ماجرای قتل میراکبر هنوزهم درهاله ازابهام قرار دارد
دستگیر پنحشیری و وحید مژده چگونه به نتیجه قطعی رسیده اند؟
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
قتل میراکبر خیبر قبل از وقوع کودتای مشهور هفتم ثور میتواند بمثابه یک صاعقه در آسمان تحولات سیاسی ونظامی افغانستان تلقی گردد.
قتل میراکبر خیبر ازجمله قتلهای مرموزیست که حتی بعداز بقدرت رسیدن هواداران خیبر که خودرا وارثین خون وی میدانستند هیچگاه درآن باره سخن زده نشد ومعلوم نگردید که دستور قتل خیبر را چی کسی صادر کرده بود.
چنین معلوم میشود که سران خلق وپرچم بشمول استخبارات کی گی بی سفارت شوروی سابق درکابل میراکبر خیبر را قربانی اهداف ماجراجویانه خویش نمودند تا به هدف نهائی شان که همانا رسیدن بی چون وچرای حزب بر اریکه قدرت بود برسند ایشان دیگر ضرورت برای اینکه خیبر کی بود چرا کشته شد عامل قتل وی چی کسانی بودند احساس نکردند سران خلق وپرچم درمجموع آنهمه شعارهای پرطمطراق وبیانیه های آتشین که بالای قبر وی ایراد نمودند بعدها ثابت ساختند که همه آن شعارها درمجموع نمایشنامه ای بود که سناریوی آن از مدت ها قبل تهیه شده بود .
میراکبر خیبر مسؤول بخش نظامی گروه پرچم بود وی بعداز ائتلاف دوجناح خلق وپرچم ازاین مقام به دلایل نامعلومی از عضویت کمیته مرکزی کنار زده شد.
اگر آنچه که عبدالقدوس غوربندی وزیر تجارت دوران حفیظ الله امین درکتاب خویش تحت عنوان تاریخ حزب دموکراتیک خلق ادعا کرده است مورد توجه قرار گیرد میراکبر خیبر ازجمله چپی های بوده که بیشتر بمسایل ملی و وطنی توجه داشته است .
بعبارت واضحتر میتوان گفت که میراکبر خیبر یک ناسیونالیست بود قبل ازآنکه یک انترناسیونالیست باشد.
بنابرهمین دلیل وی همیش مورد سوء ظن ببرک کارمل قرار داشت. نظر به ادعای غوربندی ببرک کارمل همیش میراکبر خیبر را متهم مینمود که:
تو در مرداب ناسیونالیزم گیر مانده ای خودت را ازین مرداب خارج ساخته نمیتوانی همیش محافظه کارانه عمل میکنی. حتی گاه گاهی ببرک کارمل وی را میر محافظه کار نیز خطاب میکرد.
غوث الدین فایق وزیر فوایدعامه حکومت سردار محمد داود ادعای مشابه دارد. وی درکتاب خویش بنام رازی را که نمیخواستم افشا کنم عین موضوع را مطرح کرده که داود خان همیشه میراکبر خیبر را نسبت به سایر همقطارانش درصفوف خلق وپرچم ترجیح میداد.
هرچند ادعاهای غوث الدین فایق نظر به سواد کم و گزافه گوئی در وصف خودش مورد شک وتردید مخالفان اش قرار دارد ولی با وجود آن نمیتوان همه ادعاهای وی را بعنوان نزدیکترین فرد به سردار محمد داود در قیام بیست وشش سرطان و وزیر فواید عامه درکابینه وی مردود دانست. درکتاب مذکور کاپی یکی از جراید پرچم بایک عکس کوچک از سردارمحمد داود به چشم میخورد که زیر عکس داود خان میراکبر خیبر عبارات را نوشته که طی آن داود خان را یگانه مرهم گذار دردها وآلام ملت افغانستان توصیف کرده است.
میراکبر خیبر قبل ازمرگش مدت های زیادی را درخانه بدون داشتن شغل رسمی بسر برده است وطبق بعضی اسناد وی به سبب فعالیت های سیاسی از مسلک خویش که پولیس باشد در زمان شاهی طرد گردیده بود. میراکبر خیبر بنا به ادعای آقای غوربندی شخصیت جذاب داشته وبیشتر هوادار وحدت بین خلق وپرچم بود واز تگ روی های کارمل نفرت داشت وی بیشتر به مسایل ملی می اندیشیده است.
بخاطر همین هواداری های وحدت طلبانه اش جناح افراطی حزب برهبری ببرک کارمل همیش بالایش ظنین بود.
یک سال قبل از وقوع حادثه هفت ثور سران حزب خلق وپرچم درسفارت عراق درکابل نشست را انجام دادند که منجر به وحدت هردو جناح خلق وپرچم گردید. ایجاد وحدت بین خلق وپرچم که بر اساس طرح حزب کمونیست عراق صورت گرفت هم خلقی ها وهم پرچمیها به عضویت میراکبرخیبردر تشکیلات جدید حزبی در کمیه مرکزی حزب پایان دادند .
درتشکیلات جدید جایی برای میراکبر خیبر نبود سهم هردو جناح خلق وپرچم درکمیه مرکزی جدید به اساس پنجاه درصد از هردو جناح تعین شده بود.
درآن تشکیلات نورمحمد تره کی بحیث منشی اول کمیته مرکزی وببرک کارمل به حیث منشی دوم تعین گردیدند.
آخرین ساعات زنده گی خیبر
در آخرین ساعات زنده گی خیبر یگانه کسیکه باوی ملاقات کرده وبا او خدا حافظی نموده است بازهم عبدالقدوس غوربندی بوده است.
غوربندی بخاطر رد ادعاهای جنرال محمدنبی عظیمی کتاب تاریخ حزب دموکراتیک خلق رانوشت و با دلایل موجه مسؤول قتل خیبر ببرک کارمل را معرفی کرد نه حفیظ الله امین را.
گلبدین حکمتیار ودست داشتن وی درقتل میراکبر خیبر
اما درین اواخر نوشته های دیگری نیز اندرین باب به نشر رسیده است که به عوض اینکه پرده از روی این ماجرا بردارد سبب برانگیختن پرسشهای بیشتر نیز گردیده است.
ازبین این نوشته ها یکی هم ادعای شخص گلبدین حکمتیار است که مسؤولیت قتل خیبررا پذیرفته است درعین زمان نوشته آقای وحید مژده از اعضای سابق حزب حکمتیار درتائید آن ادعا میباشد .
اینکه شخص حکمتیار بعنوان رهبر یک حزب مسؤولیت قتل را بعهده میگیرد هیچکس بشمول این بنده نمیتوانند وی را از پذیرفتن آن مسؤولیت مانع شوند اما از دیدگاه مسایل سیاسی افغانستان نمیتوان به ادعای وی نظر به دلایل که در زیر پیشکش میگردد بعنوان یک سند معتبر اهمیت قایل شد.
نوشته آقای وحید مژده با وجود ذکر بعضی نامها مانند داکتر لطیف وصمد کوچک نتوانسته است پاسخ روشن به سوالات اساسی درباره قتل خیبر ارائه کند بلکه پرسشهای دیگر را نیز باعث شده است.
پرسش اول:
آیا میراکبر خیبر آنقدر تهدیدبزرگ برای حزب حکمتیار محسوب میشد که حکمتیار دیگران را یکسره فراموش کرده بود وصرف بجان خیبر تاخت ؟
پرسش دوم:
اگرحکمتیار ادعا دارد که استراتیژی وی در زمان داود خان ترور رهبران خلق وپرچم بود چرا قدوس غوربندی شامل آن استراتیژی نبود که تا ناوقتها با خیبر شانه به شانه قدم میزد؟
پرسش سوم:
چرا حکمتیار و وحید مژده در طول این قدر مدت حتی تاوقتیکه عبدالقدوس غوربندی در قید حیات بود خاموش بودند و نمیخواستند از عملیه جهادی خودشان که همانا محو مفسدان وایدیالوگ های حزب خلق وپرچم بود یاد نمایند؟
ازمجموع این سه پرسش که بصورت خلص مطرح شده چنین معلوم میشود که هم حکمتیار وهم هوادارانش چون آقای وحید مژده صرف از باب تفاخر خواسته اند که ازهمچو یک قتل مرموز برای خودشان افتخار درست کنند تا مورد توجه هواداران خویش مانند بعضی ملاها مثل مولوی تره خیل وشیخ الحدیث فضل الهادی شینواری قرار گیرند.
واقعیت این است که در زمان حاکمیت سردار محمد داود اصلا میراکبر خیبر به هیچ عنوان مانند دیگر رهبران خلق وپرچم چون ببرک کارمل وتره کی و امین از شهرت خاص دربین مردم برخوردار نبود.
اما با آنچه که گفته آمدیم نوشته آقای وحید مژده مورد پسند یکنفر قرار گرفته است که وی خود یکی از سران حزب خلق بود ایشان دستگیر پنجشیری میباشند.
آقای دستگیر پنجشیری بلافاصله بعداز نوشته آقای وحید مژده به وجد آمده وقلم برمیدارد ودرسایت آریائی که مخصوص خودش ورفقای همفکرش میباشد نوشت که گویا مقاله آقای وحید مژده به تمام حدس وگمانها را در باره قتل میراکبر خیبر نقطه پایان بخشید.
دستگیر پنجشیری که قبل ازمقاله آقای وحید مژده تمام ادعاها را مبنی برقتل خیبر حدس وگمان میدانست به یکباره گی نوشته آقای وحید مزده را بعنوان یگانه سند موثق قلمداد نمود.
درحالیکه پرسشهای قبلی میتواند آغاز برای پرسشهای فرعی دیگر باشد د که خالی ازدلچسپی برای مطالعه کننده گان تاریخ سیاسی افغانستان نیست.
نتیجه:
بخاطر اینکه قتل میرخیبر ریشه خارجی دارد وپای سفارت شوروی وقت دخیل است هیچ گاه از چنین قتل پرده برداشته نخواهد شد کما کان درهاله از ابهام باقی خواهد ماند.
پيامها
29 آپریل 2008, 16:46
در سال 1359 هـ ش حکمتیار سفری به تهران داشت. در آن زمان، در مطلبی که در نشریهء راه حق ارگان نشراتی حزب اسلامی افغانستان در تهران به نشر رسیده بود، اشاره شده بود که خیبر بدست جناح خلق به قتل رسیده است. حکمتیار در صحتبی که صاحب این قلم هم حضور داشت گفت که این سخن درست نیست و خیبر بدست براداران مجاهد خود ما به قتل رسیده است. نه او بیشر از این در مورد توضیح داد و نه کسی خواستار وضاحت بیشتر شد.
این سخن حکمتیار برای من جالب بود و وقتی به پاکستان رفتم، تلاش نمودم تا یکی از اعضای حلقه ای را که در آن زمان در کابل علیه دولت داود خان فعال بود بیابم و در این مورد معلومات بیشتر بدست آورم. سرانجام این امکان میسر شد.
در پیشاور کسی را یافتم که از نزدیک در جریان قضیه قرار داشت اما وی از مسئولین دستگاه اطلاعاتی حزب اسلامی بود. قبل از صحبت باوی این نگرانی را داشتم که افرادی از این گونه، کمتر علاقه به افشای اطلاعات دارند ووی نیز شاید در این مورد یا اظهار بی اطلاعی کند ویا به کلی گوئی اکتفا نماید اما وی به پاس آشنائی، پس از اندکی تفکر شروع به صحبت کرد و برایم مشخص شد که این اطلاعات در بایگانی ذهن وی لااقل برای من، مهر محرمانه نخورده است.
تلاش برای پیشگیری از کودتای کمونیستی:
او گفت که من هم عضو گروهی بودم که از طرف حکمتیار برای کشتن رهبران حزب دیموکراتیک خلق دستور داشتند. دو جوان کم سن وسال بنام های عبدالصمد کوچک و داکتر لطیف از جمله کسانی بودند که باید این نقشه بدست آنها عملی می شد. آندو در استفاده از اسلحه آموزش دیده بودند.
دلیل این دستور از جانب رهبری حزب (حکمتیار) این بود که بعد از دستگیری و کشته شدن انجنیر حبیب الرحمن، برادران در ارتش بی ارتباط شده بودند. حکمتیار تحت تعقیب بود و عکس های وی را رژیم داود در همه جا پخش کرده بود، او نمی توانست در کابل بماند و در این عرصه کار کند در حالیکه کمونیست ها به تلاش های خود در ارتش افزوده بودند. افسران مسلمان در ارتش به این باور بودند که اگر کمونیست ها دست به کودتا بزنند، هیچکس جلوی پیروزی آنان را نخواهد گرفت. زیرا پست های حساس نظامی در اختیار آنان بود. بنا براین یگانه راه این بود که باید رهبران این حزب کشته شوند تا این کودتا لااقل به تعویق بیافتد. ما در تنگنای زمان چاره ای جز این کار نداشتیم زیرا داود مغرور و نادان بود در حالیکه کمونیست ها مصمم به سرنگونی وی بودند.
بجای ببرک دیگری کشته شد!
آنلاین : نوشته مکمل آقای مژده درسایت آریائی را میتوانید درین جا بخوانید
29 آپریل 2008, 16:53
راز پنهان ترور استاد میر اکبر خیبر توسط آ قا ی وحید مژده
کشف وآشکار شد .
ولی این گره کور زمان به کالبد شگافی بیشتر ضرورت دارد .
درست 29سال پیش ؛ درشام 28حمل 1357 خورشیدی،سینه ء استاد میر اکبر خیبر هدف گلوله ء های گرم ترور پروران پا کستان وباشه های دست آموز دستگاههای جاسوسی پا کستان قرار گرفت ویکی از اعضای برجسته ء کمسیون تدارک کنگره اول وعضو کمیته مرکزی جمعیت دموکراتیک خلق (ج.د خ ) به خاک وخون تپید.
از کشف وبیان روشن آقای وحید مژده یکی از مدیران کار آگاه وزارت خارجه ء دوران طالبان این حقایق تلخ تاریخ بوسیله سایتهای خاوران و آریایی فهمیده میشود که در آن هنگام حکمتیار مسوءو ل شاخهء نظامی نهضت اسلامی بود ه است جنگها ی فرسایشی نهضت اسلامی در پنجشیر، لغما ن، بدخشان وسرخرود کابل وکودتای ناکام حبیب الرحمان مشهور به انجنیر، در کابل وترور استاد میر اکبر در 28حمل 1357 خورشیدی همه وهمه تلاشهای پیاپی ورخنه گرانه بود ه است که ازسوی گلبدین حکمتیار ، به قصد به تأخیر انداختن فرایند گسترش دامنه ء نفوذ سازمانهای نظامی خلق وپرچم در اردو ،ایجاد آشفته حالی وبحران، در دستگاه دولت سردار محمد داوود وکند ساختن فرایند ( پروسه) وحدت سازمانی سیاسی ورهبری جریان دموکراتیک خلق از قوه به فعل آمد . این راز نهان نیزازسوی آقای وحید مژده آشکار گردید که کپتان انعا م الحق گران نیز اشتباها بجای ببرک کارمل توسط همین ترورستان وابسته به شاخه ء نظامی "نهضت اسلامی " در مکروریان اول کشته شده بود ه است.
آنلاین : آقای پنجشیری ضمن اینکه نظرات وحید مژده را تأیید کرده است بازهم خواهد کالبد شگافی است درحالیکه قبل از آن هرنوع اظهار نظر را حدس وگمان میدانست
29 آپریل 2008, 16:59
عطاخیل امینی سلام
نمیدانم که تکلیف تو چیست؟
همی پُشت پُشت کارمل را گرفتی. توره به شهادت میراکبر خیبر چی غرض؟
تو به این سوالها جواب بده که تره کی را کی همرای متکا یا بالیشت به قتل رساند؟
تو این را جواب بده که احمدشاه مسعود را که به قتل رساند؟
تو این را جواب بده که داوود خان را کی کُشت و به شهادت رساند؟
تو این را جواب بده که مانع به شهادت رساندن داوود و فامیل وی کی شد ؟
و سوال های زیادی دیگر؟ تو سر پیاز یا ته پیاز ؟ تو چی کاره؟ اول خودرا معرفی کن و از کدام موضع سیاسی میخواهی که با دیگران طرف شوی؟
سوال دیگر اینکه آیا شک داری که تمام مصیبت های افغانستان بدوش حفیظ الله امین لعین، تنظیم های بنیادگرای اسلامی هفت گانه و هشت گانه و طالبان هست یا خیر؟ آیا شک داری که مردم افغانستان و شهروندان کابل را همین تنظیمهای اسلامی و بخصوص حزب اسلامی و جمعیت اسلامی و شورای نظار در راس مسعود به قتل رساند و همه را از دم تیغ کشید و کابل را به ویرانه تبیدیل کرد؟
آیا ذره از وجدان در بدنت هست که سیاه را از سفید فرق کنی؟
تو اصلاً چی هدف داری بغیر از تشنج؟
عبدالقدیر همراز از هالند (خروتی)
آنلاین : پاسخ عطاخیل امینی
30 آپریل 2008, 10:18, توسط نبيل
همراز خروتی خانه!
آیا این درفرهنگ شما حتمی است که باید یکنفر یا سرپیاز باشد یاهم ته پیاز تا رفیق کارمل شمارا زیر نقد قرار دهد؟
30 آپریل 2008, 10:31, توسط مهم نيست
جسد مير اکبر خيبر توسط کارشناسان کالبد شکافي شده است و تثبيت گرديده است که وي توسط سلاح کلاشنيکوف کشته شده است. در آن زمان سلاح کلاشنيکوف در قواي مسلح افغانستان استخدام نشده بود و روشن است که شورشيان هم به آن دسترس نداشتند. همين است که بيش از همه مقمامات استخباراتي شوروي وقت در سفارت آن کشور در کابل متهم به انجام اين ترور هستند و د برخي منابع از اوبلوف به صورت مشخص نام برده شده است.
اين که پس از به قدرت رسيدن پرچمي ها هم از ميراکبر خيبر تجليلي به عمل نيامد نشان مي دهد که کارمل و يا هم ارابابان روسي اش و يا هم هر دو در اين قتل دست داشته اند و يا کم از کم خيبر براي شان شخص مطلوب نبود
30 آپریل 2008, 12:52, توسط عصر
آقای عطاخیل، به راستی هم که نکتهء بسیار جالبی را به بحث کشیده اید.
مشکل شماری از هموطنان ما که ناشی از ایدولوژی زدگی وحزبیگری است همیشه آنها را از درک روشن مسایل باز میدارد. ایدولوژی زدگی و حزبیگری مانع بزرگی درکار روشنگری است. به طور مثال همین هموطنی که شما را "سرپیاز و کون پیاز" نمیداند، استدلال دارد که "آیا شما منکر استید که جفیظ الله امین....". همچو استدلالی نمیتواند کسی را به حقیقت برساند. درست است که حفیظ الله امین شخص خودکامه و یکی از سردسته های جنایت پیشهء حزب دموکراتیک خلق است. اما نمیشود هرجنایت را بدون سند و دلیل به او نسبت داد چون او تیکه دار جنایت است. حفیظ الله امین آدم شریری بوده است اما شیطان رجیم نبوده که همهء گناهان نوع بشر را او سبب شود
7 جولای 2008, 17:11, توسط طالب کاکو
اینجانب بندهء عاجز نیزدرهردو نوشته نتوانستم که نشانهء از واقعیت را ببینم.
هم وحید مژده وهم دستگیر پنجشیری هردو به گمانها وآوازه های سرچوک متوسل شده اند. درباره حکمتیار نیز نمیتوان به صراحت این حکم را صادر کرد که افراد وی درآنوقت ها که خیلی ضعیف بودند توانسته باشند که کسی را به سویه خیبر که از افراد مشهور نیز نبود وی را ترور کرده باشند.
درقسمت دستگیر پنجشیری نیز که خودش همیشه حقایق را کتمان کرده است حالا خواسته است که سخن مژده را وسیله بسازد که خودش را اززیربار مسؤولیت برهاند.
23 آپریل 2009, 23:29, توسط مرتضی بقا پنجشیری
سلام به همه برادران افغان در سراسر جهان، خوب ما از چه کسی گله کنیم، از چه کسی بنالیم، اگر ما جوانان اکنون مزدور پاکستانی ها، غربی ها و غیره گردیده ایم و یا ننگ و ناموس افغانها پامال گردیده تمام این ماجرا ها از دست برادران بی شعور ما که به نام های خلق و پرچم به نام های جهاد به نام های ملیت، قومیت و یا زبان گردیده است استاد میر اکبر خیبر یکی از وطن دوستان همانند دیگر شهدای راه حق میباشد، و تا جای که از مطالعات گوناگون و مقاله های برادران نویسنده معلوم میشود که ببرک کارمل با باداران روسی خویش موصوف را بقتل رسانیده است، گذشته ها گذشته اکنون آینده کا در پیش داریم در موردش سنجش نماید.
1 می 2010, 09:30, توسط Bina
عطاخيل عزيز شما درين مورد يك بار باصديق افغان,ان رياضىدان مشهور صحبت كنيد.منكه 25 سال قبل با او هم صحبت بودم او به صراحت اعلان مييكردكه ومير اكبر خيبر را يك روسى كه نلدوان مكرويان بود ترور كرده است.كارمل قراريكه من ازان اطلاع دارم يك روز يك جولا كك را از خانه دريك كاغز بيرون برده ورها كرده بود.او دربرابر انسان كشى ,قبيله برستى, قوم برستى ,خشونت و بددلى نفرت داشت.كوشش نكنيد كه از هر موضوع بطور غير صادقانه بهره بردارى سياسى كنيد.اين شهامت را ما بايد بيداكنيم به حقيقت اعتراف كنيم.حرف صديق افغان را مفت ندانيد.زمانيكه ابر قدرت روس به با ايستاده بود او ختم دولت شوروىرا كه بعد از ده سال اتفاق خواهد اوفتاداعلان كرد.ميدانيد اين حرف بسيار شهامت كار داشت.اورا از لننكراد اخراج كردند,ولى مردم لننكرا به هزار ها نفر با موزيك مارش كنان تا ميدان هويي اورا همرايي كردند.دران زمان حتى تصور اين كاررا كسى نميكرد و در خواب هم نميديد.