حالت فوق العاده
رد پای فرعون | رابطۀ ایران در ترور احمدشاه مسعود | بخش چهاردهم
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
رئیس اطلاعات جبهه مقاومت توضیح می دهد:
سرنوشت جبهه مقاومت به یک تار مو بسته بود. اگر علی العجاله خبر مرگ مسعود در شبکه های ارتباطی جاری می شد، روند امحای قدرت دفاعی جبهه مقاومت با سرعت تسهیل می شد. قوماندان گدا محمدخان خالد از راه رسید و با نگرانی فوق العاده ای سوال کرد:
آمرصاحب دیگر زنده نیست؟
گفتم: تقدیر ما را خدا رقم می زند!
وی با اندوه عمیقی خاموشی اختیار کرد. درشبکه عمومی به طور فشرده توضیح دادم که اساساَ مسعود خلیلی زخمی شده و« آمرصاحب» وی را تا شفاخانه همراهی می کند.
پاسخ دادن دربرابرباران پرسش ها از طریق مخابره خیلی دشوار بود. درنهایت، فقط گفته می شدکه مسعود نیز بسیار کم زخمی شده و حالش خوب است.
هزاران عرب و پاکستانی درکنار دریای آمو متمرکز بودند که با گذر از خط جنگ و خط مرز، به سوی آسیای میانه سرازیر شوند. القاعده مدت ها پیش آماده گی گرفته بود تا مقاومت مسعود را ازسرراه خود بردارند و خود را با دسته های جنگی حوزه ترکستان سازمان القاعده وصل کنند. برنامه القاعده منطقه ای کردن جنگ بود. با شکستن دیوار دفاعی مسعود، شش هزار طالب که از پاکستان حرکت کرده بودند، شهر فیض آباد ولایت بدخشان را به آسانی تسخیر کرده و خود درمسیر دهلیز جنگ به سوی آسیای میانه جلو می رفتند. ما به درستی تشخیص داده بودیم که هدف اصلی القاعده، فتح میدان هوایی ما در تاجکستان وسپس ساقط کردن سریع حکومت تاجکستان بود. القاعده زمان حساسی را برای عملی کردن تهاجم به هدف سقوط دولت تاجکستان درنظر گرفته بود. زیرا تاجکستان درآن روزها درآستانه برگزاری روز استقلال آن کشور به سر می برد. القاعده درسال های پیش از سقوط امپراطوری شوروی پایگاه های گسترده و مرموزی را در سلسله کوهستان های پایان ناپذیر آسیای میانه که کشور های قرغیزستان، ازبکستان و تاجکستان را با هم پیوند می زند، ایجاد کرده بود. سلسله کوهستان های آسیای میانه خیلی پیچیده و عجیب اند و حتی درمقایسه با گردنه های جبال هندوکش به مراتب پیچیده و ترسناک اند.
به فهیم خان تلفنی گفتم که وضع خیلی اضطراری است. وی با نگرانی پرسید:
آمرصاحب زنده نیست؟
گفتم: وضع اضطراری وخطرناک است. مارشال محمد قسیم فهیم که بعداَ براساس اجماع فرماندهان و تصمیم شخص استاد برهان الدین ربانی به حیث فرمانده کل قوای مقاومت به جای احمدشاه مسعود برگزیده شد، درآن زمان فرمانده جنگ درمنطقه کلفگان ولایت تخار بود. آقای فهیم ازفرماندهان طراز اول دوره جهاد ومقاومت است که بعداز سقوط اداره طالبان درسال 2001 میلادی تصدی معاونت ریاست جمهوری ووزارت دفاع افغانستان را برعهده داشت. مارشال فهیم درحال حاضر معاون اول ریاست جمهوری افغانستان است. هلیکوپتر حامل وی ساعتی بعد به خواجه بهاء الدین فرود آمد. اتفاقا به پیشواز روزهای جشن استقلال تاجکستان، صالح محمد ریگستانی نیز از مسکو به شهر دوشنبه آمده بود.
صالح محمد ریگستانی از جمله نظامیان ارشد دوره جهاد و مقاومت است که از جمله مقربان مسعود شناخته می شد. وی درآن زمان آتشه نظامی دولت اسلامی افغانستان درمسکو بود. آقای ریگستانی سال ها به حیث رئیس بخش اپراسیون شورای نظارجمعیت اسلامی مشغول به کار بوده است. وی بعداز سقوط طالبان کتاب « مسعود و آزادی» را نوشت و درماه حوت سال 1378 از عضویت مجلس نمایندگان افغانستان استعفا داد.
به دهلی زنگ زدم و دکتر عبدالله گوشی را برداشت. ماجرا را طوری شرح دادم که ظن دکتر نیز نسبت به مرگ وزندگی مسعود برانگیخته نشود. دکترعبدالله بعدا برایم گفت: اگرهمان لحظه درباره مرگ آمرصاحب برایم خبر می دادی، حتما سکته می کردم. ( عارف سروری)
به ساعت سه بعد از ظهر ( نهم سپتامبر برابر با هجده سنبه سال 1380) من به اتفاق فهیم خان وقوماندا گدا محمد خان «خالد» درخواجه بهاء الدین گرد هم آمدیم. استاد سیاف و آقای قانونی پیوسته زنگ می زدند که آیا آنان نیز به تخار بیایند یا آن که درپنجشیر باقی بمانند؟ ما از محافظان خویش جدا شدیم و طوری وانمود کردیم که مسعود ما را به جلسه ای در تاجکستان فراخوانده است.
با هلیکوپتری که جنرال امیرجان آن را هدایت می کرد درفرخار تاجکستان فرود آمدیم و با سرعت به سوی محوطه درمانگاه هندی کنار دریا که مسعود به آن جا منتقل شده بود، به راه افتادیم. رئیس امنیت تاجکستان، صالح محمد ریگستانی، باقر معین رئیس بخش فارسی بی بی سی، آقای افخمی از ایران درمحوطه ایستاده بودند.
درهمین حال من اطلاع گرفتم که آقای ..... ازافراد نزدیک به مسعود، بی آن که از من یا از رهبر دولت کسب اجازت کند، از پیکر بیجان مسعود در سرد خانه درمانگاه عکس برداشته وآن را در اختیار سی، آی،ای قرار داده بود. انجنیرعارف سروری، درتوضیحاتش، نام این فرد نزدیک به مسعود را افشا کرده است؛ اما من بنا به مصلحت شخصی، ازآوردن نام ایشان خود داری می کنم.
( نویسنده کتاب)
وقتی داخل سردخانه شدم، درنخستین نگاه، یک جفت کف پا ها را دیدم که ازناحیه دو شصت، با یک پارچه سفید با هم بسته شده بودند. پروفیسورهندی گفت:
متأسفانه ضربه انفجار خیلی قوی بوده، تا دست به کار شویم، چره ها و پارچه های فلز، ارگانیزم بدن مسعود را کاملا تخریب کرده بودند. به محوطه شفاخانه برگشتیم.
زمان به سرعت می گذشت. به این سوال ها باید پاسخ عملی وآنی ارائه می کردیم.
یک: جسد را به همین حالت نگهداریم؟
دو: آیا بدون تأخیر به پنجشیر حرکت کنیم تا جسد شبانگاه درآن جا دفن شود؟
سه: درچنین لحظه چه باید کرد؟
ایرانی ها پیشنهاد کردند که تا روشن شدن وضع، جسد مسعود به یکی از سرد خانه های مشهد منتقل شود. اما قوماندان گدامحمد خان گفت:
این یک رویداد بزرگ است و نمی شود آن را شوخی تلقی کرد. این گونه حوادث می تواند تاریخ یک کشور را «چپه وراسته» کند. اصلا پنهان کردن این قضیه نا ممکن است.
پس تصمیم گرفته شد که جسد مسعود به یکی از سردخانه های شهر مرزی کولاب تاجکستان منتقل شود. درین حال فهیم خان درتماس با استاد ربانی با ایما و اشاره توضیح داد که احمد شاه مسعود جان به حق داده است. این درحالی بود که فرماندهان دشت قلعه پیوسته زنگ می زدند که چرا احمد شاه مسعود به جلسه فرماندهان حاضر نشده است؟
قراربود مسعود به ساعت 12 همان روز درجلسه عمومی فرماندهان حضور یابد تا درخصوص این که تعرض و دفاع را چه گونه برضد القاعده تنظیم کنند، تصمیم گیری شود. اما تا سه بعد ازظهر نیز فرماندهان مطلع نبودندکه مسعود درحادثه انفجار در خواجه بهاء الدین زندگی را از دست داده است.
درچنین احوال، مکالمات شبکه های عربی واردوزبان دشمن تشدید یافته و هرچند از مرگ احمد شاه مسعود به یکدیگر تبریکی می دادند؛ اما واضح بود که از اصل قضیه هرگز اطلاع نداشتند.
وقتی استاد ربانی به تخاررسید، مات و مبهوت به سوی ما نگریست و گفت:
زنده نیست؟
خاموش و میخکوب درجا ایستاده بود. ایشان سپس گفت:
تاریخ اسلام چنین است. گاه شهادت یک سردار اسلام تغییرات بزرگی را به همراه می آورد. این حادثه را هرگز افشا نکنید. حتی می خواهم این راز تا سال ها مخفی نگهداشته شود.
یک روز بعد، فاجعه یازدهم سپتامبر در نیویورک دنیا را تکان داد. این مقارن ساعاتی بود که طالبان والقاعده از چندین جناح به سوی پایگاه های مقاومت حمله ورشده بودند. چون پنهان کاری دقیق درمورد مرگ مسعود صورت گرفته بود، قوت های مقاومت با روحیه سابق دست به مقاومت زدندو القاعده وطالب، هیچ دست آوردی رانصیب نشدند. ما درسراسر جبهه جنگ شایع کرده بودیم که مسعود برای عیادت از مسعود خلیلی به تاجکستان رفته است.
اگرچه طالبان درجبهه ما سیستم جاسوسی مجهزی داشتند؛ اما مرگ مسعود با موفقیت بی نظیری مخفی نگهداشته شد.
مجموع گزارش های سری چنین بود:
مطابق برنامه القاعده، ترور مسعود باید چهار هفته قبل از حمله تروریستی بر برج های دوگانه نیویورک عملی می شد. آرایش تاکتیکی ( جنگ دارای انعطاف وفریبکاری) مسعود از یک طرف و روند آهسته تقرب عرب های خبرنگاران به مسعود، ازجانب دیگر، این عملیات را که از لحاظ زمانی براساس یک نقشه تدوین شده بود، عملا مختل کرد. درنتیجه، انفجار انتحاری علیه مسعود و حمله بر نیویورک تقریباَ همزمان صورت گرفت. گذشته ازین، ما روحیه انتقام را درجبهات دامن زدیم و جنگجویان مقاومت در دریایی از انتقام غوطه ور شده بودند. این عوامل، شکستن دروازه های آسیای میانه به روی القاعده وطالبان را نا ممکن ساخت.
بربنیاد محاسبه شبکه بین المللی تروریزم، جنگ جهانی القاعده برضد امریکا و غرب، بعد از فروپاشی جبهات بازدارنده جنگ درافغانستان و اشغال سریع آسیای میانه ( درقدم اول سقوط حکومت تاجکستان) وارد مرحله تاریخی خود می گشت. وزیرامنیت تاجکستان بعدها یاد آور شد که آنان بخش اعظم این خطرات و تحرکات درآسیای میانه را کشف کرده و تحت نظر داشتند؛ اما عمق قضیه را نمی توانستند درک کنند. وی گفت: امنیت تاجکستان از اتحاد میان القاعده و بخشی از افراطی های تاجکستان آگاهی داشتند.بدین ترتیب، ده ها هزار جنگجوی القاعده وطالب درافغانستان با هزاران تفنگدار القاعده که درجغرافیای کوهستانی به کشور آسیای میانه و چچین لانه کرده بودند، با هم وصل می شدندو توان القاعده برای دفاع استراتیژیک درحوزه قفقاز تا سال های طولانی بیمه می شد.
تحلیل وضع مشخص می کند که حمله انتحاری به هدف نابودی مسعود وکوبیدن هواپیما ها بر ساختمان های مرکز تجارت بین المللی درنیویورک با هم رابطه منطقی و جدایی ناپذیر داشته اند.
اما پس از شروع هنگامه تبلیغاتی رسانه های دنیا در مورد عملیات القاعده بر نیویورک، از شدت حملات سنگین و غرور آمیز القاعده و طالبان بر مواضع جنبش مقاومت تا حد زیادی کاسته شد. این بار القاعده و طالبان درمکالمات مخابراتی به جای تهدید و فراخوان برای تسلیم، فریاد می زدند:
دشمن اصلی ما امریکا است. بیائید با هم متحد شویم. اگر متحد نشویم، همه ما نابود می شویم.
اما دیگر هیچ چیزی به عقب بر نمی گشت.
رد پای فرعون
نقش ایران در ترور احمد شاه مسعود/ سرگفتار نویسنده
بخش اول: مهمان سرکش
بخش دوم: جلسه القاعده درقندهار
بخش پنجم: نگاهی بر چلیپای شمشیر ها
بخش هشتم: گژدم عربی، سحاری امریکایی
پيامها
1 نوامبر 2010, 16:47, توسط قاضی زاده
فکر می کنم که آن کسی که آقای رزاق مامون از او سخن می گوید که از جسد احمدشاه مسعود در سردخانه عکس گرفت و به سازمان استخبارات مرکزی امریکا فرستاد، کسی نیست جز امرالله صالح رئیس سابق امنیت ملی افغانستان.
پرسش این است که رزاق مامون که در موارد دیگر از خود شجاعت نشان می دهد و حقایق را برملا می کند چرا این بار مصلحت اندیشی کرده و اسم امرالله صالح را نیاورده است؟ وظیفه روزنامه نگار و نویسنده این است که حقایق را به دسترس مردم قرار دهد و اطلاع رسانی کند نه این که به بهانه "مصلحت" حقیقت را لوث کند. چه مصلحتی از این بالاتر که چهره کسانی که از برکت جاسوسی به بیگانگان به جاه و مقامی رسیده اند افشا شود و مردم دریابند که با چه آدم های مزدور و بی شخصیت و کثیفی طرف هستند.
1 نوامبر 2010, 17:17, توسط مزاری
آقای قاضی زاده ، با معذرت ! شما بدین قاطعیت از کجا خبر دارید که عکس را امرالله صالح برداشته است ؟ اگر اینهمه از جزئیات ترور مرحوم احمدشاه مسعود خبر دارید ، پس چرا تا حال خاموش بودید ؟
2 نوامبر 2010, 03:49, توسط Roshan
قاضی زاده صاحب فرزند یک قاضی است وتا که جیب قاضی از رشوت پر نگردد چیزی نمیگوید. قاضی زاده صاحب منتظر است تا کسی برایش مبلغی پیشنهاد کند تا ایشان دهن بگشایند
2 نوامبر 2010, 19:16, توسط سلیمان
دوستان عزیز، ما باید از پذیرش حقایق ابایی نداشته باشیم، و به خاطر مصلحت، منکر عمل خرابی که از طرف ما می شود نشویم. بازیگرن عرصهء سیاسی باید بدانند عمل آنها مورد قضاوت و داوری مردم قرار می گیرد. صالح رسما مسول ارتباط با سی آی ای بوده است، و قریبترین چهرهء که می تواند دست به این کار زده باشد وی است، البته در صورتی که راوی دیده باشد که وی عکس ها را برای سی آی ای فرستاده است! عکس گرفتن را می شود از راوی پذیرفت، اما وی چگونه فهمیده است که عکس ها به منظور ثبت یک واقعه بوده است که به خاطر ارتباط شغلی عکس گیرنده برای فلان سازمان جاسوسی؟ سخنان رییس امنیت وقت هم به نظر من کمی مشکوک است. وی کوشش می کند با سخنانی که می گوید خود را دانای کل، و دیگران را مقصر معرفی کند، در حالیکه مسول حفظ امنیت جبهه همین دانای کل است که کارش را بسیار بد انجام داده است، و حالا تصفیه حسابهای سیاسی اش را از ظریق روایت هاییش انجام می دهد.
3 نوامبر 2010, 13:13, توسط Bina
برادران غيبت و خيال بافى تهمت كار انسانهاى بى صفت و بزله كوى است. قاضى زاده ملامت نيست او از بدرش ياد كرفته كه به ديكران بند ميدهد...سليمان جان كدام بشه كزيده كه در تخيل قا ضى شده يي كناهكار را بيدا كردى ,تهمت به او بستى و بادى كرم از خود خارج ميكنى.رزاق مامون نتيجه تحقيقات جدى از افراد دست اول نوشته است.انجه را كه او مخفى نموده بس ما بايد كردن خودرا بسته كنيم ؟او كردن خودرا بسته نكرده شايد حيات و يا شخصيت كدام شخص در خطر بافتد.يك نويسنده نبايد با نوشته خود جان مال و عزت كدام شخصى را به خطر باندازد. زمان مهم ترين فاكتور است كه طى ان همه حقايق روشن ميشود.خوب هست كه همينقدر هم روشن شده است .من فكر ميكردم كه و شنيده بودم كه كامره فليمبردارى انفجار كرده بوده. راستى بسيار استخبارات ساده لوح بوده . افراد خيلى وفادار ,صادق ولى بسيار ساده دل .از اوغان نادان جه كله...در خوست امريكايي هاكه سك را خورده بودند ,فريب يك اوردنى را خوردند. بهتر است كه بكوييم نصيب و قسمت كار خودرا كرده است.يك جيز وضح است كه تا ان ابر مرد تاريخ زنده بود مردم در نيويارك خواب راحت داشتند.از زور كا كا ست كه انكور در تا كهاست. طلسم نيويارك در كوه هاى هندوكش.اين معما را رزاق ما مون بايد بيكيرى كند.
3 نوامبر 2010, 17:39, توسط قاضی زاده
دوستان!
این که امرالله صالح به عنوان جاسوس به سازمان استخبارات مرکزی امریکا کار می کرده موضوعی است که در جاهای دیگر هم به ثبوت رسیده. به طور مثال، در کتاب جنگ اشباح به به وسیله انجنیر محمد اسحاق ترجمه شده به این نکته اشاره شده است. در همان کتاب آمده که امرالله صالح پس از کشته شدن احمدشاه مسعود به سرعت خبر کشته شدن وی را به امریکایی ها رساند. آیا شما گاهی از خود پرسیده اید که چه طور امرالله صالح یک شبه از وظیفه ترجمانی به ریاست امنیت ملی افغانستان می رسد ومیلیون ها دالر کمک اوپراتیفی از امریکایی ها دریافت می کند؟ آیا ممکن است امرالله صالح یک شبه توانسته باشد تا این حد مورد اعتماد امریکایی قرار بگیرد؟
رزاق مامون یاد آور شده که عارف سروری اسم کسی را که اقدام به عکس گرفتن از پیکر بی جان مسعود در سردخانه کرد و به استخبارات امریکا فرستاد؛ برده است ولی وی به انگیزه مصلحت شخصی نمی تواند اسم شخص مزبور را افشا کند. اگر حرف من درست نیست، آیا رزاق مامون حاضر می شود که این ادعای بنده را تکذیب کند؟ هرگز.
علاوه برآن، اطرافیان مسعود هم برای نگارنده این سطور گفته اند که احمدشاه مسعود در زمان حیات خود نسبت به فعالیت های امرالله صالح بدگمان بود و هرگز بروی اعتماد نمی کرد. جالب این که حالا که مسعود به دیار باقی شتافته امرالله صالح جاسوس هم از آرمان و شخصیت مسعود به مناسبت های مختلف حرف می زند. طنز سرنوشت گاهی هم به این صورت شکل می گیرد.
شاید رزاق مامون هم سروسری با امرالله صالح دارد و نمی خواهد حقایق را افشا کند. باکی نیست. روزی خواهد آمد که حقایق برملا شود " تا سیه روی شود هر که در او غش باشد".
3 نوامبر 2010, 17:52, توسط سلیمان
صالح مگر مسول ارتباط با دستگاه اسخباراتی امریکا نبود؟ وی که خود سرانه نمی توانست با مامورین سی آی ای ارتباط بگیرد. جز وظیفهء کاری اش بود. نکته دوم این است که بعد از شهادت مسعود گروپی که بر سر جسد وی هستند تصمیم می گیرند موضوع را پنهان کنند ولی به چند کشور "دوست" موضوع شهادت وی را اطلاع دهند. فکر می کنم کسی باید با آن کشورها در تماس می شد و صالح شاید بر اساس همان تصمیم موضوع را اطلاع داده باشد. نکته دیگر این است که آقای عارف سروری چگونه فهمید که عکس هایی که امرالله می گیرد برای سی آی ای فرستاده شد؟ شاید صالح خواسته است واقعهء تاریخی را که همه در حالت حییرت بودند ثبت کند. سروری خودش عملکرد غلطی داشته است. حالا بعد از شهادت آمر صاحب ادعا علامه بودن دارد. کسی مانع رییس امنیت نشده بود که آن دو خبرنگار را تلاشی کنند. همین که وی می گوید به آنها مشکوم بوده اند، اما اقدامی نمی کنند، نشان کم کاری سهل انگاری و بی توجهی آنها است. تلاشی کردن و گشتن وسایل خبر نگاران که دیگر وظیفهء مسعود نبود. این وظیفهء امنیت بود که همه چیز را کنترل می کرد.
4 نوامبر 2010, 08:09, توسط Roshan
قاضی زاده جان. یک حرفی را بگو که تازه باشد جالب باشد وکسی تا حال انرا درک نکرده باشد. تا کسی طوق غلامی را نداشته باشد به مقام وزارت نمیرسد. به نظر من امر الله صالح بهترین کار را کرد که با امریکا نزدیک شد زیرا ما غیر پشتونها همیشه سر به دار دادیم ووطن را نجات دادیم بعد چند کوچی امدند وبنابر نزدیک بودن شان با قوت های خارجی قدرت را غضب کردند. بنا توصیه من برای همه اینست که حتی طوق غلامی اسراییل را به گردن اندازید ونگزارید که دیگر پشتونها بالای شما حکومت کنند. زنده باد صالح که باید سرمشق همگان قرار بگیرد!