طالبان و دولت فاسد در نشست فرانسه

طالبان در نشست فرانسه گفتند قانون اساسي افغانستان را قبول ندارند ودولت كابل را مزدور خارجي ها ميدانند.
قانون اساسي افغانستان خلاف اموزه هاي ديني وفهم فقهي طالباني است وبه رسميت شناختن ان از طرف رهبري طالبان ميتواند باعث نارضايتي بدنه اصلي اين گروه شود وعواقب ناگواري براي رهبران طالبان دارد.
دولت افغانستان از ديد طالبان دست نشانده خارجي هاي غير مسلمان است والا طالبان با قطر وپاكستان وسعودي وامارات متحده عربي مشكلي ندارند چون برادران مسلمان شان است وطالبان از تمام كشور هاي اسلامي وعربي سربازان فراوان را در بدنه اصلي شان دارند.

منظور از خارجي از ديد رهبري طالبان همان خارجي هاي غير مسلمان است، چون طالبان فهم ديني شان عرفي است تا عقلي لذا كفر ودين طالبان نه با عقل قابل فهم وتحليل است ونه نيازي به عقل وجود دارد تا كفر وغير كفر مانند هر پديده زنده ومتحول ديگر در اعصار مختلف تفسير عقلي خاص خودش را داشته باشد.

كفر در عربي به معني پوشانيدن ودر دوران حيات پيامبران معمولا كساني كه واقعيت ها را قبول نميكردند ودر دفاع از عنعنات پوسيده وغير عقلي متعصبانه در مقابل انبيا وبرنامه هاي تغير شان مي ايستادند وبه خداي يكتايي كه ديده نميشد ولي نافي بت هاي تبعيض وخرافات بود ايمان نمي آوردند اطلاق ميشد.

اگر طالبان با ديد عقلي بخواهند كفر زمان شان را تشخيص بدهند كه كي ها اند واز تعصب وخرافات دست بردارند شايد مشكل افغانستان راه حل عاقلانه بيابد.

آيا طالبان يك جريان سياسي قومي هستند؟

طالبان مانند ساير جريان ها در جامعه ما در تركيب شان افرادي با افكار وعلايق مختلف را دارند ولي پايه هاي اصلي قدرت طالبان از يك فهم ديني خاص مييايد.

نيرو هاي فعال وعمل گرا در ميادين جنگ وانتحار افراد مذهبي اند ورهبران طالبان نميتوانند بدون رضايت بدنه اصلي اين جريان به حيات اش ادامه دهد.

دولت افغانستان طي يك دهه نتوانسته راه حل براي مشكل طالبانيزم بيابد.

هويت هاي غير واقعي كه دولت افغانستان وجبهه شمال براي طالبان ميدهند منجر به راه حل هاي غلط وبي نتيجه ميشود.
دولت افغانستان براي نيروهاي بين المللي توضيح ميدهند كه طالبان يك جريان قومي نا راضي هستند كه آله دست پاكستان قرار گرفته ولانه هاي ترور وجنگ در آنطرف مرز يعني پاكستان است.
از ديد دولت افغانستان ناتو بايد به پاكستان لشكر كشي كند وناتو اصلا ادرس را درين ده سال غلط امده اند.
جبهه شمال نظر تقريبا مشابه با دولت در قبال طالبان دارند ولي با اين تفاوت كه لانه هاي ترور را در جنوب كشور و همزمان در پاكستان ميدانند .

از نظر جبهه شمال طالبان يك جريان متعصب از يك اقليت قومي هستند كه حقوق اقليت هاي قومي ديگر را با مواضع نژاد پرستانه ميخواهند ضايع بسازند و طالبان در حاكميت فعلي افغانستان ودربين تكنوكرات هاي پشتون همفكران و طرفداران فراوان دارند.
وجبهه شمال غير از هويت قومي ، هويت مذهبي طالبان را باور ندارند.

در داخل پاكستان هم خيلي ها طالبان را يك نيروي قابل كنترول در دست آي اس آي تصور ميكنند ونه يك جريان مذهبي بين المللي كه قدرت اشرا نه از پشتونيسم ميگيرد ونه از سازمان استخباراتي پاكستان.

جنجال هاي طالبان پاكستاني وافغاني وبين المللي با پرويز مشرف و حادثه مسجد سرخ واقعيت هاي ديگري را نشان داد كه فهم اين واقعيت براي مردم منطقه وسياستمداران دچار توهم هنوز هم مشكل است.

طالبان ديروز بشير احمد بلور يكي از وزيران ايالت خيبر پشتونخواه را با انفجار در خانه اش همرا با پنج نفر ديگر در جلسه حزب عوامي ملي كشتند و از قبل هم گفته بودند احزاب سكولار را مورد هدف قرار خواهند داد.

اين در حالي است كه غلام احمد بلور يكي ديگر از وزراي ايالتي و برادر بشير احمد بلور به طالبان وعده كرده بود كه اگر طالبان بتوانند فلم ساز "بي گناهي مسلمانها "را بكشند مستحق يك صد هزار دالر امريكايي انعام خواهند شد.
فهم واقعيت ها در منطقه ما براي سياستمداران خيلي مشكل است، بلور تصورش از طالبان بعد از مرگ برادر ش ممكن اصلاح نه شود همانطوري كه تصور كرزي بعد از مرگ برادرش از طالبان اصلاح نه شد.
من فكر ميكنم راه حل واقعي مشكل تروريزم وطالبان در سطح منطقه وجهان بعد از شناخت واقعبينانه از پديده اي طالبان ممكن است ،با هويت هاي تقلبي ساخته ديگران براي طالبان ، نميتوانيم اين جريان مذهبي وسياسي رادرست بشناسيم.

طالبان واقعي چيست؟

طالبان يك جريان متحرك مذهبي ، سربازان اش نه مزدور آي اس آي بلكه انسان هاي داراي اراده راسخ به نوع مخصوص باور هاي ديني، فهم بسيار تنگ نظرانه ويكطرفه از مسايل سياسي، عمل گرايي بدون محاسبه، فهم بسيار كهنه و غلط از آموزه هاي ديني،
ديدگاه هاي قديمي اتحاد جماهير شوروي در قبال استعمار، درك ناقص از معاد وانسان شناسي فلسفي اسلام، درك بسيار غلط از ميكانيزم هاي نفع ونقص اجتماع انساني، باور نداشتن به اراده انساني، ضديت با پديده هاي جديد اجتماعي، موضع شرك اميز درقبال زنان، عقده در مقابل پيشرفت هاي علمي غير مسلمانها هويت فعلي طالبان را تشكيل ميدهد.
دولت افغانستان درين ده سال فرصت كافي داشت مانند تركيه كه تمام اثار دكتر علي شريعتي را به زبان تركي ترجمه نموده به پشتو ترجمه ميكرد وبحث بسيار جدي فهم جديد ديني را درسطح ملي راه ميينداخت وبدنه اصلي طالبان را متحول ساخته جذب اجتماع ميكرد وحالا هم ما چاره نداريم جز تغير ايجاد كردن در فهم ديني طالبان وساير اعضاي جامعه افغانستان.

ممكن اين كار مشكل باشد ولي اين تنها راه حل براي پديده طالبانيزم است.
تشكر .