اهانت بر کارگران افغان در تظاهرات روز کارگر در ایران
کارگر افغان ، از میان آب و آتش، خرچ خانواده را در آورده ؛ فرزندان را به دبستان و دبیرستان فرستاده
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
تحقیر و توهین و نفرت پراکنی نسبت به کارگران مهاجر افغانی برای توجیه بیکاری در کشور، سوی دیگر ستم مضاعفی است که در طول بیش از سی سال گذشته بر این کارگران رفته است. طوریکه از این منظر ظالمانه روزی نبوده است که دولت و نهادهای دست ساز کارگری برای سر ریز کردن بار بحران بیکاری بر دوش کارگران مهاجر افغانی، آنان را گوشت دم توپ نکنند، دست به تبلیغات نژاد پرستانه بر علیه آنان نزنند و یا هر از چند گاهی با یورش به محیطهای کار، با توهین و تحقیر آنان را روانه مرزها ننمایند
پس از هشت سال سکوت و توقف، اول ماه مه جاری، تظاهرات روز کارگر ، تنها بوسیله خانهء کارگر ایران ، از تشکل های دست آموز حاکمیت ایران، در پایتخت براه افتاد. علیرضا محجوب ، دبیر خانه کارگر، که سال ها رئیس فراکسیون کارگری مجلس و عضو پارلمان ایران بوده است؛ با مشورت مقامات ذیصلاح، دستور داده بود،امسال، درسرزنش و اهانت کارگران مهاجر افغان، پلاکارد ها و پارچه های ، ریز و درشت، اینجا و آنجا و همه جا، به اهتزاز در آید تا به تعبیر ایرانیان« دهان افغانی پدر سوخته ، سرویس شود!»
کارگران هدایت شده در روز همبستهگی جهانی کارگران، فریاد میزدند:
کارگر افغانی، اخراج باید گردد!
ای کار فرما، حیا کن، افغانی را رها کن!
سال هاست، کار گر سختمانی، چاه کن، نمکی و کوره پز افغان، بدون بیمه،بدون شناسنامه، دمدمه های صبح راه افتاده و کارش را با ترس و لرز پایان داده؛این کارگر بی پناه سال های آزگار، در برابر هزاران توهین و زخم زبان، خاموش مانده ،گویا برای « تحقیر شدن» آفریده شده باشد!
کارگر افغان ، از میان آب و آتش، خرچ خانواده را در آورده ؛ فرزندان را به دبستان و دبیرستان فرستاده؛ اینک پشت او زیر بار خسته گی و کهولت ، خمیده است.طیبه امینی، از پدر کارگر خویش، با لهجه و ادبیات عامیانه، توصیفی زیبا و پراحساس در دست داده است و نوشته او در وبسایت « پارسینه» منتشر شده است:
« من یک کارگرزاده ی اصیلم چون بابا از ده سالگی کارگر بوده و بعد از آمدن به ایران شد کارگر افغانی، هراس از افغانی بگیر، هیچ وقت متوقفش نکرد، از اون کارگرایی بود که پنج صب میزد بیرون و هفت شب میامد خونه و امکان نداشت سرگذر بره و کسی به کار نگیرش، بابا هیچ وقت اعتراض نمیکرد نه به مهندس وقتی که پولش رو نمیداد، نه به مامان وقتی بهش فحش میداد و نه حتی به من وقتی جوراباش رو نمی شستم!
بابا عاشق گوشت، بی بی سی، چای تیره و شلوارای دست دومه که از کهنه فروشی میخره، هر وقت بگی پشتم رو بخارون پایه است و با کف دستش که شبیه سنگ پا زبره، پشتت رو میخارونه، تازگیها گوشاش سنگین شده و دیگه به کار نمیگیرنش...
اگه یک پیرمردقد کوتاه با ریش و سبیل غبار گرفته، کیسه ی کار که توش یک قابلمه و لباسای کاره و چشمای قرمز و ناامید دیدید که ساعت ده صبح در حال برگشت از سر گذره بهش بگید: طیبه خیلی ازت ممنونه به خاطر اینکه با وجود تمام آوارگی و زندگی بدون ضمانتت، کنارش موندی و شدی تنها ضمانت زندگیش. دلش برات تنگ شده، برای شکم گردت، صورت سرخِ آفتاب سوختت و دستای کلفت و زبرت.»طیبه امینی
توهین بر کارگران مهاجر افغان، در زمانی« مد» شده است که هزاران ایرانی پناهجو ،اینک روزگار تلخ وتیره ای از آوارگی و کار های طاقت فرسا رادر سراسرگیتی ، تجربه میکنند!
برخی از ایرانیان با فرهنگ که با حاکمیت زور گو و نژادپرستی ، کنار نیامده اند،در نمایشات روز کارگر از بد وبیراه
گفتن کارگران هدایت شدهء ایران به کارگران مهاجر افغان به شدت ابراز انزجار کرده اند، نمونه این آدم های آزاده، آقای عظیم زاده است که مطلبی از ایشان در رسانه« اخبار روز» منتشر شده،گوشه ای از یادداشت جناب عظیم زاده ، نقل میشود:
جعفر عظیم زاده - اتحادیه ی آزاد کارگران ایران:
«کاری که روز ۱۱ اردیبهشت ماه در رابطه با کارگران مهاجر افغانی، در مراسم دولتی خانه کارگر، در حاشیه نماز جمعه تهران ، صورت گرفت ، بیش از هر چیزی ماهیت ضد کارگری این نهاد دست ساز را در برابر چشمان همگان قرارداد!
اینان، پناهندگان ، از جنگ و ناامنی و خانه خرابی در کشور افغانستان بوده اند و خیلی روشن و بدیهی است که به دنبال مامن و پناهگاهی برای ادامه حیات باشند و همنوعان شان در سایر نقاط دنیا و منجله ایران برای آرامش و راحتی شان هر کاری بکنند.
اما کاری که در ایران توسط دولت و صاحبان سرمایه با مهاجرین افغانی صورت گرفته است چیزی جز تحمیل بدترین شرایط کار و زیست برای آنان نبوده است. شدت استثمار بالا، محرومیت از تامین اجتماعی و بیمه های همگانی، پرداخت نازل ترین مزد در سخت ترین کارها و هزار و یک مصیبت دیگر، تنها چیزی بوده است که سرمایه داری ایران، نصیب این انسانهای پناهنده از جنگ و ناامنی کرده است.
اما واقعیت این است که سیستم سرمایه داری، ضد انسانی تر از آن است که وجود کارگران مهاجر، فقط خوان یغمائی برای سود آوری باشد و همه چیز صرفا به بهره کشی بی حد و حصر از آنان محدود بشود.
تحقیر و توهین و نفرت پراکنی نسبت به کارگران مهاجر افغانی برای توجیه بیکاری در کشور، سوی دیگر ستم مضاعفی است که در طول بیش از سی سال گذشته بر این کارگران رفته است. طوریکه از این منظر ظالمانه روزی نبوده است که دولت و نهادهای دست ساز کارگری برای سر ریز کردن بار بحران بیکاری بر دوش کارگران مهاجر افغانی، آنان را گوشت دم توپ نکنند، دست به تبلیغات نژاد پرستانه بر علیه آنان نزنند و یا هر از چند گاهی با یورش به محیطهای کار، با توهین و تحقیر آنان را روانه مرزها ننمایند....»