چرا وحدت وحدت از هم پاشید ونقش داکتر عبدالرحمن دران چگونه بود
پرخشه دوم
چرا وحدت وحدت از هم پاشید و نقش داکتر عبدالرحمن در ان چگونه بود ؟
چراوحدت وحدت از هم پاشید
ونقش داکتر عبدالرحمن در ان چگونه بود
پرخشه دوم
جنایات که بنام جنگ های داخلی مسما شده است منطق بخصوص زورگویان مدهوش از قوت و قدرت چند روزه تحت تاثیر کف زدن های با داران شان چیزی بیش بوده نمی تواند باشد.
انان چون سفاکان روز گار تر و خشک را نابود سرزمین بلا کشیده ما را به کوره های ادمسوزی, فرهنگ سوزی, کتاب سوزی .. مبدل کردند و تا الحال اثار ندامت به پیشانی هیچ یک شان دیده نشده وحتا از موقف گویا حق بودن شان سخن میرانند تازه ادعا هم دارند تا از خاک و استخوان شهدا مظلوم ما بناء های یاد بود بنام و نشان پیشوایان ظلمت شان اباد و حمایلی از لاله های کابل بران بیاویزند .
از جمله هزاران فاحعه و دست اورد انان یکی هم وحشت و کشتار در افشار بالا یا افشار نانکچی چاردهی کابل است.
مسعود , فهیم , ربانی ,صیاف و جنرال های کاسه لیس شان قرار کشتار وچور افشار را در وزارات امنیت تکمیل و با تمام قواء دست داشته مجاهدین تخریب , وفادران باز مانده از گذشته و امکانات زمینی ,هوایی, ثقیل ,خفیف , مالی و لوژستیکی حملات شدید را از چند جانب بالای ساحه حاکمیت وحدت و اخرین نقطه حاکم باز مانده در دست وحدتیان(کوه را دار یا کوه افشار ) اغاز نمودند.
کوه راداراز اثر اتش سلاح ثقیله!!!! که از چند جانب بر ان توجیه شده بود در هم شکست!!!!!
متعاقب ان حملات زمینی از غرب و شرق بالای افشار یا قرار گاه اصلی وحدت اغاز و الی تاریکی شب قواء وحدت مقاومت نمودند.
بد بختانه رهبری وحدت که دفاع از مردم تحت حاکمیت شانرا شعار میداد و در گذشته نیز انان را به هزاران مشکل سر دوچار ساخته بود با استفاده از سیاهی شب قرارگاه یا مرکز سوق و اداره و ذخایر عظیم مهمات و امکانات لوژیستکی خود را در محل به عوض اتش زدن دست ناخورده به دشمن رها و بدون اگاهی صفوف که مصروف دفاع بودند به مناطق امن فرار کردند ( چنانچه خلیلی در حمله طالبان به بامیان تو سط طیاره چرخی استاد ربانی فرار و کشتن مردم و مدافعین سر سپرده بامیان را بدست وهابی ها و پاکستانی ها و غلامان شان از دور به نظاره نشت).
با این عمل شان مورال قوای وحدت را تضعیف ومرکز سوق و ادراه را از بین برده ارتباط , اکمال اذوقه مهمات, انتقال کشته و زخمی ها از هم گسیخته و باعث بی نظمی و پراکنده گی در بین انان شد قواء مدافع هر یک ماستر زندگی و تجربیات خویش گردیده یکتعداد مقاومت و یکتعداد عقب نشینی نمودند .
در نتیجه به قهرمانی و دستاورد های جنابان مجاهدین راه حق پرفیسور استاد ربانی , پرفیسور استاد عبدالرسول صیاف, امر صاحب انجنیر احمد شاه مسعود , مارشال فهیم خان یا کابل گیرک ثانی , جنرال صاحب بابه جان……. و دبیر کل مزاری خان افتخارات افشار افزوده شد!!!!!!
که دست اورد ها و مظالم ان در گذشته در دایره وهابیت غربی ِ اسلام پاکستانی ِ مغلیزم و مظلومین واقعی ترسیم و نشان داده شده است.
با روشن شده هوا صبح روز نخست اشغال افشار طرفداران جمعیت اسلامی و نظار اسلامی واتحاد اسلامی دسته دسته جهت بازدیدوشاید هم لاشی کردن و بدست اوردن غنیمت که خاصه جهادی هاست عازم محل میشدن با شنیدن قصاوت وکشتاردر افشار......... من هم با دسته یی از عمرزی های پنجشیر به ساحه رفتم .
اثرات تخریب سلاح ثقیل درهمان نگاه اول توجه را بخود جلب میکرد دروازه وکلکین ها شکسته اموال مردم که از یک چور وچپاول حکایه , به هر سو پراگنده و از بعضی حصص دودبلندو بوی سوختگی به مشام میرسید.
در جنگ های کابل در ناحیه دیمزنگ ِ باغ وحش ِ چهلستون ِ ساحه زیر زمینی ....اجساد وکشتار را دیده بودم اما جنایات و کشتار در افشار را ده ها بار اضافه تر و دردناکتر از ان یا فتم اثار و علایم خون از انتقال زخمی ها و شهدا حکایه میکرد اجساد اطفال زنان پیرمردان جوانان به هر سو پراگنده و کسی نبود تا منحیث انسان و انسانیت در جمع اوری انان اقدام نمایند من و چند پنجشیری همراه ام با تکه پاره وچادرها جسد چندزن و دختر را که در وضع بدی که مردم نباید به ان نگاه میکردقرار داشت ستر نمودیم .
بحت داغ افراد شورا نظار پیرامون تجاوز به زنان و دخترا و پسران خورد سال توسط گروه ها صیاف و مجاهدین شمالی ادامه داشت ......
شاه مسعودرا دیدم که باجمع از قوماندانان ومتحدین اش از جمله پهلوان یحیی هزاره از استقامت پولتیخنیک و اکادمی پلیس بطرف افشار روان و به انان دستور میداد.
جالب اینکه با این همه جنایتکه در حق مردم بی دفاع و ملکی محل صورت گرفته بود پهلوان خمی به ابرو نیاورده با همان فیگور همیشگی ِپیشانی باز ِ شکم گندیده وپیش برامده ودست ها به عقب کمر اش گویی هیچگونه اتفاقی رخ نداده وبا یاران پهلوان وجانی جانی اش مسابقه پیروزمندانه راپشت سر گذشتانده و اینک جانب کله پزی روان اند ……..
با کمی فاصله دقایقی بدنبال انان روان شدیم تفنگداران مسعود چند ریش سفید را که یکی شان کلاه پوست بر سرو شاید قزلباش ِ افشاری و یا بیات بودآوردند که با چشمان گریان به مسعود میگفت هر چه شده شده جلو بی ناموسی و تجاوز را بگیرید به دختران و زنان وپسران تجاوز روان است دختران و زنان را با خود میبرنداین چه قسم مسلمانی وجهاد اس……..
هنوز صحبت های انان تمام نشده بود فکر کنم مسوول مخابره نزد مسعود امده و گفت انوری را پیدا نتواسته با محسنی هم ارتباط تامین نمی شود فرستاده ها ما میگویند انان نمی خواهند با ما تماس بگیرند نا راض هستند .
مسعود گفت به هر طریقی مخابره , تلیفون و یا فرستادن کسی با محسنی صاحب و انوری ارتباط بگیرید و از جانب من و استاد به انان بگوید تا به محل امده ساحه را تسلیم شوند من با یک تعداد مردم محل صحبت کرده ام مردم و ریشفیدان منطقه همین را میخواهند مردم ترسیده و فرار کرده تا شما به محل نیاید انان مطمین نمی شوندو کشته ها خود را جمع نمی کنند.
چنانچه سیاستمداران را عادت هست تا مسوولیت ناکامی و شکست های شانرا بر دیگران نسبت دهند این بار نیز مزاری و همفکرانش خواستند شکست جنایات شا نرا همه و همه بر گردن دیگران از جمله حرکت محسنی بخصوص انوری وجاوید و محسنی وبعد ها شاخه جدا شده گروه خودش اکبری و کاظمی بار نماید.
مزاری منحیث اولین اقدام و فرو نشاندن خشم مردمش در حالیکه خود قرارگاه اش راترک وبه محل امن فرار کرده بود افراد سادات پوسته حرکت که در جوار پوسته های وحدت در کوه افشار قرار داشتند را در محضر عام بنام خاینن وفراری اعدام کرد.
این اعدام ها در حالی انجام میشد که حدود پنجاه فیصد شهر کابل !!!!!! از جمله بخش های مهم نقاط حاکم چون قسمت های عمده کوه تلویزیون یا کارته سخی ِ کافر کوه یا کوه سیلو ِ کوه قورغ قسمت ِ های عمده تپه اسکاد یا تاج بیک مشرف بر قصر دارالامان حتا کوه شیر در وازه وچنداول که حیات و ممات وحدت با حفظ و مستحکم کاری همین محلات حاکم وابسته بود در تصرف وحدت قرار داشت و ساحه مخالفین را در تیرس انان قرار میداد اما هیچگاهی در حفظ و مستحکم کاری ان توجه بخرچ داده نشد بل در کشمکش ها و معاملات اشکار و پنهان وحدتیان نقاط یاد شده را با مناطق چون چنداول تا سینما بریکوت ِ فابریکه قسمت های از گذر گاه وسفارت پولند وعقب لیسه حبیبیه ِ کارته چار ِ تپه سلام ِ کارته سخی ِ قسمت های از چاردهی بخصوص در استقامت دارلامان ِقسمت های از افشار دارلامان گرد ونوا شفاخانه نور ِ عقب سفارت شوروی ِ از جنگل نیله باغ تا قلعه طاهر عقب حوزه هفت پولیس ِ قسمت های از غرب کابل وحتا شمال شهر کابل در ساحات تایمنی ِ تهیه مسکن ِ قلعه نجارا ِ وزیر اباد وقلعه موسی ...... را از دست دادند .
و از اتش سلاح ثقیله مخالفین بخصوص مسعودیان از همین نقاط از دست رفته خسارات مالی وجانی هنگفتی به وحدت و ومردم بی گناه و بی دفاع محل هم از هزاره واهل تشیع , اهل تسنن وارد امد انان مورد چور وچپاول مخالفین قرار گرفتند خانه ها تخریب و از سکنه خالی شد مردم بی خانمان مهاجر و بی کار شدند مردم هزاره و حتا شیعه خانه و سرای و دوکان وکسب وکار خود را ازدست دادند صد ها یتم و بیوه معیوب وشهید ولادرک به شمول زنان و دختران ارمغان غفلت مزاری و دار دسته اش بود.
سوال اینجاست که کی ها مسوول پیش روی شورا نظار ِ حزب اسلامی و گروه رسول صیاف وازدست دادن ساحا ت یاد شده وحوادث بعدی ان اند؟
جنایات در چنداول تپه سلام کارته سخی قلعه طاهر... از بی خردی و بی مسوولیتی کی ها بود ایا کسی در زمینه مقصر شناخته شده است؟
ایا علت عقب نشنی ها و شکست ها و تاثیرات و جنایات متعا قب ان بر وحدت و مردم محل برسی یا بگفته دبیر کل ریشه یابی شده است یا خیر؟
در جنگ افشاررهبری وحدت بیش از پانزده ساعت وقت داشتند اما دستور تخلیه زنان ِ اطفال و پیر مردان را صادر نکرده وکمکی را نیز در زمینه انجام ندادند بل همه به فکر فرار خود شدند؟
ایا کدام چنگیزیی در زمینه بدار اویخته شد؟
ایا قزلباشان , بیات ها ِ افشاری ها ِ فارس های شیعه ِ سادات ِ قوالها ِ ترکمن شیعه ووووومربوط به حرکت وغیر حرکت هزاره های وحدتی را حلق اویز کردند ؟
بر عکس این خوارج بود که در تبانی با گلبدین وعرب هایش قطعه اسکاد را که هیچ گونه فعالیت ضد وحدت و حزب اسلامی نداشت در یک نبرد گرم به تصرف خود دراورده وچون گذشته در نقش شمرو یزید مدافعین انجا را که نود فیصد سادات کابل و سادات بی طرف محل که بخاطر شیعه بودن از ترس قلم وچمن و زرداد برای دقایق کوتا انجا پناهنده شده بودند همه وهمه را وحدتیان مزاری پرست بدستور شخص مزاری بی رحمانه به شهادت رسانیدند نه گروه گلبدین حاضر در محرکه.
بعد ها وحدتیان کریم خلیلی به ادامه اعدام های سادات در دشت برچی کابل سید سرور اغا ان مدافع دلیر بامیان در مقابل طالبان را با افرادسر سپرده اش به شهادت رسانیده و فامیل او را چون دشت کربلا به اسارت بردند!!
- همچنان حزب وحدت استخوانشکنی را دربین جامع تشیع وطن ما رایج ساخت رهروان راه مزاری چپی وراستی هنوزکه هنوزاست شعله های انرا فانوس راه شان ساخته اند انان دشمنی با صیاف وهابی را فراموش ولی شیعه ستیزی را در محراق برنامه های شان قرار داده اند .
- حزب وحدت پیرو خط مشی مزاری افراد شیعه غیر هزاره درساحه حاکمیت وحدت را مورد اذیت ,ازار,اهانت و چور چپاول...قرار میداد اند وبه شکایات شان در زمینه از جانب مسوولین امور گوش داده نمیشد.
چند عامل ازعوامل هم پاشی وحدت.
در عوامل داخلی .
- همانا یکه تازی مزاری ورهبری نزدیک به خودش ِ سیاست های نادرست انان چنانچه جامعه هزاره و شیعه کابل و تمام وطن ما را سردوچار هزاران مشکل ساخت ِ عدم مشوره با دیگران ِ تاکید به رای خودش ِ عدم برداشت دقیق از اوضاع و شرایط وموقعیت مردمش که با عث اسارت و کشته ِ معیوب لادرک و بیچاره شدن هزاره ها و شیعیان گردید.
- مزاری با هر مخالف نظریات اش در داخل وحدت جنگید.
- نداشتن یک استخبارات قوی در داخل و پشت جبهه و میکانیزم باز پرسی و قضایی درست ...(باری عده یی از علما هزاره نزدمزاری پیش شده و از برخورد نادرست افراد خط اول ِ استعمال چرس و هم جنس گرایی وحتا تجاوز به زنان شکایت بردنند ...مزاری بجای گوش دادن به حرف ها و نظریات انان بدون مقدمه با بی پروایی و خشم زیر دستانش را مخاطب قرار داده گویا این یال کشال های چپن دار را تنفگ داده و به خط اول بفرستید و افراد خط اول را مرخص بکنید تا اینا مرد شوند و از خط اول دفاع کنند)!!!!!!
- حزب وحدت وشخص مزاری عقیده داشت هرکه شیعه است باید بدون قید وشرط از یاسا او پیروی کنند حتا هزاره ووحدتی هم که نباشند.
- در جبهه تشیع با سادات قزلباش بیات ......در امیخته و از هیچ گونه بهتان و افترا وتهمت نسبت به انان دریغ نکرد و کوشش دایمی اش این بود تا حرکت را پارچه پارچه و تحت امر خودش در اورد شخص مزاری هزاره تبار های حرکت راکه در جوار پوسته های وحدت قرار داشت با دادن پول غذا ومهمات خریداری وداخل جنگ با صیاف و مسعود و گلبدین میساخت.
- اعضا حرکت به خصوص هزاره تبارهای انرا تشویق به قطع علایق دیرینه شان با حزب اصلی انان مینمود .
- اعضا حرکت راعلنی با افترا وتبلیغات خصمانه تشویق وتحریک بر ضد شیخ (قزلباش ها), بیات ها, افشاری ها وسادات...... به خصوص انوری جاوید.. مینمودند.
- زمانیکه نیروهای وحدت در جنگ با گلبدین , صیاف , مسعود وادار به عقب نشینی میشدند بیرق حرکت را بلند وشیخ وگروه اورا زیرسوال برده وپای حرکت را به جنگ های مستقیم با مخالفین خود میکشانید .
درحالیکه افراد محسنی از قبل دوشادوش وحدت در برابرصیاف مصروف دفاع بودند ناگذیر هم بودند انوری ومحسنی میدانستند که جنگ صیاف جنگ وحدت واتحاد نه بل جنگ وهابیت با شیعه است جنگ سعودی وپاکستان بر ضد اهل تشیع است واز حملات سلاح ثقیل صیاف وعرب های متحد او افراد بی گناه درساحه متضرر میشوند عین مطلب را محسنی دران ایام از تلویزیون ربانی بیان داشت وحدت وهزاره های کابل هرگز از نقش حرکت دراین باره چشم پوشی کرده نمی توانند .
صیاف بار ها به مسعود واستاد ربانی در زمینه شکایت داشت گویا فرقی بین حرکت ووحدت وجود ندارد تفاوت دراین استکه محسنی در استین ما جابجا شده است ...در رابطه گلبدین وخالص ومحمدی نیز نظری کمی از صیاف نداشتند.
در یک کلام مزاری چون بوش و حفیظ اله امین عقیده داشت هر که با او نیست دشمن اوست هر که شیعه هست ولو که هزاره هم نباشد باید از مطیع و تحت فرمانش باشند در غیر ان دشمن است.
در عوامل بیرونی.
- بسنده کردن بدون چون وچرا به دساتیر و مشوره های خارجی ها (چنانچه تا اخرین لحظات مرگ به ان پابندو سرکشی ننمود گویا بخاطر تضمین اینده شیعیان!!!!! نزد وهابی ها و قادیانی ها و نوکران شان شتافت و جانش را فدا اهداف دیگران ساخت).
- کار کرد های شورا نظار تحت نظر داکتر عبدالرحمن مرحوم که هوشمندانه موضوع انتخابات وحدترا از قبل زیر نظر داشت و با پول پرستان این گروه داد و معامله میکرد تا انتخابات را بنفع مخالفین مزاری تغیر دهدو لاالعقل مشکل بزرگ مسعود و ربانی مزاری را از رهبری این حزب دور کند بارز بود.
دریغا که داکتر نمی دانست روزی در مقابل این همه کارو کوشش تضعیف و پارچه پارچه کردن دولت نجیب ِ گروه دوستم ِ حزب وحدت ِ وحزب اسلامی گلبدین به نفع مسعود و ربانی انان جان اش را نیز خواهد گرفت!!!!
- در جبهه نظامی همزمان با گلبدین, عبدالرسول صیاف, مسعود داخل جنگ میبود هنوز جنگی در یک جبهه پایان نیافته وبه جنگ دیگری میرفت وبه بازشدن جنگ با حرکت نیز بی میل نبود ه وتمایل فراوان داشت یکی دوباری هم نزدیک بود با قواء همپیمانش دوستم داخل جنگ بشود.
- جبهه سیاسی وتبلیغاتی وحدت کاملا غیر فعال و به تبلیغات واتهامات زهراگین مخالیفن بر علیه وحدت پاسخی داده نمیشد.
بعنوان سخن اخر
میگویندوجدان بشر هیچگاه و در هیچ شرایط نمرده است حین بازدید از محل برخی را دیدم که این فتح بزرگ !!!را به یگدیگر تبرک میگفتند تعدادی هم با نگاه ها خاموشانه که حاکی از نگاه های ملامت بار شان بود جنایات متجاوزین را درحق مردم بی گناه وبی دفاع نظاره وشاید در محکمه وجدان کسانی را محکوم ومقصر میدانستند.
دونفر را دیدم که به کشتار و جنایت افشار اعتراض میکردند .
اولی میگفت این یک ظلم وجنایت است این ان را قوای دند شمالی و صیاف مرتبط میدانست و رهبران خود را ملامت میکرد که چرا قوای صیاف و شمالی را به تعرض زمینی سهیم ساخته اند حالانکه ما از ساحه اشغالی جمعیت و شورا نظار دیدن میکردیم نه از ساحه صیاف ما از تمام افشار دیدن نتوانستیم و بنابر اظهارات جمعیتی ها قوا صیاف به درخواست مسعود از بعضی حصص عقب نشسته بودند و خدا حق میداند که در ساحه صیاف و صیافی ها و عرب هایش چه بر بریت حکفرما بود..
شخص دومی فرد چرسی از نزدیکان فهیم که با ما به ساحه رفته بود و توان دیدن انهمه جنایت ضد انسانی و ضد اسلامی را در خود ندیده آه سرد کشیده و گفت اجساد اطفال و زنان و پیر مردان چه دیدن دارد !! می بینید که همه را کشته اند و ما و شما هم مثل دیگران برای چور نیامده یم بیاید برویم .
خاموشانه ساحه را ترک و لحظه یی متوجه شدیم که موتر عامل ما بداخل وزارت امنیت رسیده و زمان صرف نان چاشت گذشته است با انهم مرد مهربان کارگر شعبه غذا را اماده ساخت غذا ذایقه دیگر داشت دوست چرسی ما با گرفتن لقمه یی عقب نشست و چیزی بیش از ان نتوانست صرف بکند ........
امید است وحدتی ها و مزاری پرستان رنگ پرداز متعرض به این وان حاضر وغیر حاضر در صحنه کم وبیش خالیگاه های اثر ناب شان را برجسته تر رنگامیزی کنند بخصوص دوپارچه شدن حزب وحدت ,قتل شفیع دیوانه, قتل بی رحمانه سید سرور مدافعه یک خط مهم بامیان در برابر طالبان دران مرحله اساس مرگ وزندگی را,کشتار شیعیان غیر هزاره بخصوص سادات را ِ چور چپاول مردم را ِ استعمال موادمخدر وهم جنس گرایی وقمار در بین این گروه را.....
خداوندا خرمن اتش را از دور وبراجساد مزاری خان , محسنی, صیاف , ربانی, گلبدین , مسعود, ملاعمر .... دور مگران.
فردا قیامت دست متضررین, بیوه ها و یتیمان بی نان وبی لباس به گریبان انان دراز بادا...