زرتشت، نابودی خدایان و ظهور خدای دیکتاتور
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
مطلب ذیل تلخیص و فشردۀ دیدگاه آرامش دوستدار در مورد عنوان بالا نمی باشد و بلکه بخشهای از ملاحظات اوست. برای خواندن کامل این مطلب و مطالب شبیه این لطفاً کتابهای آرامش دوستدار را بخوانید.
چون هدف فراهم نمودن زمینۀ آشنایی با اندیشه های آرامش دوستدار هست، من این مطلب را بدون هیچگونه دخل و تصرف از متن کتاب "امتناع تفکر در فرهنگ دینی" برگزیده و تایپ نموده ام. در نسخه ابتدایی این مطلب صفحات دقیق کتاب نیز تایپ شده بود. اما برای جلوگیری از سرقت آن، که حالا با کمک کمپیوتر فقط با فشردن یک دگمه انجام می گیرد، از نشر آن صرف نظر شد و در عوض فقط نام کتاب بعنوان نمایه درج شده است.
نشر چاپی و یا الکترنیکی این مطلب بدون درج لینک کامل این صفحه اجازه نیست و مبادرت به آن سرقت است.
جعفررضائی
چرخش بزرگ
نویسنده: آرامش دوستدار
بدینگونه زرتشت با پیام خو از آغاز و در آغاز تشکل تاریخی ایران، برای همیشه مشی فرهنگی ما، حدود رویش، پویش و غایت آن را مشخص و محرز میسازد. و همین آغاز ضرورتاً بر این کلیت فرهنگی چیره میگردد و همچنان چیره میماند. از یکسو زرتشت مسئول پیدایش فرهنگ دینی ماست، چون با پندار دینی خود علت و محملی برای تحرک وجودی این فرهنگ ایجاد کرده است. از سوی دیگر خود از سرزمینی برمیخیزد که به سبب ناپرسایی و ناکاوایی آدمی آن جهانبینیاش اساساً دینیست و او بمنزلۀ پدیدآمده و پدیدآورندۀ آن هرگز نمی توانسته از گردونۀ این جهانبینی خارج شود. اما کانون این تأثیر و تأثر را باید جایگاه تاریخی خود زرتشت دانست. در این جایگاه چرخشی بزرگ توسط او در پندار دینی میان گذشته و آینده روی میدهد. این چرخش بزرگ کاهاندن بیشخدایی دینهای کهن ایرانی به یکخدایی است. چنین نیست که زرتشت با این ابتکارش "خرافات" ادیان گذشته را به این معنا زدوده باشد که یکخدایی_اگر بنا را بر "منطق ترجیح" وحدت بر کثرت نگذاریم_ از بیشخدایی کمتر خرافی است! اهمیت اقدام او به این است که وی نیروهای مؤثر عناصر ادیان ایرانی را که هیأتی بیشخدایی داشته اند به صفات(یا به اصطلاح جلیل دستخواه: فروزه های) اهورامزدا مبدل میسازد. در واقع معنای کاهش خدایان از بیش به یک _که بازتاب نمادین آن را در مناسبت امشاسپندان با اهورامزدا میبینیم_ نه از بین رفتن آنان بلکه بازگذاری قدرت آنان به اهورامزداست. تا قدرت این خدا به سرحد اطلاق فزونی پذیرد. از چنین منظری می توان گفت که زرتشت با یگانه ساختن خدا در اهورامزدا خدایان دیگر را نابود نساخته تا اهورامزدا به همانگونه که پیشتر بزرگخدایی ایرانیان بوده جای آنان را بگیرد، بلکه با بازگذاری و اختصاص نیروهای بیشخدایی به پیکری یکخدایی در حقیقت اهورامزدا را به صورت قدرت یگانۀ مطلق درآورده است...
اینکه زروانیت، میتراییسم، دین مغان، دین زرتشت و بلاخره دین هخامنشیان همه در رویدادی ناهمراه در کنار و در برابر هم و باهم شالودۀ فرهنگ سراسری ایران را می ریزند، به خوبی نشان میدهد که این چندگانگی ایمانی از قعر پندار یگانهای برون میجوشد که من آن را "دینی" مینامم. با سرچشمهای چنین ملتهب از قدسیت و آبستن از تجلی و میانجی الاهی، سرچشمهای که فرهنگ ایستای ما را در همۀ شئونش همنوا و همساز میکند، ما محکوم بودهایم دینی باشیم و دینی بمانیم. همۀ ادیان ایرانی قهراً در یک چیز مشارک و مکمل یکدیگر بوده اند: در مستولی ساختن پندار دینی بر سراسر فرهنگ ایران. اساسی ترین و بزرگترین سهم را در این اقدام زرتشت و همخامنشیان دارند. اگر زرتشت را آفریننده پنداشت یکتایی خدا بدانیم، باید هخامنشیان را عامل تحقق سیاست شهریاری یزادنگزیده بشناسیم. اصالت و قدرت این شهریاری و آرمان آن در شاهنشاهی هخامنشیان به حدیست که چشمهاش با فروریزی این دودمان، نسبی که بگیریم، کور میشود. اگر تفکر از یکسو و سازماندهی دولتی از سوی دیگر به همین ترتیب دو رکن و بُعد تکوین تمدن به ترتیب در غرب و شرق باشند و به همین سبب بزرگترین پدیده های تاریخ کهن، یونانیان سازندۀ اولی اند و ایرانیان از طریق هخامنشیان بنیانگذار دومی...
ادامه دارد...
مطالب مرتبط:
مطالب مرتبط
-
زرتشت اندیشیدن را در ایران ممتنع ساخت
-
آیا تشیع و تصوف واکنشی ایرانی بر ضد اسلام است؟
-
نقش زرتشت و اهورا مزدا در سقوط ایران در دامن محمد و الله
-
فردوسی نماد ماهیت مجعول ما
-
با فزیک می توان طبیعت را شناخت نه با فلسفه
-
حسن صباح، عیدِ قیامت و روایت معتبر "ماجرای الموت"
-
ناصر خسرو افکار طالبانی داشته است!
-
جنبش باطنی و نقش برجستۀ ناصر خسرو در مقلوب نمودن اندیشۀ ارسطو برای توجیه اسلام
-
با فلسفۀ رازی می توان کمر اسلام را شکست!
-
زکریای رازی و اثبات قدمای خمسه؛ و آن چهار چیز که همچون خدا همیشه بوده اند و خواهند بود!
-
زکریای رازی: تنها فیلسوف فرهنگ پرهیاهو و بیاندیشۀ ما؛ اندیشۀ رازی در سخنان دشمنانش
-
خدای خوب، خدای بد و خدای هولناک؛ یونان: فرهنگی که در آن مهربانی خدا است
-
بودیسم، نیروانا و بیگانگی هند باستان با علم
-
تأثیر پذیری از غرب "بی هویتی" نیست
-
"حریت عرفانی" ضد آزادیست؛ آزادی جسمی و آزادی روانی
-
استعدادهای بزرگی که برای دو واژۀ قرآنی تلف شدند
-
ذهن بازاری و "پرسش" عرفانی مولانا جلال الدین محمد بلخی
-
تجاوز ابن سینا به مفاهیم بنیادی فلسفۀ ارسطو
-
ابن سینا سردستۀ تحریف کنندگان فلسفه در فرهنگ اسلامی
-
غربی های بد، غربی های خوب و غربی های...
-
اسلام و فلسفه
-
عبدالکریم سروش و نوسازیِ نادانی
-
عبدالکریم سروش و نوسازیِ نادانی (قسمت دوم)
-
عبدالکریم سروش و نوسازیِ نادانی
-
عرفان ریشه در اسلام ندارد
-
دوآلیسم عرفانی منشأ اسلامی ندارد
-
عارفان و انحطاط فرهنگی ما
-
عرفان ارگاسم مشترک روحی جامعه ایست که اسلام حرمان و محرومیت جنسی را بر آن تحمیل نموده است
-
شعر حافظ قصه برای بزرگها است؛ حافظ: لسان الغیب، لسان الکید، لسان الکذب و یا هیچکدام
-
خیام پرسندۀ قاطع با جرأت محدود
-
شعر خیام ما را لاابالی می سازد نه هوشیار(سه ایراد بر نگرش خیام)
-
روشنفکر یعنی ضد مطلق آدم قالبریزی شده و مرجع پرست
-
با شکستن سلطۀ دینخویی و روزمره گی می توان روشنفکر شد
-
چه کسی می تواند روشنفکر باشد؟
-
مغایرت دینخویی و روشنفکری
-
"آرامش دوستدار" فیلسوفی که حتماً باید او را شناخت