بازهم، رای به دموکراسی
در دفاع از رای به هیچکس/ "رای دادن به کسی" کارکرد اش فراتر از سطح جامعه است، از آنجایکه نفس این عمل، عمل سیاسی است، فرد رای دهند با انجام چنین عملی به وادی سیاست کشیده می شود.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
این مقاله قبل از انتخابات تحریر شده است.
به جای مقدمه:
دیروز (27 اسد 1388) تلویزیون –انگلیسی- الجزیره از سری برنامه های "انتخابات 2009 افغانستان" گزارش اختصاصی در مورد انتخابات این دور و احتمال تقلب در آن، پخش کرد... در قسمتی از این گزارش با یکی از ساکنین ولایت پکتیا – اگر اشتباه نکنم -، مصاحبه صورت گرفت که با زبان بی زبانی گویا بود و سرنوشت برگه رای مرا روشن تر ساخت. آن مرد بیش از دو صد کارت رای دهی داشت و به قول خودش آنها را در بدل ده دالر به حراج گذاشته بود....
***
و اما بعد...
بعضی از دوستان من "رای دادن به یکی" را "مشارکت مثبت برای گذار و فعالیت مثبت" 1 ، و "رای ندادن به یکی" را "انزوای اخلاقی" 2 می نامند. نمی فهمم از کجا به این نتیجه رسیده اند. شاید فرض شان همان نیت شان باشد. اما هر نیتی – به هر اندازه مثبت و اخلاقی - فی نفسه نمی تواند منجر به نتیجه مثبت شود. نتیجه همواره در گرو مقدمات است، و نتیجه مثبت در گرو مقدمات مثبت. فکر می کنم هنوز کمی زود باشد که در مورد نتیجه انتخابات قضاوت تام بکنیم . اما من تقلب و نامطلوبیت را فرض می گیرم زیرا مقدمات نامطلوب که منجر به چنین نتیجه خواهندشد فراوان است.
دوست عزیزم آقای عباس فراسو، رای به "دموکراسی و انتخابات" را مفروض می دارد و با این پیش فرض می خواهد "به یکی" رای دهد. و چنین می پندارد که رای دادن "به کسی" قطعا معنایش طوری نیست که "باید به تمام حرف های (آن کس) باورمند شد و بعد رای داد". چنانچه خودش می فرماید: " به وعده و قول ها باور ندارم تا متعهد به رای دادن به صاحب اش شوم." او از این حد نیز فراتر می رود و باور کردن "قول و وعده ها" را "ساده لوحی" می نامد. اما به باور من هر قولی باید تعهد بیاورد، یعنی وعده ها از گزاره های ساخته شده اند که باید منجر به باورمند شدن مخاطب نسبت به صحت آن وعده و قول شود.در غیر آن کارکردی ندارد و می توان کلا از آن چشم پوشید یا نفی اش کرد. پیروزی یا عدم پیروزی یک نامزد در شکل آیدال آن را کامپاین ها و وعده های انتخاباتی مشخص می کند. یعنی اصولا باید چنین باشد در غیر آن باید به بنیاد آن به اصطلاح انتخابات خط بطلان کشید. حالا سوال من این است که، وقتی تعهدی نیست، با چه پشتوانه عقلی و اخلاقی باید به "یکی" رای داد؟ و اسمش را گذاشت "حس هستن"، "حضور فعال" یا "مشارکت مثبت برای گذار"؟؟!
مراد خودم از "رای سفید" تعبیر اعتراضی این مفهوم است. نه اینکه قطعا "رای سفید" به صندوق بیاندازم. من رای" سفید" نه می دهم چون اگر بخواهم سطحی بگویم: این که رای سفید به نفع کسی حساب شود محتمل است. من به نفع دموکراسی "به هیچکس" رای می دهم. ممکن است بنا به قواعد انتخاباتی آنرا رای باطل حساب کنند اما نیت و عقیده رای دهنده را نمی شود باطل خواند. رای به هیچکس در بدترین حالت اعتراض است. و هر اعتراضی، از نوعی "فعلیت" باردار است. رای دادن در هر رو مشروعیت به بار می آورد، این یعنی فعلیت، آیا نمی شود سلب مشروعیت یا ندادن مشروعیت آگاهانه را "فعل" دانست. مگر آنکه بخواهیم اینرا نیز رد کنیم. که در آن صورت "اعتراض" به خودی خود مورد سوال قرار می گیرد. من نمی دانم دوستان چه فلسفه ای برای اعتراض در انتخابات دارند، اما به نظر می رسد در تعریف آن دچار بدفهمی شده اند. اعتراض قبل از انتخابات و بعد از آن فرق می کنند، زیرا وسایل و شکل اعتراض بعد و قبل از انتخابات متفاوت است اما در هر رو از شیرازه واحدی تغزیه می کنند. با این حال مشکل اینجاست که هیچ تعریف پیشینی مطلق برای آن وجود ندارد، بسته به انیکه در کدام قطب قرار داریم ، می شود تعاریف متفاوت از آن ارایه کرد.
اعتراض را نمی شود مطلقا "انفعال" و خنثا بودن یا "امتناع صرف" معنا کرد.
روی همرفته چنین به نظر می رسد که آقای فراسو از نظر اخلاقی تکلیف مدار هستند. در این نوع بینش عمل اخلاقی بر اساس عقیده هدایت میشود. اگر مسله را نظری تر تبیین کنم، باید بگویم در این نوع نگرش فرد خود را مقید به نتیجه نمیداند. چنانچه آقای فراسو نمیداند. یعنی نتیجه را فراتر از عرف و سنت های عمومی می داند، اینکه فرد مقید به تکلیف است نه نتیجه، گزاره اساسی این نگرش است. برای چنین فردی شکست و پیروزی عمل بر اساس تکلیف است و نتیجه عمل، ملاک ارزیابی آن نیست . جدایی از اینکه این نگرش چقدر قابل توجیه است، بدرد سیاست نمی خورد. زیرا به سادگی می شود نتیجه را به خدا موکول کرد. و از استلزامات این نگرش این است که فرد خود را در مقابل نتیجه مسول نمیداند زیرا از همان ابتدا خود را پیروز میدان می نامد. از استلزامات اخلاق تکلیفمدار این است که، مثلا فرد اگر با نتایج نامطلوبی از عمل خود مواجه شود، از همان ابتدا و بصورت پیشنی نامطلبویت آنرا انکار می کند. و به احتمال زیاد حاضر به بحث در حوزه مطلوبیت و نامطلوبیت نتایج عملش نمیباشد و اگر هم باشد آنرا و بخصوص نامطلوبیت نتیجه اعمالش را متوجه مردم و جامعه می کند. در قطب مقابل این نگرش نگرش مسولیت مدار قرار دارد.
به باور من "رای دادن به کسی" کارکرد اش فراتر از سطح جامعه است، از آنجایکه نفس این عمل، عمل سیاسی است، فرد رای دهند با انجام چنین عملی به وادی سیاست کشیده می شود.. اگر این را فرض بگیریم، آقای فراسو دچار تناقض شده است. زیرا از یکسو با رای دادن، به اصطلاح کار سیاسی می کند از سوی دیگر با استفاده از نگرش اخلاقی تکلیفمدار پا از مسولیت اجتماعی و سیاسی پس می کشد.اگر بخواهم روشنتر بگویم ، نگرش آقای فراسو با عمل که انجام می دهد در تناقض اند. یعنی، اندیشه و عمل او با هم تناقض دارند.
بر میگردم روی دفاع خودم از "رای به هیچکس". رای به هیچکس با وجود ظاهر فریبنده اش که "منفعل" به نظر می رسد، خنثا و منفعل نیست. زیرا پیش فرض اش تغییر در جهت اصلاح است. ممکن است عملا آسمان به زمین نخورد، اما از جنبه اعتراض می توان غایتی را برای آن در نظر داشت، که این اعتراض قدمی برای رسیدن به آن غایت مطلوب است. اگر نظری هم بسنجیم این اعتراض در بدترین حالت در مقابل "تناقض" تاب می آورد. "رای دادن به هیچکس" مسولیت مدارانه هم هست، زیرا فرضش همان غایت مطلوب است و برای آن که محقق شود صرف رای ندادن به کسی را به عنوان یک عمل کافی نمی داند. و با انداختن برگه رای کار را ختم شده حساب نمی کند. در واقع نفس این "اعتراض"شکایت از "بیکفایتی" است. چنانچه گفته آمد، فرد که به عنوان اعتراض به "هیچکس" رای می دهد، از نظر اخلاقی مسولیت مدار است. این را باید در مقابل نگرش اخلاقی تکلیفمدارانه قرار داد. زیرا او نتایج رفتارش را می پذیرد و از نظر او شکست و موفقیت بر حسب نتیجه عملش خواهد بود. در نتیجه اگر بخواهیم نگرش تکلیفمدار را در حوضه "فردی" -چنانچه آقای فراسو بر آن تاکید دارد- و مذهبی، ملاک و رهنما قرار دهیم، در حوضه سیاست باید اخلاق مسولیت مدار رهنما باشد. زیرا کنش و رفتار سیاسی مبتنی بر هدف و غایت های جمعی است. نمی توان کار سیاسی کرد و در مقابل نتیجه یا به بیان بهتر در مقابل شکست و موفقیت بی تفاوتی اختیار نمود و یا اینکه بصورت پیشینی اعلان کرد که ما پیروز هستیم. این ضربه سختی به سیاست و عمل سیاسی می زند، و در نتیجه "عمل سیاسی را از حوزه ارزیابی عینی خارج می کند." از یک نظر فرد مسولیت مدار، مسولیت پذیر هم هست، زیرا افق های آینده را در گرو کار های میداند که "امروز فردا و پس فردا انجام می دهد". این به یک معنا همان "عمل مستمر و پیوسته"که آقای فراسو از آن یاد می کند. در نتیجه "ورود در سیاست مستلزم آن است که فرد یا گروه از ابتدا خود را ملتزم به اخلاق مسئولیت مدار بداند و بطور نسبی مشخص کند نتیجه عمل او چیست تا بر اساس میزان تحقق آن نتیجه ،موفقیت فرد یا گروه ارزیابی شود."
پی نوشت ها:
1 – عباس فراسو – من به یکی رای می دهم – روزنامه هشت صبح- شماره 660 – تاریخ 27 اسد 1388
2- جواد رها- رای سفید رای خنثا است – روزنامه هشت صبح -شماره 660 – تاریخ 27 اسد 1388