ra ham gereftain. halanke o adam khaili khairkhah ast. dar jang halwa bakhsh namaishawad. dar kabul shoma jang kardain baaz hokomat haq dasht ke az shorai hamahangi shoma ke hamrai hekmatyaar ke rahbaar tani forokht jawab beta. dar eeen jai shak naist ke mardom begonai qaumi sharif hazara ham dar kabul koshta shod. ama masooliat anha dar gardan khalili wa mazari ast. .dar een jai shak naist ke hokomati fascistkarzai kari kharab maikona. montaha har sokhan jai wa har noqta makani darad.
31 می 2009, 01:13, توسط بامياني
سلام برادر عزيز شما هيچ مطالعه داريد و از جنگ داخلي و جريان آن خبر داريد من ميفهمم كه شما هيچ چيزي را نميدانيد چونكه جنك را در گردن هزاره ها مي انداريد من در كابل بودم و شاهد همه تحولات بودم كه جنك را شورا نظار شروع كرد خوب به يادم است كه هليكوپتري شوراي نظار يك توپ را ور داشته و بالا كوه سيلو ماند كه نشانه اولين جنك در كابل بود حالا خودت بگو كه جنك را ما شروع كرديم يا شما. برادر عزيز اما بي مطالعه چنايت را شما اول شروع كردين من آنروز را بياد دارم كه يك شخص با دست پا بسته از بين چپ در روبروي علوم اجتماعي انداختيد كه او با سيم خار دار بسته شده بود و در بين روغن كباب شده بود. جنايت ديگر در افشار زني كه در گور دسته جمعه دفن است كه حامله بوده و شما طفل آنرا پيش از تولد با چاقو از شكم مادرش كشيده و آنرا با چاقو حلال كرده بوديد. و برادر عزيز محسيني را چقدر ميشناسي ابوشريف پسر كاكاي مشتاق قصه را كه از زبان مشتاق كرده آيا دروغ هست؟ و دوم اينكه وقتي كه ما به دفاع از خود ما قرار داشتيم او خيانت نابخشودني را انجام داد و همراي مسعود خاين و سياف مزدور انگليس و امريكا يكجا شد كه همدستان آن زياد هست از جمله مصظفبي كاظمي اكبري....................................وسلام
30 می 2009, 13:27
واه، واه، چی نبشته پرقدرت و برنده یی. نوشته که ذهن را بسیار به آسانی میتواند مجاب کند.نویسنده چی زیبادر این نوشته می کوشد تا تعدادی از جنایات ضد بشری را به جنیات ضد هزاره مبدل سازد و بازهم زیباتر اینکه با برندگی کلام شان می خواهند مستدل سازند که عمل "جنایت" فقط همین است که بر "هزاره" رفته و میرد.
کاش این نوشته نویسنده توانا-آرزویست صمیانه- وسیع و بشری و صادقانه می بود، ما انسان های مرز وبوم سیاسی افغانستان چقدر مفاد می بردیم؟ موفق باشید
30 می 2009, 13:57, توسط Morad
برادر محترم نویسنده اين مقاله،
اگر شما به اين باور داريد كه تاريخ واقعی هزاره ها را ايران مينويسد و نشر ميكند، همان قسميكه ادعا كرديد در بين كتابهايیكه به دريای هيرمند انداخته شده است، كتابهایی بيانگر تاريخ واقعی هزاره ها بوده است، شما سخت اشتباه میكنيد، زيراكه تاريخ واقعی هزاره را بايد خود هزاره ها دلسوزانه تحقيق و تعقیب كرده و جعليات تاريخی كه از جانب شوونیزم ایران و شوونيزم پشتون ها به حق هزاره ها و ديگر مليت های بومی اين سرزمين شده است ، بايد تفكيك نمايد.
ايران يك تروریست فرهنگی درين جهان معاصر است، توقع داشتن از ايران فاشیست و آريایی پرست كه تاريخ هزاره ويا هر قوم جدا از تخيلات منحوس و مبتزل آريایی كه تاريخ واقعی آنها را رقم ميزند، اشتباه نابخشودنی برای يك روشنفكر واقعی و مردمی است . البته خط ايران پرست های دنباله رو ازين امر جداست. آيا شما هزاره ها درس عبرت نميگيريد كه همين ايران رزيل و شيطان مسعود خائين را حمايت كرد تا قتل عام افشار انجام یابد. و هنوز هم بعضی از هزاره های روشنفكر نما پشت ايران شيطان را رها نمیكنند.
ايران فاشیست سايه ترك ها را به تفنگ میزند و آنها ميدانند كه هزاره ها امروز نه فردا، فردا نه پس فردا به هويت اصلی خود مراجعه خواهند كرد وهيچگاه هزاره ها به خاطر شیعه بودن خود مورد اعتماد ايرانی های سست بنیاد قرار نخواهد گرفت.
در جنگ های افشار ایران انتخاب خود را كرد و ایران با هزاره ها شیادانه بازی میكند ولی هيچگاه باور و اعتماد بالای هزاره ندارد.
هزاره ها بايد خط مزاری را تعقيب نمایند تا با افتخار به وطن آبايی خود افغانستان مساویانه زیست كنند.
اگر بتواند ايران هزاره ها را بار دیگر به برده گان تبدیل خواهد كرد ، اين بار بدست تاجيكان.
كتانهاییكه به دریا انداخته شده است ، اين كتابها به خاطر دامن زدن به نفاق ، از جانب ايران شیطان صفت ، خبیث و رزيل فرستاده شده است، چرا بايد هزاره ها با بالا كردن این هیاهو به آسيای آريایی پرستان آب بریزد ویا اینكه هزاره ها نیز آریایی شده اند.
بلی ! قبيله به حق ملیت های مظلوم جفا كرد ، مگر جفای اين “ سيكن پايدل ها “ در ركاب شوونيزم كمتر از جفای بادارشان پشتونها نبوده است.
كار هایی را كه این شوونیست های تازه نفس در حق هزاره ها در افشار انجام دادند، روی عبدالرحمن هم سفید شد.
حالا كه دیده میشود بعضی نویسنده های هزاره هم از به دریا انداختن كتابهای ایرانی داد میزنند و بی دول مرچ روان هستند. بدون آنكه دوست و دشمن خود را تشخیص نمایند.
مراد الدین
30 می 2009, 19:40, توسط شهروند
نويسنده محترم بحيث يک ازبک وازطرفداران سرسخت جنرال صاحب دوستم مرتکب برخی اشتباهات وقضاوت جانبدارنه شده اند من باين نويسنده احترام زيادی دارم ولی بدبختانه درکشورهيچ کسی رانميتوان يافت که اوبتواندقضاوت بی طرفانه کندوالی بلخ ودوستم حريف يک ديگراندوانوری نيزاسماعيل راحريف خودمی پنداشت ناگفته پيداست که مسعودبه هيچ وجه نظربدی به هزاره هابحيث يک قوم نداشت چون وجه مشترک اوباهزاره درزبان ومنافع مشترک اجتماعی وسياسی وبالاخره تاريخ مشترک بودواومانندسياف شخص مذهبی ومعصب هم نبودکه بخاطرمذهب مخالف هزاره می بوداستخبارات پاکستان بامهارت خاص طرح اختلاف وسپس جنگ ميان مليتهای باهم برادرهزاره ، تاجک وازبک رابخاطريکه دربرابرگلبدين وبازطالبان ضعيف شوندريخت ودوستم ومزاری بنابرعدم درک ودانش سياسی درکمين توطئه پاکستان افتاده وعليه دولت برهبری تاجکهاقرارگرفتندپس جنگ کابل يک جنگ تنظيمی یودنه قومی چنانچه فقط حزب وحدت بادولت درجنگ بودولی چندگروه ديگرهزاره درکناردولت قرارداشتندشماميدانيدکه نه جمعيت نماينده تاجکهابودونه حزب وحدت نماينده هزاره ونه دوستم نماينده ازبکهاونه گلبدين نماينده پشتونها اينکه بعدازمرگ مزاری وبعدازمقاومت درشمال مسعودبه سمبولهای قومی تبديل شدندعوامل وانگيزه های ديگری داردپس اينکه مسعودقاتل هزاره باشدياعطاواسماعيل يک ادعای محض است وکدام سندوثبوت محکمه پسندی نداريدحتی مسعودرادشمن حزب وحدت هم نميتوان گفت بخاطريکه همين حزب وحدت درکنارمسعودعليه دشمن مشترک جنگيدندخصومت های سياسی وايديالوژيک باتبعيض فرق داردمن بحيث يک تاجک عليه برخی تاجکهاهم درگذشته مبارزه کردم وهم قعلاميکنم مسعود دريک مقطع خاص مجبورشدتاعليه ئوطئه وتجاوزپاکستان زيرنام شورای همأهنگی مقاومت کنداينکه ميگوينداسماعيل مخالف هزاره بوديک نوع تبليغات سازمانيافته پشتونهابودکه ميخواستندبازهم درهرات مانندکابل تاجک وهزاره راباهم جنگانده وخودقدرت رابدست گيرندتشنج هرات ناشی ازهمين دسيسه پشتونهاخصوصاتيم کرزی - شيرزوی وسردارولی بودودربلخ نيزناقلين عليه استادعطاپرچم بغاوت برداشته وکوشيدندمردم راتحريک وبغاوت رابراه اندازندوحتی اهل تشيع ودوستمی هادرکنارشان قرارگرقته وهرهفته ميتينگ وهياهورابراه انداخته وحتی ميگفتندکه مادرشمال مانندمستعمره زندگی ميکنيم ولی درأيت وقاطعيت وبيداری جنرال عطاتوطئه راخنثی کرد
مسئله ديگرخودهزاره هاست اين مردم خيلی بافرهنگ واستعداداندولی خام کله وناعاقبت انديش بدين معناکه منافع قومی خودرابامنافع مذهبی ايران پيوندزده اندوقبل ازاينکه ازحضوروموقعيت خودبحيث يک قوم مستقل تمثيل کنندهميشه درخط خمينی وسياست های احمقانه جمهوری اسلامی ايران حرکت ميکنندبرگذاری عاشورابه سبک وشيوه ايرانی بيانگراين جهالت سياسی درين شرايط افغانستان بود درحاليکه حتی طالبان ازغرب باج وخراج ميگيرندولی هزاره هانتوانستندباجامعه جهانی روابطی برقرارکنندواعتمادأنهاراکسب نمايندايرانزدگی ومذهب پرستی هزاره های افغانستان درحدتهوع أوروحساسيست برانگيزاست همين مردم درشرايطی که درکشورخودشان شوروی تجاوزکرده وجهادمقدس بود عليه عراق بدفاع ازمنافع ايران می جنگيدندمردمی چنين هويت باخته وفروخته شده ونوکرمنش رانميتوان هم وطن اصيل خودپنداشت البته همه هزاره هاچنين نيستندونبايدهمه رابايک تيرزدولی اکثرشان همين طوراندمثلادروقت جنگ های کابل يک عکس کلان خمينی درغرب کابل نصب بودروزی يک کمونيست ازمن پرسيدکه چی فرق بين اين کليشه وکليشه لينين است که شمامارامزدوربيگانه ميگوئيدولی اينهاراکه درزيراين عکس سنگرگرفته اندنی ؟ چرا هزاره ها اجازه ميدهندکه استخبارات ايران بنام اين مردم درافغانستان قدرت نمائی کند؟برای مقامات ايران هزاره يعنی مليشه ايرانی درافغانستان وبايدازين مليشه هادرجنگ تبليغاتی عليه امريکا استفاده شودگرائش بيش ازحدمذهبی هزاره هاوايران پرستی أنهاباعث شده که اين مردم نه تنها ازين چانس وشرايط استفاده کرده نتوانندبلکه غرب وعربهاوحتی پشتونهاهزاره رابحيث دشمن هدف قراردهندوباديده حقارت بنگرندخلاصه هزاره هابايدمذهبی باشندولی نه مذهبزده ، ايران رادوست بدارندولی نه مليشه وايرانزده باشندوهرچی منافع ايران تقاضاکردبرقصندوبدانندکه ايران منافع ديگری داردومردم افغانستان خصوصا هزاره هامنافع ديگری هزاره هابايدبيش ازهرکسی به تاجکهاوازبکهاوديگرمليتهای اسيرومظلوم کشورشان خودراپيوندبزنندتابتوانندبايک پشتوانه قوی دربرابرشئونيزم مقاومت کنندگرچی چندمليشه ، قبيله ازين قوم دردربارش استخدام کرده ولی تيم کرزی سخت مصروف توطئه عليه مليتهای ديگرخصوصاهزاره هاست واين مردم راعامل بيگانه ميداندکه حاکميت قبيله راتهديدميکننداميدواريم اين مردم خودرابازيابندوبتوانندجايگاه شايسته ودرخوراحترامی درجامعه افغانستان کسب نمايندباميدچنين روزی
30 می 2009, 17:15, توسط majid
salam dostan agar momkin ast dabarae jelowgri danish joia az tahsil da danishgahe afghanisat khabar daqhiqh dared ;anra wazeh tar wa daqhiqh benawised.tashakor az matlabe khobe tan .waqhian ke por mohtawa wa rah gosh ast.tashakor
30 می 2009, 19:52, توسط jaghori
vaghian hazare ha der iran shi kanje mishe pas ma khabar nadarim hanoz ham chi chi zi ma nadedim ki hazare ha der iran shi kanje bi shvoad aziyato azr mi she al bate hamai afghana na shi kanje ki shoma kofti hazare ha shi kanje mi she
30 می 2009, 18:46, توسط سيدعلي صالحي-شاعر پارسی گوی
سيدعلي صالحي
در افغانستان
کتاب هاي «ايراني» را به رود هيرمند ريختند.
خبرگزاري ها- هفتم خرداد 88
اگر همين صباحي پيشتر، طالبان با مثله کردنً بودا به باميان، دسته گلی خوش چمان به آب دادند، امروز «نئوطالبان» با دستً خود هزاران گلستانً گويا را بر کرانه خونٍ پالايً هيرمند گردن زدند؛ قتل عام قلم، کتاب کشانً کبير، چه جشنواره يي،
در اين عزاي عجيب، اشباح بي خبر حتي به خط و زبانً خويش نيز رحم نکردند. در حيرتم که روشنفکران آزاده افغانستان چگونه مي توانند آسوده از جوارً چنين جنايتي بگذرند. اين درنده گانً کمين کرده به کاشانه فرهنگ، از کدام مغازه تاريخ به هزاره سوم پرتاب شده اند که از قهر حکيم توس نترسيدند، از رويً رؤيانويسً بيهق شرم نکردند، از ناگرانيً قبادياني به گراني نمردند، يعني همٍ لهجه رودکي و همٍوندً مولانا بيدل اند؟
از آن ديار، قافله ترياک روانه سرزمين ما مي شود، اما از بلادً ما کاروانً کتاب به جانب شما مي آيد، چه تعاملي، انگبين از ما به سرانگشتً همدلي، جويدن از شما به دندانً دشمني؟ اين دغل در دل داشتگان و ريا به راهٍ کاشتگان کيستند که بند به آب و آبرو بر باد داده اند؟ مسببً مرگً دسته جمعيً آن همه کتاب چه کساني و کدام کسان بوده اند که سوادً صبح را به تيغ تشنه سوده اند؟ پاره پهناوري از اين مکتوبات، مضمونً مستقلي داشته اند؛ ادبيات، تاريخ، دانايي، ترجمه...،
ما در اين باديه خود به راهً آزاديً بيان و بيداريً کتاب، هزينه و حوصله بسيار به کار آورده ايم تا چراغ معرفت در اين همه وزيدنً مسموم نميرد، آن وقت، شما واژه مي کشيد و براي عروسيً جاهلان حنا آورده، قند شکسته و قصه به قولً خلاف ساز مي کنيد؟ اووف بر خردمندي که خبر از کردارً چنين چاقوکشاني رسيده اش باشد و بي تفاوت به تاريکي روزگار خود را به خوابً هيچ، همين است ديگر، چون متولي حرمت امام زاده نگه ندارد، پرپيداست که ديگر از شبروً بي قبله چه انتظار؟ هش... به آن فرقه کتاب کش بگوييد اين خوني که به هيرمند ريخته ايد، مي دانيد از کجا آغاز و به کجا مي رسد؟ استعاره ستمگري است؛ کتاب هاي ايراني (توليد در ايران) کشته کشته بر پشته موجاب هيرمند دوباره به ميهن خود، به درياچه هامون بازمي گردند، هامونً سيستانً گراميً ما، پاره تنً ما. بسيار بودند کساني که در عصرً ماضي، کوه کوه کتاب از کتابخانه بي کرانه ايران به رودخانه ها ريختند. جوجيً مغول دريا دريا کتاب از کتابخانه نيشابور بزرگ را همراهً شيخ نجم الدين کبراي اويسي و عارفً سردار فريدالدين عطار به خرمن آتش سپرد، و امروز جبارکانً زبون بر کرانه هيرمند، همان حيا را بلعيده و همان شرف را بالا آورده اند. اگر هيرمند از شرم، طغيان کند، حق دارد. آن گونه که دجله از حضورً خاکسترً حلاج،
هيرمند به درازناي هزار و صد و بيش فرسخ، بالا بليغ تر از فرات و سند است به آسيا، بيا که همو قطره قطره بر اين فاجعه فرهنگي شهادت خواهد داد. درياوشي که از کوه هاي بابا در شصت و چند فرسخ از غربً کابل (به حوالً همان باميان) برمي آيد تا هزاره جات، از قلعه بست مي گذرد، قندهارً غمگين را در قفا مي گذارد، مي رسد به مرز، به سيستانً ما، و سپس در چه چستً هامون آرام مي گيرد. اين مسافر تاريخ، اين زائر زنده، حالا با يقيني تمام عيار گواهي مي دهد که شîبîح ملاعمر از گنبد ميناي افغانستان رخت برنبسته است هنوز. دردي از اين دست را ديگر نمي توان «سانسور» ناميد، قتل عام انديشه است. اقدامً انتحاري عليه فرهنگً مردمً هر دو سرزمين است، کشتارً کلمه به کامً سياست است. فرض که نسبت به کيلي از کتاب ها و متونً منظورمندً دولتي (در اين کاروان) مي خواستيد احتياط و برائت پيشه کنيد. فرض که حاصلً جمع بعضي معادلات، خوشايندً خواب و خيالً شما نبود.
چرا تر و خشک را به يکي تازيانه تيمار کرده ايد؟ خود از خونابه هيرمند شرمتان نمي شود؟ در اين کردار کور، آب و آتش يکي ست؛ کتابٍ سوزان در کوره تعصب، هولوکاست فرهنگي است.
لااقل به آيينً کهنٍ سال و مشترک، امانت نگه مي داشتيد، يا کاروان به رباطً نخست...، ما اهل قلم مستقل که در اين خانه دل پردردي از واژه مغربيً «سانسور» داريم، شناعتً فرقه بدفهمً کتابٍ کش هم که تيغ بر تيغ فرو آورده است. باري هر کتابي فرستاده بي دفاعي است که نگه داشتً حرمت اش بر هر کسي و با هر عقيده يي واجب است. در افغانستان آيا کسي يافت مي نشود به چنين شبً شعله وري که به اهل صبح پاسخ دهد؛ چرا...؟ شگفتا... اين چه روزگاري ست که حالا بايد بر سرهاي بريده اين فرستادگان، در خونابه هامون گريه کنيم؟ همين است ديگر، او که از منزلً معنا نمي داند «گل» را به کدام مقصدً معطر بفرستد، سرانجام خود نيز بادً سموم درو خواهد کرد.
30 می 2009, 21:00, توسط rashid
shahrwand khod ra da awal ozbek wa tarafdar dostom gufta wa badan khod ra da jayi az nawishtesh tajik gofta. khodit diwane asti wa fikr mekoni ki diga diwana ast.
31 می 2009, 00:28, توسط مرتضی
سلام دوستان.
من خودم به چشم سرم دیده ام که بیشترین ظلم را ایرانیها بالای هزاره هاچه درزمان شاهی وچه درزمانی به اصطلاح اسلامی نموده اند.امانمیدانم چراهزاره ها هنوز به ایران ارادتمندی نشانداده وپیروی ازاین حکومت استبدادگر میکنند.طالبان ایرانیها رادر مزارشریف کشته بودندوایرانیها هرچه افغان درایران بود مخصوصاهزاره هارا مورد آزارواذیت قرار دادندودهها مطلب دیگر ازاین قبیل.حالاهم هزاره ها عیدرادرکشورخودشان به فرمان حکومت ایران تجلیل میکنند عجیب است.بلاخره فهمیده نشد که این وابستگی به ایران به کدام دلیل است .ایران کتابرا برای فهماندن من وتوارسال نمیکند اگرمیکرد چرانمیگذارد کسانیکه درخود ایران هستند درمکاتب شان رفته ودرس بخوانند.ایران برای هزاره ها بهتر ازپاکستان نیست حتی بدتر ازپاکستان است.ودرمجموع برای تمام افغانستان.همین حالا کتابخانه های درکابل فعال هستند مثل(دارالقرآن)دردهبوری کابل که کاملا تاریخ ایران- مسایل فرهنگی ایران-ودرنهایت تماما ایرانی درآنجا موجود است وکاملا رایگان دراختیارخوانندگان قرارمیگیرد.ومتاسفانه چندنفرهزاره ای که خودرا نمیشناسند که ازکجا هستند وچی باید بکنندبا لحجه ای کاملا ایرانی درخدمت خوانندگان هستند.که معاش شانرا ایرانی ها شایدحدود چهار الی پنجهزار افغانی بدهند.به هر صورت:
برادربه فکر خود وکشوری خود باش اینکارهادرست نیست ایران برای من وتو هیچکاری نمیکند مگراینکه نفع خودش درمیان باشد.
31 می 2009, 00:44, توسط بامياني
سلام خدمت شما دوستان. من 80 در صد با نوسنده موافق ام در زمان جنگ تحميلي بالاي ما مردم بي فاع در غرب كابل ايراني با طيارات خود ميآمدن و در ميدان هواي كا نشست ميكرد و براي مسعود خاين سلاح و تجهيزات روانه ميكرد و اگر كدام وقت براي از بين بردن و نفاق انداختن در بين هزاره كه ميشود در غرب كابل مي آمد تا كه آنرا دامن زند و مي گفت كه من از مشهد آمدم و اين خرما را از امام رضا آوردم. در آن وقت ما در خرما احتياج نبوديم بلكه ما به سلاح احتياج داشتيم و حالا هم ايراني ها توسط چندانه از مزدورانش هزاره ها بدنام ميسازد.
و دوم اينكه ما هزاره هستيم نه ايراني هزاره ها يك ملت بزرگ است كه دا راي مذاهب مختلف ميباشد شيعه اسماعيليه و تسنن ميباشد و اين خوب است كه هويت و روحيه ملت خود را بلند ببريم چون كه هميشه وقت ما را بنام هزاره اين ها توهين كرده و ميكند نه بنام تشيع و تسنن همان قدر كه هزاره هاي تشيع زجر ديده هزاره هاي تسنن نيز زجر و زحمت ديده است
31 می 2009, 18:05, توسط بامیانی
زنده باد هزاره.شیعه یا سنی یا اسماعیلی یاکمونست یاپرچمی یاچه فرق دارد.مرگ بر دشمنان هزاره.
10 جون 2009, 09:19
نویسندگان محترم لغت اریا را زیاد استعمال می کنند.اریاواژه ای است که در یکی از کتیبه های داریوش هخامنشی جانشین کبوجیه پسر کورش باین صورت امده است که من پارسی و یارسی زاده و آریائی و آریائی چهر می باشم.تیره اریا را می گویند در سه هزار سال پیش از سغد بسوی جنوب سرازیر شده و کانون اول ان بلخ بوده است.بسیار خوب هر کس از هر جا که امده امده باشد ولی انچه مسلم است هزاره از هر بن و ریشه که باشد قبلا در همین جا که اکنون هست بود و باش داشته است و به معاینه معلوم است تنها زبانی که می داند دری است و نسبت ترک زبان بودن به هزاره بکلی بی پایه است و بودن چند واژه در گویش هزاره هیچ چیزی را ثابت نمی کند زیرا همین والسوالی و جرگه که در بین ما همه جا رایج است از اولوس و شکار جرگه مغولی است وکسی گوینده را به مغول نسبت نمی دهدوقتی قومی به سرزمینی نشیمن یافت با باشندگان انجا وحدت پیدا می کند هندوستان هم همین است اریائی با غیر اریائی در آمیخته است امروز نباید ترک و ازبک و ترکمن و کرد و افغان و بلوچ و عرب و فارس گفت.مهم فرهنگ است.فرهنگ است که همدلی پدید می اورد .همه انسان هستیم ومنافع مشترک داریم.ایران هم فاشیست نیست و همسایه ما است.از این حرف ها و اختلاف مذهبی چیزی در نمی اید وجز ضرر نمی بینیم ولی تساهل و تسامح دستور خرد است
ما با جمعیت کمتر از پاکستان و ایران ومحاط در خشکه بدون امکانات چه می خواهیم بکنیم؟ به کجا خواهیم رسید؟ راهی جز مسالمت ومدارا را عقل تجویز نمی کند.